تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۲۵۹۸۳

چین؛ قدرت در حال رشد ( بخش اول)


ترجمه: فریدون دولتشاهی 
در کمتر از یک دهه آینده چین می‌تواند بزرگترین اقتصاد جهان باشد. اما «جیمزمایلز» می‌گوید ادامه موفقیت اقتصادی‌اش به خاطر پروسه تجدید حیات حکومت و مقاومت در برابر اصلاحات، بیشتر با خطر روبرو است.
در اوج دوره حکومت سلسله «کینگ» در سده 1700، چین یک عصر طلایی را می‌گذراند. بیگانگان از این امپراتوری وحشت داشتند و خارجیان درنده‌خو هنوز شروع به کوبیدن درهای این کشور نکرده بودند. ورود خارجی‌ها یک دگرگونی ریشه‌ای در عصر رفاه و سعادت بود. اکنون بعضی ملی‌گرایان چینی می‌گویند در سایه حزب کمونیست و قدرت اقتصادی آن یک دگرگونی دیگر آغاز شده است. چین سال گذشته به بزرگترین تولیدکننده جهان تبدیل شد و آمریکا را از موقعیتی که بیش از یک قرن بود در اختیار داشت به کنار زد. این کشور ظرف کمتر از یک دهه آینده می‌تواند بزرگترین اقتصاد جهان شود. خارجیان دو باره شگفت‌زده شده‌اند.
بهبودی سریع چین از یک بحران مالی جهانی و ادامه رخوت غرب، یک اثر روانی عمیق روی بسیاری از چینی‌ها داشته است. از احساس هیجان ناشی از غرور گرفته تا لذت بردن از مشکلات دیگران، لفاظی رسمی را در چین رایج کرده است. دیپلمات‌ها با همتایان غربی خود با ته رنگی از تمکین و مدارا رفتار می‌کنند؛ چیزی که در سوسیالیسم چینی آنقدر مهم است که نخست وزیر «ون جیابائو» را در مارس سال گذشته بسیار شاد کرد، این است که «چین امروز می‌تواند تصمیم‌های مؤثری بگیرد، منابع را به طور عملی سازمان دهد و برای تحقق تعهدات بزرگ‌اش از آن‌ها استفاده کند.» از نظر بعضی چینی‌ها و حتی بعضی خارجی‌ها، حکومت استبدادی، به یک مشروعیت جدید دست یافته است.
نمایش بزرگ موشک‌ها، تانک‌ها و رژه سربازان با قدم‌های کشیده در مرکز پکن در اکتبر سال 2009، نخستین نمایش این چنینی پایتخت طی یک دهه و در گزارش‌های رسمی، یک «جشن تغییر بزرگ» توصیف شد. یک گروه از ژنرال‌ها و مقام‌های برجسته، 60هنرمند را وارد ارتش کردند تا با کشیدن یک تابلوی پارچه‌ای 120 متری به نام «عکسی از یک تغییر موزون»، شصتمین سال به قدرت رسیدن حزب را بزرگ دارند. این تابلو، شهرهای بزرگ سر به آسمان کشیده چین را در هم آمیخته با کو‌هها، رودخانه‌ها و ابرهای محبوب نقاشی‌های سنتی چین به تصویر کشید. اقلیت‌های قومی که با شادی در میدان «تیان آن من» می‌رقصیدند، پرتاب یک موشک، مزرعه‌ای با انرژی بادی و حتی تایوان پوشیده در مه، همه آنجا بودند. روند تغییرات اساسی در دو سال گذشته این جزیره سرکش را با پروازهایی بر روی تنگه و یک قرارداد تجارت آزاد به چین نزدیک‌تر کرده است.
از دیدگاه بعضی ناظران در غرب ناامن به لحاظ اقتصادی، توازن قدرت جهانی به طور اجتناب‌ناپذیری به سود چین تغییر می‌کند. عناوین کتاب‌های منتشر شده اخیر در این ارتباط، حالت یادشده را به خوبی نشان می‌دهند: «در آرواره‌های اژدها: سرنوشت آمریکا در عصر برتری‌طلبی چین که در راه است» نوشته «ایمون فینگلتون»، سال 2008؛ «وقتی چین بر جهان حکومت می‌کند: پایان عمر جهان غرب و تولد یک نظم نوین جهانی» نوشته «مارتین جکلز»، سال 2009؛ «اتفاق نظر پکن: چگونه الگوی دیکتاتوری چین بر قرن بیست و یکم حکومت خواهد کرد» نوشته «استیفن هلپر». همان طور که «ویلیام کربی» از دانشگاه ‌هاروارد اشاره می‌کند، کتاب‌هایی که درباره ظهور چین ابراز نگرانی کرده‌اند، تاریخی طولانی در غرب دارند. سیل این کتاب‌ها در اوایل قرن بیستم ظاهر شد: «نیروهای جدید در چین قدیم: یک بیداری ناخوش‌آیند اما اجتناب ناپذیر» نوشته «آرتور براون» این آهنگ را در سال 1904 آغاز کرد. اما دیگر قدرت‌های در حال ظهور ـ ژاپن، آلمان و آمریکا ـ حتی بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. امروز چین موضوع اصلی نگرانی‌ها است.‏
مؤسسه‌های انتشاراتی چین نیز از فرصت استفاده می‌کنند. کتاب فروشی‌ها (که فقط آثاری را انبار می‌کنند که حزب تایید می‌کند) پر از کتاب‌هایی درباره «الگوی چین» و شکست اقتصادهای لیبرال هستند. آکادمی «علوم اجتماعی» چین اکتبر سال گذشته در یک گزارش، فروتنی از خود نشان داد. این آکادمی، چین را در عرصه جهانی «رقابت ملی» در مقام هفدهم جای داد، اما خاطرنشان کرد این کشور از مکان هفتاد و سوم در سال 1990 بالا آمده و هند را که در مقام چهل و دوم قرار داشت، پشت سر گذاشته است. این گزارش می‌گفت هدف چین باید رسیدن به پنج قدرت اول تا سال 2020 و قرار گرفتن در مکان دوم پشت سر آمریکا، تا سال 2050 باشد. دانشگاه‌های چین به وفور دانشمند تولید می‌کنند، اما به نظر می‌رسد هنوز تعدادشان آنقدر کافی نیست که به این کشور اجازه دهد به مکان‌های عالی صعود کند.
 همه چیز تغییر می‌کند
با این حال با تمامی به سینه کوفتن‌ها، رهبران چین از زیردستان خود یا صنعت چاپ تحت کنترل حکومت، محتاط‌تر هستند. آن‌ها از به کار بردن واژه‌ «الگوی چین» خودداری می‌کنند و به طور علنی در مورد دگرگونی لاف نمی‌زنند، با این که اجازه می‌دهند رسانه‌هایشان در باره آن صحبت کنند. در حقیقت به نظر می‌رسد آن‌ها اکنون بیشتر از هر زمانی در یک دهه گذشته، عصبی هستند. آن‌ها بودجه امنیت داخلی را که امسال برای اولین بار از بودجه دفاعی پیشی گرفته است، باز هم افزایش داده‌اند. دولت یک سیستم مائوئیستی نظارت بر محله‌ها را بوسیله داوطلبان غیرنظامی احیا کرده است. در چند ماه گذشته پلیس به یک حمله تمام عیار علیه غیرنظامی‌ها دست زده، دهها وکیل دعاوی، فعال سازمان‌های غیردولتی و حتی هنرمندان را بازداشت کرده است. انقلاب‌های عربی مانند شبحی، رهبری حزب کمونیست را دنبال می‌کنند. از این چشم‌انداز، سیستم آسیب‌پذیر به نظر می‌رسد.‏
رهبران چین دلایل دیگری هم دارند که نگران باشند. اواخر سال آینده، حزب، هجدهمین کنگره ملی از زمان تأسیس‌ خود در 90 سال قبل برگزار خواهد کرد. این اجلاس، تشکیل فوری گردهمایی کوچکتر از کمیته مرکزی حزب و تشکیل اجلاس مجمع قانونگذاری در مارس سال 2013 را برای بزرگترین ترمیم در کادر رهبری چین طی یک دهه، تصویب خواهد کرد. «هوجین تائو» و «ون جیابائو» از کمیته دائمی دفتر سیاسی (بزرگترین کمیته رهبری چین که 9 عضو دارد) کنار خواهند رفت و یک نسل جوان‌تر قدرت را به دست می‌گیرد. تغییر رهبری در این سطح، همیشه مقام‌ها را نگران می‌کند. اگر چه جدیدترین تغییر در سال 2002 و بدون حادثه انجام شد، اما چنین تغییراتی در گذشته رویدادهای هیجان‌انگیزی را موجب شده است: یک کودتا در سال 1976، تضعیف جنگ قدرت در سال‌های 1986 ـ 1989 و ناآرامی شدید در سال 1689. تنها به این دلیل که آخرین تغییرات به خوبی پیش رفت، معنایش این نیست که مورد جدید هم بدون حادثه اتفاق خواهد افتاد.‏
رهبری جدید احتمالاً تغییر بی دردسری نخواهد داشت؛ به ویژه با مسأله اقتصاد چین که با وجود ضربه بحران مالی جهانی از سال 2002، به طور متوسط 10درصد رشد داشته است. امتیاز آماری چین (عرضه کارگر فراوان روستایی) در حال از بین رفتن است. ظرف چند سال آینده سن کاری جمعیت به اوج خود خواهد رسید. بدون ایجاد تغییرات بزرگ که آن نیز از نظر سیاسی خطرناک است، حفظ نرخ رشد سریع شهرنشینی که یکی از محرک‌های اصلی رشد چین بوده است، به طور فزاینده‌ای دشوار خواهد شد.
به پیش‌بینی‌های سال‌های دهه 2020 که نگاه می‌کنیم، خیلی از اقتصاددانان چین از افتادن به «تله درآمد متوسط» نگران هستند: از دست دادن قدرت رقابتی در صنایع پرقدرت کارگری به دلیل شکست در به دست آوردن منابع جدید رشد، از طریق نوآوری.
رهبران چین متعادل کردن مجدد اقتصاد کشور را تا آنجا که رشد بوسیله مصرف صورت گیرد، نه صادرات و سرمایه‌گذاری، شدیداً دشوار خواهند یافت. تلاش‌ آن‌ها با قدرت فزاینده تجارت دولتی مختل خواهد شد. در دهه گذشته، این قدرت از میان خاکستر ده‌ها هزار بنگاه‌ دولتی که در دهه 1990 برچیده شدند برخاست. شمار آن‌ها اکنون خیلی کمتر است، اما نفوذ اقتصادی و سیاسی آن‌ها فراوان و در حال رشد است.
بانک‌ها هنوز به طور کامل در کنترل دولت هستند.
وام دادن آنها برای حفظ رشد اقتصادی پس از بحران مالی، مشکل پیچیده «بدهی» را که چین فکر می‌کرد سال‌ها قبل آن را حل کرده، از نو زنده خواهد کرد. بسیاری از فرزندان کسانی که حزب را وقتی در سال 1949 به قدرت رسید رهبری کردند. (برنده‌های بزرگ احتمالی در تغییرات حزبی سال آینده) پیوندهای قوی با شرکت‌های دولتی دارند.
چین احتمالاً کسانی را که معتقدند استقبال کشور از جهانی شدن، آزادی سیاسی بیشتری را در چند سال آینده موجب خواهد شد، ناامید خواهد کرد. «جیمز مان» روزنامه‌نگار آمریکایی در کتاب خود به نام «فانتزی چین: چرا سرمایه‌داری، دمکراسی را به چین نخواهد آورد» که در سال 2007 منتشر شد، در این مورد هشدار داده وگفته است «از حالا تا یک ربع قرن دیگر، سیستم مدرنیزه شده سرکوب، تحت حمایت تجارت، بیشتر در چین پا گرفته و مستحکم‌تر خواهد شد.» طی 25 سال خیلی اتفاقات ممکن است رخ دهد، اما صف‌بند‌ی‌های کنونی برای تغییر رهبری سال آینده، چندان جایی برای خوش‌بینی باقی نمی‌گذارد.
 شاهزاده‌ها می‌آیند
دور دستی سرزمین پر از صخره «چونگ کینگ»؛ منطقه‌ای در جنوب غربی چین تقریباً به اندازه اتریش، آن را به یک خانه ایده‌آل موقت برای دولت در جریان حملات ژاپنی‌ها در دهه‌های 1930 تبدیل کرد. در دهه 1960 مائوتسه تونگ صنایع استراتژیک را برای حراست از آن‌ها در برابر حمله احتمالی شوروی به آنجا منتقل کرد. اخیراً چونگ کینگ به سنگر پدیده‌ای تبدیل شده است که به‌ندرت در روزهای پس از مائو دیده شده است: «سیاست‌های پرجاذبه»
«بوزی‌لای» رئیس حزب کمونیست منطقه، برای یک کرسی در کمیته دائم دفتر سیاسی در ترمیم کادر رهبری سال آینده مبارزه می‌کند.و به نظر می‌رسد موفق خواهد شد. او مانند هر سیاستمدار دیگر چینی از سال 1949، از اعلام آرزوهایش بطور علنی خودداری می‌کند، اما مهربانی او با رسانه‌ها و تلاش‌هایش برای جلب توجه مردم جای تردید برای هیچ کس باقی نمی‌گذارد. روش از در جلو وارد شدن «بو زی لای»، انحراف آشکار از سیاست وارد شدن از در عقب است که مدت‌های طولانی سیاست رسمی حکومت چین کمونیست را تشکیل می‌داد و مانند یک تغییر جدید به نظر می‌آید. به همین دلیل بیهوده نیست بعضی از حامیانش او را ولادیمیر پوتین چین می‌خوانند. «بو» هوادار حزب مردم با مشت آهنین است. او به بزرگترین سرکوب گروه‌های مافیایی در کشورش در سال‌های اخیر دست زده است. او همچنین سعی دارد در تلاش برای خوشایند آنهایی که از کاپیتالیسم توان فرسای چین ناراحتند، یک بت کوچک از مائو بسازد.
به نظر نمی‌رسد هدف او به مدارج بالا رسیدن باشد. ظاهراً سمت‌های هوجین تائو، (رئیس‌جمهوری، رهبر حزب و فرمانده کل قوا) به «شی جین پینگ»، معاون رئیس‌جمهوری تعلق می‌گیرد و شغل «ون جیابائو» به عنوان نخست وزیر احتمالاً به «لی که کیانگ» معاون ارشد او داده خواهد شد. اما «بو زی لای» احتمالاً به ریاست امنیت داخلی می‌رسد که در حال حاضر در دست «زویونگ کنگ» است و گفته می‌شود پیوندهای نزدیکی با او دارد.
این قدرت عظیمی در آرایش جدید رهبری به او خواهد داد. «شین هوا» خبرگزاری دولتی چین در ماه دسامبر گذشته از چونگ کینگ به عنوان شادترین شهر چین نام برد که اشاره غیر مستقیمی بود به اینکه چیزهای خیلی بزرگی برای آقای «بو» در نظر گرفته شده است.
«بو» و «شی» به یک نیروی سیاسی در حال ظهور در چین، مشهور به «تای زی دانگ» یا «حزب شاهزاده‌ها» تعلق دارند. این‌ها فرزندان مقام‌های بلند پایه از جمله همقطاران مائو هستند. آقای «شی» پسر «شی ژونگ شان» قهرمان راهپیمایی بزرگ اسطوره‌ای دهه 1930 است. پدر «بو» یعنی «بوای بو» نیز شرکت‌کننده در راهپیمایی بزرگ بود.
هر دو پدر سمت‌های بلندپایه‌ای در حکومت «تنگ شیائوپینگ» داشتند. در دهه 1990 خیلی‌ها که با استفاده از پیوندهای خونی برای دستیابی به پست‌های عالی در حزب مخالف بودند با سوء ظن شدید به این شاهزاده‌ها نگاه می‌کردند، اما در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد رهبران حزب، دور آن‌ها جمع شده‌اند.
آن‌ها احتمالاً حساب می‌کنند که اشخاصی مانند «بو» و «شی» مطمئن‌ترین اشخاص برای حفظ سنت‌های حزب و اساساً، چسبیدن به انحصار قدرت در آن هستند.
«شی» که به گزارش «ویکی لیکس» عاشق فیلم‌های‌هالیوودی در باره جنگ دوم جهانی است و «بو» که عاشق «جاگوار» است، آن نوع اعتماد به نفس را که با تربیت و پرورش افراد مرفه همراه است، از خود نشان می‌دهند. آن‌ها مانند مشاهیر غربی، از پشت سر مردم حرف زدن، اگرچه نه در رسانه‌های تحت کنترل حزب، خیلی به هیجان می‌آیند. زن «شی»، یعنی «پنگ لی یوان» یک خواننده ترانه‌های محلی در ارتش آزادی بخش خلق است. یک بازرگان خارجی نیز «بو» را خوش لباس‌ترین فرد چین می‌خواند.
پسر او «بو گواگوا» پس از یک دوره کوتاه تحصیل در «اکسفورد» که رفتار جلف‌اش روی دوربین، ثبت و موجب یک جار و جنجال اینترنتی در چین شد (علیرغم تلاش‌های بسیار برای سانسور آن) اکنون در‌هاروارد تحصیل می‌کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات