تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۲۵۷۱۵

تبیین علمی ولایت فقیه (بخش دوازدهم)


صدانستیم که اصل وجود حکومت برای جامعه ضرورت دارد و در طول تاریخ بشر در همه اقوام بوده است؛ فقط دربین فلاسفه یونان از گروهی نقل شده که اگر ما احکام اخلاقی را توسعه بدهیم، مردم تربیت اخلاقی می شوند و دیگر احتیاج به حکومت نخواهد بود؛ پس نمی توانیم بگوییم وجود حکومت عقلا ضرورت دارد. اگر همه به وظایفشان عمل کنند دیگر برای چه حکومت می خواهیم؟ به اینها «آنارشیست» می گویند، ولی این فقط یک فرضیه بود که در هیچ جای عالم هم چنین چیزی تحقق پیدا نکرد. حتی یک روستا هم محتاج به کدخدا است، چه رسد به یک کشور هفتاد میلیونی و این سخن فقط یک گرایش شاذ از بعضی فلاسفه یونان بوده است. نظیر این حرف را مارکسیستها هم دارند؛ البته به عنوان یک پیشگویی. می گویند اگر ما مرام مارکسیسم را توسعه بدهیم و همه مردم در همه اموال مشارکت داشته باشند، مالکیت شخصی از بین می رود و ریشه فسادها کنده می شود. وقتی هرکسی بتواند به اندازه نیاز خودش از اموال عمومی استفاده کند و اصلا مالکیت شخصی نداشته باشیم، آن وقت دیگر نیاز به حکومت هم نخواهیم داشت.
آن هم یک نظریه بود که دیدید کارشان به کجا رسید! چه رسد به اینکه کار جهان به آن جا برسد!
غیراز این دو فرضیه از مارکسیست ها و آنارشیست های قدیمی یونان، تمام عقلای عالم بر این باورند که حکومت برای جامعه انسانی ضرورت دارد. ما هم می توانیم به عقل خودمان مراجعه کنیم که آیا دراین مواردی که گفتیم این احتمال هست که شارع به ترک این امور حکومتی راضی باشد؟ می گوییم حکومت لازم است تا مصالح اجتماعی تامین بشود، تا هرج و مرج نشود، تا جامعه به فساد کشیده نشود و اختلال نظام لازم نیاید. اختلال نظام یعنی چه؟ یعنی همین ها. یعنی حکومت که نباشد کسی به فقرا و به مریض ها رسیدگی نمی کند. جلوی دزدها را نمی گیرد. وقتی دزدی کردند مجازاتشان نمی کند. آن وقت چه می شود؟ اسم آن اختلال نظام و هرج و مرج و امثال اینهاست. پس به این دلایل حکومت لازم است.
حکومت یا شیوه کدخدامنشی
با توجه به این مسایل، وظایف حکومت هم مشخص می شود و اینکه اگر کسی حکومت داشت چه کارهایی باید بکند؟ یعنی همه این امور حکومتی و مصالح لازم الاستیفایی که اگر متصدی معینی نداشته باشد در معرض از بین رفتن است، جزو وظایف حکومت می شود. شما می توانید این را تعریف امور حسبیه قرار بدهید یا حتی تعریفی برای امور حکومتی: مصالحی اجتماعی که اگر متصدی معین قانونی نداشته باشد در معرض از بین رفتن قرار می گیرد و معلوم نیست مردم این را داوطلبانه اجرا کنند. محال نیست که گروهی خودشان بیایند و بگویند ما شب ها دور کوچه ها قدم می زنیم تا مبادا کسی دزدی کند، محال نیست اما آیا می شود؟ جایی چنین چیزی سراغ دارید؟ محال نیست که مردم وقتی با هم دعوا کردند، بنشینند و به شیوه کدخدامنشی مشکل شان را حل کنند اما آیا مسایل اجتماعی با این روش حل می شود؟ با این همه دادگاه و زندان و جریمه و امثال اینها باز این همه فساد وجود دارد، اگر اینها نبود آیا مردم خودشان با کدخدامنشی قضایایشان را حل می کردند؟! وظایف حاکم، تامین اینها و انجام کارهایی براساس مصلحت جامعه اسلامی است که اگر متصدی نداشته باشد این مصالح در معرض تفویت است. پس باید دستگاهی برای قوانین رسمی وجود داشته باشد، قوانین رسمی یعنی چه؟ یعنی آن جایی که اختلاف است که این طلاق درست است یا نه، باید یک قانون رسمی باشد که هم برای زن و هم برای شوهر اجرا شود و نگویند تو برو به فتوای مرجع خودت عمل کن و آن به فتوای مرجع خودش. دادگاه بتواند بگوید این طلاق درست است یا درست نیست. قاضی باید در اینجا حکم کند.
درامور مستحدثه هم که احکام آن در شرع بیان نشده، وظیفه حکومت اسلامی مشخص است؛ البته کلیاتی هست که می شود از روی قواعد کلی، اینها را استنباط کرد، اما این کار مجتهد است. کار مجتهد هم اجتهادی و نظری است و ممکن است در یک مسئله فتوای واحدی نباشد. این همه ما روایات داریم که قرنها روی آن کار شده، باز می بینیم که این همه اختلاف فتوا هست. پس برای اینکه بخواهیم آن قواعد کلی را بر موارد جزئی تطبیق کنیم و حکم آن را به دست بیاوریم تا تکلیف مردم روشن شود باید چه کار کنیم؟
وحدت فرمان، وحدت حاکمیت
هجوم دشمنان خارجی که بر کشور اسلامی همیشه بوده و حالا بیش از همه دوران تاریخ بشر هست. اگر در این زمانه کسی نباشد که فرمانش نافذ باشد، وقتی جامعه اسلامی در معرض خطر قرار می گیرد، با اختلاف نظرها نمی شود با دشمنان مواجه شد. جامعه، وحدت نظر، وحدت فرمان و وحدت حاکمیت می خواهد. اگر اینها نباشد مصالح جامعه در معرض نابودی است. اینها برعهده حکومت اسلامی است.
اگر کسی که شرایط حکومت را دارد، می تواند همه اینها را درست اجرا کند، بسیار خوب است. گفتیم اگر رئیس حکومت، امام معصوم باشد کارگزارانش هم همه امام معصوم باشند خیلی عالی است، اما آیا این مسأله امکان وقوع هم دارد؟ بالاخره وقتی که امام معصوم هم حکومت کند به تنهایی که نمی تواند همه شهرها را اداره کند. در همه جا قاضی باشد، نیروهای انتظامی، نیروی دفاعی و ارتش را، همه جا شخصا خودش اداره کند. چنین چیزی امکان ندارد. سنت الهی هم این نیست. خود امیرالمؤمنین(ع) هم در آن مدتی که خلافت داشتند عاملان و والیانی تعیین می کردند، مسئول زکات و مسئول بیت المال تعیین می کردند. خود ایشان که همه کارها را نمی کردند. آنهایی هم که این کارها را می کردند هیچ کدام معصوم نبودند. امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، و حضرت زهرا(س) معصوم بودند، اما ولاتی که می فرستادند هیچ کدام معصوم نبودند و بالاخره اشتباه هم می کردند، اما اطاعتشان لازم بود یا نبود می بایست به آن کارها بپردازند یا نمی بایست؟ بله اگر یک جایی حکمی بین الفساد بود و خلاف قطعیات شرع، نبایست اجرا بشود، اما در موارد مشکوک و اختلاف فتوا باید از عامل خلیفه وقت اطاعت کنند. حالا اگر با اینکه امام معصوم است و همه شرایط ولایت را هم دارد اما مردم زیر بار حکومت او نرفتند و مثل 25 سال قبل از خلافت امیرالمؤمنین(ع) و بعد از آن، در دوران همه ائمه اطهار(ع) که ایشان حکومت نداشتند، باید چه کار کرد؟ حالا که مردم زیر بار حاکم اسلامی که خدا تعیین کرده نمی روند (نه همه مردم بلکه آن گروهی که در جامعه موثر هستند زیر بار نرفتند حالا اقلیت یا اکثریت، نگذاشتند حکومت تشکیل شود.) آیا باید حاکم قهر کند و برود و بگوید: به من مربوط نیست؛ بروید هر غلطی خودتان می خواهید بکنید؟! این نه سنت الهی است و نه عقل این را می گوید. در بین همه 124 هزار پیغمبر، یک پیغمبر را سراغ داریم که بعد از اتمام حجت و نزول آثار بلا از قومش کنار رفت. «وذا النون اذ ذهب مغاضبا...»(انبیاء/87) پیامبران دیگر تا آخر ایستادند. عذاب هم که نازل شد ایستادند. ایشان دید آثار عذاب نازل شد، گفت حالا که عذاب دارد نازل می شود من برای چه بمانم؟ خدا به پیغمبر اسلام می فرماید: «... ولاتکن کصاحب الحوت...»(قلم/48) تو مثل آن پیغمبر نباش. اگر مردم قهر کردند، تو قهر نکن.
تأملی در یک روایت
حاکم اسلامی تا آنجا که ممکن است حتی اندکی از احکام شرع را اجرا کند باید بماند و برای پیروانش در بین مردم و آن اقلیتی که حرفش را قبول دارند باید راهی را تعیین کند برای مسائل حکومتی شان. با همین نظر است که شما می توانید «مقبوله عمربن حنظله» را معنا کنید. با اینکه خود امام معصوم هست، می گوید «انظروا الی رجل من...» برای هر فقیهی این منصب قضاوت را نصب می کند. «جعلته حاکما» چرا؟ برای اینکه در زمانی است که حکومت مرکزی و شخصی که قدرت اصلی را دارد نمی تواند این احکام را اجرا کند، ولی نمی گوید حالا که اجرا نمی شود پس هیچ، شما هم بروید هر کار که می خواهید انجام دهید. می گوید لااقل این اندازه که در شهر خودتان کسی را داشته باشید که احکام قضایی شیعه را عمل کندو دولت نتواند مزاحمتان بشود، این کار را بکنید. اگر توان بیشتری داشتند چه؟ آیا فقط «فی دین او میراث» است؟ مثلا اگر یک جزیره ای بود در اقیانوس کبیر- فرض آنکه محال نیست- جزایری هست که مردم کشورهای نزدیکش هم از اهلش خبر ندارند. اگر یک جزیره ای بود و عده ای شیعه آن جا زندگی می کردند- فرض کنید هزار نفر- و یک عالمی هم در بین آنها بود و این عالم می توانست تمام احکام اسلام و همه آنچه لازمه امور حکومتی بود برای این هزار نفر اجراکند، وظیفه اش چیست؟ خیلی ازامور حکومتی را امیرالمومنین (ع) شخصا خودش اجرا می کرد. بعدها که تدریجا حکومت گسترش پیدا کرد، عامل و والی تعیین کرد والا آن وقت که خودش بود و کسانی که تازه با او بیعت کرده بودند، خودش اجرا می کرد. وقتی دستگاه حکومت گسترش پیدا کرد، دولت هم طبعا هرم وار گسترش یافت.
آنجایی که حتی شما برای مسأله دین و میراثتان نمی توانستید به حاکم رسمی منتخب خلیفه جور رجوع کنید، فرمود بروید یک حاکم داخلی پیدا کنید. اگر یک قاضی ای داشته باشید که برایتان مسائل را قضاوت کند:«فاذا حکم بحکمنا» وقتی حکم ما را داد شما واجب است از او اطاعت کنید؛ «والراد علیه کالراد علینا و هو علی حد الشرک بالله.» حالا اگر در آن جزیره هزار نفری یک نفر توانست تمام امور حکومتی را عهده دار بشود؛ فقیه بود و با تقوا و مصالح جامعه را درست درک می کرد مردم هم قبولش داشتند و حرفش را می پذیرفتند، آیا او فقط باید اختلاف دین و میراث شان را حل کند؟ و دیگر مسائل حکومتی را نباید اجرا کند؟ آیا نباید دست دزد را ببرد؟
وقتی حتی اجازه ندادند که در مسائل قضایی، شما به قاضی رسمی دولتی مراجعه کنید (چه بسا قاضی دولتی هم وقتی حکم می کرد حکمش غیر از همین حکم نبود.قاضی سنی که هرچه می گوید خلاف اسلام نیست. گاهی حکمش حکم اسلام هم است ولی می فرماید قبول نیست.) و باید حاکم شیعه قضاوت کند. همین اندازه که میسر است شما قاضی شیعه داشته باشید، باید به او مراجعه کنید، حالا اگر درجزیره ای یک نفر می توانست همه امور حکومتی را اجرا کند، آیا امام می فرمود این کار را نکن؟ آیا شارع راضی بودسایر امور حکومتی رها بشود؟ یقین داریم که شارع خیلی خوشحال می شد. امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما بسیار خوشحال می شدند که یک چنین جایی باشد تا دور از چشم دستگاه خلافت جور بتوانند احکام شیعه را اجرا کنند. پس تا آن جایی که ممکن است هرچند اندک،نباید از امور حکومتی گذشت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات