آیا تا به حال فیلمهای تاریخی و یا کمدی و پلیسی دیدهاید؟ فیلمهای مستند چطور؟!
بگذارید سؤال را اصلاح کنم، آیا تا به حال قصد شکستن و تخریب دیوار یا درب بستهای را کردهاید؟! در اینگونه مواقع از چه وسیلهای استفاده میکنید و چگونه این کار را انجام میدهید؟
در فیلمهای تاریخی میبینیم وقتی جنگجویان قصد شکستن دروازه قلعه یا تخریب دیوار حصار دشمن را دارند از تنههای سنگین درختان استفاده میکنند بدینترتیب که عده زیادی تنه درخت را بلند میکنند و با چند بار دورخیز، سرعت میگیرند و آن را به دیوار یا دروازه قلعه میکوبند. پس از چند بار ضربه زدن بدین شکل قفل و استحکامات پشت دروازه و یا سنگها و بتنهای دیوار خرد شده و راه باز میشود.
در فیلمهای کمدی و پلیسی نیز از این صحنهها فراوان ساختهاند که عدهای با میلهای آهنی و یا تیرکی چوبی در صحنههای مختلف دیوارها و یا درهای بسته را خراب کردهاند. در فیلمهای مستندی که درباره ساختمانسازی و تخریب بناهای قدیمی میسازند و بارها تلویزیون آنها را نشان داده است، جرثقیلهای بزرگ وزنهای فولادین و چندتنی را به صورت پاندول بلند میکنند و با چند بار گردش وقتی به سرعت مورد نظر رسید آن را به دیوارهای خانههای قدیمی میکوبند...
این مثالها همه مصداق نظریه نسبیت انیشتین است، به همین سادگی! آلبرت انیشتین بانظریه نسبیت ثابت کرد یک جرم وقتی سرعت و شتاب میگیرد، به هنگام برخورد با مانع، انرژی فوقالعادهای ایجاد میکند. شما وقتی شیئی صدکیلوگرمی را به دیواری بتنی تکیه میدهید اتفاقی نمیافتد، اگر وزن این شئی ده یا بیست برابر هم شود، یعنی به دوهزار کیلوگرم هم برسد، چنانچه آن را به دیوار بتنی تکیه دهید، دیوار تحمل آن را دارد. ولی اگر همان شئی صدکیلوگرمی را با سرعت 50 کیلومتر به طرف دیوار بتنی ببرید و با آن سرعت به آن ضربه بزنید مسلماً دیوار ترک میخورد و اگر سرعت آن کمی بیشتر شود و مثلا به 80 یا صدکیلومتر در ساعت برسد چنانچه شما با آن سرعت همان شئی صدکیلوگرمی را به دیوار بتنی بکوبید تخریب میشود.
انواع گلولهها از تفنگها و توپها به همین شکل عمل میکنند. آنچه باعث تخریب و انهدام و نابودی توسط گلولهها میشود سرعتی است که به تکهای سرب داده میشود که به هنگام برخورد با مانع شتاب آن سرعت باعث افزایش تصاعدی وزن آن فلز میگردد و قادر است از موانع گوناگون عبور کند و یا آنها را تخریب نماید. تصادفات رانندگی نیز تابع همین قانونند فردی کنار اتومبیلی چند تنی میایستد و به آن تکیه میدهد، هیچ آسیبی نخواهد دید. اما اگر اتومبیل حرکت کند و با سرعت جزئی ده کیلومتر در ساعت به آن فرد نزدیک شود به هنگام برخورد او را پرت خواهد کرد، هر قدر سرعت اتومبیل بیشتر شود صدمات وارده و شدت شتاب انرژی حاصله از این برخورد بیشتر خواهد شد. تصادف خودرو با خودرو و اکثر پدیدههای طبیعت تابع چنین قانونی هستند...
این نظریه نسبیت انیشتین است: MC=E2 یعنی انرژی، ماحصل جرم یا ماده X سرعت یا شتاب است که در صورت اتفاق توانی تصاعدی پیدا میکند.
این اصل فیزیکی امروزه در مسائل اقتصادی و سیاسی کاربری فراوانی پیدا کرده است. آنچه باعث رشد و توسعه کشورهای صنعتی در طی چند دهه اخیر شده است، شتاب سرسامآور رها شدن انرژی مالی بواسطه توانمندیهای تکنولوژی و مدیریت پژوهشی در مجامع قدرتمند است.
اقتصاد جهانی در طی قرنهای متوالی براساس روندی ثابت و یکنواخت در رشدی خطی مسیری مستقیم را طی کرد. رشد خطی در این اقتصاد باعث گردیده بود تا جوامع مختلف در اقصینقاط جهان بدون جهش با حرکتی یکسان دورههای مختلف را طی کنند. فاصلههای اقتصادی در رشد خطی مابین کشورها وجود نداشت و یا چشمگیر نبود و هر جامعهای در صورت عقبماندگی میتوانست با چند رفرم ساختاری در اقتصاد خود به سرعت خود را به جوامع دیگر برساند. در رشد خطی، سختافزار عامل مهم بالندگی اقتصادی است. از اینرو چنانچه همه مجامع با رشد خطی اقتصاد خود را به پیش میبردند در کوتاهمدت امکان رساندن محرومترین جوامع به میزان رشد جوامع پیشرفته با استقرار و احداث چند کارخانه و چند نیروگاه و تعدادی ماشینآلات صنعتی و... که سختافزار اقتصادی هستند امکانپذیر بوده اما شرایط رشد و بالندگی و توسعه در جهان امروز تفاوت دارد. در گذشته فاصلههای اقتصادی در رشد خطی مابین کشورها وجود نداشت. تمدنها براساس علم و فرهنگ و نه توانمندیهای مالی صرف شکل گرفته بود و عوامل مادی در جوامع پیشرو صرفاً پشتیبانی تداوم حرکت تمدن را به عهده داشتند. ولی امروزه تمدنها نیز تحت تأثیر رشد جهشی اقتصاد در توانایی رویارویی و مقابله تضعیف شدهاند.
«ژانژاک سروان شرایبر» نویسنده و پژوهشگر فرانسوی در «تکاپوی جهانی» در بحث «میکروپروسسورها» و افزایش تصاعدی توانمندیهای رایانهها، در مقابل معادله رشد خطی، رشد به توان مجهول را پیش میکشد، که در ابتدای بحث به آن اشاره کردیم که تأثیرگذاری اول قانون نسبیت انیشتین و کارایی آن در اقتصاد است.
شرایبر در رشد به توان مجهول مثال جالبی دارد. او میگوید چنانچه حداقل توان، یعنی عدد 2 را درنظر بگیریم، در رشد به توان 2 صفحه کاغذی با ضخامت معمولی را درنظر بگیرید و 50 بار آن را روی هم تا کنید. وی در ادامه مثال خود میپرسد: به نظر شما ضخامت نهایی پس از 50 بار روی هم تاکردن چقدر خواهد شد؟
وی میگوید، افراد ناآشنا با مسائل ریاضی در پاسخ به این پرسش صحبت از چند سانتیمتری میکنند. آنها که از نوع پرسش با توجه به اینکه فکر نوینی در ارزیابی وارد شده، فرض را بر چند متر میگذارند. برخی که جسورند ارتفاع چندصدمتر یا ارتفاع برج ایفل را پیشنهاد میکنند. وی میگوید؛ استثنایی است اگر یکصدنفر ارتفاع قله اورست را برای بلندی آن نام ببرد. ولی به ندرت پیدا میشود کسانی که بپذیرند ارتفاع این توده کاغذ مثالی از جو زمین و کره ماه و مریخ هم میگذرد و به اقمار آن میرسد... رشد به توان مجهول یا رشد تصاعدی که از قانون نسبیت انیشتین ناشی میشود افزایش تصاعدی توانمندیهای اقتصادی در جهان روز است که فاصله قدرت، توانایی، امکانات و رشد و توسعه جوامع را با یکدیگر طولانی کرده و افزایش داده است.
در این رشد جهشی، فاصلهها با سختافزار اقتصادی پرشدنی نیست. یکی از معضلات عمده کشورهای جهان سوم و یا در حال توسعه که امروزه توانمندیهایی در کسب ارز پیدا کردهاند ولی با تمام سعی و تلاششان در راه رسیدن به توسعه و رقابت با کشورهای پیشرفته درمانده شده به کارگیری الگوهای ابتدایی اقتصادی قرن نوزدهم، یعنی سختافزار اقتصاد است. اینگونه مجامع سالهای سال در انتظار دستیابی به این سختافزار، که تأسیسات سنگین صنایع مادر است، بودهاند که یا ارز برای واردات اینگونه صنایع نداشته، و یا کشورهای صاحب صنعت ماشینآلات و دستگاههای موردنظر کارخانجات فوق را به آنها نمیفروختند و امروزه که بسیاری از این کشورها و مجامع هم به ارز موردنیاز و هم به سهولت خرید پیشرفتهترین نوع دستگاهها و ماشینآلات دسترسی پیدا کردهاند و از اقشار تحصیلکرده و متخصص داخلی در رشتههای گوناگون نیز بهرهمندند پاسخ مورد انتظار برای رشد و توسعه و توانایی رقابت با مجامع پیشرفته را از سرمایهگذاری خود نمیگیرند. در حالی که اقتصاد با رشد خطی که متکی به سختافزار است و آنها از آن بهرهمندند روند طبیعی خود را طی میکند. اما آنها با تصورات ابتدایی از این اقتصاد تقاضای رشد تصاعدی و رشد به توان مجهول کشورهای پیشرفته را دارند که امکانپذیر نیست.
آلوین تافلر در کتاب «ضربه آینده» که در سال 1970 منتشر شد، در جایی اشاره دارد که جهان در شرف ورود به یک عصر دگرگونیهای مستعد برای جلوراندن نهادهای مستقر در آخرین پایگاههایشان، و در هم ریختن مفاهیم روانشناختی بسیار معتبر و موجه میباشد.
تافلر در این هشدار جهانی به فوریت ترقی از راه تکنولوژیکی تأکید دارد... آن زمان تافلر را به خیالپردازی متهم کردند اما ده سال بعد سرعتی را که تافلر برای رشد و توسعه کشورهای پیشرفته با بهرهگیری از تکنولوژی پیشبینی کرده بود خیلی کمتر از سرعت واقعیات روز پیشرفت و توسعه دیدند.
البته نکتهای که تافلر فراموش کرده است به مخاطبان خود متذکر شود این است که رشد و توسعهای که در سه دهه گذشته با توان مجهول چنین جهشهایی بلندی داشته است، با حرکتی 70 ساله یعنی از ابتدای قرن بیستم با پویایی اقتصاد و رشد خطی و بهرهگیری از سختافزار آغاز شده و از دهه هفتاد به بعد جهشها آغاز گردیده است. شما اگر قصد پرورش مرغ داشته باشید، در رشد خطی نیاز به سختافزار تولید، که حیوانات مولد باشند و تأسیسات نگهداری آنها را دارید. در این رشد خطی هر مرغ مادر میتواند حداکثر 8 الی 12 جوجه را به دنیا بیاورد ولو اینکه شما صدتخممرغ هم برای جوجهکشی در اختیار مرغ مادر بگذارید، او براساس روند و سیر طبیعی خود بهطور متوسط 10 جوجه را تولید میکند و براساس همان روال طبیعی 4 تا 6 ماه طول میکشد تا جوجهها با تغذیه و خوراک معمولی به وزن معمولی برای کشتار برسند. اگر صدمرغ داشته باشید که هر کدام 10 تخممرغ را تبدیل به جوجه کنند 1000 عدد جوجه دارید که در رشد طبیعی نیازمند فضایی به وسعت باغی چندهزار متری هستند و نیز مراقبت دائمی برای حفظ و نگهداری آنها با درنظر گرفتن 5 تا 10 درصد احتمال تلفات و... اما در اقتصاد و رشد اقتصادی به توان مجهول شما نیازمند تکنولوژی هستید بجای خواباندن 100 مرغ بمدت 21 روز از دستگاه جوجهکشی هزار واحدی استفاده میکنید و بجای بهرهبرداری از باغی چندهزار متری در سیستمی کنترل شده در سالنی 200 متری، و بجای غذای طبیعی از دان مخصوص استفاده میکنید و بجای مدت زمان 4 تا 6 ماه از زمان استاندارد 60 روزه استفاده میکنید با محاسبه درصد تلفات کمتر. اما میبینید ضمن بهرهبرداری از سختافزار که حیوانات مولد و فضای نگهداری باشند همراه با سرمایه که نقدینگی برپایی سختافزار و عوامل تولید و بهرهوری است به انضمام تکنولوژی که دستگاه جوجهکشی و زمانبندی استاندارد بهرهوری است، باز عدهای دیگر از شما جلوترند. در اینجا در مییابید که عوامل دیگری بجز سرمایه و سختافزار و تکنولوژی در فرآیند توسعه نقش دارند.
نرمافزار اقتصاد، که مدیریت و برنامهریزی و طراحی با مددگرفتن از پژوهش است، فاصله تولید صنعتی شما را با تولیدکنندگان پیشرو جوامع توسعهیافته افزایش میدهد. زمانی شما نیازمند سختافزار تولید، که حیوانات مولد و تأسیسات مقدماتی باشند بودید ولی آن را به شما نمیدادند. زمانی نیازمند سرمایه بودید و سختافزار و عوامل تولید براحتی بدست میآمد، زمانی دیگر شما هم سرمایه و هم سختافزار را بدست آوردید، اما تکنولوژی برای توسعه نداشتید. زمان فعلی همه عوامل در اختیار شماست هم سرمایه، هم سختافزار و هم تکنولوژی، اما باز از شما جلوترند. شما هرچه به اطراف خود مینگرید چیزی جز این عوامل نمیبینید که دیگران در اختیار دارند شما هم دارید اما آنها جلوترند!...
شما از اقتصاد با رشد خطی گذشتهاید و به رشد مثلاً به توان 2 رسیدهاید که افزایش تصاعدی نسبت به رشد خطی دارد. ولی نکته پنهان انگیزهها، عوامل و راهکارهایی است که توان پیشروها را به 3 و یا 4 و بیشتر رسانده که این امر فاصلههای زیاد را ایجاد کرده است.
از مثال خارج شویم و به ارقام مستند بپردازیم و جواب پرسشمان را از آنجا بیابیم.
پروفسور «نوراحمدخان»، رئیس اسبق کمیسیون انرژی اتمی پاکستان، در پژوهشی تحت عنوان «افزایش توانمندیهای تکنولوژیکی و علمی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی»، که به سمپوزیوم ارتقای سطح تکنولوژی در کشورهای مسلمان در طرابلس در سال 1992 ارائه داد، نکات تأسفباری از این روند را با آمار دقیق ارائه داده است. نور احمدخان در مقدمه چنین توضیح میدهد که: تکنولوژی میتواند مولد ثروت باشد و به افزایش مستمر آن کمک کند، تکنولوژی ارزش مواد خام را از طریق تبدیل کردن آنها به کالاهایی که فواید و ارزش بیشتری دارند، بالا میبرد، تکنولوژی قادر است که فرضاً طی یک نسل ملتی را دگرگون سازد و تغییرات اساسی در الگوی زندگی افراد به وجود آورد و این وصفی است که در کشورهای خاور دور شاهد آن هستیم.
وی در ادامه توضیح میدهد: همه ما کشورهای خاصی در دنیا میشناسیم که از داشتن منابع طبیعی محرومند و ذخایر انرژی نیز ندارند، اما این کشورها به بالاترین سطح و رفاه و ثروت دست یافتهاند و پیشرفتهترین تکنولوژیها را در اختیار دارند... وی در تکمیل توضیحات خود به چگونگی علل و انگیزههای این فرآیند معکوس در جوامع اسلامی اشاره میکند و در این خصوص به گزارش بانک توسعه اسلامی استناد میکند که در آن به ضعف زیربنای تکنولوژیکی کشورهای عضو کنفرانس اسلامی به عنوان عامل اساسی عقبماندگی و عدم توسعه و پیشرفت اشاره شده است. بانک توسعه اسلامی به حقیقتی دردناک در این گزارش اشاره میکند که پاسخ نور احمدخان و پاسخ کلی سؤال ماست. در این گزارش نتیجهگیری شده است که اغلب کشورهای اسلامی از توسعه ارزشمندترین صنایع، که قدرت دراکه انسانهاست غفلت کردهاند. گرچه در آمار مقایسهای این بانک و نیز پژوهش نور احمدخان فاصله بهرهبرداری از سختافزارهای علمی (که مراکز تربیت دانشپژوهان کشورهای مسلمان است) یکی از علل عمده عقبماندگی کشورهای اسلامی است، اما با توجه به نتیجه تحلیل که به قدرت دراکه انسانها مرتبط میشود در مییابیم چنانچه سختافزارها هم به رشدی معادل کشورهای پیشرو برسند، نوع سیستم آموزش عالی و فرهنگ بهرهبرداری از آن، که کلاً فرهنگی وارداتی است، فرصت توانا شدن این مجامع را به آنها نمیدهد ـ این پژوهشگر مسلمان پاکستانی در آمار خود مقایسه میکند که با وجودی که 5/1 جمعیت دنیا یعنی بیش از یک میلیارد نفر آنان مسلمانند، اما سهم آنان در تولید ناخالص ملی تنها 5درصد است، که این رقم از تولید ناخالص ملی کشوری مانند فرانسه هم کمتر است.
میزان کل صادرات کشورهای اسلامی از مجموع صادرات چهار کشور جدیداً صنعتی شده هنگکنگ، کرهجنوبی، سنگاپور و تایلند کمتر است. در عین حال قدرت خرید مجامع اسلامی سال به سال رو به کاهش میگذارد، چرا که عمدتاً صادرکنندگان مواد خام و معدنی هستند. میانگین تعداد افراد باسواد در این کشورها کمتر از 50درصد است، بازده نیروی تربیت شده و ماهر و تعداد دانشگاهها و مؤسسات فنی و نتیجتاً بازده علمی در این کشورها کم است و...
در این پژوهش با اشاره به رقم 4 میلیارد دلار اعتباری که بیش از یک میلیارد نفر جامعه مسلمانان در دهها کشور اسلامی به امر پژوهش اختصاص دادهاند، به ژاپن میپردازد که این رقم کمتر از بودجه تحقیقاتی فرضاً یکی از شرکتهای بزرگ ژاپنی است!
هزینه تحقیق و توسعه در کشورهای ژاپن و ایالات متحده حدود 3درصد تولید ناخالص ملی است، درحالی که این رقم در تمام کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی حدود نیم درصد است. تعداد کل نشریات تحقیقی که در سال 1983 در دنیا منتشر شده است 720/1545 نشریه بوده است، که بیش از 80درصد آن مربوط به اروپا و آمریکای شمالی، 3/9درصد آن مربوط به آسیا و 7/0درصد آن مربوط به کل کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی بوده است. وی به پایین بودن سطح کیفیت تحصیل در مراکز آموزش عالی کشورهای اسلامی اشاره دارد و ضمن شرح پیرامون برداشت غلط و مدرکی بودن علم در این آموزشگاهها به کمیت آن نیز میپردازد که تعداد کل دانشگاههایی که در کشورهای اسلامی به فعالیت مشغولند، حدود 250 دانشگاه است، که این رقم معادل و یا کمتر از تعداد دانشگاههای یکی از کشورهای پیشرفته اروپای غربی است.
نوراحمدخان به تعداد کل مهندسان، تکنسینها و دانشمندان در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در سال 1984 اشاره دارد که در خوشبینانهترین برآوردها حدود 10میلیون نفرند، که این رقم 18درصد میانگین همین افراد در کشورهای توسعهیافته است. در سال 1988 در ژاپن 000/308/7 نفر دانشمند و مهندس و 000/121/31نفر تکنسین وجود داشته است. به عبارتی در ازاء هر یک میلیون نفر جمعیت بالغ بر 000/313نفر متخصص در کشور ژاپن به سر میبردند.
این دانشمند مسلمان در پایان به بحث اصلی ما اشاره دارد که حتی اگر شرایطی فراهم شود که برخی از کشورها حاضر شوند تکنولوژی خود را به کشورهای اسلامی انتقال دهند، تسهیلات، زیربنا و افراد متخصص که توانایی جذب و بهرهبرداری از این تکنولوژیها را داشته باشند وجود ندارد...
به مثال اصلی خودمان برگردیم و پاسخ سؤالمان را تکمیل شده بدست آوریم؛ شما برای توسعه در صنعت مرغداری و بهرهبرداری از این محصول دورههای مختلفی را طی کردهاید و امروزه از نظر سختافزار و حتی نرمافزار ظاهری مشکل ندارید و در ضمن از سرمایه و تکنولوژی روزهم بهرهمندید اما باز از شما جلوترند. شما به توان 2 رسیدهاید ولی دیگران در توانهای بالاتری به سر میبرند. این توانها فاصله شما و پیشروها را تعیین میکند. اینجاست که دیگر با پول و سرمایه و امکانات نمیتوان کاری از پیش برد اینجاست که دیگر وارداتی در کار نیست. شما نمیتوانید اندیشه را بخرید. بر فرض اگر اندیشهای را هم خریدید و وارد کردید، اندیشههای مستمر را که یک پدیده در طی دورههای کوتاه تغییر و تکامل میدهد، چه کار خواهید کرد؟ شما اگر اندیشهای را به صورت توان نرمافزاری تکنولوژی وارد و خریداری کردید، هنگام بهرهبرداری متوجه خواهید شد پیشروها به توان بالاتر رسیدهاند، چرا که پژوهش و تحقیق امری مستمر و دائمی است. وقتی یک شرکت ژاپنی سالانه چند میلیارد دلار (بیش از کل هزینه دهها کشور اسلامی) صرف پژوهش میکند، دهها برابر آن را برداشت میکند.
سیستم اقتصادی امروز دنیا با آنچه ما از اقتصاد کلاسیک درک میکنیم تفاوت اساسی دارد. ما کارخانهای احداث میکنیم بدون درنظر گرفتن سقف تولید عمر مفید بهرهبرداری از نوع محصول (که تا چه زمان این محصول میتواند بازار داشته باشد نه آنکه اشباع کند) بدون آنکه به عمر مفید کارخانه و نیز تنوع اقلام تولیدی و میزان کشش و بهرهبرداری عمومی از محصولات و نیز رقبای اقتصادی بینالمللی، صادرات، مواداولیه، زمانبندی تولید، کاهش هزینهها و... توجه داشته باشیم صرفاً دلخوشی به داشتن سختافزاری ابتدایی هستیم، در حالیکه امروزه شرکتهای صنعتی بزرگ با درنظر گرفتن شرایط حساس دنیای کنونی، از دست ندادن فرصت برای بهرهبرداری زمانی و... به سختافزار توجهی ندارند. یکی از شرکتهای بزرگ تولید لوازم خانگی برای حمل به موقع سفارشات بینالمللی و از دست ندادن زمان برای مقابله با رقبا کارخانه خود را بر روی کشتی شناوری در اقیانوس مستقر کرده است. دفتر مرکزی در توکیو سفارشات را میگیرد ـ قرارداد را میبندد و به کارخانه سیار در اقیانوس منتقل میکند. کارگران در سه شیفت کاری به تولید و مونتاژ محصول میپردازند. مواد خام، لوازم و قطعات و مواد اولیه از ژاپن و یا مواد وارداتی از کشورهای صادرکننده توسط کشتیهای پشتیبانی به کارخانه سیار در اقیانوس منتقل میشوند و در طی چند هفته فاصلهای که تا کشور مقصد باقیمانده کالاها ساخته و آماده میشود و به بنادر فوق تحویل میگردد.
به مثال خودمان برگردیم؛ شما تکنولوژی، سرمایه، نیروی متخصص فنی و سختافزارهای تولید را در اختیار دارید و با بهرهبرداری از نرمافزارهای علمی با توان 2 تولید میکنید، اما پیشروها از شما جلوترند چرا که آنها در این فاصله پژوهشهای اساسی در بخشهای مختلف تولید کردهاند. فاصله زمانی 60 روزه را با اصلاح دان و خوراک مرغها به 40 روز رساندهاند، که این امر بجای 4 نوبت بهرهبرداری در سال (60 روز یا دوماه برای تولید و یک ماه برای آماده کردن امکانات و فضا برای تولیدات بعدی =3ماه ×4=12) به 6 نوبت بهرهبرداری در سال رساندهاند.
(40 روز برای تولید + 20 روز برای آمادگی = 2ماه × 6=12) این دو نوبت اضافه حداقل 50 درصد به توان اقتصادی پیشروها اضافه میکند. بخش دیگر پژوهش در کاهش هزینههای تولید با استفاده از خوراکهای جدید کم هزینه و... انجام میپذیرد ـ بخش دیگر پژوهش به اصلاح نژادهای مرغهای پرورشی و مرغهای مولد برمیگردد که بتواند در همین زمانبندی 40 روزه وزن بیشتر پیدا کنند که هر یک کیلوگرم وزن اضافه 50 درصد دیگر به توان اقتصادی پیشروها میافزاید... مجموعه این پژوهشها در بخشهای مختلف به یکباره توان 2 اقتصاد تصاعدی را به 3 و 4 و یا بیشتر میرساند که در فاصله زمانی کوتاهی مثلا پنج سال، فاصلهای 50 ساله را در این صنعت بین کشورهای پیشرو و ابتدایی در بهرهوری ایجاد میکند. این مثال را در مورد تمامی صنایع و اقتصاد تولیدی جهان میتوانیم تعمیم دهیم.
در اینجا به حرف نوراحمدخان دقت بیشتری باید کرد؛ اگر شرایطی فراهم شود که به تکنولوژی برتر هم دست بیابیم تسهیلات، زیربنا و افراد متخصصی که توانایی جذب و بهرهبرداری از آن را داشته باشند وجود ندارد. متأسفانه نگاه تقلیدی و غیرتحقیقی به مقوله اقتصاد عامل اساسی کندی و عقبماندگی کشورهایی است که با دارا بودن امکانات سرمایهای و عوامل تولید باز در رده جهان سومیها هستند و یکی از علل اصلی این معضل بیاهمیتی به پژوهش، مالکیت معنوی و عدم احترام و ارج نهادن بر آن و نوع نگاه ابتدایی به اقتصاد، سیستم غلط و غیر کاربردی آموزش عالی و مدرکگرایی، کلیشه شدن برتری جهان پیشرو و وابستگی به بیگانه، عدم خوداتکایی و... میباشد.
رشد و توسعه از مسائل مهم و زیربنایی در جهان امروز است ـ توسعه ابزار تکنولوژی و مالکیت مستمر معنوی برای تداوم حضورش در جهان قادر است در طی زمانی کمتر از یک نسل ملتی را دگرگون سازد و تغییرات اساسی در الگوی زندگی افراد به وجود آورد و در این راه انگیزههای معنوی نه تنها مانع و رادع این حرکت نیستند، بلکه تقویتکننده ارادههای فردی و افزایش توانمندیهای روحی انسانهای فعال و کوشاست. آنها که در درک این معادلات عاجزند همانگونه که در مقولههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی عجزشان را به مسائل معنوی و دین نسبت میدهند، در این مقوله نیز پای دین و معنویت را به عنوان مانع مطرح میکنند، در حالی که جوامع و کشورهایی را که برای رسیدن به قدرت و ثروت و توسعه بدون نگاه دینی از همهچیز گذشتند و به جایی نرسیدند و به عینه با ما سخن میگویند را نمیبینند. ژاپن به عنوان کشوری پیشرو در عرصه صنعت و تکنولوژی یک جامعه مذهبی است، منتها مسلمان نیست، انگیزههای مذهبی و تعصبات دینی و ملی بقدری در آنجا بالاست که وقتی امپراطورشان که انسانی معمولی است، از دنیا میرود عده زیادی خودکشی میکنند تا روحشان با روح امپراطور همراه باشد! مالزی کشوری مسلمان است، که با انگیزههای معنوی دین مبین اسلام در طی دو دهه به چنان توانی در رشد و توسعه رسیده است که آمریکا را به هراس انداخته است. دین، مخصوصا دین متعالی و مترقی و پیشرفتهای چون دین مبین اسلام، که همواره بر علم و پژوهش و بالندگی و کار و تلاش تکیه دارند نه تنها مانع پیشرفت و توسعه نیست، بلکه عامل اساسی ترقی و تکامل جامعه انسانی است عیب و مشکل اساسی جای دیگری است!