مجلس اول در تیرماه 1286 ش. توسط مستبدین به توپ بسته شد. از این تاریخ تا زمان تصرف تهران توسط مشروطهخواهان دورهای در تاریخ ایران پدید آمد که به آن استبداد صغیر میگویند. در این دوره محمدعلی شاه با قلدری استبداد بر مردم حکومت میکرد و به جز تبریز بقیه نقاط کشور را در کنترل خود در آورده بود. او آزادیهای به حق مردم را سرکوب کرد و جز اراده شخص خویش قانون دیگری را به رسمیت نمیشناخت. ملکالشعرای بهار در این زمان در مورد او چنین میسراید.
باشه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست
مذهب شاهنشاه ایران ز مذهبها جداست
سرانجام با اتحاد مشروطهخواهان و پایمردی سرداران بزرگی مانند ستارخان و باقرخان شهر تهران به تصرف درآمد و محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد. یک هیات بیست و دو نفره موقتا اداره کشور را به عهده گرفت. این هیات محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و پسر سیزده سالهاش. احمدشاه را جایگزین او کرد و عضدالملک رئیس طایفه قاجار را به عنوان نایبالسلطنه انتخاب کرد.
پس از مدتی دستور برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی صادر شد. براساس نظامنامه جدید تعداد وکلا از 160 نفر به 120 نفر تقلیل یافت و مقرر شد هر گاه نصف به علاوه یک نفر در تهران حاضر شوند مجلس افتتاح گردد، وکلای تهران به 15 نفر کاهش و وکلای آذربایجان به 19 نفر افزایش یافتند، انتخابات از حالت صنفی و طبقاتی خارج و به صورت رایگیری مستقیم برگزار شد. این روش باعث میشد که حکام ایالات بتوانند با قدرت و ثروت خویش افراد موافق با خود را راهی مجلس کنند. سرانجام مجلس شورای ملی در 24 آبان 1288 ش برابر با اول ذیقعده 1327 ق با حضور بیش از یک صد هزار زن و مرد تهرانی افتتاح شد. براساس اصل دوم متمم قانون اساسی بیست نفر از آنها برای نظارت بر مصوبات مجلس انتخاب شوند. در جلسات اول مستشارالدوله به عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. ترکیب نمایندگان مجلس تا حدودی متفاوت از دوره قبل بود. 20 نفر از نمایندگان دوره اول مجددا به مجلس آمده بودند و از نظر سطح دانش، 5 درصد دارای تحصیلات قدیم در حد اجتهاد، 21 درصد دارای تحصیلات قدیم و در حد مدرسی، 17 درصد دارای تحصیلات قدیم در سطح، 8 درصد دارای تحصیلات دکترا، 17 درصد دارای لیسانس، 10 درصد دارای دیپلم و 15 درصد دارای تحصیلات جدید در سطح ابتدایی بودند. 30 درصد نمایندگان از مالکین، 10 درصد از بازاریان و اصناف، 48 درصد از کارمندان دولت، 25 درصد از روحانیون و 21 درصد مشاغل آزاد داشتند، متاسفانه توده مردم نماینده مشخصی در مجلس نداشتند.
مجلس اول از همان روز افتتاح با مشکلات متعددی مواجه شد. بخشی از مشکلات به روندی برمیگشت که مشروطهخواهان پس از فتح تهران آغاز کرده بودند.
سران مشروطهخواه پس از فتح تهران اقدامات ناپسندی انجام دادند. آنها حامیان سرکوب و اختناق و طرفداران رده اول محمدعلی شاه مانند عینالدوله را رها کرده ولی افرادی مانند شیخ فضلالله نوری را اعدام کردند. کسروی با اشاره به این واقعه انگشت اتهام را متوجه مشروطهخواهان میکند و بعضی از آنها را وابسته و نالایق میداند. علیاصغر شمیم در توضیح نوشته او مینویسد – ما نیز چون کسروی میپرسیم کدام سیاست گرداننده این صحنهها و ایفاکننده این تبعیضها و حامی و پشتیبان تبهکاران بزرگی چون عینالدوله بود؟ شاید در این مورد نیز مانند موارد گذشته به آسانی بتوان دست آلوده و ناپاکی را که از آستین دیپلماسی بریتانیا بیرون آمد شناخت... دستی که [پس از فتح تهران] به پشتیبانی از هیات حاکمه دوران استبداد برخاست و عناصر و عوامل آن هیاتها را به مقامات و مشاغل حساس رژیم مشروطه برگماشت.
کسروی مینویسد: اگر کسی به فهرست وزیران مینگریست و اندامهای کمیسیون را میشناخت نباید چندان شادی کند زیرا چنان که پیداست بسیاری از اینان از نزدیکان محمدعلی میرزا در باغشاه و از همدستان او بودند و این درخور هر گونه شگفتی است که پس از همه خونریزی در نخستین گام حکمرانی مشروطه، دست اینان در میان باشد... از همین جاست که میتوان پی به راز تاریخ برد.
بنابراین میتوان گفت که دولت جدید مشروطه از نوع مشروطه دوره اول نبود و در واقع بازگشت استبداد در لباس آزادیخواهی بود. به راستی اگر دولت آزادیخواه و مشروطه میبود چگونه از کسانی که در دوره استبداد مسئولیت و مدیریت بسیاری از امور را به عهده داشتند استفاده میکرد؟ چرا اداره کشور را به افراد کاردان و متفکر که اتفاقا من هم نبودند نمیسپرد؟ چرا برای محمدعلی شاه که مجلس را به توپ بست و بسیاری از آزادیخواهان را به شهادت رساند هیچگونه مجازاتی تعیین نکردند؟ و علاوه بر آن برای وی از بودجه مملکت حقوق زیاد ماهیانه تعیین کردند.
مجلس دوم در چنین شرایطی و با چنین دولتی شروع به کار کرد و با وجود رخنه عناصر استبدادی در آن اکثریت کماکان آزادیخواه بودند. مجلس دوم در نخستین اقدامات خویش به تجلیل از باقرخان و ستارخان پرداخت، این اقدام نمایندگان درخور تحسین و توجه بود. نمایندگان مجلس نامهای را خطاب به این دو نفر امضا کردند که بخشی از آن چنین است. مجلس شورای ملی جانبازیها و فداکاریهای جنابان ستارخان، سردار ملی و باقرخان سالار ملی، و سایر غیرتمندان تبریز را نخستین علت آزادی و خلاصی ملت ایران از قید اسارت و رقیب ارباب ظلم و عدوان میداند و از مصائب و شدائدی که آن فرزندان غیور وطن و سایر اهالی غیرتمند آذربایجان برای سعادت ابدی و نیکنامی ایران تحمل کردهاند تشکرات صمیمی عموم مردم ایران را تقدیم مینماید.
متاسفانه با گذشت زمان و حاکم شدن جو انحصارطلبی و استبداد آن فرزندان غیور وطن که نخستین عامل آزادی ایران از قید استبداد و اسارت بودند توسط حاکمانی که قدرتشان را مدیون مجاهدت آنها بودند خلع سلاح شده و در خانه خویش تحت نظر قرار گرفتند. ستارخان که استبداد محمدعلی شاه را عقب راند اینک توسط مشروطهخواهان مجروح شده و تا آخر عمر لنگلنگان راه میرفت. مشکل دیگری که مجلس دوم با آن مواجه بود پیدایش اختلاف و چنددستگی بود.
یکی از مهمترین ویژگیهای مجلس دوم وجود فراکسیونهای فعال و احزاب شناسنامهدار در آن بود. در مجلس دوم دو حزب نیرومند پدید آمد یکی حزب انقلابی به نام «دموکرات» و دیگری معتدل و میانهرو به نام «اعتدالیون». احزاب دیگری مانند «اتفاق» و «شرقی» و «داشناک» ارمنی نیز وجود داشتند که دارای فعالیت زیادی نبودند. اختلافات میان این دو حزب چه در داخل پارلمان و چه در خارج آن به تدریج به یک منازعه تمامعیار بدل شد.
دموکراتها اعتدالیون را ارتجاعی و مستبد و طرفدار اعیان میدانستند و اعتدالیون آنها را افراطی و تندرو محسوب و بعضا به کفر و الحاد متهم میکردند.
به تدریج انگلوفیلها و روسوفیلها قدرت را به دست گرفته و بر دامنه اختلافات افزودند. کسروی مینویسد: فاتحین تهران که روزی در کنار هم یک دل و یک جهت وارد پایتخت شده بودند اینک که رژیم جدید استقرار یافته بود یک دلی را کنار گذاشته و هر یک به راه خود میرفتند. یفرمخان دسته جداگانه داشت، معزالسلطان گروه هواداران خود را متشکل ساخته بود [و...] بدین ترتیب زمینه برای تشتت افکار و انحراف ملیون و آزادیخواهان از هدف مشترکی که برای وصول به
آن جانفشانی کرده بودند. آماده میشد و آتش نفاق و اختلاف روز به روز تیزتز [میشد] و شعله آن با کشاکش سیاسی و مرامی احزاب و مطبوعات سرکشتر میگردید.
متاسفانه اختلاف در سطح منازعات کلامی و نوشتاری باقی نماند و کار به اسلحه کشید البته بعید نیست که ترورهای سیاسی را وابستگان بیگانگان برای افزایش تنش و اختلاف انجام میدادند. انقلابیون دو آتشهای چون حیدرعمو اوغلی پدید آمدند که با بمبگذاری و ترور، به زعم خود، به توسعه انقلاب کمک میکردند. سیدحسن تقیزاده با فتوای ارتداد روبهرو شد و ایران را ترک کرد. سیدعبدالله بهبهانی، مجتهد مشروطهخواه، که از طرفداران اعتدالیون بود به ضرب گلوله به شهادت رسید و شایع شد که دموکراتها او را کشتهاند. در مقابل اعتدالیون چند عضو حزب دموکرات و از جمله «تربیت» را به قتل رساند. این ترورها جو جامعه و به ویژه مجلس را متشنج کرد.
مشکل دیگری که مجلس با آن مواجه بود بحران اقتصادی بود. از همگسیختگی رشتههای مالی کشور، غارت ثروتهای داخلی در دوره استبداد صغیر، هزینه جنگها و کشمکشهای داخلی، تجهیز و تقویت پلیس، بازپرداخت وامها، پرداخت حقوق معوقه کارکنان دولت و مشکلآفرینیهای روس و انگلیس کشور را با بحران عجیبی روبهرو ساخت.
مجلس برای حل بحران طرح استخدام مستشاران آمریکایی و سوئدی را که در آن زمان بیطرف بودند. تصویب کرد ولی ورود آنها باعث خشم روسیه و انگلستان گردید. در کنار آن پیشنهاد استقراض خارجی از کشوری ثالث را مطرح کرد. ولی مجلس به خاطر اختلافات موجود و نیز توطئههای خارجی هرگز موفق نشد برنامهای جامع برای حل مشکلات اقتصادی ارائه دهد.
معضل دیگری که مجلس دوم با آن مواجه بود دخالتهای بیگانگان در امور داخلی ایران بود. روسیه و انگلستان در کنار توطئههای سیاسی برای اختلافاندازی در داخل در برخی موارد خود مستقیما وارد عمل میشدند. این دو کشور براساس قرارداد 1907 شمال و جنوب ایران را از آن خود میدانستند. بنابراین هرگونه که میخواستند در آن جا رفتار میکردند. روسها در تبریز و مشهد فجیعترین جنایات را مرتکب شدند. در تبریز ثقهالاسلام و تعداد دیگری از مشروطهخواهان را به دار آویختند و به مرد و زن تبریز رحم نکردند. در مشهد حرم امام رضا(ع) را به توپ بستند و تعداد زیادی از مردم بیگناه را به شهادت رساندند. انگلیسیها در جنوب بارها دست خود را به خون ملت آغشته کردند و بیرحمانهترین اقدامات را در حق آنها روا دانستند.
مشکل دیگری که مجلس با آن مواجه بود فرآیند رابطه دولت و مجلس بود: نمایندگان مجلس به دولت اعتماد نداشتند و برعکس دولت نیز به تصمیمگیریهای نمایندگان توجهی نمیکرد. برخی افراد مانند سردار اسعد سعی در آشتی دادن آنها داشتند. او میگفت اگر عیبی در یکی از وزرا دیدند به خانهاش روید و به طور مهربان و با زبان خوش و ملایم با او صحبت کنید نه این طور که از حالا آثار اختلاف و عدم موفقیت با وزرا را ظاهر کنید.
با تمام مسائل و مشکلات فوق گروهی از نمایندگان که در آزادیخواهی آنها شکی نبود. با تمام توان در مجلس مشغول فعالیت بودند و در امور حساس و ملی دیگران را نیز با خود همراه میکردند. در طول دوره دو ساله مجلس دوم قوانین متعددی تصویب شد که شماری از آنان عبارتند از: قانون مالیات بلدی – قانون اداری وزارت معارف – قانون استقراض – قانون ثبت اسناد – قانون طبقات.
فعالیت نمایندگان را میتوان از مذاکرات داغ و سوالات و استیضاحهای آنها که در مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی آمده استنباط کرد. شاید کمتر مجلسی را بتوان پیدا کرد که به اندازه مجلس دوم از وزرا سوال کرده یا توضیح خواسته باشد. سوالات در زمینههای متعددی بود و ببسیاری از وزرا را شامل میشد. نمایندگان در عین حال که از سیاست خارجی دولت سوال میکردند از اوضاع مالی، اقتصادی و... نیز میپرسیدند. در برخی موارد نمایندگان از افزایش قیمت برنج یا در جایی از علت ورود نظمیه بدون اجازه قانون به منزل یکی از نمایندگان و تبعید برخی افراد میپرسیدند. برخی از سوالات توسط نمایندگان شهرستانها در رابطه با مشکلات حوزه انتخابی پرسیده میشدند. چندین مورد استیضاح وجود داشت و چندین دولت در طول دو سال استعفا دادند.
مجموع اقدامات مجلس به گونهای بود که خشم مستبدین را برمیانگیخت. سرانجام ناصرالملک، تحصیل کرده مستبد، که نایبالسلطنه بود بهانه لازم را به دست آورد. روسیه به دولت اولتیماتوم داد که اگر مورگان شوستر آمریکایی را که دست روسیه و انگلستان را از بسیاری از منابع ثروت در ایران کوتاه کرده بود اخراج نکند، ایران را تصرف خواهد کرد. این اولتیماتوم به دنبال ناکامی روسها در به سلطنت نشاندن مجدد محمدعلی شاه صورت گرفت. به دنبال این اولتیماتوم ناصرالملک و مستبدان داخلی به یاری استعمارگران شتافتند و خواستار اخراج شوستر توسط مجلس شدند ولی با مخالفت مجلس نیروهای روس شمال کشور را اشغال و بمباران و قزوین را تصرف کردند. نیروهای انقلابی به جوش و خروش آمدند و خیابانها مملو از جمعیت شد. مردم برای اولین بار شعار یا مرگ یا آزادی سر دادند. مراجع تقلید پیشرو و مردمی نجف، آخوند خراسانی و آخوند مازندرانی، فتوای ترک کالاهای روس را صادر کرده و آماده اعلام جهاد بر ضد قوای تجاوزگر شدند.
ولی مستبدین اینبار هم مانند گذشته به مردم پشت کردند و با بیگانه همدست شدند. ناصرالملک علیرغم مخالفتهای شدید مردمی دستور انحلال مجلس دوم و اخراج مورگان شوستر را صادر کرد. نمایندگان مجلس از بهارستان بیرون رانده شدند و روزنامهنگاران مخالف تبعید گردیدند. به این ترتیب دومین دوره پارلمانی تاریخ ایران در دوم دی ماه 1290 ش پس از 25 ماه فعالیت پایان یافت.
اگر در دوره اول مجلس مشروطه توسط مستبدین به همکاری بیگانگان به توپ بسته شد. در این دوره توسط مستبدانی که پشت نقاب آزادیخواهی خود را مخفی کرده و بر مسند حکومت مشروطه نشسته بودند، از بین رفت. پس از آن ناصرالملک با خیال راحت به حکومت پرداخت و دورهای در تاریخ ایران آغاز شد که به آن عصر فترت یا دیکتاتوری ناصرالملکی گفته میشود.