تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۴۰۱۲۰
تحلیل و پاسخ مستدل 9 دی به رفسنجانی

چرا آقای هاشمی موضع امام را تحریف می‌کند؟


اظهارات هاشمی رفسنجانی در روزهای پایانی سال 1390 و در دیدار مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی و بسیاری از رسانه های خارجی داشت و بار دیگر از نیمه چالشی و جنجال برانگیز چهره هاشمی رونمایی کرد تا ثابت شود سیاست پله ای "یکی به عقب یکی به جلو" از سوی او همچنان ادامه دارد. هاشمی رفسنجانی در این مصاحبه جنجالی می گوید «من در سال های آخر حیات امام(ره) نامه ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای این که نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنه هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسایل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»!
بحث مذاکره با آمریکا- خصوصاً به شکلی عام و کلی که هاشمی مطرح کرده است- موضوعی نیست که به اقتضائات زمانی وابسته باشد و از تحولات خاص مقطعی نشأت گرفته باشد. اما بر خلاف این برداشت اولیه تحلیل این یادداشت آن است که اتفاقاً هاشمی رفسنجانی سخنان خود را با توجه به اقتضائات زمانی گفته و مقصود خاصی را دنبال می کرده است.
1- سخنان جنجالی اقتضاء اظهارنظرهای موسمی
چندسالی است که در میان اهالی مطبوعات، همچنین در میان سیاسیون مشهور شده است هاشمی رفسنجانی سخنان «چالشی» و بعضاً «ساختارشکنانه» خود را هنگامی می گوید که احساس می کند خطری او را تهدید نمی کند. به طور مثال در فتنه 88 مواضع حمایت گرایانه هاشمی از فتنه گران و عدم موضع گیری روشن او در برابر اقدامات فرزندانش، انتقادات بسیاری را برانگیخته بود اما واکنش هاشمی به سیل انتقادات تنها زمانی ابراز شد که او خود را در خطر دور شدن از کرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری احساس کرد و در آن برهه بود که در یک موضع گیری، از رفتارهای فرزندانش تبرّی نسبی جوئید و همزمان مواضع انقلابی در حمایت از نظام و لزوم مقابله با دشمنان و دسایس عوامل داخلی، اتخاذ کرد. در انتخابات مجلس شورای اسلامی، صبح روز انتخابات هاشمی صحت انتخابات را موازی با پروژه «تحریم انتخابات» زیر سوال برد و روز بعد پس از آشکار شدن حضور چشمگیر و قاطع مردم، انتخابات را قویاً تمجید کرد و در مدح حضور مردم سخن راند. مواضع سینوسی، اظهارات یکی به میخ یکی به نعل، اظهارنظرهای شاذ و چالشی و سخنرانی های اقتضائی اینگونه از سوی هاشمی سبب شده است برخی از سیاسیون همفکر هاشمی(نظیر عطریانفر)، هاشمی رفسنجانی را بازیگری با کارایی نقش آفرینی دوگانه که به طور «دو زیست» در فضای سیاسی کشور موضع می گیرد، بدانند.
در راستای همین تحلیل، اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی قابل تأمل است. تنها چند روز پس از انتصاب مجدد هاشمی بر ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظرات اینگونه هاشمی دوباره بیان شده است و چهره چالشی او دوباره خودنمایی کرده است. سرّ این مواضع سینوسی- موسمی در ضعیف قلمداد کردن حافظه کوتاه مدت مردم نهفته است. هاشمی رفسنجانی می پندارد از طرفی می تواند با اظهارات این چنینی خلأ رهبری را در طیف اصلاح طلب پر کند و از طرف دیگر همچنان در برهه های دیگر و از تریبون های رسمی تر ، سیگنال هایی مبنی بر همبستگی وسیع خود با مواضع انقلابی نشان دهد. البته مفروض این تاکتیک نسبتا درست است چون حافظه کوتاه مدت مردم چندان مواضع سیاستمداران را برای مدت زمان طولانی در خود نگه نمی دارد. اما نکته قضیه در این است که «تناقض ها» در رفتار و گفتار سیاسی به حافظه بلند مدت مردم منتقل می شود و به همین جهت است که به نظر می رسد انگاره «مواضع دوگانه» از سوی هاشمی، پیش فرض تلقی مردم از او شده است.
2- اقتضاء بازیگری در شکاف تهدیدات
تهدید دشمن تنها به نقطه هدف اعلانی آن چشم امید ندوخته است و شاید در تهدیدات مختلف، چشم امید دشمنان به «تبعات» و «ترغیبات» تهدید خود بیشتر متوجه باشد. به زبان ساده شاید نفس «تحریم اقتصادی» هدف دشمن نباشد و دشمن به فعل و انفعال هایی که در واکنش ظاهرا خیرخواهانه ( و در حقیقت به موازات آن ) رخ می دهد، حساب ویژه ای باز کرده باشد. واقعیت آن است که تحریم های همه جانبه و ویژه ای از سوی نظام پر مدعای غرب- به رهبری آمریکا- برای نظام جمهوری اسلامی طراحی شده است و بخشی از آن اجرا گردیده. شکاف معضلات و مشکلات اقتصادی همواره بهترین دستاویز برای کنشگری و بازیگری فعالان سیاسی بوده است و در برهه ای ممکن است یک حزب یا گروه سیاسی، سیاست های اقتصادی را مقصر اصلی مشکلات قلمداد کند و از این طریق بر موج نارضایتی مردم سوار شوند و یا حتی بخواهد از قابلیت فنری و ارتجاعی آن استفاده کنند اما حالتی که بسیار زننده تر است این است که کسی سیاست های کلی نظام و آرمان های انقلاب را مقصر اصلی مشکلات اعلام کند و خواستار تجدیدنظر در آنها باشد.
برخی از تحلیلگران سخنان هاشمی که در آن از لزوم رابطه با آمریکا سخن رانده بود را نقل قولی از لحاظ تاریخ نگاری «نیمه نویسی» خوانده بودند که البته تحلیل درست و حرف حقی است. چون هاشمی از نامه خود خطاب به امام(ره) گفته اما از واکنش امام و جواب نامه از سوی ایشان چیزی نگفته است. اما شاید صورت مسئله چیز دیگری باشد؛ هاشمی در چند سال اخیر به وضوح نقل قول ها و سیگنال هایی از اعتراض به نظر امام(ره) و تلاش برای عوض کردن نظر امام(ره) مطرح کرده است و البته اکنون نیز شاید خود هاشمی هم بپسندد به عنوان سیاستمداری شناخته شود که حتی در زمان امام(ره) هم مقابل برخی نظرات ایشان می ایستاده و درصدد تغییر نظر ایشان برمی آمده است. این مسئله که چرا هاشمی در همان زمان حیات امام(ره) ابداً تمایل نداشت چهره ای از او به ذهن ها نقش بندد که کمترین اختلافی با امام دارد و مواضع او در آن زمان تماماً در هماهنگی با خط امام(ره) بیان می شد، موضوعی قابل بررسی البته در مجالی دیگر است. مسئله اصلی در مقطع زمانی کنونی، آن است که توجه کنیم در انتخابات سال 88 و اسفندماه 90، همفکران و منسوبان سیاسی هاشمی رفسنجانی شکست سختی خوردند و در حالت عادی چشم اندازی برای ارتقاء منزلت آنان در چشم مردم، وجود ندارد. راهکاری که در این وضعیت به نظر می رسد، استفاده سیاسی از تحریم های اقتصادی خارجی و بزرگنمایی مشکلات اقتصادی و از همه بالاتر ربط دادن آن به مسئله «عدم رابطه و مذاکره» با آمریکا است. تنها در این شکاف است که تصور می شود می توان وجهه ای کسب کرد و نمدی برای اصلاح طلبان، بافته می شود.
سیاست تحریم بارها و بارها تکرار شده و نتیجه ای نداده است پس در این برهه هدف از اصرار عجیب بر آن سیاست کهنه پیشین چیست؟ قطعاً براندازی و سقوط و توهماتی چون فروپاشی و ... حتی در تحلیل های تندروترین صهیونیست ها هم اعتبار عملیاتی ندارد. پس هدف از سیاست تحریم را باید در «عوارض» آن جستجو کرد که پنداشته شده است می تواند ذائقه سیاسی مردم ایران را عوض کند و نگاه مردم را به کسانی متوجه کند که رابطه بهتری با غرب دارند و از مذاکره با آمریکا سخن می گویند. ان شاءالله این تحلیل و این پیش بینی درست نباشد اما به نظر می رسد در طول ماه های آینده- و احتمالا با چاشنی چند تحرک اقتصادی مشکوک نظیر بلواهای مصنوعی طلا و ارز- داد اصلاح طلبان بلند شود که مردم را دریابید و برای تسکین مشکلات (؟!) به مذاکره مستقیم روی آورید و سازش کنید. این فرآیند دو طرفه میان دشمنان خارجی و سیاست بازان داخلی اگر «نتیجه ای» برای نظام اقتصادی کشور نداشته باشد- که قطعا ندارد- «منفعتی» برای اصلاح طلبان خواهد داشت که مدعی شوند ما از قبل پیش بینی کرده بودیم و دیدید گفته بودیم مذاکره کنید! حرف اصلاح طلبان در سپهر سیاسی ایران خریداری ندارد و آنها به کلی از چشم قاطبه مردم افتاده اند، تنها با کلیشه نخ نما شده «کارایی اقتصادی محصول رابطه سیاسی» و با راهکار پوسیده «لزوم مذاکره مستقیم با آمریکا» است که متصور شده اند می توانند توجه مردم را جلب کنند. انتقاد اصلی آن است که چرا هاشمی رفسنجانی قبل از عبور کردن از پیچ تهدیدات، مأیوسانه و منتقدانه سخن می گوید و هنگامی که از گردنه مشکلات عبور می کنیم در مدح مقاومت مردم سهیم می شود و به تجلیل می پردازد. هاشمی قبل از انتخابات 12 اسفند و حتی روز 12 اسفند در پروژه «تحریم» انتخابات بازیگری کرد و فردای فتح 12 اسفند، فاتحانه نغمه پیروزی «حضور» مردم را تکرار نمود. از همین رو چرا قبل از عبور کردن از فاز جدید تحریمات و تهدیدات، از مذاکره (ترجمان غیررسمی سازش) سخن می راند؟
3- چرا آوای مذاکره با آمریکا را سر می‌دهند؟
حال اگر فرض نماییم مطالب مطرح شده از سوی هاشمی مدت دار و با منشا اقتضائات زمانی نیست باید اندکی در کلیت بحث "رابطه یا مذاکره با آمریکا" تامل کنیم گرچه این بحث از موضوعات قدیمی و حل شده فضای سیاسی ایران است و به قول معروف آقای هاشمی "خرمن کهنه به باد داده است" اما به هرحال بد نیست دوباره به آن نظری افکنیم .ابتدا باید معلوم شود منظور از "رابطه با آمریکا" چیست؟ چرا که هم اکنون هم مبادلات تجاری بخش خصوصی وجود دارد ، پیغام پسغام های سیاسی رد و بدل می شود حتی سیگنال های نظامی متقابل فرستاده می شود و رفت و آمد میان مردم دو کشور هم جاری است. پس آنچه هاشمی مدعی شده "مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است" اساسا موضوعیت ندارد چون ایران حرف های خود را علنا و حتی از کانال های غیررسمی به آمریکایی ها منتقل کرده و آنها هم متقابلا از همین مسیر جواب داده اند و مشکل فراتر از دور یک میز نشستن و حرف زدن است.پس نتیجه می گیریم منظور هاشمی از رابطه با آمریکا همان رابطه دیپلماتیک رسمی است که اولین تبعات آن پذیرش مشروعیت طرف مقابل و احترام قائل شدن برای طرف مقابل است. البته این موارد ظاهر قضیه است چراکه آمریکایی ها مذاکره را تنها برای مذاکره و عکس یادگاری مذاکره و " لبخند دیپلماتیک" مقابل دوربین ها را برای تضعیف روحیه و سرکوفت زدن به انقلابیون تمام دنیا می خواهند. نمی دانیم آیا هاشمی از این حقایق که بارها اعلام شده اطلاع دارد یا حتی می داند برخی تحلیل گران آمریکایی اصولا دیپلماسی را این گونه تعریف می کنند که " دیپلماسی یعنی سگ را ناز کنی تا زمانی که سنگی پیدا کنی!" واقعا خامی محض است اگر کسی به لبخند دیپلماسی آمریکایی ها دلخوش کند چرا که آنها دقیقا در همان لحظه که به روی ما می خندند به دنبال سنگ می گردند.
به جز تجربه های مکرر قبلی، "دست مخملی" اوباما که به سوی ملت ایران دراز شد و همزمان بیشترین حمایت ها را از ضد انقلاب در فتنه 88 (حتی از تروریست هایی نظیر ریگی و رجوی) انجام داد و بیشترین تحریم های اقتصادی را تصویب کرد؛ ماهیت "دست چدنی" آمریکا را که برای شکستن عزت ایران دراز می‌شود، نشان داد. باید توجه کنیم اگر بحث رابطه و مذاکره با آمریکا را بپذیریم گام بعدی بحث گشایش سفارت خانه و یا دفتر رسمی دیپلماتیک است و خوب است بدانیم فردی نظیر مک فول( سفیر فعلی آمریکا در روسیه و کارشناس ارشد عملیات نرم و متخصص مسائل ایران) در سال 2007 گفته بود:"ما می خواهیم ایران را در جهان معاصر بگنجانیم. این مسئله شرایط خاصی دارد: شما باید به ما اجازه دهید سفارت خودمان را در ایران افتتاح کنیم. شما باید اجازه دهید سازمان "USAID" در ایران فعالیت کند. شما باید اجازه دهید دیپلماسی عمومی ما فعالیت کند، یعنی همان کاری که ما در سایر کشورها می‌کنیم. شما می دانید که به همراه گشایش سفارت چه چیزی به کشور می آید؟ بله، افسران اطلاعاتی هستند که به کشور می آیند. سازمان "سیا" - بخشی از سفارت ما است. ما می توانستیم امکانات شبکه اطلاعاتی خود را در ازای حضور فراگیر در کشور اساساً گسترش دهیم. این موجب بروز مناقشه واقعی در میان رژیم خواهد شد..."
و اما این که ما هم چنان مقاومت کرده و با آمریکا مذاکره نمی کنیم و رابطه نداریم ، چه معنایی دارد؟ دقیقا معنای آشکارش آن است که زندگی سیاسی – بین المللی بدون آمریکا هم ممکن است و می توان بدون آنکه به آمریکا باج داد در ابعاد جهانی و منزلتی، پیشرفت کرد. همان چیزی که هاشمی مفروض بحث خود گرفته و از آمریکا به عنوان "قدرت برتر دنیا" نام برده، انگاره ای است که پذیرش آن مورد تمنای آمریکایی ها است.
آنها می خواهند در تحلیل ها به قدرت رو به افول آمریکا ، برچسب "هژمون" و قدرت برتر زده شود و به ناچار اضافی خوری های آمریکایی ها از حقوق بین الملل به عنوان یک واقعیت سیستم بین المللی، پذیرفته شود. اما پیشرفت اقتصادی و علمی و افزایش نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی در حالی به دست آمده که با مدعی مالکیت سرقفلی روابط بین الملل(آمریکا) نه رابطه ای دارد و نه مذاکره ای انجام می دهد اما در موارد متعددی حق خود را از دادگاه های همین سیستم ناعادلانه روابط بین الملل امروز گرفته است. بحث مذاکره و رابطه یک نیاز برای آمریکایی هاست اما "کبر" استکباری چون آمریکا سبب می‌شود برای تحصیل عنصر حیاتی خود ناز و کرشمه کند و آرزوی استراتژیک خود را به عنوان یک امتیاز بفروشد. هنگامی که دولت آمریکا رابطه خود را با ایران قطع کرد و مورد پذیرش و استقبال فراوان حضرت امام (ره) قرار گرفت آمریکایی ها هرگز تصور نمی کردند پس از سی و چند سال شعارهای ضد سرمایه داری و ضد آمریکایی ایران از جغرافیای خاورمیانه تا قلب اروپا و آمریکا به سرعت طی شود. در دوران محنت و سختی اول انقلاب پیرجماران ، بذر مبارزه با آمریکا را در زمین کاشت و امروز نهال های آن در سراسر دنیا سر برآورده است. اما واقعا اندک آشنایی با افکار و آرمان های امام خمینی (ره) نشان می دهد خط قرمز مذاکره و رابطه با آمریکا در ادبیات امام چنان «محکم» است که هاشمی نمی تواند با اظهارات و نقل قول های نصفه و نیمه و برداشت های استمزاجی خود آن را «متشابه» کند. جالب است که هاشمی در پی انتقادات به سخنانش مدعی شده است که اگر حرف هایم غلط بود امام(ره) جواب می دادند که باید بگوییم اگر حرفهایتان غلط نبود حضرت امام (ره) آن را می پذیرفتند و باب بحث رابطه با آمریکا را خودشان باز می کردند و در وصیت نامه خود آمریکا را "تروریست بالذات دولتی" نمی خواندند. برای یادآوری آقای هاشمی برخی از فرازهای سخنان امام(ره) در مورد آمریکا و رابطه با آمریکا مرور می شود:
«ما آن قدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم. »
«سلطه آمریکا تمام بدبختیهاى ملل مستضعف را به دنبال دارد. »
«آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. »
«آمریکا شماها را براى نفتتان مى خواهد، آمریکا شما را براى این مى خواهد که بازار درست کند، که نفتتان را ببرد و بنجلها را بیاورد به شما بفروشد. »
«آمریکا این تروریست بالذات دولتى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و همپیمان او صهیونیسم جهانى است که براى رسیدن به مطامع خود، جنایاتى مرتکب مى شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. »
البته دوباره هاشمی نباید تشکیک کند و نظر امام(ره) در مورد رابطه با آمریکا را به دوران اولیه و میانی رهبری ایشان مرتبط بداند. بلکه نظر امام (ره) در مورد ماهیت آمریکا و رابطه با آن یک نظر مبنایی و اصولی و توصیه هایی فراتر از زمان بوده است. سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در خصوص رابطه با آمریکا تنها به دهه 60 محدود نمی شود. ایشان دیدگاه استکبار ستیزی خود را در بعدی فراتر از زمان طرح کرده اند. امام خمینی در اواخر عمر شریفشان در سال 67 به ملت و مسئولین توصیه می کنند: « چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهان خواران خصوصا آمریکا از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند. لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم.»(صحیفه امام جلد 21 ، صفحه 195 ) هم چنین امام (ره) اعتقاد داشتند آمریکا به این زودی دست از سر ملت ایران برنخواهد داشت (همان، جلد 1 ، صفحه 193 ) امام(ره) حتی فراتر از این می روند و می گویند: « آمریکا برای درازمدت تا 200 سال بعد هم ممکن است برنامه داشته باشد.»( همان، جلد 15 ، صفحه 203 ) برخلاف دوران پهلوی که رابطه آمریکا و ایران را رابطه عقاب جوان قاره جدید با شیرپیر قاره کهن می دانستند، امام(ره) این رابطه را رابطه گرگ و بره می خوانند و منفعتی در آن نمی دیدند: « خیال نکنید روابط با آمریکا یک چیزی است که برای ما صلاحی دارد این رابطه مثل گرگ و بره است می خواهند از ما بدوشند نمی خواهند چیزی به ما بدهند.»( همان، جلد 10 ، صفحه 360 )
رهبر کبیر انقلاب اسلامی رابطه با آمریکا را همچنین رابطه ظالم و مظلوم می دانستند، رابطه یک غارت شده با غارتگر : « آنها به رابطه با ما احتیاج دارند ما رابطه با آمریکا را می خواهیم چه کنیم. ما چه احتیاجی به آمریکا داریم؟ »( همان، جلد 7 ، صفحه 357 )
در اندیشه حضرت امام(ره) پذیرش شیطان بزرگ تا ابد غیر ممکن خواهد بود. ایشان در دیدار کارکنان وزارت نفت می گویند: « ایران دستش را پیش آمریکا انشاء الله تا ابد دراز نمی کند ولو اینکه فانی شود»( همان، جلد11، صفحه 140 ) ایشان به آیندگان اکیدا توصیه می کنند: «جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد»( همان، جلد 21 ، صفحه 155 ) اصول و آرمانهایی که البته یکی از مهم ترین آنها خط قرمز رابطه ایران و آمریکا است. اصل حمایت از ملت های مظلوم جهان مانند حمایت همیشگی از ملت فلسطین و دشمنی با اسرائیل از جمله همین آرمان ها است.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی، شهادت را بهتر از رابطه « رعیت و اربابی » با آمریکا می دانند. ایشان در وصیت نامه خود می گویند: «اگر با دست جنایتکار آمریکا محو شویم و خدای خویش را ملاقات کنیم بهتر از این است که در زیر پرچم ارتش سیاه غرب، زندگی اشرافی داشته باشیم.»
حضرت امام (ره) رابطه با آمریکا را تا آنجا غیرممکن و زیانبار می داند که حتی از اعزام دانشجو به آمریکا پرهیز داده و می گویند : «از فرستادن دانشجویان به آمریکا احتراز شود»( همان، جلد 21، صفحه 440 ) اگر چه امام خمینی مرزهای آمریکا را خونین می دانند و هر چه رابطه با آمریکا را مضر و بی نتیجه می خوانند اما راه رابطه را تا ابد نبسته اند. ایشان اگر چه می گویند: « ما تا آخر ایستاده ایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد» (همان، جلد 21، صفحه 434 ) اما بلافاصله می گویند: « مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد» اکنون باید از آقای هاشمی سوال شود آیا ظلم های آشکار آمریکا بر مردم مظلوم بحرین و خیانت های آشکار آنها در قتل عام مردم غزه، فجایع جنگ 33 روزه لبنان یا سیاست رسمی ترور دانشمندان مظلوم کشورمان را نمی بیند ؟ یا این موارد را مصداق "ظلم" نمی داند؟
حضرت امام خمینی(ره) تمام طرح های آمریکا را بر ضد اسلام و خلق می دانند اما مذاکره به خاطر منافع ملت را مشروط به شرایطی می پذیرند که آن شرایط با فروپاشی آمریکا یا قلب ماهیت استکباری آن معادل است.
اما به نظر می رسد مهمترین کلام امام خمینی در خصوص رابطه با آمریکا فردای قطع رابطه توسط آمریکا در 19 فروردین 59 طرح می شود. ایشان قطع رابطه را به فال نیک می گیرند و از آن به عنوان طلیعه پیروزی نهایی ملت ایران نام می برند و می فرمایند: «ملت بزرگوار ایران اگر این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاول گری ها کرده است، جشن بگیرد، حق دارد.»( همان ، جلد 12 ، صفحه 233) آن روز حضرت امام خمینی پیشرفت های امروزین کشور به عنوان ثمره استقلال و اتکای به نفس را می دیدند که قطع رابطه با آمریکا را «جشن» نامیدند اما نمی دانیم چرا هاشمی از همه این موارد غافل است؟ کهنه بحث رابطه با آمریکا که با کهنه زخم مظلومین عالم در ارتباط است و یک موضوع اصولی و مبنایی است. اما این بحث هر از چندی از سوی برخی سیاست پیشگان داغ می شود بدون آنکه حقیقتا به تبعات آن توجه شود. در دوران موسوم به اصلاحات آواهایی برای رابطه با آمریکا سر داده شد و خلف صالح امام خمینی(ره) ، حضرت آیت الله خامنه ای در جواب مشتاقان رابطه با آمریکا فرمودند:«کسانی که دم از رابطه با آمریکا می زنند یا از الفبای سیاست چیزی نمی دانند یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛یکی از این دوتا است.» چرا که رابطه و مذاکره با آمریکا ابزاری برای فشار بیشتر و راهکاری برای دست و پا کردن "سنگ" است. هم چنین حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به نمایندگان مجلس ششم که در مقابل فشارهای آمریکا سیاست نرمش و سازش و مصالحه و مذاکره را پیشنهاد می دادند، فرمودند:
«من این موضوع را بارها به بعضی از مسئولانی که دچار وسوسه و واهمه هایی بودند، گفته ام که حدّ یَقفِ فشار آمریکا کجاست؛ آن را مشخص کنید، که اگر به آن جا رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود. من عرض بکنم حدّ یقف کجاست؟ آن جایی است که شما- که چنین حقی را نه شما دارید، نه من- از طرف ملت ایران اعلام کنید که ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمی خواهیم؛ هر کسی که شما مصلحت می دانید، بیاید در این مملکت حکومت کند! این حد یقف است؛ اول اسارت مملکت. مگر می توانیم؟ من و شما مگر می توانیم مملکت را به دشمن بدهیم؟ مگر ما چنین حقی داریم؟ این ملت، ما را برای این سرکار نیاوردند. امروز روزی نیست که اگر از این وظیفه حفظ استحکام داخلی عدول کنیم و آن را بر پشت سر بیندازیم، خدای متعال و مردم و تاریخ بر ما ببخشایند؛ امروز روزی نیست که بشود این وظیفه را نادیده گرفت؛ باید هوشیار بود. امیرالمومنین فرمود: «والله لا أکونُ کالضَّبُع، تَنامُ علی طولِ اللَدم» معروف است بین عرب ها که کفتار را وقتی می خواهند صید کنند، آهنگی می خوانند که خواب آور است. «طول اللدم» یعنی آهنگ خواندن که با آن یواش یواش بچه را می خوابانند. مادر؛ آهسته، آهسته دست روی گوشش می زند، این را می گویند «لدم». کفتار را با آهنگی توی لانه اش می خوابانند، وقتی خوابید، این را می گویند «لدم». وقتی خوابید، به سراغش می روند. حضرت امیرالمومنین می فرمایند که: «والله لا اکون کالضّبع» من آن کفتاری نیستم که من را با آهنگ و آوازه خوانی بخوابانند و هر کار می خواهند، بکنند.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات