تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۹۲ - ۰۴:۴۹  ، 
کد خبر : ۲۶۰۷۶۴
بررسي سياست‌هاي آمريكا در قبال ايران و جنگ تحميلي

براندازي با پروژه جنگ تحميلي

مقدمه: در 31 شهريورماه سال 1359 هـ.ش (22 سپتامبر 1980 م)، ارتش بعث عراق از زمين، هوا و دريا، بر جمهوري اسلامي ايران حمله‌ور شد و نظام نوپاي ايران، ناخواسته در طولاني‌ترين و نابرابرترين نبرد قرن بيستم درگير شد. مقاطع مختلف جنگ تحميلي عراق عليه ايران و دفاع مقدس هشت ساله مردم را مي‌توان از زواياي مختلف به مراحل گوناگوني تقسيم كرد. از يك نگاه، براي پي بردن به مواضع سران كاخ سفيد در قبال پديده جنگ، به عنوان يكي از حربه‌هاي براندازي نظام جمهوري اسلامي، مواضع آنها را مي‌توان در سه مرحله زير لايه‌بندي كرد:

1. مرحله سد در مقابل پيشروي عراق

قبل از شروع جنگ تحميلي، دست‌اندركاران سياست خارجي ايالات متحده، سران حزب بعث عراق را براي حمله به ايران تشويق و ترغيب مي‌نمودند، اما در اين مرحله كه از مهرماه 1359 هـ.ش (سپتامبر 1980 م) شروع و تا مهرماه 1360 ادامه داشت. هر چه زمان به پيش مي‌رفت، موضع كاخ سفيد در حمايت از عراق شفاف‌‌تر و آشكارتر مي‌گشت؛ به عنوان نمونه كارتر رئيس‌جمهور وقت آمريكا در تاريخ 16 مهر 1359 هـ.ش اعلام كرد:

«چنانچه جنگ ايران و عراق توسعه يابد و ميانجي‌گري‌هاي فعلي تأثيري نداشته باشد، كشورهاي متحد آمريكا در خليج‌فارس، بايد جانب عراق را گرفته، از كمك مادي و معنوي به آن دريغ نورزند.»(1)

2. مرحله آغاز و استمرار تهاجمات گسترده ايران عليه عراق

اين مرحله كه از مهرماه 1360 (سپتامبر 1981م)، با انجام عمليات‌هاي بزرگ نظير شكست حصر آبادان در عمليات «ثامن‌الائمه»، آزادسازي مناطق رقابيه و حومه شوش در عمليات «فتح‌المبين»، و بازپس‌گيري خرمشهر در عمليات «بيت‌المقدس» شروع شد، تا پس از عمليات «والفجر ده» در سال 1366 هـ.ش كه در شهر حلبچه عراق انجام شد، ادامه داشت. نقطه عطف اين مرحله، فتح شهر بندري خرمشهر، توسط نيروهاي ايراني بود كه ماهيت جنگ را از نظر سياسي و نظامي به نفع جمهوري اسلامي تغيير داد.

پس از فتح خرمشهر، به رغم پشتيباني آشكار و تجهيز تسليحاتي و اطلاعاتي گسترده ارتش عراق از سوي آمريكا، شهر بندري فاو عراق، در سال 1364 هـ.ش (1985 م) به تصرف رزمندگان اسلام درآمد.

به دنبال پيروزي قواي ايران در تصرف فاو و ارتقاي سطح توانمندي يگان‌هاي نظامي جمهوري اسلامي، آمريكايي‌ها ضمن مخالفت شديد با موفقيت و پيروزي ايران، به منظور رفع تهديد از رژيم صهيونيستي اسرائيل، به طور صريح خواستار تضعيف قدرت عراق و ناكامي آن در جريان جنگ گرديدند.

در اين مرحله، عمده‌ترين واقعه‌اي كه در رفتار آمريكا در قبال جنگ تحميلي جلوه‌گر شد، واقعه‌اي بنام «ايران گيت» و «ماجراي مك فارلين» بود. ايالات متحده ضمن اعمال فشار براي كنترل و مهار ايران، به منظور ممانعت از گسترش توان آن و براي به دست گرفتن ابتكار عمل در جنگ ايران و عراق و پايان بخشيدن به آن پس از فتح فاو در سال 1364 هـ.ش، سياست نزديكي و حل و فصل مناسبات خود با ايران را در پيش گرفت.

با افشاي سفر مك فارلين، رييس شوراي امنيت ملي ريگان رئيس‌جمهور وقت آمريكا به ايران در آبان‌ماه 1365 هـ.ش (نوامبر 1986م)، اين نقشه آمريكايي‌ها با شكست مواجه شد. به دنبال فاش شدن رسوايي ايران گيت و بي‌اعتمادي عراق نسبت به آمريكا، واشنگتن اقدامات خصمانه خود عليه تهران را افزايش داد كه در مرحله بعد مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

3. مرحله رويارويي عراق و آمريكا با جمهوري اسلامي

اين مرحله، پس از رسوايي مك فارلين آغاز شد و تا زمان پذيرش قطع‌نامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل از سوي عراق، در 18 مردادماه سال 1367 هـ.ش (9 اوت 1988 م) ادامه داشت.

تلخي رسوايي مك فارلين و پيامدهاي آن سبب گرديد آمريكا آن‌چنان رفتار خشمگين و عصبي‌اي در قبال انقلاب اسلامي بروز دهد كه با به كارگيري تمامي امكانات بالفعل داخلي و خارجي، و ائتلاف قدرت‌هاي بين‌المللي، از طريق دخالت مستقيم نظامي در شامگاه جنگ، فشار مطلق را بر جمهوري اسلامي وارد نمايد.

گسترش دامنه جنگ، همراه با تزلزل سياست خارجي ايالات متحده پس از افشاي ماجراي مك فارلين، وضعيت دشواري را فراروي اين كشور قرار داد. پايان بخشيدن به جنگ، براساس تلاش‌ها و ابتكار عمل آمريكا، تنها عاملي بود كه مي‌توانست جراحات وارده بر سياست خارجي اين كشور را ترميم كند. تحقق اين امر نيز به سادگي امكان‌پذير نبود، زيرا برخورداري تهران از موقعيت برتر از يك سو و بي‌اعتمادي بغداد نسبت به ماهيت تلاش‌هاي واشنگتن از ديگر سو، مانع از موفقيت اين كشور در اين امر مي‌شد.(2)

واشنگتن، پس از واقعه مك فارلين، در آغاز ضمن تغيير موضع آشكارتر به سود عراق، تدابيري را به منظور افزايش فشار بر ايران اتخاذ كرد. در واقع كسب اعتماد مجدد متحدين آمريكا در منطقه و عراق با فشار مستمر به ايران عملي مي‌شد. در اين راستا، بنابر اطلاعات و شواهد موجود، حملات گسترده عراق به مراكز صنعتي و اقتصادي ايران، در اين مقطع با چراغ سبز آمريكا و حمايت و هدايت اطلاعاتي اين كشور انجام گرفت. براي نمونه در پي بمباران «نيروگاه نكا» در آذرماه 1365 هـ.ش (دسامبر 1986 م)، «ساندي تلگراف» به نقل از ديپلمات‌هاي مستقر در بغداد نوشت:

«كمك اطلاعاتي آمريكا به عراق، اين كشور را قادر ساخت تا به تأسيسات اقتصادي ايران و نيروگاه نكا ضربه وارد كند».(3)

در اثر تهاجمات هوايي گسترده عراق به مراكز صنعتي و اقتصادي ايران و به موازت آن تهديد شركت‌هاي خارجي صادركننده نفت عليه آن، و نيز كاهش قيمت نفت به كمتر از ده دلار، وضعيت اقتصادي ايران رو به وخامت گذاشت.(4)

در خصوص عملياتي نبرد، علي‌رغم آنكه امكان پيروزي قواي ايران در عمليات «كربلاي 4» در سوم دي‌ماه 1365 هـ.ش (نيمه دوم دسامبر 1986 م)، با افشاي عمليات براساس اطلاعات آمريكا از ميان رفت، و عراقي‌ها به خاطر واگذاري اطلاعات به اين كشور براي مقابله با تهاجم ايران، از ايالات متحده تشكر كردند، اما با پيروزي ايران در عمليات «كربلاي 5» در نوزدهم دي‌ماه 1365 هـ.ش (نيمه اول ژانويه 1986 م)، موازنه قدرت به سود جمهوري اسلامي تثبيت شد. اين عمليات موجب شد كه دولت ريگان، «استراتژي صلح» را به طور جدي دنبال نمايد. «و اين برگر» وزير دفاع وقت آمريكا در آن هنگام با لحني تهديدآميز چنين گفت:

«آمريكا نمي‌خواهد كه ايران در جنگ با عراق پيروز شود. ما كاملاً آماده‌ايم براي رفت و آمد دريايي و تضمين آزادي كشتيراني در تنگه هرمز، آنچه را كه لازم است انجام دهيم.»(5)

بر اين اساس، كاخ سفيد به منظور كسب ابتكار عمل در جنگ، دو اقدام اساسي را در دستور كار خود قرار داد:(6)

1. گسترش حضور در خليج‌فارس و اسكورت نفت‌كش‌ها.

2. رهبري تلاش بين‌المللي براي تصويب قطعنامه 598 در شوراي امنيت سازمان ملل.

پس از آنكه تعادل قواي طرفين درگير در جنگ، به دنبال واقعه مك فارلين و انجام عمليات كربلاي 5 به شدت به نفع ايران تثبيت شد، كشورهاي غربي و شوروي سابق نيز در برنامه‌هاي استراتژيك خود تجديدنظر كرده و بر دامنه حمايت‌هاي خود از عراق افزودند.

نتيجه قهري اين امر، بغداد را قادر ساخت تا با هدف «بين‌المللي كردن» جنگ و فلج كردن بيش از پيش اقتصاد تهران، علاوه بر مورد هدف قرار دادن اغلب مراكز صنعتي و اقتصادي ايران، حمله به نفت‌كش‌ها و پايانه‌هاي نفتي آن در خليج‌فارس را به بالاترين سطح خود برساند.

اين در حالي بود كه ايران به دليل برتري نظامي در جبهه زميني و عدم تمايل به گشايش جبهه جديد، و همچنين نياز شديد به صدور نفت در خليج‌فارس، هيچ‌گونه تمايلي به گسترش جنگ در دريا نداشت. لذا براي مقابله با تشديد حملات عراق، سياست «امنيت در خليج‌فارس براي همه يا هيچ‌كس» را در پيش گرفت. برآيند استراتژي مقابله به مثل جديد ايران، گسترش دامنه درگيري به كشورهاي منطقه از طريق برخورد نفت‌كش‌ها با مين، حملات قايق‌هاي تندرو و استفاده از موشك‌هاي «كرم‌ابريشم» بود.(7)

در اين هنگام، آمريكا براي اعمال فشار و خنثي‌سازي اقدامات ايران، ضمن قبول درخواست عاجزانه كويت براي به اهتزاز درآوردن پرچم آمريكا بر فراز نفت‌كش‌ها و اسكورت نفت‌كش‌هاي آن كشور، با گسترش حضور و لشكركشي خود در خليج‌فارس، زمينه‌هاي برخورد عملي با جمهوري اسلامي را فراهم ساخت.

علاوه بر اين، ايالات متحده در اين هنگام، ضمن بهره‌گيري از تمامي امكانات داخلي و بين‌‌المللي، از طريق رايزني‌هاي پي در پي و ايجاد اتحاد، ائتلاف و همكاري نظامي قدرت‌هاي غربي، لشكركشي‌ بي‌سابقه جهاني را براي افزايش فشار بر ايران به مورد اجرا گذاشت. چنانكه كشورهاي «انگلستان»، «فرانسه»، «ايتاليا» و «بلژيك» به بهانه اسكورت نفت‌كش‌ها و كشتي‌هاي تجاري، علاوه بر كشتي‌ها و ناوهاي جنگي قبلي خود، ناوها، مين‌روب‌ها و كشتي‌هاي لجستيكي و پشتيباني ديگري را نيز به خليج‌فارس اعزام نمودند.

به دنبال تكميل پروژه بين‌المللي كردن لشكركشي دريايي به خليج‌فارس، كشورهاي غربي «انگلستان» و «فرانسه» به منظور ابراز ارادت و هماهنگي نسبت به راءس هرم سرمايه‌داري جهاني و وارد ساختن فشارهاي ديپلماتيك رواني بر جمهوري اسلامي، به ترتيب در ماه‌هاي خرداد و تير سال 1366 ه‌پ.ش (ژوئن و ژولاي 1987 م)، با احضار و اخراج ديپلمات‌هاي ايراني،‌ «جنگ سفارت‌خانه‌ها» را به راه انداختند، تا اندازه‌اي كه در نتيجه اين جنگ، روابط ايران و فرانسه قطع و روابط انگلستان با ايران تا آستانه قطع روابط پيش رفت.

حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني در آن مقطع، در تحليل اين شكل از فشار چنين گفت: «جنگ رواني سفارت‌خانه‌ها، از بحران خليج‌فارس جدا نيست.»(8)

واشنگتن به موازات اين اقدامات، با تحريك و حمايت از «عربستان سعودي»، به منظور شكستن ابهت ايران در نزد كشورهاي منطقه، واقعه تلخ «قتل عام حجاج ايراني» را در دهم مردادماه سال 1366 هـ.ش (اول اوت 1987 م)، در پرونده سياه تحريكات مداخله‌آميز خود ثبت كرد. هفته‌نامه «العمل الاسلامي»، چاپ پاريس در اين رابطه نوشت:

«هلي‌كوپتري كه بر فراز تظاهرات عظيم برائت پرواز مي‌كرد، حامل گروهي از عناصر بلندپايه نظامي عربستان و يك ژنرال آمريكايي بوده است. او به احتمال قوي وابسته نظامي آمريكا در رياض بود كه فرماندهي اكيپ را، در طرح‌ريزي و اداره عمليات يورش و قتل‌عام حجاج به عهده داشت. اين هلي‌كوپتر دستورات فهد [شاه عربستان] را از جده به نيروهاي مسلح منتقل مي‌كرد.»(9)

علاوه بر مورد اخير، دستگاه سياست خارجي آمريكا، پس از رايزني‌هاي گسترده در سازمان ملل، «قطعنامه 598 شوراي امنيت(10) را در تاريخ 30 تير 1366 هـ.ش (20 ژوئيه 1987 م) به اتفاق آرا به تصويب رساند. واشنگتن براي اعمال فشار بر تهران، «طرح تحريم تسليحاتي» را به عنوان ابزار ضمانت اجرايي قطعنامه 598، تسليم شوراي امنيت كرد. «واين برگر» وزير دفاع دولت ريگان در مورد هدف اين طرح گرفت:

«در صورتي كه قطعنامه تحريم تسليحاتي اجرا شود، ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ، به سرعت خشك مي‌شود و در واقع ريشه موجوديت ايران به صورت يك ملت نيز به خشكي مي‌گرايد».(11)

شوروي سابق، در ابتدا ضمن مخالفت با طرح تحريم تسليحاتي ايران، از دبير كل سازمان ملل درخواست نمود تا تلاش جدي‌تري براي اجراي قطعنامه به عمل آورد. پس از تعلل روس‌ها در به تصويب رسانيدن طرح تحريم تسليحاتي ايران، ايالات متحده براي جلب نظر شوروي آمادگي خود را براي حل بحران افغانستان كه مسكو در آن زمان در باتلاق آن فرو رفته بود، اعلام كرد.

پس از آنكه مسكو امتياز موردنظر خود را از واشنگتن گرفت، توافق پنج عضو دائمي شوراي امنيت، در مورد پيش‌نويس قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران، در تاريخ 1/11/1366 هـ.ش (20 ژانويه 1988 م) نيز حاصل شد. بدين ترتيب راه براي واشنگتن براي وارد ساختن فشار بر تهران، به منظور پذيرش قطعنامه 598 هموار شد.

با اين همه شمارش معكوس دخالت‌هاي نظامي ايالات متحده در خليج‌فارس و رويارويي مستقيم قواي آمريكا با جمهوري اسلامي، از زمان تصويب قطعنامه 598 آغاز شده بود. در اين مرحله، علاوه بر عراق، ايالات متحده نيز به طور رسمي وارد صحنه درگيري با ايران گرديد. چنان كه در هفدهم مردادماه 1366 هـ.ش (8 اوت 1987 م)، هواپيماي جنگنده «تام كت F14» نيروي دريايي آمريكا، دو موشك به سوي هواپيماي جت ايراني شليك كرد، اما در عمل، هر دو موشك به خطا رفت. در ادامه اين روند، با برخوردن نفت‌كش عظيم‌الجثه آمريكايي «تكزاكو كايبين» با مين، به فاصله دو روز بعد از اين واقعه و نيز اصابت يك فروند موشك كرم ابريشم (سيلك ورم) به جنوب كويت(12)، در 13 شهريور سال 1366 هـ.ش (4 سپتامبر 1987 م)، تأثير بازدارندگي حضور نيروهاي آمريكا در برابر ايران خدشه‌دار شد.

در استمرار برخورد خصمانه واشنگتن با تهران، براساس دستور سياست‌گذاران خارجي آمريكا، به منظور كسب پرستيژ و نيز جبران خسارت وارده بر اعتبار خود، در تاريخ 30 شهريور سال 1366 هـ.ش (21 سپتامبر 1987 م)، دو فروند از هلي‌كوپترهاي نيروي دريايي اين كشور كه از روي كشتي «فرانگلين چارت» به پرواز درآمده بودند، كشتي «ايران اجر»، متعلق به نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران را، به اتهام مين‌گذاري، بدون هيچ‌گونه هشدار قبلي مورد حمله قرار دادند.

براساس بيانيه «پنتاگون» وزارت دفاع آمريكا، در اين حادثه چهار خدمه كشتي ايراني شهيد و چهار تن ديگر زخمي و ده ملوان ديگر اين كشتي، به عنوان گروگان به ناو فرماندهي «لاسال» منتقل شدند. ريگان رئيس‌جمهور وقت آمريكا، ضمن اعتراف به اينكه شخصاً دستور حمله به كشتي ايراني را صادر كرده است، از آن به عنوان يك اقدام تدافعي نام برد و اضافه كرد كه نگران تهديدهاي انتقام‌جويانه ايران نيست.(13)

متعاقب اين اقدامات، قواي ايالات متحده با حمله به پنج قايق گشتي نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي،‌ در تاريخ 16 مهرماه سال 1366 هـ.ش (8 اكتبر 1987 م)، سه فروند از آنها را غرق كردند كه در پاسخ به آن، ايران يك فروند هلي‌كوپتر آمريكايي را سرنگون كرد.(14)

يك هفته پس از درگيري نيروي دريايي سپاه با هلي‌كوپتر آمريكايي، در تاريخ 23 مهرماه سال 1366، نفت‌كش بزرگ آمريكا به نام «سانگاري»، در حالي كه در سواحل كويت لنگر انداخته بود، مورد اصابت يك فروند موشك كرم ابريشم ايران قرار گرفت. راديو تهران طي يك هشدار تهديدآميز موضع جمهوري اسلامي را اينگونه اعلام كرد:

«خليج‌فارس، يا جايي امن براي همه خواهد بود و يا هيچ‌كس. ما به آمريكا و متحدانش مي‌گوييم كه با پرداختن مجدد به تجربه‌اي كه از قبل شناخته شده است، اشتباه مي‌كنند.» (15)

چهار روز پس از اين واقعه، در نهايت پس از بحث‌ها و تحقيقات فراوان در بين هيأت حاكمه واشنگتن و تصميم‌گيري آنها، در تاريخ 27/7/1366 هـ.ش (19 اكتبر 1987 م) دو سكوي نفتي «رشادت» و «رسالت» ايران را مورد حمله قرار دادند. كمتر از 3 ساعت پس از اين حمله، سخنگوي كاخ سفيد با قرائت بيانيه رئيس‌جمهور، پذيرش مسئوليت اين حمله از جانب ريگان را اعلام كرد:

«اقدام عليه سكوي نظامي! [نفتي] ايران پس از مشورت با رهبران كنگره و كشورهاي دوست صورت گرفت... ايالات متحده علاقه‌اي به رويارويي نظامي با ايران ندارد، اما دولت ايران به هيچ‌وجه نبايد، در عزم و توانايي ما براي حفظ كشتي‌هاي آمريكا و منافع كشور در برابر حملات بي‌دليل در شبهه باشد.» (16)

اراده و توانايي ايران براي مقابله به مثل، كاخ سفيد را از گرفتار شدن در يك درگيري تدريجي بازمي‌داشت. همچنان كه «واين برگر» وزير دفاع آمريكا در اين مقطع چنين گفت:

«اين اقدام در پاسخ به حمله ايران به نفت‌كش آمريكايي‌ بوده است و ما خواهان رويارويي بيشتر با ايران نيستيم، ولي آماده رويارويي با هرگونه اقدام نظامي ايران با واكنشي شديدتر هستيم. ما پرونده اين موضوع را فعلاً خاتمه يافته تلقي مي‌كنيم.»(17)

به تلافي تجاوز آمريكا به سكوهاي نفتي ايران، سه روز بعد در تاريخ 30 مهرماه سال 1366 هـ.ش (23 اكتبر 1987 م)، با شليك يك موشك كرم ابريشم، بخشي از پايانه نفتي كويت در پانزده كيلومتري شرق «بندر الاحمدي»(18) مورد هدف قرار گرفت. ريگان پس از اين اقدام ايران، با چرخشي محتاطانه و 180 درجه‌اي، به درگيري ايران و آمريكا در منطقه خليج‌فارس به صورت موقت خاتمه داد:

«ما گفته‌ايم، در صورتي كه مورد حمله واقع شويم، از خود دفاع خواهيم كرد... آنچه كه مسلم است، جنگي در بين نيست و كسي نيز نبايد دچار وحشت شود»(19)

سخنگوي وزارت خارجه آمريكا نيز با اعلام سياست كشور متبوعش، مبني بر عدم اقدام نظامي براي حمايت از كويت و تنها گذاشتن اين كشور در بحران حمله موشكي به بندر الاحمدي، بر ضريب مهار موقت درگيري ميان ايران و آمريكا افزود. وي موضع كشورش را چنين تشريح كرد:

«حمله به طور آشكار عليه كويت صورت گرفته است، دولت كويت مختار است در مورد اين عمل پاسخ دهد»(20)

ريگان، پس از آنكه تلاش‌هاي سياسي، نظامي خود براي كسب ابتكار عمل در جنگ را بي‌اثر يافت، با صدور بيانيه‌اي در 5 آبان سال 1366 (26 اكتبر 1987 م)، تحريم تجاري اقتصادي ايران را اعلام كرد:

«اجازه بدهيد بر اين نكته تأكيد كنم كه ما فقط پس از تلاش‌هاي مكرر و ناموفق براي كاهش بحران با ايران و در پاسخ به ادامه و افزايش اقدامات جنگ‌جويانه حكومت ايران، دست به اين تحريم اقتصادي زديم... اين تحريم‌ها نتيجه مستقيم اقدامات دولت ايران از جمله حملات اين كشور عليه نيروها[ي نظامي] و كشتي‌هاي تجاري آمريكا، امتناع اين كشور از اجراي قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل، ادامه تجاوزات اين كشور عليه كشورهاي بي‌طرف خليج‌فارس، و كمك اين كشور به تروريسم در آن منطقه و هر نقطه ديگر جهان است».(21)

اما ديري نپاييد كه خويشتن‌داري مقطعي و مهار موقتي درگيري نظامي ميان ايران و آمريكا، با برخورد يكي از رزم ناوهاي آمريكايي با مين در خليج‌فارس، در تاريخ 25 فروردين سال 1367 هـ.ش (14 آوريل 1988 م) برهم خورد. چهار روز بعد از اين واقعه در 29 فروردين سال 1368 هـ.ش (18 آوريل 1988 م)، پرسنل نيروي دريايي ايالات متحده، به دو سكوي نفتي «رشادت» و «سلمان» حمله‌ور شدند. علاوه بر اين، سه چاه نفتي ايران در نزديكي جزيره «سيري» مورد هدف مهاجمين آمريكايي قرار گرفت. چند ساعت پس از اين حمله، به دنبال درگيري تعدادي از قايق‌هاي توپ‌دار ايران با كشتي آمريكايي «ويلي تايد» در سواحل امارت متحده، رزم ناوها و هواپيماهاي آمريكايي ضمن وارد ساختن خسارات به يك حلقه چاه مشترك ايران و امارات، ناوچه‌هاي «جوشن»، «سهند» و «سبلان» ايران را منهدم نمودند.(22)

در پي گسترش رفتار خصمانه و دخالت‌آميز كاخ سفيد عليه تهران، پنتاگون وزارت دفاع آمريكا، در نيمه ارديبهشت ماه سال 1367 هـ.ش (نيمه اول ماه مه 1988 م)، اعلام كرد كه سياست جديد كشورش مبني بر گسترش حضور نظامي در خليج‌فارس، به طور رسمي به مورد اجرا گذاشته شده است.

كمتر از دو ماه بعد از اعلام اين استراتژي، در تاريخ دوازدهم تيرماه 1367 هـ.ش، ناو آمريكايي «وينسنس»، هواپيماي مسافربري «ايرباس» ايران را با 290 سرنشين، بر فراز آب‌هاي خليج‌فارس، مورد هدف قرار داد و در عمل جبهه ديگري عليه ايران گشوده شد كه درصدد وارد كردن فشار، محدود كردن پيروزي‌ها و شكست‌ نظامي آن بود.

مقارن با گسترش بحران در خليج‌فارس و تشديد درگيري ميان ايران و آمريكا، عراق نيز با بهره‌گيري از فرصت پيش آمده، از طريق وسعت بخشيدن به حملات زميني و هوايي و به كارگيري وسيع جنگ‌افزارهاي شيميايي، و همچنين با حضور و پشتيباني قواي نيروي دريايي آمريكا مستقر در دهانه «اروند رود»، در تاريخ 28 فروردين سال 1367 هـ.ش (17 آوريل 1988)، شهر «فاو» را از رزمندگان ايران بازپس گرفته، و طي تحركات بعدي، تمامي مواضع از دست رفته را از كنترل نيروهاي ايران خارج ساخت.

در چنين شرايطي، ايران با پي بردن به عمق توطئه‌ها و گستره عملكرد خصمانه واشنگتن، و براساس آنچه كه «مصلحت نظام جمهوري اسلامي» بود، در تاريخ 27 تيرماه 1367 هـ.ش (18 جولاي 1988)، به طور رسمي، قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل را پذيرفت كه با اين عمل، اميدهاي آمريكا براي نابودي انقلاب اسلامي و اضمحلال نظام جمهوري اسلامي به يأس گشت. در واقع تدبير رهبري نظام جمهوري اسلامي در اين مرحله، توانست فشار مطلقي كه بعد از افشاي ديپلماسي «ايران گيت»، از سوي دستگاه سياست خارجي كاخ سفيد عليه ايران، اعمال مي‌شد را بي‌اثر سازد.

به رغم پذيرش قطعنامه از سوي تهران، بغداد براي بهره‌برداري از فضاي پيش آمده، ضمن به كارگيري 13 لشكر، طي دو مرحله مجزا، با حمله به مناطق شمال خرمشهر و جنوب اهواز، تلاش گسترده‌اي را جهت تصرف مجدد خرمشهر انجام داد كه با حضور چشم‌گير مردم ايران در جبهه‌ها و نبرد شديد يگان‌هاي سپاه پاسداران، از دسترسي به هدف ناكام ماند.

علاوه بر اين، حمله سازمان مجاهدين خلق! (منافقين) نيز كه با پشتيباني ارتش عراق در شهرهاي «كرند غرب»، «اسلام‌آباد» و منطقه «حسن‌آباد» در «استان كرمانشاه» آغاز شده بود، با مقاومت قواي ايران در «عمليات مرصاد»، با شكست مواجه گرديد.

در پي عكس‌العمل پرقدرت مردم سلحشور ايران، عراق نيز در 18 تير سال 1367 هـ.ش (9 اوت 1988 م) آتش‌بس را پذيرفت.

به اين ترتيب، دفتر هشت سال دفاع مقدس جمهوري اسلامي بسته شد و نظام جمهوري اسلامي، با پشت سر گذاشتن بحران‌هاي پي در پي و مهار طولاني‌ترين و نابرابرترين جنگ قرن بيستم، اولين دهه از تكوين خود را سپري ساخت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات