نویسنده: دکتر راویندر رنا*
ترجمه: سبحان محقق
آفریقا، قارهای وسیع و شگفتانگیز است و حدود 900 میلیون نفر جمعیت دارد که در 54 کشور مستقل زندگی میکنند. این قاره دارای مساحت بالغ بر 11 میلیون مایل مربع (حدود 14 میلیون کیلومتر مربع)، یعنی تقریباً سه و نیم برابر وسعت ایالات متحده و 10 برابر وسعت هند است. آفریقا پس از آسیا، دومین قاره بزرگ جهان است و از سواحل مدیترانه در شمال تا دماغه امیدنیک در جنوب امتداد دارد.
آفریقا از لحاظ منابع معدنی و طبیعی غنی است و بخشهای اعظم مناطق این قاره مملو از حیاتوحش و گیاهان زیبا است. این قاره 99 درصد منابع کروم، 85 درصد پلاتینیوم، 70 درصد اکسید آهن و منگنز، 68 درصد کبالت و 54 درصد طلای جهان را در میان سایر قارهها به خود اختصاص داده است، و البته ذخایر مهم نفت و گاز را نیز دارد. نیجریه و لیبی دو کشور مهم تولیدکننده نفت در جهان هستند.
آفریقا همچنین، منبع چوب، الماس و بواکسید است.
هر چند درآمدهای حاصل از استخراج و بهرهبرداری این منابع، باید وجوه شدیداً مورد نیاز توسعه را فراهم کند، ولی این وجوه برای فساد دولتی، نابودی محیط زیست، ترویج فقر و خشونت هزینه میگردد. منابع طبیعی آفریقا بیشتر از اینکه یک نعمت باشد، تا حدود زیادی نغمت و نفرین بوده است.
بخش اعظم پتانسیلهای کشاورزی این قاره، مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است.
ثروت گسترده معدنی و اهمیت راهبردی آفریقا، قدرتهای خارجی را تشویق به مداخله در امور این قاره کرده است. در خلال دوران جنگ سرد (1945 - 1990)، مداخلات ابرقدرتها در آفریقا افزایش یافت و ایالات متحده و اتحاد شوروی، بازیگران اصلی صحنه آفریقا بودند.
مخاصمات و درگیریهایی که طی قرن نوزدهم به خاطر آفریقا صورت میگرفت نشان میدهد که چطور قدرتهای بزرگ برای تحت کنترل درآوردن سرزمینها و بهرهبرداری از منابع طبیعی آفریقا، به این قاره یورش آورده بودند.
امروزه نیز این تقلاها ادامه دارد. این قاره هنوز هم یک عرصه حیاتی برای رقابتهای راهبردی و جغرافیایی کشورهایی چون ایالات متحده، فرانسه، انگلیس، چین و هند است.
در هر صورت، برای بسیاری از مردم این سؤال کلیدی وجود دارد: آیا بهرهبرداری از منابع غنی آفریقا، به غیر از نخبگان (حاکم) به سایر مردم هم بهرهای میرساند؟
نفت احتمالاً برای دولتها و شرکتهای خارجی بیشترین طمع را ایجاد میکند، به طوری که رقابت میان آنها برای تصاحب منابع نفتی این قاره، تا آنجا شدت یافته است که بیش از 50 درصد همه سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) را به خود اختصاص میدهد. در سال 2006، سرمایهگذاری سالانه مستقیم خارجی به رقم تاریخی بالغ بر 8/38 میلیارد دلار رسیده و رکود سال 2005 را شکسته است ـ و این رقم در مقایسه با سال 2004 نیز 78 درصد رشد داشته است.
طبق گزارش سازمان ملل در مورد سرمایهگذاری جهانی، نقدینگی سرمایهگذاری مستقیم خارجی، تنها متوجه برخی صنایع، به ویژه نفت، گاز و معدن است و شش کشور تولید کننده نفت ـ الجزایر، چاد، مصر، گینه استوایی، نیجریه، و سودان ـ حدود 48 درصد این نقدینگی را میبلعد.
تقریباً دو سوم سرمایهگذاری خارجی در آفریقا، متعلق به شرکتهای اروپایی است و بیش از نصف سرمایههای اروپایی که مال انگلیس و فرانسه است، عمدتاً روانه کشورهایی میشوند که این دو کشور با آنها مناسبات تاریخی دارند. شرکتهای نفتی فرانسوی مثل توتال، که به خاطر مخالفت این کشور با جنگ عراق، برای سرمایهگذاری در خاورمیانه در تنگنا قرار گرفتهاند، سرمایهگذاری گستردهای را در کشورهای فرانکوفون مثل کامرون، چاد و گابن انجام دادهاند.
ایالات متحده به خاطر ارزان بودن قاره آفریقا و به خاطر اینکه این قاره به جای خلیجفارس که هر روز بحران زدهتر میشود، بدلیل قابل اتکایی است، به آفریقا علاقمند شده است. غرب آفریقا حدود 12 درصد واردات نفت خام آمریکا را تأمین میکند، و شورای اطلاعات ملی (آمریکا) پیشبینی میکند که این سهم تا سال 2015، تا 25 درصد افزایش مییابد.
چین، علیرغم حیات خلوت انحصاری که دارد، کلاً از لحاظ منابع، فقیر است و آفریقا منابع طبیعی حیاتی را برای اقتصاد به سرعت در حال رشد این کشور فراهم میکند. چین به جمهوری دموکراتیک کنگو و زامبیا به خاطر مس و کبالت، به آفریقای جنوبی به خاطر سنگ آهن و پلاتینیوم، و به گابن، کامرون و جمهوری کنگو (کنگو ـ برازاویل) به خاطر چوب، توجه دارد. این کشور به خاطر نفت، با نیجریه، آنگولا، سودان و گینه استوایی روابط حسنه دارد. چین اکنون دومین مصرف کننده بزرگ نفت خام پس از آمریکا است و تا 40 درصد در افزایش تقاضای جهانی نفت طی سالهای 2001 تا 2005، نقش داشته است. چین در واقع، 25 درصد نفت خام خود را از آفریقا وارد میکند.
پکن با اجرای سیاستهای سهگانه فروش سلاح، لغو بدهی، و اعطای وام با شرایط مناسب، حاکمان آفریقایی را شیفته خود کرده است.
«هوجیان تائو» رئیسجمهور و «ون جیابائو» نخستوزیر چین، سال گذشته از کشورهای آفریقایی دیدن کردند و این صمیمیت روزافزون در روابط متقابل، با نشست سران چین و آفریقا در اکتبر (آذر) سال 2006، یعنی زمانی که در پکن برای حدود 50 تن از سران آفریقایی، در سطح رؤسای کشور و وزیران، فرش قرمز پهن شد، به حد کمال رسید.
افزایش تقاضای جهانی برای منابع طبیعی، برای آفریقا سودآور است ـ یعنی، باعث افزایش سرمایهگذاری مستقیم خارجی، رشد صادرات، موازنه واردات با شاخصهای تجاری میشود ـ اما یکی از بزرگترین نگرانیها این است که این تقلاها در آفریقا به تقویت مفاسد، نابودی محیط زیست، و منازعات داخلی بینجامد. این سودهای بادآورده حاصل از استخراج منابع، مشکلات را در آفریقا دو چندان کرده است. همین بهرهبرداری از منابع، دولت را از اعمال یک سیستم مالیاتی آزاد و درست باز میدارد و فساد و دست یافتن به سلاح را افزایش میدهد و حاصلش نیز افزایش درگیریهای داخلی و منازعات برونمرزی است، مواردی که آفریقا در آنها شهرت دارد.
در دوران نو استعماری، بر اساس خواسته کشورهای ابرقدرت، که به جای ارایه کمک برای توسعه، بیشتر درصدد بهرهبرداری و استثمار منابع غنی آفریقا بودند، این قاره به قطعات زیادی تقسیم شده گزارش اخیر «سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه» (OECD)، نشان میدهد که کشورهای اصلی کمک کننده، یعنی 22 کشور عضو کمیته کمک به توسعه (DAC) سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، 9/103 میلیارد دلار کمک کردند که در مقایسه با سال 2005، یک کاهش 1/5 درصدی را نشان میدهد.
این رقم، 2/19 میلیارد دلار بخشودگی بدهی، عمدتاً متعلق به عراق و نیجریه را نیز در بر میگیرد. به طور کل با مستثنی کردن بخشودگی بدهی کشورها، اشکال دیگر این کمک، فقط تا رقم 8/1 درصد (رقم نخستین) را شامل میشود.
خزان آفریقا از هماکنون قابل پیشبینی است! در سال 2005 انتظار میرفت که به خاطر بخشودگی بدهیهای کلان (عمدتاً متعلق به عراق و نیجریه)، توسط باشگاه پاریس، رقم رسمی کمکهای توسعه (ODA) بالا باشد، رقمی که به بالاترین سطح تا آن موقع، یعنی 8/106 میلیارد دلار رسید. در سال 2006، خالص بخشودگی بدهی همچنان بخش اعظم کمکهای رسمی توسعه (ODA)، یعنی کمکهایی که بر اساس بخشهای دیگر توافقات باشگاه پاریس صورت میگرفت، را شامل میشد، و چیزی حدود بیش از سه میلیارد دلار برای عراق و تقریباً 11 میلیارد دلار برای نیجریه بود. اگر بخواهیم این بخشودگیها را منها کنیم، کمکهای ODA تا 8/1 میلیارد دلار تقلیل مییابد. دادههای اولیه نشان میدهند که کمکهای خالص دوگانه به مناطق جنوبی صحرای آفریقا، تا 23 درصد افزایش مییابد و به حدود 28 میلیارد دلار میرسد. در صورتی که بیشتر این افزایشها، به خاطر بخشودگی بدهیها است، و اگر کمک به نیجریه را مستثنی کنیم، کمک به منطقه آفریقایی جنوب صحرا، تنها به دو درصد میرسد.
سازمانهای اعانهدهنده و غیر دولتی (NGOS) که در این خصوص مشغول فعالیت هستند، معتقدند حتی کشورهایی که اعضای OECD هستند نیز میل ندارند در مورد اظهاراتی که نسبت به فساد شرکتهای غربی میشود و یا همدستی این شرکتها در نقض حقوق بشر، تحقیق کنند.
در گینه استوایی، جایی که شرکتهای آمریکایی «اگزون موبیل» و «شورون» فعال هستند رژیم رئیسجمهور «تئودورو اوبیانگ نگوما»، به شکنجهگری، تقلب در انتخابات و فساد متهم است. علیرغم این موارد، از رئیسجمهور «نگوما» در وزارت خارجه «کاندولیزا رایس» در آوریل 2006 (فروردین ـ اردیبهشت 1385) استقبال میشود و وی به عنوان «دوست خوب» توصیف میگردد.
آلودگی زیستمحیطی نیز هشدار دهنده است. محو شدن جنگلها به خاطر صدور الوار، فرسایش خاک، لجن شدن رودخانهها، رانش زمین، سیل و از بین رفتن گونههای گیاهی و جانوری را به دنبال دارد. اشتغال گاز در چاههای تولید نفت، که مازاد هستند و سوزانده میشوند، مقادیر بسیار زیادی دیاکسیدکربن را به درون اتمسفر روانه میکنند. برآورد شده است که اشتعال گاز در دلتای نیجر، هر ساله 70 میلیون تن CO2 در هوا منتشر میکند.
اثرات زیستمحیطی و اجتماعی این صنایع استخراجی، یک عامل کلیدی در منازعات داخلی سودان و نیجریه هستند.
سازمانهای غیر دولتی این واهمه را دارند که دسترسی به منابع طبیعی، همان درگیریهای خشونتآمیزی را دامن بزند که اخیراً در جمهوری دموکراتیک سرالئون و لیبریا مشاهده شده است. برخی از طرحهای ابتکاری که اخیراً جهت غلبه بر لطمات این منابع به کار گرفته شده است، به جای اینکه لطمات را کم کند، استفاده از این منابع گرانبها را گستردهتر کرده است.
کشورهای توسعه یافته باید به توسعه آفریقا کمک کنند و این توسعه را تحقق بخشند و در مورد آن بیندیشند. قارهای که میلیونها نفر از آن اچآیوی (ایدز)، فقر و دیگر مصیبها رنج میبرند، نیازمند توسعه است، نه اینکه فقط منابع آن مورد استثمار قرار گیرد.