تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۲۴۶۰۱

صهیونیسم و ادبیات جهان (بخش اول)


مجتبی حبیبی
فرقه ای که به نام «یهودیت» در سال 1897 در گردهمایی نخبگان یهودی در شهر «بال» سویس «صهیونیسم» خوانده شد با مدیریت یک داستان نویس و روزنامه نگار به نام «تئودور هرتصل» رقم خورد. نظریه پردازان، رباخواران و بانکداران، فلاسفه، روان شناسان و جامعه شناسان و... جملگی آن را پذیرفتند که در میان آنها، باز هم کسانی چون «دیسراییلی» داستان نویس و نخست وزیر دو دوره بریتانیا، «امیل زولا» رمان نویس فرانسوی و... دیگر نویسندگان نامدار اروپایی و آمریکایی «یاکوب شیف» و... بودند. ادبیات صهیونیستی چندین دهه پیش از اعلامیه «بالفور» در سال 1917، تصویب موجودیت اسراییل در کادر رهبری حزب کمونیست شوروی به درخواست «میخاییل کالی» نخست وزیر وقت آن کشور در سال 1936، تلاش های «هری ترومن» رئیس جمهور یهودی آمریکا در سال های 1944 به بعد و حمایت ایشان از پیدایش «سرزمینی برای یک قوم» در سازمان ملل و... زمینه های مساعد را فراهم کرده بود.
ما در این گفتار کوشش خواهیم کرد تا زمینه های بر جای مانده از تنها کتاب منتشر شده در این عرصه را در میان اعراب و مسلمانان «نگاهی به ادبیات صهیونیسم» نوشته «غسان کنفانی» (انتشارات برگ 1365) را پوشش داده، آن را تا به امروز امتداد دهیم. همچنین ادبیات معاصر یهودستایانه و غیریهودیانی که به خدمت صهیونیسم درآمده اند و مؤثر واقع شده اند را به خواننده علاقه مند آشنا سازیم. گستردگی جمعیت های سری در خدمت صهیونیسم به مراتب بیش از (1965) زمانی که کنفانی کتاب را نوشته، بوده و هست. از طرفی دو عنوان بندی بزرگ هم کل این بررسی را دربرمی گیرد: 1-ادبیات صهیونیستی پیش از 1948 که این فرقه سعی دارد با مظلوم نمایی «سرزمینی را برای ملتی» پیدا کند. 2-دوره ای که صهیونیسم چه در ادعا و چه در عمل، آشکار و یا پنهان از سردمداران جهان، امتیازهای برتری طلبانه می گیرد.
صهیونیسم در قرون قبل از هیجدهم در لایه های سازمان های زیرزمینی «فراماسونری، شوالیه ها، کابالایی ها و...» بیرون می آید و در قرن نوزدهم با متحد کردن یهودیان بر محور زبان «عبری» پایه های بیانیه «بال» سوییس را مستحکم تر می کند: «... بیشترین سهم ملی کردن زبان عبری، به یکی از پیشتازان صهیونیسم به نام احدهاآم برمی گردد. این شخص با نوشتن مقالاتی توانست، اثر باقی مانده از «دعوت برای ادغام» یهودیان اروپای شرقی را در جامعه ای که می زیستند، از میان ببرد. او جمله ای مشهور به عنوان «آخرین یهودی و نخستین عبری»، دارد که بعدها در میدان مبارزه، به ویژه مبارزات فرهنگی، به شعار صهیونیسم تبدیل می شود. در حمله های مستمر صهیونیسم، علیه یهودیانی که به زبان غیرعبری پای بند بودند، این آرمان، یکی کردن زبان، آشکارتر است. از زبان های مورد حمله صهیونیسم می توان به «ییدیش» اشاره کرد که در میان یهودیان اروپای شرقی رواج داشت، و آمیخته ای از واژه های عبری، آلمانی و اسلاو بود. این در حالی است که بن گوریون، زبان مزبور را روزی «ظرفی در برگیرنده آثار یهودیان شرقی و آلمان، و زبانی بر کاوش گری های مذهبی، علمی و سیاسی در روسیه، لهستان، لیتوانی و لتونی» خوانده بود. برای این که زبان عبری بتواند به وظیفه سیاسی خود عمل نماید، صهیونیست ها، بسیار لازم می دانستند که به نقش زبانی مانند «ییدیش»، در زندگی روزمره یهودیان خاتمه دهند...»با تثبیت زبان، صهیونیسم از خطر «ادغام در ملل دیگر» رها می شود. دوره تهاجم قرن نوزدهم بعد از «ملت سازی» شروع می شود و در صور مختلف ادبی و هنری در ادبیات نمایشی «برادوی»، در سینمای هالیوود، در رمان نویسی و... شاخص تر می گردد.
این همه دست آورد از دکترین دوره روشنگری اروپاست که از قرون شانزدهم به بعد توسط یهودیان و یا جمعیت های سری وابسته به آنان نشو و نما یافته بود. آنها انقلاب کبیر فرانسه، جنبش کالونیسم مذهبی، انقلاب 1918 آلمان، انقلاب اکتبر شوروی 1917 و... را رهبری کرده بودند. در منطقه خاورمیانه از دیرباز جهان گشایانی چون چنگیز، آتیلا، ناپلئون و... به صهیونیسم تاریخی خدمت کرده بودند و انقلاب هایی چون «ترک های جوان» امپراتوری عثمانی را پیش پای صهیونیسم قربانی کرده بودند.
بنابراین بعد از کنفرانس «سایکس پیکو» در سال 1919 زمینه های گوناگون ایجاد «اسراییل» در فلسطین تحت قیمومیت انگلستان فراهم گردید.
یهودیان در ادوار گذشته
«قوم سیزدهم» یا خزرها «اشکنازی» یهودیانی بوده اند که از اقوام اولیه ترک ها و ایلغارها بودند: «... در حدود سال 740میلادی پادشاه خزر و هیئت مشاورانش تصمیم گرفتند که مذهبی برای افراد قبیله شان دست و پا کنند. سرانجام برای در امان ماندن از خشم مسیحیان و مسلمانان، یهودیت را پذیرفتند. خزرها ساکن نیمه شمالی جبال اورال و پایتخت شان «اتیل» بود. دوره پادشاهی آنها در قرن های 8 و 9و 10 میلادی بود.
پادشاهان معروف شان عبارت بودند از: بولان شاه و پسرش، عبادیه شاه و پسرش، جوزیف شاه. روس ها در سال 1066 به پادشاهی خزرها پایان داده اند و آنها در روسیه و کشورهای اروپای شرقی پراکنده می شوند. با کشف آمریکا به وسیله کریستف کلمب یهودی، عده ای هم رهسپار آمریکا می شوند.» درحال حاضر از جمعیت سیزده میلیون و شش صد هزار نفری یهودی، 90درصد اشکنازی ها و کمتر از 10درصد را «سفارودی»ها هستند که از نژاد سامی اند و پیش از گردهم آمدن در فلسطین، از جنوب اروپا و خاورمیانه در قسطنطنیه گرد آمده و وارد آن سرزمین می شوند. جمعیت دو یا سه درصدی یهودیان سیاه پوست که به «فلاشه»ها معروفند چه در کشورهای آفریقایی و چه در داخل سرزمین اشغال شده فلسطین، یهودیان درجه سه نامیده می شوند.
تروریسم تاریخی ـ سیاسی
خزری ها که خود از اقوام ترک آسیای دور بودند و با ایلغارها، مغول ها و تاتارها روابط نژادی داشتند، به تحریک آنان پرداخته، بارها روسیه را تا مرز نابودی فرو برده بودند. با سقوط آخرین پادشاه خزری ها «یافث بلون» و قدرت مندتر گردیدن امپراتوری روسیه «اولیگ»، خزری ها شیوه ترورهای سازمان یافته را اعمال می کنند. اولین ترور خزری ها در سال 1157 با کشتن پادشاه روسیه «آندره» اتفاق می افتد. خزری ها در این دوره قدرت حاکمیت ملی روس ها را با تحریک مغول ها به سرکردگی چنگیزخان در سال1236 میلادی درهم می کوبند. بدیهی است که تمامی سرزمین های متمدن اطراف روسیه، ایران و هند و شرق اروپا چپاول می شوند. جان گرفتن دوباره حاکمیت ملی روس ها تا سال 1613 که سلسله «میشل رومانوف»ها بر سر کار آیند به تعویق می افتد. در این دوره که هم زمان با روشنگری و مدرنیسم در اروپاست، یهودیان، روشنفکران و افراد بانفوذ را به خدمت اهداف خود درآوردند. لرمانتف پوشکین و... معاصران مونتسکیو، ولتر، دیدرو، مارا، روسو و... در اروپا بودند و اهرم هایی برای فشار به دولت رومانوف ها به شمار می آمدند. تروریسم یهودی در سال1801 امپراتور «پول» را از حکومت ساقط می کند. امپراتور جایگزین «آلکساندر» مدام در برابر یهودیان تمکین می کند.
امپراتور بعدی تا به خود آید و بر همه امور تسلط یابد جنگ جهانی اول که اداره کنندگان آن یهودیان بوده اند به راه می افتد. قابل توجه است که جمعیت کمتر از پنج درصدی یهودیان بعد از ترور امپراتور وقت (1881) در سال 1897 هم زمان با اعلام «صهیونیسم سیاسی» در شهر بال سویس، در روسیه کنگره کارگران اشتراکی یهودی برگزار می گردد. روسیه در جنگ با ژاپن با سرمایه های بانک های روچیلد در 1904 شکست می خورد. پیامد آن انقلاب ماسونی 1905، جنگ جهانی اول و پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به عنوان رئوس دستاورد یهودیان از روسیه است. طبیعی است که اسناد و کتاب مصروف به «پروتکل های دانشوران یهود» به وسیله پلیس تزاری روسیه در سال 1902 کشف می شود. سران انقلاب اکتبر به غیر از لنین همه یهودی بودند و قدرت را در دست می گیرند. بعد از مرگ مشکوک لنین در سال 1924، رهبری حزب به استالین سپرده می شود که زنی یهودی داشت و اداره واقعی امور به دست «بریا»ی یهودی سپرده می شود. مرگ مشکوک استالین و ادعای معروف یهودیان که استالین درصدد نسل کشی یهودیان بود سنگ بنای اعمال تروریسم یهودیان علیه ملتها می شود.
انقلاب کبیر فرانسه
اسامی زیر برخی از چهره های شاخص و ماسون انقلاب فرانسه است: 1-بریزوت: رئیس ژیروندن ها 2-ژرله: از اعضاء مجلس مؤسسان 3-گارا: از اعضای مجلس مؤسسان 4-لویی میشل لوپله تی: رئیس پارلمان پاریس، رئیس مجلس ملی و عضو لژ پارفیت 5-میرابو: خطیب معروف 6-دانتون: از چهره های مشهور 7-کامفور: فردی انقلابی با دیدگاههای علمی و فکری 8-سن اتین: یکی از اعضاء برجسته ژیروندون ها 9-کندورسه: فیلسوف و... ناپلئون بناپارت. ناپلئون را در میان رهبران سیاسی، اولین حامی کشور یهودی به شمار آورده اند. او در سال 1806 تمام یهودیان متنفذ فرانسوی را وادار کرد که در بیانیه ای وفاداری خود را به فرانسه اعلام دارند و تاکید کنند که «یهودیت» فقط «دین» آنهاست. البته در این اقدام ناپلئون منافع آشکار و نهان زیادی نهفته بود مثلا اینکه ناپلئون از وفاداری یهودیان نسبت به خود مطمئن شود. حمله موفقیت آمیز محمدعلی پاشا (خدیو مصر) به سوریه نزدیک بود حکومت عثمانی را منقرض کند. غربی ها برای خنثی کردن این حمله به اتفاق مداخله نظامی کردند و محمدعلی پاشا را وادار به فراخوانی ارتش خود نمودند. در این شرایط، سران اروپایی آمادگی تقسیمات نوین خاورمیانه را نداشتند. مقامات انگلستان فکر می کردند که یهودیان با عشق و اشتیاقی که به صهیون (بیت المقدس) دارند، به سرعت از پیشنهاد ناپلئون استقبال خواهند کرد. اما این اندیشه سیاسی- صهیونیستی هنوز برای شهروندان یهودی- اروپایی توجیه ناپذیر بود که از امکانات زیستی در اروپا دست بکشند و به بیابان های فلسطین مهاجرت کنند. به رغم مخالفت رهبران، شهروندان یهودی- ماسون که بر دولت های فرانسه و انگلستان نفوذ داشتند، دست از فعالیت نکشیدند.
در سال 1842 کنسول گری انگلستان در بیت المقدس افتتاح شد و در سال 1848 بیانیه ای صادر کرد که انگلستان تنها حمایت کننده از اتباع یهودی- روسی مقیم فلسطین است. مغز متفکر ایجاد کشور یهودی در فلسطین نخست وزیر وقت انگلستان «پالمرستون» در تاریخ 11 اوت 1840 به سفیر انگلستان در استانبول نوشت: «در این روزها بین یهودیان اروپا فکر بازگشت به فلسطین تقویت شده است. اگر بازگشت یهودیان به فلسطین با موافقت سلطان عثمانی صورت بگیرد این امر مانع بسیار خوبی را در برابر طرح های شریرانه محمدعلی پاشا و بازماندگان او به وجود آورد.» این توصیه ها با نخست وزیری «دمیراییلی» پی گیری بیشتری می یابد. دمیراییلی به «سرلاورنس الیونف» دیپلمات برجسته انگلیسی دستور می دهد که طرح جدیدی برای تأسیس کشور یهودی در فلسطین پیاده کند. هم او پیشنهاد می کند که در مرحله اول یک شرکت بهره برداری در سرزمین های فلسطین تشکیل شود و رأی سلطان عثمانی را جلب کنند. تا یهودیان بیشتری به فلسطین گسیل شوند. رشوه های سخاوت مندانه از جانب وزیر خارجه وقت انگلستان و صهیونیسم به رهبری «هرتصل» باعث نرم شدن تصمیم های سلطان می شود. طرح ایجاد اسرائیل در سرزمین فلسطین در سال 1878 در دستور کار کشورهای اروپایی گنجانده می گردد. طرح های فرانسه، انگلستان، آلمان و... برای استمرار سلطه منافع غربی در ایجاد «اسرائیل» به کار گرفته می شوند و جنگ جهانی اول با فروپاشی امپراتوری روسیه و عثمانی، نقشه سیاسی خاورمیانه را دچار تغییرات بزرگ می گرداند...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات