صبح پنجشنبه 30 فوریه 2012 برابر با 11 اسفندماه برای زیارت مرقد مطهر حضرت زینب(س) آماده شدیم. آنچه به حقیقت نقطه قوت و دلگرمی ما برای سفر به سوریه بود، چیزی جز زیارت حضرت زینب(س) نبود. شاید زیارت بهانهای شد تا سفر به سوریه را اجابت کنیم. از محل اقامتمان (هتل شام) در شهر دمشق به همراه نیروهای امنیتی که برای حفاظت از هیئت آماده شده بودند به سمت مرقد مطهره حضرت زینب کبری(س) راهی شدیم.
مرقد مطهر حضرت زینب در حومه شهر دمشق قرار دارد. بالغ بر 30 کیلومتر راه دمشق به سیده زینب را پیمودیم. در مسیر راه تابلوی سیده زینب نگاهمان را به خود جلب کرد. شهر دمشق به مرکزیت استان دمشق استاندار سنی دارد. به دستور حافظ اسد، رئیسجمهور وقت حومه دمشق به استان مستقل از دمشق تحت عنوان«ریفالدمشق» تبدیل شده است. این استان با وجود اینکه استانداری شیعی دارد ولی از محرومیتهای فراوانی رنج میبرد. حومه دمشق مملو از محلههای فقیرنشین است که بر پشتبام خانههایشان انبوهی از دیشهایگیرنده شبکههای ماهوارهای خودنمایی میکند.
فقیرترین محله دمشق نیز بینصیب از دیش ماهواره نیست، ظاهر خانهها نامناسب و ناآراسته است. در کنار مسیر منتهی به سیده زینب که خود به بازار بزرگ و شهری پرجمعیت تبدیل شده است کارگاهها، کارخانجات، گلخانهها، باغات زیتون و مرکبات دیده میشود. زمینهای هموار در دشتهای اطراف زیبایی کشاورزی و باغداری را در سوریه دوچندان کرده است.
در حالی که به صورت پراکنده باران میبارید به سیده زینب(س) رسیدیم. با قطرات باران بر سر و صورتمان وارد صحن مطهر حضرت زینب(س) شدیم. عرض سلام و ارادت به تکمیلکننده قیام امام حسین و بزرگ بانوی کربلا، اسوه مقاومت و آزادگی کردیم. حمعیت زوار آنقدر نبود که شلوغی اطراف ضریح را حادث شود.
اتفاقات چند ماه اخیر در سوریه و لغو سفر زمینی زیارت به سوریه موجب شده بود که تنها از طریق مرز هوایی زوار به آنجا عزیمت کنند. یکی از ایرانیان ساکن دمشق که در ماموریت اداری به سر میبرد میگفت: پرواز هفتگی ایران به دمشق تا 96 پرواز میرسید ولی اکنون به 12 پرواز در هفته رسیده است. فرودگاه دمشق نیز در بدو ورودمان خیلی ساکت و کم جنب و جوش بود. اوضاع نامساعدی که رسانههای خارجی از جمله بیبیسی عربی، الجزیره و العربیه از حوادث سوریه به تصویر میکشند و بسیار در آن غلو و بزرگنمایی میکنند، موجب شده تا ورود گردشگران به سوریه بسیار کاهش یابد.
سوریه یا همان شام قدیم آثار باستانی فراوانی دارد و از مراکز تفرجگاهی زیادی برخوردار است. فاصله مرکز سوریه یعنی شهر دمشق تا مرکز لبنان یعنی شهربندری بیروت کمتر از دو ساعت است. بخش مهمی از نیروی کار سوریه خدماتی است که از طریق ورود گردشگران و زوار به امرار معاش میپردازند و شاید سهم 40 درصدی در اقتصاد سوریه را به عهده دارند.
رسانههای انگلیسی و فرانسوی به همراه دو رسانه منطقهای چون الجزیره قطر و العربیه عربستان به صورت شبانهروزی به مسئله سوریه میپردازند. دو کشور قطر و عربستان گویی همه هم و غمشان مسئله سوریه شده است. آنچه العربیه و الجزیره از اوضاع دمشق و حومه آن به تصویر میکشند با آنچه که در صحنه واقعیت و مشاهدات میدانی دریافت کردیم زمین تا آسمان متفاوت است. به نظر میرسد که الجزیره و العربیه به ابزار دست سیاستمداران قطری و آلسعود تبدیل شده است.
زندگی عادی مردم در شهر دمشق و حومه آن در جریان بود. روز سوم بود که اضطرابمان کاملا از بین رفته بود. گویی در خیابانهای تهران در رفت و آمدیم. نماز زیارت را در مرقد مطهر حضرت زینب (س) به جا آوردیم و هرکدام از دوستان و همراهان در گوشهای از ضریح خلوت کرده و با سیده کربلا درد دل میکرد. همه دوستان و آشنایان و نزدیکان چون فیلمی سی ثانیهای از دیدگانم گذشته و به رسم ادب و عرف و عادت ما شیعیان ذکر خیری و التماس دعایی برای آنها از حضرت طلب کردیم.
به اتفاق چند تن از همراهان سراغ مقبره دکتر علی شریعتی را گرفتیم. دکتر علی شریعتی اندیشمند پرآوازه مسلمان ایرانی است که در دهه هفتاد میلادی پس از سالها تدریس در دانشگاه، سخنرانیهای پرشور مذهبی و ارایه مباحثی نو از اندیشه دینی و تحمل زندان و شکنجه به طرز مشکوکی در اروپا درگذشت و به صورت امانی با مدیریت امام موسی صدر و شهید چمران و دیگر همراهانش در جوار آرامگاهی در زینبیه دفن شد.
سراغ مقبره شریعتی را گرفتیم و با 10 نفر از دوستان همراه سفر به سمت مقبره دکتر راه افتادیم. در کنار مرقد مطهر حضرت زینب (س) و از میان کوچههای باریک که بازار قدیمی بود گذشتیم تا به قبرستان رسیدیم. در ورودی قبرستان پیرمردی عصا به دست داخل کیوسکی نشسته بود و تابلویی نیز قبر دکتر را نشان میداد. اتاقی کوچک بر مقبره دکتر احداث شده بود که در ورودی آن را قفل زده بودند و بر ورودی آن این عبارت دکتر شریعتی حکاکی شده بود که در عجبم از مردمی که زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی میگریند که خود آزادانه زیست.
از پشت شیشه به قبر شریعتی خیره شدیم و دریغ از بسته بودن اتاق آن و فاتحهای نثار آن مرحوم کردیم. سقف اتاق بر اثر نشت باران فرو ریخته بود و خاک گچی روی قبر و قابهای عکس و گلهای پلاستیکی را پوشانده بود.
در همین اثنا پیرمردی که داخل کیوسک نشسته بود به سمت در آمد و همین که فهمید ایرانی هستیم با کلیدی به دست به ما نزدیک شد و گفت الان در را باز میکنم. به سختی راه میرفت و با سلام و علیکی گفت: من حاج مرادعلی هستم، اهل همدان، بیش از 50 سال است که به سوریه آمدهام و از آن تاریخ تاکنون همدان نرفتهام، تنها یکبار به ایران برگشتهام آن هم برای زیارت امام رضا(ع).
پیرمرد همدانی از جفای روزگار گفت و از سال 56 خورشیدی سخن به میان آورد. روزی به گفته او جسد دکتر شریعتی را موسی صدر به دمشق آورد. حاج مرادعلی همدانی میگفت من خودم شریعتی را دفن کردم، از میان آن جمعیت فقط موسی صدر را میشناختم.
کنار قبر دکتر علی شریعتی نشستیم و بر روح او سلام و صلوات فرستادیم و به یاد او که از فرنگ برگشته بود ولی از علی و فاطمه و حسین و زینب میگفت درود فرستادیم. شریعتی با همه اشتباهاتش حق عظیمی بر نسل جوان و دانشگاهی روزگار خود داشت و نقش او در انقلاب اسلامی و بازآفرینی مفاهیم و الگوهای اسلام عملی و مکتب تشییع حقیقتی غیرقابل انکار بوده است.
از دکتر شریعتی جدا شدیم. از اینکه او در جوار مرقد مطهره بانوی کربلا آرمیده است احساس غریبانهای پیدا نکردیم. باز به دیدار حضرت زینب بازگشتیم. نماز ظهر و عصر را در آنجا اقامه کردیم و لحظه جدایی از بانوی بزرگ نینوا و مبلغ نامآور حقیقت نبوت و مجسمه اسلام فرا رسید. این تک بیت همراه از دوران نوجوانیام چون چشمهای در تمام وجودم جوشیدن گرفت که احیای دین گرچه به قتل حسین شد میسر / تکمیل آن زموی پریشان زینب است.
با کوله باری از خطا و گناه و اشتباه از آن حضرت توسل جستیم تا شفاعت ما را در روز محشر کند.
برنامه بعدی، پس از زیارت سیده زینب دیدار با مدیر موسسه دارالبعث بود. دارالبعث موسسه بزرگ مطبوعاتی سوریه است که وابسته به حزب بعث است. این موسسه روزنامه سراسری بعث را در سوریه منتشر میکند. مدیرکل موسسه عبداللطیف عمران استاد ادبیات عرب دانشگاه دمشق است. عبداللطیف عمران در دیدار با هیئت رسانهای گفت چند تن از دانشجویانش اکنون استاد ادبیات عرب در دانشگاه شهید بهشتی تهران است.
دارالبعث دارای چندین مجله و پایگاه اطلاعرسانی در فضای مجازی است. روزنامه بعث روزنامهای دولتی در کنار دیگر روزنامههای دولتی سوری همچون تشرین، الثوره و الوطن است. در سوریه این چهار روزنامه دولتی به صورت روزانه و سراسری منتشر میشوند.
کیفیت کاغذ، صفحهآرایی، چاپ و تنوع و تکثر و ویژگیهای تکنیکی خبر نسبت به مطبوعات کشورهای حوزه خلیجفارس و ایران بسیار پایین است. این روزنامهها چهار صفحه اول آن رنگی است و مابقی صفحات به صورت سیاه و سفید منتشر میشوند. سوریه تنها دو شبکه تلویزیونی دارد. شبکههای الدنیا و الاخبار السوریه که کاملا دولتی هستند و رادیو، تلویزیون و مطبوعات زیرنظر وزارت الاعلام یا همان وزارت فرهنگ فعالیت میکنند.
به دلیل فقدان احزاب و انحصار قدرت در حزب بعث تنها رسانههای حکومتی مجوز فعالیت دارند و رسانه داخلی مستقل و غیردولتی در این کشور وجود ندارد.
خبرگزاری رسمی سوریه «سانا» نام دارد (سانا SANA) را میتوان تنها خبرگزاری سوریه دانست. وضع مطبوعات، رسانههای صوتی، تصویری و فضای مجازی نشان میدهد که گردش آزاد اطلاعات و بهرهگیری از ابزارهای رسانهای و تکنیکهای اطلاعرسانی در این کشور بسیار پایین است. رسانههای سوریهای که جهانی تعریف نشدهاند که هیچ حتی در سطح منطقهای یا ملی هم تعریف نشدهاند و چشمانداز مناسب برای نظام اطلاعرسانی ترسیم نکردهاند.
بدینسبب نیز مسئولان حوزه فرهنگ و رسانه در این کشور به دلیل ساختار سیاسی انحصاری حاکم، فضای رسانهای را رقابتی ترسیم نکردهاند و نتیجه آن که رسانههای کشور سوریه در مقابل رسانههای فراملی و منطقهای چون الجزیره، بیبیسی عربی و العربیه از شعاع برد بسیار ناچیزی برخوردار بوده و قادر به رقابت در جنگ روانی و رسانهای نیستند.
شبکههای الجزیره و العربیه در این جنگ سیاست منطقهای در کنار قطریها و سعودیها وارد جنگ نرم تمام عیاری شدهاند و زیرساختهای فناوری اطلاعرسانی، منابع انسانی و راهبردها و تکنیکهای هنری در سوریه قادر به تنویر افکار عمومی کشورهای منطقه پیرامون حوادث سوریه و انعکاس واقعیتهای این کشور در منظر افکار عمومی جهانی نیست.
این واقعیت تلخ را نیز در دیدار با خانم لونا شبل مسئول امور رسانهای دفتر ریاستجمهوری سوریه نیز مطرح کردیم که وی همه را پذیرفت و خواهان انتقال تجربیات جمهوری اسلامی ایران در حوزه رسانه بود. خانم لونا شبل خود چند سال گوینده اخبار شبکه الجزیره بوده است که بدلیل مواضع ضد امریکایی که داشت ارتباطش را با الجزیره قطع کرد و از طرف بشار اسد به سمت مسئول امور رسانهای دفتر رئیسجمهور منصوب شده بود.
در دیدار با عدنان محمود وزیر اطلاعرسانی سوریه نیز هیئت رسانهای ایران از ضعف رسانههای سوریه در انعکاس واقعیتهای عینی و ارایه گزارشهای میدانی از تحولات سوریه انتقاد کرد.
بضاعت کم این کشور در حوزه رسانه و کمتجربگی در مواجهه با جنگ روانی کشورهای مخالف سوریه را آنگونه که واقعیت است نشان نمیدهد بلکه شبکههای الجزیره و العربیه از کاهی کوهی ساخته، گویی سراسر سوریه هرجومرج است، آنچه در قاب تصویر دو چشم دیده میشد با آنچه از زاویه شبکههای بیگانه به خانههای مردم میرفت تفاوت بسیار معناداری داشت.