تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۳۳۴۰۹
واکاوی علل نفرت تاریخی ایرانیان از انگلیس

هنگامه‌ای برای تحقیر روباه پیر


محمدسعید ذاکری ـ Saeid86_s@Yahoo
مجلس شورای اسلامی سرانجام پس از گذشت سال‌ها مطالبه ملت مظلوم ایران و درخواست نسبت به برخورد عملی با دولت خبیث انگلستان، در طرحی دو فوریتی کاهش روابط سیاسی با روباه مکار استعمار را به تصویب رساند. گرچه این اقدام انقلابی مجلس در خور تقدیر و تحسین است اما بنا به دلایلی که در این یادداشت به آن پرداخته می‌شود، این اقدام را باید تنها مدخل و پیش درآمدی بر سلسله اقدامات دیگر در رابطه با این دولت اشغالگر، جنایتکار، خباثت پیشه و منفور ارزیابی کرد.
در این زمینه نکاتی قابل طرح است:
 خباثت‌هایی از زمان قاجار
در زمان حاکمیت پادشاهان قاجاریه بر کشور، به دلیل افول قدرت حاکمیت مرکزی، دولت خبیث انگلستان، توانست جای پای خود در کشور را محکم نماید. سفیر پلید انگلستان در آن دوران، با قدرتی فوق تصور حتی بیشتر از نزدیکان درباری شاهنشاهی به امر و نهی به دستگاه حاکمه، عزل و نصب ولات و استانداران و اعمال نفوذ در کشور همت می‌کرد.
در این راستا دولت خبیث انگلیس، حداقل چند راهبرد اساسی برای هدم ملت مسلمان و مبارز ایران و اهانت و جبران ایستادگی های ملی علیه اشغالگری را برای خود تعیین کرد که اولین آن، طراحی تضعیف حاکمیت بود.
 تضعیف حاکمیت قاجار و روی کار آوردن پهلوی
گرچه قاجاریه نیز از جمله سلسله سلاطین بی کفایت، ظالم و خودکامه حاکم بر کشور ما بود، اما به دلیل نفوذ فراوان علما در دربار قاجار، ناچار بودن سلاطین قاجاریه به اطاعت و فرمانداری از علما، و عدم جرات و جسارت این سلاطین نسبت به تخلف در برابر اوامر اصلی علما، نفوذی که علما در بین قاطبه مردم داشتند و ترس قاجاریه از این نفوذ و جلالت، قاجاریه، سیستم حاکمیتی مطلوب دولت انگلستان نبود. انگلستان می‌دید که قدرت علما می‌تواند بساط او در داخل کشور ایران را بر هم ریزد. فتوای تحریم تنباکو میرزای شیرازی و یا فتوای جهاد میرزا عبدالحسین لاری در بوشهر و ... کمر انگلیس راشکسته بود و بیش از این نمی‌خواست که اوامر او در دربار ایران معطل بماند. از این رو بود که به دسیسه چینی‌ برای تضعیف حاکمیت ملی اقدام و ورزیده و در این راستا، راهبردهای مختلفی را عملیاتی کردند. این توطئه چینی‌ها، از اختلاف انگیزی میان دربار با علما تا شورش‌های منطقه‌ای و محلی برای ضعیف قلمداد کردن حاکمیت مرکزی گسترش داشت. همچنین در این راستا حتی ترور یکی پس از دیگری شاهزاده های دربار قاجار که احتمال ولیعهدی آنان می‌رفت در دستور کار شبکه مخفی نفوذی انگلستان قرار گرفت. چنانچه بر اساس برخی اسناد بدست آمده از طبیب درباری ناصر الدین شاه یکی از همسران شاه قاجار با مراجعه به وی خواستار مشاورت او به ناصر الدین شاه پیرامون عدم ولیعهد کردن فرزندش می‌شود.
این درخواست، وقتی مورد تعجب این طبیب واقع می‌شود و از همسر ناصر الدین شاه می‌پرسد که قاعدتا باید تلاش تو در راستای ولیعهدی فرزندت باشد و نه بالعکس، او پاسخ می‌دهد که طی چند ساله اخیر هر کدام از فرزندان ناصر الدین شاه که در معرض ولیعهدی قرار گرفتند، به طور مشکوکی و پس از مدت کوتاهی تلف شده و از بین رفته‌اند و من نمی‌خواهم که فرزندم نیز از جمله این کشته شدگان مشکوک باشد. این سند البته توسط اسناد دیگری که از دست داشتن انگلستان در ترور شاهزادگان ایرانی و افراد صاحب نفوذ دیگر خبر می‌دهد نیز معاضدت می‌شود. چنین بود که انگلستان در سعی ای فراوان، تلاش بر آن داشت تا به هر نحو ممکن، قاجاریه سرنگون گردد. هم از این رو بود که کمک او به برپایی اقتدار در حکومت به حداقل رسیده و بر خلاف آن ساماندهی شورش‌ها و اغتشاشات علیه ملت و دولت مستقر به حداعلی رسیده بود. این چنین بود که با کمک صریح انگلستان، پهلوی ها جایگزین قاجاریه شدند تا هم دربار پهلوی به نطق کشی علما پرداخته و نفوذ علما را از دربار قطع نماید و هم گوش به فرمانی انگلستان و امریکا به حد اکثر ممکن برسد.
 تلاش در جهت تجزیه سرزمینی ایران
حاکمیت ضعیف ملی در دوران قاجار، باعث شد تا انگلستان فرصت را غنیمت شمرده و به تجزیه سرزمینی کشورمان مبادرت ورزد. راهبرد بلند مدت انگلستان علیه ملت ایران، کاهش قدرت ژئوپولتیک و سرزمینی ایران، درگیر ساختن اقوام و گویش‌های مختلف با یکدیگر و ضعف افزایی در قدرت و اقتدار ملی بود که با رویارو قرار دادن پاره‌های سرزمینی ایران علیه یکدیگر آن را محقق ساخت. در این راستا با کمک و هدایت‌های استعمار پیر انگلستان، بخش وسیعی از تکه‌های سرزمین گسترده ایران از مادر خود - ملت بزرگ ایران- جدا شدند. در این زمان، قفقاز از ایران جدا شد و بخش وسیعی از آسیای میانه، افغانستان و بلوچستان، بخش عظیمی از پاکستان کنونی از کشور جدا شد و این اهتمام انگلستان به جدا سازی سرزمینی ایران تا به حدی بود که وقتی پادشاه کشور با لشکر کشی به هرات، در صدد باز گرداندن افغانستان به کشور شد، انگلیس خبیث به اشغال بوشهر در جنوب ایران روی آورد و ناصر الدین شاه قاجار را تهدید کرد که اگر از لشکر کشی خود به هرات دست بر ندارد، بخش دیگری از کشور را نیز باید از دست رفته بداند. این اشغالگری اما تنها اشغالگری انگلستان علیه سرزمین ملت ایران نبود چرا که پس از بیرون رانده شدن آنان توسط ملت ایران، بار دیگر در اواخر دوره قاجاریه - زمانی که انگلستان هوس تصاحب بوشهر را دوباره بر سر افکند- دلیران تنگستان با هدایت دولت تشکیل شده توسط مرحوم آیت الله سید عبد الحسین لاری، داغ ذلت و تحقیر شکست و عقب راندن را به پیشانی انگلیس نشانده و مرحوم شهید رئیسعلی دلواری در این میان به فیض شهادت رسید.
 دسیسه‌چینی، ترور و قتل علما توسط انگلیس
روباه پیر انگلستان برای ادامه استعمارگری و نفوذ در ایران با مانعی بزرگ به نام علما و مجتهدین دینی و مذهبی کشور مواجه بود. از این رو بود که یکی از راهبردهای اصلی شیطان انگلیس، تحت تاثیر قرار دادن نفوذ علما از طریق اختلاف افکنی میان بیوت مراجع و علما، دمیدن بر اختلافات مذهبی شیعه و سنی در کشور و بعد از آن، ترور و قتل علمای مبارز و خستگی ناپذیر بود.
به شهادت رساندن علمایی همچون سید عبد الله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و فرزند او سید محمد صادق طباطبایی و تلاش برای ترور شهید شیخ فضل الله نوری - که البته ناکام ماند- در صدر مشروطه از این جمله است. چنانچه بعدها بر اساس اسناد به دست آمده مشخص شد که طراحی ترور شیخ شهید در سفارت دولت منفور انگلیس بنا ریزی شده و بودجه ، سلاح و ...آن، از همین ناحیه در اختیار عامل ترور قرار گرفته بود. علاوه بر این ترور آشکار و علنی علمای طراز اول مشروطه، ردپای فراوانی از ترور مخفی و غیر علنی متنفذین و علمای مبارز توسط شبکه‌های مخفی نفوذی و زیر زمینی انگلیس جنایت کار در دست است.
 دزدی از کیسه مردم و تحمیل گرسنگی به ملت
در فاصله سال‌های جنگ‌ جهانی اول که قوای متفقین و در راس آنها انگلیس جنایت کار در ایران اردو زده و به غارت اموال عمومی مردم مشغول بودند، انگلستان در صدد بر آمد تا تحقیری که در قضیه تحریم تنباکو را متحمل شده بود به نوعی جبران نماید. در این راستا بود که این دولت پلید، قحطی ساختگی و مصنوعی به ملت ایران تحمیل ساخت و با دزدی در روز روشن از کیسه مردم، گرسنگی را به مردم مسلمان ایران مستولی ساخت.
ماجرا از این قرار بود که در بحبوحه حضور متفقین در ایران، استعمار پیر انگلستان برای سیر کردن لشگرهای اشغالگر خود در خاورمیانه که در کشورهایی نظیر عراق، پاکستان، فلسطین، هند، عربستان و حتی چین حضور داشتند از انبارهای غله داخلی کشورمان دزدی کرده و از طریق مرزهای جنوبی، شرقی و تا حدودی غربی، این غله‌ها را از کشور خارج می‌کرد.
در همین رابطه و به علت مخالفت مسئول غله کشور و رییس گمرگ ایران، هر دو توسط شبکه‌های مخفی ترور وابسته به انگلستان ترور شده و از بین رفتند. از بین رفتن این دو، به جهت رهاسازی کنترل مرزها و عبور و مرور راحت‌تر غله از کشور توسط دولت خبیث انگلیس صورت پذیرفت. حجم این دزدی به حدی بود که قحطی گسترده‌ای در کشور پدید آمد. و در شهرها و روستاها بحران فقدان نان حاکم شد. زنان و کودکان خردسال فراوانی در این راستا متحمل گرسنگی شدند. قحطی به حدی شدید شد که جمع زیادی از زنان تهرانی در تجمعی به سمت دربار شاهنشاهی قاجار حرکت کرده و از اینکه فرزندانشان از گرسنگی و کمبود نان و غذا در حال تلف شدن هستند به دربار شکایت کردند. آمارها و اسناد رسمی نشان می‌دهد که در فاصله این سال‌ها ،هیچگونه خشکسالی طبیعی در کشور گزارش نشده بود و با توجه به جمعیت کم ایران، غله موجود تولید داخلی علاوه بر آنکه صرف سیر کردن شکم اشغالگران انگلیسی و متفقین در داخل می‌شد با کشتی‌های انگلیسی در اقصی نقاط خاورمیانه به غارت می‌رفت. این قحطی باعث شد که مرگ و میر وسیعی که ناشی از گرسنگی و قحطی بوده در کشور شیوع پیدا کند. این مرگ ومیر گسترده که در حقیقت «هولوکاستی» خاموش بود، باعث شد تا سالیان مدیدی رشد جمعیت کشور از حالت طبیعی خود عقب افتاه و تا سالیان طولانی این رشد، جبران نشود و مقصر اصلی همه این کشتارها دولت اشغالگر و خبیث انگلیس بود. شاید راهبرد دیگر انگلستان از این اقدام - همانگونه که در برخی اسناد نیز به آن اشاره شده - انتقام از ایستادگی ملت ایران در برابر انگلستان خبیث و شکستن این مقاومت و ایستادگی ملی بود.
 راهبردهای چهارگانه برای کنترل ایرانیان
همانگونه که ذکر شد، دولت جنایت‌پیشه انگلیس با اتخاذ راهبردهای مختلف در هر زمینه، درصدد بسط نفوذ و از بین بردن مقاومت‌ها و موانع در برابر تسلط خود بر کشور ایران اسلامی و ملت مظلوم آن بود. این راهبردها در سطح حاکمیت، با پروژه تجزیه سرزمینی، قومیتی، نژادی و مذهبی داخلی، دمیدن بر اختلافات داخلی و نیز تضعیف حاکمیت ملی دنبال می‌شد.
در میان مردم نیز پروژه‌هایی نظیر تحمیل قحطی و فقر ،این راهبرد را دنبال می‌ساخت. در بین نخبگان نیز دو راهبرد توسط انگلستان دنبال می‌شد که یکی از آنها دسیسه‌چینی علیه علما و قتل و ترور فیزیکی و شخصیتی آنان بود. اما پروژه و راهبرد دیگر انگلستان برای مهار ایرانیان مسلمان، فرقه‌سازی آنان در کشور و ترویج و تبلیغ آن به همراه تاسیس خاموش‌خانه‌هایی از قبیل لژهای فراماسونری برای جذب و به کارگیری نخبگان و خواص جامعه بود.
 گوشه‌ای از راهبردهای انگلیس در زمان پهلوی
راهبردهای ذکر شده نه فقط در دوران مشروطه و قاجار که در دوران پهلوی‌ها نیز به شدت و حدت فراوان‌تری از سوی انگلستان پلید دنبال می‌شد. چنانچه جداسازی بحرین از ایران و قراردادن دولتی جعلی و دست نشانده در آن به عنوان پایگاه خود در خاورمیانه و خلیج فارس - به هنگام خروج ظاهری از کشورهای مستعمر خود در خاورمیانه - از همین دست اقدامات است. اما به واقع یکی از مهمترین اقدامات خباثت آلود و خصومت‌آمیز انگلستان علیه ملت ایران، واگذاری شبکه‌های امنیتی و نفوذ انگلستان در ایران به سازمان اطلاعات و امنیتی سیا آمریکا در قالب پروژه «بدامن» بوده است. در این پروژه، به هنگامی که آمریکا در قالب فرمانده دنیای استعمار ظاهر شد، انگلستان حاضر شد تا اکثر شبکه گسترده ضد امنیتی، جاسوسی، تروریستی و نفوذ خود را به طور کامل در اختیار فرمانده جدید استعمار قرار دهد.
همچنین تلاش گسترده انگلستان برای به سقوط کشاندن دولت مصدق، اختلاف‌افکنی میان مصدق با مرحوم آیت‌الله کاشانی و برگرداندن محمدرضا پهلوی به ایران پس از کودتای انگلیسی - آمریکایی 28 مرداد، از جمله دیگر اقدامات خصمانه انگلیس علیه مردم ایران است. در این رابطه نکته‌ای مهم جلب توجه می‌کند که آن هم القای ترسی جعلی در میان متدینین و علما نسبت به نفوذ کمونیسم در ایران است.
القای ترس کاذب از قدرت کمونیسم و احتمال تسلط آنان بر کشور توسط انگلستان در فاصله سال‌های ۱۳۳۰ تا 1332 اجرایی شد تا بدین وسیله، زمینه‌ اقناع سازی برای ادامه حکومت پهلوی‌های وابسته به آمریکا و انگلیس، در افکار عمومی داخلی پدید آید. علاوه بر این، غارت و دزدی‌های مکرر انگلستان از منابع و ثروت‌های ملی ایران از جمله نفت، از موارد متعدد خصومت‌آمیز این دولت علیه ملت ایران به شمار می‌رود. تا جایی که وقتی ایران پس از قرارداد 1907 به سه بخش شمالی (در اختیار روس‌ها)، مرکزی (در اختیار دولت مرکزی) و جنوبی (در اختیار انگلستان) تقسیم شد، ثروت فراگیر نفت شمال ایران باعث شد تا انگلستان، روسیه را از مناطق شمالی کشور خارج کند تا خود به منابع نفتی حوزه خزر دست یابد. این موارد علاوه بر تلاش چشمگیر انگلستان در انحراف مشروطیت و سعی در اختلاف‌افکنی میان مشروطه خواهان و براه اندازی دیگ های پلوی انگلیسی برای مشرطه‌خواهان در کنار سفارت این دولت خبیث در تهران است که می‌توان به سیاهه اقدامات این دولت خبیث افزود.
 اوج گیری خصومت‌ها پس از انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، روند خصومت‌‌ها و دشمنی‌های استعمار پیر علیه ملت مسلمان و مبارز ایران تشدید شد. چرا که اگر تا به قبل از انقلاب، انگلستان با دسیسه‌ها و تزویرهای خود، درصدد مقابله با ملت ایران بود، پس از انقلاب اسلامی، این ملت، صاحب قدرت و حکومت شده و می‌خواستند تا مبارزه با استعمارگران قدیم و جدید را در قالب حکومت دنبال نمایند.
از این رو بود که کمک‌های اطلاعاتی، امنیتی به صدام برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ریشه‌کن ساختن انقلاب اسلامی ملت ایران در کنار تحریک تجزیه‌طلبان داخلی از جمله تجزیه‌طلبان خوزستان -در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی - از جمله کمترین اقدامات این دولت در این دوره به شمار می‌رود.
 از ترور دانشمندان ایرانی تا دفاع از سلمان رشدی
همچنین تلاش برای ترور دانشمندان کشور از جمله دانشمندان هسته‌ای، ادعاهای مکرر علیه ملت و دولت جمهوری اسلامی در نقض حقوق بشر و جاسوسی از جمله دیگر اقدامات خصمانه دولت خبیث انگلستان در سال‌های اخیر به شمار می‌رود.
کافی است در این زمینه نگاهی به اظهارات مقامات دولت انگلیس علیه ملت ایران انداخته تا عمق دشمنی و عداوت این دولت علیه ایران و ایرانی شناخته شود. همچنین کافی است تا نگاهی به اشتهای امنیتی انگلیس علیه ملت ایران و حتی حفر تونل‌های زیرزمینی منتهی به سفارت انگلیس در خیابان فردوسی تهران انداخته تا بنیه همه جانبه اقدام یک دولت منفور علیه یک ملت مظلوم را دریابیم. علاوه بر این، فعالیت جدی انگلستان در حوزه جنگ نرم و نبرد سایبری با ملت ایران، نبرد رسانه‌ای، امنیتی، سیاسی و فرهنگی علیه جمهوری اسلامی، شانتاژهای رسانه‌ای هر روزه دستگاه‌های جاسوسی نظیر BBC علیه ارزش‌ها و اعتقادات مسلم ملت ایران و تلاش جدی، فعالانه و گسترده سفارت استعمار پیر در تهران در ماجرای فتنه 88 و وقایع بعد از آن، همگی حاکی از عمیق‌تر شدن کینه‌توزی انگلستان علیه ملت ایران است.
سعی انگلستان در «سلمان رشدی» تراشی علیه باورهای مذهبی ملت‌های مسلمان و همچنین حمایت از او از جمله دیگر جنایات و دشمنی‌های انگلیس علیه مسلمانان است. سوال اما این است که آیا کاهش سطح روابط با دولت خبیث و پلید انگلیس - به تنهایی - می‌تواند یک تاریخ، جنایت و عداوت با ملت ایران را پاسخ دهد؟ به نظر می‌رسد این اقدام مجلس تنها بخش کوچکی از ماجراست و سلسله اقدامات دیگری برای تحقیر تاریخی انگلیس در تهران باید تعبیه شود. که یکی از اولین و ابتدایی‌ترین نمونه‌های آن، می تواند صدور کیفر خواست و شکایت علیه دولت انگلیس در دستگاه قضایی کشور، مجامع جهانی و دادگاه‌های بین‌المللی، تعقیب سران جنایت‌پیشه استعمار پیر و نیز بازستاندن باغ ایرانی قلهک باشد. استعمار پیر باید تو دهنی محکمی از انقلاب اسلامی متحمل شود تا دیگرکمتر هزینه تکرار این اقدامات در دنیای اسلام را متقبل شود. اکنون زمانی خ

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات