تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۴  ، 
کد خبر : ۲۴۷۸۶۴
نگاهی به اعتقادات دینی روسای جمهوری آمریکا

مذهب در خلوت کاخ سفید


مترجم: گلناز فخاری
او خودش را مردی که مرتب به کلیسا می رود معرفی می کرد و این چیزی بود که در وهله اول همه باور کردند. او در کلیسا پیانو می زد، در مدرسه روز یکشنبه کلیسا درس می داد و عیسی مسیح را در مراسم احیا عبادت می کرد. مادرش فکر می کرد که او یک مبلغ مذهبی می شود و دوستانش معتقد بودند که یک واعظ خواهد شد.
ما امروزه، این معلم مدرسه کلیسا را به عنوان «ریچارد نیکسون» می شناسیم؛ سی و هفتمین رییس جمهوری ایالات متحده. او یکی از فاسدترین و مجنون ترین مردانی است که وارد کاخ سفید شده است. هر چند با اینکه در زمان تصدی او، «واترگیت» اتفاق افتاد، اما او از تاریخ نگارانی مانند «دارین گریندر» نکته ای بی همتا نیز پرسید: آیا اعتقادات مذهبی یک رییس جمهوری تاثیری در مسیر ریاست او دارد؟
گریندر، نویسنده کتاب «روسای جمهوری و اعتقادات شان» که مذاهب همه روسای جمهور آمریکا را بررسی می کند، پاسخ منفی به این پرسش می دهد. او در این باره می گوید: « اگر من از جورج بوش نظرش را در مورد شکنجه بپرسم به نظرم خارج از محدوده ریاست جمهوری، می گوید که از آن متنفر است. اما اگر فکر کند که این کار برای امنیت جامعه آمریکا درست است، آن را انجام می دهد.» ما هر چهار سال یک رییس جمهوری انتخاب می کنیم، اما شاید در ناخودآگاه مان یک کشیش نیز انتخاب می کنیم.
از زمانی که «جورج واشنگتن» به ابتدای سخنرانی خود در مراسم سوگندش به عنوان رییس جمهوری، جمله «خداوند مرا یاری دهد» را اضافه کرد، آمریکایی ها انتظار دارند که رییس جمهورشان به طور عمومی و علنی به خداوند اعتقاد داشته باشد و او را پرستش کند. گریندر معتقد است نامزد ریاست جمهوری که نتواند این انتظارات مذهبی را برآورده کند راه به جایی نمی برد. او در این باره می گوید: «ما شخصیت و اعتقادات مذهبی را در کنار هم قرار می دهیم. زمان بسیاری باید طی شود تا یک نامزد با اعتماد به نفس اعلام کند که اعتقاد مذهبی ندارد.»
پارسایی و رییس‌جمهوری فوق‌العاده بودن همیشه در کنار هم قرار نمی‌گیرد
با این وجود، تاریخ به ما نشان داده است که پرهیزکاری و عملکرد مثبت به عنوان رییس جمهوری همیشه مکمل یکدیگر نیستند. به اعتقاد پژوهشگران، بعضی از مذهبی ترین رییس جمهوری های آمریکا در فهرست بی رحم ترین آنها قرار می گیرند و دو نفر از بهترین آنها، امروزه حتی به عنوان مسیحی نیز معرفی نمی شوند؛ به عنوان مثال، آبراهام لینکلن، که نامش در کنار واشنگتن و فرانکلین روزولت به عنوان بهترین های کاخ سفید می درخشد.
«نیلز نیلسون»، نویسنده «خداوند در عصر اوباما» ، در مورد او می گوید: «او هیچ وقت به کلیسا نمی رفت و کلامسیحی نبود. او به مشیت الهی اعتقاد داشت و آینده نگر بود. اما اگر از او می پرسیدید آیا به مسیحیت معتقد است یا خیر، مطمئنا جوابش منفی بود.» نگاهی هم به روزولت بیندازیم؛ کسی که به طور نمادین یک قدیس ملی است. او با پوزخند و سیگاری که همیشه گوشه لبش بود، دست جامعه را در سقوط اقتصادی بزرگ و جنگ جهانی دوم رها نکرد. میراث او بر «نیو دیل» استوار است؛ طرحی که برای نجات اقتصاد به جامعه معرفی کرد و فقرا و سالخوردگان را در برابر نظام لجام گسیخته سرمایه داری حمایت کرد. اما روزولت در زندگی شخصی اش به هیچ عنوان یک قدیس نبود. او خیلی کم در مورد اعتقادات مذهبی اش صحبت می کرد، به جای رفتن به کلیسا، قبل از اینکه فلج شود، به بازی گلف می رفت و به همسرش هم وفادار نبود.
اما تعداد بسیار کمی از روسای جمهوری مانند روزولت مفهوم انجیلی « تسلی دادن به رنجوران و رنجور کردن بی نیازان» را در دستور کار خود قرار دادند. روزولت کسی بود که یک بار سرمایه داران بی احساس زمان خودش را «تغییردهندگان پول در عبادتگاه ها» خواند.
به اعتقاد نیلسن، این رنج کشیدن های روزولت بود که باعث شد او به آسیب پذیرترین گروه جامعه فکر کند، نه ایمانش. به گفته النور، همسر روزولت، فلج شدن به شوهرش «صبر بی اندازه و پافشاری ماندگار» را یاد داد. النور در این باره می گوید: «به نظرم این مصیبت او را هرچه بیشتر متوجه احساسات مردم کرد.»یکی دیگر از مسایلی که در زمان حال برای مردم در رابطه با روسای جمهوری مهم است، افشای احساسات آنها در قبال رنج کشیدگی است.
لیندون جانسون، آمریکا را هرچه بیشتر درگیر جنگ ویتنام کرد. اما او طرحی با نام «جامعه عالی» به جامعه معرفی کرد که طی آن از حقوق اقلیت ها حمایت می شد. در زمان تصدی او، دولت طرح هایی برای بهسازی وضعیت تحصیلی کودکان مستحق و حمایت از طبیعت را آغاز کرد. جانسون فقر را مانند یک گناه می دانست؛ چیزی که باید به آن حمله کرد و از بین برد. اما به نظر می رسد که او با انجام گناه های کوچک در زندگی شخصی اش هیچ مشکلی نداشت. او در تگزاس بزرگ شد؛ جایی که با کلیسا و مسیح کاملاآشنا شد. اما عده زیادی معتقدند که او در انتخابات تقلب کرد. سخنرانی های او آنقدر با ادبیات عامیانه و وحشیانه آمیخته است که خبرنگاران نمی توانستند به حرف های او رجوع کنند. نیلسن در مورد او می گوید: «او از اخلاقیات بویی نبرده بود.» با این حال، به گفته گریندر، او تجربه تدریس در مدارس دورافتاده و مناطق فقیرنشین مهاجران را داشت. آنجا جایی بود که جانسون معنای فلاکت را درک کرد. او خود در این باره می گوید: «در اینجا آدم می تواند ببیند که فقر و تنفر چه نتایجی می توانند داشته باشند وقتی که جای پنجه هایشان را روی صورت یک بچه می اندازند.»
جوزف کالیفانو، یکی از مشاوران جانسون در کتاب «گریندر» می گوید که تعهد جانسون به عدالت نژادی و ریشه کن کردن فقر به دلیل همین تجربه تدریسش بود. او در این باره می گوید: «ایجاد فرصت های برابر برای او تبدیل به یک اجبار اساسی شده بود.»
اولین رییس‌جمهوری مشرک ما

بعضی از روسای جمهور آمریکا فقط در برابر دین سهل انگار نبودند، بلکه به نظر می رسد ضد دین هستند و وجود مسیح را انکار می کنند. جرج واشنگتن، اولین رییس جمهوری کشور، مسیحی نبود، بیشتر خداپرست به نظر می آمد؛ کسی که به یک نیروی واحد و برتر که جهان را ایجاد کرده است، اعتقاد داشت. روحانیون سعی می کردند او را متقاعد کنند که به طور عمومی اعلام کند که مسیحی است، اما به گفته گریندر، او از این کار شانه خالی می کرد.
توماس جفرسون، سومین رییس جمهوری ایالات متحده، بیش از دیگر روسای جمهور، به استثنای باراک اوباما، رییس جمهوری کنونی، خصومت روحانیون را برانگیخت. جفرسون یک بار اعلام کرد برایش مهم نیست که همسایه اش یک خدا را می پرستد یا 20 خدا را و در مورد جدایی دین از سیاست بحث های طولانی می کرد. رقبایش او را مشرک می خواندند. به گفته گریندر، «همسران مزارع انگلستان نو» شنیده بودند که جفرسون انجیل ها را توقیف می کند، پس آنها را در حیاط خانه هایشان مدفون کردند.
گریندر در این باره از زبان یک روحانی ضد جفرسون می نویسد: «اگر جفرسون انتخاب شود انجیل ها سوزانده می شوند. سرود ملی فرانسه در کلیساهای مسیحی خوانده خواهد شد و ما شاهد محکوم شدن زنان و دختران مان به فحشای قانونی خواهیم شد.» با این حال، بسیاری از روسای جمهور مثل جفرسون ضددین سخنی نگفتند. برخی از آنان نقش اسقف اعظم را به خود گرفتند و بعضی مانند اندرو جکسون، هفتمین رییس جمهوری کشور، پایشان را از این هم فراتر گذاشتند. او یک پروتستان دیندار بود. روزی پنج بخش از انجیل را می خواند و یک کلیسای کوچک در خانه اش در تنسی ساخته بود.
او در دوران تصدی اش در کاخ سفید به دو کلیسای مختلف در واشنگتن می رفت. او یکی از دیندارترین روسای جمهور کشور بود. با این وجود او برای خلق و خوی عصبی اش و اعتقادش به سنت برده داری معروف بود. اما رسوایی او بیشتر به دلیل رفتاری بود که در قبال بومیان آمریکایی داشت. برخی از مورخان اعمال او را به عنوان نسل کشی معرفی کرده اند. او قوم «سمینول» را در ایالت فلوریدا قتل عام کرد و مسوول مرگ هزاران «چروکی» است چراکه او آنها را از منطقه زندگی شان در جورجیا اخراج کرد. سوال اینجاست که چگونه او باورهای عمیق دینی اش را با این قتل عام ها وفق می داد؟ گریندر به این سوال این گونه پاسخ می دهد: «او بی رحم بود چراکه باور داشت کسانی که او نسبت به ایشان بی رحمی می کرد انسان نبودند.»
اوباما و باورهایش
هر کسی که فکر می کند اعتقادات مذهبی رییس جمهوری آمریکا برای مردم این کشور هنوز مهم است، فقط باید نگاهی به تجربیات اوباما بیندازد. او نه تنها در بیوگرافی خود بر مسیحی بودنش اذعان داشته، بلکه بارها و بارها در سخنرانی هایش هم به آن اشاره کرده است. اخیرا نیز وقتی از ازدواج هم جنسگراها حمایت کرد به یاد مردم آورد که او یک مسیحی است.
اما باورهای مذهبی هیچ یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه او بحث برانگیز نبوده است. بسیاری از آمریکایی ها هنوز باور دارند که او مسلمان است. «استفن منزفیلد» ، نویسنده کتاب «ایمان باراک اوباما»، یک محافظه کار سیاسی است که بارها در مورد باورهای «کلیسایی» بوش مطلب نوشته است. او در مورد اوباما کنجکاو شد، پس برای شناختن او ساعات بسیاری را با مشاوران او سپری کرد. او می گوید که شک ندارد اوباما یک مسیحی دیندار است. باورهای عمیق او به این مساله برخی از محافظه کاران را عصبانی کرده است طوری که به گفته خودش بسیاری از سخنرانی هایش لغو شده اند و او ای میل های خشمگین بسیاری دریافت کرده است.
منزفیلد می گوید: «من اوباما را به عنوان یک مسیحی کاملاجدی می گیرم. او از نظر سیاسی یک لیبرال مسیحی است که هر لحظه بیشتر در مسیر ایمانش قدم برمی دارد.»به عقیده او، قانون سلامت اوباما بیانی از ایمانش است: اعتقادش به اینکه مسیحیان موظفند از قشر آسیب پذیر جامعه حمایت کنند. او در این باره می گوید: «باراک اوباما باور دارد که دستگاه های دولت باید در مسیر انجیلی کمک به مستحقان و فقرا کار کند.» با این حال برای برخی، اعتقادات اوباما همیشه با خطابه های خشمگین جرامایا رایت، پیشوای روحانی اسبقش، همراه خواهد بود.
در عین حال، منزفیلد معتقد است اوباما از وقتی که به ریاست جمهوری رسیده است، مفهومی سنتی از مسیحیت را پذیرفته است. به گفته منزفیلد: «او در مورد باورهایش بسیار جدی است. او به هیچ عنوان مسلمان نیست.»نیلسن، یک تئوری در رابطه با اینکه چرا بیشتر بنیادگرایان مسیحی معتقدند اوباما مسلمان است مطرح می کند و آن این است که « آنها به شدت از او متنفرند. او کشور را قطب بندی کرده است.»
نیلسن می گوید پیشینه مذهبی اوباما شاید شک برانگیز باشد، اما بی گمان یک دارایی تبلیغاتی برای اوست. اوباما در هاوایی و اندونزی بزرگ شده است، جایی که از نظر تنوع دینی بسیار غنی است. او با اسلام، بودیسم و کاتولیسم در این مکان ها آشنا شده است. وقتی در شیکاگو زندگی می کرد، اعتقادات مسیحی اش توسط کلیسای سیاهپوستان و مفهوم عدالت اجتماعی شکل گرفت. نیلسن در این باره می گوید: «او درباره دین های جهانی بیشتر از هرکسی که در کاخ سفید بوده است، می داند.»
به اعتقاد نیلسن «هنگامی که اوباما از کاخ سفید برود نباید انتظار داشته باشید که اهمیت مذهب روسای جمهور از بین برود. ما هنوز هم کسانی را می خواهیم که هم رییس جمهوری باشند و هم کشیش.»او معتقد است: «قدرت و ریشه های مذهب هر سال بیشتر نمایان می شود و این چیزی است که به این زودی ها تغییر نخواهد کرد.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات