تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۷  ، 
کد خبر : ۲۲۷۸۴۵

اسرائیل؛ استعمار جدید در آفریقا (بخش سوم)

به قلم: دکتر ابراهیم محمداحمد بلوله / دانشیار دانشگاه بین‌المللی خارطوم مترجم: حجت‌الاسلام والمسلین سیدنعمت‌الله قادری / رئیس مرکز مطالعات آفریقای وزارت امور خارجه اشاره: گروه روابط بین‌الملل: رژیم اشغالگر قدس برای روابط خود با آفریقا اهمیت ویژه‌ای قائل است به طوریکه با کمترین هزینه و با ارائه کمکهای آموزش فنی، نظامی - سیاسی، امنیتی و فناوری توانسته است نفوذش را در این قاره افزایش داده و از این طریق بر بازار این قاره دست یابد و با غارت منابع آن سلطه خود را بر این قاره تثبیت و تحکیم نماید. از سویی درگیری میان اعراب و اسرائیل اهمیت یافتن کشورهای آفریقا در نظام بین‌المللی و قدرت رأی آنها در سازمان ملل و همچنین وجود گروهها و اقلیتهای یهودی و آفریقا سبب رویکرد اسرائیل به آفریقا گردید. در همین رابطه پژوهش حاضر سعی دارد تا ماهیت حضور اسرائیل در مراحل زمانی مختلف در آفریقا چه قبل و چه بعد از تشکیل رژیم صهیونیستی و نیز وجود مسائلی مانند پیوند ایدئولوژیکی و جنبشی بین صهیونیسم و سیاهان آفریقا و نقش مقامات سیاسی و روشنفکران این قاره، راههای نفوذ اسرائیل بین کشورهای آفریقا، ایجاد چالش در کشورهای اطراف رود نیل، شاخصهای رویکرد اسرائیل به سوی آفریقا، همگرایی جغرافیایی، واقعیات حاکم بر آفریقا، نقش آفریقا در سازمان ملل، آفریقا صحنه مناقشات اعراب - اسرائیل و سایر مسائل مطروحه پرداخته و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که اسرائیل استعمار جدید در آفریقاست.

در چنین اوضاع و احوالی اسرائیل بر تقویت تعاملش با گروههائی از قبیله امهرا در اتیوپی مبادرت کرد زیرا این قبیله بر سایر گروهها که اکثر آنان مسلمان می‌‌‌باشند تسلط داشت و اسرائیل بر تقویت حضورش در منطقه رود نیل و ورودی دریای سرخ از قبیله امهرا حمایت می‌‌‌کند.
همچنین اسرائیل برای تقویت روابطش با گروه امهرا از بعد ایدئولوژیک نیز بهره‌‌‌برداری می‌‌‌نماید زیرا این گروه معتقد است منسوب به خاندان حضرت سلیمان است و رهبران این گروه خودشان را «رهبران اسرائیل» می‌‌‌نامند. در نتیجه کلیسای ارتودوکسی اتیوپی نقش مهمی در تقویت ساختار اجتماعی موجود ایفا می‌‌‌کند بطوریکه این کلیسا نه فقط بر تقویت سلطه قبیله امهرا و مشروعیت بخشیدن آن نقش دارد بلکه در همبستگی و وحدت امهرا نیز نقش مهمی ایفا می‌‌‌کند بخصوص که کلیسای ارتودوکسی در تبلیغات خود، قبیله امهرا را بعنوان قبله برگزیده خداوند معرفی می‌‌‌نماید.!
سال 1983 میلادی آغاز فرایند عملیات کوچ دادن یهود فلاشا از اتیوپی از طریق سودان به اسرائیل بود.(16)
آمریکا، اسرائیل و مصر در پشت پرده جهت رسیدن توافق با سودان درخصوص کوچ دادن یهودیان «فلاشه» به اسرائیل از طریق سودان نقش داشته‌‌‌اند(17) تا آنجا که مصر از آغاز و به این دلیل که تنها کشور عربی است که با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارد برای کوچ دادن یهود فلاشه از طریق سودان به عنوان رابط اصلی بین اسرائیل و سودان نقش اساسی ایفا کرد. عملیات کوچ دادن یهود فلاشه که در شش خط سیر صورت گرفت عبارت است از:
1. از طریق روستای سیاحتی عروس در دریای سرخ
2. عبور رسمی از طریق فرودگاه خارطوم با ادعای بازگشت به وطن.
3. از طریق خارطوم - جوبا، نایروبی - تل‌‌‌آویو
4. از طریق محرقات نزدیک شوک و در شرق سودان
5. از راه عملیات موسی از فرودگاه خارطوم.
6. از راه عملیات (سبا) از طریق فرودگاه عزازه نزدیک قضارف(18)
در نیجریه اسرائیل به کمک قبیله ایبو که در منطقه شرقی نیجریه (سابق) ساکن هستند برای مقابله با منطقه شمالی (سابق) که مسلط بر قدرت مرکزی و اکثراً مسلمان می‌‌‌باشند کمک می‌‌‌نماید تا جائیکه موضوع تا مرز اعلان استقلال منطقه شرقی تحت نام جمهوری بیافرا در سال 1967 میلادی رسید و اسرائیل نیز آن جمهوری را به ادعای اینکه جماعت ایبو ملیت خاصی را تشکیل می‌‌‌دهند به رسمیت شناخت. علاوه بر این دستگاه تبلیغاتی اسرائیل جماعت ایبو را یهود آفریقایی اعلان نمود.(19)
در جنوب آفریقا فرایند پیوند ایدئولوژی بین صهیونیسم و ملت سفیدپوست آفریقایی در تقویت روابط بین اسرائیل و جنوب آفریقا ثمربخش بود بطوریکه سفیدهای (بویر - آفریقایی فعلی) خودشان را فرزندان خدا می‌‌‌دانند. بعد از آنکه اینها توانستند از دماغه امیدنیک در سال 1936 از حکومت بریتانیا فرار نمایند این گروه بین خارج شدن خودشان از دماغه امیدنیک و خارج شدن بین‌‌ ‌اسرائیل از مصر پیوند زده و مقایسه می‌‌‌نمایند و معتقدند آنچنان که یهود به رهبری موسی علیه‌‌‌السلام از دست فرعون نجات پیدا کردند این عده نیز از دماغه امیدنیک به رهبری «پیتر ریتف» بسوی ناتال و ترانسفال فرار کردند و از بریتانیا نجات یافتند و بدینسان بریتانیا از نظر این گروه فرعون بوده است و کشورهائیکه به آن سرزمین هجرت کرده‌‌‌اند «سرزمین موعود» نامیده شده و خودشان را «ملت برگزیده خداوند» می‌‌‌نامند.(20)
- هم‌اکنون شبکه‌‌‌های متنوع و فعالی وجود دارند که روابط بین اسرائیل و آفریقای جنوبی را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بازرگانی، دیپلماسی، نظامی بهم پیوند داده و سامان می‌‌‌دهند.
البته روابط بین آفریقای جنوبی و اسرائیل به خاطر جهت‌‌‌گیریها و مشترکات ویژه‌‌‌ای که بین این دو رژیم وجود داشت، باید مورد توجه قرار گیرد. تشابه ایدئولوژی بین صهیونیسم و نژادپرستی، نتیجه واکنش متقابل فرهنگی، روانی، سیاسی، اقتصادی و امپریالیستی بود که در مجموعه مثلث صهیونیسم و اقلیت سفیدپوست نژادپرست و امپریالیسم جهانی تجسم یافته است. همچنین دو رژیم آفریقای جنوبی و اسرائیل از این نظر که هر دو نقش اساسی در حفظ و حمایت منافع استعمار در آفریقا و خاورمیانه داشته‌‌‌اند و هر دو رژیم مدعی برتری تمدن خود بر همسایگان بودند، سیاست تجاوز و توسعه‌‌‌طلبی را نسبت به همسایگان در دستور کار قرار دارند.
امپریالیسم جهانی از همپیمانی بین این دو رژیم، کاملاً ابراز رضایت می‌‌‌کرد. همچنین بین دو رژیم، تشابه دیگری چون سیاست نژادپرستی که تبلور آن جنگ سرزمینها و کوچاندن با زور و خشونت اهالی آن در زمینه اقتصادی، استثمار کارگران عربی و آفریقایی بود، وجود داشت. در نتیجه، هر دو رژیم بر سیستم سرکوبگر پلیسی و بر قوانین مستبدانه تأکید داشتند.(21) (مربوط به دوران قبل از سقوط رژیم آپارتاید)
راههای نفوذ اسرائیل در کشورهای آفریقائی
یکی از نویسندگان اسرائیلی به نام «یشوع ریش» خدماتی که اسرائیل به کشورهای آفریقایی می‌‌‌دهد اینگونه تفسیر می‌‌‌کند:
«اسرائیل فقط کار خیریه در آفریقا انجام نمی‌‌‌دهد و فعالیتش از مصلحت‌جویی منفعت‌‌‌طلبی مبرا نیست و در پی از میان برداشتن محاصره اعراب در آفریقا است تا بتواند روابط بین‌‌‌المللی خود را توسعه دهد.»
رژیم صهیونیستی از آغاز روابطش با کشورهای آفریقایی به اهمیت روابط دوستانه با رهبران آفریقایی یا کاندیداهائیکه در آینده احتمال رهبری آنها وجود دارد بخوبی آگاهی دارد. همچنین به نقش بزرگ نظامیان در کشورهای آفریقایی را مورد توجه دارد.
لذا آموزش افسران آفریقایی را قبل از استقلال کشورشان که تعداد آنان نیز کم نیست انجام داد. بعنوان مثال از بین افسران آفریقایی که آموزش نظامی در رژیم صهیونیستی دیده‌‌‌اند جوزف موبوتو و عیدی امین که هر دو بقدرت و حکومت رسیده‌‌‌اند. اولین دسته از خلبان‌‌‌های آفریقائی که در رژیم صهیونیستی آموزش دیده‌‌‌اند از کشورهای کنیا، اوگاندا، تانزانیا، کنگو دموکراتیک بوده‌‌‌اند. در همین رابطه رئیس‌‌‌جمهور کنیا «جومو کنیاتا» در شب استقلال کنیا اظهار داشت:
«اولین گروه از خلبانان کنیا بصورت سری در رژیم صهیونیستی آموزش دیده‌‌‌اند.(22) و در سال 1966 میلادی رژیم صهیونیستی نیروهای مسلح اتیوپی، غنا، کنیا، سیرالئون، اوگاندا، کنگوی دموکراتیک را آموزش می‌‌‌داد و در پایان همان سال فاش شد که 150 نفر از تانزانیایی‌‌‌ها به رژیم صهیونیستی اعزام شده‌‌‌اند تا آموزش نظامی ببینند. در همان حال رژیم صهیونیستی به آموزش نیروهای پلیس در ماداگاسکار و بورکینافاسو اقدام کرد و برای تاسیس نیروی دریایی غنا و آموزشگاه هواپیمایی آکرا نظارت داشت.(23)
در جریان انقلاب مسلحانه اریتره بر ضد اتیوپی، رژیم صهیونیستی کمک‌‌‌هایی نظامی از جمله ارسال اسلحه، اعزام کارشناس و افسران نظامی برای اتیوپی اقدام کرد. رژیم صهیونیستی دو آموزشگاه نظامی که یکی آموزش برای جنگ چریکی و دیگری آموزش کماندوهای دریایی بوده است در اتیوپی تاسیس کرد که از این دو آموزشگاه کادری که فارغ‌‌‌التحصیل شده‌‌‌اند برای جنگ بر ضد اریتره، کاملاً آمادگی داشتند و با نظارت افسران و کارشناسان صهیونیستی در ویران کردن و انهدام روستاهای اریتره بصورت کامل نقش داشته‌‌‌اند.(24)
به محض خروج نیروهای اتیوپی از اریتره در سال 1991 میلادی فوراً رژیم صهیونیستی موافقتنامه نظامی با اسیاس افورکی منعقد کرد که براساس آن ملزم شد تمام ذخیره‌‌‌های دفاعی را به اریتره تقدیم کند تا اریتره بتواند ارتشی بسازد که در مقابل تهدیدات سودان، یمن و اتیوپی مقابله کند. اضافه بر این تیم عملیاتی از دو کشور شامل کارشناسان در امور تسلیحاتی - آموزشی و اطلاعات و امنیتی تشکیل شد و رژیم صهیونیستی 17 کارشناس نظامی برای آموزش ارتش اریتره در تمام زمینه‌‌‌ها به آن کشور اعزام نمود که بعداً این کارشناسان به 600 نفر رسیدند و تعدادی نیروهای اریتره‌‌‌ای که آموزش نظامی در داخل رژیم صهیونیستی دیده‌‌‌اند حدوداً به 3000 نفر رسید.
در سال 1995 قرارداد نظامی بین اریتره و رژیم صهیونیستی منعقد گردید که به موجب آن مقرر شد رژیم صهیونیستی، اریتره را به 104 قایق جنگی و شش هلیکوپتر و هفت کشتی با حجم متوسط مجهز نماید. به علاوه گروهی از نیروهای دریایی اریتره را نیز آموزش دهد.(25) این همکاری تا آن سطح پیش رفت که رژیم صهیونیستی در عملیاتی در اشغال جزیره «حنیش» یمن فعالانه در کنار ارتش اریتره همکاری داشت.(26)
در تحقیقاتی که (الیازر اولشتاین) استاد علوم سیاسی در دانشگاه (باربلان) اسرائیل و متخصص در امور نظامی و استراتژیک به عنوان «سلاحهای اسرائیل در جهان» انجام داد که این تحقیقات در اواخر ماه ژوئن 2002 منتشر شد از کوششهای اسرائیل به ویژه در فروش اسلحه و سودهایی که این رژیم به غیر از فروش اسلحه در سایر زمینه‌‌‌ها بدست آورده پرده برداشت. همچنین این تحقیق از تشکیل ساختاری جدید از طریق دستگاه موساد که ریاست آن با ژنرال بازنشسته (منیر دایمان) که تمایلات سیاسی راستی و روابط محکمی با شارون دارد پرده برداشت.
براساس همین تحقیق سرتیپ «شائول دهان» مدیرکل وزارت دفاع اسرائیل به عقد قرارداد با جنبش (گارانگ) در اکتبر 2001 مبنی بر فروش اسلحه و تجهیزات نظامی پیشرفته در برابر مجوز کار دو شرکت اسرائیلی چینی اقدام نمود. این دو شرکت مجوز حفاری در مناطق نفت‌‌‌خیز جنوب سودان را به دست آوردند. این مناطق شامل: رنگ و الیپور و التونج و اکوبو که دارای بهترین و خالص‌‌‌ترین نفت در جهان است.(27)
همچنین رژیم صهیونیستی با کمکهای مالی مستقیم بصورت وام به بعضی از کشورهای آفریقایی به نفع خود اقدام می‌‌‌نماید. البته اینگونه کمکها بسیار کم و اندک است. مثلاً در سال 1962 وامی به مبلغ 4 میلیون دلار به اتیوپی داد. همچنین رژیم صهیونیستی از نفوذش در ایالات متحده آمریکا بهره برد و در جهت زیبا نشان دادن ماهیت زشت خود به رهبران آفریقایی، آمریکا را وادار به اهدای کمک‌‌‌های مالی به کشورهای آفریقایی کرد. البته اسرائیل روشهای دیگری را در روابط و نفوذش در کشورهای اروپایی و سازمانهای بین‌‌‌المللی یا سازمانهای وابسته به کشورهای آفریقایی بکار گرفت.(28)
همچنین رژیم صهیونیستی با اهدافی سوء مستقیماً کمکهای نظامی، اقتصادی و بهداشتی به سومالی نمود و این کمکها در دومین کنفرانس بین‌‌‌المللی جهت هماهنگی کمکهای به ظاهر انسانی به سومالی که در سال 1992 در آدیس‌‌‌ آبابا برگزار شد صورت گرفت.(29)
اسرائیل و منازعه در کشورهای سرشاخه آب رود نیل
رژیم صهیونیستی کوشش خود را برای ایجاد ترس از نفوذ عربی - اسلامی بر کشورهای آفریقایی اطراف رود نیل بکار می‌‌‌بندد به این جهت که امنیت و ثبات آبهای خود را در معرض تهدید می‌‌‌بیند. موضوعی که از بعضی تنشها بین کشورهای اطراف آب‌‌‌های رود نیل خارج نیست. اتیوپی که بر حدود 80% از آبهای رود نیل مسلط است خطری بالقوه برای کشورهای حوزه رود نیل بخصوص سودان و مصر که در پائین‌دستی سرچشمه نیل قرار دارند بحساب می‌‌‌‌‌‌آید.(30)
مسئله حیاتی آب، کشورهای حوزه سرچشمه نیل را به خود مشغول داشته و به آن توجه دارند. مصر می‌‌‌کوشد تا حق تاریخی خود از آبهای نیل را تضمین نماید. دغدغه خاطر مصر نسبت به سهمش از آب نیل در سالهای اخیر رو به فزونی است زیرا سیاست توسعه کشاورزی و صنعتی کشورهای سرچشمه نیل که به صنعتی کردن کشورهای خود رویکرد دارند و سدهایی که بر روی دریاچه‌‌‌ها و نیز شاخه‌‌‌های نیل بنا کردند باعث تهدید و کاهش سهمیه مصر و سودان می‌‌‌گردد.
در رابطه با کشورهای حوزه دریاچه‌‌‌های بزرگ، کشورهای تانزانیا، روآندا و بوروندی پروژه‌‌‌های متعددی برای آب‌رسانی و تولید برق بر رودخانه کاجرا و بر روی دریاچه ویکتوریا اجرا نموده‌‌‌اند و بر روی دریاچه (تانا) و سرچشمه نیل (ازرق) اتیوپی 3 پروژه برای آب‌رسانی و تولید برق در اطراف نیل ارزق در دست اجرا دارند. همچنین پروژه‌های دیگری در اطرف این رود از جمله تاسیس نیروگاه تولید برق بر روی دریاچه تانا و ایجاد سد بر روی رودخانه فیشا برای کشاورزی نیشکر در حال اجرا است.
جامعه اقتصادی اروپا نیز پروژه‌‌‌های متعددی را برای تامین آبرسانی در منطقه اطراف دریاچه تانا و برای تولید برق از دریاچه‌‌‌ای که در جنوب غرب اتیوپی قرار دارد اقدام نموده است. همینطور روسیه با ساختن سد کوچکی بر روی رودخانه (باو) برای آبرسانی ده هزار هکتار از اراضی اقدام کرده است. در چنین وضعیتی وزیر آب مصر تاکید کرد که موافقتنامه‌‌‌ای بین اسرائیل و اتیوپی بر ساخت سدی برای تولید برق منعقد گردید.
در سال 1996 میلادی پارلمان اتیوپی لایحه‌‌‌ای را که دولت برای ایجاد دو انبار ساخت آب به پارلمان تقدیم کرده بود تصویب کرد که مخزن اول بر روی نیل ازرق جهت استفاده برای کشاورزی و تولید نیروی برق بوده است و مخزن دوم بر روی رود دایوسن بود که این دو پروژه را بانک جهانی و سایر منابع بانکی سرمایه‌‌‌گذاری خواهند نمود.‌‌

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات