تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۳۶۴۳۱
گزارش تحلیلی از تحولات یکساله انقلاب‌های عربی

تلاش ناکام غرب برای مهار بیداری اسلامی


حسن هانی‌زاده ـ کارشناس مسائل خاورمیانه و سردبیر بخش عربی خبرگزاری مهر
تا یک سال پیش هیچ تحلیلگری نمی‌توانست بر اساس داده‌های میدانی و تحولات سیاسی منطقه وقوع انقلاب‌های عربی را درخاورمیانه وشمال آفریقا پیش‌بینی کند. نخستین جرقه انقلاب‌های عربی از تونس با خود سوزی جوانی به نام«محمد البوعزیزی» در شهر«سیدی بوزید» تونس آغازشد. این حادثه دردناک موجی از خشم عمومی راعلیه نظام دیکتاتوری زین العابدین بن علی بر انگیخت وبه سرعت سراسر تونس را فرا گرفت.
زین العابدین بن علی که بیش از 23 سال با پنجه آهنین بر ملت مسلمان تونس حکومت کرد یکی از هم پیمانان مورد اطمینان غرب ورژیم صهیونیستی بود. سونامی انقلاب‌های عربی سریعا به مصر، لیبی، یمن و بحرین سرایت کرد و به سر نگونی حسنی مبارک، معمر قذافی وعلی عبدالله صالح منجر شد. دو گروه از تحلیلگران از دو زاویه کاملا متفاوت این خیزش‌های مردمی را مورد تجزیه وتحلیل قرار داده‌اند. گروه اول که به تحلیلگران شکاک موسومند اعتقاد دارند که قدرت‌های فرا منطقه‌ای در شکل‌گیری و هدایت این انقلاب‌ها نقش فرادستی دارند.
این مجموعه اعتقاد دارند که از نظر قدرت‌های غربی تاریخ مصرف دیکتاتورهای عرب به پایان رسیده و اگر اقدامی برای بر کناری این دیکتاتورها صورت نگیرد نهایتا گروه‌های افراطی در یک فرایند زمانی طولانی قدرت را در دست خواهند گرفت. ازنظر این دسته از تحلیلگران بهره‌گیری انقلابیون از فضاهای مجازی برای سازماندهی اعتراضات مردمی بهترین دلیل برای وابستگی انقلابیون به قدرت‌های خارجی تلقی می‌شود.
تحلیل گران خوشبین معتقدند که این انقلاب‌ها برآیند تراکمات سیاسی و اجتماعی واقتصادی است که پس از چند دهه طغیان کرد ودیکتاتورهای عرب را سرنگون ساخت. آنان این انقلاب‌ها را خارج از اراده قدرت‌های خارجی می‌دانند اما در عین حال تلاش غرب برای تاثیرگذاری ومهار این حرکت‌های مردمی را انکار نمی‌کنند.
نظریه پردازان عرب در تجزیه وتحلیل انقلاب‌ها به حضور شورای نظامی مصر برای هدایت انقلاب مردم و حضور چهره‌های اسلام‌گرا وسکولار در تونس اشاره دارند. این اعتقاد وجود دارد که قدرت‌های فرا منطقه‌ای برای مهار انقلاب‌های خود جوش مردمی وتشکیل نظام‌های جدید در جهان عرب بصورت آشکار وپنهان فعالانه وارد عرصه‌های سیاسی این کشورها شدند.
هدف غرب جلو‌گیری از تاثیر‌گذاری انقلاب‌های عربی بر فلسطین اشغالی است زیرا دو مقوله همواره برای امریکا وغرب به عنوان خط قرمز تلقی می‌شود. نخستین مقوله امنیت رژیم صهیونیستی است که تحت هیچ شرایطی نباید تحت‌تاثیرفضای متغیرات سیاسی واجتماعی کشورهای پیرامون فلسطین اشغالی قرار گیرد.
مقوله دوم حرکت سیال وروان انرژی فسیلی از خاور میانه به اروپا و امریکا است زیرا بروز اختلال در جریان نفت این منطقه، به فرو پاشی اقتصادی این کشورهای غربی منجر خواهد شد. لذا در مصر پس از سر نگونی حسنی مبارک، شورای نظامی این کشور وارد چرخه سیاسی شدتا انتقال قدرت کاملا حساب شده وآرام صورت گیرد. بر‌گزاری انتخابات پارلمانی بصورت چند مرحله‌ای درچارچوب سیاست شورای نظامی مصر برای طولانی ساختن فرایند انتقال قدرت قابل تجزیه وتحلیل است.
در تونس حزب اسلامی النهضه به رهبری راشد الغنوشی از مواضع رادیکالی خود عدول کرد وسیگنال‌های سبزی برای غرب وامریکا ارسال کرد. در لیبی نیز حضور چهره‌های سکولار وغرب گرا در کنار چهره‌های اسلامی ترکیب نا همگونی را ایجاد کرد که بر آیند آن بروز در‌گیری میان طیف های سیاسی این کشور بود. در یمن نیز به دلیل تاثیر‌گذاری انقلاب مردم یمن بر روی ساکنان منطقه«الشرقیه» عربستان، شورای همکاری خلیج فارس با قدرت وارد عمل شد.
این شورا با اشاره امریکا طرحی را ارایه داد که علاوه بر دادن مصونیت قضایی به علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن، انقلاب مردم این کشور را به کجراهه هدایت کرد. تشکیل یک حکومت انتقالی به ریاست محمد سالم باسندوه که 11 تن از اعضای کابینه را یاران دیکتاتورسابق یمن تشکیل می‌دهند از تلاش شورای همکاری خلیج فارس برای مهار انقلاب مردم یمن حکایت دارد.
در بحرین که از بهمن ماه سال گذشته یک حرکت کاملا مردمی علیه حاکمیت آل‌خلیفه شکل گرفت با بی‌تفاوتی نهادهای منطقه‌ای وبین‌المللی مواجه شد. امریکا وغرب هر گونه تغییر در ساختار قدرت در کشورهای شکننده حوزه خلیج‌فارس را به مفهوم پایان حضورغرب دراین منطقه حساس تلقی می‌کنند. به همین دلیل امریکا وغرب به نیروهای کماندوئی عربستان سعودی اجازه دادند تا برای سرکوب قیام مردمی بحرین وارد این جزیره شوند.
اما صرف نظر از انگاره‌های ذهنی تحلیلگران، آنچه که در طول یکسال گذشته در منطقه رخداد شاکله جدیدی از خاورمیانه اسلامی را با پازل های بومی ترسیم می‌کند. هر چند امریکا وغرب برای حفظ منافع راهبردی خود تلاش کردند تا حرکت خود جوش مردمی در کشورهای اسلامی را در یک ایستگاه مشخصی متوقف کنند اما پازل‌های سیاسی منطقه بر خلاف اراده امریکا شکل گرفته. در شاکله جدید خاورمیانه، نقش سیاسی وفرا دستی امریکا، غرب ورژیم صهیونیستی به‌شدت کمرنگ خواهد شد.
سر نگونی حسنی مبارک در مصر و پیروزی اسلام‌گرایان سنتی درانتخابات پارلمانی مصر آینده غیرمطمئنی برای رژیم صهیونیستی ترسیم می‌کند. چسبندگی عقیدتی اسلام‌گرایان مصری و جنبش‌های اسلامی فلسطین درآینده می‌تواند امنیت رژیم صهیونیستی را به‌شدت تحت تاثیر قرار دهد. برخی رهبران حزب عدالت وآزادی مصر « جناح سیاسی اخوان المسلمین» تهدید کرده‌اند که درصورت پیروزی در انتخابات وتشکیل دولت، در قرارداد کمپ دیوید بازنگری خواهند کرد.
انفجار لوله گاز مصر به فلسطین اشغالی که برای دهمین بار در طول کمتر از یکسال رخ داد هشدار امنیتی شدیدی برای رژیم اسرائیل بشمار می‌رود این تلقی موجب شده تا امریکا وغرب درصدد باشند تا گزینه جدیدی برای جایگزینی حسنی مبارک درخاورمیانه مورد توجه قراردهند. دخالت امریکا، اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب در بحران داخلی سوریه در چارچوب این سیاست قراردارد.
هدف امریکا وغرب سر نگونی دولت بشار اسد، تشکیل یک نظام وابسته به امریکا واسرائیل ودر نهایت خلع سلاح حزب‌الله وقطع محور تهران- دمشق- بیروت است. شورش‌های داخلی سوریه هر چند در ابتدا تحت تاثیر موج بیداری اسلامی صورت گرفت اما این حرکت توسط برخی جریان‌های سیاسی تند رو به انحراف کشیده شد. اغلب مردم سوریه خواهان ایجاد اصلاحات در ساختار سیاسی این کشور بودند و بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه نیز مطالبات مردم را کاملا مشروع می‌داند.
در بهمن ماه گذشته رئیس‌جمهوری سوریه وعده انجام اصلاحات سیاسی را داد و در این راستا گام‌های مهمی برای انجام این اصلاحات برداشت. اما دخالت امریکا، عربستان سعودی، اتحادیه اروپا، ترکیه، قطروگروه 14مارس به رهبری سعد الحریری نخست وزیر سابق لبنان نشان داد که هدف این قدرت‌ها سر نگونی نظام علوی سوریه است.
سناریوی پیش رو درسوریه این است که دولتی دست نشانده با حضورچهره‌های وابسته به غرب تشکیل شود تا زمینه همکاری با اسرائیل را در ابعاد نظامی، سیاسی وامنیتی فراهم کند. به‌طور مسلم ناظران اتحادیه عرب که اکنون به عنوان دیده بانان نیروهای ناتو در سوریه عمل می‌کنند، در آینده نزدیک شورای امنیت را برای قراردادن سوریه تحت بند 7منشور سازمان ملل تشویق خواهند کرد.
این بند صراحت دارد هر کشوری که امنیت وصلح جهانی را مورد تهدید قرار دهد. سازمان ملل می‌تواند با استفاده از ابزار نظامی به آن کشور حمله خواهد کرد. هدف بعدی قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای پس از سرنگونی احتمالی دولت علوی سوریه، ایجاد شورش داخلی در لبنان برای سر نگونی دولت نجیب میقاتی و بازگرداندن سعد الحریری به قدرت است.
اما آیا امریکا و غرب خواهند توانست موج بیداری اسلامی را براساس سیاست‌های راهبردی خود مهار کنند؟
مسلما شکست هژمونی نظامی امریکا در عراق وافغانستان هزینه‌های سیاسی، نظامی و مالی و نیزپیامدهای اقتصادی سنگینی برای ایالات متحده امریکا به دنبال خواهد داشت. این شکست، دولتمردان امریکا را ناچار خواهد ساخت تا رفتارهای خود را با ملت‌های مسلمان منطقه بر اساس داده‌های سیاسی جدید خاور میانه تعدیل کنند.
پذیرش پیش شرط‌های طالبان افغانستان از سوی امریکا برای انجام مذاکره، پیش در آمد تغییر رفتار امریکا با جنبش‌های مبارزمنطقه تلقی می‌شود. دور نمای سیاسی خاورمیانه پس از موج بیداری اسلامی هر چند همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد اما قطعا پس از شکل‌گیری نهایی پازل‌های سیاسی، امریکا و غرب جایگاهی دراین پازل جدید نخواهند داشت.
شکل‌گیری زنجیره‌ای احزاب سیاسی در کشورهای خاورمیانه این نوید را می‌دهد که ملت‌های منطقه درآینده ظرفیت‌های خود را برای مقابله جدی با امریکا و رژیم صهیونیستی مورد باز نگری قرار دهند. این ظرفیت‌ها می‌تواند در راستای مقابله با زیاده خواهی‌های امریکا و رژیم صهیونیستی وکمک به حل مشکل ملت فلسطین به کار گرفته شود.
در نهایت خاورمیانه‌ای که در سال میلادی جاری شکل خواهد گرفت ساختاری کاملا متفاوت با دوران حاکمیت دیکتاتورهای عرب خواهدداشت و این امر به تقویت جایگاه جنبش‌های جهادی فلسطین کمک خواهد کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات