تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۴۴۶۴۴

ساختار کشوری و بحران گاز


عباس عبدی:
بیش از دو هفته است که کشور دستخوش بحرانی ملموس ناشی از کمبود گاز شده، حتماً این پرسش‌ هم برای همه مطرح می‌شود که چرا شاهد چنین پدیده‌ای هستیم؟ مگر ما دومین ذخایر گازی را در جهان نداریم؟ مگر هر روز در صدد انعقاد قرارداد برای صدور گاز و تصرف بازار انرژی شبه‌قاره و اروپا نیستیم؟ مگر مسؤولین مملکت نگفته بودند که در زمستان با مشکل کمبود گاز مواجه نمی‌شویم؟ و... اگر اینها درست است، پس قطع شدن گاز آن هم در این ابعاد گسترده که بخش مهمی از کشور و صنعت را دچار خود کرده، از کجا ریشه می‌گیرد؟ بی‌برنامگی یا ضعف فنی یا مدیریتی یا... کدامیک عامل بروز این وضع هستند؟
این یادداشت در مقام توضیح این نکته است، که بحران کمبود گاز را فقط در سایه تحلیل ساختار سیاسی و نتایج سیاسی ناشی از این ساختار می‌توان فهمید، و ربطی به مسایل فنی و حتی مدیریتی (به معنای رایج) ندارد. قبل از توضیح این ادعا، باید گفت که رویدادهایی چون قطع گاز که تمامی حیات اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده، و تقریباً همه مردم با آن درگیر می‌شوند، مستمسک مناسبی برای درک بهتر از واقعیت جامعه را در اختیار می‌گذارند، و اگر این واقعیت با تکیه بر این نوع رویدادهای فراگیر، به خوبی توصیف شود، تأثیرگذاری آن در دانش اجتماعی همه ما نیز موثرتر خواهد بود.
مقدمتا به شرح ماجرا پرداخته می‌شود. با بارش گسترده برف و کاهش دمای هوا در کشور که البته در سال‌های اخیر هم کم‌سابقه بود، شاهد قطع گاز ترکمنستان و بروز بحران انرژی در استان‌های شمالی و سپس کاهش فشار و توقف تولید و کار در برخی دیگر از مناطق کشور، بویژه مناطق سردسیرتری چون استان اردبیل بودیم. دولت هم برای حل این مشکل اقداماتی را انجام داد، تعطیلی مراکز آموزشی و حتی اداری و قطع گسترده گاز مصرفی کارخانجات و مراکز تولیدی و نیز محدود کردن مدت زمان گاز مصرفی ادارات از طریق درجه حرارت کمتر از انتظار سیستم‌های گرمایشی، قطع یا کاهش گاز صادراتی به ترکیه از موارد مشهود این سیاست‌ها بود، احیاناً قطع یا کاهش تزریق گاز به مخازن نفتی نیز از موارد نامشهود و اعلان‌نشده این سیاست‌هاست که باید در این باره هم شفاف‌سازی صورت گیرد.
ابتدا باید پرسید که چرا کمبود گاز پیدا شد؟ دلیل روشن آن تساوی تولید و مصرف گاز فقط در شرایط عادی است. پس اگر به هر دلیلی تولید کم شود (مثل قطع گاز ترکمنستان) یا مصرف افزایش یابد (مثل سردی هوا در هفته‌های اخیر)، طبعاً موازنه عرضه و تقاضا به ضرر عرضه به هم می‌خورد و قطع گاز رخ می‌دهد. عوامل کاهش عرضه کدام است:
1ـ تأخیر در بهره‌برداری از فازهای گوناگون پارس جنوبی
2ـ فقدان ذخیره‌سازی گاز برای جبران مواقع ضروری و افزایش مصرف
3ـ قطع گاز ترکمنستان
عوامل افزایش تقاضا، نیز به شرح زیر است
1ـ بالا بودن مصرف گاز در مقایسه با سایر جوامع
2ـ گسترش روزافزون جمعیت بهره‌مند از گاز
3ـ سردی هوا
بجز عامل اخیر یعنی سردی هوا که خارج از اراده ماست، بقیه موارد، جنبه فنی و مدیریتی محض ندارد، بلکه عموما با ساختار سیاسی در ارتباط است که به ترتیب شرح داده می‌شوند.
یکی از علل تأخیر در بهره‌برداری از فازهای گوناگون پارس جنوبی، تغییرات سیاسی و عادت جاری در محکوم کردن سیاست‌ها و دست‌اندرکاران پیشین و اثبات خود از طریق نفی دیگران است. علت دیگر آن، فقدان استقلال حوزه کارشناسی و فنی از ساخت سیاسی و نیز وجود رانت‌ها و منافع متعدد در بستن و لغو قراردادهای کلان است. علت بعدی هم وجود بحران سیاسی در روابط بین‌الملل ایران و گسترش تحریم‌ها علیه سرمایه‌‌گذاری در ایران به طور عام و سرمایه‌گذاری در منابع نفت و گاز ما به طور خاص است. آنان که قبلاً به عسلویه رفته‌اند، می‌دانند که پس از تیر ماه سال 1384یکباره این منطقه با رکود و خروج نیروها و سرمایه‌ها مواجه شد، و هیچ دلیلی بجز وضعیت و ساخت سیاسی تبیین‌کننده واقعی این وضع نیست.
فقدان ذخیره‌سازی گاز هم مرتبط با ساخت سیاسی است. هر مدیر صفر کیلومتر و مبتدی هم می‌داند که در زمستان با افزایش برودت هوا مصرف زیاد می‌شود و میزان تولید را هم که نمی‌توان در کوتاه‌مدت زیاد کرد، پس لازم است، مخازن ذخیره داشت تا در فصول کم‌مصرف گاز را ذخیره و هنگام نیاز آن را به شبکه تزریق کرد. کاری که ترک‌ها در صورت قطع گاز ایران انجام می‌دهند و برای یک ماه گاز ذخیره دارند. اما چرا این کار در ایران انجام نمی‌شود؟ برای پاسخ باید نگاه سیاستمداران را به طول عمر سیاسی خود دید.
در ساختار سیاسی موجود کسی حاضر نیست که برای روز مبادا و احتمالی آینده سرمایه‌گذاری کند، زیرا برای این کار و با توجه به محدودیت‌ منابع باید سرمایه را از جای دیگری بردارد و به موضوعی اختصاص دهد که معلوم نیست در کدام آینده به کار خواهد آمد. آنان که مطلع‌اند می‌دانند که اهمیت ایجاد ذخایر استراتژیک نفت آمریکا و غرب در گذشته چه نقش مهمی را در ثبات اقتصادی و حتی قیمت فعلی نفت برای غرب داشته است، اما در ساختار ایران برنامه‌ریزی بلندمدت که سود آن را در آینده افراد یا گروه‌های دیگر ببرند مجالی از بحث ندارد.
مگر نمی‌بینید که حتی از افتتاح طرح‌های صنعتی، چنان سخن گفته می‌شود که گویی پیش از دولت‌ افتتاح‌کننده، دولت یا مسؤولین دیگری وجود نداشته‌اند و تاریخ توسعه و پیشرفت از ابتدای آخرین دولت آغاز می‌شود. در چنین فضایی طبیعی است که سرمایه‌گذاری برای رفع مشکلاتی که در آینده احتمالی (چند سالی یک بار) رخ دهد و نفعش به جیب مسؤولین بعدی برود، محلی از اعراب ندارد.
قطع گاز ترکمنستان هم (گرچه حجم زیادی از گاز مصرفی ایران نبوده، اما همان هم مهم است) رویدادی مرتبط با عملکرد ساختار سیاسی است. چون ترکمنستان هم می‌داند که ایران در موقعیتی نیست که بتواند ضربه متقابل بزند و هزینه‌ای برای آنان ایجاد کند، و به علت مشکلات سیباسی در سطح بین‌المللی مجبور است رعایت همسایه‌های ضعیف را در هر شرایطی بنماید، و حتی مجبور است برای پیدا کردن حامی، سهم ترکمنستان در ساخت سد دوستی را نقدا بپردازد و از طریق خرید آب دریافت کند.
اگر وضعیت سیاسی بین‌المللی ایران به گونه دیگری بود، ترکمنستان که سهل است بزرگتر از آن هم به خود این حق را نمی‌داد که در شرایط اینچنینی با کشوری چون ایران چنین رفتاری پیشه کند و هزینه‌ای هم بابت این کار خود ندهد زیرا می‌دانست که خسارت‌های ناشی از این رفتار برایش زیاد خواهد بود. همچنان که ما مجبوریم هزینه قطع گاز به ترکیه را بدهیم.
اما دو عامل از سه عامل افزایش تقاضا و مصرف هم سیاسی است. دلیل بالا بودن مصرف گاز در ایران، پایین بودن قیمت آن است، و این روشن است. اما چرا حکومت نمی‌تواند قیمت را بالا ببرد؟ برای اینکه مردم نمی‌پذیرند، که در کشور خود گاز داشته باشند و قیمت زیادی را به دولت بدهند و تجربه نشان داده که این پرداخت‌ها هم معمولاً نه تنها به بهبود کار و اشتغال مردم منجر می‌شود، بلکه به بزرگ شدن دولت و اتلاف منابع می‌انجامد.
لذا مردم خود را کاملاً ذی‌حق می‌دانند که حتی همین قیمت موجود هم از آنان گرفته نشود. وقتی که چنین قیمتی را شاهد باشیم، طبعاً مصرف گاز در خانه‌های نامناسب ایران (از حیث انتقال حرارت) بسیار بیشتر از خانه‌های استاندارد در کشورهای دیگر است. (بعضاً 2 یا 3 برابر مصرف خانه با متراژ مشابه در یک کشور غربی) و اینجاست که مصرف زیاد می‌شود.
پایین بودن قیمت گاز در نهایت به ضرر جامعه و کشور است، اما دولت نمی‌تواند آن را افزایش دهد، زیرا مردم به درستی فکر می‌کنند که منافع حاصل از افزایش نصیب آنان نمی‌شود. و این ویژگی ساختار سیاسی ایران در نحوه مقابله با قیمت‌گذاری و تورم است که منجر به افزایش شدید مصرف می‌شود. حتما تثبیت قیمت‌ها از طریق مجلس فعلی را هم فراموش نکرده‌اید که به مردم عیدی دادند!
اخیراً برای اینکه به مردن نشان دهند قیمت گاز موجود بسیار ارزان عرضه می‌شود، در برگه‌های ارسالی که هزینه گاز مصرفی را اعلام می‌کنند، رقمی حدود ده برابر آن را هم به عنوان یارانه پرداختی بابت گاز مصرفی می‌نویسند، در حالی که نمی‌پرسند دولت از کجا چنین پولی را آورده که یارانه دهد؟ گاز از آن خود مردم است، و تنها در شرایطی با افزایش قیمت آن و حتی مالیات بر مصرف آن موافقت می‌شود که درآمد فروش آن نیز مستقیماً به مردم تعلق گیرد نه اینکه به جیب‌های پرنشدنی دولت‌ها واریز شود.
گسترش روزافزون جمعیت بهره‌مند هم دقیقاً مرتبط با ساخت سیاسی است. افزایش این جمعیت بدون توجه به میزان تولید و به صرفه بودن یا نبودن گازرسانی از ویژگی‌های جامعه ماست، هر مسؤولی که به هر منطقه دورافتاده‌ای هم که می‌رود قول کشیدن گاز را می‌دهد، تا از این طریق محبوبیت و اعتبار و رأی جمع کند. فرقی هم میان نماینده و مقام دولتی نمی‌کند. به قول معروف سیاست راه بنداز و جا بنداز را عملی می‌کنند.
می‌گویند گازرسانی به فلان منطقه را تصویب می‌کنیم، شرکت گاز مجبور می‌شود گاز را تأمین کند. نظام برنامه‌ریزی ما مناسب با ساخت سیاسی موجود است. برای گازرسانی به روستاهای دورافتاده و کم‌جمعیت حتی می‌توان توجیهات مناسب ارائه کرد. مثلاً برابری و عدالت و توسعه روستایی و... در حالی که شاید توزیع گاز با تانکر به آنجا به صرفه‌تر باشد، اما کسی زیر بار این کار نمی‌رود، زیرا به احتمال زیاد این قول‌ها نسیه و موقتی و یکبار مصرف تلقی می‌شود و در عمل تحقق نمی‌یابد.
تا اینجا معلوم شد که هم در قسمت عرضه و تولید و هم تقاضا و مصرف، ساختار سیاسی نقش اصلی را در توضیح متغیرها و عوامل مذکور در قطع شدن گاز داشته است. اما برای فهم راه‌حل‌ها نیز چاره‌ای جز ارجاع به این ساختار نداریم.
اول اینکه تعطیلی طولانی‌مدت مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات، فقط از چنین ساختاری ساخته است. البته تعطیلی مدارس دلایل مربوط به حفظ سلامتی دانش‌آموزان هم دارد که به جای خود لازم بود، اما طولانی‌ شدن آن و تعمیم آن به دانشگاهها و ادارات چیزی جز نگاه ساختار موجود برای پوشاندن مشکل آشکار جامعه (کمبود گاز) از طریق انجام کاری که ظاهراً اعتراضی را نمی‌انگیزاند (تعطیلی) نیست، اما اینکه این تعطیلی‌ها چه عوارضی دارد، امری نسیه و مربوط به آینده است و تبعات آن گریبان افراد موجود در مسؤولیت را نمی‌گیرد پس چه باک از انجام آنها.
قطع گاز صنایع، بویژه صنایع پرمصرف از حیث انرژی هم دقیقاً در همین جهت قابل فهم است. چون خسارت به تولید را می‌توان با درآمد نفت جبران کرد، اما مسئله اساسی برای ساختار رفع و رجوع مشکل حادث در کوتاه‌مدت است و الا چگونه ممکن است که صنایع مهم از گاز محروم شوند، اما مردم در خانه‌های گرم و نرم کنار شوفاژ، صبح تا شب تعطیلی خود را استراحت کنند؟
از سوی دیگر قطع گاز هم عموما شامل مناطق مرزی و حاشیه‌ای کشور شد، و تهران و شهرهای بزرگ را شامل نشد. این نیز با تمرکز امور در تهران و حساسیت به انعکاس قضیه در تهران قابل فهم است، و الا چرا باید مردم گلستان و مازندران نان دانه‌ای پانصد تومانی بخرند، و چند خانواده در یک خانه جمع شوند و با نفسهای یکدیگر خود را گرم کنند، اما در همان حال در تهران در ساختمان‌های با متراژ چند صد متر دو نفر یا کمتر زندگی کنند و با آب گرم ماشین خود را بشویند (این را به چشم خود در اوج سرما دیدم) آیا این عدالت است؟ مردم سقز و بانه و استان اردبیل و... در سرمای زیر 20 و 30 درجه بدون گاز باشند و در تهران گاز وصل باشد و دچار افت فشار هم نشود؟ مهرورزی این است؟
روشن است تا وقتی که گاز در پایتخت جوامعی چون ایران قطع نشود، گویی گاز در همه کشور وصل است و اگر در همه کشور وصل باشد و در تهران قطع باشد، گویی کل کشور قطع شده است!! به قول یکی از افراد شهرستانی گفته بود که ما در برابر این وضع چه می‌توانیم بگوییم، وقتی تهرانی‌ها مشکلی ندارند؟ این سیاست ربطی هم به دولت فعلی ندارد، دولت قبلی هم اگر بود همین راه را باید می‌رفت، چرا که می‌خواست بماند!
قطع گاز به ترکیه و عدم تزریق به چاه‌های نفت هم هزینه‌های بسیار زیادی را بر کشور تحمیل می‌کند که به چشم مردم نمی‌آید، و چون کارشناسان و متخصصان از صحنه غایب هستند، کسی درباره این ضررهای عظیم سخن نمی‌گوید، بنابراین پرداخت آن هم از جیب ملت کار سختی نیست، مشکل همیشه اعتبار مدیران مصدر کار بوده است که به هر نحوی و از طریق پرداخت هر هزینه‌ای باید حفظ شود، خسارت‌های پرداختی به ترکیه و یا خسارت‌های وارد به چاه‌های نفت را نه کسی مطلع می‌شود و نه بر اوضاع فعلی تأثیر دارد، بنابراین می‌توان آنها را به راحتی ندیده گرفت.
هدف از طرح این مسئله صرفاً این بود که روشن کنم، مسایل اقتصادی و حتی فن ایران نیز در واقعیت امر با ویژگی‌های ساختاری قابل تحلیل و فهم هستند و برای اصلاح امور چاره‌ای جز اصلاح و بهبود این عامل اساسی نیست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات