تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۳۷۰۲۲
گزارش ویژه ایران از سه پرده یک پروژه

اظهارات زهرآگین و هدف‌های واحد


گروه سیاسی: اهانت به انقلاب اسلامی و رهبری الهی آن، شیوه همیشگی و عاجزانه دشمن بوده و هست، اما نکته ای که در این میان در ماه ها و هفته های اخیر خودنمایی می کند، آن است که گویا این بار این نمک پاشیدن بر زخم کهنه را در داخل و در میان کسانی که یک روز خود را خودی می نامیدند و مدت ها سر سفره انقلاب و لطف و احسان رهبری نشسته بودند می بینیم که اکنون چنین ناروا و بی پروا حق نمک خوردن را پاس نمی دارند و نمکدان می شکنند.
آیت الله مصباح یزدی در این خصوص می گوید: «ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بهترین حکومت در این عالم یعنی جمهوری اسلامی ایران است و مهمترین رکنش هم ولایت فقیه است ولی واقعیت این است که اختلاف سلیقه هست نمونه هایش در همین روزها را از برخی افراد باسابقه جنگ می شنویم که درون اینها چه چیزهایی است که اگر بیرون بریزد چه چیزهایی می شنویم!»
وی که این سخنان را در دیدار با اعضای جبهه پایداری بیان کرده، در ادامه می گوید: «اینها تازه پیدا نشده، قبلاً هم بوده ولی زمینه ظهور نداشته! شاید خیلی دیگر هم باشند که هنوز درونشان را بیرون نریخته اند! این حرف ها تازگی ندارد، در هر مقطعی از انقلاب از این تیکه ها القا کرده اند!»
اما در حالی که تا قبل از 19 دی ماه جمیع نامه های هتاکانه از اردوگاه فتنه، ساکتین آن و ضد انقلاب منتشر شده بود، انتشار مقاله حسین علایی نشان داد که گویا برنامه های دیگری در راستای حمله به ارکان نظام جمهوری اسلامی وجود دارد.
پرده اول: نامه‌های هاشمی!
اگر از بیانیه دو پهلو 19 دی ماه سال گذشته هاشمی (89) که به گفته اهالی سیاست این تاریخ تنها بهانه ای برای صدور آن بوده است و نه علت آن! بتوان عبور کرد می رسیم به باز انتشار نامه بدون سلام و والسلام 19 خرداد 88 که بسیاری آن را نشانه اعلام جنگ هاشمی می دانستند و مقایسه آن با نامه محترمانه جمعی از بزرگان انقلاب به امام(ره) در سال 59 که در سایت هاشمی منتشر شد.
اما این اقدام پایگاه اطلاع رسانی هاشمی که سعی کرده بود این نوع نامه نگاری را مسبوق به سابقه عنوان کند و از این بازخوانی تاریخی برخی مقاصد روز سیاسی را تامین نماید با سکوت محض رسانه های مدعی اصولگرایی روبه رو شد و روزنامه ایران که تنها کنشگر این میدان بود سریعاً به دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور متهم شد و از فردای آن روز بود که این به اصطلاح مدعیان اصولگرایی عرصه سیاست در بوق و کرناهای خود دمیدند که دوباره پروژه احمدی نژاد – هاشمی در پیش است و هان ای ملت به گوش باشید!
پرده دوم: مقاله علایی!
19 دی ماه امسال نیز مقاله ای دیگر خبرساز شد! سردار حسین علایی در یادداشتی که روزنامه اطلاعات پس از انتشارش مدعی شد آن را بدون مطالعه منتشر کرده است! در مقایسه ای مع الفارق، سعی کرده بود انقلاب اسلامی را به رژیم منحوس پهلوی تشبیه کند! نکته قابل توجه در این میان آن که پیش از این محمد نوری زاد از سردار علایی خواسته بود که وی هم نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی بنویسد.
علایی در قسمتی از یادداشت خود با ذکر سوال هایی که به گفته او، شاه پس از فرارش از ایران احتمالاً در ذهن خود مرور کرده است، می نویسد:
«اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردوکشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم، مسئله خاتمه نمی یافت؟» این یادداشت را البته سایت «خبرآنلاین» نزدیک به علی لاریجانی نیز منتشر کرده بود، هرچند به دلیل حجم انتقادات، مجبور شد پس از مدتی آن را از صفحه خروجی خود حذف کند.
در این خصوص سایت رجانیوز می نویسد: «ماهیت روزنامه اطلاعات و گردانندگان آن برای مردم روشن است، اما این پرسش چونان پتک محکمی بر مغز دلسوزان نظام وارد شده است که چرا سایت خبر آنلاین این مقاله را عیناً منعکس نمود تا تیراژ کم روزنامه «اطلاعات» را به نحوی جبران کند!»
واکنش ها به مقاله علایی تنها به همین جا ختم نشد. همزمان با انتشار نامه انتقادی جمعی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب به علایی، تجمع اعتراض آمیزی نیز در مقابل منزل او برگزار شد. آنگونه که «سایت خبری فارس» گزارش داد، تجمع کنندگان دست نوشته هایی با مضامین «سردار بیدار شو»، «سردار بی بصیرت، بصیرت، بصیرت» و ... را حمل می کردند.
اما هنوز این واکنش ها ادامه داشت که جمعی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که پیش از این طی نامه ای به علایی از مواضع او ابراز گلایه کرده بودند، این بار در نامه ای که باز هم فارس آن را منتشر کرده بود از وی دلجویی کرده و گفته بودند: «ما همسنگران و دوستان دیرینه شما در عرصه های گوناگون انقلاب بر این باوریم که حسین علایی، پیمان پایداری خود را با ارزش های انقلاب نخواهد شکست!» اما همچنین در خبر دیگری که باز هم فارس منتشر کننده آن بود، بر حضور حسین علایی در مراسم تشییع پیکر مرحوم سردار احمد سیاف، تاکیدی دوباره شد! هر چند به گفته آیت الله مصباح کاری انجام داده بود که هیچ دشمن امریکایی و کافری نمی توانست آن را انجام دهد سعی کرد با توضیحاتی پیرامون مقاله اش، به قول خود سوءتفاهم ها را برطرف کند، اما این بار در یادداشتی دیگر که روز گذشته روزنامه جمهوری اسلامی آن را منتشر کرده است، یادآور شده به نظر می رسد که عمر نظام های استبدادی در جهان به پایان رسیده است و دیکتاتورها، نمی توانند با خودکامگی بر مردم فرمانروایی کنند.
آیا سال آینده شاهد سقوط دیکتاتورهای دیگری چون بحرین، سعودی و... خواهیم بود؟
نکته قابل توجه در این میان آنکه اشخاصی همچون علایی البته ظاهراً از نوعی مصونیت نانوشته نیز برخوردارند چرا که هیچ مدعی العمومی در برابر هتاکی هایشان موضع نمی گیرد!
پرده سوم: دیدگاه افروغ
عماد افروغ که وضعیت سیاسی اش نامشخص است، (یک روز رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم است و روز دیگر معتقد به اینکه موسوی یک شخص انقلابی است و در این میان در تخلف انتخاباتی (انتخابات88) هم هیچ شکی ندارد و از آخرین خطبه های هاشمی در نماز جمعه هم حمایت تمام قد می کند!) در برنامه زنده پارک ملت که از آنتن سراسری شبکه یک صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است و سایت خبری فارس و جهان نیوز به طور کامل آن را پوشش دادند، می گوید: «ما تاکنون انقلاب مخملی نداشتیم اما اگر بخواهیم همچنان مسائلی را امنیت گرایانه پیش ببریم، انقلاب مخملی می تواند در آینده در کمین ما باشد.
یعنی می توانیم برویم به سمتی که مردم اصل حکومت دینی را کنار بگذارند و خواهان یک حکومت سکولار شوند. چرا که آنها به این نتیجه می رسند که وقتی حکومت دینی نباشد، قدسی نیست و وقتی قدسی نباشد، می توان براحتی آن را نقد کرد!»
یکی از سایت های خبری در واکنش به سخنان افروغ می نویسد: «عماد افروغ که در این برنامه چندین بار خودش را روشنفکر معرفی کرد، با سیاه نمایی از اوضاع اقتصادی، مدنی و... جامعه، طوری وانمود می کرد که فکر مخاطب بیشتر به سمت حکومت ظالمی می رفت که مدام در حال ظلم به مردم خود می باشد. وی از ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت سخن می گفت. گویی مقاله سردار علایی با گویشی لطیف تر از رسانه ملی سر درآورده است!»
افروغ پس از بروز این اعتراض، با صدور بیانیه ای ضمن تقدیر و تشکر از رسانه ها و برخی شخصیت های سیاسی، همچون توکلی، مطهری، کواکبیان، نادران، سوزن چی و... و خبرگزاری ها و سایت های خبری همچون، مهر، فارس، جهان نیوز، الف، خبر آنلاین، شفاف و... مخالفانش را هتاک، کاسب، ریشه فتنه، وکیل الدوله و کرکس فتنه! خواند.
البته چنین اظهارنظرهایی از افروغ مدعی روشنفکری تازگی ندارد. وی پیش از این در گفت و گویی با سایت خبری فارس در سال 85 گفته بود: «به نظر من مقام معظم رهبری مصلحت گراتر از امام راحل هستند و امام حقیقت گراتر بود و کمتر تعارف و رعایت مصلحت می کردند!»
همین مصاحبه در آن برهه زمانی کافی بود تا دوستان و همقطارانش وی را از ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس عزل کنند و سبب شکل گیری جریانی به نام اصولگرایان مستقل شوند اما همان دوستان و همقطاران امروز به دفاع از وی می پردازند.
سجاد صفار هرندی (پسر وزیر سابق ارشاد که امروز در نقش یک منتقد تمام قد دولت ایفای نقش می کند) در مطلبی در وبلاگ خود می نویسد: «اگر همین مواضع، با همین لحن و در همین برنامه تلویزیونی، نه توسط آقای دکتر عماد افروغ که توسط (حالانمی گویم علی اکبر جوانفکر) مثلاً توسط استاد خوب مردم شناس ما آقای دکتر ابراهیم فیاض گفته شده بود، رفقا با آن چه معامله ای می کردند؟ آیا باز هم بحث آزاداندیشی به میان می آمد؟ و سوابق انقلابی و بچه رزمنده بودن دکتر فیاض را یادآوری می کردند؟ یا خوراکش تیترهای از قبیل اهانت یکی از منسوبین جریان انحرافی به ولایت فقیه (!!) و «تئوریسین جریان انحرافی در سیمای ملی چه می کند؟!!» و امثال اینها بود؟ آیا تا فیها خالدون یکی دو مصاحبه ای که او در حمایت از احمدی نژاد و مشایی کرده است را در نمی آوردید؟!!»مهدی کوچک زاده در همین خصوص می گوید: در آن سوی این صحنه سردار علایی در آن نوشته اش آن ابهامات را در خصوص انقلاب اسلامی بیان داشت و بعد از آن هم عماد افروغ در صدا و سیما حاضر می شود و بیان می دارد که باید فقه در جامعه اسلامی حکومت کند، چرا حوزه ها نظارت نمی کنند و چرا سوال نمی کنند که آیا عملکرد شما فقهی است.
این یعنی این که رهبری بدون استناد به احکام فقهی حکومت می کند و من هر چه خواندم غیر از «لاحکم الالله» را متوجه نشدم. بعد از این اتفاقات، دکتر توکلی در نامه ای از آقایان مطهری، علایی، افروغ حمایت می کند که اینها سابقه دارهای انقلاب اند و حرفشان مشکلی ندارد و این سخنان را سایت های آقایان توکلی و قالیباف و ... منعکس می کنند. شما ببینید که افرادی که این سخنان را می گویند و بعد سایت ها و اشخاصی که از این افراد حمایت می کنند در کدام گروه و جبهه قرار دارند و مطمئن باشید که ما حتماً در این جبهه قرار نمی گیریم.
اغماض‌های ادامه‌دار مصلحتی
این پرده ها هر کدام وقتی به تنهایی دیده می شوند، شاید تنها اظهارنظر شخصی تلقی شود، اما وقتی که آنها را در آستانه انتخابات مهمی چون مجلس نهم کنار هم می بینیم، نخستین گزینه ای که در ذهن متبادر می شود، مرتبط بودن این پروژه ها با هم است.اتفاقات و رویدادهایی که در این فاصله نزدیک کنار هم اتفاق می افتد!
در این میان رسانه های مدعی اصولگرایی، هاشمی را دیگر همراه فتنه و فتنه گران نمی دانند، عماد افروغ هم منحرف نشده است و سردار علایی هم که اصلاً نه ساکت فتنه بوده و نه همراه، چرا که به گفته آقایان آنجا که مصلحت مان (بخوانید منافعمان) حکم می کند، باید اغماض کنیم! (آن هم با چشمان بسته) اما مثلاً اگر علی اکبر جوانفکر، در مطلبی که هیچ مصداق بارز و آشکاری در خصوص اهانت به مقامات عالیرتبه نظام در آن مشاهده نمی شود علیه منافع ما نوشت متهم می شود به توهین به رهبر معظم انقلاب!
کدهایی که در این 3 پرده می بینیم، همگی یک آدرس را می دهند، اگر نخواهیم ذهن و شعور مخاطب را به استهزا بگیریم و البته اگر برخوردهای دوگانه در این میان بگذارد به این نتیجه برسیم که تمام این سخنان و برخوردهای رسانه ای پس از آنها از سوی مدعیان اصولگرایی، یک هدف دارد و بس و آن هم اینکه: «عده ای به دنبال تضعیف رهبری هستند و بس!»
غافل از این که ملت مومن ایران پیروی از رهبری را بر خود فرض می داند و رهبری نیز پیامبر گونه کشتی انقلاب را هدایت می کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات