تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۴۰۶۵۸
گروه ضربت (7)

در جستجوی چریکهای مخفی استکبار (بخش سیزدهم)

دکتر عبدالعزیز رضوانی / 1agazade.blogfa مقدمه: در گزارش های پیشین، پس از اشاره اجمالی به شکل گیری گروه ضربت در بطن حوزه علمیه قم و هشدارهای حضرت امام خمینی(ره) در خصوص حفظ حرمت مرجعیت، اقدامات «گروه ضربت» علیه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی و انتقادهای صریح حضرت امام خمینی(ره) در 29 فروردین 1358 درباره مساله سازی عناصر این گروه در خصوص کتاب شهید جاوید، را یادآور شدیم و تصریح کردیم که به رغم هشدارهای حضرت امام(ره) گروه ضربت به کمیته های انقلاب اسلامی و دیگر نهادها نفوذ کرد و در مسیر فتنه انگیزی قرار گرفت. از روشهای گروه ضربت برای به در کردن نیروهای انقلاب از صحنه، انتساب آنها به رژیم ستمشاهی و همکاری آنان با ساواک بود.

اعترافات نسل سوم
مجله «شهروند امروز» که نویسندگان نسل سوم باند مهدی هاشمی و گروه ضربت آن را منتشر می کردند، هنوز هم به توجیه حملات این گروه به بیت آیت الله العظمی گلپایگانی می پردازد. البته آنها ناگزیرند ضمن اعتراف به اصل حملات، این اقدام را ناشی از «محافظه کاری(!)» معظم له قلمداد کنند. این مجله در شماره 53 می‌نویسد:
«روش و منش ایشان به گونه‌ای بود که روحانیون انقلابی (مدعی) حامی امام خمینی(ره)، حتی سال‌ها پس از پیروزی انقلاب، در نقل تاریخ آن دوران از «محافظه‌کاری» آیت‌الله یاد می‌کردند و یکی از روحانیون مبارز (!)، حاج آقا (سید) مهدی (گلپایگانی)، فرزند ایشان را محور مقابله با انقلابیون نامید.»
گفتنی است حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی گلپایگانی، در 1357 و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، در تصادفی مشکوک دارفانی را وداع گفت. طراحان شهادت احتمالی سید مهدی گلپایگانی، از اینکه نتوانسته بودند به طرق دیگر آیت الله العظمی گلپایگانی را از نهضت اسلامی و پاسداشت حوزه علمیه قم جدا کنند، با این اقدام چه هدفی را دنبال می کردند؟ پاسخ به این پرسش خود، بحث مبسوط دیگری می طلبد.
شهروند امروز، بهانه تقابل گروه ضربت با آیت الله العظمی گلپایگانی را اینگونه شرح می دهد: «در جریان انتشار کتاب «شهید جاوید»... روحانیون انقلابی(!) دو بار به منزل ایشان رفتند(!) و فریاد اعتراض خود را به گوش آیت‌الله (العظمی گلپایگانی) رساندند؛ آقایانی همچون موسوی خوئینی‌ها، عبدالمجید معادیخواه، قدرت‌الله علیخانی، حسن ابراهیمی (نجف آبادی)، (محمد علی) هادی نجف‌آبادی و ...(در این اعتراض حضور داشتند)»
شهروند امروز، پس از تأیید ضمنی محتوای کتاب شهید جاوید، به توجیه حمله عناصر گروه ضربت به بیت آیت الله العظمی گلپایگانی، می پردازد: «... صاحب «شهید جاوید» با نگاهی عقلانی(!) به حادثه عاشورا و قیام امام حسین نگریسته بود و علم امام را رد کرده بود.»
گو اینکه نسل سومی های گروه ضربت هنوز هم «رد علم امام» را اقدامی «عقلانی!!» قلمداد می کنند. شهروند امروز ادامه می دهد: «برخی از روحانیون و منبری‌ها که اغلب آنان با آیت‌الله (العظمی گلپایگانی) همراه بودند، زبان به گلایه (از شهید جاوید) گشودند... در اسناد ساواک در آن دوره آمده بود: «تبلیغات حاد در رد کتاب «شهید جاوید» به وسیله وعاظ به صورتی درآمد که احتمال اصطکاک و بیم زد و خورد بین طرفداران (حضرت امام) خمینی به حمایت از صالحی (نویسنده کتاب) و مشکینی و منتظری (تقریظ‌نویسان) و جناح مخالف کتاب می‌رود که از محصول این اختلافات می‌توان نسبت به تضعیف گلپایگانی که بیش از دیگران موجب جنجال را فراهم می‌نماید، اقدام نمود.».
چرا که آیت‌الله(العظمی گلپایگانی) گفته بود:‌ «صالحی چند سال قبل کتاب را آورد نزد من و اجازه چاپ خواست. من با دقت خواندم، دیدم صلاح نیست و اجازه ندادم. صالحی گفت: اگر آقای (آیت الله) صافی گلپایگانی) گفت چاپ نکن، چاپ نمی‌کنم. ایشان هم مطالعه کرد و صلاح ندانست؛ ولی، ناگهان شنیدم چاپ کرده.» ایشان به این سخن اکتفا نکرد و اعلام کرد: «هرکس مقلد من است، حرام است این کتاب را بخواند.»
چه کسی منتظری را آیت‌الله کرد!
نویسنده وابسته به گروه ضربت در شهروند امروز می نویسد: «در همان ایام (سال1352) روحانیون انقلابی آنچنان از این مسئله ناراحت بودند که در منزل آیت‌الله (الظعمی گلپایگانی) تجمع کردند و هنگامی که ایشان از آقای منتظری نام برد، ناگهان «موسوی خوئینی‌ها» میان سخن آیت‌الله (گلپایگانی) به سخن آمد و گفت: «بگویید؛ آیت‌الله منتظری!»
نکته قابل توجه اینکه نویسنده وابسته به باند سید مهدی هاشمی و گروه ضربت، «طرح ترور آیت الله العظمی گلپایگانی» را اغراق آمیز و داستان‌پردازی ساواک قلمداد و یادآوری می کند: «اختلاف آنچنان بالا گرفته بود که ساواک با اغراق‌آمیز بیان کردن این مسئله، در گزارش خود آورده بود: «طلاب طرفدار کتاب «شهید جاوید» و پیروان(!) خمینی و شیخ حسینعلی منتظری قبل از ماه محرم به منزل آیت‌الله گلپایگانی حمله‌ور شدند و قصد کشتن وی را داشته‌اند. به طوری که مشارالیه در منزل خود در حضور اجتماع طلاب فریاد برآورده است که مرا راحت بگذارید و اگر قصد کشتن مرا دارید، من در اختیار شما هستم.»
گرچه نویسنده شهروند امروز، طرح ترور آیت الله العظمی گلپایگانی را «اغراق آمیز» می‌نامد، اما گروه ضربت چندی بعد آیت الله شمس آبادی را کشتند. جالب اینکه عناصر گروه ضربت در جریان رسیدگی به پرونده قتل آیت الله شمس آبادی، به کوشش خود برای قتل آیت الله العظمی گلپایگانی، هم اعتراف کردند.
تلاش نشریه وابسته به باند سید مهدی هاشمی و نویسنده نسل سوم گروه ضربت، برای اغراق آمیز خواندن طرح ترور آیت الله العظمی گلپایگانی، مشابه تلاش محمد عطریانفر عضو دیگر همین باند در شهروند امروز، برای پنهان کردن نقش برادر همسرش، «جواد قدیری غفرانی» در ترور حضرت امام خامنه‌ای در ششم تیر 1360 است. عطریانفر به دروغ این ترور را به گروهک فرقان نسبت داد تا وابستگان و نزدیکان خود را از این جنایت مبرا توصیف کند. گو اینکه دیگر در تیرماه 1360 اصلاً گروهک فرقان وجود خارجی نداشت. (بنگرید به 9 دی شماره۲۳)
شهروند امروز در ادامه درباره تقابل ساختگی خود بین آیت الله العظمی گلپایگانی با اصل انقلاب-نه گروهک ضربت- می نویسد: «در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب، اندک‌اندک یخ کدورت میان انقلابیون و آیت‌الله (العظمی گلپایگانی) آب شد.»
این نشریه می افزاید: «ایشان (آیت‌الله العظمی گلپایگانی)، با فوت (!؟) حاج آقا مصطفی خمینی، مجلسی را در قم برگزار کرد تا شریک غم آیت‌الله خمینی (!؟) در نجف باشد.»
چرا شهروند امروز از فوت آقا مصطفی خمینی(قدس) سخن می گوید و از کاربرد لفظ شهید برای ایشان و نیز استفاده از لفظ «امام» برای حضرت امام خمینی(ره) ابا دارد؟
نشریه نسل سومی های گروه ضربت، در ادامه می افزاید: «ایشان همچنین پس از انتشار مقاله توهین‌آمیزی در 17 دی 56 درباره امام خمینی به سرعت واکنش نشان داد و در جمع طلاب معترض گفت: «وحدت خود را حفظ کنید و به اعتراض آرام خود ادامه دهید و مقاومت کنید. اینها دروغ می‌گویند که ما با کارهای آنان موافقیم، علما، همه مخالفند ...» البته ایشان پس از یک هفته کلاس‌های تعطیل شده حوزه را بازگشایی کرد و در همان ایام این توهین را فقط مختص امام ندانست: «مقالات اخیر بعضی جراید و حمله به احکام مقدس اسلام و تهمت و توهین مقام شامخ روحانیت، موجب نگرانی و تشنج گردید ...»
حتی بیمارستان تحت نظر ایشان هم در حادثه 19 دی قم محلی برای مداوای مجروحین این حادثه شد. پس از این واقعه، اطلاعیه‌های سیاسی آیت‌الله (العظمی گلپایگانی) رو به افزونی رفت. مراسم‌های چهلم این حادثه در این شهر و آن شهر برگزار می‌شد و رژیم با مردم برخورد می‌کرد و در پی آن آیت‌الله (العظمی گلپایگانی) اعلام موضع و اعتراض کرد. اعتراض ایشان آنچنان شدت گرفت که حکومت وقت در 29 اردیبهشت 57 در ایام سوگواری برای حضرت زهرا (س) به بیت ایشان حمله‌ور شد که شب حادثه آیت‌الله گلپایگانی به دلیل ناراحتی قلبی به بیمارستان منتقل شد.
اگرچه ایشان از موضع‌گیری علیه رژیم پهلوی دست برنمی‌داشت اما هیمنه و اقتدارشان به حدی بود که ایستادگی رژیم در تدفین فرزند مرحوم آیت‌الله در حرم حضرت معصومه (س) شکست و به این امر تمکین کرد. البته آیت‌الله گلپایگانی نمی‌توانست در برابر رفتارهای خشن کوتاه بیاید... ایشان همچنین به صراحت با دولت شاپور بختیار مخالفت و از تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران حمایت کرد.
از سوی دیگر، در 16 بهمن 57 پیام تبریکی برای رهبر فقید انقلاب فرستاد: «آنان که جناب عالی را دستگیر و به خارج از کشور تبعید نمودند، چنین روزی را که به خواست خداوند متعال با این احترام و استقبال بازگردید، تصور نمی‌کردند... اکنون که ملت مسلمان ایران با استقبالی که از جناب عالی به عمل آورد، برای چندمین بار رأی خود را که از هر مواجهه با آرای عمومی قاطع‌تر است، اظهار کرد و خود را در سرکوب کردن کاخ‌های ارتجاع همچنان مصمم نشان داد...»
این چنین بود که آیت‌الله در قم، با ورود امام خمینی به این شهر به استقبال ایشان رفت و امام نیز به بازدید ایشان آمد... برخی سیاست‌های سال‌های آغازین شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی ایران آنچنان به مذاق آیت‌الله خوش نمی‌آمد، ایشان مخالف سرسخت ریاست‌جمهوری «ابوالحسن بنی‌صدر» ‌بود و او را بر اساس نگرش‌های مذهبی زیبنده این مقام نمی‌دید... که با فرستادن نماینده‌ای – فرزند آیت‌الله – این مسئله را به گوش رهبر انقلاب رسانده بود و ایشان گفته بودند: «قول داده است که درست شود.» دیگر اموری که ایشان به آن اعتراض می‌کرد بحث برخی سیاست‌های اقتصادی چپ‌گرایانه جریان حاکم بود.»
نکته جالب آنکه بازهم نویسنده شهروند امروز، هیچ اشاره ای نمی کند که به اعتراف سیدمهدی هاشمی نطفه ریاست جمهوری بنی صدر در قم و در همان محفلی بسته شد که هسته مرکزی گروه ضربت بود.
شهروند امروز و گروه ضربت خط تقابلی خود را با مرجعیت و اشخاص بزرگواری چون آیـت الله العظمی گلپایگانی، ناشی از رویکرد ضعیف(!) ایشان در انقلابی گری و حتی همکاری ایشان با ساواک قلمداد می کردند. نکته ای که در حملات گروه ضربت به بیت معظم له - چنانکه در شماره دوم سلسله گزارش های گروه ضربت بدان اشاره کردیم- به آنها اشاره می شد. این در حالی بود که آن بزرگوار تصریح می کرد که به دلیل عدم همکاری وی با ساواک، عناصر رژیم قصد ترور شخصیت او را کرده اند.
این در حالی است که بین عناصر گروه ضربت با ساواک و موساد ارتباطات وثیقی برقرار بود.
پیوند با ساواک و موساد
تاکنون از افراد گروه ضربت چهره های زیر را معرفی کرده ایم:
وفق یادداشت محمد علیخانی در وبلاگ شخصی خود، حسینعلی منتظری و هاشمی رفسنجانی به عنوان حامیان گروه ضربت بودند.
محمد علیخانی همچنین اشاره کرده است که ناصرالدین قوامی تهیه کننده بولتن گروه ضربت بوده است.
سیدهادی و برادرش سید مهدی هاشمی، فتح الله امید نجف آبادی، محمد حسین شریعتی (شیخ پرده نشین)، منوچهر زند وکیلی. در شماره‌های نخست سلسله گزارش‌های گروه ضربت به این موارد اشاره کردیم.
قدرت علیخانی، ژنرال و فرمانده عملیاتی گروه ضربت (وفق گزارش شهروند امروز. بنگرید به 9 دی شماره 46)
دیگر اعضای عملیاتی گروه ضربت هم جواهری و حسن ابراهیمی نجف آبادی و... بودند. در شماره‌های نخست سلسله گزارش‌های گروه ضربت به این موارد اشاره کردیم.
فتح‌الله امید نجف‌آبادی
وی از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با منوچهر قربانی فر، دوست و مرتبط بود. آقای منتظری در خاطرات خود به این مساله اشاره می کند. قربانی فر که عضو شبکه زیتون - شاخه ایرانی موساد است- و همکار مستقیم رئیس این شبکه یعنی، یعقوب نیمرودی بوده است. قربانی فر از طریق شبکه زیتون، حمایت تدارکاتی و مالی غائله حزب خلق مسلمان، توطئه کودتای نوژه، معامله ناکام مک فارلین و محسن کنگرلو و... را بر عهده داشته است. قربانی فر، پیش از انقلاب اسلامی با منوچهر هاشمی رئیس کمیته هشتم ساواک - ضد جاسوسی- همکاری می کرد.
بدین ترتیب از طریق، امید نجف آبادی و قربانی فر، گروه ضربت مستقیما با موساد و ساواک متصل بود. با این حال، امید نجف آبادی بر اساس پروژه اسباب کشی عناصر گروه ضربت به نهادهای انقلاب اسلامی، با نظر آقای منتظری رئیس دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان شد و کار صدور حکم در راستای اهداف گروه ضربت و باند سید مهدی هاشمی را بر عهده گرفت. اقدامات وی تا به آنجا کشید که شخص آقای منتظری از امید نجف آبادی تبری می جوید: «البته من با برخی قضاوتهای آقای امید در اصفهان و مصادره کردن بعضی اموال توسط او مخالف بودم. » (سایت آقای منتظری. بخش خاطرات؛ ج 1. ص 617)
شیخ پرده‌نشین (محمدحسین شریعتی)
وی با سرمایه ای که امید نجف آبادی گردآورد، با چاپ توضیح المسائل و تحریر الوسیله امام خمینی(ره) و ارائه آن به طلاب ایرانی در نجف، کوشید پایگاه گروه ضربت را نزد شاگردان حضرت امام خمینی(ره) در دوران تبعید تقویت کند. در مکاتبات آقای منتظری با حضرت امام خمینی(ره) و نیز رنجنامه سید احمد خمینی خطاب به آقای منتظری به موضوع چاپ تحریرالوسیله اشاره شده است: «آقای قربانی فر با مرحوم امید نجف آبادی از پیش از انقلاب مربوط بود، مرحوم امید می‎گفت من قبل از انقلاب می‎خواستم تحریر الوسیله و حکومت اسلامی امام را چاپ کنم و پول نداشتم دویست هزار تومان به پول آن وقت همین آقای قربانی فر به من داد که برای این کار خرج کردم.» (سایت آقای منتظری. بخش خاطرات؛ ج 1. ص 608)
گویا آقای منتظری با اشاره به این اقدام امید نجف آبادی سعی داشته است وی را نزد حضرت امام خمینی (ره) مبرا و پاکدامن معرفی کند. هفته نامه 9 دی، درباره جایگاه شیخ پرده نشین در نهادهای انقلاب اسلامی وفق اسناد تاریخی در سلسله گزارش های «شیخ پرده نشین» به تفصیل سخن گفته است.
سیدمهدی هاشمی
گرچه به سبب افشای برخی جنایاتش، به عنوان سرحلقه این جریان معرفی شده است اما بررسی ابعاد وسیع فعالیت گروه ضربت حتی پس از اعدام وی نشان می دهد او تنها مسئولیت بخشی از این جریان را آن هم در اصفهان و واحد نهضت های سپاه بر عهده داشته است. با این حال، نقش وی در ارتباط با ساواک نیز نقش شناخته شده و البته مهمی است. در این خصوص منابع تاریخی از جمله خاطرات آقای ری شهری، به تفصیل سخن گفته اند.
در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، آیت الله خادمی، نوار سخنرانی وی در تجلیل از محمدرضا پهلوی را به حضرت امام خمینی (ره) ارائه داد. وی تقابل با آیت الله شمس آبادی را به جائی رساند که کار به قتل آن بزرگوار انجامید. در پی این قتل، که می توانست آزمایشی برای قتل آیت الله العظمی گلپایگانی باشد، یکبار دیگر توطئه ساواک برای ایجاد اختلاف در صفوف روحانیت و نهضت اسلامی عملیاتی شد. امری که حضرت امام خمینی (ره) نسبت به آن گلایه داشتند. (بنگرید به بخشهای سوم و چهارم سلسله گزارش های گروه ضربت در 9 دی)
گروه ضربت نه تنها در سطح رهبران بلکه در سطح اصلی ترین حامی یعنی آقای منتظری هم با ساواک مرتبط بود. وی خود در بیان خاطراتش به این ارتباط اشاره می کند.
حسن ساطع(نارنجی)، نیز جزو شاخه اصفهان گروه ضربت و از همدستان سید مهدی هاشمی بود که از مسئولان سپاه اصفهان بود و بازداشت و محاکمه شد. در نتیجه این محاکمه قرار بود اعدام شود که به دلیل نقص مستندات به حبس ابد محکوم گردید. رسیدگی به پرونده ساطع، رد پای وی در پیوند با کودتای نوژه و منوچهر قربانی فر و... را نیز آشکار ساخت. آقای سالک درباره او می گوید: «پرونده حسن ساطع در دست آقای رازینی بود، شبی به من زنگ زد و گفت در پرونده وی ما به نکته‌ای رسیدیم و اگر شما نسبت به آن شهادت دهید ما امشب ساعت 4 او را اعدام می‌کنیم.
این ماجرا مربوط به کودتای نوژه بود. من به رازینی گفتم دینم را به دنیای دیگران نمی‌فروشم چرا که اطلاعات من نسبت به حسن ساطع تا همین جاست و پشت این قضایا را خبر ندارم. وی تأکید کرد که در صورت شهادت شما وی اعدام والا حبس ابد خواهد بود. در ادامه در دو 15 سال به وی عفوی خورد و سپس آزاد شد. اخیراً شنیدم وی به دنبال معوقات خویش در سپاه است، حال آن‌که مدت زمان حضور وی محدود بوده همچنین کسی که دارای چنین جرم سنگینی است به عنوان اخراجی سپاه مطرح است.» (مصاحبه روزنامه ایران با حجت الاسلام احمد سالک. تاریخ 13 بهمن 1387)
ساواک و منتظری
بازماندگان گروه ضربت، هاشمی رفسنجانی و حسینعلی منتظری را حامیان اصلی گروه ضربت می‌دانستند. حال بد نیست به پیوندهای وثیق او با ساوک که ناشی از سادگی وی و نیز بداندیشی اطرافیان او بود، اشاره کنیم.
آقای منتظری شخصاً در خاطرات خود به رفت و آمدهای ساواک به بیت خود اذعان می کند و می گوید: «من از این رفت و آمدها خوشم نمی آمد اما خوب آنها می آمدند. من هم از فرصت استفاده کرده و مرتب آن ها را نصیحت می کردم.»
گردآورندگان خاطرات منتظری (ایزدی، باقی و...) از او می‌پرسند: «طبق بعضی اسناد در زمان اقامت حضرتعالی در نجف آباد، ساواک هرچند مدت یک بار مامورین خود را به سراغ حضرتعالی می فرستاده تا مردم را نسبت به شما بدبین کند، وگویا یک مرتبه هم تعدادی رساله عروه امام خمینی را آورده بودند که شما آن ها را پخش کنید؛ در این زمینه توضیح بفرمایید که قضیه از چه قرار بوده است.»
وی نیز در پاسخ تصریح می‌کند که مأموران ساواک سلام رئیس ساواک اصفهان و اداره کل سوم(امنیت داخلی) را به محضر او تقدیم کرده (!) و حتی برای او هدیه‌هایی می‌فرستادند: «بعد از اینکه مدتی در نجف آباد ماندم، دیدم سیاست آنها عوض شده و هر دو سه هفته یکبار تعدادی از مامورین و مسئولین ساواک به عنوان دیدن به منزل من می آمدند، خیلی هم گرم می گرفتند و راجع به اوضاع کشور حرف می زدند، می گفتند جناب سرهنگ صدقی( رییس ساواک اصفهان در آن زمان) سلام رسانده، جناب تیمسار مقدم( رییس اداره سوم ساواک) سلام می رسانند، یک روز عید یک تابلویی به عنوان هدیه آورده بودند که در وسط آن «یا الله» نوشته شده بود، من از این رفت و آمدها خوشم نمی آمد اما خوب آنها می آمدند. من هم از فرصت استفاده کرده و مرتب آنها را نصیحت می کردم.»
از آن جالب‌تر نصایح منتظری به مأموران ساواک است که او از آن میان به رهنمودهای خود به ساواک برای محدود ساختن توزیع توضیح المسائل حضرت امام خمینی(ره) اشاره می‌کند: « من هم از فرصت استفاده کرده و مرتب آنها را نصیحت می کردم، می گفتم: « شما کارهایی می کنید که عاقلانه(!) نیست مثلا شما رساله آقای خمینی را که قیمت آن ده بیست تومان بوده قاچاق کرده اید الان قیمت آن به سیصد چهارصد تومان رسیده، ولی مقلدهای ایشان به هر وسیله ای که شده آن را تهیه می کنند و از ایشان تقلید می کنند.» من موضع نصیحتی در مقابل آنها می گرفتم چون احتمال اثر(!) می دادم.»
او از روی سادگی، یک مورد اشاره به نصایحش به مأموران ساواک، به محدودسازی رساله امام اشاره می‌کند و جالب اینکه امید اثر بخشی آن را می‌داده است! اما جالب‌تر آنکه در ادامه صریحاً به دیدار خود با مدیرکل سوم ساواک (که مأموریت اصلی آن تأمین امنیت داخلی بود) اشاره می‌کند: «یک بار هم در تهران به تیمسار مقدم گفتم: «شما کسانی را که برای سلامتی آقای خمینی صلوات فرستاده اند گرفته اید و اذیت کرده اید، آخر این چه کاری است خوب آنها هم لج می کنند و با شما در می افتند، اصلاً کارهای شما یک جوری است که مردم را تحریک می کند، شما باید وسعت نظر داشته باشید بالاخره آیت الله خمینی یک مرجع تقلید است، تقلید از او جرم نیست که مردم را به این شکل اذیت می کنید.» (سایت آقای منتظری. بخش خاطرات. ج1 . ص 285-286)
برخورد هوشمندانه آیت الله العظمی گلپایگانی با ساواک
این اعترافات صریح آقای منتظری را با رویکرد حکیمانه و هوشمندانه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی و نیز رفتار همراه با عزت آن بزرگوار با رژیم پهلوی، مقایسه کنید. آن هنگام که در سال 1352 گروه ضربت و هواداران آقای منتظری به بیت آن بزرگوار هجوم بردند، ساواک مباحث زیر را از این واقعه گزارش داد:
«خیلی محرمانه- از: 21 (ساواک قم) به 312 «تاریخ: 19 دی 52- شماره 36750/21- موضوع: اقدامات گروه ضربت- پیرو 3548- 18 دی 52: «ساعت 1730 روز 17 دی 52 گروه ضربت و عده ای از طلبه ها که جمعاً در حدود یکصد و پنجاه نفر بودن در مدرسه فیضیه اجتماع کردند و سپس بصورت دسته دسته و پراکنده حرکت کرده و بمنزل آقای (حضرت آیت الله العظمی) گلپایگانی رفتند... طلبه ای به نام «جواهری»... گفت حضرت آیت الله(!) میدانید که در حوزه علمیه قم اغتشاش و بی سر و سامانی حکم فرما است... از بیت شما اعلامیه بر علیه آقای مشکینی توزیع کرده اند و مهر و امضای شما پای آن بوده است لذا ما آمده ایم از محضر شما تقاضا کنیم که به این بی سر و سامانی ها رسیدگی کنید...
آقای (حضرت آیت الله العظمی) گلپایگانی... گفت اولاً ما در حوزه تصمیماتی داریم و در این باره با آقای شریعتمداری مذاکره کرده ایم و خدا شاهد است که من مستقیم با دولت رابطه ندارم ولی غیر مستقیم اقدام کرده ایم بلکه بتوانیم آقایان(علمای تبعید شده؛ ربانی شیرازی، منتظری، مشکینی و...) را برگردانیم و اما درباره مهر و امضای من؛ بشما بگویم که اصلاً چنین چیزی نبوده و شخصی مهر مرا چاپ کرده است حتی امسال یکنفر رفته در یکی از دهات گفته من خود گلپایگانی هستم بجای من در ده رفته بود چطور نمیتوانند مهر مرا جعل کنند... سازمان امنیت فعلاً با من مبارزه میکند و خیلی کارها کردند شاید بتوانند مرا بطرف خودشان بکشند چندی قبل خواستند با من ملاقات کنند ولی من بهیچوجه حاضر بملاقات نشدم لذا برای من پیغام دادند که «کاری بر سرت بیاوریم که زنهای قمی با لنگه کفشهایشان ترا از قم بیرون کنند.»
این کارها تمام دست دولت است اینهمه تهمت و چیزهایی که در اعلامیه رادیو و بصورت جزوه برعلیه من چاپ و منتشر کردند تمام دست دولت است و حتی گفتند که آقایان را که تبعید کرده اند (ربانی شیرازی، مشکینی، منتظری و...) من دستور داده ام... اعلامیه به اسم من پخش میکنند ولی کی پخش میکند کجا پخش میکند؟ چه کسی پخش میکند؟ در این هنگام «شیخ قدرت اله علیخانی» بلند شد و گفت با اجازه حضرت آیت اله این طلبه ها که آمده اند اینجا آمده اند از شما تقاضا کنند که سید مهدی (آیت الله زاده) گلپایگانی را از حوزه اخراج کنید...
این طلبه ها آمده اند بگویند که مهدی گلپایگانی باید از حوزه اخراج شود (طلبه ها گفتند صحیح است) بعد طلبه دیگری بنام «حسنعلی ابراهیمی» رشته سخن را بدست گرفت و گفت حضرت آیت اله آیا حضرت علی هم مثل شما قضاوت میکرد(؟) و افزود آقای منتظری و مشکینی خودشان گفته اند(!) که مسبب اصلی تبعید ما مهدی گلپایگانی بوده است... آیت اله منتظری آیت اله مشکینی با چه کسی اختلاف دارند و چرا طرف مقابلش را تبعید نکرده اند... چرا باید کلیه اختیارات منزل شما بدست مهدی باشد... آیا اینها. اینهمه فتنه و آشوب که در حوزه می کنند شما را باخبر میکنند؟...
مهدی گلپایگانی و مهدیقلی باستانی در حوزه منفورند و الان هم اگر باستانی این مرد خائن به مدرسه فیضیه بیاید طلبه ها او را قطعه قطعه میکنند و همچنین مهدی گلپایگانی را. اینها در حوزه خائن شناخته شده اند و باید از حوزه اخراج شوند لذا پس از معذرت خواهی از حضرتعالی خواهش میکنم که باین وضع سر و سامانی داده شود. ما شما را پدر خود میدانیم و اکنون که در حدود 200 نفر طلبه و فضلا گرد هم جمع شده ایم برای اینست که شما فکری بکنید... آیت اله(العظمی) گلپایگانی پس از استماع سخنرانی ابراهیمی فقط گفت وفقهم اله و برخواست و باندرون رفت.»
«نظریه شنبه(رهبر عملیات ساواک)- از ساعت 5/2 بعد از ظهر من در مدرسه فیضیه گروه ضربت را زیر نظر داشتم سید هادی هاشمی داماد منتظری. علی اصغر فقیه مشکینی برادر علی اکبر مشکینی. شیخ منوچهر زند وکیلی. شیخ قدرت اله علیخانی. فقیهی اصفهانی. سید افتخاری. شیخ علی نوائی. محمود رحیمی. محمد تقی اثنی عشری. علوی اصفهانی مرتب از بعد از ظهر در مدرسه اجتماع میکردند. شیخ قدرت اله علیخانی عده ای از طلاب ترک را نیز که چندی قبل نزاع کرده بودند آورده بود غیر از سید هادی هاشمی و علی اصغر فقیه مشکینی و زند وکیلی بقیه افراد بمنزل (حضرت آیت الله) گلپایگانی مراجعه نمودند...»
«نظریه یکشنبه(مقام مافوق رهبر عملیات؛ رئیس ساواک قم)- مفاد گزارش صحیح است اینگونه اقدامات ادامه خواهد یافت و از ناحیه (حضرت آیت الله العظمی) گلپایگانی هم بدون عکس العمل نیست باید منتظر آینده بود. شراره»
باز هم از اعترافات سیدمهدی هاشمی
بصیرت و ژرف‌اندیشی آیت الله العظمی گلپایگانی که تعرضات گروه ضربت علیه خود را ناشی از ساواک می دانست، سالها بعد سید مهدی هاشمی، در اعترافاتش آشکار ساخت. او در اعترافاتش می نویسد:«به تدریج با طرح «شهید جاوید» و بروز حوادثی نظیر آن چه در منزل آیت الله گلپایگانی رخ داد که توسط آقای جواهری، شیخ حسن ابراهیمی هدایت می شد، با همدستی شیخ قدرت [معاون کمیته مرکزی امور شهرستانها] گروه ضربت را پایه گذاری نمود. این گروه تعدادی از طلاب مخالف شهید جاوید مانند باستانی، شیخ حیدر جعفری (فرزند آقای گلپایگانی) را مضروب و نسقی از مخالفین گرفت که آن روزها به شیخ قدرت(علیخانی) لقب ژنرال قدرت داده بودند. نقش اخوی تأمین امور مالی گروه بود و نقش شیخ قدرت هدایت عملیات ضربت بود.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات