1ـ نگاه دو دولت به یکدیگر
در سند «تدبیر سیاست خارجی روسیه» که در سال 2000 منتشر شد، اولویتهای سیاست خارجی روسیه به ترتیب تضمین همکاری دو جانبه و چند جانبه با کشورهای جدا شده از شوروی؛ روابط با دولتهای اروپایی برای ایجاد یک نظام امنیتی با ثبات و دموکراتیک؛ روابط با آمریکا؛ روابط با کشورهای آسیایی شامل چین، هند، پاکستان و روابط بیشتر با ایران، روابط با کشورهای خاورمیانه و خلیجفارس، روابط با کشورهای آفریقایی، روابط با کشورهای آمریکای لاتین آمده است. نکته جالب این است که در سندی که با عنوان «بررسی سیاست خارجی روسیه» در سال 2007 میباشد این اولویتبندی همچنان محفوظ مانده است.
در دوره پس از 11 سپتامبر 2001 تحولی در تعاملات امنیتی روسیه و آمریکا روی داد که شاهد تأثیراتی از این تحول بر جمهوریاسلامیایران بودهایم. در این رابطه میتوان به تأکید آشکار روسها بر غیر عملی بودن راه حل جمهوریاسلامیایران برای دریای خزر، انجام رزمایش در دریایخزر با وجود تأکیداتی که جمهوریاسلامیایران طی سالهای متوالی بر غیر نظامی ماندن آن کرده بود و تداوم و تحکیم توافقهای دو جانبه و قرار دادن ایران در برابر عمل انجام شده، اشاره کرد.
در واقع، هرگاه روسیه به غرب نزدیکتر شود، طبعاً بر روابط آن کشور با سایر دولتها و از جمله ایران تأثیر خواهد گذاشت. بدنبال چنین واقعیتی، عوامل مختلفی نظیر اهمیت استراتژیک، نیازها و مبادلات اقتصادی، پرستیژ و اعتبار بینالمللی قرار دارند. اما از سال 2003 که روابط روسیه و غرب بار دیگر تیره گردید، ایران جایگاه مناسبتری در سیاست خارجی روسیه پیدا کرد. مجموعه اظهارنظرهای برخی مقامات و صاحبنظران روسی در مورد اهمیت روابط با ایران نشان دهنده این جایگاه است.
از نگاه ایگورایوانف وزیر خارجه سابق و دبیر شورای امنیت روسیه ایران یک شریک مهم روسیه در آسیای میانه است و نفوذ و اقتدار تهران بطور گستردهای در جهان اسلام پذیرفته شده است. روابط ایران و روسیه بطور کلی به وسیله حسننیت مقامات دو کشور تقویت میشود. دو دولت دیدگاههای مشترکی برای حل بسیاری از مشکلات منطقهای و جهانی دارند. گسترش موفقیتآمیز همکاریها به سیاستهای منطقهای کمک میکند. تاجیکستان و افغانستان دو نمونه از همکاریهای موفق ایران و روسیه هستند. همکاری سیاسی مؤثر دو کشور بهوسیله فرصتهای جدید برای همکاریهای سودمند تجاری و اقتصادی پشتیبانی میشود که پروژههای صنعتی حملونقل و انرژی از آن جملهاند. (Ivanof, 2002: 126)
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه ضمن تأکید بر اهمیت زیاد ایران برای روسیه، میگوید: «دو کشور میتوانند نه تنها در روابط دو جانبه بلکه در زمینه مسائل منطقهای و بینالمللی بحث و گفتگو کنند. ایران نقش بسیار مهمی در آسیای مرکزی و خاورمیانه دارد. غرب با بهانه قرار دادن فعالیت هستهای ایران سعی کرده است روسیه را از بازارهای پرسود، بیرون کند. همکاری هستهای با ایران مشروط به همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژیهستهای است.» (روزنامه نوروز، 17 فروردین 1381: 5) او همچنین اعتقاد دارد، روسیه با همه کشورها همکاری میکند و با آمریکا برای ایجاد یک جهان امن همکاری میکند، اما این به معنای همکاری علیه کشور دیگری نیست، «ما نمیخواهیم در هیچ اتحاد و ائتلاف مقدسی وارد شویم. (http://kremlin.ru) جهان بهسوی منازعات میان تمدنها پیش میرود و منازعات زیادتر میشود، اما روسیه نمیخواهد در هیچ طرفی قرار گیرد. پوتین در آخرین نظرها، ایران را یک شریک مهم برای روسیه دانسته است (www.iran.ir).
روسیه امروز در سال 2008 نسبت به اوایل دهه 1990، از شکوفایی، ثبات، آرامش و اقتداری به مراتب بیشتر برخوردار است؛ بطوری که بسیاری از تحلیلگران، آن را یک قدرت بزرگ احیاء شده میدانند و معتقدند سیاست خارجی آن نیز از استقلال عمل کاملی برخوردار است. روسیه امروز در فشارهای روانی، سیاسی و نظامی آمریکا و اتحادیه اروپا، به کشورهای مستقل جهان اهمیت بیشتری میدهد و در این راستا سیاست فعالی را در خاورمیانه دنبال میکند؛ در این میان ایران از جایگاه و اهمیت مناسبی برخوردار است، اما این جایگاه در سیاست خارجی روسیه را باید با توجه به واقعیتها و الویتهای موضوعی و منطقهای سیاست خارجی روسیه درک کرد.
در روابط ایران و روسیه میتوان الگوهایی نسبتاً ثابتی را پیدا کرد؛ هر گاه دولت ایران قدرتمند بوده است، با هر ماهیتی و حکومتی، روسها روابط خوبی با آن داشتهاند و هر گاه دولت ایران ضعیف بوده، روسها تردیدی در بهرهبرداری از وضعیت داخلی ایران به خود راه ندادهاند. هر گاه دولت روس ضعیف بوده، بیشتر متمایل به همکاری با ایران بوده، زمانی که منافع روسیه اقتضاء میکرده است، آنها در ساخت و پاخت با غرب به زیان ایران تردیدی به خود راه ندادهانده. (سجادپور، 1379)
از نگاه روسیه، همکاری با ایران بیش از کسب درآمد برای منابع هستهای روسیه اهمیت دارد و مسائلی از قبیل چچن و توجه به موقعیت ایران در خلیجفارس برای فشار بر آمریکا نیز مهم هستند. همچنین حضور مشاوران نظامی روس در ایران و اعزام نظامیان ایرانی به روسیه برای آموزشهای گوناگون اهمیت دارد. برای رهبران روسیه، ایران کشوری است که میتواند در تنظیم روابط خاورمیانهای روسیه نقش مثبت بازی کند. عدم حل و فصل مسائل بهرهبرداری از دریای مازندران سایهای سنگین بر روابط رو به گسترش دو کشور افکنده که در تعامل پیچیدۀ روسیه با غرب، مسکو هیچگاه به خاطر ایران در برابر اروپا و آمریکا نمیایستد؛ چون پیوندها و منافع آنها آنقدر درهم تنیده است که با وجود اختلاف نظرها و تفاوتها، روسیه در برابر آنها نمیایستد. (کولای،1384: 144)
به هر حال، در چهارصد سال گذشته مناسبات میان دو کشور، هیچگاه به این خوبی نبوده است و ایران به روسیه به عنوان رقیب نگاه نمیکند. اگر روسیه در زمینۀ امنیتی و به ویژه اقتصادی پاسخهای صریحی بدهد دو طرف میتوانند با یکدیگر همکاری کنند. این احساس ایجاد شده که روسیه تمایل ندارد با ما همکاری کند. روابط ایران و روسیه مورد حساسیت قدرتهای بزرگ است، اما با محدودیتهای تاریخی، جغرافیایی و فنی روبرو میباشد. بهر حال روسیه یکی از کشورهای مهم نظام بینالملل است که به لحاظ جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی برای ایران اهمیت دارد. تسریع در اجرای طرحهای تقویت صنایع و ناوگان دریایی جمهوریاسلامیایران در دریای خزر به ویژه در بخش نفت و گاز از جمله این اقدامات است که میبایست با ملاحظات سیاست ـ امنیتی و نه صرفاً اقتصادی مدنظر قرار گیرد. (صفری، ماهنامه دیدگاهها و تحلیلها، شماره 192: 7 ـ 26 )
2ـ همکاریهای دو کشور در دوره جدید
روابط نوین ایران و روسیه از پابان جنگ تحمیلی در سال 1367 و خروج نیروهای شوروی از افغانستان با سفر آقای هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور وقت مجلس شورای اسلامی به مسکو در سال 1368 و امضای قرارداد 10 میلیارد دلاری همکاریهای اقتصادی و فنی دو کشور آغاز شد. پس از فروپاشی اتحادشوروی، روسیه جدید و دولت سازندگی این روابط را حفظ کرده و بتدریج گسترش دادند. بازدید مقامات دو کشور در سطح وزرا (وزرای خارجه، دفاع و دبیران شورای امنیت) ادامه یافت. با وجود برخی موانع و مشکلات، اما عنصر ژئوپلتیک و دور شدن روسیه از مرزهای ایران و کاهش عنصر تهدید برای تهران در کنار پیدایش یک منطقه حایل و مشترک که اینک در معرض و نفوذ طرفهای سوم قرار گرفته بود، شرایطی را پدید آورد که منافع دو کشور را به هم پیوند زد.
ملاقات سران دو کشور در نیویورک در سال 2000 کمک کرد تا وضعیت جدیدی پدید آید و روابط نزدیک روسیه و ایران در جایگاه ثابت و قانونی خود قرار گیرد و سپس در زمانی که رئیسجمهوری ایران محمد خاتمی در سال 2001 از روسیه دیدن نمود و توافقنانه همکاریهای اساسی با ولادیمیر پوتین را به امضاء رساند، تقویت گردد. این دیدار موجب شد روابط دو طرف برای دهه بعدی بطور جدیتر تداوم یابد و با سفر پوتین به تهران در سال 2007 به اوج خود برسد.
عوامل متعددی نظیر: نزدیکی جغرافیایی، درک منافع مشترک در حوزههای مهم منطقهای، انزوای سیاسی نسبی دو کشور و درک متقابل نیاز به مخالفت با حضور و نفوذ قدرتهای بزرگ در حوزههای پیرامونی دو کشور در ترویج و تشویق همکاریها تأثیر داشتند. از نظر ایران، روابط با روسیه میتواند موازنهدهنده موضع ایران در مسائل بینالمللی بویژه در مقابل غرب و باز دارنده سایر قدرتهای منطقهای نظیر ترکیه و پاکستان باشد و تلاشهای آنها را برای حذف نقش ایران در منطقه ناکام گذارد. اما برای مسکو از این جهت اهمیت دارد که به توسعه نفوذ آن در مسائل بینالمللی و منطقهای، بویژه در خلیجفارس و خاورمیانه کمک میکند و این نشانه استقلال عمل دولت روسیه در مسائل بینالمللی است و از این جهت مصرف داخلی مهمی دارد و حل مشکلات روسیه در سطح داخلی و منطقهای بویژه در مسأله اسلامگرایی و خزر کمک میکند. روابط دو کشور را میتوان در دو دهه گذشته به سطوح دو جانبه، منطقهای و بینالمللی تقسیم نمود و به بررسی آنها پرداخت.
الف ـ همکاریهای اقتصادی
همکاریهای اقتصادی دو کشور در دو دهه اخیر در زمینههای تجارت، انرژی، نیروگاه هستهای و حمل و نقل در جریان بوده، به شکل روزافزونی ادامه دارد و چشمانداز روشنتری را برای آینده ترسیم خواهد کرد که در اینجا به بررسی آنها میپردازیم.
مبادلات بازرگانی
در زمینه بازرگانی، حجم مبادلات دو کشور ایران و شوروی در سال 1991 (اندک زمانی پیش از فروپاشی شوروی) حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار بود. اما با فروپاشی شوروی و در سالهای نخست که غربگرایان در مسکو نفوذ زیادی داشتند، روابط دو کشور کاهش یافت. از سال 1992تا 1995، این میزان از 723 میلیون دلار به 200 میلیون دلار کاهش یافت. (Shaffer, 2001: 59 - 60) در سال 1347 (1995) در راستای توسعه روابط، هیأتی روسی برای مذاکره با همتایان ایرانی خود وارد تهران شد، آرکادی ولسکی رئیس این هیأت، اشتراک منافع دو کشور را در توسعه همکاریهای صنعتی و فنی با توجه به تجارب پیشین دو کشور اعلام کرد. هدف از این توسعه همه جانبه روابط فنی و صنعتی دو کشور با توجه به نیازهای ایران و تواناییهای روسیه اعلام گردید. در پی توافق روسیه و ایران برای تقویت همکاریهای فنی و اقتصادی، مبادلات دو کشور افزایش یافت (کولایی، 1378: 299 ).
آذر ماه سال 1357، کمیسیون مشترک همکاری اقتصادی دو کشور برای اولین بار در مسکو تشکیل شد. در این کمیسیون موضوعات فیمابین در قالب پنج کمیته اقتصادی و تجاری، صنعت برق، حمل و نقل، ارتباطات و هماهنگی فعالیتها، بررسی گردید. عمدهترین موافقتنامهها در زمینه همکاری تجاری و اقتصادی بود. بر اساس یادداشت تفاهم امضاء شده، قرار شد دو کشور در زمینه صنعت و معدن، ماشینسازی، انرژی اتمی، پست و مخابرات، مترو، کشتیرانی و راهآهن همکاری نمایند. همچنین توافق گردید تا ایران و روسیه به منظور افزایش امکانات حمل بار دریای خزر و بالا بردن حجم مبادلات کالا میان دو کشور، یک شرکت مشترک کشتیرانی تشکیل شود. از سوی دیگر ایران و روسیه در راستای فراهم کردن امکانات مخابرات در منطقه، طرح اتصال مخابراتی مسکو ـ بندرعباس (موسوم به شمال ـ جنوب) را به اجرا در خواهند آورد. (میز گرد همکاریهای ایران و روسیه، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 32: 262)
در سال 1375 (1996)، ارزش روابط دو کشور به 400، در سال 1367 به 450 و در سال 1377 و 1378 از مرز 500 میلیون دلار گذشت، حجم مبادلات دو کشور در سال 2000 حدود 700 میلیون دلار بوده و در سال 2001 از مرز یک میلیارد دلار فراتر رفت. اما بیشتر این مبادلات به واردات ایران از روسیه اختصاص داشته، بطوری که در سال 1998، واردات روسیه از ایران، 70 میلیون دلار بوده است Shaffer, 2002: 60)) و این نشان میدهد که تا چه اندازه ایران تراز پرداخت منفی داشته است.
صادرات اساسی روسیه به ایران همچنان شامل فرآوردههای ذوب آهن مانند آهننورد شده و قطعات نیمه ساخته فولادی، لولههای بیدرز و قطعات دیگر است. در سال 1999، بهای این بخش صادرات روسی معادل 147 میلیون دلار بود. در مقام دوم تجهیزات برای انرژی اتمی (47 میلیون دلار)، در جای سوم وسایل شناور، از جمله اسکلهها و سکوهای شناور (40 میلیون دلار) و مقام چهارم کاغذ و مقوا (36 میلیون دلار) قرار دارند. (میز گرد همکاریهای ایران و روسیه، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 32: 262)
ایران به روسیه میوه، پسته، فرآوردههایی از میوهها و سبزیجات، توتون و سنگهای معدنی صادر میکند. در سال 1999 واردات وسایل نقلیه زمینی از ایران تا 18 میلیون دلار کاهش یافت؛ در حالی که در سالهای قبل، این بخش واردات روسیه از ایران حتی تا 133 میلیون دلار میرسید. روابط اقتصادی دو کشور از سال 2000 و پس از روی کار آمدن پوتین، سفر خاتمی به مسکو و قرارداد همکاریهای ده ساله دو کشور بیش از گذشته گسترش یافت؛ بطوری که در سال 2005 روسیه به هفتمین شریک تجاری ایران تبدیل شد و 33/5 درصد از کل کالاهای صادراتی به ایران را تأمین کرد. در سه ماه اول سال 2007 نیز ارزش تجارت دو کشور معادل 294/2 میلیارد دلار بود. در این سالها، بیشترین سهم از کالاهای وارداتی ایران از روسیه، تسلیحات و سپس فولاد، آهنآلات و چوب بود. صادرات ایران به روسیه نیز بویژه در سالهای 2006 و پس از آن، خودرو، قطعات یدکی خودرو و مواد غذایی بوده است؛ بطوری که سالیانه حدود 1200 دستگاه خودرو سمند به روسیه صادر میشود و طرف روسی خواستار 2500 دستگاه در سال است. در سالهای اخیر، همچنین، جمهوریاسلامیایران به تولید مونتاژ و مشترک هواپیماهای روسی روی آورده و قراردادهایی را امضاء کرده است. در مجموع، حجم واردات ایران از روسیه طی سالهای 84 ـ 1380، بیش از 5/1 میلیارد دلار در سال بوده و در سال 2007 به حدود 3 میلیارد رسیده است.
هفتمین کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی دو کشور در آذر ماه 1368 در مسکو تشکیل شد و روسها ابراز تمایل کردند که در صنایع پتروشیمی ایران سرمایهگذاری نمایند و پروتکلی نیز در مورد همکاری در زمینه انرژی، صنعت، حملونقل،تجارت و استاندارد بین دو کشور امضاء گردید. در حال حاضر طرحهایی در حوزه مهندسی هوا و فضا و ساخت هواپیما و هلیکوپتر در میان دو طرف امضاء شده است. به گزارش خبرگزاری ریانووستی، در اسفند 1368 نیز قرارداد خرید و مونتاژ هواپیماهای «توپولوف 204 و 214 میان مسئولان دو کشور امضاء شده و طبق آن، ایران برای ده سال آینده، یکصد فروند هواپیما به ارزش 5/2 میلیارد دلار خریداری خواهد کرد. رئیس اداره دوم آسیای وزارت امورخارجه روسیه از احتمال اجرای طرحهای مشترک دو کشور به ارزش 20 میلیارد دلار خبر داد که بیشتر مربوط به هواپیماسازی، نفت و گاز و انرژی هستند. (www.irna.ir)
همکاری در زمینه انرژی
در بخش انرژی، ایران و روسیه، در زمینه نفت، گاز و انرژی هستهای (برای مصارف نیروگاهی) و برق همکاری داشتهاند. روسیه و ایران با دارا بودن تقریبی 20 و 50 درصد منابع اثبات شده نفت و گاز جهان، درصدد تنظیم سیاستهای تولید و صادرات خود میباشند که به طور بالقوه بر قیمت و عرضه این منابع در بازار جهانی تأثیر میگذارد. با توجه به دغدغههای امنیت عرضه انرژی در میان کشورهای وارد کننده انرژی، این موضوع مورد توجه قرار گرفته است. زمینههای همکاری در زمینه انرژی توسط دو کشور در با آگاهی رو به رشد بینالمللی از ذخایر عظیم هیدروکربنی دو کشور مصادف شده است. یکی از خصیصههای تعامل روسیه با ایران در زمینه انرژی، گسترش منافع این کشور در دو منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه و دریای خزر است که ایران در این مناطق واقع شده است. برخی تخمینهای محافظه کارانه مؤید این مطلب است که روسیه امروزه 48 تریلیون مترمکعب ذخایر گاز طبیعی (در حدود 30% کل ذخایر جهان) را دارا است. از سوی دیگر روسیه در حدود 75 بیلیون بشکه یا تقریباً 8% منابع نفت جهان را در بردارد و اما ایران دارای 27 تریلیون متر مکعب ذخایر گاز و یا در حدود 17% کل ذخایر گاز جهان است. ذخایر نفت ایران 138 بیلیون بشکه و یا 12% کل ذخایر جهان برآورد شده است.
روابط ایران و روسیه در زمینه انرژی در حال تکامل و دربرگیری رقابت، همپوشانی و اشتراک است که با ملاحظات خاص استراتژیکی و ژئوپلتیکی، هر دو طرف میتوانند از آن به نفع خود سود برند. هر دو کشور از تولیدکنندگان و صادرکنندگان عمده نفت جهان هستند اما دارای اهداف و موقعیتهای بعضاً واگرا میباشند. از منظر دیگر، روسیه عضو اوپک نیست و به این ترتیب از دو سو نفع میبرد: یکی اینکه محدود به سقف تولید معینی نیست و دیگر اینکه از ثبات قیمتی تعیین شده اوپک، ذی نفع میباشد. اما با نگاهی به وضعیت ایران در مییابیم که ایران از سویی هم مقید به رعایت سقف تولید اوپک است و هم از سویی با نیاز مبرم برای تولید بیشتر نفت، نه تنها به علل اقتصادی بلکه به علل فنی و تکنیکی روبرو میباشد. به هر حال این حقیقتی غیر قابل انکار است که ذخایر انرژی روسیه و ایران چه به طور جداگانه و چه با هم برای عرضه آتی انرژی در سطح جهان مهم میباشد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر روابط میان این کشور، تحریمهای آمریکا است که به طور ناخواسته موجب ایجاد روابط نزدیکتر میان روسیه و ایران شدهاست، هر دو کشور خواهان آن هستند تا مواضع و سیاست خارجی مستقل خود را در قبال آمریکا ابراز نمایند و بنابراین علیرغم ماهیت چند بعدی و مبهم روابط ایران و روسیه، اکنون زمانی مساعد پیش آمده تا هر دو کشور به منافع مطلوبی دست یابند.
برای تمام کشورها عرصه صنایع نفت یکی از اولویتهای همکاری اقتصادی با ایران محسوب میشود. این فعالیت هم شامل همکاریها در چارچوب اجلاس کشورهای صادرکننده گاز و هم طرحهای مشخص سرمایهگذاری میباشد.
به طور مشخص، مرحله مهم همکاری بین دو کشور از سال 1999 شروع شد و کمپانی «گازپروم» در میدان گازی ایرانی «پارس جنوبی» 110 میلیون دلار سرمایهگذاری کرد و فاز دوم نیروگاه «شهید مننظری» که با مشارکت کمپانی «تخنوپروما اکسپورت» ساخته شد، راهاندازی گردید. موافقتنامههای دولتی درباره همکاری علمی ـ فنی و ارتبالات هوایی نیز به امضاء رسیدند. همکاری بین دو کشور در زمینه نفت و گاز از دورنمای خوبی برخوردار است. هر چند که ایران دومین ذخایر بزرگ گاز جهان بعد از روسیه را دارا میباشد، طرف روسی در زمینه استخراج و انتقال گاز از امتیازات معینی برخوردار است و حاضر است با ایران تبادل تجربه به عمل آورد. روسیه در عملیات در میدان گازی «پارس جنوبی» در خلیجفارس و ساخت خط لوله انتقال گاز عسلویه شرکت میکند و حاضر است در ساخت خطوط لوله دیگر نیز مشارکت کند. همکاری بین دو کشور در عرصه نفتی نیز توسعه مییابد. بزرگترین کمپانیهای نفتی روسیه مانند لوکویل، یوکوس، سلاونفت، تاتنفت و زاروبژنفت به مشارکت در توسعه صنایع نفت ایران علاقمند هستند. روسیه و ایران در بازار جهانی نفت سهم تقریباً برابری دارند. ایران هر ساله بیش از 100 میلیون تن نفت صادر میکند و روسیه حدود 120 میلیون تن. روسیه به همکاری با ایران به عنوان عضو سازمان اوپک هم علاقهمند است. از جمله، روسیه از مواضع سنجیده ایران در اجلاسیههای اوپک استقبال میکند. (سامانی، «ایران ـ روسیه: زمینههای امتناع و امکان همکاریهای نفت و گاز»، میزگرد همکاری انرژی ایران و روسیه در مرکز مطالعات بینالمللی انرژی، 28 بهمن 1386)
در واقع، شرکت روسی گازپروم در ترکیب کنسرسیومی به همراه شرکت مالزیایی «پتروناس» و شرکت فرانسوی «توتال» ضمن شکستن تحریم آی.ال.اس.آی عملیات بهرهبرداری از فازهای دو و سه گاز «پارس جنوبی» را به اتمام رساندند. سهم «گازپروم» در این طرح دو میلیارد دلار میباشد که 30% را تشکیل میدهد. کنسرسیوم پالایشگاه گاز عسلویه، خطوط لوله گاز به طول 110 کیلومتر با 2 سکوی حفاری را ساخته است. شراکت گازپروم در اجرای پروژه ساخت خطوط لولهکشی گاز ایران ـ پاکستان ـ هندوستان جدی به نظر میرسد. شرکت روسی «تاتنفت» در سال 2005 با بنیادمستضعفان در منطقه آزاد کیش شرکت مشترکی ثبت نمود. قبل از این، شرکت «تاتنفت» در کیش یک شرکت ایرانی ـ روسی تأسیس نموده بود که قرارداد تحقیقات زلزلهخیزی محل استخراج «موند» را دریافت و تجهیزات فنآوری (جهت محل استخراج و نصب تجهیزات محلی چاهها) را تأمین کرد. به منظور تثبیت در بازار ایران شرکت روسی «لوکاویل» 25% از سهام پروژه اکتشاف «اناران» را از شرکت نروژی «نورسکهیدرو» خریداری کرد. ایران مایل است که شرکت لوکاویل در عملیات اکتشافی چندین بلوک در مرز با جمهوری آذربایجان شراکت داشته باشد. فعلاً شرکت روسیه آماده است که فقط به عنوان اپراتور وارد جریان گردد. شایان ذکر است که بسیاری از شرکتهای روسی نتوانستهاند قراردادهایی دریافت کنند زیرا در مناقصهها بازنده شدهاند؛ علت اصلی این مورد شرایط تخصیص اعتبار میباشد. اما شراکت آنها در این مزایدهها و همچنین این مورد که در مزایدهها نه فقط شرکتهای بزرگ بلکه شرکتهای نسبتاً کوچکتر نیز شراکت داشتهاند، نشان میدهد که توجه سرمایههای روسی به بازار ایران روز به روز افزایش مییابد. (مامدوا 1385: 130)
بنابراین، روابط اقتصادی ایران و روسیه در سالهای اخیر در ابعاد تجاری فنی به شکل مناسبتری گسترش یافته و گفته میشود در سال 2007 به بیش از سه میلیارد دلار در سال رسیده است. علاوه بر این، ارزش اجرای پروژههای مشترک دو کشور در آینده نزدیک به 20 میلیارد دلار بالغ میشود. بیشتر این پروژهها در زمینه استخراج نفت و گاز و انرژی میباشند. گازپروم اعلام کرده است که در زمینه حفاری و تولید نفت و گاز برای توسعه دو یا سه بلوک از میدان پارسجنوبی با ایران به توافق رسیدهاست. www.russiannews.ru))
اما در بخش انرژی هستهای، بسیاری از تحلیلگران ایران و روسیه، ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را به عنوان سمبل اصلی همکاری دو کشور مطرح نمودهاند. البته اهمیت این پروژه فقط در سطوح اقتصادی خلاصه نشده و دارای ابعاد ژئوپلیتیکی نیز میباشد. در این رابطه بسیار مناسب است به خاطر آوریم که اولین توافقنامه ساخت نیروگاه اتمی در ایران و همکاری در عرصه استفاده صلحآمیز از نیرویاتمی در سال 1992 به امضاء رسید. در سال 1995 قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر به ارزش 800 میلیون دلار به امضاء رسید. این واقعه زمانی رخ داد که نیروی اتمی در روسیه به عنوان یکی از توسعه یافتهترین عرصههای تکنولوژی مدرن، آینده توسعه آن تیره به نظر میرسید و البته انعقاد چنین قراردادی با ایران هم برای این رشته از صنعت و هم برای اقتصاد روسیه سود کلان اقتصادی داشت. روسیه با مشکلات بزرگی توانست این قرارداد را اجرا نماید زیرا این کشور کاملاً درک میکرد که درآمدهای حاصله از فروش رآکتور در آماده سازی مقدماتی علمی فنی تدوین طرحهای نظامی هستهای خود کمک شایانی خواهد کرد. بنابراین ضمن رعایت تعهدات بینالمللی که روسیه پذیرفته بود، این کشور عملیات ساخت نیروگاه اتمی را تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی هستهای انجام داده و هیچگونه فنآوری حساس با کاربرد دوگانه را در اختیار تهران قرار نداده است. علاوه بر این، روسیه برای رفع نگرانیهای جامعه بینالمللی، به موازات همکاریهای هستهای، گفتگوی سیاسی با مقامات ایرانی را به شکل مداوم انجام میدهد. www.irinn.ir))
برای اجرای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر حدود 300 شرکت روسی کار میکنند و این قرارداد باعث شده که در حدود 20 هزار نفر مشغول به کار یا اینکه فعالیت خود را ادامه دهند. در حال حاضر فقط در سکوی کارگاه بوشهر بیش از 4 هزار نفر فعالیت میکنند که نیمی از آنها متخصصان روسی میباشند. روسیه در آموزش پرسنل ایرانی به منظور بهرهبرداری از نیروگاه شراکت دارد. تا سال 2002 در حدود 300 نفر دوره آموزشی را در روسیه و 341 نفر در کارگاه نیروگاه اتمی بوشهر کارآموزی خود را به اتمام رساندند. (مامدوا، 1385: 127) در سال 2004 شرکتهای روسی عملیات ارزشیابی فنی ـ اقتصادی ساخت واحد دوم نیروگاه اتمی را انجام دادند. چشمانداز توسعه نیروی اتمی مسالمتآمیز ایران، حضور فعال و چندجانبه شرکتهای روسیه را که دارای تجربه کار در این کشور میباشند امکانپذیر میکند. سر انجام پس از مدتها چانهزنی، روسها محموله سوخت هستهای مورد نیاز نیروگاه بوشهر را ارسال کردند و رئیس مؤسسه روسی «اتم استروی اکسپورت» که پیمانکار اصلی ساخت و تجهیز این نیروگاه است، اعلام کرد که روسیه و ایران در ماههای آینده مؤسسه مشترکی برای بهرهبرداری از این نیروگاه تشکیل میدهند. (همان)
مورد قابل توجه دیگر همکاری در عرصه نیروی برق است. شرکتهای روسی تجربه غنی ساخت و نوسازی نیروگاهها را در دوره پهلوی آغاز نموده و سپس در اولین سالهای جمهوریاسلامی ایران ادامه دادند و بدین ترتیب عملیات قراردادهای پیشتر منعقد شده نیروگاههای اصفهان و اهواز به اتمام رسید. طرف ایرانی مایل است که نیروگاههای حرارتی «شهید محمد منتظری» 2200 مگاوات و «رامین» 2315 مگاوات را توسعه دهد. شرکت روسی «تخ پروم اکسپورت» امکان مشارکت در این پروژه را بررسی میکند. پروژه ساخت نیروگاه حرارتی طبس که طبق قرارداد مربوط به عملیات بهرهبرداری از معدن زغالسنگ «مازینا» میباشد در بین چندین طرح جدید، محتملتر به نظر میرسد. گروه مشترک کاری عملیات خود را جهت ارزیابی و چشمانداز ساخت نیروگاه کوچک حرارتی و پایگاه مربوطه فنی آغاز نموده است. خط مشی جدید همکاری در عرصه نیرویبرق شراکت شرکت ایرانی توانیر و شرکت روسی «رائو» در پروژههای انطباق نیروگاههای روسیه و ایران و همچنین ترانزیت و مبادله موسمی نیرویبرق از طریق ارمنستان یا آذربایجان میباشد. در آخر سال 2004 پروتکل سینکرونیزه نیروگاههای ایران، روسیه و آذربایجان به امضاء رسید. بر اساس این پروتکل، مقرر شد نیروگاههای یاد شده کار خود را از سال 2006 آغاز نمایند. در همین رابطه طرح مشابهی با شراکت ارمنستان نیز در دست اجرا است. علاوه بر این روند جدید همکاری در این عرصه شراکت مشترک در ساخت مراکز انرژی در دیگر کشورها میباشد. ایران و روسیه در ساخت واحد یک و واحد دو نیروگاه سنگ توده در تاجیکستان شراکت دارند و به طور مشترک خطوط هوایی انتقال برق در خاک آذربایجان را میسازند. http://pe.rian.ru))
ارتباطات و ترابری
یکی از پایههای مهم توسعه و همکاری میان کشورها، سیستم مناسب حملونقل است. بنابراین با درک این مسئله سعی شده که زیر بنا و چارچوب حقوقی لازم برای آن ایجاد شود. طرح موافقتنامه راهگذر (کریدور) شمال و جنوب که توسط جمهوریاسلامی ایران، روسیه و هند در سال 1999 به امضاء رسید یکی از پایههای مهم حقوقی این مسئله بوده که میتواند به تجارت و رشد اقتصادی منطقه کمک شایانی کند. این مسیر هند را به اروپا، با مسیری کوتاهتر و امنتر متصل میکند. اکنون کشورهای قزاقستان و بلاروس به این موافقتنامه پیوسته و کشورهایی مانند عمان، بلغارستان، ارمنستان، و آذربایجان تقاضای حضور در این موافقتنامه را دارند. تاکنون نشستهای کارشناسی لازم در کشورهای عضو برگزار شده و محل دبیرخانه آن ایران تعیین شده است. (مامدوا، 1385: 128)
از طرف دیگر، برای رونق بخشیدن به تجارت کالا و همچنین راهگذر شمال جنوب اقداماتی صورت گرفته که به شرح زیر است:
الف) تکمیل و تجهیز بنادر در ایران و روسیه؛
ب) راهاندازی خطوط کشتیرانی برای حمل کامیون در دریایخزر؛
ج) تقویت ناوگان حملونقل از طریق افزایش تعداد کشتیهای بزرگ و کوچک در دریای خزر؛
د) زیرسازی و آماده کردن جادهها و راهآهن برای تسهیل صدور کالا؛
ه) انجام اقدامات کنسولی برای تسهیل صدور روادید برای کامیونداران و حمایت از حقوق آنان؛ و...
و) حملونقل نفت و گاز از دریایخزر. (صفری 1384: 134)
تاکنون بخش عمده صادرات روسی به ایران از طریق راهآهن تا آستارخان و سپس از طریق دریای خزر تا ساحل ایران حمل میشود. کالاهای وارداتی به وسیله کشتیها تا ماخاچقلعه و سپس با قطار انتقال داده میشوند. قبلاً (تا اوایل سالهای 1990) حملونقل به وسیله راهآهن از طریق ماورای فققاز صورت میگرفت که 90 درصد این کالاها ترانزیتی بود (از چین و ژاپن به اروپا). اکنون ارتباط راهآهن فقط از طریق ترکمنستان (ایستگاه مرزی سرخس) ممکن است. به علت عرض متفاوت راهآهن روسیه و ایران، در این ایستگاه دستگاه تعویض چرخ نصب شده است که میتواند روزی 200 واگن سرویس دهد. توسعه راهگذرهای حملونقل با مشارکت ایران اجازه خواهد داد سالی 10 میلیون تن بارهای ترانزیتی (4 برابر بیشتر از سطح کنونی) از خاک این کشور عبور کند.
توسعه راهگذر حملونقل شمال ـ جنوب ناظر بر استفاده از چند مسیر است:
1ـ ایجاد خط کشتیرانی در دریای خزر: به این منظور باید بندر روسی اولیا را مدرنیزه کرد (که این عملیات انجام گرفته است) و خط راهآهن 48 کیلومتری از ایستگاه یاندیش تا این بندر را که ساخت آن ادامه دارد. یکی از اسکلههای بندر اولیا توسط کمپانی ایرانی «تاید واتر» ساخته شدهاست. بارها از بنادر ایرانی دریای خزر میتوانند به وسیله کشتی به همه شهرهای بزرگ روسیه که به سیستم آبی ولگا ـ کاما ـ اوکا متصل هستند (40 درصد کشور) انتقال داده شوند.
2ـ ساخت بزرگراه تردد خودرو به دور دریای خزر؛ و...
3ـ استفاده از راهآهن (از طریق ترکمنستان، ارمنستان و گرجستان). به عنوان مثال، روسیه قزاقستان و ترکمنستان به ساخت خط راهآهن از اوزن تا ترکمنباشی علاقهمندند. (همان)
استفاده از خطوط دریای رو ـ رو در دریای خزر، یکی از قسمتهای مهم طرح حملونقل «نوستراک» است که تحت سرپرستی سازمان «یونیدو» طراحی میشود. استفاده از مسیر آبی بنادر ایرانی در دریای خزر از طریق کانال ولگا ـ دون به سوی اروپای جنوبی و از طریق کانال دریایی سفید ـ دریای بالتیک به سوی کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شمالی میتواند آینده خوبی داشته باشد. در سپتامبر سال 2000 وزیران حملونقل روسیه، ایران و هند قراردادی را به امضاء رساندند تا کریدور حملونقل شمال ـ جنوب را که قادر میسازد کالاها از هند به کشور فنلاند به مدت 21 الی23 روز حمل شود را دایر نمایند. حمل کالا از طریق کانال سوئز در حال حاضر 35 الی40 روز به طول انجامد. هیچگونه مالیات یا عوارض برای حمل کالا پرداخت نخواهد شد فقط هزینه حملونقل را در برخواهد داشت.
وزیر حملونقل روسیه بر این باور است که حمل کالا در امتداد راهگذر حملونقل بینالمللی ممکن است تا چند سال آینده سالانه فراتر از 15 تن برسد. در می سال 2002 وزیران حملونقل روسیه، ایران و هند تفاهمنامهای را جهت آغاز این راهگذر به امضاء رساندند. (Nezavismaia Gazeta, 24April 2002: 5)
در سال 2001، حدود 5 میلیون تن محموله از طریق این مسیر با کشتی حمل شده است. 5/2 میلیون تن آن بصورت محموله جامد از طریق بنادر منطقه آستاراخان عبور داده شده و حدود 5/2 میلیون تن نفت از طریق ترمینال ماخاآجاکالا پمپاژ شدهاست. بیش از یک میلیارد دلار از این محموله از طریق راه دریای خزر در سال 2001 با کشتی حمل شده است. و برآورد شده است که 12 الی 15میلیون تن محموله هر ساله از طریق راهگذر حملونقل بینالمللی شمال ـ جنوب طی چند سال آینده با کشتی حملونقل شود. (همان)
پیشنویس برنامه دولتی به منظور همکاریهای اقتصادی بلندمدت با ایران تا سال 2012 توسط میخائیل کاسیانف نخستوزیر در جولای 2002 به امضاء رسید. روسیه امیدوار است پیشنویس اسناد با ایران تا اجلاس دو جانبه هیأت بینالدولی بعدی جهت دادوستد و همکاریهای اقتصادی بر طبق قرارداد 2002 تهران تنظیم شود. برنامه در راستای توسعه بازرگانی، اقتصاد، صنایع، همکاریهای فنی و تکنولوژیکی بین دو کشور در نظر گرفته شدهاست. (Russiskaia Gazeta, 24April 2001: 6)
ب ـ همکاریهای فنی نظامی
بر اساس موافقتنامه 15میلیارد دلاری ایران و شوروی در سال 1368، (1989) حدود 4 ـ 2 میلیارد دلار به خرید جنگافزار و تکنولوژیهای مرتبط با آن اختصاص یافت. در سال 1380 نیز با وجود فشارهای آمریکا و بویژه توافقنامه گور ـ چرنومردین در سال 1995 (که بر اساس آن پس از اتمام زمان قرارداداه ده ساله 1989 در سال 1999 نبایستی قرارداد دیگری در زمینه نقل و انتقالات تسلیحاتی منعقد شود) روسها، موافقتنامه مذکور را لغو و سند همکاریهای دفاعی ـ نظامی ده سالهای را با وزیر دفاع ایران امضاء کردند. خبرگزاری اینترفاکس به نقل از کارشناسان روس گزارش داد که همکاریهای نظامی با ایران سالیانه 300 میلیون دلار برای مسکو درآمد خواهد داشت.
روند همکاریهای نظامی ـ فنی روسیه با ایران پس از بحران کوزوو و روی کار آمدن پوتین دچار تحولی اساسی شد. در فروردین 1379 رئیسجمهور ایران و روسیه در نیویورک با یکدیگر ملاقات کردند و در دی ماه 1379 ایگورسرگیف وزیر دفاع روسیه از ایران دیدار نمود. در این دیدار مقامات دو کشور در مورد همکاریهای نظامی به توافقاتی اساسی رسیدند و طرف روسی بر بیاعتبار بودن توافق گور ـ چرنومردین تأکید کرد. دو کشور قرار گذاشتند با تداوم همکاریهای نظامی، در مورد مسائل امنیتی مشورت کنند، یکدیگر را در جریان دکترینهای نظامی، ساختار ارتشها و خطرات و تهدیدات امنیتی مشترک قرار دهند و به گسترش تماسها و روابط نظامی، مبادلات دو جانبه و آموزش نظامیان ایران در مؤسسات آموزشی روسیه همت گمارند.
وزیر دفاع روسیه، ایران را یک شریک قابل اطمینان توصیف نموده و آمادگی روسیه را برای همکاریهای نظامی و فنی دو جانبه اعلام کرد. در اواخر اسفند سال 1379نیز ریاستجمهوری اسلامی ایران به مدت 4 روز از روسیه دیدن کرد که چند توافقنامه مهم امضاء شد. سند معاهده اساسی همکاریهای همه جانبه، توافقنامههای اصولی در زمینههای مختلف فنی، صنعتی و اقتصادی از جمله دستاوردهای این سفر بود. هفتهنامه دفاعی جینز گزارش داد که بدین ترتیب ایران به سومین خریدار جنگافزار از روسیه (پس از چین و هند) تبدیل میشود. این منبع، میزان خرید جنگافزار را سالانه 400 ـ 300 میلیون دلار ذکر کرد. از قول مهدی صفری سفیر ایران در روسیه نقل شد که روسیه میتواند در سالهای آینده 7 میلیارد دلار از صادرات نظامی به ایران بدست آورد. سر انجام، پس از این رفت و آمدها، در مهر ماه 1380، سند اجرایی همکاریهای دفاعی ـ نظامی ایران و روسیه در جریان سفیر وزیر دفاع ایران به روسیه امضاء شد که بر اساس آن، ارزش مبادلات نفتی و تسلیحاتی دو کشور سالانه حدود 300 میلیون دلار خواهد بود. (بیستونی، 1380: 4)
با وجود این، روسیه همواره محدودیتهای ویژهای برای انتقال فنآوری نظامی به ایران در نظر داشته و حتی نسبت به پیشرفتهای موشکی ایران نیز ابراز نگرانی کردهاست. یوری بالویفسکی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در واکنش به پرتاب موشک «عاشورا» در ایران، آن را محل تردید دانست. (http://rian.ru) الکساندر لوسیوکف معاون وزیر خارجه روسیه نیز در واکنش به پرتاب موشک ایران به فضا، آن را نگران کننده دانست. (www.russian.com)
در سال 2005، روسیه سامانههای دفاع موشکی «تور ـ ام ـ یک» را به ایران فروخت و بابت آن 700 میلیون دلار دریافت کرد. «کمسیون همکاریهای فنی و نظامی ایران و روسیه» که مسئول پیشبرد مراودات نظامی میان دو کشور است، چهارمین نشست خود را در 20 دسامبر 2005 در تهران برگزار کرد و طرف روس قول داد سیستم دفاع ضدموشکی «اس ـ 300» و جنگندههای «سوخو ـ 30» و میگ ـ 29» را ایران فروخته و نیز به مونتاژ هلیکوپتر نظامی در ایران کمک کند. (www.dw-world.de)
پ ـ همکاریهای منطقهای
ایران و روسیه پس از سال 1992 به تدریج در منطقه آسیای مرکزی، خزر و قفقاز به درک مشترکی از منافع متقابل رسیدند که مبنایی برای همکاری آنها در این مناطق شد. خطر گسترش نفوذ قدرتهای غربی و متحدان آنها (ترکیه، اسرائیل، عربستان و پاکستان). سرایت بحرانهای موجود در منطقه به درون مرزهای دو کشور و بستر ایجاد شده بر اساس قرارداد سال 1989، در گسترش این همکاری بسیار مؤثر بود.
دو کشور توانستهاند بتدریج فضای بدگمانی تاریخی را تلطیف نمایند و نسلی از مدیران و فنسالاران که تجربه همکاری با یکدیگر را دارند، میتوانند سرمشقی برای همکاران دیگر خود و نیز آیندگان باشند. از طرفی یادگیری زبانهای دو کشور بطور جدیتر دنبال شده و همین خود علایقی را در دو ملت پدید آورده است.
امروز بر خلاف دوره یلتسین، روسیه یک سیاست خارجه مستقل را در جهان دنبال میکند و این استقلال عمل در صحن نهادهای بینالمللی و مجموعهای از تعاملات جهانی، عاملی برای توازن بخشی به یک جانبهگرایی آمریکا است و البته در کنار کشورهای دیگر و بویژه اقتصادهای در حال ظهور جهان میتواند در متنوعسازی نسبی نظام بینالمللی و چند جانبهگرایی، دفاع از حاکمیت ملی و احترام به اصول حقوق بینالملل نظیر اصل عدم توسل به زور و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها اثر گذار باشد.
یک روسیه قدرتمند که توان دفاع از خود را داشته باشد، همچنین در محدودسازی گسترش ناتو نیز میتواند مؤثرتر عمل کند و این موضوع نیز برای جمهوریاسلامی ایران مهم است. یک روسیه مستقل و قدرتمند و یک ایران مستقل و قدرتمند با توجه به کشورهای قدرتمند جدیدی چون چین، هند و برزیل و کشورهای دیگری که میکوشند فضایی برای تنفس پیدا کنند (همانند مجموعهای از کشورهای آمریکای لاتین)، امکانات همافزایی را در نظام بینالملل پدید خواهند آورد.
در سطوح منطقهای نیز دو کشور میتوانند در موارد ایجابی همکاریهای ثمربخشیتری داشته باشند. دو کشور هم آسیای مرکزی و هم در خزر و قفقاز، قابلیت و ظرفیت آن را دارند که نهادهایی مؤثر برای حل و فصل مسائل و توسعه، امنیت و همکاری ایجاد کنند. این نهادها میتوانند در توسعه منطقهای و همگراییهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گامهای بردارند. جمهوریاسلامی ایران به عنوان یک کشور مسلمان و یک نظام سیاسی مترقی، میتواند جای سایر الگوها را که ضدیت با روسیه را تبلیغ میکنند بگیرد.
دو کشور در مورد بحران قرهباغ به شدت اظهار نگرانی کرده و جمهوریاسلامی ایران کوشید تا میان طرفهای بحران میانجیگری نماید. دو کشور از سال 1994 مجموعهای از نشستها را میان طرفهای جنگ داخلی بحران تاجیکستان در تهران و مسکو تشکیل دادند که در سال 1996 به سازش انجامیده و بدین ترتیب بحران خاتمه یافت. همچنین باید به همکاری در حمایت از ائتلاف شمال افغانستان از سال 1996 تا 2001 اشاره کرد که موجب گردید آنها در مقابل حملات طالبان مقاومت کنند.
در واقع، از نگاه تهران و مسکو حرکتهای تندرو اعم از قومی، مذهبی و... در مناطق مشترک میان دو کشور، منافع آنها را به خطر میاندازد و از اینرو، در بسیاری از زمینهها به همدیگر نه به عنوان رقیب، بلکه چون همکار نگریسته و تلاشهایی را به منظور حل و فصل مسائل به عمل آوردهاند. در این قسمت به همکاریهای مسکو و تهران در مناطق مذکور میپردازیم.
آسیای مرکزی
روسیه در سالهای نخست پس از فروپاشی، از سوی مسکو نگاهی منفی به فعالیتهای ایران در آسیای مرکزی داشت. اما این نگاه با سیاست عملگرایانه ایران متحول شد و دو کشور در مجموعهای از مسائل و به ویژه جریان بحران تاجیکستان با یکریگر همکاری جدی نمودند.
آنچه که در تاجیکستان اتفاق افتاد، یک جنگ داخلی بود که میان اسلامگرایان و دموکراتها از یکسو و کمونیستها از سوی دیگر در جریان بود. پس از آنکه کمونیستها با حمایت نیروهای روسیه و ازبکستان به قدرت باز گشتند، مخالفین به مرزهای افغانستان عقب نشسته و در یکسری عملیات نظامی تعدادی از سربازان روس را به قتل رساندند. برای مسکو، حفظ مرزهای اتحادشوروی بسیار با اهمیت بود و از دست رفتن تاجیکستان به معنای باز شدن این مرزها از جنوب قلمداد میشد. لذا حل این مشکل از راههای دیپلماتیک به موضوعی اساسی برای مسکو تبدیل شد. در پاییز 1373 یک موافقتنامه آتشبس میان طرفین درگیر با میانجگیری ایران در تهران امضاء شد. یک سال بعد رحمانف رئیسجمهور تاجیکستان و عبدالله نوری رهبر اسلامگرایان به تهران دعوت شده و در حضور رئیسجمهور ایران تا یک موافقتنامه برای حل اختلافات به شیوههای مسالمتآمیز امضاء کردند. آنها پذیرفتند تا به آتشبس ادامه داده و شورایی را برای حل مشکلات تشکیل دهند و سر انجام در سال 1376 میان دولت و نیروهای مخالف توافق نهایی به عمل آمد.
نقش ایران در میانجیگری میان گروهای درگیر در تاجیکستان، موقعیت و وزن ایران را در ایجاد صلح و ثبات در منطقه افزایش داد و روسها را بیش از پیش نسبت به نقش مثبت ایران امیدوار ساخت. نکتهای که در این رابطه مهم است اینکه در مسأله تاجیکستان، جمهوریاسلامی ایران بیشتر در نقش یک میانجی عمل کرد، در حالی که روسها عملاً درگیر حمایت از دولت بوده و نیروهای آنها رسماً در آن کشور حضور داشتند. ایران در قانع ساختن اسلامگراها به کنار آمدن با حکومت مورد حمایت روسیه، نقش مهمی بازی کرد. در هر حال، متأسفانه این قضیه بیشتر در جهت منافع حکومت دوشنبه و موقعیت منطقهای روسیه حل و فصل شد.
یک نمونه دیگر همکاری دو کشور به موضوع افغانستان بر میگردد. پس از پیروزی طالبان در سال 1375، ایران و روسیه از ائتلاف شمال حمایت کردند. در همان سال وزیر امور خارجه ایران بر روابط گرم دو کشور تأکید و یوگنی پریماکف وزیر خارجه روسیه از تهران دیدار کرد. طالبان به عنوان یک گروه رادیکال مذهبی برای دو دولت تهدید امنیتی تلقی میشد. و از این رو، تهران و مسکو عزم خود را برای مقابله با آنها جزم کردند. علاوه بر آن، انتقال مواد مخدر از افغانستان برای هر دو کشور مشکلاتی ایجاد نمود و در سال 1378 میان تهران و مسکو یک موافقتنامه مبارزه با قاچاق موادمخدر امضاء شد. همکاری دو کشور در سالهای بعد بیشتر شد و سر انجام نیز آمریکاییها از طریق نیروهای مورد حمایت ایران و روسیه حکومت طالبان را سرنگون ساختند. (کولایی، 1384: 2 ـ 141) پس از شکست طالبان، گمان میرفت که روسها نسبت به حضور آمریکا و سایر دولتهایی چون هند، چین و ایران روی آوردند تا در مقابل حضور غرب در جوار مرزهای چهار کشور نوعی موازنه اعتراض شکل دهند.
با وجود اینکه دو کشور همدیگر را به عنوان رقیب و یا تهدید نگاه نکردهاند، اما همکاریهای دو کشور در سطح منطقهای کمتر توانسته است به ساختار و ترتیبات پایداری منجر شود و بیشتر به شکل غیرآشکار و تلویحی تداوم یافته است. مثلاً در آسیای مرکزی، روسها حتی نسبت به عضویت جمهوریاسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای چندان روی خوش نشان ندادند و ایران صرفاً با مساعدت کشورهای کوچکتر مثل تاجیکستان و قرقیزستان توانسته است در نشست سران سازمان در جولای 2005 در شهر آستانه به عضویت ناظر پذیرفته شود. از دیدگاه روسیه، جمهوریاسلامی ایران بخاطر جهتگیریهای خاص سیاست خارجی خود بویژه در ارتباط با آمریکا و غرب ممکن است به سازمان مذکور معنا و مفهوم دیگری بخشد و از طرف دیگر، ظرفیت سازمان را در جهت نیل به یک زبان واحد امنیتی محدود سازد. (مرادی 1381: 61) روسها به حفظ حوزههای نفوذ خود در منطقه «خارج نزدیک» و از جمله در آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان یک اولویت اساسی مینگرند.
پس، بطور کلی روسیه منطقه «خارج نزدیک» خود را دور از دسترس دیگران میخواهد و در این میان، حتی کشورهایی چون جمهوریاسلامی ایران نیز تا حدود خاصی به عنوان همکار در نظر گرفته میشود. البته شاید در آینده آنها مجبور به پذیرش ترتیبات و ساز و کارهای سازمانی همکاری با ایران نیز بشوند؛ چرا که روز به روز از نفوذ روسیه در این منطقه کاسته میشود. همچنانکه گرجستان و آذربایجان به غرب و ترکیه نزدیک میشوند، آسیای مرکزی نیز به طور جدی به چین نزدیک خواهد شد. در حال حاضر حضور چینیها و کرهایها در قزاقستان چشمگیر است و در یکی دو سال آینده، خطوط انتقال انرژی چین تا دریای خزر رسید و در آن صورت، روسیه گزینهای بهتر از ایران برای همکاری نخواهد یافت.
قفقاز
منطقه قفقاز برای دو کشور اهمیت ویژهای دارد. حتی در سده هیجده و نوزدهم میلادی نیز بیشتر رقابتها (موسوم به بازی بزرگ میان عثمانی، ایران، روسیه و انگلیس) در این منطقه جریان داشت و مقاومت ایران ویژگی خاصی به این منطقه داده بود. قفقاز موزاییکی از اقوام گوناگون است که هشت جمهوری خودمختار در شمال آن و سه جمهور مستقل و چهار جمهوری خودمختار در جنوب آن قرار دارد و مجاورت با دریای سیاه (با توجه به وضع اوکراین و مسائل مربوط به گسترش ناتو و دیگر نهادهای غربی) آن را برای روسیه برجستگی ویژهای بخشیده است. برای ایران نیز مجاورت قفقاز ناامن و درگیر در مسائل قومی و هویتی بحرانساز، نگرانیهایی را به دنبال دارد. دو کشور نسبت به بحرانهای قومی منطقه از جمله بحران قرهباغ حساسیت داشته و آن را برای امنیت ملی و نفوذ منطقهای خود خطرناک دانستهاند، اما در ارتباط با این موضوع، سیاستهای جداگانهای را دنبال کردهاند، روسها به خاطر ارتباط ویژه با جمهوری ارمنستان و داشتن پایگاه نظامی در این کشور و نیز نفوذ گسترده در داخل آذربایجان و گرجستان حفظ و هنوز هم پایگاه راداری قبله را در آذربایجان اجاره کردهاند. همچنین، روسیه ارتباطات گستردهای با اقوام داخل کشورهای منطقه مانند آبخازها، اوستیاییها و آجارها داشته و از آنها در برابر حکومت مرکزی حمایت میکند.
موضوع دیگر، حضور قدرتهای خارجی و روابط کشورهای گرجستان و آذربایجان با ناتو است که ایران و روسیه نسبت به آن مخالف هستند. اما با وجود همه اینها، دو کشور نتوانستهاند به همکاری خاصی در این زمینهها برسند.
دریای خزر
اگر چه میان ایران و روسیه در دریای خزر طی دهه 1990 برای جلوگیری از نفوذ آمریکا و سایر قدرتهای خارجی، همکاریهایی در جریان بوده، اما پتانسیل رقابت نیز وجود داشته است. از ابتدا، مسکو در برابر پیشنهاد جمهوریاسلامی ایران برای تشکیل سازمان همکاریهای دریای خزر، اکراه و بیعلاقگی خود را برای همکاری در این حوزه که آن را حوزه نفوذ بلامانع خود میدانست بروز داد. اما پس از طرح موضوع اکتشاف منابع انرژی در این دریاچه و هجوم شرکتهای غربی از سال 1373 به بعد، مسکو دو عکسالعمل موازی از خود نشان داد، اول تأکید بر قراردادهای 1921 و 1940 بین ایران و شوروی که تضمینکننده حضور فیزیکی و بدون محدودیت شناورهای نظامی و غیرنظامی آنها در این دریاچه بود و دوم کوشش بیوقفه و البته همراه با موفقیت جهت حضور در شرکتها و کنسرسیومهای بهرهبرداری از منافع خزر میباشد. (روزنامه حیاتنو، 7 مهر 1381: 8)
جمهوریاسلامی ایران بطور مشخص بر دو موضوع در دریایخزر تأکید داشته است. نخست تأکید بر «دریایخزر به عنوان دریای صلح و ثبات و همکاری» و دیگری، بهرهبرداری مشاع یا تقسیم دریا به بخشهای مساوی (تقسیم عادلانه). اما اقدامات روسیه، با موضع ایران متفاوت بوده است. برگزاری رزمایش روسیه در دریایخزر، موضع نخست ایران را تضعیف نموده و قراردادهای دوجانبه تقسیم بستر دریایخزر شرائط را دشوار نموده است. بطوری که ویکتور کالیوژنی نماینده ویژه رئیسجمهور روسیه در امور دریایخزر صراحتاً سیاست ایران را «غیر عملی» اعلام کرد.
در سال 1371 رئیسجمهور وقت ایران، هاشمیرفسنجانی، ایده تشکیل سازمانی را در تهران و جمع سران کشورهای خزر مطرح کرد. کشورهای دیگر با پذیرش این ایده، مقدمات ایجاد دبیرخانه آن را فراهم آوردند، اما در عمل سیاست واقعگرایانه را در استفاده بیشتر از منابع بستر دریا در پیش گرفتند. ایده غیرنظامی کردن خزر نیز اولین بار از سوی ایران و در جریان سفر رهبر معظم انقلاب به بندر انزلی در سال 2002 عنوان شد. سپس در سال 2005 ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه خواستار مشارکت تمامی کشورهای ساحل دریایخزر و از جمله ایران در ایجاد سازمان حفظ صلح، نظم و امنیت در منطقه دریای خزر شد. نگاه پوتین بیشتر متوجه تشکیل سازمانی برای حفظ امنیت بود، در حالی که ایران به موضوع توسعه و رشد اقتصادی منطقه نظر داشت. (http://www.rfrel.org)
ماهیت پیشنهاد روسیه در مورد فعالیتهای نظامی در دریایخزر حاوی دو موضوع بود؛ اولاً روسیه پیشنهاد کرده بود که در اساسنامه حقوقی دریای خزر فرمول حفظ توان پایدار نیروهای نظامی کشورهای حاشیه گنجانده شود و ایجاد ساختار نظامی در خزر در حد کافی و معقولانه باشد. ثانیاً در موضوع ممنوعیت استفاده از نیرو یا تهدیدات نظامی، بهرهبرداری صرفاً صلحآمیز از دریای خزر، پیشنهاد شده بود. هماکنون برخی کشورها به سمت غیرنظامی شدن دریا حرکت میکنند و برخی دیگر به دلیل این که بیشتر از همه ناوگان نظامی دارند، به دنبال حداکثر استفاده از پهنه آبی هستند. ایران در این میان باید سیاست دقیقی اتخاذ کند، در عین حال که ایران غیرنظامی شدن دریا را تأیید میکند؛ اما باید توجه داشت غیرنظامی شدن منطقه، خزر را از منظر ایران، فاقد هر گونه توان دفاعی خواهد کرد. (freedman, 2002: 6 - 7)
روسیه حداقل 105 ناو مجهز در دریای مازندران دارد که بخش اعظم آن ناوگان شبهجزیره کریمه در دریای سیاه است که در پی بروز اختلاف با اکراین به خزر منتقل شدهاست. بنابراین روسیه قدرت بلامنازع دریایخزر است و با فاصله زیاد پس از روسیه، ایران قرار دارد، سپس قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان هستند. از ابتدای سال 1377، تقویت نیروی نظامی ایران در دریایخزر در دستور کار قرار گرفت و 2 پایگاه در انزلی و چالوس ایجاد شد و بخش شرقی خزر توسط سپاهپاسداران و بخش غربی آن توسط نیروی دریای ارتش جمهوریاسلامی ایران حراست شد. ارتش جمهوریاسلامی ایران نیز بنابر گفته فرمانده این نیرو به دشمنان هشدار داد که هر گونه برنامه آنان با ممانعت ارتش ایران روبرو میشود و تنها 5 کشور ساحلی، حق تصمیمگیری در مورد رژیم حقوقی این دریا را دارند. همچنانکه گفته شد، روسیه اخیراً به کشورهای ساحلی خزر پشنهاد کرده است، نیروهای چند ملیتی واکنش سریع، توسط این کشورها در منطقه تشکیل شود، پیشنهاد و ایده مسکو، چند علت دارد. مقامات کرملین، بر این عقیدهاند که منطقه دریای خزر، چهارراه حرکت عمال تروریست از مراکز تروریسم منطقهای است که هنوز در عراق، افغانستان، پاکستان و دیگر کشورهای منطقه حضور دارند. شبهنظامیان از کوره راههای مخفیانه و گاه به طور علنی، با استفاده از ناهماهنگی نهادهای دولتی کشورهای ساحلی خزر به قزاقستان، روسیه و ماورای قفقاز رخنه میکنند. (ضیایی پرور، 1382: 69)
پس، مسائل دریای خزر از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و اگر چه دو کشور در ابعاد سلبی مانند عدم حضور و فعالیت کشورهای غیر ساحلی، جلوگیری از عبور خطوط انتقال انرژی از طریق ترکیه، ایجاد یک رژیم حقوقی جدید برای دریاچه خزر توافق دارند. اما در ابعاد ایجابی چنین نیست و مسائلی میان آنها وجود داشته و دارد. از نگاه ایران، موافقتنامه ژوئیه 1998 روسیه و قزاقستان و پس از آن موافقتنامه روسیه و آذربایجان در مورد تقسیم دریای خزر، خلاف روح تفاهمات موجود میان دو کشور بوده است. این موافقتنامهها ایران را برای رسیدن به توافق با کشورهای همجوار تحت فشار قرار میدهند.
در مورد خطوط انتقال انرژی نیز دو کشور با وجود توافق بر سر جلوگیری از ایجاد خطوط انتقال شرقی ـ غربی، اما هیچ توافقی برای بهرهگیری از فرصتهای جغرافیایی یکدیگر به عمل نیاوردهاند تا جایی که روسها بیشتر به انحصار خطوط انتقال انرژی برای رسیدن به موقعیت «ابر قدرت انرژی» از نگاه پوتین اندیشیدهاند.
جمهوریاسلامی ایران از سالها پیش مذاکراتی را با روسیه از طرق رسمی و غیر رسمی آغاز نموده و با توجه به اهمیت مسائل سطح دریا برای روسها، به آنها به طور تلویحی گوشزد نموده که در صورت تأمین منافع ایران در بستر دریا حاضر به حمایت از مواضع آنها در سطح دریا میباشد.
همانطور که گفته شد برای همکاری در خزر، جمهوریاسلامی ایران در سال 1992 پیشنهاد تشکیل سازمان کشورهای ساحلی را ارائه نمود که مورد استقبال قرار نگرفت. اما مذاکرات پنج جانبه کشورهای ساحلی در خصوص رژیم حقوقی دریایخزر ابتدا در سطح مدیران کل حقوقی وزارت خارجه صورت گرفت که پس از توافق وزرای امور خارجه در اکتبر 1996 در عشقآباد، سطح گروه کاری به معاونین وزرای امور خارجه ارتقاء یافت و تدوین کنوانسیون رژیم حقوقی خزر که تکالیف و حقوق کشورهای ساحلی را مشخص میکند، در دستور کار قرار گرفت که تاکنون پیشرفتهایی داشته است. علاوه بر مذاکرات پنج جانبه راجع به رژیم حقوقی، مذاکراتی نیز راجع به دیگر مسائل دریایخزر در جریان است که اولین سند پنج جانبه در این زمینه «کنوانسیون حفاظت از محیط زیست دریایخزر» بود که در 26 اکتبر 2003 در تهران به امضاء رسید. همچنین مذاکراتی در زمینه همکاریهای امنیتی از سوی برخی کشورها مطرح شده است. (بلاتک،1384: 25) پس از سفر پوتین به تهران و برگزاری نشست سران کشورهای ساحلی خزر، مذاکراتی صورت گرفت که متن مذاکرات حکایت از عدم توافق میان طرفین دارد.
در پایان این نشست، بیانیهای صادر شد که خزر را به عنوان «منطقه صلح و ثبات، توسعه و شکوفایی پایدار اقتصادی و حسن همجواری و تساوی حقوق در همکاریهای بینالمللی میان کشورهای ساحلی مطرح کرد». برگزاری نشست سران به صورت منظم، گسترش راههای پیونددهنده، عدم استفاده از نیروهای مسلح به منظور حمله به یکدیگر، عدم اجازه به کشورهای دیگر برای هجوم به کشورهای ساحلی و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر از دیگر محورهای بیانیه پایان نشست بود.
خاورمیانه
از زمان بحران کویت در سال 1990، نگرانیهای مشترکی میان ایران و شوروی نسبت به حضور آمریکا در خلیجفارس مطرح بود و مسکو کوشید تا دولت عراق را پیش از تهاجم ارتش ائتلاف، وادار به خروج از کویت کند. پس از بحران روسیه در دهه 1990 سیاست مشخصی در مورد خاورمیانه نداشتند، اما از دوران پوتین نگاه به منطقه احیای ارتباط با متحدان پیشین جان گرفت و روابط با دیگر کشورها نیز از سر گرفته شد. ناگفته نماند که در سند «تدبیر سیاست خارجی روسیه» مصوب سال 2000 و سند دیگر موسوم به «بررسی سیاست خارجی روسیه» که در سال 2007 مورد تصویب رئیسجمهور هم قرار گرفته، خاورمیانه در اولویت پنجم منطقهای سیاست خارجی مسکو قرار دارد. پوتین در سفر خاورمیانهای خود از عربستان، قطر، اردن، مصر، اسرائیل و فلسطین دیدار نمود. سفر مقامات منطقه از جمله امیر عبدالله، پادشاهان بحرین و قطر، مقامات امارات، عمان و کویت به مسکو نیز بر پیوندهای آنها افزوده است.
روسیه تمایل داشته تا در منطقه خاورمیانه نقش بارزی را داشته باشد. اولویتهای سیاست خارجی در این منطقه، رابطه با کشورهای ایران، ترکیه، عراق و کشورهای جنوبی خلیجفارس بودهاست. همچنین برای مسکو روابط با کشورهای سوریه، مصر، اردن، لبنان، فلسطین و رژیم صهیونیستی اهمیت دارد. روسها طی سالهای دهه 1990 در چارچوب مقررات سازمان ملل متحد تحریم عراق را گردن نهادند. این در حالی بود که بغداد حدود 8 ـ 7 میلیارد دلار به روسیه بدهکار بود. روابط روسیه و ترکیه میان همکاری، رقابت و رویارویی در نوسان بوده است. روابط با آنکارا از دو جهت اهمیت دارد: آنکارا یک طرف تجاری مهم برای مسکو است. میزان مبادلات دو دولت 12 ـ 10 میلیارد دلار در سال میباشد. ترکیه یک خریدار مهم گاز طبیعی از روسیه است. همچنین، ترکیه یک خریدار تجهیزات نظامی از روسیه است. از سوی دیگر، ترکیه یک رقیب عمده در منطقه قفقاز و خزر است. نظام امنیتی قفقاز، مسأله انتقال انرژی خزر، اختلاف با مسکو بر سر تردد کشتیهای روسی از تنگه بسفر، و بالاخره حمایت ترکیه از مبارزان چچن از موضوعات بحثانگیز در روابط مسکو ـ آنکارا بوده است.
مواضع دو کشور ایران و روسیه نسبت به صلح خاورمیانه متفاوت بودهاست. در حالی که جمهوریاسلامی ایران روند سازش را ناعادلانه میداند. روسها روابط نسبتاً گرمی با رژیم صهیونیستی دارند. نزدیک به یک میلیون نفر روس در اسرائیل سکونت دارند که طی سالهای دو دهه اخیر به آنجا کردهاند و این عاملی برای روابط فرهنگی مسکو ـ تلآویو است. اسرائیل پس از ترکیه دومین شریک تجاری عمده روسیه در خاورمیانه است. روابط دیپلماتیک نزدیک و همکاری فنی ـ نظامی دو کشور نیز در وضع مساعدی است. در عین حال، این روابط با ناخشنودی و فشار عوامل طرفدار کشورهای مسلمان در وزارت خارجه روسیه، نیروهای سامیستیز ارتدوکس و یا کمونیست و ملیگرا، جامعه مسلمانان روسیه و بالاخره مؤسسات تسلیحاتی ذینفع در فروش سلاح به کشورهای مسلمان مواجه است. موضع روسیه نسبت به خاورمیانه در دوره پوتین به نوعی موازنه برگشته است. روسیه به دولت سوریه تسلیحات فروخته و با دولت خودگردان ارتباط دارد و حتی پس از پیروزی حماس در انتخابات، سران آن را به مسکو دعوت نمود و این به رغم مخالفتهای آمریکا و اسرائیل بود. مسکو معتقد است که باید به انتخاب مردم فلسطین احترام گذاشت، اما روابط رسمی با حماس را به شناسایی اسرائیل مشروط نمود. روسیه به عنوان یکی از اعضای «نشست چهار جانبه صلح خاورمیانه». از هر تلاشی برای صلح حمایت میکند و در جریان کنفرانس آناپولیس نیز از آمریکا در این مورد پشتیبانی کرد. از این رو، مشاهده میکنیم که دو کشور در منطقه خاورمیانه مواضع نسبتاً مشترکی نسبت به خلیجفارس و عراق دارند، اما در مورد مسئله فلسطین، دیدگاه دو کشور متفاوت است.
در مجموع، سیاست عملگرایانه ایران در قبال منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و تلاش ایران برای حفظ و بسط روابط با روسیه در سطوح دو جانبه و بینالمللی و درگیر بودن دو کشور با مشکلاتی مشابه در داخل و خارج (یکجانبه گرایی آمریکا به زیان هر دو)، سطح منطقهای را به عرصه همکاری و درک متقابل (البته به صورت نسبی) درآورده است.
ث ـ همکاریهای دو کشور در مسائل بینالمللی
روسیهی سالهای 95 ـ 1991 چون خود را در پیوند با غرب میدید، طبعاً زمینههای زیادی نیز برای همکاری بینالمللی با جمهوریاسلامی ایران نمیدید. اما از اواسط دهه 1990 و بویژه پس از روی کار آمدن پوتین، دو کشور در مخالفت با یکجانبهگرایی آمریکا و قرار دادن یک نظام چند قطبی بجای آن منافع مشترکی پیدا کردند. این موضوع، بویژه از سال 2004 و پس از آغاز موج انقلابهای رنگی در منطقه اورآسیای مرکزی جدیتر گشت. در اینجا به مهمترین عرصههای همکاری دو کشور در مسائل بینالمللی میپردازیم:
1ـ چند جانبهگرایی
دو کشور ایران و روسیه با نظام بینالمللی تک قطبی، هژمونی آمریکا، و یکجانبهگرایی آن مخالفت جدی دارند. جلوگیری از فشارهای آمریکا برای منزوی ساختن ایران و روسیه، دستیابی به قدرت مانور بیشتر در سطح بینالمللی با همکاریهای دولتهای مستقل یا ناراضی از وضع موجود و جلوگیری از گسترش ناتو از مهمترین موضوعات مشترک در حوزه سیاست خارجی ایران و روسیه است. این مسائل بویژه از زمان تصدی پست وزارت خارجه به روسیه پریماکوف بطور جدی دنبال شدهاند و مقامات دو طرف بارها در مورد اتحاد یا همکاری استراتژیک تهران با مسکو، پکن و دهلی سخن گفتهاند. (صفری 1384: 8 ـ 147)
از یک سو، تحقیر روسها در مسائل مختلف از کمکهای اقتصادی گرفته تا دخالت در امور داخلی کشورشان به وسیله غربیها و نیز نادیده گرفتن نقش مناسب مورد انتظار مسکو در مسائلی چون بحران بوسنی و کوزوو و از سوی دیگر، فشار افکار عمومی، بویژه کمونیستها، ملیگرایان و اسلاوگرایان و نیز ارتش روسیه، از عواملی است که روسیه به رقابت با آمریکا پرداخته است. اما مقامات کرملین به خوبی آگاه بودهاند که توان یک رقابت جدی با آمریکا را ندارند و امکان پرداخت هزینههای چنین رقابتی بر ایشان میسر نیست.
لذا میبینیم که با وجود مخالفت دو کشور ایران و روسیه با نظام بینالمللی تکقطبی و تحت سلطه آمریکا و نیز گسترش نهادهای تحت کنترل آن نظیر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و منافعی که در این رابطه دارند، چنین مسألهای موجبات همکاری مستقیم دو کشور را در این عرصه فراهم نیاورده است. علت این امر عمدتاً به نگاه روسیه به ایران و جایگاه کشورمان در سیاست خارجی آن کشور بر میگردد. روسها بر این باور نیستند که در مقابل آمریکا بایستی جبههای بینالمللی تشکیل داد و حتی اگر قائل به ایجاد تعدیل در مقابل یکجانبهگرایی آمریکا باشند، برای این کار عمدتاً به اروپا، چین و هند توجه دارند. روسها حتی در مسائل منطقهای نظیر ارمنستان معتقد به همکاری با ایران نیستند و به عبارتی برای ما وزنی قائل نیستند. در مسائل بینالمللی فرا منطقهای، موارد همکاری روسیه با آمریکا بسیار بیشتر از موارد همکاری با ایران است.
البته این بدان معنا نیست که مسکو از مواضع ضد آمریکایی ایران استقبال نکند. مادامی که ایران دارای مواضع مستقل و ضد آمریکایی است، این موضوع از نگاه مسکو امری مثبت تلقی میشود. هر چند که متهم شدن ایران به «سرکش» بودن نسبت به نظام بینالمللی در دهه 1990 موجب شده بود تا روسیه سطح روابط خود را با ایران محدود نگهدارد و محدود ماندن سطح مقامات بازدید کننده از ایران، بخوبی این وضعیت را نشان داد. البته مواضع ضد آمریکایی ایران به عنوان منبع بالقوهای از همکاری برای مقابله با حضور و اقدام آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در نظر مقامات مسکو تلقی میشود.
در سطح بینالمللی، دو کشور ایران و روسیه در مسائل بالکان دارای تعرض منافع آشکاری بودهاند و در حالی که روسها به عنوان متحد سنتی صربها (بخاطر نژاد اسلاو و مذهب ارتدوکس) از اقدامات آنها در سطح اجتماع و حتی نهادهای دولتی (مثل دوما) حمایت میکردند، جمهوریاسلامی ایران یکی از حامیان اصلی و فعال مسلمانان بوسنی بود.
همچنین، ایران و روسیه از برخورد دوگانه غرب در زمینه حقوق بشر و دموکراسی رنج میبرند و در بیانیههای متعدد به وجود استاندارد دوگانه در غرب برای مواجهه با این موضوع اشاره کردند و از آن انتقاد نمودند. همین دیدگاه مشترک در مورد استاندارد دوگانه در زمینه حقوق بشر باعث شدهاست که از مواضع هم دیگر حمایت نمایند. از سال 1996 به بعد روسیه همواره به قطعنامههایی که علیه حقوق بشر در ایران مطرح شدهاست رأی منفی داده است و متقابلاً ایران نیز از مواضع روسیه حمایت کرده است. ایران و روسیه همکاری نزدیکی در سازمانملل با همدیگر دارند و در خصوص موضوعات مهم بینالمللی رایزنی مستمر و نزدیکی بین آنها وجود دارد و هر دو کشور مخالف تضعیف نقش سازمانملل در حل و فصل بحرانهای جهانی هستند. روسیه علیرغم امضاء موافقتنامه با اکثر کشورهای دنیا به دلیل مخالفت آمریکا تاکنون نتوانسته به سازمان تجارت جهانی ملحق شود. این در حالی است که برخی جمهوریهای کوچک کشورهای مشترکالمنافع نظیر قرقیزستان و گرجستان هم اکنون عضو این سازمان هستند. ولادیمیر پوتین بارها از آمریکا به دلیل استفاده از این سازمان برای پیشبرد اهداف سیاسی انتقاد نموده است. ایران نیز به دلایل سیاسی تاکنون موفق نشده به این سازمان ملحق شود.
پرونده هستهای جمهوریاسلامی ایران
در مورد پرونده هستهای جمهوریاسلامی ایران در آژانس بینالمللی انرژی هستهای و شورای امنیت سازمان ملل متحد، مسکو سیاست خود را با توجه به روابط با غرب، ایران و مقررات ان.پی.تی و حقوق بینالملل تنظیم نموده است. البته در دولت روسیه، دیدگاههای متفاوتی نسبت به این پرونده وجود دارد، اما سیاست رسمی دولت، تأکید بر حق حاکمیت دولت ایران، تأکید بر پایبندی ایران به مقررات ان.پی.تی و منشور ملل متحد و عدم ایجاد هزینه از سوی این پرونده برای روابط آن کشور با غرب بوده است؛ بطوری که مسکو ضمن اینکه به عنوان یکی از موانع پیشرفت پرونده در مسیر دلخواه آمریکا عمل نموده، اما سرانجام، به آرامی به انتقال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصویب سه قطعنامه علیه ایران رأی داده است.
روسیه همانند غرب ار تعلیق غنیسازی به وسیله ایران حمایت نموده و از ایران خواسته است که ضمن همکاری کامل با آژانس مسائل خود را با اروپا بصورت دیپلماتیک حل و فصل نماید تا از تشدید جلوگیری شود. روسیه همواره بر راه حل دیپلماتیک مسأله هستهای تأکید نموده و راه حل نظامی را تقبیح کرده است. این موضوع به دلائل مختلفی چون روابط مطلوب دو کشور، بازار ایران برای روسیه، همکاریهای دو کشور طی دو دهه اخیر و اهمیت حفظ حرمت حاکمیتهای ملی و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها (به عنوان یکی از دغدغههای خود روسها) بوده است.
روسها خط قرمز خود را از ابتدا، انحراف ایران از مقررات ان.پی.تی بیان کرده و اعلام کردهاند که چنانچه چنین اتفاقی بیفتد، ایران را به عنوان دشمن میپندارند. (کاراگانف، 381: 6) پوتین نیز در مصاحبهای در کنفرانس امنیتی مونیخ (بهمن 1385)، به صراحت اعلام کرد: «روسیه در نگرانیها آژانس (67 بند البرادعی) در مورد برنامه هستهای ایران شریک است. ایرانیها مدام میگویند که برنامه آنها صلحآمیز است، این برای من قابل درک نیست.» (http://pe.rian.ru) اگر چه روسها طی این سالها کمتر از غرب نسبت به موضوع هستهای ایران ابهام داشتهاند اما در داخل روسیه برخی مقامات گاهی مواضع تندی اتخاذ کردهاند. بطوری که میخائیل مارگلوف رئیس کمیته امور بینالمللی دوما پس از دیدار از تهران در سال 2007 اظهار داشته است که «در تهران بوی باروت به مشامش رسیده است.» مسکو برای حل مسأله هستهای ایران راه حلی را مبنی بر تأمین سوخت هستهای مورد نیاز نیروگاههای هستهای ایران و یا مشارکت با ایران برای تولید این سوخت در خاک کشورشان ارائه کرده است.
برخی تحلیلگران بر این باور هستند که سیاست روسیه در قبال برنامه هستهای ایران متأثر از سه عامل بوده است: ابهام و تردید نسبت به اهداف ایران، تلاش برای تأمین منافع اقتصادی خود و تلاش برای مشارکت در مدیریت این بحران. از این نگاه، ضمن آنکه باید فعالیتهای ایران مورد نظارت کامل قرار گرفته و از انحراف آن جلوگیری شود، اما این کار باید بدون لطمه زدن به روابط دو کشور و حفظ تعاملات اقتصادی و سیاسی طرفین انجام گیرد. (مرادی، 1386: 18) بقول واسیلی لیخاچیوف معاون کمیته امور بینالمللی دوما: «روسیه خواستار محدود کردن حاکمیت ایران بر انرژی اتمی نیست، اما ما به امنیت بینالمللی اهمیت میدهیم و نباید تعامل با دیگر اعضای شورای امنیت را تضیعف کنیم.» (www2.dw – world.de)
3ـ سفر پوتین به ایران: اوج همکاری دو کشور
ملاقات محمود احمدینژاد در سه مرحله در جریان نشست سران سازمان شانگهای و سپس سفر رئیسجمهور روسیه برای نخستین بار پس از حدود چهاردهه، جالبترین اتفاق در روابط دو کشور بود. مقامات روس در سطح وزیر بارها از ایران دیدار کرده بودند، اما رئیسجمهور یا نخستوزیر روسیه، هرگز از ایران بازدید نکرده بودند. تحلیلگران بارها از اهمیت انجام این سفر گفته بودند و برخی بر این باور بودند، بخاطر روابط روسیه با آمریکا کمتر امکان دارد که پوتین به تهران سفر کند. اما در روز سهشنبه 24 مهر ماه 1386، رئیسجمهور روسیه برای شرکت در نشست سران کشورهای ساحلی دریایخزر وارد تهران شده و با رهبر انقلاباسلامی و رئیسجمهور ایران دیدار نمود.
در جریان این دیدار رؤسای جمهور دو کشور خواستار گسترش همکاریها در بخش نفت و گاز، انرژی هستهای امور پالایشگاهی، هواپیماسازی، امور بانکی و حمل و نقل شدند. دو طرف بر هماهنگسازی سیاست تجاری خود در بخش نفت و گاز و حضور روسیه در بهرهبرداری از معدن «پارس جنوبی» تأکید کردند. همچنین، دو طرف اتمام نیروگاه بوشهر را مطابق با جدول زمانی تعیین شده پذیرفتند. توسعه کریدور شمال ـ جنوب، همکاریهای کنسولی، حل و فصل مسائل دریای خزر، ایجاد نیروهای نظامی «کاسفور»، همکاری در آسیای مرکزی و قفقاز و توسعه همکاریهای سازنده در چارچوب سازمان همکاری شانگهای از دیگر توافقات آنها بود.
همچنین رؤسای جمهور دو کشور به نزدیکی مواضع ایران و روسیه در حل مشکلات کلیدی بینالمللی اشاره نمودند. همچنین برای توسعه همکاریها با هدف ایجاد ساختار عادلانه و دموکراتیک در جهان که تأمین کننده امنیت جهانی و منطقهای باشد، با وجود نقش محوری سازمان ملل متحد، ابراز آمادگی و اشاره کردند، تمامی مناقشات و بحرانهای بینالمللی باید بر اساس قوانین بینالملل و با احتساب منافع تمامی طرفین درگیر حل شوند. پوتین و احمدینژاد مخالفت خود را با توسل به زور و تهدید در حل مشکلات را اعلام داشته و خواستار احترام به استقلال و تمامیت ارضی کشورها شدند. ایران و روسیه تروریسم را در تمامی اشکال آن محکوم نموده و در عین حال مخالف مترادف کردن آن با ملت، فرهنگ یا دینی خاص هستند. دو کشور خواستار تحکیم نقش سازمان ملل متحد در مبارزه با تروریسم و سایر تهدیدات و چالشها شدند و سر انجام اینکه آنها قول دادند همکاریهای تنگاتنگی در اجرای استراتژی ضد تروریستی سازمان ملل خواهند داشت.
احمدینژاد روسیه و ایران را متحدان طبیعی دانسته و اظهار داشت: «جمهوری اسلامی ایران محدودیتی برای توسعه روابط با روسیه قائل نیست و به دنبال روابط پایدار، مؤثر با آن کشور است.» (ایرنا، 26 مهر 1386) پوتین نیز در پاسخ به خبرنگاران ایرانی گفت: «من توجه خاصی به تاریخ ایران دارم، چون یک کشور بزرگ و قدرت جهانی است که همیشه در خاورمیانه وجود داشته و از خاور نزدیک تا هند و یک قسمت از شوروی سابق نیز جزو خاک ایران بوده است. ایران مهد تمدن و دین است و میدانیم سرچشمه بخشی از فرهنگ ما در اورال روسیه، ایران بوده است. میخواهم بگویم تاریخ کشورهای ما ریشههای بسیار نزدیک دارد و ما همکاریهای فرهنگی گسترده و بسیار ژرف داریم و همدیگر را خوب میفهمیم.» (www.hamsharionline.ir) به هر حال، سفر پوتین به تهران و ملاقات با مقام معظم رهبری و رئیسجمهور و نیز شرکت در نشست سران کشورهای ساحلی دریای خزر به صدور بیانیه مشترک همکاریهای دو کشور و کشورهای ساحلی خزر منجر شد و نشاندهنده شکستن برخی تابوها در روابط دو کشور بود.
با وجود بهبود کامل روابط ایران و روسیه در دو دهه اخیر و تفاوتهای اساسی با روابط دو کشور در دورههای پیشین، اما بسیاری از تحلیلگران عقیده دارند که مناسبات دو کشور هنوز به ظرفیتهای واقعی خود نرسیده و این بیشتر بخاطر برخی مسائل و مشکلات است که به عنوان مانع بر سر راه آنها وجود دارد. هدف ما در این بخش آن است که با بررسی مسائل، مشکلات و موانع موجود بر سر راه بسط روابط دو کشور، ظرفیتهای موجود و چشمانداز آینده آن را بیان و پیشنهادات و راهکارهایی را برای رساندن روابط به ظرفیتهای واقعی ارائه کنیم.
4ـ محدویتها و فرصتها برای آینده روابط
دگرگونی نظامهای سیاسی، موقعیت ژئوپلتیک و منطقهای و ساختار نظام بینالمللی، دو دولت ایران و روسیه را در وضعیت ویژهای برای همکاری قرار داده و دورهای از مناسبات را برای دو کشور در دو دهه کنونی فراهم آورده است. وجود ایران پس از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و روسیه پس از امپراطوری شوروی و نظام کمونیستی و دور از سرزمین ایران، به پیدایش یک منطقه حائل انجامیده که دغدغههای مشترکی چون کنترل بحرانهای موجود و روزافزون، حفظ وضع موجود و ثبات منطقهای و سد نفوذ قدرتهای بزرگ و سایر کشورهای دورتر، دو دولت را به سمت همکاری در موارد متعدد رانده است.
در دولت همچنین بخاطر مسائل داخلی و مشکلات جداگانه با جهان خارج نیازمند همدیگر شدهاند. جمهوریاسلامی ایران در دوره سازندگی و تحت فشارها و تحریمهای غرب و نیز درگیر در مشکلات مربوط به پرونده هستهای و روسیه در دوره «گیجی پس از امپراطوری» و اوضاع نابسامان داخلی و در معرض مداخلات خارجی و پیشروی اروپا و نهادهای غربی به شکلهای مختلف، به عنوان دو قدرت با نفوذ ویژه در حوزههای منطقهای و نقش جهانی، به یکدیگر چون «همکارانی مهم» برای گذار از وضعیتهای مشکل به فضایی فراتر از هژمونی آمریکا و یکجانبهگرایی آمریکا چشم دوخته و به آینده امیدوار شدهاند. در این میان، مشکلات آمریکا، بدبینی جهانی نسبت به آن و نقش روز افزون قدرتهای منطقهای در حال ظهور مانند چین، هند و برزیل نیز این وضع را محقق شدنی ساختهاند.
از این رو، میبینیم که عوامل داخلی (بویژه نظامهای سیاسی)، منطقهای (محیط حائل میان دو کشور) و بینالملل (نگرانی جدی نسبت به ساختار شکل گرفته در دوران پس از جنگ سرد و بویژه پس از 11 سپتامبر 2001) به گسترش پیوندهای ایرانی ـ روسی کمک کرده و شرایط را برای این همکاریهای مهم فراهم کردهاند. اما در این میان، سه عنصر هویت، ژئوپلتیک و تهدید بسیار مؤثر هستند. در واقع این سه مفهوم چون روحی در سطوح سه گانه مذکور (داخلی، منطقهای و بینالمللی) دمیده شده و فضای همکاری لازم را فراهم ساختهاند. ایران انقلابی مستقل و عملگرا و فدراسیون روسیهی بازگشته به مرزهای قرن هفده، قدرتمندی عملگرا در وضعیت ژئوپلتیک دور از هم و در عین حال نزدیک در حوزه منافع مشترک در منطقه «اوراسیای مرکزی» و در معرض فشارهای آمریکا و اروپا و مدعی دگرگونی نظام جهانی، چاره کار و سود متقابل را در همکاری و همراهی جستهاند؛ فضایی که در چهارصد سال گذشته منحصر به فرد پنداشته میشود.
اما چرا با وجود چنین بسترهای مهمی، این مناسبات به «اتحاد» ختم نمیشود؟ واقعیت امر آن است که همان عواملی که دستاندر کار پیوندها و همکاریهای دو ملت شدهاند، در کنار برخی عوامل دیگر، محدودیتهایی را ایجاد میکنند. به بیان ساده، همچنان که هر دو کشوری میتوانند در مجموعهای از مسائل با یکدیگر پیوند بیابند، اما آنها در خلاء نیستند و با کشورهای دیگر نیز مجموعهای از مسائل را دارند و از سوی دیگر، هویتها، انگیزهها، اهداف و ساختارهای سیستمی نیز میتوانند مسائل و محدودیتهایی ایجاد کنند. روسیه به هر حال خود را در اروپا تعریف میکند و برای هویت اروپایی خود در دوره پوتین و مدودف نیز اهمیت زیادی قائل است و حتی محدودسازی یکجانبهگرایی آمریکا را هم بیشتر از طریق قدرتهای اروپایی دنبال میکند. روسیه به اندازه غرب از ماهیت انقلابی و اسلامی ایران قدرتمند نگران است که غرب. البته انگیزه همکاری با ایران قوی است، اما این انگیزه با غرب بیشتر است. اهداف این کشور به گونهای است که طبیعتاً ایران را یکی از کشورهای مهم برای رسیدن به آن میداند و نه همه آنها، از این رو، در اولویت بندی سیاسی خود چه در سال 2000 و چه در 2007 رسماً و صراحتاً از کشورهای مشترکالمنافع، اروپا، آمریکا و شرق آسیا به ترتیب اهمیت یاد میکند و ایران در درون اولویت پنجم آن (خاورمیانه) است. ساختارهای داخلی و خارجی روسیه و نیازهای اقتصادی آن و منبع کسب درآمدهای مالی آن نیز همان قدر محدودکننده روابط دو کشور هستند که ساختار نظام بینالمللی. حتی در یک نظام ببنالمللی چند قطبی نیز روسیه خود را شریک غرب میداند و مسائل خود را با آنها حل میکند. به عبارتی، روسیه در باشگاه قدرتهای بزرگ خود را میبیند و شانه به شانه آنها زدن برایش تداعیکننده قدرتمندی و جهانیگرایی است و چه در شورای امنیت سازمان ملل متحد و چه در گروه هشت و یا سازمان جهانی بازرگانی، این وضع قابل مشاهده است.
اما جمهوریاسلامی ایران نیز در گسترش همکاریها محدودیتهای مهمی دارد. هویت ایرانی، نقش منطقهای و جهانی مورد انتظار، استقلال عمل خارجی، محدودیتهای قانونی، افکار عمومی و ضرورت تعادل بخشی به پیوندها و مناسبات بینالمللی، تهران را به سوی نوعی تعادل و موازنه در ارتباط با مسکو و یا هر کشور دیگری سوق میدهد.
در کنار عوامل پیوند دهنده و محدودیتهای موجود، مسائل و مشکلاتی نیز در عمل طی سالهای گذشته در روابط دو کشور و بطور مشخص در دریای خزر و مسائل مربوط به انرژی میان دو کشور وجود داشته است که البته به همت دو طرف از حجم آن کاسته شده است. گاه این مسائل بزرگنمایی هم شده و بعضاً به زنده شدن خاطرات منفی نیز منجر شده است. از این رو، با وجود بسترهای مناسب برای گسترش همکاریها، اما این وضع به «اتحاد» منجر نشده و نخواهد شد. اما حتی در موقعیت «همکاریهای مهم» دو کشور، متأسفانه هنوز ظرفیتهای موجود کامل نشده و دو کشور نتوانستهاند مناسبات خود را به سود دو ملت و دست یافتن به مطلوبیتهای واقعی پیش ببرند. این همکاریها به ویژه در حوزه اقتصادی جای توسعه بیشتر دارد و برای رسیدن به چنین هدفی، پیش از هر چیز ضرورت درک مناسب از موقعیت هر کشور نزد دیگری بسیار اهمیت دارد تا انتظارات با یافتههای واقعی منطبق شود. درک روشن از وضعیت عینی داخل روسیه و الزامات و پیچیدگیهای تصمیمگیری و نگاه آنها به جهان خارج و اولویت بندی موضوعی و منطقهای آن و همچنین فهم الزامات ملی، منطقهای و جهانی خود و بویژه نقشی که در پرتو سند چشمانداز بیست ساله جمهوریاسلامی ایران ترسیم شده است و تلاقی و هم پوشانیهای آتی با دولت روسیه در اوراسیای مرکزی میتواند به ما کمک کند تا امکان و حدود همکاریها را به خوبی بشناسیم.
اما در این میان، جدا از همه مسائل سیاسی، غیر حساسترین عرصه برای تعامل میان کشورها، اقتصاد و تجارت است و طبعاً بسط همکاریهای اقتصادی بسیار بیشتر از همکاریهای سیاسی میتواند زمینه را برای پیوندها و مناسب واقعیتر، ژرفتر و پایدارتر فراهم آورد. چنانچه منافع و سود عینی و مشخص بخشهای فعال (بویژه بخش خصوصی) دو جامعه به همدیگر گره بخورد، زبان دو کشور و فرهنگ دو کشور میتواند به شکلی داوطلبانه و همهگیر شرایطی را به وجود آورد که حتی فراتر از سیاست و حکومتها، دو ملت را به یکدیگر متصل سازد و از این طریق به سیاست و حکومت نیز مدد رساند تا خارج از چارچوبهای تنگ و بسته اداری و بوروکراتیک به همزیستی، همکاری و تعامل منطقی اندیشیده و دست بیابد.