محمدحسین ادیب / اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان
بیتردید سال آینده میلادی (2012) بحران بدهی در منطقه یورو به نقطه شکننده میرسد چرا که استقراض منطقه یورو بیش از بضاعت این منطقه است، البته مردم منطقه یورو در 10سال گذشته در رفاهی زندگی میکردند که برای آن زحمت نکشیده بودند. این رفاه که به ازای استقراض از بانکهای آمریکا حاصل شده بود اکنون زمان بازپرداخت اقساط بدهیهای آن است. در چنین شرایطی آمریکا نیز در مدیریت جدید خود مهندسی تازهای را طراحی کرده تا بحران را در این مناطق تشدید کند. به هر حال اگر بخواهیم به بحران اقتصادی برخی کشورها در آینده نگاه کنیم، خواهیم دید که بحران مالی منطقه یورو، چین و ژاپن را تهدید میکند و این بحران از 3 طبیعت متفاوت برخوردار است. قطعا فروپاشی مالی در ژاپن اجتنابناپذیر بوده اما پدیدهای است که طی هفته یا ماههای آینده رخ نخواهد داد. بحران مالی در این کشور نیز پدیدهای است که مدتی پس از بحران مالی در منطقه یورو و چین رخ میدهد که البته بحران مالی در منطقه یورو و چین نیز متفاوت خواهد بود.
با این وجود آمریکا از تضعیف منطقه یورو تا سطحی که یورو از حالت رقیب دلار خارج شود، استقبال میکند اما از تضعیف بیش از حد منطقه یورو زیاد استقبال نمیکند. فروپاشی مالی در کشورهایی شبیه ایتالیا، یونان، اسپانیا، بلژیک و ایرلند تا آنجا به وسیله آمریکا تشدید میشود که منطقه یورو به عنوان رقیب آمریکا تضعیف شود اما منطقه یورو، بزرگترین بدهکار به بانکهای آمریکایی است و تضعیف بیش از حد به ناتوانی این کشورها در پرداخت بدهی بانکی میانجامد و این مورد استقبال آمریکا نیست. بانکهای آمریکایی عمده منابع خود را به اروپاییان تسهیلات پرداخت کردهاند اما در ارتباط با چین پدیده شکل و حالت دیگری دارد. اقتصاد چین در نقطه موجود برای آمریکا خطر بالفعل نیست، این تداوم رشد آن است که اقتصاد آمریکا را تهدید میکند. آمریکا، آینده اقتصاد چین را هدف گرفته است و وضعیت موجود آن چندان تهدیدکننده نیست اما وضعیت موجود منطقه یورو برای رشد اقتصادی آمریکا یک تهدید تلقی میشود، لذا قضاوت درباره منطقه یورو، چین و ژاپن باید با ظرافتهای خاص خود همراه باشد.
البته این 3 کشور از 3 شیوه متفاوت استفاده میکنند. اقتصاد منطقه یورو از مکانیزمهای بودجهای استفاده میکند. اساسا ایجاد یورو به عنوان پول واحد بر یک اصل اساسی استوار است که کسر بودجه کشورهای عضو نباید از 4-3 درصد تولید ناخالص ملی بیشتر باشد. به عبارت دیگر، منطقه یورو برای حل بحرانهایی که به آن صادر میشود، از ریاضت اقتصادی استفاده میکند. دولت با کاهش هزینهها و افزایش مالیات میکوشد در اقتصاد تعادل ایجاد کند و با این روش، مردم در مقابل دولت قرار میگیرند. در واقع اتحادیه اروپایی با کاهش رفاه عمومی میکوشد بحران را مهندسی کند اما در چین و ژاپن قرائت انطباق با شرایط جدید شکل دیگری دارد. از سوی دیگر آمارها نشان میدهند تولیدات صنعتی در منطقه یورو و چین کمتر از 3سال پیش شده و دوران رشد اقتصادی در این مناطق (یورو و چین) ظاهرا رو به پایان رسیده است. در چنین شرایطی آمریکا نیز آشکارا در ارتباط با منطقه یورو و چین از تزریق منابع جدید به این کشورها تا حد ممکن خودداری میکند.
البته باید گفت مازاد تجاری چین به 40درصد سابق کاهش یافته است و منطقه یورو که دارای مازاد تجاری 170میلیارد دلاری بود، اکنون دچار کسری تجاری 80میلیارد دلار شده است. در این وضعیت آمریکا از تقویت اقتصادی منطقه یورو و چین، مطابق روند گذشته خشنود نیست، لذا سیاستهای مالی خود را در این چارچوب ارزیابی مجدد میکند. ریشه بحران اخیر در منطقه یورو نیز به عدم تزریق منابع به منطقه یورو در سطح گذشته مربوط میشود. این در حالی است که بدهی خارجی آلمان طی 2سال گذشته 150 میلیارد دلار کاهش یافته و به گفته رئیس بانک مرکزی منطقه یورو، این مساله ناشی از روند معکوس خروج سرمایه آلمان از آمریکا بوده است. برای دهههای طولانی، روند سرمایه از سمت آمریکا به آلمان آهنگ غالب بوده که در حال حاضر این آهنگ معکوس شده است. از سوی دیگر اگر به وضعیت آتی رشد تورم در جهان نگریسته شود، خواهیم دید که این مساله به ادامه روند تزریق دلار به اقتصاد جهان بستگی دارد زیرا مسؤولان 9 بانک بزرگ آمریکا در نظرسنجی اخیر اعلام کردند انتظار دارند آمریکا در سال آینده 600میلیارد دلار دیگر به اقتصاد جهانی تزریق کند، لذا در صورت تحقق پیشبینی 9 بانکدار آمریکایی، تورم جدیدی در بازار جهانی در حال تولد است اما تزریق دلار به اقتصاد جهانی از منظر دیگری نیز قابل رصد کردن است. از یکسو این صحیح است که آمریکا با تزریق دلار 50 درصد ارزش افزوده جهان را تاراج میکند اما از سوی دیگر، این شیوه تزریق سرمایه به دنیاست.
دلار مازاد آمریکا برای بقیه جهان حکم سرمایه را دارد. در واقع تزریق حجم بالایی از دلار به اقتصاد جهانی چین را به نخستین قدرت اقتصادی جهان تبدیل کرد. اگر این میزان دلار به اقتصاد جهانی پمپاژ نشده بود، هرگز سرمایه لازم برای تبدیل شدن چین و شرق آسیا به قدرتهای بزرگ اقتصادی تهیه نمیکرد، لذا صادرات دلار کاغذی سرمایه لازم برای رشد توسعه در جهان را فراهم میکند. البته آمریکا در تلاش برای تجدیدنظر در تزریق دلار به جهان است چرا که هماکنون اتفاق جدیدی در جهان در حال وقوع است و آمریکا میداند اگر روند تزریق دلار به جهان همچنان ادامه یابد، طی 5 سال آینده یا چین دومی خلق میشود یا قدرت چین 2 برابر میشود و این به تبدیل شدن آمریکا به یک درجه دوم اقتصادی میانجامد. ادامه روند موجود گرچه در کوتاهمدت به سود آمریکاست ولی در میانمدت و در درازمدت با تمهید سرمایه لازم برای رشد اقتصادی جهان، آمریکا را به یک قدرت درجه دوم اقتصادی تبدیل میکند. تغییر رفتار آمریکا طی 3ماه گذشته نشان میدهد، آمریکا در آستانه تدوین استراتژی جدیدی است. به نظر میرسد آمریکا در آستانه ورود به عصر جدیدی است.