تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۳۵۴۱۴

سیاست خارجی دولت نهم در قبال آمریکای لاتین

علیرضا صانعی / رئیس اداره دوم آمریکای جنوبی وزات امور خارجه چکیده: منطقۀ آمریکای لاتین به دلایلی همچون برخورداری از ظرفیتها و امکانات مناسب اقتصادی، ظرفیت‌های ایران برای همکاری‌های اقتصادی و سیاسی در این منطقه، شرایط مناسب این منطقه برای پذیرش و حضور کشورهایی همچون ایران اسلامی و... برای جمهوری اسلامی ایران در عرصۀ سیاست و روابط خارجی اهمیت بسیاری دارد. این نوشتار ضمن تبیین و تشریح اوضاع اقتصادی و سیاسی منطقه آمریکای لاتین، اصول و مبانی تئوریک و عملی جمهوری اسلامی ایران را در قبال کشورهای این منطقه برشمرده و در پایان به ارزیابی عملکرد و سیاست خارجی دولت نهم در این عرصه پرداخته است. واژگان کلیدی: ایران، سیاست خارجی، آمریکای لاتین، اوضاع اقتصادی و سیاسی، دولت نهم.

مقدمه:
آشنایی با منطقه آمریکای لاتین
منطقه‌ای که به نام آمریکای لاتین شناخته می‌شود، بخش اعظم قاره آمریکا را از شمال مکزیک تا جنوبی‌ترین مناطق شیلی و آرژانتین (منطقه‌ای که ماژلان آنرا سرزمین آتش خواند.) در وسعتی به مساحت بیش از 12 میلیون کیلومتر مربع دربرمی‌گیرد. در واقع این بخش شامل قسمتی از آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی، حوزه کارائیب و جنوب قاره می‌شود. از نقطه‌نظر جغرافیایی این منطقه حدود 51% مساحت کره زمین را شامل میشود که در حال حاضر 93 کشور و حدود 600 میلیون نفر در آن ساکن هستند.
منابع غنی طبیعی از جمله منابع انرژی، سوابق فرهنگی و تاریخی از حاکمیت استعمار و سلطه آمریکا را می‌توان از ویژگیهای برجسته این منطقه ذکر کرد.
این منطقه در حال حاضر دارای چهار ویژگی عمومی اقتصادی است:
ـ پیروی از روند اقتصادی حاکم بر نظام بین‌الملل
ـ وابستگی شدید به منابع و سرمایه خارجی
ـ تاثیرپذیری از بحرانهای اقتصادی و مالی بین‌المللی
ـ فقدان اقتصاد بومی و ملی
شرکای عمده اقتصادی منطقه عبارتند از:
ـ آمریکا با 600 میلیارد دلار
ـ اروپا با 250ـ200 میلیارد دلار
ـ چین (تا حدود ده سال قبل در منطقه حضور نداشت) با 100 میلیارد دلار
ـ ژاپن با 50 میلیارد دلار
ـ روسیه، کره جنوبی و ایران 5/2 تا 4 میلیارد دلار
تقسیم‌بندی کشورهای آمریکای لاتین
الف: از نظر ساختار قدرت و نوع حکومت:
ـ حکومتها و دولتهای راستگرا و متمایل به آمریکا (مکزیک، کلمبیا و...)
ـ حکومتهای مرکزگرا یا متمایل به چپ (برزیل، آرژانتین، شیلی، پاناما و...)
ـ حکومتهای چپ (ونزوئلا و کوبا و اخیراً بولیوی، اکوادور و نیکاراگوئه)
ـ کشورهای مستقل و میانه که سیاست خارجی آنها بیشتر در قالب سازمانهای منطقه‌ای است. نظیر جامائیکا، سورینام، ترینیداد و توباگو
ـ کشورهای کوچک و جزیره‌ای حوزه کارائیب و آمریکای مرکزی مانند گرانادا، سان‌لوسیا، باربادوس و...) که بدلیل ضعیف بودن، سیاست خارجی آنان عمدتاً متاثر از سیاستهای آمریکاست.
ـ در ماه گذشته به دنبال برگزاری انتخابات در السالوادور جریان چپ (جبهه فاراموندو مارتی) به پیروزی رسید. ظاهراً این کشور را نیز در آینده می‌توان در طیف دولتهای متمایل به چپ (نظیر برزیل) دسته‌بندی نمود.
حضور مسلمانان در منطقه
مسلمانان عمدتاً عرب، از حدود سالهای 1880 به بعد وارد این منطقه شده‌اند و ترکیب جمعیتی آنان از سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و همچنین مسلمانان ترک و شبه‌قاره تشکیل شده است. در حال حاضر در کشورهایی نظیر برزیل حدود ده میلیون و آرژانتین حدود یک میلیون عرب و مسلمان زندگی می‌کنند.
صهیونیسم و منطقه آمریکای لاتین
رژیم صهیونیستی تقریباً از ابتدای تأسیس، با ایجاد موسسات فرهنگی ـ رسانه‌ای و اقتصادی در کشورهای منطقه حضور فعال داشته و دارد. نفوذ اسرائیل در جریانهای چپ (میانه) منطقه قابل ملاحظه است.
کشور آرژانتین پس از اسرائیل بزرگترین مرکز جذب‌کننده یهودیان جهان است. می‌توان شرایط و تحولات سیاسی و اقتصادی در کشورهای آمریکای لاتین بعد از انقلاب اسلامی را در سه مرحله کلی خلاصه نمود:
الف: مرحله اول
در دهه 1970 حمایت از دیکتاتوری‌های نظامی ضدکمونیست و روی کار آوردن آنها اساس سیاست ایالات متحده در قبال آمریکای لاتین را تشکیل می‌داد.
بر این اساس آمریکا در سال 1973 از کودتای پینوشه علیه دولت مردمی (سالوادور آلنده) در شیلی، حکومت (الفردو استرونسر) در پاراگوئه، حکومت (هوگوبانزر) در بولیوی، حکومت (خوان‌ماریا بوردابری) در اروگوئه حمایت‌های بی‌بدیل به عمل آورد. کودتای نظامی در آرژانتین، نیکاراگوا، گواتمالا و السالوادر نیز در ادامه مورد حمایت ایالات متحده قرار گرفتند. آمریکا علاوه بر مداخلات و حمایت‌های مذکور از طریق (عملیات چارلی) و به واسطه دولت نظامی آرژانتین، (تاکتیک‌های ترور دولتی) را در سراسر آمریکای لاتین گسترش داد و جنگی به نام (جنگ کثیف) را در این منطقه بوجود آورد که تا دهه 1990 ادامه یافت و به کشته و ناپدید شدن هزاران نفر در کشورهای آمریکای لاتین انجامید.1 حکومت‌های مذکور، علاوه بر ایفای نقش بازوی نظامی آمریکا در منطقه، به اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال آمریکا تحت لوای صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی پرداختند و تکمیل‌کننده سیاست دو ستونی آمریکا در منطقه گردیدند. با روی کار آمدن (رونالد ریگان) بار دیگر پشتیبانی و حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری راست‌گرا در دستور کار ایالات متحده قرار گرفت. ریگان تحت‌تأثیر شدت یافتن جنگ سرد، علاوه بر حمایت مذکور از رژیم‌های استبدادی از ابزار دیگری برای گسترش و تثبیت نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه با نام (جنگ علیه موادمخدر) به کار گرفت، که از نتایج مهم آن اشغال پاناما در سال 1989 و سرنگون ساختن دولت (نوریگا) است. جنگ علیه موادمخدر عملا تا پایان دهه 1990 و به واسطه (برنامه کلمبیا) ادامه یافت.2
در این مرحله اکثریت قریب باتفاق دولتهای نظامی و غیرنظامی در کشورهای آمریکای لاتین، تحت نفوذ و سیطره ایالات متحده بوده و سیاستهای اقتصادی و روابط دیپلماتیک این کشورها بشدت متاثر از سیاستهای منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا بوده است. در این مقطع کشورهای منطقه آمریکای لاتین علاوه بر رنج بردن از وابستگی سیاسی، با پیامدهای ناگوار ناشی از اصلاحات اقتصادی و پیوند با نظام سرمایه‌داری مواجه بوده لذا عملاً فرصت، امکان و شرایط لازم برای حضور و نقش‌آفرینی در عرصه‌ها و مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی را نداشتند.
ب: مردم دوم
در این مرحله که آغاز آنرا می‌توان فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد دانست، کشورهای آمریکای لاتین تحت‌تأثیر تحولات سریع جهانی، حرکت در مسیر استقلال از وابستگی به غرب و آمریکا را آغاز نموده و با شناخت ظرفیتها و توانمندیها، اقدام به بازتعریف جایگاه سیاسی و اقتصادی خود در نظام بین‌الملل کردند. در این مقطع بالاخص کشورهای مطرح در آمریکای لاتین تلاش کردند مناسبات با ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها را در راستای تأمین منافع ملی و مبتنی بر ناسیونالیسم و بومی‌گرایی تنظیم و تدوین نمایند. می‌توان اذعان نمود که فروپاشی نظام دوقطبی، روند رو به رشد منطقه‌گرایی، افزایش نقش سازمانها و مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی و نهایتاً جهانی شدن اقتصاد از مهمترین عوامل و عناصر تاثیرگذار بر سیاست خارجی و روابط کشورهای آمریکای لاتین با سایر کشورهای جهان در این مرحله بوده است. بنابراین مهمترین مؤلفه‌های سیاست خارجی کشورهای آمریکای لاتین در این مرحله عبارتند از:
ـ تلاش جهت بدست آوردن نقش مستقل در سیاستگذاری و کاهش تأثیر عوامل محیطی و خارجی
ـ تلاش در راستای نقش‌آفرینی در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی
ـ جستجوی جایگاه مناسب و درخور در نظام اقتصادی و تجارت جهانی
ـ تقویت مناسبات و توسعه و تحکیم روابط با کشورهای خارج از حوزه سنتی (آمریکا و اروپا)
ـ ایجاد همگرایی و تقویت پیوندهای منطقه‌ایی میان کشورهای آمریکای لاتین در راستای ایفاء نقش و مشارکت در مدیریت بر نظام بین‌الملل
بدون تردید تلاش کشورهای این منطقه طی سالهای اخیر در راستای ایجاد اتحادیه‌های منطقه‌ای نظیر مرکوسور، آلبا، اوناسور، آلادی و... و یا قرار گرفتن کشوری همانند برزیل در کنار کشورهای هند و آفریقای جنوبی به عنوان مدعیان جدید و نوظهور برای نقش‌آفرینی در مناسبات بین‌المللی (درخواست عضویت دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد) در چارچوب مؤلفه‌های فوق‌الذکر قابل ارزیابی و تجزیه و تحلیل است. در این مرحله نیز علیرغم تحولات مورد اشاره، آمریکای لاتین کماکان منتهی با درصد خلوص کمتری حیاط خلوت آمریکا بوده و همچنان مناسبات کشورهای آمریکای لاتین با سایر کشورها متأثر از مناسبات و روابط سیاسی و اقتصادی کشورهای این منطقه با آمریکا بوده است.
ج: مرحله سوم
شاید تفکیک این مرحله از مرحله قبل عملاً امکانپذیر نباشد. در این مرحله که تقریباً از سال 2002 آغاز می‌شود، آمریکای لاتین شاهد تحولاتی است که بتدریج منجر به ظهور احزاب و جریانهای چپ (سوسیالیستهای مرکزگرا) و به قدرت رسیدن آنها در عرصه سیاسی کشورهای این منطقه شده است. پیروزی مجدد چاوز در ونزوئلا و تثبیت موقعیت وی (2004) روی کار آمدن "لولا" در برزیل (2003)، واسکز در اروگوئه (اواخر 2004)، کریشنر در آرژانتین، مورالس در بولیوی و کورره‌آ در اکوادور و نهایتاً دانیل اورتگا در نیکاراگوئه و مهمتر از همه تحکیم و بسط قدرت و نفوذ چاوز در ونزوئلا به عنوان مرکز ثقل ایده همگرایی منطقه‌ای حول محور تفکرات سیمون بولیوار حکایت از آن دارد که جریانهای چپ ناسیونالیست و سوسیالیست در منطقه در حال ایجاد نوعی از اتحاد منطقه‌ای هستند که در صورت موفقیت قادرند هویتی جدید، لاتینی و مستقل از قدرتهای بین‌المللی را ارائه نمایند. اگرچه جریانهای چپ موردنظر و حکومتهای آنان در منطقه از مشخصات و مختصات واحد و یکسانی برخوردار نیستند و طیف وسیعی از چپ‌های لیبرال (برزیل، آرژانتین، اروگوئه و شیلی) تا چپ انقلابی (کوبا، ونزوئلا، اکوادور و بولیوی) را در بر می‌گیرند، لیکن تمامی آنان در زمینه تلاش برای رهایی از وابستگی کامل به اردوگاه لیبرالیسم و نظام سرمایه‌داری و تامین منافع ملی در چارچوب توجه به ناسیونالیسم و بومی‌گرایی از یک الگوی نسبتاً واحد تبیعت و پیروی می‌نمایند.
بدون شک همچون بسیاری از مناسبات بین‌المللی تحولات در منطقه آمریکای لاتین نیز در این مرحله بشدت متاثر از حوادث 11 سپتامبر 2001 در آمریکا بوده است. به اعتراف اکثریت تحلیلگران سیاسی و حتی سیاستمداران و نخبگان آمریکایی آغاز پروژه مبارزه جهانی با تروریسم و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق و تمرکز دولت بوش در دوره هشت ساله ریاست جمهوری آمریکا بر خاورمیانه عملاً موجب غفلت آمریکا از حوزه سنتی تحت نفوذ خود شده و باعث رشد و گسترش ریانهای چپ و ظهور دولتهای مخالف آمریکا در این منطقه شد.3
تقویت موضع احزاب چپ‌گرا، به قدرت رسیدن آنها و گسترش جو ضدآمریکایی از ویژگیهای این دوره است. شاید به جرأت بتوان دهه اخیر میلادی را دهه شورش چپ علیه ایالات متحده و سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال آن عنوان کرد. از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در سال 1998 تا سال 2006، به شکل پیوسته دولت‌های چپ‌گرا و ملی قدرت را در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در دست گرفتند، به طوری که بسیاری، سال 2006 را سال بهار انقلابیون آمریکای لاتین در دست گرفتند، به طوری که بسیاری، سال 2006 را سال بهار انقلابیون آمریکای لاتین نام برده‌اند. 27 اکتبر 2002 (لولاداسیلوا) رهبر حزب کارگران برزیل (چپ میانه) که خود قبلا یک کارگر بود، به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شد. این پیروزی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری برزیل در اکتبر 2006 نیز مجدداً تکرار شد. در مه سال 2003 نیز (نستور کریشنر) با وعده خارج کردن آرژانتین از بحران شدید اقتصادی ناشی از سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شد. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 در اروگوئه (تاپراه واسکز) چپ‌گرا با اعلام جهت‌گیری اجرای عدالت اجتماعی رئیس‌جمهور آن کشور شد. انتخابات بولیوی در 22 دسامبر 2005 برگزار شد و در آن (مورالس) به پیروزی رسید. او و مورالس رهبر حزب به سوی سوسیالیسم به عنوان نماد و نماینده بومیان آن کشور به سرعت ملی کردن بخش‌های مختلف اقتصادی بولیوی را دستور کار خود قرار داد و به جبهه ضدآمریکایی کوبا و ونزوئلا به نام آلبا (بدیل بولیواری برای آمریکای لاتین) پیوست.
در شیلی خانم (میشل باچلت) رهبر ائتلاف چپ میانه از حزب سوسیالیست به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن به قدرت دست یافت. باچلت و خانواده او از قربانیان رژیم پینوشه هستند و پدر وی جان خود را در دوران این رژیم از دست داده است. باشلت نیز همانند دیگر رهبران نوظهور چپ‌گرا ملی‌گرای آمریکای لاتین، آزادسازی مردم از چنگال فقر و تنگدستی را شعار اصلی خود ساخت.
در 5 نوامبر 2006 (دانیل اورتگا) پس از سال‌ها مبارزه، بار دیگر توانست در انتخابات ریاست جمهوری نیکاراگوا به پیروزی برسد و فرصت دیگری برای جبهه ملی آزادیبخش ساندنیست که شعار اصلی آن برقراری عدالت اجتماعی است، فراهم سازد. اورتگا پیش از این در سالهای 1985 و 1990 دو بار ریاست جمهوری را در دست گرفته بود. وی نیز در اقدامی نمادین پس از به قدرت رسیدن با امضای (پیمان بدیل بولیواری برای آمریکای لاتین) (معروف به آلبا) به جبهه ضدآمریکایی کوبا ونزوئلا پیوست. در فوریه 2006 و در انتخابات هائیتی، (رنه پروال) نخست‌وزیر سابق و همکار اصلی (ژان برتراند آریستید) رئیس‌جمهور پیشین و چهره ضدآمریکایی آن کشور، به پیروزی رسید. در انتخابات ریاست جمهوری اکوادور (رافائل کوره‌آ) که انتخابات را به میدان مبارزه بوش و چاوز تبدیل کرده بود، توانست تا بر رقیب خود از غول‌های اقتصادی و تاجران معروف موز در این کشور به نام (آلوارو نوبا) غلبه کند. کوره‌آ از اقتصاددانهای چپ‌گرا و از متحدان چاوز به حساب می‌آید و شعار انتخاباتی او نیز مقابله با قدرت‌های سلطه‌طلب و برقراری عدالت اجتماعی بوده است، چنان که مشاهده می‌شود حاصل این انتخابات، تقویت موضع احزاب چپ‌گرا یا احزاب با گرایش سوسیالیستی در آمریکای لاتین و دورشدن تدریجی آنها از ایالات متحده و سیاست‌های آن می‌باشد.
قدرت یافتن دولت‌های مستقل در آمریکای لاتین در این دوره بیش از هر چیز باعث حرکت به سوی استقلال در تصمیم‌گیری‌ها و همگرایی منطقه‌ای در دو بعد اقتصادی و سیاسی به عنوان یک رویکرد جایگزین در مقابل وابستگی به آمریکا شده است. به گفته نوام چامسکی از زمان اشغال آمریکای جنوبی توسط اسپانیا در 500 سال پیش، این نخستین حرکت واقعی برای همگرایی در آمریکای لاتین است. این کشورها بسیار منفصل و جدا از یکدیگر بوده‌اند و همگرایی پیش‌شرطی برای استقلالی اصیل و معتبر است. از مهمترین نتایج این همگرایی عدم قبول پیمان منطقه آزاد تجاری آمریکا از سوی کشورهای بزرگ و مهم منطقه و طرح جایگزین‌های منطقه‌ای نظیر طرح آلبا به جای آن می‌باشد. آمریکا تاکنون به دلیل مخالفت کشورهایی چون برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، اروگوئه و پاراگوئه نتوانسته به نتیجه پیمان منطقه آزاد تجاری آمریکا دست یابد.
در این مرحله کشورهای منطقه در عوض تلاش کرده‌اند تا با ایجاد سازمان‌های منطقه‌ای قوی اقتصادی و سیاسی، نظیر بلوک تجاری آمریکای لاتین معروف به (مرکوسور) که کشورهای برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، اروگوئه و پاراگوئه را دربرمی‌گیرد، به عدم وابستگی اقتصادی خود به ایالات متحده سرعت بخشند. اعضای مرکوسور را باید در حقیقت پیشگامان همگرایی منطقه‌ای دانست که در سالهای گذشته موفقیت‌هایی را به دست آورده‌اند. از دیگر نمونه‌های همگرایی منطقه‌ای، طرح چاوز معروف به (بدیل بولیواری برای آمریکای لاتین) معروف به (آلبا) است. چاوز معتقد است به جای اجرای طرح‌های آمریکایی باید راه‌حل‌هایی را که منافع کشورهای کوچک و در حال توسعه آمریکای لاتین را مدنظر دارند، پیدا و اجرا کرد. هم‌اکنون ونزوئلا، کوبا، بولیوی و اکوادور عضو طرح چاوز یا آلبا هستند و در قالب آن همکاری‌های تجاری و اقتصادی خود را گسترش داده‌اند. چاوز همچنین (اتحاد کشورهای نفت‌خیز حوزه کارائیب) را پایه‌گذاری کرده که 13 کشور از 15 کشور جامعه کارائیب عضو آن می‌باشند. طبق این پیمان ونزوئلا متعهد شده تا نفت کشورهای عضو را به قیمت ارزان تامین نماید. همچنین در نشست سران کشورهای آمریکای جنوبی در (کوچا بامبا) در بولیوی در مارس 2007، سران کشورها توافق کردند تا کمیسیونی عالی به منظور بررسی ایده شکل‌گیری جامعه‌ای، نظیر اتحادیه اروپا و پارلمانی مشترک برای آمریکای جنوبی، تشکیل گردد.4
در همین راستا کاهش برتری و هژمونی آمریکا، مخدوش شدن اعتبار و وجهه بین‌المللی آمریکا و نهایتاً بروز بحران اقتصادی در جهان را نیز می‌توان از جمله عوامل و عناصر تاثیرگذار در تحولات آمریکای لاتین در این مرحله بشمار آورد.
اصول و مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال کشورهای آمریکای لاتین
الف: مرحله اول
در سال‌های آغازین انقلاب با بحرانی شدن روابط ایران و آمریکا، کشورهای آمریکای لاتین تحت‌تأثیر آمریکا روابط خود را با ایران به حالت تعلیق درآوردند (نظیر مکزیک و شیلی) و برخی دیگر به شکل غیرفعال به کار خود ادامه دادند. همچنین در این دوره می‌توان شاهد بروز جو بی‌اعتمادی بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین بود. اما با گذشت زمان، وقوع جنگ تحمیلی و تلاش ایران برای برون‌ رفت از انزوای سیاسی و اقتصادی، گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین در دستور کار قرار گرفت و تا پایان جنگ و دوران سازندگی سفارتخانه‌های ایران در کشورهای شیلی، اروگوئه، کوبا، نیکاراگوئه و کلمبیا افتتاح و آغاز به کار کردند. با توجه به تحریم‌های اقتصادی، واردات از آمریکای لاتین افزایش یافت و کشورهایی چون آرژانتین، برزیل و اروگوئه به عمده‌ترین مبادی وارداتی ایران در آمریکای لاتین تبدیل شدند.
در این مرحله و در سالهای اولیه انقلاب اسلامی نگاه جمهوری اسلامی ایران به کشورهای منطقه آمریکای لاتین و نوع روابط با کشورهای این منطقه مبتنی بر نوعی رویکرد دو وجهی بوده است:
1. وجه سیاسی
کشورهای این منطقه عمدتاً کشورهای استعمارزده و تحت سلطه آمریکا بوده‌اند که از حکومتهای دیکتاتوری نظامی و غیرنظامی وابسته به آمریکا و غرب برخوردار بوده‌اند. در این مرحله در کنار روابط سیاسی نسبتاً نزدیک با کشورهای انقلابی منطقه، مناسبات جمهوری اسلامی ایران با اکثر کشورهای این منطقه متاثر از روابط و مناسبات این کشورها با آمریکا و فضای حاکم بر نظام دوقطبی است. اعلام تعطیلی سفارتخانه‌های شیلی و مکزیک به تبعیت از آمریکا، متعاقب تسخیر لانه جاسوسی و قطع روابط ایران و آمریکا نمونه بارز و روشنی از این نوع تاثیرپذیری است.5
2. وجه اقتصادی و تجاری
وجه دیگر روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای این منطقه در این مرحله وجه تجاری و اقتصادی آن است. در این مرحله با توجه به آغاز تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان و در راستای تلاش برای مقابله با تحریمها، کشورهای این منطقه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشورهای تامین‌کننده و منابع جایگزین برای خرید اقلام کشاورزی و غذایی قلمداد شده و این موضوع برای سالیان متمادی محور اصلی و تعیین‌کننده در روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای این منطقه بوده، بگونه‌ای که روابط ایران با این کشورها عمدتاً حول محور همکاریهای تجاری و بازرگانی و بطور مشخص خرید اقلام و کالاهای کشاورزی و موادغذایی مورد نیاز بالاخص از کشورهایی نظیر برزیل، آرژانتین، اروگوئه و... خلاصه می‌شود.
ب: مرحله دوم
در بخشی از این سالها نیز روابط دوجانبه عمدتاً متمرکز بر روابط تجاری و بازرگانی و بصورت یکطرفه با کشورهای عمده منطقه آمریکای لاتین بوده و روابط سیاسی نیز شاهد تغییر و تحول خاصی نبوده است. در این مرحله فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و بروز تغییرات و تحولات در عرصه نظام بین‌الملل در کنار تأثیرات مختلف بر کشورهای منطقه آمریکای لاتین، این امکان و زمینه را نیز برای آنان فراهم نمود که بتوانند با نگاه به حوزه‌های خارج از حوزه سنتی خود (اروپا و آمریکا) فصل جدیدی از مناسبات با سایر کشورها را آغاز نمایند. اما علیرغم شکل‌گیری وضعیت جدید و تعریف مولفه‌های نوین در سیاست خارجی کشورهای این منطقه که حاکی از تلاش آنها برای تعریف جایگاه آنان در نظام بین‌الملل بوده است، متأسفانه در این مرحله نیز شاهد تحول و تغییر عمده و تاثیرگذار در مناسبات با کشورمان نیستیم. در این مرحله مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی ایران شاهد تحولات محدودی است که افزایش تعداد نمایندگیهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه و تغییر رأی بخشی از کشورهای منطقه به موضوع حقوق بشر در مورد ایران (از مثبت به ممتنع) از جمله مشخصه‌های بروز برخی تغییرات محدود در مناسبات فیمابین است. در این سالها کشورهای آمریکای لاتین کماکان از تحفظات سیاسی برای نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران برخوردارند و کماکان فضای منفی ایحاد شده توسط آمریکا و غرب علیه کشورمان بر مناسبات دو و چندجانبه با این کشورها سایه افکنده است. در این مرحله نیز سهم اصلی روابط با کشورهای منطقه، به مناسبات تجاری و خرید اقلام مورد نیاز کشورمان اختصاص داشته است.
در این مرحله علیرغم توسعه روابط تجاری بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین، روابط سیاسی فیمابین در حد انتظار از توسعه‌یافتگی نبوده است. بطوریکه در مقطعی کلیه کشورهای آمریکای لاتین (بجز کوبا و نیکاراگوئه) به قطعنامه سیاسی کمیسیون حقوق بشر در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران رای مثبت می‌دهند. اما تغییرات در فضای بین‌المللی و پایان جنگ سرد زمینه را برای توسعه سیاسی روابط فراهم آورد و رفته رفته آرای کشورهای منطقه از مثبت به ممتنع تغییر یافت. بنظر می‌رسد در این مرحله کشورهای عمده و تاثیرگذار در آمریکای لاتین که با گذار از بحرانهای سیاسی و اقتصادی، بدنبال اهداف منطقه‌ای و بین‌المللی و بازیابی جایگاه مناسبی برای خود و منطقه در نظام جهانی هستند، با توجه به افزایش فشارهای آمریکا و غرب به کشورمان در حوزه‌های اقتصادی (بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی و...) و حوزه‌های سیاسی (تروریسم، حقوق بشر، صلح خاورمیانه، صهیونیسم و...) نگران تاثیر منفی روابط با جمهوری اسلامی ایران بر این فرایند و راهبرد کلان خود بوده‌اند.
ج: مرحله سوم
پایان جنگ سرد و تغییرات نظام بین‌الملل، سرفصل جدیدی را برای روابط ایران و آمریکای لاتین رقم زد و کشورهای منطقه، رها از چارچوب‌های تعریف شده، توسط دو بلوک شرق و غرب توجه بیشتری به حوزه‌های خارجی از محیط سنتی خود نشان دادند و بدین ترتیب زمینه را برای گسترش روابط فراهم ساختند.
در این مرحله با توجه به شرایط جدید، روابط ایران و آمریکای لاتین در حوزه سیاسی و اقتصادی شاهد تحرک محسوسی شد که سفر رئیس‌جمهور وقت کشورمان به ونزوئلا و کوبا، سفر معاون اول وقت رئیس‌جمهور به کلمبیا، ونزوئلا و کوبا و سفر هوگوچاوز (در دو نوبت) و فیدل کاسترو (یک نوبت) و همچنین وزرای خارجه ونزوئلا، اروگوئه، کوبا و رئیس مجلس کلمبیا به ایران مشخصه این تحرک محسوس است. در این مقطع تماس بین مقامات در مجامع بین‌المللی، از جمله ملاقات رؤسای وقت جمهور در جاکارتا (اجلاس غیرمتعهدها) و ایجاد مکانیسم‌های مشورتی با هدف نزدیک‌سازی مواضع بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین از دیگر شاخصه‌های این دوره است. در این دوره تلاش شد، دیدگه برنامه توسعه روابط از توسعه کمی به توسعه کیفی تغییر یابد. از همین رو سفارتخانه‌های ایران در شیلی، نیکاراگوئه و کلمبیا تعطیل و سفرای سیار (غیرمقیم) برای کشورهای مذکور تعیین می‌شود. در همین دوره اولین سمینار سفرای آمریکای لاتین در برازیلیا برگزار می‌شود و کلیه شرکت‌کنندگان به اتفاق با تصریح بر وضعیت مساعد موجود بر برنامه‌ریزی جهت توسعه روابط تاکید می‌نمایند.
در این مرحله جمهوری اسلامی ایران با ارزیابی و درک شرایط نوین در منطقه آمریکای لاتین تلاش نمود با استفاده از فضای موجود و تحولات جاری در منطقه آمریکای لاتین و ظهور بازیگران و مدعیان جدید در عرصه مدیریت نظام بین‌الملل به عنوان قدرتهای نوظهور (برزیل، هند، آفریقای جنوبی) در روابط با کشورهای منطقه آمریکای لاتین بالاخص در حوزه مناسبات سیاسی تحرک و تحولی را ایجاد نماید. از طرف دیگر در این مقطع جمهوری اسلامی ایران تلاش نمود با تکیه بر وجوه اشتراک در مواضع و دیدگاههای کلان سیاسی بالاخص مخالفت با نظام سلطه و روند یکجانبه‌گرایی و هژمونی منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا، با برخی دولتها و حکومتهای چپ و انقلابی نوظهور نظیر ونزوئلا مناسبات ویژه برقرار نماید.
پس از فروکش کردن امواج اولیه حادثه 11 سپتامبر 2001 و روشن شدن موضع آمریکا مبنی بر در پیش گرفتن سیاستهای یکجانبه‌گرایی، کشورهای آمریکای لاتین بویژه برزیل به مقابله با آن برخاستند.
در یک جمعبندی نهایی و بطور خلاصه می‌توان اذعان نمود که در این سه دوره یا مرحله، روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آمریکای لاتین دارای ویژگیهای عمده و برجسته ذیل بوده است:
اولاً: این روابط متأثر از سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران و فضای سیاسی حاکم بر مناسبات بین‌المللی در مقاطع و موضوعات مختلف بوده و متناسب با نوسانات آن بالاخص تضعیف یا تقویت موقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران، دچار فراز و فرود شده است.
ثانیاً: در تمام این سالها بخش غالب و اصلی روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای این منطقه بالاخص کشورهای بزرگ و مطرح، به مناسبات صرف تجاری
روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آمریکای لاتین در دولت نهم
با روی کار آمدن دولت نهم، روابط جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آمریکای لاتین مورد بازنگری مجدد قرار گرفته و بنا به دلایل، واقعیات و اهداف ذیل، گسترش روابط با کشورهای این منطقه مهم از جان در اولویت ویژه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی دولت نهم قرار گرفت:
ـ برخورداری کشورهای آمریکای لاتین از ظرفیتها و توانمندی‌های مناسب اقتصادی برای همکاری با جمهوری اسلامی ایران در چارچوب همکاریهای جنوب ـ جنوب.
ـ قرار گرفتن کشورهایی نظیر برزیل از این منطقه در گروه کشورهای نوظهور اقتصادی (تشکیل گروه بر یک CIRB متشکل از اقتصادهای نوظهور شامل برزیل، روسیه، هند، چین و یا گروه رنگین‌کمان متشکل از کشورهای برزیل، آفریقای جنوبی و هند).
ـ فضا و فرصت ایجاد شده ناشی از افزایش نیاز کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور منطقه آمریکای لاتین به حضور در بازارهای جدید و مناطق خارج از حوزه سنتی، به منظور تداوم روند رشد و توسعه اقتصادی.
ـ لزوم ورود کشورمان به بازار منطقه و توسعه روابط اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین.
ـ تنوع‌بخشی به منابع واردات کالا و کاهش آسیب‌پذیری ناشی از اعمال محدودیتها و تحریم‌های اقتصادی.
ـ حضور کشورهای دارای منابع نفتی نظیر ونزوئلا و اکوادور و همچنین کشورهای دارای تکنولوژی اکتشاف و استخراج نظیر برزیل در این منطقه و لزوم استفاده از ظرفیتهای موجود در این کشورها برای همکاری در امور نفت و انرژی.
ـ حضور کشورهای مخالف برتری و هژمونی آمریکا و تقریباً همسو با جمهوری اسلامی ایران در منطقه، نظیر ونزوئلا و کوبا.
ـ ظهور و به قدرت رسیدن جریانها و دولتهای چپ تندرو و میانه و بعضاً مخالف سیاستهای سلطه‌جویانه آمریکا در منطقه (نظیر نیکاراگوئه، بولیوی، اکوادور و...).
ـ افزایش گرایش مردم و اقبال عمومی در آمریکای لاتین به جریانهای مستقل و مخالف سلطه آمریکا و غرب.
ـ افزایش ظرفیتهای بالقوه و بالفعل سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیک کشورمان برای همکاریها با کشورهای این منطقه در سالهای اخیر.
ـ شرایط مناسب و مستعد منطقه آمریکای لاتین برای پذیرش و حضور کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران بدنبال تحولات اخیر در عرصه روابط بین‌الملل.
ـ کاهش توجه و تمرکز سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی و تبلیغاتی ایالات متحده آمریکا به منطقه آمریکای لاتین بدنبال حوادث 11 سپتامبر و افزایش توجه و تمرکز این کشور بر بحران‌های موجود در خاورمیانه، مبارزه با تروریسم و جنگ عراق و افغانستان و ایجاد نوعی خلاء قدرت.
ـ حضور یا افزایش نقش بازیگران جدید نظیر روسیه، چین و ژاپن در منطقه آمریکای لاتین.
ـ لزوم افزایش بازیگری و ایفاء نقش جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی.
دو مؤلفه مهم و تأثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکای لاتین در دولت نهم
همزمان با بازنگری در جایگاه و الویت آمریکای لاتین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت نهم، آنچه که موجب تحول اساسی و ایجاد تغییر و تحرک عملی در رفتار سیاست خارجی کشورمان در قبال منطقه آمریکای لاتین گردید، تعریف، تبیین و کاربرد دو مولفه مهم و تاثیرگذار بر کلیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت نهم بوده است، که عبارتند از:
الف: اعلام و اتخاذ سیاست خارجی فعال و تهاجمی
در دوره‌های گذشته این تئوری و نظریه که "آمریکای لاتین حیات خلوت ایالات متحده آمریکاست"، عملاً بر سیاست خارجی کشورمان در قبال این منطقه سایه افکنده و به نوعی عامل بازدارنده در توسعه مناسبات با کشورهای آمریکای لاتین تبدیل شده بود. با آغاز به کار دولت نهم و اتخاذ سیاست خارجی فعال و تهاجمی، تلاش شد نه تنها تاثیر این تئوری یا نظریه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکای لاتین به حداقل ممکن کاهش یابد، بلکه براساس مبانی سیاست خارجی تهاجمی دولت نهم، یکی از راهبردهای اصلی سیاست خارجی کشورمان "حضور در حیات خلوت ایالات متحده آمریکا" تعریف و تبیین گردید.
ب: بازتعریف راهبرد استفاده از اهرم اقتصادی در تنظیم مناسبات سیاسی با کشورها
یکی از مؤلفه‌های مهم و تاثیرگذار دیگر بر سیاست خارجی دولت نهم اتخاذ و بازتعریف راهبرد استفاده از اهرم اقتصادی برای تنظیم روابط و مناسبات سیاسی با کشورها از جمله کشورهای آمریکای لاتین بوده است.
ارزیابی عملکرد و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکای لاتین در دولت نهم
در سالهای اخیر رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکای لاتین با تاثیرپذیری از دو مؤلفه کلان سیاست خارجی دولت نهم، از حیث شکلی و محتوایی با تغییرات قابل ملاحظه مواجه شده است. این رفتار و عملکرد در برخی از عرصه‌ها شاهد تداوم و تقویت روندهای گذشته بوده و در برخی عرصه‌ها شاهد نوآوری و تحرکات جدید بوده است. ذیلاً بخشی از این عملکرد بررسی و مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.:
1. روابط با ونزوئلا
از اوایل دهه سوم انقلاب و با به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا روابط دو کشور براساس مبانی انقلابی و مبتنی بر برخی منافع مشترک بالاخص مخالفت با سلطه آمریکا و نظام ناعادلانه سرمایه‌داری وارد فاز جدیدی شد. متعاقباً زمینه‌ها و بسترهای جدیدی برای آغاز همکاری‌های دوجانبه سیاسی و اقتصادی شکل گرفت و دور جدیدی از مناسبات آغاز شد.
در دولت نهم، در راستای رویکرد جدید به منطقه آمریکای لاتین، روابط با ونزوئلا به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه در اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. ونزوئلا بدلایل متعدد از جمله برخورداری از ظرفیتهای سیاسی و تأثیرگذار در میان کشورهای منطقه، پتانسیل اقتصادی، برخورداری از ثروت و درآمد نفتی، حاکمیت جریان چپ طرفدار و همسو با جمهوری اسلامی ایران و مخالف ایالات متحده آمریکا در این کشور، از شرایط لازم برای تبدیل شدن به یک شریک و یک متحد همسو در منطقه برخوردار بود. لذا در این مقطع سیاست خارجی کشورمان بر توسعه مناسبات با ونزوئلا در تمام زمینه‌ها متمرکز شد. دو کشور در حوزه‌ها و موضوعات متعدد سیاسی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله مخالفت با سیاستهای یکجانبه‌گرایانه آمریکا به دیدگاههای مشترکی رسیدند. (در دولت نهم جناب آقای احمدی‌نژاد سه نوبت به ونزوئلا سفر نموده و متقابلاً آقای چاوز 2 نوبت از کشورمان دیدار داشته است.) همزمان با روند رو به رشد روابط سیاسی بین دو کشور، زمینه و بسترهای لازم برای شکل‌گیری دور جدیدی از همکاریهای اقتصادی نیز فراهم شد. در این راستا دو کشور به سرعت در عرصه‌های مختلف اقتصادی (صنعت خودروسازی، احداث کارخانه تراکتورسازی، سیمان، خانه‌سازی، صدور خدمات فنی و مهندسی، امور بانکی و...) وارد همکاریهای مشترک شدند. بدون تردید اجراء پروژه‌های مشترک، سرمایه‌گذاری مشترک و بطور کلی درگیر شدن دو کشور در همکاریهای اقتصادی به نوبه خود فضا و بسترهای جدیدتری برای تحکیم مناسبات فیمابین فراهم نموده و خواهد نمود. در شرایط کنونی ونزوئلا یکی از کشورهای اصلی و کلیدی و انقلابی همسو با جمهوری اسلامی در منطقه است که در شرایط و مناسبتهای مختلف در مرحله عمل نشان داده است می‌تواند به نقطه اتکاء و یک "متحد استراتژیک" جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. برخی از مواضع ونزوئلا ظرف چند سال گذشته مؤید وجود چنین ظرفیت و پتانسیلی است:
ـ رای منفی ونزوئلا در اجلاس سال 2006 شورای حکام و شکستن اجماع در خصوص پرونده هسته‌ای ایران؛
ـ حمایت ونزوئلا از حزب‌الله و مواضع جمهوری اسلامی ایران در جنگ 33 روزه لبنان؛
ـ حمایت ونزوئلا از حماس در جنگ 22 روزه غزه و اخراج سفیر اسرائیل و قطع روابط با اسرائیل؛
ـ اتخاذ مواضع مشترک و همسو با مواضع کشورمان در سازمانها و مجامع بین‌المللی در موضوعاتی نظیر حقوق بشر؛
ـ دارای مواضع مشترک در موضوعاتی نظیر تروریسم؛
ـ مخالفت جدی با سیاستهای استکباری و سلطه‌جویانه آمریکا.
2. شناسایی و ارتقاء سطح روابط با دولتهای انقلابی و نوظهور در منطقه
یکی از اولویتهای دولت نهم شناسایی و مساعدت برای تحکیم و تثبیت دولتهای همسو با جمهوری اسلامی ایران در منطقه بوده است که از جمله آنها می‌توان به شناسایی و برقراری روابط دیپلماتیک با بولیوی، نیکاراگوئه و اکوادور ظرف یک یا دو سال اخیر اشاره کرد. افتتاح رسمی سفارت کشورمان در بولیوی در اسفند 1387 بدنبال پیروزی آقای مورالس، برقراری روابط دیپلماتیک و گشایش سفارت در اکوادور از تابستان 1387 و بدنبال به قدرت رسیدن آقای کورئه‌آ در این چارچوب بوده است. در این مدت روسای جمهور بولیوی و نیکاراگوئه هر کدام یک نوبت و رئیس‌جمهور اکوادور دو نوبت به جمهوری اسلامی ایران سفر نموده‌اند و متقابلاً جناب آقای احمدی‌نژاد نیز یک نوبت به هر یک از این کشورها سفر کرده‌اند. ضمناً سفارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی ایران در شیلی و کلمبیا مجدداً در این دوره بازگشایی شدند.
3. رویکرد صادراتی در روابط و همکاریهای اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین
همانطور که اشاره شد، ظرف حدود سه دهه گذشته روابط اقتصادی ایران با کشورهای این منطقه عمدتاً به واردات اقلام و موادغذایی و کشاورزی مورد نیاز کشورمان اختصاص داشته است. دولت نهم در چهار سال گذشته تلاش نموده است نوع روابط سنتی با کشورهای آمریکای لاتین را متحول نموده و همکاریهای اقتصادی با کشورهای این منطقه را با رویکرد صادرات‌محور و توجه به صدور کالا و خدمات فنی و مهندسی و همکاری در حوزه‌های وسیعتر پیگیری نماید.
سایر عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی دولت نهم در قبال آمریکای لاتین
در کنار تحرکات و فعالیتهای خاص مرتبط با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال منطقه آمریکای لاتین، برخی سیاستهای کلان نظام و اقدامات دولت نهم نیز در فرآیند تحولات مربوط به روابط ایران با آمریکای لاتین ایفاء نقش نموده و تأثیرگذار بوده است که از جمله آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب بالاخص در موضوع هسته‌ای
بنظر می‌رسد، سیاست مقاومت و ایستادگی جمهوری اسلامی ایران و دولت نهم در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا و غرب بالاخص در برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان و عدم عقب‌نشینی از مواضع برحق خود، درس عبرت و تجربه‌ای برای دولتها، ملتها و جریانهای مستقل در منطقه آمریکای لاتین شده است که بدون شک بر روند ایجاد و گسترش تمایلات استقلال‌طلبانه در این منطقه در سالهای اخیر و به تبع آن روابط با جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار بوده و خواهد بود.
2. شکوفایی در عرصه‌های علمی و فن‌آوری، علیرغم سالها تحریم اقتصادی و تکنولوژیک
موفقیتهای اخیر کشورمان در عرصه‌های علمی و فنآوری در کشورمان (پزشکی، هوافضا، نانو تکنولوژی، سلولهای بنیادی و...) علیرغم سالها تحریم اقتصادی، علمی و تکنولوژیک موضوعی است که حتی مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی ایران به آن اعتراف و اذعان نموده‌اند. بدیهی است کشورهای منطقه آمریکای لاتین بالاخص کشورهای مطرح در عرصه علوم و تکنولوژی نیز همانند بسیاری از کشورهای دیگر با ظرفیتهای کشورمان در این عرصه آشنا شده و با توجه به شرایط بین‌المللی دیگر قادر به نادیده گرفتن این ظرفیت و توانایی نیستند.
3. افزایش ظرفیت و توان اقتصادی کشور
موفقیتهای کشورمان در عرصه‌های اقتصادی علیرغم تحریمها و تضییقات سیاسی و اقتصادی آمریکا و غرب، ظرفیت و توانمندی قابل ملاحظه‌ای را به نمایش گذارده و بسیاری از کشورهای منطقه آمریکای لاتین را ترغیب و تشویق به استفاده از این ظرفیتها و توانمندیها در قالب همکاریهای اقتصادی و فنی و مهندسی نموده است.
4. افزایش نقش و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی
عملکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات سالهای اخیر، بالاخص توان تاثیرگذاری مثبت و سازنده آن در موضوع مربوط به افغانستان و عراق، بحران خاورمیانه، موضوع فلسطین، لبنان و مواردی از این نوع موجب شناسایی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و تثبیت موقعیت آن به عنوان یک بازیگر اصلی، تعیین‌‌کننده و تأثیرگذار در معادلات منطقه‌ای و حتی بین‌المللی گردیده است. بدیهی است این امر از دید کشورهای منطقه آمریکای لاتین نیز مخفی نمانده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات