* س ـ آنچه با نام شما تداعی میشود طرح طب ملی است که بخودی خود جاذبه خاصی دارد اما از طرف دیگر بعضیها معتقدند که شما تا آنزمانی که نقشی در دولت داشتید نتوانستید در وزارت بهداری دست به یک تصفیه جدی بزنید و طرح طب ملی را هم نتوانستید پیاده کنید
** سامی ـ طب ملی بعنوان یک نیاز در جامعه ما مطرح شد. همانطور که نیازهای دیگری هم در جامعه ما مطرح است و احیانا یا به آنها جواب گفته شده یا در حال جواب گفتناند یا دارند برایش طرحریزی میکنند. میدانید ما در یک جامعهای زندگی میکنیم که انسانهایی که در آن زندگی میکنند از یک حقوقی برخوردارند. که اسمش حقوق اجتماعی است و به این حقوق در قانون اساسی هم توجه شده من و شما وقتی که بخواهیم در کار ساختن این جامعه شرکت داشته باشیم باید تامین داشته باشیم یعنی اگر امروز من از کار افتادم یا پیر شدم یا بازنشسته شدم یا سرپرستم را از دست دادم یا بعلت شرایطی که در زمینه کار پیش میاید علیل شدم باید بتوانم از حمایتهای جامعه برخوردار بشوم و به زندگیم ادامه دهم.
یکی از این موارد هم بیماری است. وقتی من بیمار شدم باید مورد حمایت قرار بگیرم با این معنا که اولا چون بیماری هم از نظر شخصی، هم از نظر اجتماعی و هم از نظر سهمی که در مسائل اقتصادی شخصی دارد ما را با یک رکود و مواجه با یک بازداشتن از کارآیی در تولید خواهد کرد. باید ترتیبی بدهیم که اصولا ما کمتر بیمار بشویم. بنابراین مسائل بهداشتی مطرح است و حق جامعه و افراد جامعه است که بتوانند در برابر بیماری طوری مصونیت پیدا بکنند که بیمار نشوند.
و اگر هم بیمار شدند باید طوری مورد حمایت قرار بگیرند که بتوانند آن سلامتی را که حق هر فردی است پیدا بکنند جامعه متوجه این معنا هست، توجه دارد که وقتی که بیمار میشود در همه نقاط مملکت این حمایت وجود ندارد. بنابراین، این نیاز در جامعه ما سبب شد که ما همین معنا را بشکل یک طرح منظم و حساب شده مطالعه بکنیم و بیائیم امکانات بهداشتی و درمانی مملکت را آن مقداری که موجود است توزیع عادلانه داشته باشیم.
طرح طب ملی نمیتواند از نهادهای دیگر جدا باشد
زیرا آنچه که داریم مال همه مردم است و از سرمایه عمومی و ثروت مملکت ایجاد شده دلیل ندارد که گروههای خاص از شهرنشینها بتوانند از این حمایت برخوردار باشند ولی اکثریت جامعه از آن محروم بمانند. این در یک جامعه اسلامی که دارد بطرف قسط و عدالت میرود درست نیست. پس توزیع عادلانه امکانات موجود، قدم اول طرح طب ملی است. قدم دوم اینست که در جهت رساندن این امکانات به حد مطلوب بتوانیم برنامهریزی بکنیم. اینجاست که طرح طب ملی مطرح میشود و طرح آن نمیتواند از نظر اجرائی به موفقیت برسد، مگر آنکه نهادهای دیگری شبیه طرح طب ملی هماهنگ بشود.
یعنی شما نمیتوانید طرح طب ملی را جدا از ملی کردن صنایع و ثروتها و جدا از مبارزه با فئودالیزم و سرمایهداری اراضی و جدا از امکاناتی که باید داشته باشید از نظر عمرانی در سطح کشور مطرح بکنید. امروز طرح طب ملی بصورت یکی از اصول قانون اساسی درآمده است. فقط مانده است که این طرح یک مجری پیدا بکند.
اجرای این طرح در بخشهای مختلف نظیر خدمات، اداری، کشاورزی، صنعتی و تولید هماهنگی میخواهد تا ما بتوانیم در یک خط مشترک قرار بگیریم و اتفاقا همین مسئله درست نقطه گیر کار ما در دولت پیشین بود. یعنی در آن دولت موقت که منهم افتخار عضویت داشتم. آن هماهنگی لازم وجود نداشت. بنابراین من هنوز هم اعتقاد دارم که با استفاده از جو انقلابی که وجود دارد. ما میتوانیم این طرح را که بشکل قانون هم درآمده است مقدمات اجرائیاش را در همین حال فراهم بکنیم.
چیزی که هست ممکن است اجرای این طرح با منافع بعضی از گروهها در تباین باشد. تجربه اینکار در کشورهای انقلابی دیگر عمل شده است. درست است که ممکن است ابتدا آن عدهای که منافعشان به خطر افتاده دست به مهاجرت بزنند اما در نهایت ما میتوانیم با برنامهریزی نظیر ترتیب نیروی انسانی متخصص و سرمایهگذاری دراین بخش که البته نیازمند زمان هم هست به هدف خودمان در این زمینه برسیم.
* س ـ شما عمدهترین هدفتان را در صورت موفقیت در انتخابات روی چه نقاطی متمرکز میکنید.؟
مهمترین مسئله: سختی معیشت
** سامی ـ مهمترین مسئلهای که امروز وجود دارد من فکر میکنم مشکلی است که مردم در معیشت خود دارند. یعنی مشکل معیشت.
* س ـ مثلا مشکل بیکاری؟
** سامی ـ البته اما بیکاری یکی از سختیهای معیشت است. چون آن کسی که بیکار است بعلت بیکاری دچار سختی معیشت است ولی آن کسی که کار هم دارد باز هم آن سختی اعاشه. را دارد زیرا با تورم روبرو است و آن سرسامآور و در حال تزاید حتی برای کسانی که مثل من و شما کار هم داریم مطرح است. یا حتی برای آنکسی هم که کار دارد و پولی بدستش میآید، با نبودن مواد اولیه و مواد مورد نیاز باندازه کافی، سختی اعاشه مطرح است. بنابراین مسئله بیکاری، مسئله تورم، مسئله همه موادی که مورد نیاز هست اینها همه بعنوان مسائل مبرم روز مطرح است. برای اینکه ما بتوانیم جوابگوی این مسائل اساسی روز باشیم مهمترین قضیه بالا بردن سطح تولید و ایجاد تولید است.
چون اگر ما بتوانیم تولید را هم در بخش کشاورزی و هم در بخش صنعتی بشکل بسیج عمومی و بکار گرفتن همه نیروهای انسانی آماده کار (بیکاران) و سرمایهگذاری در بخشهایی که بتواند تولیدش بازدهای داشته باشد که ما را از وابستگی اقتصادی رهائی بدهد. ما میتوانیم با بالا رفتن سطح تولید، اولا بیکاری را جواب بدهیم چون اشتغال ایجاد میشود. دوما با ایجاد تولید و محصولی که بدست میآید عرضه را در بازار زیاد کنیم و در نتیجه تورم را پائین بیاوریم و سوما مایحتاج مردم را در اختیارشان قرار دهیم و چون بهر نسبتی اگه ما در تولید بیائیم بالا، بهمان نسبت از وابستگی رهایی پیدا کردهایم و دقیقاً مبارزه ضد امپریالیستی یعنی این.
* س ـ این مسئله بالا بردن سطح تولید یک امر کلی است یعنی آنکه فرد چه پزشک باشد، چه اقتصاددان و چه حقوقدان بهرحال میداند باید تولید را بالا ببرد اما چگونه؟
** سامی ـ خیلی ساده من حالا ارقام و اعدادی را بشما نشان میدهم که بدانید این یک کار شدنی است نه آنکه فقط حرف بزنم. ما 33 میلیون هکتار اراضی موات و بایر ملی شده و ملی نشده داریم که اینها را آزمایش خاکشناسی نشان داده که قابل کشت و زرع میباشد. میبینید که رقم کوچکی نیست و 10 میلیون هکتار زمینهای دیمی داریم. یعنی جمعا 43 میلیون هکتار زمین آماده کشت و زرع داریم. ما برای تولید کشاورزی نیازمند این مواد هستیم. 1ـ منابع طبیعی مانند زمین، آب، نور، 2ـ سرمایه، 3ـ نیروی انسانی.
در قسمت اول ما باندازه کافی زمین قابل کشت داریم. و آبهای زیادی هم داریم که فعلا هرز میروند و ما با بستن سد و احیای قنوات میتوانیم از این آبها استفاده کنیم و از آن مهمتر نور کافی داریم یعنی مآ در کشورمان 300 روز در سال آفتاب دارند در حالیکه در خیلی از کشورها فقط 45 روز در سال آفتاب دارند و این خودش عامل مهمی است در کشاورزی. در قسمت دوم ما نفت زیادی داریم که میتوانیم با استفاده از پول حاصل از آن سرمایهگذاری عمدهای در قسمت کشاورزی کشور بنمائیم. یعنی ما با دادن اعتبار و وام بدون بهره این سرمایه را در اختیار کشاورزی مملکت قرار دهیم.
بازگشت به دهات
در قسمت سوم که نیروی انسانی است ما باندازه کافی نیروی انسانی داریم یعنی همین بیکارانی که امروز هستند همه اینها نیروی انسانی ما هستند که بکار گرفته میشوند. علاوه بر آن با استفاده از امکانات فنی نظیر ماشینآلات و بولدزرهائی که در اختیار ارتش کلاسیک ما هست میتوانیم این ارتش را بسیج بکنیم و در خدمت تولید کشاورزی و تولیدهای دیگر قرار بدهیم. اینجاست که میبینیم با استفاده از امکاناتی که شمردم خیلی آسان میتوانیم کشاورزی را براه بیاندازیم و از آن آسانتر مسئله مراتع ما هست. مراتعی که ما داریم 116 میلیون هکتار است که از این 116 میلیون هکتار مقداری مشجر و مقداری غیر مشجر قسمتی از این مراتع را ما میتوانیم برای کشاورزی استفاده کنیم و بقیه را که 83 میلیون هکتار است برای دامداری میتوانیم بکار ببریم.
این مراتع قبلا در انحصار جنگلبانی، سازمان حفظ محیط زیست، ژاندارمری و غیره بود. و عشایر ما که تنها ممر زندگیشان از راه دامداری و تولید مواد لبنی بود با انحصاری شدن این مراتع از هستی ساقط شدند و به شهرها روی آوردند ما میتوانیم با احیای این مراتع و بازگرداندن این عشایر از شهرها به مراتع و با طرح شعار (بازگشت به دهات) این عشایر را به استفاده از مراتع بصورت مشاع و شورائی ترغیب میکنیم و در نتیجه ما با سرعت میتوانیم در زمینه دامداری و مواد لبنی به خودکفائی برسیم و حتی صادر هم بکنیم.
عین همین مسائل را در بخش صنعتی میتوانیم پیاده بکنیم. با این مفهوم که در دو جهت عمل بکنیم اول آنکه مقدار زیادی از خط تولید صنایع مونتاژ را عوض بکنیم و خط تولید را بیاوریم روی ماشینهای کشاورزی تا این کشاورزی نوپایمان را که میخواهیم توسعهاش بدهیم بتوانیم با استفاده از ماشینهای کشاورزی ساخت خودمان سریع براه بیاندازیم و دوم با آوردن صنایع غذائی در کنار تولید کشاورزی که بمحض اینکه محصول کشاورزی بدست آمد در همانجا بتوانیم آنرا تبدیل به کنسرو یا مربا یا سایر بستهبندیهای غذائی برای مصارف داخلی و خارجی بکنیم. پس میبینید ما دارای همه امکانات هستیم یعنی مواد طبیعی، سرمایه و نیروی انسانی را در اختیار داریم اما آنچه که باعث شده، اکنون نتوانیم از این امکانات استفاده کنیم مدیریت است، ما مدیریت صحیح نداشتهایم.
* خبرنگار ـ یکی از معضلاتی که ما داریم مسئله سیستم اداری ما است در این مورد چه میگوئید؟ بخصوص که اکنون بسیاری از مراحل اجرائی در دست این قشر اداری است و آنها با کمکاریهای خودشان کارشکنی میکنند و غالباً در انقلاب نقشی نداشتهاند.
سیستم شورایی در ادارات
** سامی ـ سئوال شما دارای دو بخش است، یکی سیستم اداری و بوروکراتیک ما است که مربوط به نظام شاهنشاهی است و ما با این نظام به هیچجا نخواهیم رسید چون در حقیقت باید گفت ماشین این بوروکراسی انقلاب را میخورد یعنی تا این اندازه خطرناک است من بعنوان یک آدم اجرائی که دستاندرکار اداری بودم عظمت این عنصر ضد انقلاب را میشناسم که چقدر مهم است و تاکید شما بنظر من درست است راهحل مشکل اداری نظام شورائی است.
یعنی بهیچ قیمتی شما نمیتوانید این سیستم اداری را تبدیل بکنید به یک سیستم احسن و مطلوب برای انقلاب جز با تکیه بر نظام شورائی البته منظور من از نظام شورائی، جمع شدن یک گروه انسانی است در یک واحد اعم از واحد اداری یا واحد روستائی یا واحد تولیدی (یعنی فقط برای ادارات نمیگوئیم این نظام جوابگوی همه جامعه است منتهی در ادارات بیشتر موثر است).
در یک واحد اداری، یک مجموعه انسانی که با همدیگر کار میکنند فرد فرد اینها باید از قدرت ابتکار و ابداع و خلاقیتشان (سوای ایدئولوژی و افکارشان) برای پشبرد کار و تمشیت امور و حل مشکلاتی که هر روز روی میزشان هست استفاده بکنند. یعنی فرد از خودش بتواند مایه بگذارد و ما باو این اجازه را بدهیم که هم ابتکاراتش مطرح بازگشت بدهات بشود و ببازی گرفته بشود و هم خود او با استفاده از استعدادهای درونیاش که خدا برای هر انسانی قرار داده است بتواند آنرا تبدیل بیک مایهای بکند و بصورت یک برنامه یا اظهارنظر بگذارد روی میزش.
پس یک: اجازه دادن به فرد بعنوان یک عنصری که قدرت اینکار و خلاقیت دارد در حد برنامهریزی و خط نشان دادن و چارهجوئی برای مشکلات مطرح باشد و مثلا من بعنوان کسی که مشکل را میبینم نباید باو بگویم این مشکل اداره را اینجوری حل بکند بلکه خود او بعنوان فردی که دستاندرکار هست خودش را در حل این مشکل شریک بداند و این احساس را داشته باشد که او هم مطرح است و سهم دارد. دوم اینکه اگر اظهارنظر کسی بعنوان یک برنامه و یک خطر برای حل مشکل اداره مورد توجه قرار گرفت و تصویب شد خود او هم در اجراء آن برنامه دخالت مستقیم داشته باشد.
یعنی اینطور نباشد که برنامهریزی توسط کسی و اجرای آن توسط شخص دیگری انجام بگیرد. بلکه خود فرد برای آشنایی با مشکلاتی که در راه اجرای برنامهها هستند در اجرای آن دخیل باشد تا عمل او معنی پیدا بکند و خود را بعنوان یک عنصر سهیم و شریک در کل انقلاب احساس بکند و برای خودش ارزش قائل بشود و در چنین حالتی است که دیگر خودش را کنار نخواهد کشید و بیتفاوت نخواهد بود.
* س ـ اما ما در ادارات تورم نیرو داریم آنرا چگونه حل بکنیم؟
** سامی ـ این در اثر آنست که ما از بیرون نشستهایم و به قضیه نگاهی میکنیم من میگویم اگر ما یک واحد داشته باشیم که مثلا وظیفهاش این باشد که روزی صد تا کاغذ را از این نقطه به نقطه دیگری جابجا بکند و تعداد این افرادی که در این واحد هستند بیست نفر باشد. اینها وقتی که با یکدیگر مینشینند و خودشان مشکلات را میبینند اولین چیزی که با آن روبرو میشوند اینست که برای جابجائی صدتا کاغذ احتیاج به بیست نفر ندارند. ما تصور میکنیم راهحل این مشکل را ما باید به آنها بگوئیم و مثلا بگوئیم باید تصفیه بشوید و این تعدادتان بروند بیرون!! در صورتیکه اینطور نیست من فکر میکنم نباید در حسن نیت مردم شک بکنیم، ما باید بخود آنها اعتماد بکنیم و اجازه بدهیم خودشان باین نتیجه برسند که تورم نیرو دارند و باید تصفیه بشوند زیرا اگر خود آنها باین نتیجه برسند. تصفیه را با جان و دل قبول میکنند و در برابر آن مقاومت نخواهند کرد.
در صورتیکه ما در اوایل انقلاب اینجوری عمل کردیم، ما رفتیم و از بالا شروع کردیم و خود من از همان وهله اول که وارد اداره شدم (وزارت بهداری) یکعده از آنها را ریختم بیرون. اینکه میگویند ما تصفیه نکردیم حرف بیربطی میزنند. آن تصفیهای را ما نکردیم که دولت مانع آن بود.
یعنی دقیقا وقتی ما خواستیم شروع بپاکسازی بکنیم گفتند: 1- باید قانون پاکسازی داشته باشید (ما ایستادیم تا قانون پاکسازی داشته باشیم!) 2- دو نفر باید از نخستوزیری و سه نفر از وزارتخانه باید باشند تا هیئت پاکسازی تشکیل شود (و ما سه نفر خودمان را معرفی کردیم و تا وقتی من بودم یکماه و نیم تا دو ماه نامه مینوشتم تا آن دو نفر دیگر از نخستوزیری بیایند اما نیامدند) 3- میگفتند باید دستورالعمل پاکسازی بیاید تا آن هیات 5 نفره بر اساس آن دستورالعمل پاکسازی را انجام دهند (و این دستورالعمل تا همین روزهای اخیر تدوین نشده بود) بعد بدون داشتن ضابطه بما ایراد میگرفتند که چرا پاکسازی نمیکنید. با اینحالت ما یکعدهای را که مشخص بودند بیرون کردیم ولی آن عده را که باقیمانده بودند باید بر اساس یک ضوابطی پاکسازی میکردیم.
حال ما دو جور میتوانستیم این پاکسازی را انجام بدهیم. یا از بالا قانونی درست کنیم و دستورالعمل پاکسازی را صادر و افراد را تصفیه کنیم و یا اینکه سیستم شورائی را پیاده کنیم و بگوئیم: ما میخواهیم این اداره را به بهترین شکل بچرخانیم، اولا خود شما راه نشان بدهید و ثانیا در اجرای طرحهائی که برای بهتر شدن وضع ارائه میدهید خودتان همه دخالت کنید. اینجاست که من فکر میکنم تصفیه بمفهوم واقعیاش عملی میشود اما نه از بالا، بلکه با کمک خود این افراد.
و معنای این تصفیه اینست که افراد خوب و کارآ باقی بمانند و افراد اضافی در ادارات به جاهای دیگری برای کارهای تولیدی برده شوند و عده دیگری که در ردیف ضد انقلابیها قرار دارند از کار کنار گذاشته شون اینجاست که من فکر میکنم استقرار نظام شورائی بهترین روش برای حل مشکل ادارات ما است باین معنا که کسانی که در شورا شرکت میکنند هم در تصمیمگیری و هم در اجراء شرکت داشته باشند و البته بشرطی که رهبران این شوراها را هم ما انتخاب نکنیم بلکه بگذاریم تا خود این افراد که مدتهاست با هم زندگی کردهاند و یکدیگر را میشناسند این کار را انجام بدهند این سیستم شورائی مورد نظر من است.
* س: شما تا چه میزان به موفقیت خودتان امیدوار هستید و اگر احیانا خود را موفق نمیدانید به کدامیک از کاندیداها رای خواهید داد.
** سامی: آنچه من احساس میکنم اینست که راهی را که انتخاب کردهایم راه درستی است، یعنی اگر از اول حساب کنیم انقلاب ما، انقلاب اصیل و مکتبی است و رهبری درستی دارد و ما بعنوان رهروانی که این انقلاب و این راه را متعلق به خودمان میدانیم و به جهتگیری ایدئولوژیک آن هم اعتقاد داریم، حرکت در این راه را بعنوان یک وظیفه میشناسیم، نتیجتا اگر قدم در این راه گذاشتهام حتی اگر به آن هدفی هم که در نظر گرفتهام نرسم همینقدر که در جهت آن هدف حرکت میکنم این حرکت در جهت را من موفقیت میدانم و برخلاف آن تصوری که مردم غالبا دارند و میپرسند، من موفقیت را در این نمیدانم که آراء بیشتری را به خود جلب کنم البته اگر این بشود، سهم بیشتری از موفقیت نصیب من شده است اما اینطور نیست که اگر من فقط یک قدم جلو آمده باشم این موفقیت محسوب نشود.
بنابراین اینکه میپرسند تا چه میزان به موفقیت خود اطمینان داری باید بگویم به هر مقداری از این حرکتی که در جهتش قرار گرفتهام جلو بیایم برای من موفقیت است و دقیقا به این مفهوم اعتقاد دارم و اما مسئله بعدی، اینکه اگر موفق نشوم به چه کسی رای خواهم داد مسئلهای است که بعدا باید به آن پاسخ گفته شود زیرا همانطور که میدانید انتخابات دو مرحلهای است و در مرحله دوم، آن دو نفری که باقی ماندهاند باید ببینیم چه کسانی هستند و بعد اظهار نظر کنیم البته ممکن است ظرف 15 روز آینده اوضاع بگونهای جلو برود که اکثریت قاطع بنفع یکی از کاندیداها تغییر یابد ولی در حال حاضر حدس میزنم انتخابات بعلت تفرق آراء به مرحله دوم کشیده شود.
* س ـ نظر شما درباره ارتش چیست و برای آن چه برنامهای دارید؟
ارتش خلقی
** در این مملکت باید یک ارتش خلقی داشته باشیم. ارتش ما نباید دیگر صرفا یک ارتش کلاسیک که وظیفه خاصی را بعهدهاش میگیرد و بعد از کل مردم جدا میشود باشد. اگر ما بیائیم و ارتش را از کل مردم جدا بکنیم همان ارتشی را خواهیم داشت که قبلا داشتیم. یعنی ارتشی که لباس مخصوص دارد برای خودشان امتیازات خاص قائلاند، روانشناسی مخصوص جدا از جامعه و حتی جدا از سیاست جامعه. در حالیکه در اسلام ارتش برای دفاع یا برای جهاد است، خب، دفاع و جهاد یک وظیفه عمومی است. وظیفه یک گروه که نیست یعنی اگر الان بگویند دفاع بکنید من و شما هم که ارتشی نیستیم باید برویم به دفاع.
برای اینکه دفاع بکنیم باید فنون جنگی و نظامی را آموخته باشیم اینجاست که مسئله بسیج عمومی از این جهت بتوانیم آموزشهای نظامی را داشته باشیم و هر کدام بالقوه یک جنگنده، یک سرباز باشیم و اتفاقا اسلحه هم باید داشته باشیم، در یک جامعه اسلامی باید مسلح هم باشیم. البته اسلحهای که متناسب با رشد اقتصادی ما است هم نباید با اسلحهای که از جای دیگری باید بیاید، مسلح شوند بلکه باید با اسلحهای که خودمان میتوانیم تولید کنیم مسلح باشند.
با این اسلحهمان باید برویم سر تولید، یعنی توی کارخانه یا توی مزرعه نشستهایم داریم تولید میکنیم و اسلحهمان هم در کنارمان است، مثل آن چیزی که توی بعضی از کشورهای آفریقایی نظیر گینه الان است که میبینید اسلحهاش را برداشته رفته سر مزرعه. بمحض اینکه مملکت مورد هجوم داخلی یا خروجی قرار میگیرد. بلافاصله بسیج میشوند یعنی بلافاصله فرد از سر مزرعه اسلحه را برمیدارد و میرود میدان. اینجاست که ارتش ما باید ارتش خلقی باشد.
بنابراین در یک حکومت اسلامی ایدهآل باید همه ما اسلحه داشته باشیم و در مواقعی که بسیج میشویم برعلیه دشمن همه با هم بجنگیم و در مواقعی که اینطور نیست با اتکاء به این اسلحه و قدرتی که داریم پاسدار ایدئولوژی و مکتب فکر و انقلابمان باشیم. ضمنا ارتش باید در عین حال ارتش مکتبی باشد. باین مفهوم که هدف ارتش در گذشته پاسداری مرزها بود و حفظ این تمامیت ارضی اما من میخواهم بگویم ارتش اسلامی یک وظیفه بزرگتر هم دارد و آن گسترش مکتب و ایدئولوژی است نه با زور و جنگیدن، چون اسلام با جنگ پیش نرفت. یعنی وقتی که این طرز تفکر اسلام در نقطهای از جهان مورد حمله قرار میگیرد این ارتش برای پاسداری از مکتب و ایدئولوژی در یک نقطه دیگری هم مسئولیت دارد.
برای برآورده شدن این مطلب ارتش ما باید آشنا بمسائل سیاسی و ایدئولوژیک باشد یعنی ما باید ارتش را سیاسی کنیم نه اینکه آنرا دور از سیاست نگاه داریم. باید هر یک از افراد ارتش در تمام انتخابات شرکت کنند اما با صفت فردی نه گروهی، چون اگر اینطور بشود ارتش شده است یک حزب که از یک حزب دیگر دفاع میکند و در اینصورت ما یک قدرتمندی ایجاد کردهایم در یک گروه خاص، اینطور نه بلکه یک فرد بتواند در انتخابات شرکت کند و ضمنا در یک ارتش خلقی که بقول امام همه 20 میلیون را بگیرد شرکت کند.