تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۸  ، 
کد خبر : ۲۵۳۹۴۵

ایران هدف بعدی*


ترجمه ادوارد اس. هرمن
بعد از فاجعه عراق شاید فکر کنید که توانایی ایالات متحده برای دادن رأی منفی، اعمال تحریم و سپس حمله، اشغال و تغییر رژیم یک کشور دیگر احتمالاً به طرز چشمگیری کاهش پیدا خواهد کرد. اما به نظر من این تصور درست نیست.
در واقع اندکی بعد از انتخابات آمریکا، وضعیت به سرعت فرق خواهد کرد. اگر بوش، چنی و نومحافظه‌کاران قدرت را در دستان خود نگاه دارند، به روشنی بر این امر تأکید خواهند گذارد که این سیاستهایشان بود که موجب پیروزیشان شد. البته خیلیها در جهان و نیز در خود ایالات متحده از آن خوششان نخواهد آمد ولی واقعیت این خواهد بود که واشنگتن در مقایسه با گذشته اختیار عمل بیشتری برای اقدامات پیشگیرانه و نظامیگری خواهد داشت.
چنانچه کری، ادواردز و به طور کلی گروه نولیبرال که کنترل مواضع سیاست خارجی حزب دموکرات را در اختیار دارند قدرت را به دست بگیرند، آنان نیز با همان مسایل ـ که خودشان در ایجاد آنها نقش عمده‌ای داشته‌اند ـ مواجه خواهند بود، اما از موضعی که ناگزیر خواهند بود ثابت کنند که در آن قاطعیت و شدت عمل خواهند داشت. آنان وعده‌های بسیار داده‌اند، چیزهای بسیاری را متعهد شده‌اند و باجهای بسیار داده‌اند که جملگی بایستی به نفعشان تمام شود.
اگرچه شعار دموکراتها ممکن است معقول‌تر و گرایشهایشان جهان‌گرایانه‌تر به نظر برسد اما تاکنون نشان داده‌اند که وقتی پای مسائل بزرگ روز (مشکل فلسطین، ایران و کره شمالی و نیز عراق و جهانی‌سازی در حوزه اقتصادی) پیش بیاید، از سیاستهای امپریالیستی افراطی کلی آمریکا جانبداری خواهند کرد. همچنین، آنان به خواسته‌های اسرائیل، که سرمایه‌داران لیبرال، دلالان قدرت و غولهای رسانه‌ای یهودی آن به همان‌گونه که ده سال پیش در مورد کلینتون عمل کردند، در دستگاه سیاسی کری نیز رسوخ کرده‌اند، تن در خواهند داد.
تهدید وحشتناک ایران: می‌توانیم از خود دفاع کنیم
رسانه‌های اصلی آمریکا با تمرکز روی خط عنوان شده ایران و خودداری از ارائه زمینه لازم که ممکن است این خطر را کاملاً تخیلی نشان دهد، ایران را هدف بعدی آمریکا و اسرائیل می‌خوانند و بدین‌سان، بار دیگر به خدمت برنامه کار دولت در می‌آیند. به گفته رسانه‌های مذکور، ایالات متحده و همدست آن در نسل‌کشی قومی یعنی اسرائیل، ایران را به طور جدی تهدید کرده‌اند، و ایران نیز صرفاً تهدید می‌کند که می‌تواند از خود دفاع کند.
شاید گمان کرده باشید که بعد از خدمت نامناسب و شرم‌آور رسانه‌های اصلی ایالات متحده به دروغها و اکاذیب بوش در خصوص سلاحهای کشتار جمعی صدام و به خطر افتادن امنیت ملی آمریکا، که زمینه را برای حمله و اشغال عراق مساعد ساخت، این رسانه‌ها دیگر مایل نخواهند بود که به طور غیر انتقادی در قطار تبلیغات جنگی سوار شوند. ولی اگر چنین فکری کرده‌اید در اشتباه بوده‌اید. این رسم متداول رسانه‌هاست که هرگاه حکومت کشور، دشمنی را هدف قرار دهد، با شور و اشتیاق با آن همراه می‌شوند و یا دست‌کم، به خود اجازه می‌دهند که به عنوان عوامل تبلیغاتی و ارائه‌دهنده اطلاعات نادرست، وارد عمل بشوند.
با توجه به قدرت ایالات متحده و ضعف شدید اهداف معمول آن، ادعاهای قویاً تهدیدآمیز مطرح شده از سوی این اهداف، همواره خنده‌آور است. نمونه مطلوب من گواتمالا در اوایل دهه 1950 است و آن هنگامی بود که شورای امنیت ملی آمریکا مدعی شد که این کشور فقیر، کوچک و تقریباً غیر مسلح رفته رفته به ابزار تهاجمی شوروی در این نیمکره تبدیل شده و خطری امنیتی فراروی ایالات متحده و نیز کشورهای همجوار آن قرار می‌دهد. همان‌گونه که در مورد عراق در سالهای 2003 ـ 2002 مشاهده شد، اکثر کشورهای همجوار این خطر را به رسمیت نشناختند و لذا به آنها رشوه داده شد تا از موضع آمریکا پشتیبانی کنند و سازمان ملل نیز بی‌طرفی اختیار کند، که همین‌طور هم بود.
در واقع، کمونیستها گواتمالا را تحت سلطه خود نگرفته بودند و یک ماه بعد از ادعاهای شورای امنیت ملی و با مساعدت مستقیم و غیرمستقیم آمریکا، این کشور توسط گروهی سازمان‌یافته از تبعیدیها و مزدوران مورد حمله قرار گرفت و به اشغال درآمد. نیویورک تایمز و رسانه‌های جمعی به طور کلی در این مبارزه تبلیغاتی تشریک مساعی کامل کردند تا این تجاوز وکالتی را برای عامه مردم خوشایند جلوه دهند. این آزادسازی زودهنگام، یک دموکراسی را به یک حکومت خودکامه ضد شورش و ترور مبدل ساخت. نیویورک تایمز هیچ‌گاه به خاطر این عملکرد خود پوزش نخواسته و از تحلیل نتایج آن مداخله و مقایسه آن با ادعاهای تبلیغاتی قبل از تهاجم دولت (و خود آن) به دقت سرباز زده است.
چندین دهه بعد، در سالهای 1980، نیکاراگوئه نمایش مجددی از تجربه گواتمالا ارائه داد و آن هنگامی بود که یک خطر امنیتی مبتنی بر پیوند ساندینیستهای چپگرا با مسکو مطرح شد؛ پیوندی که عمدتاً تحت تأثیر یک تحریم تسلیحاتی و اقدام صریح آمریکا در جهت بی‌ثباتی، براندازی و تروریسم حمایت شده برقرار گشت. بار دیگر لشکری از تبعیدیها (کنتراها) توسط آمریکا سازماندهی و تأمین مالی شد و به فعالیتهای تروریستی پرداخت. بار دیگر همسایگان نیکاراگوئه نتوانستند چنین خطری را مشاهده کنند و لذا با میانجیگری و پیشنهاد مصالحه که دولت ریگان به هیچ کدامشان وقعی ننهاد، تلاش بسیار به خرج دادند که روابط با ایالات متحده را بهبود بخشند.
یک‌بار دیگر، درخواست از سازمان ملل برای حمایت در برابر مداخله خشونت‌آمیز سودی نبخشید و ادعای دادگاه بین‌المللی علیه ایالات متحده نادیده انگاشته شد. در این مورد، ایالات متحده به کمک آمیزه‌ای از تروریسم و تحریم که درآمد سرانه را به نصف تقلیل داد و با اعمال نفوذ مؤثر در یک انتخابات، که ایالات متحده از طریق ارائه رهنمود و پول، انجام تبلیغات و تهدید باج‌خواهی در آن مداخله کرد، توانست ساندینیستها را برکنار کند. گفتنی است شرط آمریکا برای پایان یافتن تحریمها و تروریسم سازمان‌یافته علیه نیکاراگوئه، کنار رفتن ساندینیستها عنوان شده بود. این آمیزه کارساز واقع شد و ساندینیستها از دور خارج شدند.
رسانه‌های اصلی در حالی که یک‌بار دیگر به عنوان عوامل تبلیغاتی حکومت عمل می‌کردند، با شریر جلوه دادن ساندینیستها، عدم مخالفت با موج دروغها و اکاذیب توجیه‌کننده مداخله خشونت‌آمیز، نادیده انگاشتن غیرقانونی بودن آن، شرم‌آور خواندن انتخابات 1984 (نیویورک تایمز) با احتیاط از وضعیتی که در مورد گواتمالا پیش آمده بود، دوری جستند. اضافه می‌شود که انتخابات واقعاً شرم‌آور سالهای 1982 و 1984 که تحت شرایط ترور شدید دولتی انجام گرفت گامهای دلگرم‌کننده و نویدبخشی در جهت دموکراسی قلمداد شد (رجوع شود به کتاب رضایت‌آفرینی نوشته هرمان و چامسکی)، همچنین توجه داشته باشید که رسانه‌های آمریکا در حال حاضر چه طور دولت دست‌نشانده آمریکا در عراق را یک پیروزی دموکراتیک تلقی می‌کنند: گامهای اولیه، شاید، به سوی دموکراسی در عراق (نیویورک تایمز، 27 ژوئیه 2004).
هنگامی که جنگ ترور، باج‌خواهی و اشکال دیگر مداخله انتخاباتی به طرز موفقیت‌آمیزی ساندینیستها را از دور خارج ساخت، رسانه‌ها به وجد آمده و هیجان‌زده بودند، نیویورک تایمز قصیده دیوید شیپلر با عنوان پیروزی از طریق بازی جوانمردانه را به چاپ رساند. بنابراین، درست همان‌گونه که گواتمالا، نیکاراگوئه و عراق تهدیدهای وحشتناک به حساب می‌آمدند، ایران نیز امروز یک خطر بزرگ به شمار می‌رود چرا که دولت بوش این‌طور می‌گوید و آریل شارون هم آن را تأیید می‌کند. قانون اول در تبلیغات حمایتگرانه همانا افزایش توجه به شخصیت منفی و تهدید عنوان شده‌ای است که وی موجب می‌شود. به این ترتیب، این ادعاها که ایران می‌کوشد به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شود، شالوده خبر را تشکیل می‌دهد و جزئیات و ادعاهای مربوط به حرکت این کشور در جهت حصول قدرت هسته‌ای که ارزش خبری دارند، از سوی ابرقدرتی عنوان می‌شوند که خود توصیفگر اصلی آن است.
هنگامی که این ابرقدرت پارس می‌کند، همه پارس‌کننده‌های کوچک‌تر در جامعه بین‌المللی، از جمله کوفی عنان و مقامهای دست‌اندرکار سازمان ملل (در این مورد، محمد البرادعی) با پارسهای تحسین‌آمیز خود با آن همصدا می‌شوند. با وجود این، البرادعی در سمت خود به عنوان رئیس آژانس اتمی در تدارک ایالات متحده برای حمله علیه ایران، در مقایسه با هانس بلیکس در تدارک حمله آمریکا علیه عراق، آن‌طور که باید و شاید سازگار نبوده است. البرادعی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه الاهرام‌نیوز (27 ژوئیه 2004)، اظهار داشت که اختیاراتش آن‌قدر محدود است که قدرت بازدید از رآکتور دیمونای اسرائیل را ندارد و فقط از تأسیسات ایران می‌تواند بازدید کند. با وجود این معتقد است که تنها راه‌حل واقعی همانا غیر هسته‌ای کردن کل منطقه خاورمیانه است.
اکنون وضعیت ایران شبیه وضعیت عراق قبل از جنگ است، ایالات متحده ادعاهای خود را تکرار کرد، آنها را به زور به سازمان ملل و متحدان خود القا کرد و سپس این قضیه به یک خبر دست اول تبدیل شد و امروز، ایالات متحده علیه ایران اتهاماتی وارد می‌کند، آن را به روز به متحدان خود و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌قبولاند و بدین‌سان مسئله خبرساز می‌شود. با یک حساب سرانگشتی باید گفت که طی شش ماه گذشته (27 فوریه تا 27 اوت 2004)، نیویورک‌تایمز تعداد 21 مقاله انتشار داد که از عنوانهایشان برمی‌آمد موضوع آنها مسئله خطر دستیابی ایرانیها به توان هسته‌ای بود. این روزنامه دهها گزارش و مقاله دیگر نیز داشت که در متن آنها به مسئله هسته‌ای ایران اشاره شده بود.
قانون دوم در تبلیغات حمایتگرانه عبارت است از ساختاربندی مسائل به گونه‌ای که مفروضات منبع تبلیغات مسلم پنداشته شود و در آن هرگونه ملاحظات نامطلوب نادیده پنداشته شود و هرگونه منبعی که به خط‌مشی حزبی اعتراض کند نادیده گرفته شده و یا در حاشیه قرار داده شود. این تکنیک به روشنی در مقاله دیپلماسی نمی‌تواند پیشرفت سلاحهای هسته‌ای را کند نماید نشان داده می‌شود. این مقاله که به قلم دیوید سانجر نگاشته شده و در صفحه اول شماره مورخ 8 اوت 2004 روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده است، الگوی کاملی از خدمات تبلیغاتی است.
ساختار مقاله دیوید سانجر عبارت است از خطر بلندپروازیهای هسته‌ای ایران و کره شمالی، تلاشهای مربوط به مهار این خطر از طریق دیپلماسی، مشکلات پیش آمده در مسیر این تلاشها، نگرانیهای آمریکا و اسرائیل و افکار و دیدگاههای مقامها و کارشناسان غربی در این خصوص که چه اقداماتی باید معمول داشت. هر هفت منبع نقل قول شده در مقاله سانجر مقامها و مسئولان فعلی و گذشته آمریکا هستند و به همین علت است که انتشار آن بدون هرگونه چالشی امکان‌پذیر شده است.
یک فرض اصلی سانجر این است که ایالات متحده و اسرائیل خوب هستند و خطراتی که قابل ذکر باشد به وجود نمی‌آورند لذا هرگونه پیشرفت در زمینه تسلیحات هسته‌ای یا مالکیت این سلاحها و خطر کاربری سلاحهای مذکور توسط آنها از حوزه بحث خارج است. به این ترتیب، برنامه جاری و کاملاً تثبیت شده آمریکا در زمینه تولید بمب و دیگر جنگ‌افزارهای هسته‌ای تاکتیکی، طرح بوش برای استفاده از سلاحهای هسته‌ای نه تنها به عنوان بازدارنده بلکه قابل کاربردی در جنگهای عادی و هدف آمریکا از بهره‌برداری از فضا به عنوان سکویی برای سلاحهای هسته‌ای و سایر سیستمهای تسلیحاتی دارای فناوری پیشرفته، تحت عنوان تولید سلاح هسته‌ای قرار نمی‌گیرد و در مقاله به آنها اشاره نمی‌شود. اینها دیدگاههای اکثریت جهانیان نیست بلکه صرفاً دیدگاه رسمی آمریکا را باز می‌نمایاند و لذا به عنوان یک فرض گزارشگر نیویورک تایمز مورد استفاده قرار می‌گیرند.
فرض دیگر سانجر این است که ایالات متحده حق دارد تصمیم بگیرد که کدام کشور می‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد و کدام کشور نمی‌تواند و حق دارد خلع سلاح هر کشور دارنده آن را خواستار شود. نویسنده مقاله این بیانیه جرج بوش را نقل می‌کند که وی دستیابی کره شمالی و ایران به این جنگ‌افزارها را تحمل نخواهد کرد و سانجر فشار آمریکا برای خلع سلاح اهداف آن را یک موضع غیر قابل بحث می‌خواند.
سومین فرض این است که اگرچه تخطی احتمالی ایران از تعهدات خود در قبال پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای ان.پی.تی دارای اهمیت و ارزش خبری است ولی عدم وفای ایالات متحده به قول خود در امضای پیمان مذکور مبنی بر حرکت در جهت حذف سلاحهای هسته‌ای از طریق مذاکرات حسن نیت، تعهدی که در تلاش آشکار بوش برای پیشبرد و ساخت جنگ‌افزارهای هسته‌ای قابل استفاده، گستاخانه نقض شد، اهمیت و ارزش خبری ندارد. بار دیگر، این همان چیزی است که یک بازوی مطبوعاتی حکومت ممکن است به عنوان یک فرض تلقی کند و نیویورک تایمز (و در واقع کل رسانه‌های شرکتی) همین کار را می‌کند.
چهارمین فرض موجود در مقاله سانجر این است که خودداری اسرائیل از عضویت در ان.پی.تی و مالکیت جنگ‌افزارهای هسته‌ای و خطر استفاده از آنها توسط اسرائیل به بحث پیرامون خطر توانمندی هسته‌ای ایران ربطی پیدا نمی‌کند. سانجر در مقاله خود صرفاً به این ترتیب به اسرائیل اشاره می‌کند که از تهدید ایران می‌ترسد و احتمالاً به منظور از میان برداشتن این خطر، درصدد اقدام پیشگیرانه است. کشورهای عرب و اکثر جهان این وضعیت را عادلانه نمی‌بینند که اسرائیل با در اختیار داشتن نیروهای متعارف برتر و برخورداری از چتر حمایتی آمریکا مجاز به کسب جنگ‌افزارهای هسته‌ای باشد اما کشورهای عرب چنین اجازه‌ای نداشته باشند. باز هم، از آنجا که اسرائیل از اقمار آمریکاست که دستیابی آن به سلاحهای هسته‌ای با همکاری واشنگتن انجام گرفت و اکنون نیز تحت حمایت آن قرار دارد، این مسئله از مدار گفتمان مقامهای آمریکا و در نتیجه روزنامه نیویورک تایمز، خارج است.
فرض پنجم که تلویحاً در فرضهای پیش‌گفته مورد بحث قرار گرفت این است که ایران حق دفاع از خود را ندارد. اسرائیل مدعی است که هدف از سلاحهای هسته‌ای آن دفاع از خود در یک محیط خصمانه است، اما ایران که هم از سوی اسرائیل و هم از جانب متحد ابرقدرت آن تهدید شده است چنین حقی ندارد، هر چند نیازهای دفاعی آن کشور به مراتب هم از نیازهای اسرائیل و هم از نیازهای آمریکا جدی‌تر است. این فرض نظیر فرضهای مقامهای آمریکا و نیز نیویورک‌تایمز، در برخورد با تلاش گواتمالا برای خرید تسلیحات در سال 1953 و سلاحهای کشتار جمعی تهدیدآمیز افسانه‌ای صدام در سالهای 2003 ـ 2002 بود.
مقاله سانجر از این لحاظ که در مورد منبع هرگونه خطر هسته‌ای و پیشرفتهایی که نگران‌کننده‌اند انحرافی از خط مشی حزبی در آن دیده نمی‌شود، پاک و منزه است. سرسپردگی نیویورک‌تایمز به حکومت در حمایت تبلیغاتی آن از حمله به عراق و اشغال آن، تازگی نداشت و با آن تجربه غم‌انگیز پایان نیافت. بلکه بدون درس گرفتن از تجارب قبلی همچنان از جنایات حکومتی حمایت می‌کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات