پرستو دوکوهکی
«روزنامهنگاری امروز در آمریکا کاملاً قربانی کارهای سیاسی شده است. نتیجه کارهای مشاوران جورج بوش از هفت سال پیش تا الان جو روزنامهنگاری آمریکا را دوقطبی کرده است: حقیقت آبی و حقیقت قرمز. به این ترتیب، مردم جامعه بیشتر از اینکه حرف همدیگر را گوش کنند، به سراغ رسانههایی میروند که فقط عقاید خودشان را از آنها بشنوند و نه نظر مخالف را. ضمن اینکه روزنامهنگاران هم برچسب میخورند: دموکرات یا محافظهکار.»
این بخشی از گفتههای دکتر مهدی سمتی، استادیار ارتباطات دانشگاه ایلی نویز آمریکا است. او در جلسهای نیمهخصوصی در گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی درباره وضعیت رسانهها در آمریکا و شرایط آموزش و روزنامهنگاری و ارتباطات در این کشور توضیح کوتاهی داد و از شرایط مشابه در ایران پرسید.
مهدی سمتی وضعیت نشریات را در آمریکا بحرانی میداند: «تا پیش از دولت بوش فرض بر این بود که نشریات در جامعه آمریکایی باید بر عملکرد دولت نظارت کنند اما مشاوران بوش علاقه داشتند همانطور که کشور به ایالتهای قرمز و آبی تقسیم شدهاند (طرفداران دولت محافظهکار و مخالفان آن)، رسانهها هم به لحاظ سیاسی دوقطبی شوند و این اتفاق عملاً افتاده است و جامعهشناسان مطبوعات هم به خاطر این وضعیت اعلام خطر کردهاند.»
او به نتیجه پژوهشی اشاره میکند که معلومات عمومی مردم آمریکا را بررسی کرده است: «هفته گذشته نتیجه این پژوهش منتشر شد تا ببینیم عصر ارتباطات چه اثری بر رشد معلومات عمومی مردم آمریکا گذاشته است. مشخص شد که معلومات عمومی در حد همان 30 سال پیش است و هیچ فرقی نکرده است. یعنی با وجودی که میزان دسترسی به اطلاعات به شدت رشد داشته است و تقریباً همهجای این کشور پهناور اینترنت وایرلس موجود است و غیره، کارکرد رسانهها بهتر نشده است.»
تیراژ، رقابت رسانههای چاپی با رسانههای آنلاین و تاثیرگذاری بر مخاطب از محورهای دیگر صحبتهای این استاد دانشگاه ایلی نویز است: «روند تیراژ رسانههای چاپی در آمریکا نزولی است. میزان مشترکان روزنامهها روزبهروز کم میشود و البته اگر این روزنامهها از آنهایی باشند که همزمان نسخه اینترنتی هم داشته باشند، شاهد افزایش مشترکان آنلاین خود هستند. اتحادیه روزنامهنگاران آمریکا به تازگی اعلام کرده است که روزنامههای بزرگ دارند خوانند از دست میدهند و روزنامههای محلی دارند پرخواننده میشوند و با وجود وبلاگها و وبسایتها کل تصویر روزنامهنگاری عوض شده است.
سابقاً معروف بود که اگر میخواهید از دنیا خبر داشته باشید، «سیانان» را نگاه کنید. حالا از وقتی «فاکس نیوز» و «اماسانبیسی» همهگیر شدهاند، «سیانان» دارد مخاطب از دست میدهد و افتاده است به رقابت. همین رقابت برای پول درآوردن، روی محتوای این رسانه هم تاثیر گذاشته است.»
به اعتقاد مهدی سمتی، آموزش روزنامهنگاری نیز در آمریکا شرایط بحرانی دارد: «مشهور است که در آمریکا، روزنامهنگاری تنها مدرکی است که به دانشجو داده میشود بدون اینکه چیزی یاد گرفته باشد! همیشه بین دپارتمانهای روزنامهنگاری و ارتباطات بحث است که آیا بهتر است رئیس دانشکده فردی آکادمیک باشد یا به لحاظ حرفهای معروف باشد و هیچوقت هم این سوال جواب روشنی نداشته است. ضمن اینکه با فراگیرشدن اینترنت به عنوان رسانه، از اهمیت آموزش در روزنامهنگاری کم شده است. دیگر مثل قدیم نیست که فرد علاقهمند، از دانشگاه و کار برای نشریههای محلی شروع کند و به مرور رشد کند. اگر کسی بتواند خوب بنویسد و خوب مسائل را تجزیه و تحلیل کند، خودش وبسایتی راه میاندازد و رسانه خودش را پیش میبرد. چیزی که این نظر را تایید میکند، کاهش تعداد دانشجویان روزنامهنگاری است.»
دکتر هادی خانیکی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، هم درباره وضع آموزش روزنامهنگاری و شرایط کلی رسانهها در ایران نکتههایی میگوید: «اتفاق مهمی که در بافت جامعه ایران افتاده است، تغییرات سریع، پرشتاب و پردامنه است. در کمتر از 20 سال میزان شهرنشینی بر روستایی بودن غلبه کرده، جامعه جوان شده، سطح آموزش عالی بالا رفته، دانشگاه زنانه شده و رسانهها رشد قابل توجهی داشتهاند. به همین خاطر ما در موقعیتهای پارادوکسیکال فراوانی قرار داریم. در دانشگاهها دو گروه داریم: بسیار باانگیزه و نخبه و بسیار بیانگیزه. در واقع طیف وسط، برخلاف حالت عادی، کم شده و حالت قطبی پیدا کرده است. نگاه کنید به تبلوئیدها و روزنامهنگاری زرد که همیشه مورد نقد روشنفکران بودهاند. آلاحمد از آنها به عنوان رنگیننامهها یاد میکند و دیگران هم به آن تاختهاند. اما وقتی بررسی جامعهشناسانه میکنید، میبینید گروههای مدافع هم دارد. کسانی که اعتقاد دارند این نشریات ساختارشکن، شالودهشکن و تاثیرگذارند. ایران آزمایشگاه بزرگی است که همه تغییراتی که مثلاً طی 50 سال ممکن است انجام شود، در زمان خیلی محدودتری اتفاق میافتد.»
خانیکی اقبال به آموزش روزنامهنگاری را در ایران دورهای میداند: «تا زمانی که سایه دکتر شریعتی در ایران سنگین بود، موج گرایش به جامعهشناسی بین دانشگاهیان وجود داشت. اثر شهید مطهری در گرایش به فلسفه هم مشابه بود. به این لحاظ میتوان گفت امروزه به دلیل شرایط اجتماعی خاص ایران و بلوغ خاص جامعه، به ارتباطات، مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان و رشتههای مشابه اقبال وجود دارد. یک بار دکتر معتمدنژاد هم در جایی گفت موج اقبال به رشته ارتباطات در آمریکا تحتتاثیر ماجرای جنگ با ویتنام و شرایط سیاسی آن دوره زیاد بوده است.»
مهدی سمتی در صحبتهایش به تاثیرپذیری ایرانیان خارج از کشور، به خصوص بخش جوان این جامعه از جوانان داخل ایران میپردازد: «یک بار برادرزاده همسرم که به سختی میتواند به زبان فارسی صحبت کند، به من گفت که بنیامین میخواهم. اول فکر کردم منظور او همان فیلسوف آلمانی است اما بعد فهمیدم شخص موردنظر او، یک خواننده سبک پاپ است در ایران. نکته جالب این است که ایرانیان مقیم آمریکای شمالی هنگامی که جمع هستند و صحبت از برنامههای تلویزیونی پرمحتوا میکنند، از جامجم 2 و شبکه خبر جمهوری اسلامی نقل میکنند و نه شبکههای ماهوارهای فارسیزبان دیگر. این نشان میدهد که فرهنگ ما همچنان از داخل کشور تغذیه میشود.»
او به اثرگذاری وبلاگهای ایرانیان و فضای سایر فارسیزبان هم اشاره میکند و میگوید: «اصولاً به این نکته توجه داشته باشید که اهمیت وبلاگنویسی در خارج از ایران بسیار بیشتر از چیزی است که داخل کشور پنداشته میشود. نگاه از بیرون به این پدیده خیلی مثبت و فراگیر است و تصور میشود تاثیرگذاری زیادی دارد. هرچند حرف علمی زدن در این باره خیلی سخت است چرا که اطلاعات دقیق درباره نفوذ اینترنت در جامعه وجود ندارد.» دکتر مهدی سمتی، استادیار ارتباطات در دانشگاه ایلی نویز شرقی آمریکاست. کلاسهای او درباره ارتباطات، ارتباطات بینالملل، مطالعات رسانه و تولید است و پژوهشهای او عمدتاً در زمینههای فرهنگ و ارتباطات جهانی است. تاکنون از مهدی سمتی چهار کتاب منتشر شده که یکی از آنها به زبان فارسی است. «عصر سیانان و هالیوود: منافع ملی، ارتباطات فراملی» که سال گذشته توسط نشر نی چاپ شده است. دیگر آثار او عبارتند از:
Mehdi Semati (2007,July,in press)
(Ed). Media, Culture and Society in
Mehdi Semati (2004) (Ed). New Frontiers in International
Communication Theory. MD: Rowman & Littlefield Naren Chitty, Ramona Rush,
Mehdi Semati (2003) (Eds). Studies in Terrorism: Media Scholarship and the Enigma of Terror.