در یکی از آخرین روزهای کاری مطبوعات در سال 85، روزنامه «جمهوری اسلامی» به نام انتخاب شده برای آن سال اشاره کرد و چنین نوشت:
«واقعیت این است که در سال 1385 شعارهای خوبی داده شد، حرفهای خوبی زده شد... و در یک کلام باید گفت در عالم الفاظ کارهای زیادی به مناسبت سال پیامبر اعظم«ص» صورت گرفت ولی در میدان عمل نه تنها پیشرفتی وجود نداشت بلکه عقبگردهایی نیز داشتیم».
این روزنامه در ادامه سرمقاله، مقصود خود را به صورت واضحتر بیان کرد:
«... افراد بداخلاق و بددهن و بدقلمی که جز گسترش بیحرمتی هنری ندارند مورد تشویق و حمایت هم قرار گرفتهاند. عجیب اینکه این بیحرمتی توسط کسانی صورت میگیرد که داعیهدار پیروی از ولایت فقیه هستند و حتی با تظاهر به حمایت از ولایت فقیه و حرکت در این خط، مرتکب چنین اقدام خلافی میشوند».
شاید کسانی که در آخرین روزهای سال 85 مندرجات این روزنامه اصولگرا را میخواندند، گمان نمیکردند که کمتر از سه ماه پس از آغاز سال اتحاد ملی، شاهد اتحادشکنی آشکار توسط سیاستمداران بانفوذ و تلاش بیسابقه آنها برای حذف رقیب از طریق اتهامافکنی باشند.
اظهارات سراسر توهین و اتهام دو مقام رسمی نسبت به رقیب اصلاحطلب و طرح ادعاهای عجیب در خصوص دوران هشت ساله مسئولیت اصلاحطلبان، نشان داد که ظاهراً از دیدگاه آنان، اتحاد تنها در صورتی ارزشمند است که اختلافات درونی جناح حاکم را مخفی کند، در غیر این صورت هر کلامی را میتوان بر زبان آورد و هر اتهامی را میتوان به «غیرخودیها» وارد کرد!
اما این وضعیت تنها به دولتمردان محدود نشد و تعدادی از نمایندگان مجلس نیز اتهامافکنیهای کمسابقه علیه رقبای اصلاحطلب خود را آغاز کردند.
البته قبل از این نیز اظهاراتی علیه اصلاحطلبان توسط چهرههای موثر مجلس مطرح شده بود، اما پس از آنکه نمایندگان فراکسیون اقلیت تلاش کردند از تنها امکان قانونی موجود برای انعکاس مشکلات مردم استفاده کنند، عصبانیتها از حد گذشت و ناگهان افراد وابسته به طیف موسوم به اصولگرایان با عباراتی عجیب درصدد پاسخگویی برآمدند. این در حالی است که در روزهای اخیر، نه گروههای اصلاحطلب فعالیت خاصی از خود بروز دادهاند و نه حتی رهبران جناح اصلاحطلب، سخنی در انتقاد از وضعیت موجود بر زبان جاری کردهاند. پس میتوان حدس زد که تنها چیزی که باعث نگرانی و تشدید حملات علیه اصلاحطلبان شده است، تعدادی تذکر هشدارآمیز و انتقادی از عملکرد دولت بوده است. البته نایب رئیس اصولگرای مجلس ابتدا تلاش کرد تا با عدم ذکر اسامی تذکردهندگان، آنان را از تکرار تذکرات منصرف نماید اما پس از شکست این تاکتیک، دو نماینده مجلس نطق پیش از دستور خود را به حمله علیه اصلاحطلبان اختصاص دادند در متن اظهارات آنان نگرانی اصلی ایشان نیز افشا شد که «چه شده است که مجلس ششمیها امیدوار به بازگشت شدهاند و برای تصاحب مجلس هشتم تلاش میکنند؟». البته پیکان حمله تنها متوجه نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس نبود و یکی از نمایندگان در عباراتی کلیتر، به تهدید کسانی پرداخت که به ادعای او «کمر به هتاکی و اسائهی ادب به دولت بستهاند».
اکنون میتوان آنچه را در یک هفته اخیر علیه اصلاحطلبان ـ به عنوان یکی از جناحهای سیاسی فعال در چارچوب نظام ـ مطرح شده است مرور کرد و از مدعیان اصولگرایی پرسید که «این اظهارات، چه نسبتی با اتحاد ملی دارد؟» ممکن است برخی از محافظهکاران در مقام دفاع بگویند که آغازکننده این روند، فراکسیون اقلیت مجلس بوده است که با تذکرات دستهجمعی، دولت را به چالش کشیده است. برای رد این ادعا پاسخهای متعددی وجود دارد. نخست آن که اگر به سخنرانیهای چند مقام دولتی از ابتدای سالجاری تاکنون توجه شود، تردیدی باقی نمیماند که آغازکننده هتاکی و اتهامافکنی اصلاحطلبان نبودهاند.
دومین پاسخ برای رد این ادعا آن است که رفتار اصلاحطلبان به ویژه رسانههای اصلاحطلب و اعضای فراکسیون اقلیت مجلس در دو سال گذشته، از یک منطق قابل دفاع پیروی میکند. در یک سال اول فعالیت دولت، اصلاحطلبان، سکوت را بر انتقاد ترجیح دادند تا دولت فرصت کافی برای اثبات توانمندیهای خود داشته باشد و انتقادات اصلاحطلبان به بهانهای برای ناکامیهای دولت تبدیل نگردد. نخستین روزهای سال دوم فعالیت دولت نهم نیز مصادف با انتقادات شدید نمایندگان مجلس علیه سیاستهای اقتصادی دولت بود که بنا بر ادعای مشترک نمایندگان اصولگرا و اصلاحطلب موجب گرانی بیش از حد مسکن و کالاهای مورد نیاز مردم شده بود.
در کنار این موضوع، تصمیمات دولت در مورد موضوعاتی همچون عدم تغییر ساعت رسمی کشور، ادغام دفاتر استانی سازمان مدیریت در استانداریها و برکناری برخی از وزیران نیز انتقاد نمایندگان از دو جناح را برانگیخت. البته طبیعی بود که به دلیل حذف اصلاحطلبان از کلیه نهادهای حکومتی و حضور غیرموثر نمایندگان اصلاحطلب در مجلس،اعضای فراکسیون اقلیت انتقادهای خود را با گردن برافراشتهتر و از موضع مدعی مطرح نمایند. روند مورد عمل فعلی نمایندگان اقلیت نیز به چهار دلیل قابل دفاع میباشد:
1- اکنون دو سال از فعالیت دولت نهم گذشته و همکاری همه نهادها و تریبونهای بانفوذ، امکان هرگونه بهانهجویی در زمینه کارشکنی را از دولت و حامیان آن سلب کرده است. پس نمایندگان اقلیت حق دارند که با صدای بلندتر و به صورت شفافتر انتقادهای خود را مطرح کنند.
2- قطعاً یکی از محورهای مورد توجه مردم در انتخابات مجلس هشتم، دیدگاه نمایندگان و کاندیداهای نمایندگی نسبت به عملکرد دولت نهم میباشد. لذا نمایندگان حق دارند که در راستای وظایف مصرح در قانون اساسی، دیدگاههای خود را از طریق امکانات موجود مطرح و پیام خود را به مردم منتقل نمایند.
3- یکی از دغدغههای همیشگی نمایندگان اصلاحطلب، امکان رد صلاحیت آنها در انتخابات بعدی مجلس است. بر همین اساس در چند ماه باقیمانده تا انتخابات مجلس هشتم، نمایندگان حق دارند قبل از آن که تنها امکان باقیمانده از آنها سلب شود، دیدگاههای خود را به صورت شفاف بیان کنند.
4- با توجه به اتهامافکنیهای مکرر برخی مقامات دولت نهم نسبت به دولت و مجلس اصلاحات، نمایندگان اصلاحطلب مجلس هفتم حق دارند با افشای برخی نارسائیها، به مردم ثابت کنند که «اینگونه اتهامزدنها، فرافکنی برای انحراف اذهان عمومی از ناکامیهای فعلی است».
از سوی دیگر نمایندگان مدعی اصولگرایی، در روزهای اخیر مدعی شدهاند که اقدام اصلاحطلبان «سیاهنمایی غیرمنصفانه نسبت به دولت نهم» است. البته بررسی صحت و سقم این ادعا کار سختی نیست، اما در عالم سیاست، بسیاری از امور نسبی است و یکی از عوامل مهم در ترجیح یک گروه به گروه دیگر، مقایسه رفتار آنهاست. بر همین اساس، نمایندگان اصولگرای مجلس هفتم میتوانند گفتار و رفتار سالهای 83 و 84 خود با دولت اصلاحات را به یاد بیاورند و ببینند «ایا آنچه امروز توسط اصلاحطلبان گفته میشود، غیرمنصفانه است یا برخی اظهارات مدعیان اصولگرایی در برابر دولت خاتمی؟» مگر تعدادی از نمایندگان مجلس هفتم، برداشت از حساب ذخیره ارزی توسط دولت خاتمی را خیانت و چوب حراج به ثروت ملی نمیدانستند؟ چرا اکنون نسبت به برداشت چند برابری و بیسابقه دولت نهم از همان صندوق سکوت میکنند و از اصلاحطلبان هم میخواهند که «دم بر نیاورند!» راستی، گرانی و فشارهای روزمرده بر مردم، در سال پایانی دولت خاتمی بیشتر بود یا امروز که درآمد دولت نسبت به دوره مسئولیت خاتمی، افزایش بسیار یافته است؟ پس چرا آن روز، اصولگرایان به بزرگنمایی مشکلات معیشتی مردم میپرداختند و امروز فریادهای نمایندگان اصلاحطلب را بر نمیتابند و آن را سیاهنمایی مینامند؟ کسانی که به راحتی اصلاحطلبان را مورد هتاکی قرار میدهند آیا نمیدانند تندترین عبارت در مورد مواجهه دولتمردان با موضوع گرانی، توسط یکی از همفکران خود آنها مطرح شد که «در موضوع گرانی، بهتر است دولتمردان، زیپ دهانشان را ببندند؟»
آیا نمیدانند که یک نماینده از طیف اصولگرایان مجلس گفته است که «در مورد گرانیها، اگر مردم سخنان دولتمردان را شنیدند و نخندیدند، حرف آنها درست است؟»
افزایش نقدینگی و تورم این موضوعات دیگری است که اعتراض همیشگی اصلاحطلبان را به دنبال داشته است. آیا حملهکنندگان به اصلاحطلبان نمیدانند که نخستین مرکزی که صحت آمار دولت از تورم را زیرسوال برد، مرکز پژوهشهای مجلس بود که ریاست آن به عهده یکی از چهرههای بانفوذ فراکسیون اصولگرایان مجلس است؟
البته شاید اصولگرایان به دلایل معلوم و نامعلوم، ترجیح دهند که نارساییهای مدیریتی و سیاسی را نادیده بگیرند. بخصوص شاید نزدیکی به انتخابات، بعضی از آنها را وادار کرده باشد که چشم را بر بعضی اشکالات ببندند. همانطور که در برابر اهانت به پیامبر اکرم(ص) سکوت کردند تا اصلاحطلبان سوءاستفاده نکنند! اما افرادی که در برابر توهین به محبوبترین شخصیت جهان اسلام فریاد نمیزنند، حق ندارند که اصلاحطلبان مجلس ششم را به سکوت در برابر توهین به مقدسات متهم کنند و بازگشت آنها را برای مقدسات خطرناک بدانند. آنها حق دارند توصیه سال 83 به همفکران خود را تکرار کنند که «موضوع مهم انتخابات را در پیش داریم و باید مدارا کنیم تا در آن صحنه، نتیجه مطلوب حاصل شود(1)» آنها همچنین میتوانند به همراهان خود بگویند که «فلان موضوع هزینهساز است، اما به خاطر رئیسجمهور باید کوتاه بیائیم(2)» اما به هیچوجه حق ندارند که در این زمینه، اصلاحطلبان را نیز با خود شریک سازند و اگر در این شریکسازی موفق نشدند آنها را با انواع اتهامات، مورد پذیرایی قرار دهند.
در ضمن برای آنکه مشخص شود انتقاد اصلاحطلبان از دولت نهم تا چه حد به واقعیت نزدیک است تنها به ذکر چند جمله اکتفا میکنیم که در ماههای گذشته توسط سرشناسترین چهرههای فراکسیون اکثریت مجلس بیان شده است:
«برگزاری همایش هولوکاست توسط نمایندگان محکوم شد.»
«چه سیاستی به کار بستهایم که دوستان هم علیه ما موضعگیری میکنند؟»
«دولت نهم از حیث خدمات استثنایی است اما اینکه آیا سیاستها مبتنی بر تدبیر و حقگرایی است شاید بتوانیم بحث و نقد کنیم.»
«استراتژی روشنی بر رفتار دولت حاکم نیست.»
«تصمیمات عجولانه و غیرکارشناسی، از نقاط ضعف دولت نهم است.»
«به احتمال زیاد غیرمنتظره بودن آراء برای حامیان دولت علت تعلل در اعلام نتایج انتخابات شوراهاست.»
«رئیسجمهور فقط حرف خود را میگوید و به نظر مجلس توجه ندارد.»
«حتی انتقاد جریان خودی توسط دولت تحمل نمیشود.»
«تصمیم دولت در مورد عدم تغییر ساعت رسمی از 100 تا 300 میلیارد تومان زیان به دنبال داشته است.»
«تورم کشور 23 درصد است نه 13 درصد.»
«محبوبیتطلبی برخی مسئولان دولتی، عامل گرانیهاست.»
همچنین کسانی که از انفعال دیپلماسی خارجی دولتهای گذشته و موفقیت سیاست تهاجمی دولت نهم در عرصه بینالمللی سخن میگویند باید با مروری بر موضعگیری سران برخی کشورها ـ پس از مذاکرات حضوری یا تلفنی دولتمردان ایرانی با سران آن کشورها ـ و اتهامافکنیهای ضدایرانی آنان، به این سوال پاسخ دهند که: اظهارات نخستوزیر امارات علیه برنامه هستهای ایران که تنها چند روز پس از سفر رئیسجمهور ایران به آن کشور انجام شد، اظهارات گستاخانه وزیر خارجه مصر پس از دعوت سخاوتمندانه رئیسجمهور ایران برای برقراری روابط بدون پیششرط و نیز زیادهگوئیهای مکرر مقامات عربستان از زمان سفر مقامات ایرانی به آن کشور تاکنون، چه نسبتی با «موفقیت دولت نهم در سیاست خارجی» دارد؟
اگر به نکات بالا توجه شود احتمالاً نماینده اصولگرای مجلس پاسخ این سوال خود را خواهد یافت که «چه شده است که مجلس ششمیها امیدوار به بازگشت شدهاند؟» و اصلاحطلبان نیز به این نتیجه خواهند رسید که نگرانی اصولگرایان از احتمال واگذاری کرسیهای قدرت، به حق است.
نکته پایانی مرتبط با دو اقدام اعتراضی در هفته گذشته است. نخست، اقدام به حق برخی نمایندگان مجلس در اعتراض به حمایت ملکه انگلیس از سلمان رشدی بود که طی یک نامه رسمی از تریبون مجلس قرائت گردید. همزمان با این اقدام، نطقها و مصاحبههایی علیه اصلاحطلبان انجام شد. نگارنده از اصولگرایان منصف دعوت میکند به مقایسه عبارات به کار رفته برای این دو اعتراض بپردازند و صادقانه بگویند «کدامیک تندتر و حتی خصمانهتر است!؟»