دکتر علیاکبر رضایی ـ رئیس مرکز افکارسنجی نهاد ریاست جمهوری
جنگهای نوین، به شدت نیازمند تایید افکار عمومی میباشند. به همین دلیل در طراحی عملیاتهای روانی، رسانهها کارکرد ویژهای پیدا کردهاند. در جنگهای نوین، استراتژی رسانهای، کم اهمیتتر از استراتژیهای نظامی به شمار نمیآیند؛ در واقع پس از جنگ سرد، مفاهیم و استراتژیها تغییر یافتهاند. دیگر هر آنچه تحت عنوان جنگ سرد، جنگ اعصاب، جنگ روانی، پروپاگاندا و ... میباشد، اشارهای مستقیم به کاربرد رسانهها دارد و این به دلیل ظرفیت بالایی است که در رسانهها برای تغییر وجود دارد. نورمن دنزین و داگلاس کلنر، اعتقاد دارند که رسانههای جمعی نظیر تلویزیون، اندیشهها و کنشهای افراد را همانند مناسک و اسطورههای سنتی، نظم میبخشند و افراد را در یک بافت اجتماعی که شامل ارزشها و هنجارها و نقشهای اجتماعی میباشد، قرار میدهند و آنها را یکپارچه میسازند. در اقتصاد، فرهنگ و سیاست، افراد، هویت خود را از طریق وسایل ارتباط جمعی به دست میآورند ( ترنر، 1381، ص 48- 44).
"لرنر" نیز در کتاب " گذر از جامعه سنتی" نتیجهگیری میکند که رسانههای همگانی، ظرفیتهای لازم را برای تصویر کردن روشها و درک افراد از خود در وضعیتها و نقشهای جدید، فراهم میآورند. (Lerner/1938)
هم اینک، نظام تغییرات بینالمللی متأثر از کارکردهای رسانهها میباشد. در دهههای اخیر، تقریبا تمامی جنگها، نزاعها و مداخلات اقتصادی و سیاسی، با زمینهسازیهای رسانهای همراه بوده است.
اگر کشوری بخواهد علیه کشور دیگری اقدام کند، اول باید دولتها و عمده کشورهای جهان را متقاعد سازد که این عمل، یک عمل مشروع، قانونی، اخلاقی و به نفع بشریت میباشد و در مرحله بعد باید افکار عمومی جهانیان یا همان شهروندان جهانی را برای فعالیت خود آماده کند تا رفتار وی غیر عاطفی، مداخلهجویانه و جنگافروزانه تلقی نشود و در نهایت باید ابزارها و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی به مثابه ابزارهای عملیات روانی به کار گرفته شود. ( اردستانی، 1383، ص 84).
غربالگری، تحریف و دستکاری اطلاعات از جمله ترفندهای روانشناختی مرسوم میباشد که در عملیاتهای رسانهای آمریکا به هنگام درگیری در هائیتی، پاناما، حمله هوایی به لیبی، عملیات توفان صحرا و حمله به عراق ( که حمله برای آزادی عراق نام گرفت) به کار گرفته شد. به تعبیر پیترسون (2002) ، رسانهها با دستکاری وتحریف اطلاعات، سفید را سیاه، زشت را زیبا، اشغالگری را آزادیبخشی و آزادیخواهی را تروریسم مینامند و شگفتانگیز آنکه افکار عمومی نیز، ناهوشیارانه مفتون این عملیات فریبآمیز روانی میشوند. (الیاسی، 1382 ، ص 246).
در ادامه مقاله به برخی از تکنیکهای جنگ رسانهای اشاره میشود؛
1- برچسب زدن
براساس این تکنیک، رسانهها واژههای مختلف را به صفات مثبت و یا منفی تبدیل میکنند و آنها را به افراد و یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر و یا گروهی محکوم شوند بیآنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود. ( مهرداد، 1380 ، ص 190).
اصحاب رسانهها میکوشند تا با القاب مثبت و یا منفی، برداشت اولیه ما را نسبت به موضوعات موردنظر، تحت تاثیر قرار دهند. به کارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دموکرات، آزادیخواه، نجاتبخش و یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر، محور شرارت و ... ممکن است ما را به نتیجهای متفاوت سوق دهد و نوع برداشت ما را نسبت به یک فرد و یا مفهوم خاص، متاثر سازد.
برخی، بر چسب زنی را اسمگذاری بر یک فکر یا عقیده خاص و یا گروهی مشخص برای تحریک به رد فکر، عقیده و یا آن گروه مورد نظر، بدون بررسی شواهد تعریف کردهاند. ( تانکارد، 1992، ص 152). عنوان "تروریست" از جمله عناوین و یا القابی میباشد که از دهه 80 تاکنون رواج فراوانی در رسانهها یافته است؛ در حالی که هیچ گونه اجماع جهانی وتعریف مشخصی از این کلمه وجود ندارد. رسانههای مختلف براساس مصالح دولتهای متبوع خود، آن را به گروهها و جوامع خاصی نسبت میدهند. اهمیت کاربرد برچسب " تروریست" به حدی میباشد که ابزار توجیه سلطه نوین قدرتهای بزرگ و ویژه آمریکا شده است. ( هنزایی، 1384، ص 51). کلمات ارزشی، قدرت اقناع کنندگی بالایی دارند و میتوانند به تعریف ما از واقعیت و قضایای اجتماعی جهت بدهند. نظام تبلیغاتی "هیتلر" با هدایت " گوبلز" به اهمیت این امر به خوبی واقف بود، به گونهای که آدولف هیتلر، برای بسیج مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی آلمان از واژههایی مانند تهدید " سرخها" استفاده میکرد. ( پراتکانیس، 1379، ص 59).
پروپاگاندیسم نیز همواره موضوعات مطلوب خود را به هنجار، خوب و مقدس جلوه میدهد و خلاف آن را نابهنجار، زشت و شیطانی میشمارد. در جنگ جهانی دوم، حکومتهای انگلیس و آمریکا گاهی برای برانگیختن افکار عمومی علیه نظام هیتلری، دولت آلمان را " دولت وحشی" و سرزمین آلمان را " سرزمین وحشی" مینامیدند. (محسنیان راد، 1384، ص 118).
2 - توسل به ترس
در این تکنیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده میشود. متخصصان جنگهای روانی، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف،به آنان چنین القا میکنند که خطرات و صدمات احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده است و از این طریق آیندهای مبهم و توأم با سختیها و مشکلات را برای افراد دشمن ترسیم میکنند. ( شیرازی، 76، ص 42).
از تکنیک توسل به ترس، گاهی برای بسیج جبهه داخلی در مقابل یک تهدید خارجی نیز استفاده میشود. "جوزف گوبلز" مدیر نظام تبلیغاتی آلمان هیتلری، همواره از عبارت " تئودور کافمن" بهره میگرفت که گفته بود: " آلمان باید نابود شود"؛ گوبلز از این طریق ادعا میکرد که متفقین در پی نابودی مردم آلمان هستند. ( محسنیان راد، 1384، ص 13).
"هوارد لونتال" از محققان حوزههای ارتباطی اعتقاد دارد که از طریق ارتباطات میتوان بیشتر افراد را به وحشت انداخت و به این ترتیب به احتمال زیاد، افراد اقدام به عمل پیشگیرانه خواهند کرد.
راجرز و همکارانش ( 1985)، در تبیین یافتههای مربوط به ترس از نظریه " محافظت - انگیزش" بهره میگیرند.براساس این نظریه ترس، انگیزه لازم جهت محفاظت افراد از خود را فراهم میآورد.
در عین حال ارزیابی شناختی افراد از عامل مولد ترس نیز تعیین کننده است. به باور راجرز توسل به ترس ( بویژه ترس شدید) تحت شرایطی خاص، قدرت اقناع کنندگی پیام را افزایش میدهد؛ اینکه مخاطب متقاعد شود که خطرهای اشاره شده، جدیاند و باور کند که این خطرها محتملاند و بعد از آن، مخاطب باور کند که توصیههای ارائه شده در مورد عامل ترس، مفید و مؤثرند و در نهایت مخاطب متقاعد شود که میتواند به توصیهها و کنشهای درخواستی عمل کند. ( گنجی، 1381). آدولف هیتلر در اشاره به تهدید کمونیسم، همواره پیوستن به حزب نازی را به عنوان راه حل ارائه میکرد. هیتلر توانست با علم کردن تهدید کمونیستها و با تاکید بر میراث مشترک " آریایی" و منسجم ساختن حزب نازی، تا حدی به اهداف توسعهطلبانه خود دست پیدا کند. (پراتکانیس، 1957، ص 195).
3 - اهریمنسازی
در این تکنیک، مبلغ تلاش دارد تا تنفر و دشمنی جمعیت مخاطب را نسبت به عقیده، گروه و یا کشورهای خاص برانگیزد به نحوی که اگر گروهی منفور ( از دیدگاه رسانه)، سیاست خارجی را پشتیبانی کند، صرفنظر از درست و یا نادرست بودن آن، وجهه منفی گروه حامی این سیاست را بزرگنمایی میکند و از این طریق بر مواضع جمعیت مخاطب اثر میگذارد، ( محمدی نجم، 1384، ص 50).
یکی از زیانبارترین پیامدهای تبلیغات جنگی، تسهیل نابودی افراد یک ملت به وسیله افراد ملت دیگر، بدون عذاب وجدان است. جنگ، نابودی و آسیبهای فراوانی به بار میآورد در چنین وضعیتی، مبلغ جهت کاهش ناهماهنگی شناختی احتمالی در جبهه خودی، سعی در به حداقل رساندن ماهیت انسانی قربانیان اعمال خود و یا به حداکثر رساندن استحقاق آنان در آنچه نصیبشان شده است، خواهد داشت.
نزدیک به پایان جنگ جهانی دوم، هواپیماهای آمریکایی بر روی هیروشیما و ناکازاکی، با انداختن بمبهای اتمی بیش از 100 هزار نفر غیر نظامی از جمله زنان و کودکان را به قتل رساندند اما یک هفته پس از آن، یک نظر خواهی عمومی نشان داد که کمتر از پنج درصد جمعیت آمریکا، مخالفت خود با استفاده از آن سلاح را نشان دادند؛ حیرتانگیزتر آنکه 23درصد اعتقاد داشتند آنکه باید پیش از آنکه اجازه تسلیم به ژاپنیها داده میشد، بمبهای بیشتری ریخته میشد و این به دلیل همان عملکرد رسانه در اهریمنسازی از ژاپنیها بود. پیش از جنگ خلیج فارس در سال 1991، اغلب اعضای کنگره آمریکا، صدام حسین را هیتلر جدیدی وصف میکردند، آنان بر مشابهتهای میان بمباران شیمیایی کردها به وسیله صدام و قتل عام یهودیان توسط هیتلر، تهاجم عراق به کویت وتهاجم آلمان به چکسلواکی و لهستان تاکید میکردند. ( پراتکانیس، 1957، ص 71).
یکی از موثرترین فنون در تحریک به خصومت علیه دشمن،استفاده از داستانهایی در مورد قساوت و بیرحمی طرف مقابل است. در جریان جنگ جهانی دوم ، متحدین با انتشار گسترده این داستان که سربازان آلمانی در بلژیک دستان کودکان را قطع میکردند، در برانگیختن خصومت علیه آلمانها بسیار موفق بودند.( تانکارد، 1992، ص 150).
4 - گواهی
گواهی و یا شهادت، نقل قولهایی در داخل و یا خارج از پیام میباشد که برای حمایت از یک سیاست، عقیده، برنامه و یا شخصیتی خاص، آورده میشود. در این تکنیک، آوازه، شهرت و یا جایگاه فرد ( کارشناس، مسئول حکومتی و...) به کار گرفته میشود که از این طریق شهادت، گواهی، تایید و یا نفی فرد یا افراد محترم بر روی پیام تبلیغاتی قرار میگیرد. در تکنیک استناد یا گواهی، هدف آن است که مخاطب، خود را با فرد مورد استناد یکسان بداند و باورها و ایدههای آنان را به منزله باورها و عقاید خود بپذیرد (محسنیان راد، 1384). به عبارتی دیگر تکنیک گواهی یا استناد، عبارت از آن است که یک شخص مورد احترام و یا منفور، فکر، برنامه و یا سیاست معینی را تأیید یا نفی کند.
از تکنیک گواهی، به طرق مختلف در جهت اقناع مخاطب استفاده میشود. از جمله زمانی که مبلغ با مخاطب فرهیخته سر وکار داشته باشد. در این حالت پیام رسان، به طور مستمر به منابع و مراجعی استناد میکند که او خود، آنها را متقن تلقی میکند، حال آنکه قابلیت اعتبار و استناد آن منابع جای بحث دارد. ( الیاسی، 1381، ص 11).
از جمله کارکردهای دیگر تکنیک " گواهی" ترفندی میباشد که در فرایند اقناع از آن تحت عنوان عرفی سازی " یادمی شود. در این حالت، از طریق جمعی و همگانی نشان دادن سیاست و یا عقیدهای خاص، جمعیت مخاطب را به اتخاذ آن قانع میسازند؛ در این ترفند، رغبت طبیعی مردم به سمت موردنظر مبلغ هدایت میشود و این گونه به مخاطب القا میشود که برنامه، سیاست و یا عقیده مربوطه، تجلی خواست اجتنابناپذیر توده مردم است، بنابراین به سود مخاطبان میباشد که به توده مردم ملحق شوند.
( محمدی نجم، 1384، ص 50) . در گزارشهای خبری همواره سعی میشود که در کنار استناد به کارشناسان و مسئولان حکومتی، در جهت عرفی سازی پیام، به تودهها نیز استناد شود. ( الیاسی، 1384ص 18).