تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۳۷۳۸۱

سینمای سیاسی و تقارن پدیده‌ها


 آرش فهیم
حضور فیلم هایی با مضامین سیاسی در جشنواره فیلم فجر امسال نسبت به دوره های قبل پررنگ تر شده است. اساساً یکی از اهداف و رویکردهای مدیریت سینمایی در دو، سه سال اخیر، تقویت این نوع فیلم ها بوده که تا به حال نیز چند نمونه ساخته و به نمایش درآمده اند. آثاری که محور و زمینه اصلی شان، ماجراهای سیاسی سال 88 (با پیش زمینه ها، متن و عواقب این حوادث) بوده و خواهد بود.
البته همه فیلم های سینمایی را به نوعی می توان سیاسی دانست، چون سینما، اصلاً رسانه ای با ماهیت ایدئولوژیک است. اما فیلم هایی را سیاسی می نامیم که محور محتوایی آن ها یک موضوع سیاسی خاص باشد. با این تعریف، وضعیت بازتاب مسائل سیاسی در سینمای ما چگونه ارزیابی می شود؟ رسالت اصلی فیلم های سیاسی، به ویژه با هدف ترسیم وقایع دو سه سال گذشته چیست؟
بیگانگی با جامعه
سینما، اجتماعی ترین هنر- صنعت روزگار ماست. در جوامع امروزی شاید نتوان هیچ پدیده ای را یافت که به اندازه هنر هفتم بازتابنده شرایط و وضعیت یک جامعه باشد. مهم ترین کارکرد رسانه ای سینما آیینه بودن آن نسبت به وضعیت های انسانی است.
اما این آیینه جادو، همیشه نیز صاف و صادق نیست و به همین دلیل هم نباید و نمی توان بطور کامل به آن اعتماد کرد. این اتفاق در موقعیتی رخ می دهد که جماعت سینماگر، ارتباطش با جامعه قطع یا محدود و یا دچار اختلال شود. درست مثل وضعیتی که طی یک دهه اخیر برای سینمای ما به وجود آمده است. در این 10، 12سال اخیر، دریچه نگاه اجتماعی فیلمسازان ما به طیف ها و گروه های خاصی محدود شده است.
یک مرور ساده بر آثار تولیدی- اکران شده یا اکران نشده- در ایران گویای این موضوع است که اکثر هنرمندان سینمای ما، راوی صادق و متعهدی برای ترسیم واقعیت های اجتماعی ما نبوده اند.
به جز اقلیتی محدود و معدود که دل در گرو حقیقت دارند، غالب دست اندرکاران سینما، نمی توانند افق دید خود را از محدوده ای که خود در آن قرار دارند فراتر برند. هم از این رو در بیش از 90 درصد آثار سینمایی ما واقعیت اجتماعی غایب است. در فیلم های ایرانی یا زندگی طبقات متوسط و مرفه تهران نشین روایت می شود- که در غالب موارد این گونه است- یا آنجا هم که مردم عادی و قاعده جامعه هدف قرار می گیرد، نگاه حاکم بر فیلم باب ذائقه شبه روشنفکران و خوراک جشنواره های غربی است.
این نوع فیلم ها از فقر و محرومیت و«جامعه» استفاده ابزاری می کنند و چون فاقد صداقت و راستگویی هستند که با بی اعتنایی و عدم استقبال مخاطبان مواجه می شوند.
اما خلأ اصلی در سینمای ما، بسیاری از حوادث تلخ و شیرینی است که طی این سال ها در اطراف جامعه ما گذشت. با وجودی که فتنه سال 88، مهم ترین واقعه سیاسی این دوران به حساب می آید، اما کمترین بازتاب را در آثار سینمایی داشته است. بزرگ ترین قیام مردمی در دهه اخیر، خیزش نهم دی آن سال بود، ولی عجیب این است که این حماسه در هیچ یک از فیلم های ما به تصویر درنیامده!
در فیلم های سیاسی ما، موضوع فتنه و دسیسه های دشمنان علیه کشورمان، بسیار سطحی و سرسری به نمایش درآمده. این در حالی است که زمینه ها و بسترهای منجر به آن سقوط و صعود اجتماعی می تواند دستمایه های خوبی برای پرداخت دراماتیک در سینما باشد.طرفیتی که سینماگران ما به آن توجه نکرده اند.
سینما و تقارن پدیده‌ها
یکی از قوانین علم جامعه شناسی، قانون «تقارن پدیده ها» است که توسط دورکیم وضع شده است. طبق این قانون، فعل و انفعالات اجتماعی در کنار هم معنا می یابند. به این ترتیب که مثلاً شیوع فساد اخلاقی در یک جامعه منجر به گسست و از هم پاشیدگی آن جامعه خواهد شد. به همین دلیل هرگاه دیدیم که در یک جامعه، فساد و تباهی به اوج می رسد، می توانیم براساس قانون تقارن پدیده ها پیش بینی کنیم که سقوط آن جامعه نزدیک است. متقابلاً با تماشای از هم پاشیدگی یک جامعه، می توان دریافت که آن جامعه مبتلا به انحرفات اخلاقی و روانی شده است.
اما این موضوع چه ربطی به سینمای سیاسی دارد؟ این گونه فیلم ها از یک طرف موظف به آگاه کردن جامعه نسبت به برنامه ریزی های تبه کاران اجتماعی برای ساقط کردن جامعه ما هستند و از طرف دیگر باید طوری هدف گیری کنند که مخاطب های آن ها بیش از پیش به طرف سلامت اخلاقی و روحی سوق یابند.
آنچه مشخص و عیان است اینکه، مهم ترین استراتژی دشمنان کشور ما در شرایط فعلی برای فروپاشی جامعه ایرانی، تخریب اخلاق عمومی است. جریان اصلی ناتوی فرهنگی یا همان جنگ نرم تحمیلی نیز با همین محور در حال انجام است. یک مطالعه و پژوهش معمولی نیز گویای آن است که پیاده نظام فتنه سال 88، اغلب افرادی بوده اند که تحت تأثیر این امواج اخلاق ستیزانه قرار گرفته اند. در واقع، فتنه سال 88 را باید فروپاشی اخلاقی بخش خوشبختانه کوچکی از جامعه و شکست این فتنه را نیز باید عدم تأثیرپذیری بخش بزرگ تر جامعه در مقابل تخریب اخلاق و سلامت روحی و روانی دانست.
ساده انگارانه است اگر اخلاق گریزی ناگهانی و همزمان چند سینماگر را در این مقطع زمانی یک تصادف ببینیم؛ حضور برهنه یک بازیگر در مقابل دوربین های غربی، حرکات «خاص» اصغر فرهادی در جشنواره های خارجی، رفتار بی شرمانه یک بازیگر در یک جشنواره دیگر و... همه بخشی از یک نقشه برای فروپاشی از درون این جامعه هستند. دولت های ضد ایرانی چون دیده اند با مترسک های سیاسی خود راه به جایی نمی برند و انگل هایشان با تنفر و انزجار مردم ایران مواجه شده اند، طوری زمینه چینی کرده اند تا برخی از سینماگران که استعداد بیشتری برای طعمه شدن دارند و در ضمن می توانند روی مردم هم تأثیر بگذارند، لیدری این فروپاشی را - خواسته یا ناخواسته - بر عهده بگیرند.
اتفاقاً برخی از سنیماگران فرصت طلب داخلی هم در همین راستا تأثیر می گذارند. نمونه بارز چنین جریانی را می توان فیلم «زندگی خصوصی» به کارگردانی محمدحسین فرحبخش دانست. این فیلم که به ظاهر بر ضد مدعیان اصلاح طلبی است، اما در باطن به سود این جریان و به ضرر انقلاب اسلامی اثر می گذارد. فیلم «زندگی خصوصی» به قدری آلوده به تابو شکنی های اخلاقی است که درست در زمین فتنه گران بازی می کند.
فیلم های دارای محتوای هرزه و هنجارشکن برای سینمای ما یک هشدار است. آیا هنرمندان و مسئولان فرهنگی ما نمی خواهند از آنچه برای جوامع غربی روی داد درس عبرت بگیرند؟ بدون شک یکی از عوامل سستی این جوامع و افزایش عصیان در آن ها، شیوع آثار ضداخلاقی در فضای رسانه ها بوده است.
امروز فیلمی را در خدمت انقلاب اسلامی می دانیم که فارغ از اینکه در چه ژانری قرار می گیرد و چه موضوعی را دستمایه قرار داده اما مخاطب خود را به وادی ایمنی اخلاقی و روانی هدایت کند. این، رسالت اصلی سینمای ایران و بخصوص فیلم های سیاسی است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات