صالح اسکندری
فنومنولوژی پدیده 18 تیز مستلزم فهم پیشزمینه context پیچیده آن است که باعث شده در میان انواع تظاهرات اعتراضآمیز protest demonstration وجهه و صبغهای نادر بیابد. هر چند بیشتر جامعهشناسان و آگاهان مسائل اجتماعی واقعه کوی دانشگاه تهران را در حوزه تعریفی جنبشهای دانشجویی قرار نمیدهند اما واقعیت این است که این پدیده اگرچه در قالب و کالبد یک گروه نفوذ بیهنجار anomic interest group اتفاق افتاد اما ماهیتی کاملا سازمانیافته و تشکیلاتی داشت. بیشتر محققانی که در رابطه با دلایل این پدیده قلم زدهاند به رگههایی از پیوند افراطیگری سازمانیافته داخلی و حرکت خزنده اپوزیسیون خارجی اشاره کردهاند.
اما در این بین برخی واقعه 18 تیر را در حد یک کشمکش مدنی civil strife تقلیل دادهاند و سعی نمودند، محرومیتهای مدنی و عدم وجود مجاری مسالمتآمیز دسترسی به نخبگان را علت العلل بروز این حادثه معرفی کنند. در حالی که حادثه کوی دانشگاه به طور کلی جنسی متفاوت از یک کشمکش مدنی داشت.
تد رابرت گر Ted Robert Gurr در بررسیهایی که در مورد کشمکش مدنی صورت داده است برای تبیین آن نوع ناکامی یا نارضایی که محرک مرتکبان اقدامات پرخاشجویانه است مفهوم محرومیت نسبی را جعل کرده است. «گر» محرومیت نسبی را چنین تعریف میکند: "تفاوت میان انتظاراتی که مردم در مورد کالاها و شرایط زندگی شایسته خود دارند از یکسو و تواناییهای ارزشی آنها ـ اینکه از نظر خودشان تا چه حد توانستهاند به این اهداف و شرایط دست یابند ـ از سوی دیگر."
18 تیر را نمیتوان در تحلیل مفهومی رابرت گر گنجاند. اساسا زمینههای شکلگیری این پدیده مقوله محرومیت نسبی نبود. دادههای تحقیقاتی و اطلاعاتی حاکی از آن است که سازمانی افراطی متعلق به جبهه دوم خرداد محرک و علت نهایی این حادثه بود که در همسویی با جریانات خارج از کشور توانست التهاباتی برقآسا را ظرف چند روز در خیابانهای اطرف کوی دانشگاه رقم زند.
اما آنچه که باعث شد این پدیده وجههای نادر به خود بیابد ارتباط بخشهایی از نخبگان حاکم با سربازان خط مقدم حرکت 18 تیر بود که در کمتر کشوری سابقه دارد.
در واقع 18 تیر بیش از آنکه یک حرکت خودانگیخته اجتماعی از جانب دانشجویان باشد توسل گروههای سازمانیافته افراطی جریان دوم خرداد به مسیرهای خشونتآمیز برای تصریح و تالیف منافع بود. بخشی از جریان اصلاحات به منظور حرکت حداکثری و در راستای تز "فشار از پایین و چانهزنی از بالا" سعی داشت با فشار به حاکمیت مواضع و منافع خود را در بالا تقویت نماید. در واقع 18 تیر نماد افراطیگری در دوم خرداد و توسل به مسیرهای نامرسوم در جهت افزایش قدرت بود. این رویکرد افراطی با چاشنی تحریکات خارجی سبب شد که افکار عمومی به یکباره از حرکت قدرتطلبانه جریان دوم خرداد نگران شود. البته باید بر این نکته تاکید کرد که نمیتوان جبهه اصلاحات در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی؛ همه را به یک چوب زد. اصلاحات میتوانست موفقتر از این عمل کند اما جریان افراطی که تنها شامل بخش کوچکی از گروههای دوم خردادی بود سبب شد مردم از این جریان رویگردان شوند. تبعات این حرکت غیرمسالمتآمیز به حدی است که بزرگان دوم خردادی تا به امروز ناکامیهای خود را معطوف به این حرکت نسنجیده میدانند و همواره سعی کردهاند خود را از این جریان افراطی مبری کنند.
خاتمی و کروبی سمبل جریانات داخل چارچوب اصلاحات هستند که پس از زایش دوم خرداد تاکنون توانستهاند بخش قابل توجهی از سربازان دوم خردادی را فرماندهی کنند. خاتمی با درک خطر و تبعات باورنکردنی 18 تیر برای جریان اصلاحات در دور دوم ریاست جمهوری خود سعی کرد از سازمان افراطی تازه متولد شده تا آنجا که میتواند فاصله بگیرد. چینش نیروهای نزدیک به رئیسجمهور در دوره خاتمی به وضوح گویای این مدعاست.
اما در این بین واکاوی نقش اپوزیسیون خارج از کشور و همچنین دشمنان استراتژیک جمهوری اسلامی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی در دامن زدن به این واقعه در خور توجه است.
اساسا در تحلیل نقش دشمنان خارجی نباید فقدان اطلاعاتی و درک کم آنها از وضع عمومی ایران را فراموش کرد. اظهارات رادیوها و تلویزیونهای اپوزیسیون خارجی که در روزهای حادثه حتی نقش بیسیم جریان افراطی داخلی را برعهده داشتند مبین ناآگاهی و بیدانشی آنها از وضعیت داخلی ایران است که البته تا حدودی طبیعی به نظر میرسد. به هر حال پس از انقلاب اسلامی بخش قابل توجهی از ایادی اطلاعاتی غرب علی الخصوص آمریکا و اسرائیل در ایران قطع شد.
دشمنان خارجی نظام اسلامی تصور میکردند که دعوای توسعه سیاسی در نظام ایران یک دعوای واقعی و به تعبیری یک گفتمان عمومی است. در واقع اظهارات رسانههای خارجی مبتنی بر این مفروض بود که محرومیت نسبی سیاسی دانشجویان موجب بروز یک کشمکش جدی مدنی شده است که در ادامه این کشمکش منجر به سرنگونی خواهد شد.
اما 23 تیر 78 یکباره همه چیز را برملا کرد. حضور بینظیر اقشار مختلف مردم در پی فراخوان مقام معظم رهبری قدرت و هیبت و میزان نفوذ نظام جمهوری اسلامی در افکار عمومی را برای اپوزوسیون داخل و خارج کشور نمایان ساخت. 23 تیر 78 سرآغاز شکستهای پی در پی جریان افراطی دوم خرداد بود. جریانی که نتوانست ظرف سالهای بعد حتی جایگاه خود را در جبهه اصلاحات حفظ کند.
از سویی 23 تیر مجالی تازه برای رشد اصولگرایی بود. آنهایی که به نظام اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و ارزشهای اسلامی را از عمق جان پذیرفته بودند، همگی گرد پرچم دفاع و صیانت از نظام اسلامی جمع شدند. در واقع حماسه راهپیمایی 23 تیر سرآغاز رویشهای جریان اصولگرایی بود. رویش در جریان اصولگرایی و ریزش در اصلاحات از این روز به یادماندنی آغاز شد. رسانههای زنجیرهای منتسب به افراطیون دوم خرداد فضا را به گونهای بحرانی رقم زده بودند که کسی باور نمیکرد چنین حضور گستردهای در 23 تیر رخ دهد.
اما در نهایت باید گفت 18 تیر خبط استراتژیک افراطیون دوم خردادی بود که تبعات سنگینی را برای کل جریان اصلاحات در پی داشت. ناکامیهای پی در پی اصلاحطلبان در انتخاباتهای اخیر تنها بخش صریحی از پس زنشهای افکار عمومی است که سالها پس از وقوع این حادثه هنوز جریان دارد. امروز پس از گذشت 8 سال از حادثه کوی دانشگاه تهران، دوم خردادیها به این نتیجه رسیدهاند که برای تحرک در فضای سیاسی کشور بایستی با توسل به مجاری مسالمتآمیز مسیر طبیعی رشد را طی کرده و حرکتهای التهابآفرین نتیجهای جز ناکامی به همراه نخواهد داشت.
والسلام