ترجمه سخنرانی ریگان در کنفرانس سازمان کشورهای آمریکا
تفسیر از زرگر
توجه شود منظور ریگان از مواد معدنی استراتژیک چیزی جز سنگهای اورانیوم و بلوترینوم و ایزوتوپهای آنها میتواند باشد که برای سوخت اتمی و ساختن بمبهای اتمی و احیا نمودن و فروش به چند صد هزار دلار به کشورهای دیگر میباشد.
کانال پاناما با عبور کشتیهای حامل این گونه مواد در واقع با دریافت یک حق ترانزیت اندک و یک قرارداد اجاره یکصد ساله برای کانال پاناما چیزی جز مرگ در مقابل تشعشعات رادیواکتیو دریافت نمینماید کانال پاناما همانقدر برای قاره آمریکا و بخصوص ایالات مستکبر متحده آمریکا حیاتی است که کانال سوئز برای اروپائیان اهمیت دارد مضاعف به اینکه کانال پاناما عواید بسیار سرشاری برای آمریکا دارد زیرا در گذشته این کانال توسط آمریکائیان ساخته شده است و بهمین دلیل قرارداد نگهداری و استفاده از آن بعهده جهانخواران آمریکائی است. سه سال پیش که قرارداد کانال رو به اتمام بود آمریکا با مانوری از نوع زمان سالهای 30 در ایران با دادن کمی امتیاز و اینکه دیگر منطقه کانال جزوه لاینفک آمریکا نبوده و پرچم آن در منطقه کانال برپا نخواهد بود برای مدت مدید دیگری قرارداد را تمدید نمودند. حال اگر قرار باشد نیکاراگوئه آزاد گردد و در السالوادور حرکات رهاییبخش وجود داشته باشد یعنی کشورهای همجوار پاناما در تکاپوی آزادی هستند و بزودی این مرض مسری به پاناما همانگونه که در طول سالهای 75 تا 78 سرایت کرده بود سرازیر خواهد شد. این جریان قادر خواهد بود شریان اصلی اقتصادی آمریکا را به مخاطره انداخته و در صورت موفق بودن در عملیات بحران صنعتی و اقتصادی عظیمی در این کشور برپا دارد. بنابراین ریگان در جلسه سازمان کشورهای آمریکائی اظهار میدارد ما بایستی بفکر همسایگان خود باشیم، یعنی در واقع آیندهنگری کرده و بفکر جهانخواری خود در آتیه باشیم زیرا در غیر اینصورت منافع آن از میان خواهد رفت. از نظر کارتلها و کمپانیهای بزرگ که ریگان را به اشغال پست رئیسجمهوری گماردهاند تحت ستم قراردادن و بهرهکشی نمودن و خلاصه استکبار جهانی بودن میتواند رفاه و امنیت همسایگان آنان در منطقه را تضمین نماید در غیر اینصورت مردم محروم و ستم داده شده منطقه بایستی زیر چکمههای جلادان کاخسفید تحت عنوان سپاه واکنش سریع، کلاه سبزان و غیره خورد شوند. این تسلسل از منطقهای به منطقه دیگر هم چنان ادامه خواهد یافت مگر آنکه بواقع مردم تحت ستم و ظلم به خود آمده و در جهت رهایی و بدست آوردن آزادی حق خویش خون و جان دهند و به طرفندهای وعده داده شده توسط ریگان و امثالهم کوچکترین وقعی ننهند.
ریگان و دستوردهندگانش و برنامهریزان پشت پرده آمریکائی در راه بدست آوردن تمام منطقه آمریکای مرکزی و جنوبی بر این سعی هستند که برخی کشورهای ثروتمند منطقه مانند مکزیک، ونزوئلا و کانادا را همراه نموده و در این روز از گذاشتن بقول معروف هندوانه زیر بغل ایشان و پوست هندوانه به زیر پایشان ابائی نداشته و بر این مقصود آنان را همراه و هم کاسه خود در خرج کردن و نه در منافع حاصله نمودهاند. در این باره ریگان اظهار فضل مینماید که:
سلامت اقتصاد یکی از کلیدهای آینده مطمئن برای همسایگان ما در کارائیب است. خوشوقتم که بگویم مکزیک، کانادا و ونزوئلا برای یافتن راه کمک به این کشورها در جهت تحقق استعدادهای اقتصادی آنها به ما پیوستهاند! هر دام از این چهار کشور وضع و شیوه مخصوص خود را دارد. مکزیک و ونزوئلا کمک میکند تا هزینههای انرژی کشورهای حوزه کارائیب را متعادل کنند و برای این کار به تسهیلاتی نفتی دست زدهاند کانادا کمک اقتصادی خود را که هم اکنون قابل ملاحظه است دو برابر میکند. همه ما در پی آنیم که کشورهای این منطقه هویت ملی خود را! حفظ کنند، وضع اقتصادی خود را بهبود بخشند!، و وضع سیاسی خود را طوری تقویت کنند که با نیازهای ویژه اجتماعی و تاریخی آنها مطابقت داشته باشد. کشورهای آمریکای مرکزی و کارائیب در نیازهای فرهنگی و شخصیتی تفاوتهای وسیعی دارند. حوزه کارائیب، مانند خود آمریکا، مجموعه خارقالعاده از اسپانیائیها، آفریقائیها، آسیائیها و اروپائیها و همچنین بومیان آمریکائی است.
اکنون مکزیک و ونزوئلا نفت خود را که سهمیه فروش خودشان بدون واسطگی کارتلهای آمریکاست به قیمت نازلتر به کشورهای منطقه فروخته و کارتلها نفت خریدار از ایشان را به قیمت بالاتر به کشورهای اروپائی فروخته و البته نبایستی نادیده گرفت که قسمت قابل ملاحظهای از این نفت در اقیانوس اطلس، آرام و داخل خاک آمریکا ذخیرهسازی و پسانداز جهت آینده میشود. در زمینه انرژی دیگران کمک مینمایند و در برنامههای صنعتی و تکنیکی آمریکا و سپس کانادا به صدور استثمار و بهرهکشی مشغول هستند. تلفیق نژادی کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی از درصد بالای اسپانیائی برخوردار بوده که همگی بجز سرخپوستان بومی مناطق از اقصا نقاط جهان بصورت مهاجر به این سرزمینها سرازیر شدهاند. در صورتی که نسبت درصد مردم آمریکائی ایالات متحده بیشتر از انگلیسیان بخصوص در مناطق شرقی میباشد. منابع طبیعی قاره آمریکا را میتوان ادعا نمود در ظاهر متنوع ولی باطنا از لحاظ عاید درآمد یکسان است زیرا اگر در شمال میوهجات و گندم و جو فراوانتر محصول میدهد در جنوب قهوه و کاکائو و کائوچو بوفور یافت میشود و در زیرزمین نفت به مقدار فراوان و معادن آهن، مس، بوکسیت و رادیواکتیو و... به حد کافی وجود دارد. تمام این زمینههای اقتصادی و استعدادهای نهفته سرزمینهای تفته آمریکای مرکزی و جنوبی و منطقه کارائیب بعلاوه نیروی کار ارزان و گسترده است که امپریالیسم را پس از سالیان دراز دستاندازی به آفریقا و آسیا متوجه این منطقه نموده است. علاوه بر مطالب فوق نبایستی قدرت جدید در جهان را که اسلام میباشد فراموش نمود و بها دادن به این نیروی یک میلیاردی جهان است که قادر خواهد بود توازن نیرو در جهان را بر هم زده و ابرقدرتان مجبور خواهند بود قدرت بالقوه اسلام را که میرود بالفعل درآید در برنامههای آتی خود در نظر داشته باشند.