علی رضائی
استفاده از ابزار فرهنگ در جهان امروز آنچنان در پازل قدرت گنجانده شده که با یک نگاه گذرا چرخاندن ابعاد و زوایای فرهنگ به سمت استفادههای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی از سوی بسیاری از کشورها کاملاً مشهود است.
در این چرخه، نگاه متقابل فرهنگ به مقولات دیگر به گونهای است که دولتها میکوشند تا از طریق ترویج و اشاعه فرهنگ خود در قالب بستههای فرهنگی به سایر کشورها، در مسیر اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی خود گامهای بلندی را بردارند و از سوی دیگر سیاست، اقتصاد و اهداف نظامی و جنگی خود را در مسیر اشاعه فرهنگ مورد قبول خود به سراسر جهان به کار گیرند.
قدرت فرهنگ در دنیای امروز به گونهای پیش میرود که جنگ فرهنگی را میان بسیاری از کشورها شکل داده است. جنگ برای کسب قدرت بیشتر میان دولتها مسئلهای انکارناپذیر است که در قرن حاضر پس از چند صد سال قتلعام و خونریزی و استفاده از ادوات نظامی از سوی استعمارطلبان، تبدیل به تهاجم و شبیخون فرهنگی شده است و در این جنگ که فقط ابزار آن از نظامی به فرهنگی تغییر کرده است، اگر دولتهای اسلامی در برابر نظام سلطه منفعلانه عمل کنند و در برابر هجوم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان گرفتار تحلیل و درک غلط از موقعیت و خوشبینی بیش از حد شوند، بیشک بازنده میدان خواهند بود.
فرهنگ بزرگترین سرمایه جنگ امروز غرب علیه ایران
کشور ایران یکی از کشورهایی است که در هر دورهای به مقتضای شرایط زمان مورد تهاجم نظام سلطه بوده است. پس از شکست قطعی مهار منطقهای و بینالمللی ایران که در ابعاد نظامی و سیاسی و اقتصادی دنبال شد، دنیای غرب در شرایط حاضر بیش از پیش میکوشد تا جمهوری اسلامی را آماج حملات خود قرار دهد؛ این حملات اما به شیوه سخت سابق نیست و در قالب جنگی نرم و با عملیاتی نظیر شبیخون و تهاجم فرهنگی دنبال میشود. فرهنگ بزرگترین دستمایه و سرمایه جنگ کنونی غرب علیه جمهوری اسلامی است.
برای اثبات این مدعا میتوان به مواردی از این قبیل اشاره کرد:
۱- بودجههای مصوب غرب برای جنگ نرم علیه ایران همچون "بودجه ۵۵ میلیون دلاری پنتاگون در سال ۲۰۱۰ برای جنگ نرم در ایران"، "هزینه ۱۷ میلیارد دلاری غرب طی فتنه ۸۸"، "۴۲ میلیون دلار بودجه صنعت اسلامهراسی امریکا که عمده آن با بودجه ایرانهراسی مخلوط است"، و میلیونها دلار بودجه دیگر که مراکز و بنیادهای غربی سالانه برای جنگ نرم علیه ایران به کار میگیرند.
در اکثر این موارد بسیاری از مراکز نظامی نیز دخیل هستند و نقش فعالی دارند که این حاکی از نگرش و روحیه تهاجمی آنان به مقوله فرهنگ برای پیشبرد اهداف جنگ نرم است. بیتردید در این شرایط اگر دولتی "شرایط جنگی با تهاجم فرهنگی" را درک نکند، دچار خوش خیالی افراطی شده است.
۲- اعتراف نظام سلطه و نظریهپردازان غربی به شکست حمله نظامی در برابر ایران و ضرورت پیگیری اهداف نظامی در ابعاد فرهنگی و شکست و فروپاشی ایران از درون که انجام تحقیقات گسترده در موسسه بروکینگز آمریکا در این باره یکی از نمونههای درگیری فرهنگی با ایران است.
۳- وقوع حوادثی نظیر ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه ۸۸ در ایران که رنگ و بوی یک تهاجم از خارج به داخل ایران را داشت و از نوع تهاجمات فرهنگی محسوب شد، ثابت کرد که عدهای برای شکست ایران همان نقشههای دهه اول انقلاب را در ابعادی دیگر دنبال میکنند، زیرا در آن شرایط هدف نهایی بسیاری از دولتهای غربی و آمریکا، براندازی نظام جمهوری اسلامی با یک جنگ فرهنگی بود؛ جنگی که اگرچه در آن خبری از ابزارآلات سخت نظامی نظیر هواپیما و ناو جنگی و تانک و موشک نبود، اما با ادوات نرم جنگ از جمله فرهنگ پایهریزی شده بود.
تأکید رهبر انقلاب بر وجود "جنگ فرهنگی" در شرایط امروز دنیا
جنگ فرهنگی دشمنان اسلام و ایران علیه جمهوری اسلامی که از حدود ۲۵ سال گذشته با سرعتی وصف ناپذیر روند صعودی حمله نرم به ایران را میپیماید، باعث شده تا طی این سالها رهبر معظم انقلاب با سخنانی روشنگرانه مسئولان کشور و مردم را از "ناتوی فرهنگی" و "شبیخون فرهنگی" غرب علیه ایران آگاه سازند.
ایشان در یکی از دیدارهای امسال خود که با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، با اشاره به جنگ فرهنگی خاطرنشان کردند: «با تحولات عظیم ارتباطاتی که امروز در دنیا بهوجود آمده، جنگ فرهنگی به عرصهای با ابعاد مختلف و فراگیر و پیچیده تبدیل شده است.»
رهبر انقلاب در آن دیدار علاوه برآنکه مهمترین هدف تهاجم فرهنگی جبهه استکبار را نظام جمهوری اسلامی دانستند، موضوعی را مطرح کردند که حاکی از خواست ایشان مبنی بر آرایش جنگی گرفتن مسئولان نظام در برابر جنگ فرهنگی غرب است. آنچنان که رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری تعبیر چند سال گذشته خود از شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان "قرارگاه اصلی فرهنگی کشور" افزودند: «در آن زمان برای برخی سؤال یا ابهام بهوجود آمده بود که چرا یک اصطلاح نظامی برای مسائل فرهنگی استفاده میشود در حالی که اگر به شرایط کنونی فرهنگی دنیا دقت شود، مشاهده میشود که یک تهاجم عظیم و پیچیده در عرصه فرهنگ در جریان است.»
با توجه به اصطلاحات نظامی که رهبر انقلاب در زمینه مقابله با تهاجم فرهنگی غرب طی چندین سال به کار بردهاند و همچنین با یادآوری دیدار چند روز گذشته هیئت دولت با رهبر انقلاب به مناسبت هفته دولت که در آن مقام عظمای ولایت توصیههای فرهنگی خود را به دولتمردان فرمودند و بر مسائلی چون "توجه بسیار جدی به موضوع فرهنگ"، "لحاظ شدن جهت گیریهای انقلابی و اسلامی بدون رودربایستی و قاطعیت در موضوع فرهنگ"، «"پرهیز از حاشیه سازی" و "لزوم تعیین اولویتها" تأکید فرمودند، بسیار عجیب و حیرتآور است که چرا و با چه اهدافی برخی از مسئولان سعی دارند "دغدغههای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی" در یک جنگ فرهنگی را به "ناز و عشوههای فرهنگی" روی فرش قرمز تبدیل کنند؟
به راستی این عده با تأکید براینکه "اعتقادی به جنگ فرهنگی ندارند" و ابراز سخنان حاشیه ساز درباره فرهنگ، چگونه میتوانند تعارض اینگونه حرفهای خود را که برآمده از افکار و اندیشههای افراد و جریانهای حاشیه ساز و منحرف است، با سخنان رهبری در خصوص "شبیخون فرهنگی"، "ناتوی فرهنگی"، "قرارگاه فرهنگی" و "جنگ فرهنگی" توجیه و برطرف کنند؟
چند سؤال از آنان که اعتقادی به جنگ فرهنگی ندارند:
این افراد با بیان اینگونه اظهار نظرات، سؤالاتی را در ذهن مخاطبان خود ایجاد میکنند که اگر در گفتار خود اندیشیده باشند و صادق باشند باید بتوانند این سؤالات را نیز پاسخ دهند.
اولین سؤال آنکه: شما که در دنیای امروز هیچ اعتقادی به جنگ فرهنگی ندارید، آیا میتوانید این اعتقاد خود را به جبهه استکبار و استعمارطلبان هم تسری و انتقال دهید و آنان را قانع کنید به اینکه شما هم بیایید و دست از دشمنی و جنگ فرهنگی علیه ایران بردارید؟
دومین سؤال آنکه: اگر شما بر این اعتقاد منفعلانه خود در برابر جنگ فرهنگی نظام سلطه پایدار بمانید و در عوض آنان بر شدت تهاجم فرهنگی خود علیه جمهوری اسلامی بیفزایند، آیا میدانید چه سرنوشتی نصیب ایران و ایرانیان خواهد شد؟
سومین سؤال آنکه: آیا بیاعتقادی آن مقام مسئول به جنگ فرهنگی برداشتی سبک از نظریه سوخته گفتوگوی تمدنها که حاصل بیمایه دولتهای قبلی بود، نیست؟ آیا آنان از این سادهانگاریها و خوشخیالیها، سود و منفعتی نصیب کشور و ملت کردند که اکنون نیز عدهای قصد تکرار و پرورش سوژههایی موازی با اهداف بیگانه نظیر "توهم توطئه" که در دوران اصلاحات بسیار مطرح بود و اتخاذ "مواضع منفعلانه"در برابر شورش فرهنگی غرب علیه ایران را دارند؟
و چهارمین سؤال آنکه: آیا به خاطر بیاعتقادی جنابعالی و جریانات حاشیهساز به جنگ فرهنگی است که بودجههای فرهنگی بعضاً در مسیرهای دیگری هزینه میشود یا این مورد عوامل و علل دیگری دارد؟!
پیگیری اهداف قدرتطلبانه از ابراز اعتقاداتی خاص
بی تردید این عده از چنین اعتقاداتی به دنبال اهداف دیگری میگردند که در اینجا فقط به چند نمونه از مهمترین آنها اشاره میشود:
۱- ایجاد حواس پرتی جمعی در جامعه و ارسال پیامهایی که منجر به انحراف افکار عمومی از حقایق و مسیر اصلی کشور منجر شود.
۲- تثبیت تقابل با سیاستهای نظام و پیام به اپوزیسیون داخلی و خارج از کشور.
۳- ایجاد فضایی در افکار عمومی از وجود حاکمیت دوگانه در ایران.
۴- سوءاستفاده از شکاف نسلی و قطبیسازی فرهنگی در کشور.
۵- شلیک چالشهای نوظهور در عرصه فرهنگی.
۶- زمینهسازی برای هنجارشکنی منتها به سبک و سیاق دیگر که یک نمونه آن اخیراً با انتشار ویژه نامهای انحرافی رخ داد.
۷- جذب آرا و علایق مخالفان خود و نظام به منظور تضمین حضور جریانی خاص در قدرت.
۸- پنهان کردن پروژهای بزرگتر پشت پرده ابهامات عقیدتی- سیاسی و افتتاح مسیر بزرگتر انحراف در زمان معین.