تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۰  ، 
کد خبر : ۲۵۰۱۹۷

سرباز صفر اسرائیل در جنگ پنجم


محمد ایمانی
ارتش سوریه پس از تصرف آخرین مواضع گروه های مسلح تروریستی در شهر حلب، در حال پاکسازی این منطقه در مرز ترکیه است. رقم افراد مسلح در این منطقه تا 8 هزار نفر هم برآورد شده است. حلب آخرین نقطه امید محور آمریکا و ترکیه و عربستان و اسرائیل محسوب می شد و پاکسازی گروه های مسلح در این منطقه به معنای زدن تیر خلاص به پروژه 18ماهه غرب در سوریه خواهد بود. جنگ سوریه پنجمین جنگ مشترک آمریکایی- صهیونیستی در 11سال گذشته بود اما این دو رژیم به اعتبار تجربیات به غایت تلخ 4 جنگ قبلی ترجیح دادند نیابت جنگ پنجم را به گردن دولت دیگری (ترکیه) بیندازند. در واقع سوریه، فقط قطعه ای از پازل بزرگ جنگ و فصلی از فصول متعدد آن در خاورمیانه است.
اسناد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد صهیونیسم بین الملل نقش عمده ای در تحریک آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق داشت. در واقع حس برتری طلبی آمریکایی ها بهانه تحمیق و تحریک آنها واقع شد. صهیونیست ها امیدوار بودند بدین ترتیب بحران بقا را از مرزهای فلسطین اشغالی به هزاران کیلومتر دورتر در شرق ببرند و ضمنا به تسویه حساب با کشورهای اسلامی بپردازند.
اما در سالهای 2005 و 2006که شکست آمریکایی ها آشکار شد، این بار نوبت آنها بود که از اسرائیل بخواهند جور جنگ نیابتی را برای تغییر نقشه خاورمیانه اسلامی بکشد. بنابراین اسرائیل با چراغ سبز دولت بوش- و سپس اوباما که به ریاست جمهوری انتخاب شده بود- به جنوب لبنان و باریکه غزه در سالهای 2006 و 2008 یورش برد. این دو جنگ برای رژیم اسرائیل و ارتش اسطوره ای آن همان قدر خسارت استراتژیک به همراه داشت که دو جنگ قبلی برای آمریکا. کمر آمریکا و اسرائیل با این جنگ ها شکست.
جمع بندی ارزیابی ها درباره علت شکست در این جنگ، وجود جبهه مقاومت اسلامی با محوریت ایران بود. اما یک محاسبه نه چندان پیچیده مشخص می کرد که درگیری با ایران می تواند هزینه های به مراتب سنگین تر و پیش بینی نشده تری را به دنبال داشته باشد. سوریه در این میان ضعیف می نمود و حلقه اتصال شرق و غرب جبهه مقاومت بود.
ضمنا پروژه سوریه می توانست اذهان را از بیداری اسلامی- قطعه مکمل مقاومت اسلامی- منحرف کند تا آمریکا و متحدانش فرصتی برای تجدید قوا پیدا کنند و رژیم هایی نظیر عربستان از گوشه رینگ بگریزند. با این حال چشم آمریکا و رژیم صهیونیستی از 4 تجربه قبلی بشدت ترسیده بود. از متن این فرآیند بود که ترکیه نامزد انتحار شد، با همان فرمول دمیدن در آرزوهای نوستالژیک و تحریک و تحمیق. در چالش سوریه، اگر پروژه اصلی شکست خورد اما اسرائیل تا اینجا به واسطه لجن مال کردن حیثیت دولت ترکیه، انتقام سختی از عملکرد دو سال پیش آنها در ماجرای کشتی مرمره و... گرفته است. اینها البته بدان معنا نیست که حال و روز اسرائیل در مواجهه با جبهه مقاومت و ایران، حال و روز خوبی است.
اسرائیل در آستانه روز جهانی قدس، حال و روز بدی دارد آن گونه که اخبار متعدد حکایت می کند. ماجرای سوریه را باید از زاویه باخت های استراتژیک آمریکا و اسرائیل نگریست و اینکه با به میان کشیدن پای ترکیه کوشیدند دولت آنکارا را در حالی که مثلا در اتحادیه اروپا راه داده نمی شود، در زیان های هنگفت غرب شریک کنند.
اسرائیل آن گونه که روزنامه آلمانی نویس دویچلند چند روز پیش خاطرنشان کرد به خاطر وعده احمقانه آریل شارون برای فتح 48 ساعته لبنان، مجبور شد 18 سال در لبنان هزینه بدهد و پس از دادن تلفات سنگین، در سال 2000 میلادی از این کشور بگریزد در حالی که ثمره آن اشغال 18 ساله چیزی جز سر برآوردن حزب الله و قدرتمندتر شدن روز به روز آن به ویژه پس از جنگ 33 روزه نبود. اسرائیل به لحاظ وضعیت داخلی و خارجی با شرایط بغرنجی دست و پنجه نرم می کند.
در هیچ یک از اعتراضاتی که طی 2 سال گذشته از خاورمیانه تا اروپا و آمریکا رخ داد، به اندازه رژیم صهیونیستی آبروریزی نشد، جایی که 11نفر به خاطر شدت فشارهای موجود، دست به خودسوزی زده اند. در بیرون از مرزهای فلسطین اشغالی وضعیت بهتر از این نیست. مقامات صهیونیستی تلاش بسیاری را به کار بستند تا پای آمریکا را به پرتگاه جنگ با ایران بلغزانند. ایهود باراک سال گذشته گفته بود اسرائیل دولت کوچکی است و نباید هزینه جنگ با ایران را بپردازد بلکه غرب و جامعه جهانی باید این مسئله را حل کنند. موضع آمریکا در این میان جالب توجه است.
روز گذشته به فاصله یکی دو ساعت پس از انتشار گزارش روزنامه هاآرتص و استناد ایهود باراک به آن مبنی بر اینکه گزارش نهادهای اطلاعاتی جدید آمریکا، نظر اسرائیل درباره نزدیکی خطرناک ایران به تولید سلاح هسته ای را تایید می کند، بلافاصله یک سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا با رویتر گفت وگو و تصریح کرد «ایران تصمیم به ساخت بمب اتمی نگرفته و ما همچنان معتقدیم این کشور در آستانه دستیابی به تسلیحات اتمی نیست.» یعنی اینکه واشنگتن دیگر حاضر نیست با طناب تل آویونشینان وارد چاه شود. مقارن همین اتفاق، پایگاه خبری ردیس فاش کرد که آویگدور لیبرمن وزیر خارجه به مقامات امنیتی و نظامی اسرائیل گفته «موضع گیری درباره حمله نظامی به ایران غیرمسئولانه است و من از آنها می خواهم دهان خود را ببندند.»
وقتی فردی با مختصات «وزیر خارجه» اسرائیل به چهره های امنیتی و نظامی کارکشته نظیر مئیر داگان، یودال دیسکین، گابی اشکنازی، بنی گانتس، عاموس یادلین، یورام کوهین، آوی کوخاوی، امیر ایشل و نظایر آنها می گوید «دهانتان را ببندید» یعنی اسرائیل در حوزه قدرت و پرستیژ و اعتبار خارجی دچار بدحالی مفرط است. این واقعیت را هفته گذشته «متیو گولد» سفیر انگلیس در تل آویو که خود یک صهیونیست افراطی است مورد اذعان قرار داد.
این دیپلمات انگلیسی می گوید «در حالی که تل آویو می کوشد همه چیز را در داخل برای جهانیان خوب نشان دهد، اسرائیل در حال فروپاشی کامل است... هر کس در دنیا نگران جایگاه اسرائیل است بداند جایگاه این دولت روز به روز در حال ضعیف شدن است و لحظه به لحظه از تایید آن نزد جهانیان کاسته می شود. به نظر من این روند سرعت تازه ای به خود گرفته است. منظور من فقط افراد عادی نیست بلکه نمایندگان پارلمان و شخصیت های مهم جهانی یک به یک از تایید اسرائیل منصرف می شوند. اسرائیل اکنون شاهد است که صبر جهانیان از رفتارهای او به سر آمده است.»
در چنین موقعیتی که اسرائیل از جنوب (مصر) احساس خطر می کرد، پروژه سوریه کلید خورد و آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان و قطر، از ترکیه به عنوان سپر و پیاده نظام در جنگ نیابتی استفاده کردند. از نگاه این جبهه، ترکیه به اعتبار ملت مسلمان آن، دارای صبغه دموکراتیک بود و می شد به واسطه معامله با دولت آنکارا- خیانت به ملت مسلمان ترکیه- این پرستیژ مثبت را خرج بی حیثیتی های آمریکا و اسرائیل و عربستان کرد و احتمالا ضمن منحرف کردن انقلاب های منطقه از اهداف اسلامی، انسجام جبهه مقاومت را از هم گسیخت و البته با ترکیه نیز در آخر کار تسویه حساب کرد.
اسرائیل به واسطه ماجرای دو سال پیش کشتی مرمره و هو شدن شیمون پرز رئیس کودک کش صهیونیستی دل پرخونی از ترکیه داشت. اما هر قدر که زورآزمایی غرب در این جنگ نیابتی طولانی تر شد، انرژی آزاد شده از سوی این جبهه نیز بیشتر به سوی پیاده نظام آنها (ترکیه) کمانه کرد. گروه های مسلح برای اولین بار پنجشنبه گذشته، به یک خودروی نظامی در شهر مهم و بندری ازمیر حمله ور شده و 11نظامی را کشته یا مجروح کرده اند. درگیری با پ ک ک در مناطق کردنشین هم 40 کشته و مجروح را در همین دو هفته اخیر به دنبال داشته است.
اکنون خبرگزاری رویتر به نقل از دیپلمات ها و تحلیلگران ترکیه گزارش می دهد «بدترین کابوس برای دولت آنکارا در حال وقوع است. روابط ترکیه به خاطر دخالت در ماجرای سوریه و حمایت از گروه های مسلح با همسایگانی چون ایران و عراق و حتی روسیه مسموم شده حال آن که سیاست آنکارا، به صفر رساندن مشکلات با همسایگان بود. رویکرد دولت ترکیه درباره بحران سوریه، بی توجهی فوق العاده به ملاحظات سنتی سیاسی و امنیتی این کشور بوده و تبعات آن گریبانگیر خود ترکیه شده است.
با وجود اظهارات جنگ طلبانه مقامات آنکارا علیه سوریه و کمک به مخالفان دولت اسد، آنها توانایی کار دیگری را ندارند و کاری بیش از این از دست آنان برنمی آید. با وجود همه کمک های غرب و ترکیه به اپوزیسیون بشار اسد، او همچنان پابرجاست و در کنار متحدانی چون ایران و عراق ایستاده و تمام فشارهای خارجی به بن بست رسیده است. ایان لسر کارشناس آمریکایی در امور ترکیه می گوید در آینده بدترین سناریو برای ترکیه این است که هرج و مرج های طولانی موجب خلأ امنیتی در مرزهای جنوب و مناطق کردنشین این کشور شود.»
تعبیر بی بی سی درست است که «باتلاق سوریه می تواند دولت ترکیه را ببلعد و سرنوشتی مانند سرنوشت دولت بلر در جنگ عراق را رقم زند. جنگ عراق بلر را از چشم مردم انگلیس انداخت و سرانجام باعث برکناری وی و کوتاه شدن عمر قدرت حزب متبوع او شد.» این واقعیت را وزیر خارجه فرانسه نیز می فهمد که با اعتراض به تحرکات سارکوزی گفته است «آیا سارکوزی می خواهد ما را در موقعیت بوش هنگام اشغال عراق قرار دهد؟ سوریه، لیبی نیست و این دو کشور کمترین شباهتی به یکدیگر ندارند. وقتی چین و روسیه حامی دولت سوریه هستند نمی توان از هماهنگی بین المللی سخن گفت.» اسرائیل و آمریکا- حتی عربستان- با زیرکی آمیخته به غدر و خیانت، زیان و هزینه های هنگفت خود را به دوش دولت آنکارا انداخته و ترکیه را آلوده بدنامی های خود کرده اند.
ناظران مسلمان در منطقه اکنون می بینند که ترکیه ماه هاست کلمه ای درباره رژیم اشغالگر صهیونیستی سخن نمی گوید همان گونه که درباره نقض جنایت آلود حقوق بشر و دموکراسی در عربستان و بحرین و یمن و قطر مطلقا ساکت است. از آن سو ملت های مسلمان واقفند که دولت سوریه محور مقاومت ضد صهیونیستی بوده و طبیعتا می پرسند سود کشاندن این محور مقاومت به درگیری و بحران داخلی عاید چه کسی می شود؟ قطعا دل ملت مسلمان و غیور ترکیه نیز از این وضعیت خفت بار خون است و اعتراض و خشم خود را به تدریج نشان خواهد داد.
قضاوت سر راست نزد ملت های مسلمان منطقه آن است که دولت ترکیه نقش خیانت آلود مبارک و ملک عبدالله در جنگ های 33 و 22روزه را به عهده گرفته است. آنکارا در صف خیانتکاران به امت اسلام ایستاده و پرسش این است که آیا خیانتکارانی چون صدام و مبارک عاقبت به خیر شدند که برخی زمامداران ترکیه قدم در راه آنها گذاشته اند؟
ترکیه باید به افکار عمومی منطقه توضیح دهد که چرا به جای رژیم صهیونیستی، با سوریه و ایران و لبنان و عراق درگیر شده و بحران را از عمق راهروهای رژیم اشغالگر قدس به مرزهای خود با سوریه و عراق منتقل کرده است؟ آیا قرار بوده دولت ترکیه در پروژه شکست خورده اسرائیل و آمریکا، بی آن که متوجه باشد مقدمات تجزیه و تحلیل رفتن نیروی کشورهای مسلمان غرب خاورمیانه را فراهم کند وخود نیز در این ماجرا خودکشی کند؟
هنوز هم برای محاسبه مجدد در میان سیاستمداران آنکارا دیر نشده است. آنها باید از خود بپرسند تا کجا می توانند با رژیم اشغالگر و غدار صهیونیست که حتی دولت آمریکا را قربانی مطامع خود کرد، هم داستان شوند؟ یا اینکه چرا تبدیل به آلت دست ژنرال های لائیک و کودتاگر ترکیه که بارها چوب آنها به تنشان خورده بود، شدند؟ آیا آقای اردوغان می خواهد سرباز صفر این ژنرال ها یا عضو پیاده نظام ارتش اسرائیل باشد؟ آیا او با تحریک داود اوغلو، خشاب سربازان رژیم کودک کش اسرائیل را پر می کند؟! اسرائیل نمی توانست بدتر از این، از دولت ترکیه انتقام بگیرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات