تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۳۷۸۶۰

انقلاب اسلامی ایران و بیداری اسلامی


گفتاری از دکتر محمدباقر قالیباف
در مقاله ای که چندی پیش با عنوان خاورمیانه معاصر و بیداری اسلامی ارائه نمودم به این مطلب اشاره شد که تحلیل تاریخی به ما نشان می دهد که خاورمیانه در طی 6 دهه گذشته عمیقاً درگیر و دار اقتدارگرایی، معضلات اقتصادی و اجتماعی،سلطه‌طلبی آمریکا و شکست های تحقیر کننده از دشمن صهیونیستی بوده است. در عین حال الگوهای چپ و راست که برای مدتهای مدیدی مدعی حل این معضلات و بحران‌ها بودند به واسطه ناتوانی درونی و ایجاد دامنه های جدیدی از مشکلات، اعتبار خود را از دست داده‌اند. ماهیت این جنبش ها را می توان با بررسی آنچه در این تحولات طرد می‌شود و آنچه به عنوان خواسته از سوی فعالان و حاضران مطرح می شود در یافت. در واقع معتقدیم آنچه در این خیزش‌ها از سوی مردم مطالبه می‌شود با آنچه در سه دهه پیش از سوی ملت ایران مطالبه می‌گردید مشابه می باشد. طبق نظر کارشناسان علل اصلی شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران را در عوامل زیر می‌‌توان خلاصه نمود: بی توجهی به اعتقادات مذهبی مردم، عدم کارآیی و مدیریتی حکومت، فساد خانواده سلطنتی و سوء استفاده از قدرتش، وابستگی شدید به قدرت و تصمیمات خارجی در اداره حکومت...
فساد اداری و اجتماعی ویرانگر، جاه طلبی‌های بی‌حد و مرز شخص شاه، فقر گسترده و شکاف طبقاتی و سرانجام تحرک بخش‌های مهمی‌از جامعه روشنفکران تحصیل کرده. آنچه در خیزش‌های اخیر نیز مورد مطالبه قرار گرفته است به زبان ساده عبارتند از: نفی سکولاریسم، نفی اقتدارگرایی، نفی غرب‌گرایی، نفی ایده سازش با غرب و اسرائیل و اعتراض به وضعیت اسفبار اقتصادی و اجتماعی، اجرای اسلام، تحقق آزادی، تحقق استقلال ملی و بازیابی کرامت جمعی، ایستادگی در مقابل سلطه طلبی و نهایتا شکل دادن به الگویی کارآمد از مدیریت اقتصادی و اجتماعی.
عده‌ای در تفسیرهای خود ماهیت جنبش را دموکراسی خواهانه می‌دانند، حال آنکه توجه نمی‌شود که دموکراسی خواهی جزئی از کلیتی است که اسلام و هویت انکار شده شش‌دهه گذشته خاورمیانه مبنای آن است.به این بیان، اسلام و تحرک بر مدار آن را می‌توان به مانند کلیت و ظرفی در نظر گرفت که جنبش در متن آن شکل گرفته و نارضایتی‌های شکل گرفته از اقتدارگرایی، ناکارآمدی اقتصادی و اجتماعی و نهایتا عقب‌نشینی دائمی‌در برابر غرب و اسرائیل را در متن خود قرار داده و به صورت یک مجموعه منجسم به جهان ارائه می‌دهد. بر این اساس رویش انقلاب اسلامی‌و الگوی جدیدی که به‌عنوان الگوی مبارزه و پیگیری خواست‌های جمعی از درون آن به جهان اسلام ارائه شد، ریشه‌ای عمیق در هویت مردم مسلمان خاورمیانه و تلاش‌های فکری نخبگان مسلمان معاصر دارد.انقلاب اسلامی‌از یک سو برآیند تحرکات و تحولات فکری و اجتماعی ماقبل خود در مجموعه جهان اسلام بود و از سوی دیگر به عنوان الگویی جدید از سازماندهی اجتماعی و سیاسی کشورهای مسلمان در مقابل سه الگوی ملی‌گرا، سوسیالیستی و لیبرالی غرب‌گرا مطرح شد. با از میان رفتن اعتبار الگوهای سوسیالیستی و پس از آن الگوهای ملی گرایانه، دو دهه اخیر خاورمیانه را می‌توان عرصه منازعه دو رویکرد اسلامی‌و لیبرال آمریکایی برای سازماندهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاورمیانه دانست.در این میان ، الگوی لیبرال در قالب دو طرح نظم نوین جهانی و خاورمیانه بزرگ کوشید تا فضایی برای سازماندهی مجدد سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه ارائه کند که خیزش‌های اخیر و درون مایه آنها را می‌توان در نفی و انکار آن دانست. وقتی از بیداری اسلامی‌سخن می‌گوییم منظور چرخشی است که در ایدئولوژی مبارزه و شیوه بیان خواسته‌های عمومی‌به‌وجود آمده است. چرخشی از الگوهای قبلی مدعی تحقق مطالبات، به زبانی که عمیقا در تاریخ منطقه ریشه دار است و تبلور عینی خود را در انقلاب اسلامی‌ایران یافته است و به شیوه و بیانی دیگر در سایر کشورهای خاورمیانه بازتاب یافته است و محرک و ظرف بیان اعتراض‌ها و خواسته‌هایی است که الگوها و ایدئولوژی‌های دیگر از پاسخ به آنها ناتوان بوده اند.
هدف اصلی ما در این سخنرانی که به ادامه بحث گذشته درباره تحولات اخیر خاورمیانه مرتبط است تبیین شاخص‌های مذکور در جهت واکاوی تشابهات بین انقلاب‌های اخیر با انقلاب ایران در سال 1357 می‌باشد. در واقع مقایسه پدیده‌های مشابه می‌تواند در شناخت هر چه بیشتر آنها مفید واقع شود. همان طور همه می‌دانیم بین انقلاب ایران با انقلاب‌های روسیه و فرانسه تفاوت‌های زیادی وجود داشت مهم‌ترین وجه تمایز بین انقلاب ایران و انقلاب‌های روسیه و فرانسه، ریشه مذهبی آن بود که هیچگونه شباهتی به دو انقلاب دیگر نداشت. در ایران مذهب قوه محرکه اصلی انقلاب به شمار می‌رفت و آتش انقلاب از درون مساجد زبانه کشید و سرانجام منجر به پیروزی انقلاب اسلامی‌ایران شد. به‌عبارت دیگر انقلاب اسلامی‌یک انقلاب دینی و ضداستکباری بود که تنها به واژگونی کامل استبداد اکتفا نکرد و در واقع انقلابی در فرهنگ انقلاب‌های جهان به‌وجود آورد. انقلاب اسلامی‌رژیم شاهنشاهی را سرنگون و حکومت اسلامی‌را برقرار کرد و به‌خاطر ماهیت ضداستکباری خود از همان ابتدا با دشمنی تمام ابرقدرت‌ها روبه‌رو بوده است. ولی انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال بورژوازی و از نتایج آن واژگونی نظام سلطنتی و برقراری یک جمهوری پارلمانی بود و انقلاب روسیه یک انقلاب سوسیالیستی و از نتایج آن سرنگونی حکومت تزاری و نهایتا تسلط نظام سوسیالیسم بود. یکی دیگر از تفاوت‌های انقلاب ایران با انقلاب‌های روسیه وفرانسه شرکت وسیع مردم در حمایت از انقلاب بود. پروفسور حامد الگار در این زمینه می‌گوید: یکی از ممیزات انقلاب اسلامی‌ایران شرکت وسیع توده‌های مردم بود. در انقلاب‌های فرانسه، روسیه و چین انقلاب همیشه با جنگ داخلی همراه بود. برخلاف تفاوت‌های بسیار بین انقلاب ایران با انقلاب فرانسه و روسیه، به‌زعم بسیاری از اندیشمندان بین انقلاب ایران و جنبش‌های اخیر خاورمیانه شباهت‌های زیادی وجود دارد که ریشه اصلی آن را می‌توان در اسلام خواهی جنبش‌ها خلاصه نمود. به‌عبارت دیگر محرک و بنیان اصلی جنبش‌های کنونی خاورمیانه در نوعی بیداری سیاسی و اجتماعی نهفته است که اسلام و اسلام‌گرایی هویت و مبنای آن است و همین امر وجه مشترک اصلی بین انقلاب ایران و سایر خیزش‌های منطقه است. مسلما انقلاب اسلامی‌ایران مهم‌ترین نقطه عطف در روند تحولات سه دهه گذشته است که به خوبی ظرفیت تحول و تغییر در نظم حاکم بر جهان را طی چند دهه گذشته از خود به نمایش گذاشته است. در یک مرور اجمالی می‌توان از این امر ادعا دفاع کرد که از لحاظ تاریخی انقلاب اسلامی‌ایران و روند تحولاتش هم برای ملت‌های منطقه بسیار مهم بوده است و هم شباهت زیادی بین روند شکل گیری آن با جنبش‌های اخیر خاورمیانه می‌توان مشاهده نمود. با توجه به وقتی که در اختیار دارم اختصارا به سه‌مورد از مهم‌ترین آنها در قالب سه‌مرحله اشاره می‌کنم:
مرحله اول: به برکناری دیکتاتورها برمی‌گردد.شباهتی که بین خواست مردم ایران در زمینه خروج و برکناری و محاکمه شاه ایران با دیکتاتورهای مصر، تونس، یمن، بحرین و لیبی می‌توان مشاهده نمود در واقع شخصی شدن قدرت در رژیم گذشته ایران، عملا به‌معنای قرار گرفتن همه چیز ذیل شخصیت پادشاهی بود که هر روز به قدرت و جاه طلبی خود می‌افزود و این مسئله‌ای است که در جهان سوم، بسیار اتفاق افتاده است که همین مسئله را در مورد کشورهای مصر، یمن، لیبی، تونس و بحرین شاهد بودیم. در این زمینه مردم مصر مانند ایران، دیکتاتور خود را از قدرت برکنار کردند. مردم تونس نیز دیکتاتور خود را از کشور اخراج کرده اند.
مردم لیبی دیکتاتور خود را از بین برده و مردم یمن نیز به تازگی و با وجود حمایت‌های برخی کشورها موفق به اخراج دیکتاتور از کشور خود شده اند. مردم بحرین نیز به‌رغم فشارهای خارجی تمام تلاش خود را برای فروپاشی رژیم آل خلیفه انجام می‌دهند.
مرحله دوم: حاکمیت خدا و اجرای قوانین اسلام بود. در واقع بعد از برکناری دیکتاتورها خواسته اصلی قریب به اتفاق جنبش‌های منطقه پیاده شدن و اجرای کامل قوانین اسلام بود که شباهت زیادی با خواست مردم ایران در این زمینه داشت. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی‌ایران توسط کسانی شروع شده و به ثمر نشست که معتقد بودند حاکمیت تنها از آن خدا و پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمه معصومین - علیهم السلام- بوده و هر کس از غیر طریق آنان به حکومت برسد طاغوت وغیرقانونی خواهد بود و به همین دلیل حاکمیت پادشاهان را در طول تاریخ غیرقانونی و نامشروع می‌دانستند. در این زمینه تمام تلاش مردم مصر قرار گرفتن حاکمیت خدا و اجرای قوانین اسلام در کشور خودبود طوری بعد از یکسال توانستند مجلسی اسلامی‌با اکثریت نیروهای اسلامی‌که برای سال‌ها خارج از دایره سیاست و حکومت بودند برپا نمایند. مردم تونس نیز مجلس قانونگذاری خود بر مبنای اسلام را تشکیل دادند و مردم لیبی نیز مجلسی بر مبنای قوانین اسلامی‌شکل دادند و در برابر کتاب قرآن سوگند یاد کردند.
مرحله سوم: تحقق آزادی و اجرای عدالت
آزادی و عدالت در انقلاب‌های لیبرالیستی غربی، آزادی افراد به قیمت فدا کردن عدالت اجتماعی مطرح می‌شود و در انقلاب‌های مارکسیستی عدالت اجتماعی را با اعمال خشونت و دیکتاتوری و به قیمت از دست دادن آزادی های فردی نوید می‌دهند ولی در سیستم سیاسی اسلامی‌عدالت اجتماعی همراه آزادی فردی بطور متوازن و تا آنجا که ممکن است بطور هماهنگ مطرح می‌شوند. اسلام آزادی لیبرالیستی را که به بی عدالتیها و فاصله‌های زیاد طبقاتی منتهی می‌شود نفی می‌کند چنانکه مساوات و برابری بدون توجه به‌خصوصیات و استعدادهای فردی را نیز که حالت تحمیلی دارد و همراه با زور و دیکتاتوری است نمی‌پذیرد. روح برادری را ترویج وامتیازات بی جا و تبعیض طبقاتی را تکذیب می‌کند و از این رو، مورد توجه بسیاری از مردم محروم دنیا قرار گرفته است. با توجه به عمر کوتاهی که از انقلاب اسلامی‌ایران می‌گذرد و به‌رغم تهدیدها و فشارهای خارجی بر جمهوری اسلامی‌ایران می‌توان گفت این کشور نمونه موفقی از برقراری آزادی و اجرای عدالت اسلامی‌در منطقه بوده است. البته برای اجرای این مرحله در کشورهایی که با خیزش‌های انقلابی مواجه بوده اند زمان زیادی لازم است و کشورهای انقلابی هنوز در ابتدای راه می‌باشند ولی می‌توانند از تجربیات انقلاب ایران در این زمینه استفاده نمایند.
اگر بخواهیم وجه تمایزی نیز بین انقلاب‌های کنونی با انقلاب ایران داشته باشیم می‌توان گفت نقطه قوت انقلاب ایران رهبری اندیشمندانه حضرت امام(ره) بود. در واقع رهبری انقلاب اسلامی‌در لباس مرجعیت و نمایندگی از ناحیه امام زمان (عج)ظهور کرده بود که رد حکم او رد حکم امام زمان(عج) بود و رد حکم امام زمان(عج) رد حکم خداست و آن هم موجب کفر و خروج از اسلام است لذا عمل به بیانیه‌ها و دستورات رهبری در طول انقلاب به‌عنوان عمل به دستورات اسلام تلقی می‌شد اینجاست که رهبری انقلاب اسلامی‌ایران از بقیه رهبران انقلاب دنیا جدا می‌شود و حکم او از نفوذ بیشتری برخوردار می‌گرددکه البته خیزش‌ها و جنبش‌های اخیر فاقد چنین رهبری کاریزماتیکی در بین خود می‌باشند که همین مسئله امکان انحراف و اختلاف و چنددستگی را می‌تواند دامن بزند.
در مجموع معتقدیم اسلام انقلابی ای که از ایران ریشه گرفته است در دو دهه گذشته بستر خیزش مجموعه‌ای از مهم‌ترین مقاومت‌های موفق در مقابل غرب و رژیم صهیونیستی بوده است. پیروزی حزب الله لبنان و موفقیت‌های حماس و جهاد اسلامی‌در صحنه مبارزه با رژیم صهیونیستی به اتکای حمایت وسیع مردمی‌در منطقه از آنها تحقق یافته و از سوی دیگر مشوق سایر گروه‌ها برای پیگیری این الگوهای موفق بوده است.منظور از الگوگیری از ایران آن نیست که بگوییم آنها دقیقا به راه ایران می‌روند، بلکه الگوگیری از ایران به معنای قرار دادن اسلام در مدار حرکت و راهنمای ایجاد نظم جدید و تدوین خواسته‌هاست وگرنه هر کشوری بنا به شرایط و مقتضیات خود طراحی نظم جدیدی را انجام خواهد داد. در پایان باز هم تاکید می‌کنیم: خیزش اخیر در خاورمیانه با هویت اسلامی، نظم ژئوپلیتیکی نوینی خلق خواهد کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات