تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۰ - ۰۷:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۲۷۵۸۴
گفتگو با خوش چهره

نگرانی از حضور نخبه‌نماها

نسرین وزیری مقدمه: «نخبگان از یکسو در ایجاد مشارکت مردمی در عرصه​های مختلف نقش​آفرینند و از سوی دیگر به نظام تصمیم گیری جهت استفاده مناسب از فرصت​ها کمک می کنند.» این نقش دوگانه​ای بود که محمد خوشچهره برای نخبگان تعریف کرد. او سخنانش درباره انگیزه نخبگان برای حضور در عرصه فعالیت​های سیاسی کشور را از ارائه تعریف «نخبگی» آغازکرده و پس ازبرشماری زمینه​های مشارکت نخبگان از آفت​های نخبگی اعم از «نخبگان وابسته»، «نخبگان وامدار» و «نخبه​ نماهای مذهبی» داد سخن داد. انتقادات این استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران از تخریب شخصیت و ایجاد فشارهای جسمی و روحی نخبگان را به همراه تاکید وی بر این نکته بخوانید که می​گفت: عدم استفاده از ظرفیت صاحب نظران و نخبگان در سال​های اخیر، ریشه در استبداد رای دارد و به شکل نوعی قانون گریزی خود را نشان داده است. ابراز نگرانی​های خوشچهره درباره اینکه «برخی تلاش می​کنند ظرفیت نظام در استفاده از آرای مردم کم شود» در طول این مصاحبه به هشدار درباره «نفوذجریانی در ارکانهای تصمیم گیر برای محدودکردن ظرفیت نظام» رسید و نهایتا هم از نخبگان نفوذی جریان​های سلطه خارجی تحت قالب «فراماسون​ها» در دولت کنونی و دولت​های گذشته سخن گفت که مصادیقی از آن را در دولت احمدی نژاد و هاشمی برشمرد. در بخشی از این گفتگو به نقل از خبر آنلاین آمده است:

امام همانطور که بر «جمهوریت نظام» تاکید داشتند بر «اسلامیت» آن نیز تاکید می​ورزیدند. چرا که محتوا و هویت این نظام، «اسلامیت» بود که کارکرد نظام را تعیین می​کند و شکل آن «جمهوریت» است. هر دو این​ها -جمهوریت و اسلامیت - به یک عقبه نخبگی نیازمند است تا این نخبگان و علما و صاحب​نظران سیاسی، مذهبی یا اجتماعی و... مردم را با نقش و جایگاه و مسئولیت پذیری شان آشنا کند. خروجی تلاش نخبگان در این عرصه، ابتدا ایجاد یک باور و درک مطلوب برای در مردم است که خودشان را در تعیین سرنوشت خودشان و کشورشان سهیم بدانند یعنی تلاش نخبگان به حضور و مشارکت مردمی در عرصه​های مختلف به عنوان یک طیف مرجع و اثرگذار و همچنین از جنبه دیگر کمک به نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری و برنامه​ریزی و قانونگذاری در جهت استفاده مناسب از فرصت​ها و امکانات و مقابله منطقی با موانع و چالش​ها.
هر نوع اختلال و مشارکت و حضور مردم در عرصه​های مختلف از جمله سیاسی و اقتصادی و ... را باید در تضعیف باور و اعتماد مردم به تدبیر و عقلانیت و ... نظام تصمیم گیری و اجرا جستجو کرد که خود می​تواند ریشه در بی تفاوتی و گوشه​گیری جامعه نخبگی و افراد اهل نظر در فرآیند تصمیم گیری و اجرا داشته باشد که متاسفانه در سال​های اخیر به یک چالش برای مدیریت کلان تبدیل شده است.
پیش از انقلاب، نخبگان مذهبی و روحانیون از یکسو و نخبگان سیاسی و دانشگاهی از سوی دیگر برای پیروزی این انقلاب در ایجاد باور و مشارکت مردمی نقش داشتند. چه شد که پس از انقلاب، برخی از نخبگان سیاسی، لائیک و لیبرال خوانده شده و در مقابل برخی روحانیون متحجرو واپس​گرا معرفی شدند و این دو از هم جداشدند؟
تلاش​های پس از انقلاب و بویژه پس از جنگ صورت گرفت تا با افراط در جمهوریت، «اسلامیت» نظام را از بین ببرند و تحت عنوان مطلق کردن مردم سالاری و استفاده ابزاری از آن به نفی اسلامیت پرداختند. جریانات انحرافی زیادی را شاهد بودیم، جریانات انحرافی سیاسی که با افشاگری​های امام(ره) به حاشیه رانده شدند که بعدها نیز تجدید سازمان نمودند. در مقابل افراط در اسلامیت هم بوجود آمد که با نگاه تحجرانگیز اسلامی به «جمهوریت» می​نگریست و امام (ره) به کرات به این طیف عتاب نموده و هجمه داشتند. آنها با تفسیرهای انحرافی خاص خودشان از اسلام و با مطلق کردن «اسلامیت» سعی بر نفی اراده و جایگاه مردم داشتند و حتی به جایی رسیدند که صراحتا برای رای مردم ارزش قائل نشدند و با روش​هایی که «هدف وسیله را توجیه می کند» به سمت تحمیل شرایطشان بر آرای مردم در انتخابات پیش رفتند. امروزه رگه​ای از این جریان تحجر را تحت عنوان «جریان انحرافی» می​بینیم که ماهیتی خودکامه و ماکیاولیستی با پوشش مذهبی و انتظامی داشته و با منطق هدف وسیله را توجیه می​کند و با نگاه​های افراطی می​کوشیدند تا جامعه مطلوب خود را از طریق رذائل اخلاقی ایجاد کنند.
ایده امام(ره) این بود که «سرمایه به نام مردم» در مشارکت و حضور مردم، شکل می​گیرد و این مشارکت با موعظه و نصیحت و پند ایجاد نمی​شود. بلکه بر اساس یک اعتماد و باور شکل می​گیرد. بر اساس سیره امام(ره) نخبگان و علمای سیاسی و مذهبی، از طریق تنویر افکار عمومی و آگاهی مردمی که خود در ایجاد باور و اعتماد به نظام، عقلانیت، صداقت، حقانیت و شفافیت، تدبیر و تدبر و مدیریت، نقش داشتند، به نظام تصمیم گیری و اجرا کمک می​کردند.
مطالعات تاریخی و شواهد تجربی نشان می​دهد عدم توجه به نظریات علما و نخبگان، صلحا و اندیشمندان و زمامداران را به سمت استبداد رای می​کشاند. در دنیا شاهد خودکامگی​​های بعضی حکومت​ها هستیم، رژیم​های توتالیتری که حفظ قدرت را هدف استراتژیک خود دانسته و هدف، وسیله را برایشان توجیه می کند و با این منطق به سمت خودکامگی ماکیاولیسم رفته و ظرفیت​ها به انحراف کشیده شد.
در دهه اول ظرفیتی که نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرد، دریایی از اندیشمندی و نخبگی بود که خیلی از توطئه​ها و تلاطم​ها را بدون اینکه نگرانش کند، پشت سر گذاشت. اما در مقطع کنونی، برخی منحرفین و جریانات منحرف تلاش می​کنند که این ظرفیت «دریا» را به یک «برکه» تبدیل کنند تا به این ترتیب دیگر بعضی مسئولین و دستندکاران آن سعه صدر دهه اول انقلاب را نداشته باشند. نتیجه آن ضربه به باور و اعتماد عمومی یعنی «سرمایه​ای به نام مردم» و هدف گرفتن مقبولیت نظام است.
بنابراین عدم استفاده از ظرفیت صاحب نظران و نخبگان در سال​های اخیر، سوال درستی است که ریشه در استبداد رای دارد و به شکل نوعی قانون گریزی خود را نشان داده است. نقش نخبگان مذهبی و سیاسی و سایر صاحب نظران در تبیین انحرافات مخصوصا تنویر افکار عمومی نسبت به رفتار و تفکر انحرافی که در بدنه یک جریان سیاسی که وارد نظام تصمیم گیری شده​اند، روشن است. این جریان، تمایلاتی خواسته یا ناخواسته ولی هدفمند داشته و با سوء استفاده از باورهای دینی، آرمان​ها و ارزش​ها و اهداف انقلاب دارد و با استفاده نامناسب و ابزاری از آنها و حقانیت نظام و باورهای دینی و ارزشی و اعتماد عمومی را هدف گرفته است.
برای بازسازی این اعتماد عمومی و بالا بردن سرمایه مردمی، آن هم در جو تخاصم جهانی و منطقه​ای، نیازمند حضور فعال نخبگان اعم از سیاسی، اقتصادی و مذهبی و برخوردار از سلامت نفس و تقید به منافع و مصالح هستیم. پس هم به فضایی نیازمندیم که نخبگان را به صحنه بیاورد تا شاهد حضور مسئولانه نخبگان باشیم که باور مردمی را تقویت کنند. اما تحجر در نفی اسلامیت و جمهوریت، که این روزها در زمینه نفی جمهوریت بیشتر شاهدآن هستیم؛ فضا را برای حضور نخبگان تنگ می کند.
آقای احمدی نژاد که خود را تنها چهره دانشگاهی در راس دولت در سال​های گذشته می داند و داعیه تشکیل یک کابینه دانشگاهی را دارد چطور عمل کرده که رهبری انقلاب یکی از ایرادات این دولت را عدم استفاده از ظرفیت نخبگان می​دانند؟
ظرفیت یک نظام در این است که از آرای مردم استفاده کند. باید ببینیم چرا برخی تلاش می​کنند که استفاده از این ظرفیت​ها در کشور ما کم شود. یک جریان نگران و کم ظرفیت که در برخی ارکان​های تصمیم گیری، اثرگذاری و اجرا نقش دارند، تا می توانند ظرفیت نظام جمهوری اسلامی را با محدودنگری​هایشان کم می​کنند. آنها چون بر مبنای حفظ قدرت پیش می​روند، از آن استفاده ابزاری کرده و خودسری و خودکامگی یکی از ویژگی​های رفتاریشان است. وجود چنین نگرشی خیلی از نهادهای رسمی، قانونی و انقلابی ما را تهدید می​کند. اگرکانون​های قدرت و ثروت با ابزارهایی که دارند و از طریق قدرت، پول و رسانه، هدایت افکار عمومی را به دست بگیرند، قطعا این تمایل را دارند که مجلس و دولت و دیگر نهادها را به محلی برای تامین منافعشان سوق دهند. در این حالت است که اگر آنها بتوانند نمایندگان وامداری را به مجلس بفرستند، قطعا مجلسی که باید عصاره فضایل ملت و محل تجمیع نخبگان باید باشد، جایگاه نخبگی​اش در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. دیگر دستگاه​ها و نهادها نیز در معرض همین تهدید قرار خواهند داشت.
اولا بواسطه عدم تعریف و درک نامناسب از مفهوم نخبگی، شاهد مصادره و سوء استفاده از این واژه توسط افراد حقیقی و حقوقی و حتی باندهای سیاسی هستیم. دوما من نگاه صفر و صدی به این موضوع ندارم. من برای نخبگان نقش تعیین کننده قائلم نه نقش محوری و کلیدی. اما در سال​های اخیر نخبگی را بیشتر به مدرک دانشگاه​هی و عناوینی چون «استاد» و یا «مدرک تحصیلی» می بینند و به همین دلیل هم شاهد رشد مدرک گرایی از یکسو و گرایش به مدارک دکترای تقلبی از سوی دیگر هستیم تا برخی در لباس تخصص و نخبگی درآیند و با این لباس مناسب مدیریتی​ای را به اشغال درآورند که اصلا تخصص آن را ندارند و شایسته آن نیستند. متاسفانه نظام هم برخورد لازم را با این روند نداشته و تلقی بعضی​ها از دانشگاه​ مدرک گرایی است.
حتی جوایزی به اصطلاح «علمی» - به بهانه یاد کردن از برخی چهره​ها ومطرح کردن آنها- به برخی از همین افراد داده می​شود که اصلا صلاحیت آن را ندارند و بعضا یک اثر علمی موثر که خودشان خالقش باشند نداشته و با سوء استفاده از دیگران، دیدگاه​ها و مطالب و یا ترجمه​های آنها را به نام خودشان ثبت کرده​اند. این یک آسیب جدی و تهدید نخبگی است که به نظر می​رسد از سوی برخی مسئولین، مدیران و سیاسیون دنبال می​شود و ممکن است سازمان یافته هم باشد. این موضوع حساسی است که دستگاه​های نظارتی و امنیتی باید آن را شناسایی کنند که این چه جریان سازمان یافته​ای است که جایگاه علم و حکمت را با جعل مدرک و عناوین لوث می​کند؟ چرا که به این ترتیب ممکن است جایگاه و فضای نخبگی مورد تهدید قرار بگیرد و سلایق سیاسی خاصی، عناصر و مریدانش را تحت عنوان «نخبه»، «عالم» و «استاد» بتواند به خورد جامعه بدهد.
وقتی جایگاه نخبگی به این ترتیب مورد خدشه واقع شود، بی اعتمادی مردم به نخبگان نیز رقم خواهد خورد و ضربه اساسی به این بخش از «سرمایه مردمی» خواهد خورد. متاسفانه این تهدید تا کنون دست کم گرفته شده است که چه تهدیدی بر سر راه جایگاه و تعریف نخبگی وجود دارد. معتقدم شرایط به سمتی پیش می​رود که مصداق آن شعر معروف است که «جواهر فروشان به کنجی خموش، برآورده شلغم فروشان خروش»! یعنی بسیاری از افراد پخته و صاحب نظر گوشه نشینی و انزوا را پیش کنند و نخبه نماها که مصداق «شلغم فروش» هستند، خودشان را عرضه و مقدرات کشور را به عهده گیرند.
حضور این نخبه نماها در مناسب مدیریتی، نگران کننده است و خطر مهم آن، زمانی است که در حوزه​های دینی هم رخ دهد. اگر نگوییم «روحانی​نما»، این​ نخبه نماهای دینی می​توانند آسیب​های جدی بزنند. مثلا تریبون نماز جمعه یا خطابه گویی یک جایگاه نخبگی است که روحانیون و خطیبان یا همان نخبگان مذهبی از آن به تنویر افکار عمومی می​پردازند. باید دقت شود تا به کسانی که شایستگی حضور در این جایگاه را ندارند و مرتبه علمی و فقاهت نداشته و صرفا عناوینی را دریافت کرده​اند؛ تریبون داده نشود. چون نقش آنها هدایت افکار عمومی و افزایش باور عمومی است.
تکرار یا استمرار تجربه روشنفکری وابسته را بعد از مشروطه خاصه در دوران پهلوی شاهدیم. امروزه هم تهدید دیگر جامعه نخبگی آن است که افرادی بی​هویت در یک جریان سازمان یافته، توسط سرویس​ها و سیستم​های اطلاعاتی و سیاسی از سوی دنیای سلطه به عنوان چهره معرفی شوند؛ اما این افراد هیچ تقیدی به منافع و مصالح ملی ندارند و اقداماتشان به افزایش سرمایه مردمی منجر نمی​شود و برعکس از طریق بی اعتماد کردن و تزلزل در باورهای عمومی و مسائل پایه​ای، آنها را به سمت ناامیدی و یاس و بی تفاوتی و وازدگی پیش ببرند. باید از این دو جریان ترسید. این دو تهدید یعنی «طمع کانون​های قدرت و ثروت از طریق وامدارکردن نخبگان به خودشان برای انحراف در تصمیم​سازی​های کلان برای تطمیع منافع خودشان و نه منافع ملی» از یکسوی دیگر «نفوذ دنیای سلطه در معرفی نخبگانی بی​هویت که به جای مصالح عمومی، یاس و وازدگی می​آفرینند» از جمله مهمترین تهدیدهای متوجه جریان نخبگی است. به طور خلاصه باید مراقب «نخبه نماها » و «نخبگان وابسته و مامور» بود. چرا که «نخبگان وامدار» با تطمیع یا تهدیدی که می​شوند، منافع کانون​های قدرت و ثروت را در تصمیم گیری​ها نفوذ می دهند و «نخبگان وابسته» نیز مصداق این عبارتند که «چو دزدی با چراغ آید، گزیده​تر برد کالا». چرا که دستگاه​های اطلاعاتی و سیاسی جهان سلطه با پوشش سازمان​های جهانی، «نخبگان وابسته»​ای را مطرح می​کنند که هم باورهای ملی و هم اعتقادات مذهبی و منافع و مصالح را با حرف​های پرطمتراقشان به انحراف بکشند. نگرانی از نخبه​نماهای مذهبی را هم باید به این لیست افزود.
من در دعواهای سیاسی داخل نمی​شوم. فقط می​خواهم بگویم که دستگاه​های اطلاعاتی و امنیتی خارجی می​توانند با جذب و وامدار کردن نخبگانی که اتفاقا عقبه علمی روشن و مشخصی هم دارند را در جهت اهداف و منافع خودشان به برخی مراکز از جمله دولت وارد کنند. به این ترتیب آنها به نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاسی اقتصادی نزدیک شده که با ارائه مشاوره​های انحرافی، نظام را از دستیابی به اهداف اصلی خود دور می​کنند و یا آن را به کارهای درجه دو و سه مشغول کرده و از پرداختن به اولویت​ها باز می​دارند.
هرچه به پیش آمده​ایم، بویژه در دو دولت اخیر به شائبه​های متعددی در این مورد برخورد کرده​ایم که حداقل نقششان آن بود که مسئولین را وادارند به جای پرداختن به امور اولویت​دار نظام، به کارهای درجه دو و سه و حتی انحرافی بپردازند.
مثلا طرح ایجاد مناطق آزاد و ویژه در کشور. ما در حال حاضر با بیش از 30 منطقه آزاد ویژه تجاری، رکوردار برخورداری از چنین مناطقی در دنیا هستیم. حتی چین و آلمان هم این تعداد مناطق آزاد ندارند. این مناطق که با هدف رونق اقتصادی و افزایش صادرات ایجاد شده​اند؛ غالبا به محلی برای واردات کالای قاچاق تبدیل شده​اند و این یک تهدید ملی است. چنین تصمیمی می​تواند یک منشا سازمان یافته داشته باشد که کشور را در مسیری بر خلاف منافع ملی قرار می​دهد تا آن را فشل کرده یا منابع و امکاناتش در قلمروهای غیرضرور استفاده شود.
پارس جنوبی هم نمونه دیگری است که اگر چه طرح خوبی است اما لوکیشن آن در یک محل محدود و بسته اصلا درست نیست. این محل هم آسیب پذیری جدی از نظر حمله احتمالی دشمن دارد و هم در ادامه پروژه با مشکلاتی مثل کمبود خاک و ... مواجه شده است. چنین طرح​هایی یا از سوی نخبگان وابسته و ماموریت ارائه می​شوند.
نگرانی و تذکراتی که من طی یکی دو سال گذشته در حوزه مسکن مطرح کردم، متاسفانه این روزها به واقعیت پیوسته و بخش مسکن که باید بخش پیشتاز و شتاب دهنده رشد اقتصادی باشد در رکود معنی داری فرو رفته و بخش موازی مسکن یعنی «مسکن مهر» که با حجم خورنده امکانات و منابع ملی پیش رفته، اثرگذاری لازم را نداشته است. هرچند انرژی و تلاش و منابع زیادی را به خود اختصاص داده است. اظهارنظر رئیس یک نهاد مهم بازرسی کشور موید پیش​بینی من است و نشان می​دهد که در چندین استان کشور که طرح هدفمند کردن یارانه​ها با منابع و هزینه​های بالایی اجرایی شده، با مازاد مسکن روبرویند و چیزی به اسم مشکل مسکن در آنجا وجود نداشت. برعکس در چند کلان شهر با معضل مسکن، به دلیل مکان یابی و میزان به شدت نامناسب مسکن مهر نتیجه بخش نبوده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات