تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۶۱۳۱۴

تاثیرات جهانی‌سازی بر آفریقا

محمدرضا شکیبا / کارشناس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ـ چکیده: واقعیت این است که جهانی شدن و به عبارت بهتر جهانی‌سازی بدون خواست و اراده مردم آفریقا بر آنها تحمیل شده و تأثیر گذارده است. در این مقاله بیش از جنبه‌های اقتصادی و سیاسی به جنبه‌های فرهنگی جهانی‌سازی پرداخته شده و آنرا نوعی تحقیر فرهنگی و یا فراموشی ارزشهای سنتی آفریقائیها قلمداد نموده است. زیرا جهانی‌سازی موجب شده که زبان و ارزشهای قومی قبیله‌ای، بتدریج به نفع سلیقه واحد جهانی جایگاه خود را از دست بدهد. در این زمینه همچنین به گسترش ارتباطات بویژه توسعه رسانه‌ها که در آنها بر مصرف‌گرایی، حقوق فردی و خردورزی تأکید گردیده و نوعی همگن‌سازی جهانی را پدید می‌آورد اشاره شده است. گرچه تلاش شده که جنبه‌های مثبت جهانی‌سازی نیز از قلم نیافتد. جهانی‌سازی در آفریقا پدیده‌ای خارجی بوده که از سوی غرب تحمیل شده و گریزی از آن نمی‌باشد. زیرا ساختار اقتصادی و اجتماعی قاره بدانگونه رشد نکرده که بتواند با تحولات نوین جهانی هماهنگ شده و از آنان بهره‌مند گردد. گرچه باید اذعان نمود که در برخی زمینه‌ها مانند خردورزی، مردم‌سالاری، حقوق بشر و بویژه توجه به حقوق زنان و دمکراسی، این پدیده تأثیر مطلوبی داشته و در ارتقاء سطح فکری مردم تا حدودی مؤثر واقع گردیده است. اما اگر به مفهوم قلمروزدایی جهانی شدن، توجه شود باید گفت که غربیها از این ویژگی سود فراوانی برده‌اند. زیرا آنان به مدد پشتیبانی دولتی، سرمایه و تخصص توانسته‌اند در اقصی نقاط قاره حضور یافته و از امکانات و فرصتها بهره‌مند شوند. اما این ویژگی برای آفریقائیها میسر نبوده و مهاجرت آنان به کشورهای غربی تحت شرایط و ضوابط بسیار سخت صورت پذیرفته و تنها خواص آنان، از برخی امکانات و فرصتها بهره‌مند می‌شوند. بهمین دلیل سهم آفریقا از پدیده‌ جهانی‌سازی بسیار ناچیز است. از این رو شاید جهانی‌سازی نیز نتواند مشکلات مردم آفریقا را تا زمانی که آنها نخواهند از امکانات قاره و استعداد مردمی بهره‌برداری کنند، برطرف نماید.

مقدمه

جهان ما بدلیل گسترش ارتباطات هر روزه کوچکتر شده و موافقتنامه‌های منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و بین‌المللی بتدریج مرزها را درنوردیده و مرزهای وسیع‌تری را پیش روی ملتها و جهانیان می‌گشاید. این امر اگرچه چالشهای تازه‌ای را در روابط ملتها بوجود می‌آورد معهذا فرصتهای تازه و امکاناتی را نیز بهمراه دارد که شیوه استفاده از آنها به چگونگی توانائی و آمادگی ملتها و افراد بستگی دارد. از آنجا که فرایند جهانی‌سازی در آفریقا متفاوت از دیگر مناطق جهان و حتی به نحوی تحمیلی بوده است، بهمین دلیل نظرات گوناگون و متضادی در آن خصوص وجود دارد. بدون شک، شناخت پدیده جهانی‌سازی و پذیرش آن مقوله از سوی دولتها و مردم به مجموعه‌ای از عوامل اقتصادی، صنعتی، سیاسی اجتماعی و فنی بستگی دارد که در شرایط کنونی، آفریقا فاقد آن است. اما اگر دولتمردان آفریقائی اهتمام لازم را نسبت به افزایش سطح آموزش مردم، استفاده بهینه از ذخایر ملی و مواهب طبیعی، بهبود امکانات و فن‌آوری موجود در جامعه خود داشته باشند، این امر در ارتقای شرایط زندگی مردم نقش تعیین‌کننده خواهد داشت.

«فیلیپ هوگون» روند مشارکت آفریقا در زمینه جهانی‌سازی را نامناسب دانسته و معتقد است که با این روند آن قاره بیشتر به حاشیه کشانده شده و از حقوق خود محروم میگردد. البته جهانی شدن در بخشهائی از جهان دارای اثرات مفید و سازنده‌ای بوده ولی در آفریقا بدلیل فراهم نبودن زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مناسب این پدیده چندان موثر واقع نگردیده و حتی موجب فقر و بیکاری نیز شده است. روند خصوصی‌سازی در آفریقا که از دهه نود میلادی آغاز شده به کاهش مشاغل و خدمات دولتی در بسیاری از کشورهای آفریقائی از جمله سوازیلند، بوتسوانا و موزامبیک، زیمبابوه و آنگولا منجر شده است. همچنین کشورهای آفریقائی با پایبندی به برنامه تعدیل ساختار اقتصادی (SAP) و کاهش هزینه‌های دولتی در امور خدماتی و رفاهی، مردم را از دسترسی به امکانات آموزشی و بهداشتی به میزان زیادی محروم کردند. به گونه‌ای که اکنون آموزش و بهداشت به دلیل خصوصی شدن بسیاری از موسسات وابسته، دیگر از صورت یک حق عمومی خارج شده و امتیازی است که در اختیار اقشار متوسط و ثروتمند قرار می‌گیرد.

در خصوص جهانی‌سازی اگرچه جهان و بویژه کشورهای غربی پیوسته از مواهب آن بهره‌مند می‌شوند، اما سهم کشورهای فقیر و بویژه آفریقا از این پدیده بسیار اندک میباشد و همین موضوع است که موجبات نگرانی مصلحین جهانی و اندیشمندان را پدید آورده است.1 نشریه «بیزنس دی» از آفریقای جنوبی در مقاله‌ای تحت عنوان آیا جهانی شدن می‌تواند نتایج وخیم دربرداشته باشد به بررسی اثرات جهانی شدن در آفریقا در سال 2003 و ماقبل آن پرداخته و سیاستهای نادرست تحمیلی از سوی کشورهای بزرگ را مورد انتقاد قرار داده است2

آفریقا در چرخه تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهانی اگرچه به جایگاه مناسب و شایسته خود دست نیافته و بدان خطه احترام لازم گذارده نشده، اما واقعیت این است که در تمامی تحولات مهم جهانی، آفریقائیها نقش موثر و تعیین‌کننده ایفا نموده که ثمره آن نصیب دیگران شده است. «والتر رودنی» در کتاب خود اروپا موجب عقب‌افتادگی آفریقا شد، بخوبی مظالم و ستم اروپائی‌ها و بهره آنها از آفریقائیها را به تصویر می‌کشد. آنچه از خلال سطور آن کتاب میتوان آموخت همانا تاثیر آفریقائی‌ها در رشد و توسعه غرب بوده است.3 پرفسور مزروعی نیز در مقاله‌ای تحت عنوان (از کشتی بردگان تا کشتی فضائی)4 به شرح کمکهای آفریقائیها به غرب پرداخته است.به باور ایشان اعانه و کمک آفریقائیها به انقلاب صنعتی و رشد فن‌آوری غرب بسیار بیشتر از کمک غرب به تغییرات صنعتی در آفریقا بوده است. در همین رابطه نیز اخیراً «موسوینی» رئیس‌جمهور اوگاندا گفته است غرب بیهوده گمان میکند که به کشورهای آفریقائی کمک مالی و صنعتی ارائه میدهد. در حالیکه عملاً این کشورهای آفریقائی هستند که به اقتصاد غرب کمک می‌نمایند.5

باورهای آفریقائی و جهانی‌سازی

مردم آفریقا بطور سنتی علاقه به حفظ تعلقات قبیله‌ای ـ سنتی خود داشته و از گسترش روابط خود بیم دارند. مردم کاکامگا در غرب کنیا ضرب‌المثلی دارند که میگوید: (شما نمیتوانید از داخل خانه همسایه خبری داشته باشی).6 آنها با این مثال سعی میکنند میل به کناره‌گیری خود از تحولات و حفظ حریم خویشتن را بیان دارند. این تلقی حفظ حریم شخصی و بسنده کردن به دنیای کوچک خود، ویژه مردم کاکامگا نبوده و خصلت تمام مردم آفریقا میباشد. زیرا آنها عموماً پاکی و رستگاری را در انزوا، پیروی از سنتهای قبیله‌ای و پایبندی به تعهدات قبیله‌ای خانوادگی می‌‌دانند. ولی دهکده جهانی که «مک لوهان» از آن خبر داده، این ویژگی را پاس نداشته و خواهان برقراری هر چه بیشتر تماس بین گروهها و افراد و از بین بردن وجوه تمایز آنان به منظور همگن‌سازی فرهنگها است.

فرهنگ و سنتهای آفریقائیها به گونه‌ای شکل گرفته است که در آن خانواده و قبیله بیشترین ارزش و جایگاه را دارا بوده و افراد باید تمامی تلاش خود را برای اعتلای قبیله معطوف دارند. در زندگی قبیله‌ای، افراد دارای جایگاه و موقعیت مشخص بوده و حق و امتیاز افراد از قبل مشخص و مورد تائید همگان است. اما استعمار و سپس شهرنشینی و اکنون جهانی‌سازی،‌ آن تلقی را تغییر داده و بر فرهنگ و رفتار آفریقائیها تاثیر فراوان گذارده است. «چینوا آچب» در کتاب خود (همه چیز در حال تلاشی و نابودی است) به همین موضوع اشاره کرده و از تاثیر ویرانگر استعمار و شهرنشینی بر جوامع آفریقائی مویه میکند.

رشد و نفوذ جهانی‌سازی در آفریقا

واقعیت این است که اکنون جهانی‌سازی به رغم تمایل و توانائی مردم آفریقا به وقوع پیوسته و تاثیر خود را بر جای گذارده است. «کوفی انان» بدرستی در پیام خود در سال 2002 اظهار داشت که (بیماری ایدز، تخریب محیط زیست و قاچاق مواد مخدر حد و مرزی ندارد)7 و این پدیده‌ها نوعی جهانی‌سازی منفی را بوجود آورده است. جهانی‌سازی اگرچه پدیده‌ای نسبتاً جدید است اما فرایندی پرشتاب و پردامنه داشته که هیچ کشوری از عواقب آن در امان نیست مگر اینکه امکانات لازم را برای استفاده از آن فرصت فراهم کرده باشد. آن مقوله علاوه بر اینکه تاثیر اقتصادی فراوانی بر جهان سوم و بویژه کشورهای آفریقائی خواهد داشت، موجبات پدید آمدن نوعی یکپارچگی فرهنگی را نیز فراهم آورد. در واقع شاید بتوان گفت بدلیل بی‌توجهی کشورهای آفریقائی به اهمیت و دامنه جهانی‌سازی و نداشتن آمادگی برای رویاروئی مثبت با آن پدیده، جهانی‌سازی برای برخی کشورهای آفریقائی نوعی استثمار و استعمار جدید خواهد بود که با همان اهداف استعماری پیشین (به تعبیر کینگز) اما شکلی نوین، صورت پذیرفته و امکانات اقتصادی و هویت اجتماعی، فرهنگی و ملی آنها را مورد تهدید قرار خواهد داد.

در تصاویری که خبرنگاران از آفریقا مخابره میکنند در کنار تصاویری که حکایت از فقر و نابسامانی زندگی آفریقائیها دارد، میتوان تصاویر تبلیغات نوشابه‌ها، سیگارها و اجناسی را دید که هزاران کیلومتر دورتر ساخته شده و در این قاره‌ها با مقبولیت‌ روبرو شده است. آنانی که به کشورهای آفریقائی مسافرت کرده‌اند همواره از تابلوهای تبلیغاتی یاد می‌آورند که در کنار خیابانها کار گذاشته شده و اجناسی را تبلیغ میکنند که چندان هماهنگی با شیوه و امکانات زندگی آفریقائیها ندارد. در واقع با نظری به آن تابلوها میتوان دریافت که بازار کشورهای آفریقائی توسط اقتصاد جهانی مورد تهاجم قرار گرفته و تا حدودی نیز پذیرای آن شده است.

البته شماری از کشورهای آفریقایی با ارزیابی صحیح از شرایط بین‌المللی و در جهت هماهنگی با روند جهانی شدن، اصلاحاتی را در زمینه تطبیق ساختار اقتصادی خود با اقتصاد جهانی آغاز کرده‌اند بدان امید که در طولانی مدت موثر واقع گردد.8 تشکیل سازمان «سادک» در شرق و جنوب آفریقا و «اکواس» در غرب و اتحادیه آفریقا گامی مناسب برای تحقق این هدف بشمار می‌رود.

در واقع اگر در زمینه جهانی شدن تصمیم‌های مناسبی از سوی دولتمردان آفریقائی صورت پذیرد، چه بسا آن پدیده بویژه در زمینه اقتصادی و سیاسی برای آنها مفید واقع گردد. زیرا وسعت و جمعیت زیاد منطقه آفریقا که تنوع سبد کالاهای صادراتی و وارداتی آن را موجب گشته، زمینه‌های بسیار مناسبی را برای افزایش رقابت دیگر کشورها در جهت نفوذ در بازارهای منطقه و افزایش رونق تجارت خارجی فراهم خواهد ساخت. اینکه «امکاپا» رئیس‌جمهور تانزانیا در بازگشت از سوئیس از کشورهای آفریقائی زیر خط صحرا خواسته بود تا با یکدیگر متحد شده و سهم بیشتری را از فرایند جهانی شدن درخواست کنند، شاید به دلیل درک این موضوع بوده است.9 وی که عضویت کمیسیون موسوم به نظارت بر (ابعاد اجتماعی جهانی شدن) را بر عهده دارد اعلام کرده است که وضعیت کنونی جهان ناعادلانه بوده و ضروری است که نمایندگانی از کشورهای غنی و فقیر گرد هم آمده و در خصوص چگونگی ارتباط بین کشورها و بهره‌گیری از امکانات جهانی شدن در اقتصاد بحث و تبادل نظر نمایند.10 منطقه‌گرایی و گسترش همکاری در قالب سازمانهای منطقه‌ای، و نیز خصوصی‌سازی،‌ هموار ساختن زمینه‌های جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد مناطق آزاد تجاری با کمک و مشورت نهادهای بین‌المللی از جمله این اصلاحات می‌باشد که امید توسعه اقتصادی و افزایش تجارت داخلی را در بین کشورهای منطقه تقویت نموده است.

جهانی‌سازی یا جهانی‌ شدن

جهانی‌سازی را فرایندی قلمداد می‌کنند که به موجب آن جریان آزاد سرمایه، خدمات، فن‌آوری، کالا و اندیشه را در سراسر دنیا فراهم می‌آورد. گروهی معتقدند که جهانی شدن به نفع کشورهای جهان بوده و بدینوسیله رفاه و سعادت بیشتری نصیب همگان میگردد. در صورتیکه به گمان شماری دیگر، این فرایند بسود کشورهای توسعه یافته بوده و برای جهان سوم متضمن استثمار اقتصادی بیشتر میباشد. از آنجا که جهانی‌سازی در جهت یکپارچه کردن بازارهای جهانی گام برمیدارد، از اینرو از نظر اقتصادی این امر به ضرر اقتصاد کشورهای جهان سوم به ویژه آفریقا میباشد. چه آنها توان رقابت با فن‌آوری پیشرفته غرب را نداشته و کالای آنها از نظر کیفیت و کمیت در درجه نازل‌تری قرار خواهد داشت.

«دیوید هلد» در کتاب «دمکراسی و نظم جهانی»، با نگاهی آسیب‌شناختی به جهانی شدن، این پدیده را حرکت به سمت نوعی دمکراسی جهانشهری تعبیر میکند که در عین حال کثرت فرهنگی و اقتصادی را نیز در خود خواهد داشت.11 معهذا باید گفت که علیرغم اهمیت فراوان اقتصاد و تجارت در امر جهانی‌سازی، این پدیده فرایندی است که ارتباطات انسانی را در همه ابعاد آن گسترش داده و بدین صورت، هم می‌تواند شرایط بهتر و مناسبتری را برای مردم آفریقا فراهم آورده و هم موجبات استثمار بیشتر مردم فقیر جهان را بوجود آورد.

واژه جهانی‌سازی اگرچه نسبتاً جدید است،12 اما اندیشه جهانی شدن به زمانهای بسیار دور باز می‌گردد. در ادبیات شفاهی آفریقائی برای جادوگرها دو ویژگی ذکر شده که نشانگر تمایل آنها به جهانی شدن است. نخست اینکه به راحتی می‌توانند از نقطه‌ای به نقطه دیگر رفته و دوم به زمانهای گذشته و حال سفر کرده و با ارواح و نیروهای نادیده تماس برقرار کرده و در رفع مشکلات بکوشند. ایرانیانی که بیست قرن پیش به سواحل شرق آفریقا مهاجرت کرده و پیوسته بر ارتباط خود با آن خطه افزودند، بنوعی در جهت تحقق اندیشه جهانی شدن گام برمیداشتند. پیامبر اکرم نیز که در هنگام حفر خندق و جهیدن آتش از سنگ، نوید فتح دو امپراطوری بزرگ ایران و روم را به مسلمانان داد در اندیشه جهانی شدن دین خود بود. امروز نیز که در اقصی نقاط آفریقا، که حاشیه‌ای‌ترین منطقه جهانی از نظر امکانات، فن‌آوری و معیشتی محسوب می‌گردد، علما و مبشرین به فعالیت دینی خود مشغولند، همان تفکر جهانی‌سازی را در بعد دینی در سر پرورانده و در تحقق آن تلاش می‌کنند.

آفریقا و تغییرات جهانی

جهانی‌سازی نتیجه نظام اجتماعی نوینی است که به دلیل پیشرفتهای اقتصادی، تجاری، ارتباطاتی و اطلاعاتی میسر شده و به دنبال پدید آوردن روابط جهانی در همه زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می‌باشد. برخی نیز می‌گویند که جهانی شدن، معرف فرهنگ جهانی واحدی است مبتنی بر مصرف‌گرایی، رسانه‌های گروهی، آمریکائی‌گری و زبان انگلیسی.13 بدون شک اینگونه همگن‌‌سازی به دلیل اینکه مورد تائید و پشتیبانی قدرتهای بزرگ است می‌تواند به دنبال خود نوعی چپاول و تبعیض نژادی جهانی را آنگونه که «برچلو و کاستلو» گفته‌اند به همراه آورده و دامی تازه جهت استثمار و استعمار کشورهای ضعیف باشد.14 «محمد طاطاری» جهانی‌سازی را فرایندی حساب شده می‌داند که قدرتهای سرمایه‌داری برای نیل به اهداف خود و اعمال یک مدل گسترده فکری در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به پیش میبرند که با منافع غربی همخوانی و مطابقت دارد. جهانی‌سازی آنگونه که در معنای دیدگاه لیبرالی نوین درک میشود صرفاً یک پدیده اقتصادی نیست. بلکه آن مقوله، پدیده‌ای چندجانبه با ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است ولو اینکه جنبه اقتصادی آن چشمگیرتر و مهمتر است.15

اینکه جهانی شدن براستی موجب تضعیف یا تقویت امکانات اقتصادی، رفاهی، امنیتی و گسترش عدالت و دمکراسی میشود، موضوعی است که هر یک پیروان و مبلغینی داشته که برای آراء و نظریات خود شواهدی را عرضه می‌کنند. اما در خصوص آفریقا میتوان گفت که جهانی شدن دارای منافع و مضرات ویژه‌ای است. آفریقا بیش از یک قرن است که بدلیل سطه استعمار و افراد غیر کارآمد و دلسوز با مشکل مدیریتی روبرو شده و از این بلیه صدمه فراوان دیده است. «چینوا آچب» نویسنده نیجریه‌ای بدرستی به همین معضل مدیریت اشاره کرده و می‌نویسد، ‌مشکل نیجریه بطور صریح و ساده مشکل مدیریت است. و الا شخصیت نیجریه‌ای، زمین، هوا و دیگر امکانات موجود هیچ نقصی ندارند. مشکل بزرگ نیجریه عدم تمایل دولتمردان و یا ناتوانی آنها در عمل به تعهدات و مسئولیتشان می‌باشد. ما قرن بیستم را از دست داده‌ایم، آیا ما باید خدای نکرده شاهد آن باشیم که فرزندان ما قرن بیست و یکم را نیز از دست خواهند داد. «کوفی انان» نیز در سخنرانی خود بمناسبت دومین سال تشکیل اتحادیه آفریقا اظهار داشت که رهبران آفریقائی در خور مسئولیت خود کاری نکرده‌اند.16

اوضاع آفریقا در قرن 21

در گزارشی که کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد تحت عنوان آیا برای آفریقا قرن بیست‌ویکمی وجود دارد آمده است. هنوز فقر در آفریقا بیداد می‌کند و از هر پنج آفریقائی، دو نفر در زیر خط فقر و با ماهی کمتر از بیست دلار زندگی می‌کنند. در آفریقا همچنین بیشترین نابرابری در توزیع ثروت مشاهده میشود. در آنجا نیمی از کودکان از ثبت نام در مدارس محروم هستند. در آفریقا علیرغم تلاش برای بهبود شرایط بهداشتی، مرگ و میر ناشی از بیماری مالاریا افزایش یافته است. در حالیکه در دیگر قاره‌های جهان آمار مبتلایان به ایدز ثابت مانده در آفریقا شمار بیماران به آن بیماری رو به فزونی بوده و به بیست‌وهشت میلیون نفر رسیده که سالانه سه میلیون نفر نیز به تعداد مبتلایان افزوده میشود.17

«سونیل امنیت» در مقاله‌ای تحت عنوان مردم‌سالاری، جهانی شدن و سلامتی: یک معضل آفریقائی به نقش منفی بیماری‌ها در توسعه کشور و دیگر فعالیتها اشاره کرده و معتقد است اگر آفریقا شرایط مناسب بهداشتی را برای مردم فراهم نیارود، بیش از گذشته از چرخه تمدن و توسعه باز خواهد ماند.

مشکلات آفریقا دارای دو وجهه داخلی و خارجی است. استعمار بدون شک تاثیر بسیاری بر پیچیده کردن شرایط مردم قاره داشته است. گرچه نباید نقش عاملان داخلی استعمار را نیز نادیده گرفت. مداخلات گروههای ذینفوذ اقتصادی و بیگانگان در جامعه‌ی آفریقایی باعث نابودی حقوق شهروندان بطور گسترده و بهره‌مندی گروهی اندک شده است. در واقع بیت‌المال نه براساس قوانین دولتی، بلکه بر پایه قوانین شرکتهای خصوصی و خواست و تمایل اشخاص ذی‌نفوذ و دولتمردان اداره می‌شود. بیشتر روسای جمهور آفریقایی، خود را رئیس‌جمهور و تضمین‌کننده منافع عمومی محسوب نمی‌دارند، بلکه چون مدیرعامل یک موسسه اجرایی در مورد استفاده از اموال عمومی عمل میکنند.

اخیراً «شبکه آل آفریکا» نوشت که «موئی» در بدترین شرایط اقتصادی کشور کنیا دستور انتقال 76 میلیون دلار از بانک مرکزی را به یک شرکت خصوصی صادر کرد.18 یا اینکه «چیزانو» رئیس‌جمهور موزامبیک قرار است دو میلیون دلار خرج تهیه یک خانه شخصی نماید و حال آنکه شرایط اقتصادی آن کشور بسیار وخیم است. مدیریت امور مربوط به نفت، طلا و یا الماس، فروش فرآورده‌های کشاورزی و یا منابع طبیعی (معادن، چوب) توسط دولتمردان و به نفع گروهی ویژه و نه تمامی شهروندان صورت می‌گیرد. از اینرو بی‌جهت نیست که شرایط اقتصادی و رفاهی مردم آفریقا چندان تغییری نکرده و مردم آن خطه از قحطی، خشکسالی، ناامنی، بیکاری و فقر رهائی نمی‌یابند.19

حتی تجربه چهار دهه پس از استقلال نیز نشان داده که شرایط مردم از نظر آموزشی، بهداشتی، اشتغال‌زائی، صنعتی شدن و رعایت حقوق افراد چندان تغییری نکرده و اگر همین دولتمردان با اختیارات کنونی متولی امور باشند بر جبین کشتی آفریقائی نمیتوان نور رستگاری را مشاهده کرد. در واقع به دلیل ناتوانی و یا عدم تمایل دولتها و دولتمردان آفریقائی در زمینه فراهم آوردن امکانات رشد اقتصادی، اجتماعی و آموزشی برای مردم، امروزه آفریقا به گفته «کوفی انان» در حاشیه تمدن جهانی قرار داشته و از بسیاری از مواهب محروم است. بروز ناآرامی‌های اجتماعی، جنگهای قبیله‌ای و نزاعهای کشورهای آفریقائی با یکدیگر نیز، به وخامت شرایط مردم آفریقا و محرومیت بیشتر آنها انجامیده است.

آنچه شیراک در کنفرانس سران گروه هشت، با عنوان توطئه سکوت در خصوص آفریقا نامیده به نظر میرسد که به حقیقت پیوسته باشد. (سخنرانی رئیس‌جمهور فرانسه در کنفرانس سران گروه هشت در فرانسه) زیرا در یک دهه گذشته بیش از پنج میلیون نفر در منازعات قبیله‌ای و جنگها در آفریقا جان سپرده و شمار بیشتری آواره شده ولی سازمانهای بین‌المللی و کشورهای به اصطلاح پیشرفته گامی برای بهبود شرایط آفریقا و کاهش منازعات برنداشته‌اند. اما اگر جهانی‌سازی به معنی همکاری بین‌المللی براساس دمکراسی و اقتدار ملی باشد چه بسا شرایط مردم و کشورهای آفریقائی بهبود یافته و برخی از ناملایمات کنونی و ستمگری‌های اجتماعی خاتمه یابد. اکنون بسیاری از روشنفکران و مصلحان آفریقائی در دانشگاه‌های قاره و ممالک دیگر در غالب سازمانهای غیر دولتی برای تحقق همین امر تلاش میکنند. اینکه «بلر» آفریقا را زخمی بر وجدان بشریت مینامد، ناشی از همان مظالم و ستمی است که از سوی غرب و یا با حمایت غرب بر مردم آفریقا رفته است. «آمی چوا» استاد دانشگاه «ییل» کتابی در خصوص جهانی‌سازی با نام «جهان در آتش» نگاشته و در آن به تبعات منفی جهانی‌سازی اشاره کرده است. وی معتقد است که فرایند جهانی‌سازی بنفع کشورهای در حال توسعه نبوده و موجب عقب‌افتادگی بیشتر خواهد شد.

آنانی که جهانی‌سازی را مضر به حال آفریقا میدانند، معتقدند که آفریقا دارای زیرساختهای مناسب برای حضور در این مسابقه نبوده و نمیتواند از منافع احتمالی آن بهره‌مند گردد. از اینرو جهانی‌سازی برای آفریقا می‌تواند خود موجد مشکلات گوناگون گردد. زیرا آن امر علاوه بر تاثیر منفی بر اقتصاد و تجارت آفریقائی، حتی بر سیاست و فرهنگ ‌آفریقا نیز تاثیر گذارده و نتایج منفی خواهد داشت. حتی جنگها و منازعات قبیله‌ای در کنگو،‌ لیبریا، سیرالئون، ساحل عاج و سودان نیز ناشی از منازعات بین قدرتهای بزرگ و شرکتهای چندملیتی است که برای آفریقا جز انهدام، بیماری، مرگ و آواره‌گی تاثیری نداشته است. «وول سوینکا» نویسنده نیجریه‌ای برنده جایزه نوبل ادبیات، در کتاب خود بنام زخم باز قاره آفریقا (1996) به شرایط نامساعد نیجریه در مقابله با فرهنگ ستیزه‌جو و سلطه‌گر غرب اشاره میکند و ضمن بیان زیانهای ناشی از غرب‌گرایی، سعی میکند مردم را نسبت به افزایش آگاهی خود از ملیت، هویت، فرهنگ و آموزش تشویق نماید.

مجموعه شاخص‌های اقتصاد کلان، اجتماعی و بهداشتی، از سال‌های 1980 تا کنون روند نزولی داشته‌اند، طبقه متوسط گرچه رشد داشته اما زمینه تنش‌های عمیق اجتماعی از بین نرفته است. آفریقا در مجموع فقیرتر شده است؛ مجموعه تولید ناخالص ملی دچار افت شده است؛ رشدی که توسط کشورهای آفریقائی و حامیان مالی بین‌المللی وعده داده شده بود، عملی نشده؛ حتی میزان آن از متوسط 5/3% در سال 1975 به 2% در سال 2000 رسیده است. موسسه متعلق به سازمان ملل برای توسعه (UNDP) از یک افت بی‌سابقه در شاخص‌های توسعه انساین سخن می‌گوید.20

واقعیت این است که جهانی‌سازی در آفریقا نیز محقق شده و تمامی ارکان زندگی آفریقائیها را به چالش کشیده است. بدون آنکه دولتمردان، نخبگان و یا مردم برای مقابله با آن تمهیداتی اندیشیده باشند. حتی در ممالک راقیه نیز که جهانی‌سازی و آزادسازی تجاری مطرح است هنگامی که آن امر را مضر بحال برخی اقشار تشخیص دهند، برای حفظ منافع آنها از قوانین محدودکننده تجارت جهانی استفاده می‌کنند. چنانکه یارانه آمریکا و اروپا به برخی بخشهای کشاورزی و دامداری به همین دلیل صورت گرفته است. در حالیکه در آفریقا دولتهای بزرگ به کمک بانک جهانی و صندوق بین‌الملل پول با هر نوع محدودیتی برای حمایت از تولیدات داخلی مخالفت می‌نمایند.

جهانی‌سازی دارای ابعاد گوناگونی است که بررسی پیامدهای هر یک، بویژه در آفریقا ضروری است. چه کشورهای توسعه‌یافته به دلیل زیرساختهای اقتصادی مناسب سهم بیشتری را از تجارت جهانی از آن خود ساخته و اکنون در صدد استفاده بیشتر از بازارهای کشورهای کم‌ توسعه‌یافته آفریقا میباشند. از اینرو با توجه به اینکه بسیاری از مشکلات کشورهای جهان سوم و به ویژه مردم آفریقا از فقر ناشی میگردد این امر موجبات نگرانی مردم جهان سوم و دانشمندان مسئول و انساندوست را فراهم کرده است. زیرا در مقایسه با امکانات متعدد و شرایط مناسب کشورهای توسعه‌یافته، آفریقا فاقد توانائیهای لازم برای شرکت در مسابقه جهانی شدن و بهره بردن از محسنات و کامیابی‌های ناشی از آن پدیده است.

تاثیر بدهی‌های خارجی در آفریقا

یکی از مشکلات کنونی کشورهای جهان سوم بویژه قاره آفریقا، بدهی خارجی کشورهای این منطقه است که رقم آن به بیش از 3 میلیارد دلار می‌رسد. در اکثر نشستهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در سیاتل، ژنو و... مخالفان جهانی‌سازی با برپایی تظاهرات خیابانی خواستار بخشودگی بدهی کشورهای آفریقایی شدند. البته برخی کشورها مانند آمریکا، ژاپن، فرانسه آلمان و انگلیس بخش اندکی از بدهی‌های آفریقا را بخشیده ولی در این زمینه چندان جدی نبوده‌اند. یونیسف و برنامه عمرانی سازمان ملل "UNDP" آمارهایی در مورد کشورهای آفریقایی داده‌اند که بسیار تکان‌دهنده است. به گفته سازمانهای بین‌المللی کودکان و زنان بیشترین صدمه را از این روند دیده‌اند. متاسفانه دولتمردان آفریقائی در خور وظایف خود کاری انجام نداده و این امر علاوه بر آنکه مشکلات مردم را افزایش داده، موجبات بی‌احترامی به آنها از سوی سران کشورهای غربی را فراهم آورده است. در این خصوص به ملاقات اخیر رئیس‌جمهور تونس با رئیس‌جمهور آمریکا میتوان اشاره نمود.21

در واقع بیشترین آسیب این بدهیها متوجه کودکان است. اکثر کشورهای این قاره بیشتر بودجه خود را به جای مصرف در بخش آموزش و بهداشت صرف پرداخت بدهیهای خود می‌کنند. یک نوزاد که در موریتانی متولد می‌شود، حدود 1000 دلار بدهکار است و در جمهوری دمکراتیک کنگو این رقم 1872 دلار است. اقتصاد آفریقا به خاطر حجم بالای بدهیهای کشورهای این منطقه با رکود مواجه شده است. طبق تحقیقات انجام شده از سوی یونیسف و برنامه عمران سازمان ملل از 27 کشور آفریقایی تنها 9 کشور قادرند بخشی از بودجه خود را صرف خدمات اجتماعی کنند. در مقایسه، به طور متوسط تنها حدود 13 درصد از بودجه ملی این کشورها صرف خدمات اجتماعی می‌شود. همچنین برای کمک به کشورهای بدهکار طرح کمک به 41 کشور بدهکار جهان که "33 کشور آن در آفریقا" میباشند تهیه شده که هنوز نتیجه مثبتی برای این کشورها نداشته است.22

در سوم تا پنجم ماه مارس دو سمینار با کمک سازمان برنامه توسعه سازمان ملل متحد، دولت سنگال، سازمان وحدت آفریقا و بانک توسعه آفریقائی تشکیل شد که در آن شماری از مسئولین و روشنفکران قاره و کارشناسان جهانی، به بررسی ابعاد جهانی‌سازی و اینکه چگونه آفریقا پذیرای آن پدیده خواهد بود، پرداختند. یکی از مسائل مهمی که در آن سمینار مطرح شد این بود که روابط تجاری جهانی، تعهد، مسئولیت و قوانینی را می‌طلبد که پذیرش آنها برای کشورهای آفریقای چندان مناسب و مفید فایده نمی‌باشد. از جمله اینکه دولتها از حمایت مالی خود از صنایع و کشاورزی دست برداشته تا حضور در بازار رقابت جهانی، شرکتها و صنایع آفریقائی را آبدیده و توانمند سازد.

این موضوع اگرچه سخن حقی است اما کسانی که آنرا مطرح میکنند، معلوم نیست چه میزان نسبت به آفریقا و شرایط آن آگاهی دارند. از سوی دیگر کشورهای غربی خود سالانه بیش از سیصد میلیارد دلار برای حمایت از کشاورزی و دامداری سوبسید میدهند. از اینرو در زمینه حضور در بازار جهانی تنها نباید به قطع کمکهای دولتی بسنده نمود. در آنجا همچنین در مورد استراتژی کنونی توسعه در آفریقا و چگونگی تطابق آن با جهانی‌سازی بحث و تبادل نظر صورت گرفته و مطالب متعددی مطرح گردید. در پایان سمینار نیز این موضوع مطرح شد که به دلیل نداشتن یک استراتژی مناسب اقتصادی، در شرایط کنونی، آفریقائیها توان بهره‌مند شدن از اقتصاد هزاره سوم را ندارند و از این رهگذر زیان فراوانی خواهند دید.

در زمینه از بین رفتن نژادها و قبایل نیز جهانی‌سازی عاملی منفی میباشد. کوفی عنان در پیام خود در روز نهم اوت به مناسبت روز جهانی حمایت از فرهنگها و نژادها به همین موضوع اشاره کرده و ادغام آن فرهنگ و نژادها را در نژادهای مسلط خطری بزرگ برای جامعه بشری قلمداد کرده است.23 اکنون بر اثر شهرنشینی و سلطه اقتصادی و فرهنگی غرب، بتدریج برخی قبایل هویت خود را از دست داده و زبان آنها به فراموشی سپرده شده است. سازمانهای بین‌المللی و فرهنگی از جمله یونسکو و دبیر کل سازمان ملل متحد نسبت به از بین رفتن هویت و زبان اقلیتها بارها هشدار داده‌اند. معهذا بنظر می‌رسد که اقتضای جهانی‌سازی، از بین بردن زبانها و فرهنگ اقلیتها بویژه در آفریقا میباشد.24

البته تاثیرات مثبت جهانی‌سازی را در آفریقا در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و گسترش آگاهی از جهان را، نباید نادیده گرفت. تاکنون این امر برای کشورهای آفریقائی میسر نبوده و آنها به عنوان منطقه تحت نفوذ یک کشور استعماری محسوب شده که روسای کشورها با حمایت کشور استعمارکننده، اجازه هر نوع تعدی و تجاوز را به حقوق شهروندان خود دارا می‌شدند. اکثر کشورهای آفریقائی به دلیل عدم پویائی اقتصادی در همه زمینه‌های اجتماعی نیز دچار و رکود میباشند. از اینرو شاید بتوان امیدوار بود که جهانی‌سازی در آفریقا موجب رشد آگاهی عمومی شده و به تقویت آگاهی از جهان و منطقه بیانجامد.

در این زمینه گفتنی است نقش رسانه در جهانی‌سازی بسیار مهم بوده و برخی از صاحبنظران رسانه‌ها را ابزار جهانی‌سازی قلمداد می‌کنند. «واسلاو هاول» رئیس‌جمهور چک در سال 1994 به همین موضوع اشاره و گفته است در حالیکه در گذشته جنگ مهمترین عامل دگرگونی اجتماعی بود امروزه نیروهای ایجادکننده تغییر عمدتاً از جهانی شدن نشات میگیرند.25

البته تاثیر جهانی‌سازی بر آفریقا در همه مناطق آن یکسان نیست. بعنوان مثال شمال و شرق آفریقا که اکثر سکنه آن مسلمان میباشند، از شرایط و امکانات متفاوتی برخوردار بوده و از نظر فرهنگی و سنتهای دینی جایگاه ویژه دارند. روشنفکران و مصلحان آن خطه ضمن اینکه علاقمند به بهره‌برداری از منافع اقتصادی تجاری جهانی‌سازی میباشند، معهذا نسبت به حفظ آئین و معتقدات خود حساس میباشند. در سمینارهائی نیز که در کشورهای عربی در خصوص جهانی‌سازی برگزار میگردد، این نگرانی محسوس است.26 البته اندیشمندان مسلمان آفریقا اکنون با توجه به اهمیت فرهنگی و اجتماعی جهانی‌سازی، ضمن پایبندی به اصول و ارزشهای دینی، برای حضور فعالانه در شرایط نوین جهانی و بهره‌گیری از فرصتها تلاش میکنند.27

ابعاد جهانی‌سازی

به گفته رئیس بانک جهانی آقای «ولفانگ» جهانی‌سازی یک پدیده چندساحتی با ابعاد مهم و گوناگون بشمار میرود که در آفریقا بر تمامی ارکان زندگی مردم در بخشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و محیط زیست تاثیر گذارده است. کارکرد جهانی‌سازی را علاوه بر بخشهای تجاری و صدور سرمایه و فرار مغزها میتوان در تغییراتی که هر روز در زمینه‌های ارتباطاتی، رسانه‌ای و اجتماعی بوقوع می‌پیوندد، مشاهده کرد. جهانی‌سازی را در چهار بعد آن یعنی اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی باید مورد توجه قرار داد. دو بعد نخستین بشدت مورد توجه کشورهای قدرتمند بویژه آمریکا میباشد. اما دو بخش دیگر اگر بدرستی مورد بهره‌برداری قرار گیرد، میتواند برای آفریقائیها سودمند واقع گردد. از آنجا که جهانی‌سازی موجبات تضعیف دولت ملی و عقب‌نشینی دولتی را بقول «اشمیت و کیبل»28 فراهم می‌آورد، برخی کشورهای آفریقائی نسبت به آن نظر مثبتی ندارند.

بطور کلی دولتمردان آفریقائی علاقمندند که از قدرت و تمرکز بیشتری برخوردار بوده و از اقتدار خود در زمینه اداره کشور استفاده کنند.29 اما تجربیات چهار دهه استقلال نشانگر سوءاستفاده آنها از قدرت و امکاناتی است که به ودیعه به آنان سپرده شده است. عموم دولتمردان آفریقائی نسبت به خواست مردم و رفاه آنها و توسعه کشور بی‌توجه بوده و به همین دلیل از فرایند جهانی‌سازی نگران می‌باشند. چه این امر موجبات کنترل اقتدار و نفوذ آنها را در کشور بهمراه دارد. با نظری به وضعیت کشورهای قاره آفریقا و رفتار دولتمردان آنها بخوبی می‌توان ناتوانی و بی‌مسئولیتی دولتهای آفریقائی را در رفع مشکلات و نیل جامعه به توسعه را مشاهده نمود. هنگامی که «موگابه» در 1981 در زیمبابوه به حکومت رسید «نیرره» رئیس‌جمهور تانزانیا و «سامورا ماشل» رئیس‌جمهور موزامبیک در دیدار با وی به او گفتند که تو گرانبهاترین جواهر آفریقا را در اختیار داری، پس از آن خوب مراقبت کن و در بهبود شرایط مردم بکوش. اما متاسفانه «موگابه» با سیاستهای غلط و ناکارامد، زیمبابوه را به یکی از محتاج‌ترین کشورهای آفریقائی تبدیل کرده و با پافشاری خود بر حفظ قدرت شخصی، موجبات سقوط کشور را فراهم آورده است.

البته فرایند جهانی شدن در آفریقا از طریق سازمانهای غیر دولتی، سازمانهای بین‌المللی بویژه سازمان ملل متحد، رسانه‌ها، گسترش آموزش عالی و گروههای تبشیری و تبلیغی تا حدودی به وقوع پیوسته است. تاکید سازمان ملل بر رفع فقر و تأکید سازمان یونسکو برای محو بیسوادی تا 2015 نشانه‌ای از دخالت سازمانهای بین‌المللی است که به نفع مردم می‌باشد. بدون شک اینگونه قطعنامه‌ها موجب می‌گردد که مردم کشورهای قاره از بخش ناچیزی از حقوق خود برخوردار شده و بدینوسیله به حداقلی از امکانات برای شرکت در یک رقابت بین‌المللی که بدون حضور آنها جریان دارد برخوردار گردند.

مسائل فرهنگی آفریقا و جهانی‌سازی

آفریقا قاره‌ای است که براساس ارزشهای قبیله‌ای و سنتهای منطبق با ویژگیهای منطقه شکل گرفته و مردم آن بیش از آنکه برون‌گرا باشند درون‌گرا بوده و ارزشهای خودی را پاس می‌دارند. بهمین دلیل مشاهده میشود که در آفریقا بیش از آنکه هویت ملی مطرح باشد مردم به هویت قبیله‌ای پایبند و وفادار هستند. این امر مسلماً با پدیده جهانی‌سازی هماهنگی نداشته و رفع این معضل نیازمند آموزش می‌باشد. متاسفانه اهمیت آموزش و تاثیر آن در بهبود و توسعه، هنوز برای مسئولین کشورهای آفریقایی مشخص نشده و آنان بدان نیاز اساسی جامعه بی‌اعتنا هستند. واقعیت اینست که رفع مشکلات آموزشی، نیاز به اراده قوی از سوی مردم و یک اقدام سیاسی و جدی از سوی دولتمردان میباشد. بدون شک مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان و آموزش آنان برای پذیرش مسئولیت در دنیای پررقابت ایفا میکنند. ولی بگفته نخست‌وزیر زنگبار در یک سمینار آموزشی، مدارس تانزانیا نمیتوانند آموزشها و مهارت لازم را به دانش‌آموزان ارائه دهند.30

در بخش فرهنگی و اجتماعی این سئوال مطرح است که آیا جهانی‌سازی موجب افزایش شباهتها و یا آشکار شدن تفاوتها و احیاناً پدید آمدن ناسازگاری و مخالفت خواهد شد. البته موضوع همخوانی فرهنگی که «همیلینک و تاملسون» بدان اشاره کرده‌اند در آفریقا بیش از گذشته بوقوع خواهد پیوست. زیرا سلیقه جهانی بقول «لویت» بر تمایلات و سلیقه‌های محلی پیروز خواهد شد. از اینرو شیوه‌های زندگی سنتی در آفریقا و ارزشهای ناشی از آن، بدلیل افزایش شهرنشینی و گسترش ارتباطات بتدریج جای خود را در زندگی مردم از دست داده و از گوناگونی و تنوع فرهنگی و زبانی که اکنون در کشورهای آفریقائی مشاهده میشود کاسته خواهد شد.

بدون شک در جریان فرایند جهانی شدن، برخی ارزشها و سنتهای قومی قبیله‌ای که فاقد پشتوانه فکری و منطقی می‌باشند از بین خواهند رفت. اما برخی دیگر از تنوعات فرهنگی و اجتماعی بدلیل امکان عرضه شدن در مقیاس بزرگتر و روبرو شدن با مقبولیت عمومی، جایگاه خود را حفظ کرده و از موقعیت بهتری بهره‌مند خواهند شد. این همان موضوعی است که موافقان نظریه جهانی‌سازی به آن جهانی شدن ویژگیهای منطقه‌ای نام نهاده‌اند.31 در واقع جهانی‌سازی قدرت پذیرش عمومی را بالا میبرد. چنانکه اکنون مشاهده میشود که غذا، لباس و آرایش آفریقائی در کشورهای غربی یافت شده و تشویق نیز میگردد. بدین ترتیب می‌توان گفت که جهانی شدن علاوه بر آنکه برتری و سلطه فرهنگی، اجتماعی سیاسی و اقتصادی کشورهای قدرتمند و بویژه آمریکا را بدنبال دارد اما میتواند بدلیل پذیرش جهانی و امکان مبادله اطلاعات و توانائیها در جهت جهانی کردن ویژگیهای قومی و همچنین مسائل فرهنگی، دینی و فکری دیگران گام بردارد. از اینرو برخی از تحلیلگران معتقدند که جهانی شدن موجب همگن‌سازی اجتماعات و شماری دیگر میگویند جهانی شدن موجب ناهمگنی خواهد شد.32 در اینجا میتوان گفت که جهانی شدن اگر بدرستی پذیرفته شود و نفع مردم در آن باشد، نوعی تشویق اختلاطها و پذیرش اختلافها و از بین بردن وجوه تمایز میان ملتها و تمدنها بوده که در نهایت به افزایش مراودات فرهنگی منجر میگردد.

رسانه و رشد آگاهی مردم آفریقا

رسانه‌ها از مهمترین ابزارهائی محسوب میشوند که جهانی‌سازی را در آفریقا معرفی نموده و ژرفا می‌بخشند «چنگیز پهلوان» معتقد است که در آفریقا در دهه نود دو نهاد فرهنگی سهم عمده در زندگی جدید داشته است. یکی وسائل ارتباط فرهنگی و دیگری دانشگاه.33 رسانه‌ها در واقع بیشترین نقش را در جهانی‌سازی در آفریقا ایفا کرده‌اند. در آفریقا سینما، تلویزیون، رادیو و نشریات عمدتاً از غرب تاثیر پذیرفته و کمتر قادر به تولید داخلی میباشند.34

جهانی‌سازی در آفریقا، در زمینه رسانه‌های گروهی، ارتباطات، بی‌توجهی به قوانین طبیعی ارزشهای سنتی، گسترش مواد مخدر، امنیت اجتماعی، افزایش سلطه بانکها با کمک کشورهای پیشرفته و سازمانهای بین‌المللی و علیرغم میل و صلاحدید مردم به وقوع پیوسته است. به همین دلیل میتوان گفت بسیاری از نابسامانی‌های کنونی در آفریقا ناشی از تاثیرات جهانی شدنی است که ناخواسته بر آفریقا تحمیل گردیده است.

رسانه‌های گروهی آشکارا برتری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی غرب را ترویج و تشویق کرده و چه بسا ناآگاهانه ارزشها و اخلاق بومی را مورد تحقیر و نکوهش قرار میدهند. حضور سالانه بیش از پنجاه میلیون جهانگرد، که اکثریت آنها را غربی‌ها تشکیل می‌دهند موجب گردیده که نقاط تفریحی و زیبای قاره براساس خواست و تمایل آنها شکل گرفته و فقر عمومی موجب گردیده که جوانان به منظور ارضای غرائض جهانگردان استثمار و استحمار گردند. در اکثر مناطقی که مورد علاقه جهانگردان می‌باشد علاوه بر اینکه ارزشها و آداب سنتی نادیده گرفته شده، فساد، بیماری و اعتیاد نیز فزونی یافته است. در آفریقا همچنین انواع قانون‌شکنی را در زمینه تجارت مواد مخدر و قاچاق ذخائر معدنی و واردات اسلحه، زنان و نوجوانان و از بین بردن محیط زیست می‌توان مشاهده کرد که نمی‌تواند با امکانات داخلی قاره سنخیت و هماهنگی داشته باشد. این امر در واقع ناشی از همان فرایند جهانی‌سازی است که در آفریقا عمدتاً به صورت منفی رخ مینماید.

البته گسترش امکانات ارتباطاتی و اطلاعاتی موجب شده که مردم قاره آفریقا از آگاهی بیشتری برخوردار شده و مهاجرت آنها به غرب و کشورهائی که از نظر اقتصادی شرایط بهتری دارند، افزایش یابد. یکی از ویژگیهای مثبت آفریقائیها حسن همبستگی و اتحادی است که با یکدیگر دارند. آنها در هر گوشه از جهان در مقابله با دیگران از هویت و نژاد سیاه پشتیبانی میکنند. به همین دلیل مشاهده میشود آن عده از آفریقائیها که در غرب زندگی می‌کنند بنوعی علاقه و تعهد خود را نسبت به قاره حفظ کرده و آرزوی اعتلای شرایط مردم آفریقا را دارند. آنها اگرچه رویای بازگشت به قاره را در سر نمی‌پرورانند ولی از شرایط کنونی قاره آفریقا احساس خجلت و شرمساری دارند. از اینرو مشاهده میشود که آنان به هر شکلی از منافع قاره دفاع میکنند. در اینجا نباید نقش اطلاع‌رسانی و عنصر آگاهی را در این پشتیبانی از آفریقا نادیده گرفت.

عصر اطلاعات به گفته «والتر ریسون» با سرعت تمام، قدرتی را در اختیار مردم نقاط مختلف دنیا قرار می‌دهد که تا چند سال پیش ناممکن بنظر می‌رسید. در این خصوص باید در نظر داشت که سهم کشورهای پیشرفته با بیست درصد جمعیت جهان شامل هشتاد درصد تولید رسانه‌ای و خبر است.35 بدون شک این نابرابری کمی موجب نابرابری کیفی شده و تبعات خود را بر جای خواهد گذارد. معهذا همین آگاهی‌ها و اطلاعات محدود نیز، اکنون موجب افزایش خواسته‌ها و تقاضای مردم آفریقا شده و دولتمردان را به سمت تصمیمات مناسبتر و پذیرش مسئولیت بیشتر سوق میدهد. از اینرو، این پدیده را که موجب بوجود آمدن فرصتی برای بازسازی دمکراسی و به رسمیت شناختن حق مردم در آفریقا شده، میتوان امری مثبت قلمداد نمود. در این خصوص اقدام هفده کشور آفریقائی مبنی بر آمادگی داوطلبانه برای حسابرسی، شفافیت و مسئولیت‌پذیری را که نشانگر افزایش آگاهی مردم و دولتمردان میباشد، باید به فال نیک گرفت.36

از نظر رسانه‌ای میتوان گفت که رسانه‌های آفریقائی شدیداً تحت تاثیر غرب قرار گرفته و در تبلیغ جهانی‌سازی میکوشند. رسانه‌های آفریقائی تاثیر فراوانی از رسانه‌های غربی پذیرفته و بطور کلی می‌توان گفت که همان مطالب و اخباری را منعکس می‌نمایند که با توجه به سلیقه و فرهنگ مردم جهان توسعه یافته تهیه شده است. بدون اینکه به ویژگیهای منطقه‌ای، هویت ملی مذهبی و نیازهای مردم توجه نمایند. اکنون سازمانهای تلویزیونی کشورهای زیر خط صحرا فیلمهای نه چندان مناسب شرکتهای فیلمسازی بزرگ را نمایش داده و مردم و بویژه جوانان را با فرهنگی آشنا می‌سازند که در آن کامجوئی، فرصت‌طلبی و فردگرائی منفی متضاد با منافع جامعه ترویج و تشویق میگردد.37 از اینرو بی‌جهت نیست که در آفریقا پیوسته بر میزان جرم و جنایت افزوده شده و نیروهای امنیتی آفریقائی و سازمانهای بین‌المللی پیوسته نسبت به عواقب خطرناک آن پدیده هشدار میدهند.38

جهانی‌سازی در رسانه‌ها در آفریقا فرایندی است که با درنوردیدن مرزها و مطرح نمودن مسائل و موضوعاتی که چندان در آفریقا تاکنون جایگاهی نداشته موجب شده که خواستها و نیازهای جدیدی مطرح گردد که برخی چون مطالبات سیاسی مردم، توجه به حقوق بشر و احترام به شان انسانی‌ آنها، فراهم آوردن امکانات مناسب آموزشی، بهداشتی و اقتصادی و از بین بردن فقر و بی‌عدالتی بر مبنای فطرت و آموزه‌های دینی بوده و جنبه مثبت داشته و توجه مردم و اندیشمندان را جلب کرده است. در همین زمینه میتوان به نقش سازمانهای زنان در ارتقاء آگاهی زنان و بوجود آوردن شرایط آزادانه‌تر برای آنها اشاره نمود.39 اما از سوی دیگر بدلیل مطرح شدن مادی‌گرائی، کامجوئی فردی و بی‌توجهی به نیازهای اساسی از سوی رسانه‌ها، موجب شده که در آفریقا در میان جوانان بقول فردوسی نژادی پدید آید که نه از نکات مثبت تمدن غرب درس آموخته و نه به هویت دینی و ملی خود پایبندی داشته بلکه گروهی نامتناسب که ریشه در هیچ تمدن و آئینی نداشته و تنها به منافع آنی و شخصی خود می‌اندیشند.

البته کشورهای غربی در خصوص دمکراسی، حقوق مردم، شفافیت در امور مالی و اداری، بهبود شرایط زنان و گسترش آموزش از طریق نمایندگی‌های رسمی و سازمانهای غیر دولتی وابسته به خود تبلیغ میکنند. آنها ضمن بهره‌برداری اقتصادی خود از فرایند جهانی‌سازی سعی می‌کنند که با این تبلیغات و حمایتها، بخشی از ذهنیت منفی مردم آفریقا را نسبت به گذشته استعمارگران از بین برده و حیثیتی جدید از غرب بوجود آورند.

اما در آفریقا روند جهانی‌سازی تماماً به نفع غرب و در اختیار آنها نیست و نیروهای مستقل و بویژه مسلمانان قاره دارای نظرات و آراء خود بوده و در صدد بهره‌برداری از فرصتها در جهت بهبود شرایط می‌باشند. این موضوع اگرچه مورد علاقه دولتمردان آفریقائی و کشورهای غربی نبوده، ولی آنها بیش از این نمی‌توانند از تحولات مثبت در قاره جلوگیری نمایند. مسلمانان با تمسک به کتاب خدا و احادیث پیامبر اکرم(ص) در صدد تحقق نوعی رنسانس اسلامی می‌باشند که در جای جای قاره میتوان اثراتی از آنرا مشاهده کرد.

اگر به جهانی‌سازی به مفهوم آزادسازی اندیشه، سرمایه و حضور فعالتر در دهکده جهانی نگریسته شود، کشورهای آفریقائی باید سهم بیشتری را در امور مختلف درخواست کرده و از این انزوای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خلاصی یابند. البته هم امکانات کشورهای پیشرفته و هم تمایلات نژادپرستانه غربیها که ژوزف کنراد از آن به (مسئولیت انسان سفیدپوست) یاد کرده، به آنها اجازه نمی‌دهد که دست از استیلای اقتصادی، فرهنگی، نظامی و سیاسی خود کشیده و سهم عادلانه‌تری را برای مردم آفریقا قائل کردند.

«دیوید ریف» در خصوص زئیر که یکی از کشورهای براستی ثروتمند قاره است مینویسد. «موبوتو» و همکارانش زئیر را به یک کشور ورشکسته تبدیل کردند. تعهد آنان نسبت به حساب بانکی خود بیش از آینده کشورشان بود. آنچه تراژدی زئیر تحت سلطه «موبوتو» را، تلخ‌تر می‌سازد همانا این است که آنها با اقدامات غیر ضروری شرایط خود و کشور را نامتعادل ساختند. آن کشور توانائی آنرا داشت که توسعه‌یافته و سعادتمند گردد. زئیر دارای خاک مناسب و قابل کشت، ذخایر عظیم معدنی و جمعیت با استعدادی می‌باشد اما متاسفانه به همه این امکانات حتی با معیارهای آفریقائی نیز اکنون کشور فقیری محسوب می‌گردد.40

زنان و جهانی‌سازی

زنان در آفریقا بطور سنتی شهروندی درجه دو محسوب شده و حضور آنان چندان محسوس نمیباشد. در سمینار سه روزه‌ای که در ماه فوریه در آدیس‌آبابا در مورد بررسی شرایط زنان آفریقا تشکیل شد یکی از سخنرانان اظهار داشت که برخی سنتهای قبیله‌ای و باورهای سنتی موجب تحقیر بیشتر زنان شده است. خانم «میریا متیمبه» اظهار داشت که نگرش سنتی آفریقائیها به زنان تحقیرآمیز بوده و مردها خود را مالک آنان میدانند. از جمله اینکه مردها اعتقاد دارند که اگر زنان را تنبیه نکنند این امربه معنی دوست نداشتن زنان میباشد.41 در بسیاری از کشورهای آفریقائی این ضرب‌المثل رایج است که زنان قبیله، نژاد و تابعیت ندارند. بدین مفهوم که تابعیت، یا هویت قبیله‌ای آنان پس از ازدواج مشخص میگردد و تابعی از قبیله مرد می‌باشد.

البته سازمانهای بین‌المللی و بویژه اتحادیه آفریقا برای ارج نهادن به تلاشهای زنان و ارتقاء موقعیت اجتماعی سیاسی آنها تلاش بسیار نموده‌اند. از جمله اخیراً کمیسیون ملی اتحادیه آفریقا اعلام کرده که در بخشهای وابسته به آن سازمان باید برابری زنان و مردان رعایت شده و از دیگر سازمانها نیز درخواست نموده که به این مهم اهتمام ورزند.42

در این زمینه گفتنی است که مشکل بزرگ آفریقائیها و دولتمردان آنها، علاوه بر عدم درک تحولات قاره آفریقا، بی‌توجهی به تاثیرات جهانی‌سازی و عدم حمایت از تولیدات داخلی است. در مالاوی که بهترین خاک را برای کشت برنج دارد، اکنون برنج آسیائی به بهائی کمتر به فروش رسیده و زنان که بیش از هفتاد درصد امور کشاورزی را به عهده داشته بدلیل ناتوانی در امر رقابت، کار کشاورزی را به امید یافتن مشاغل دیگر رها می‌کنند. برخی از آنان به شهرها مهاجرت کرده و به خرید و فروش و پیله‌وری مشغول میشوند. از آنجا که شرایط اقتصادی در آفریقا بسیار متزلزل بوده و زنان با محرومیت بیشتری روبرو بوده، این امر موجب فروپاشی خانواده‌ها شده بنحویکه اکنون چهل درصد خانواده‌ها زن سرپرست میباشند.

جهانی‌سازی در خصوص زنان، دارای پیامدهای منفی و مثبت بوده است. از یکسو سازمانهای بین‌المللی و سازمانهای غیر دولتی بر احقاق حقوق زنان و رفع تبعیض تاکید داشته و خواهان بهبود شرایط آنان می‌باشند. بهمین دلیل مشاهده میشود که همه ساله قوانین جدیدی در خصوص زنان وضع شده و حضور آنان در جامعه و در مشاغل مدیریتی افزایش می‌یابد. در آموزش نیز دولتهای آفریقائی موظف شد‌ه‌اند که نابرابری موجود در ثبت‌نام بین دختران و پسران را از بین برده و شرایط را برای آموزش رایگان همگان آماده سازند. این امر با تلقی آفریقائی که برای زنان جایگاه فروتر از مردان قائل بوده اگرچه مغایرت دارد، ولی گامی برای دستیابی دختران به آموزش و بهره‌مندی از حقوق و امتیازات بیشتر خواهد گردید.

موضوع آموزش زنان و رفع تبعیض از آنان اگرچه رسماً مورد تائید همه دولتها می‌باشد، اما به دلیل فقر و تمکین از راهبردهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی مبنی بر قطع کمکهای دولتی، تحقق آموزش رایگان برای دولتهای آفریقائی میسر نیست و این تناقض، موجب پدید آمدن مشکلات عدیده برای زنان شده است.43 دولتهای آفریقائی عموما به دلیل فقر و پیروی از قانون تعدیل ساختار اقتصادی، در جهت خودکفائی مدارس گام برداشته و همین امر موجب گردیده آموزش بصورت امتیازی باشد که بیشتر در اختیار اقشار متوسط به بالا قرار میگیرد و فقرا از آن محروم میشوند. همچنین به دلیل ضعیف شدن ارزشهای سنتی، دینی و گسترش فقر، اکنون فساد در بین دختران و زنان افزایش یافته و درصد معتنابهی از زنان و دختران به بیماری ایدز دچار می‌شوند. آنها همچنین به دلیل جنگ، فقر، آوارگی و عدم پشتیبانی قوانین از آنها بیش از گذشته مورد تجاوز و تعدی قرار می‌گیرند.

تردیدی نیست که وقتی الگوی زندگی اقتصادی و سیاسی گروهی تغییر می‌کند، شیوه زندگی فرهنگی آنان نیز از آن امر تاثیر می‌پذیرد. از اینرو اگر اکنون مشاهده می‌شود که در آفریقا مردم، بیش از همه قاره‌های دیگر با معضل بیماری ایدز روبرو بوده و در همان خطه زنان بیشترین درصد را تشکیل می‌دهند این امر را نباید به فرصت‌طلبی اینان، بلکه باید به قوانین نامناسب، فقر و عدم آموزش زنان نسبت داده و جامعه را مسئول آن دانست. اینکه «ولفانگ»، فقر را جنگ دیگری برای آفریقا قلمداد می‌کند، بی‌دلیل نیست. زیرا فقر بسیاری از مشکلات را برای مردم خطه بهمراه آورده است. وی در مصاحبه‌ای در واشنگتن قبل از سفر به آفریقا اظهار داشت که کشورهای فقیر بیشترین ضربه را از رکود اقتصادی متحمل شده‌اند. «ولفانگ» گفت که کمک و سرمایه‌گذاری در آفریقا کاهش یافته است. وی خواستار بهداشت، آموزش و آب سالم برای همگان گردید.44

تبلیغات دینی و جهانی‌سازی

اگرچه صحبت از جهانی‌سازی و رشد معنویت و ارزشهای اخلاقی ممکن است اغراق‌آمیز باشد، اما واقعیت اینست که در زمینه دینی نیز جهانی‌سازی بر آفریقا تاثیر گذارده و این وجهه از جهانی‌سازی از برجستگی بیشتری برخوردار بوده است. زیرا حس همبستگی دینی را بین پیروان ادیان مختلف افزایش داده و موجبات گسترش تلاشهای تبلیغی را فراهم آورده است. در واقع حضور گروه‌های تبشیری و مبلغین اسلامی را که از دیگر نقاط جهان برای تبلیغ مواضع دینی خود به آفریقا می‌آیند را می‌توان نوعی جهانی شدن در زمینه دینی تلقی نمود. اکنون گروه‌های تبشیری در تمامی نقاط آفریقا به امر ترویج دین خود مشغول می‌باشند. آنها همچنین با شناختی که از موسسات اسلامی در آفریقا داشته سعی میکنند که حساسیت کمتر را در مسلمانان بوجود آورند. هنگامی که ناآرامیهای لیبریا بدلیل جنگ داخلی در سال 2000 بیش از حد فزونی گرفت، سیصد تن از کشیشها و راهبه‌های خارجی مقیم آن کشور به سیرالئون پناه بردند. نکرومه سالها پیش گفت: جامعه ما (آفریقا) دیگر یک جامعه سنتی محسوب نمی‌شود، بلکه تحت تاثیر مسیحیت اروپائی و اسلام قرار گرفته است. از اینرو ما به یک ایدئولوژی نوینی نیازمندیم که باورهای سنتی آفریقا را منسوخ نکند. اندیشه‌ای که ضمن ترویج مبانی دینی مسیحیت اروپائی و مبانی اسلامی تجربیات آفریقائی را نیز بر آن بیافزاید.45 اکنون گروه‌های تبشیری با امکانات فراوان از کشورهای غربی به اقصی‌ نقاط قاره رخنه کرده و در جهت تبلیغ اندیشه‌های دینی خود میباشند. اما به گفته پدر «فرانسکو پیرلی» کشیشها و اسقفها بجای اینکه در صدد تبلیغ آئین مسیح براساس کتاب مقدس و تعالیم آن بزرگوار باشند، مبلغ آئین مورد نظر سازمان حمایت‌کننده و به ویژه واتیکان هستند.46 به همین دلیل به زعم وی، مسیحیت مورد تبلیغ آن سازمانها نوعی جهانی‌سازی را تبلیغ میکند که در آن پایبندی به سازمان تبلیغ‌کننده بیش از تعهد نسبت به آئین مسیحیت اهمیت دارد. در مورد تبلیغات اسلامی نیز متاسفانه همین امر را میتوان مشاهده کرد. زیرا مبلغین سعی میکنند دین اسلام را از دید کشور حمایت‌کننده تبلیغ کرده که برخی مشکلات را بهمراه دارد.

مسلمانان و جهانی‌سازی

مسلمانان به دلیل اینکه دین خود را برترین دین و خاتم ادیان میدانند،‌ طبیعتاً به اسلام به عنوان یک آئین جهانی نگریسته، از یکسو به پدیده جهانی شدن معتقد بوده و از سوی دیگر به دلیل ضربه‌ها و خسارات ناشی از جهانی‌سازی با آن مخالفت کرده و از آن می‌گریزند. این امر بدلیل شناخت اندک مسلمانان و بویژه اولیای مسلمانان در کشورهای آفریقائی میباشد. تردیدی نیست که اگر آنها از شرایط آموزشی مناسب، امکانات ارتباطی گسترده و فن‌آوری لازم برخوردار بودند به دلیل تنوع امکانات اقتصادی و تجاری در آفریقا می‌توانستند از آن پدیده بهره‌مند گردند. ولی از نظر فرهنگی مسلمانان تاکنون از آن پدیده زیانهای بسیار دیده و اگر همچنان بخواهند نسبت به جهانی‌سازی بی‌تفاوت باشند، دچار خسران و زیان بیشتر خواهند شد.

«کوفی انان» در پیام خود به سمینار سه روزه‌ای که در اکتبر 2002 با حضور نمایندگان عالیرتبه 31 کشور اسلامی در دبی برگزار شد، اظهار داشتند که شما در اینجا جمع شده‌اید تا با همکاری و همفکری در جهت توسعه گام بردارید. وی افزود شما متوجه شده‌اید که روابط جهانی و بین‌الدولی پیوسته افزایش یافته و تجارت و ارتباطات جوامع انسانی را به یکدیگر نزدیک می‌سازد. از اینرو برای رویاروئی و بهره‌برداری از آن چالش عظیم شما باید آمادگی بیشتری کسب کرده و درک وسیع‌تر و همه‌جانبه‌ای از شهروندی جهانی داشته و موضعگیری فعالانه‌تری در آن خصوص داشته باشید. وی از دولتهای اسلامی که جمعیتی حدود یک و هشت میلیارد سکنه با یک و نیم تریلیارد دلار تولید ناخالص ملی را دارند خواست که با استقبال از جهانی‌‌سازی موجبات پیشرفت و رفاه شهروندان را فراهم آورند. وی افزود همانگونه که مشکلات و موانع توسعه انسانی حد و مرزی نمیشناسد شما نیز باید با کنار گذاردن اختلافات و توسعه شاخصهای انسانی و تاکید بر ارزشهای جهانی مانند برابری، احترام به حقوق متقابل و تاکید بر شخصیت انسانی به مبارزه با فقر و نابرابری بروید.47

از آنجا که طلایه‌داران جهانی‌سازی کنونی به پیروی از اندیشه «هانتینگتون و فوکویاما» نسبت به مسلمانان و هویت آنان افکاری مغرضانه دارند بنظر می‌رسد که در این زمینه مسلمانان تلاش غرب را در زمینه جهانی‌سازی، حرکتی برای محو یا تضعیف فرهنگ مسلمانان دانسته و نسبت به آن شکاک میباشند. در این زمینه اظهارات برخی از مبشرین و ارباب کلیسا در آفریقا بسیار هشداردهنده و نگران‌کننده است. رسانه‌های غربی نیز آشکارا رفتاری مغرضانه در رابطه با مسلمانان داشته و اخبار و تحلیلهای آنان نشان از آن سیاست دارد. اما این مسائل نباید مانع از حضور فعالانه مسلمانان در برنامه‌های مشترک و عام‌المنفعه گردد.

آموزش جهانی‌سازی

آموزش جهانی‌سازی یا فراهم آوردن امکانات لازم برای استفاده از پدیده جهانی‌سازی مهمترین نیاز مردم آفریقا میباشد. در واقع بدون فراهم نمودن امکانات آموزشی نمی‌توان به بهبود شرایط زندگی مردم امید بست. این همان موضوعی است که کریستین راجر سون بدان اشاره کرده و آنرا مهم می‌شمارد.48

از آنجا که دولتها نقش بسیاری در تحولات دارند و از سوی دیگر مردم به علت فقر و بیسوادی از بسیاری مواهب محروم میباشند، آموزش جهانی‌سازی و هدایت جامعه برای استفاده از آن نیازمند کمک و هدایت دولتی میباشد. این پدیده اگرچه چندی است که به کمک سازمانهای بین‌المللی و شرکتهای چندملیتی در آفریقا آغاز شده و تاثیر خویش را نیز بر جای گذارده است،‌ اما بی‌مدد امکانات دولتی و تلاش موسسات ملی آفریقائی و پدید آمدن یک عزم و اراده جدی، چندان موثر نخواهد بود. در این میان شاید بتوان گفت که مسلمانان آفریقا نیاز بیشتری به این مقوله داشته و باید آمادگی بیشتری برای بهره‌برداری از آن فراهم آورند. مسلمانان متاسفانه تاکنون نسبت به شرایط خود و منطقه غافل بوده و بهمین دلیل از حقوق واقعی خود بهره‌مند نشده‌اند. «کوفی انان» در پیامی به مسلمانها ضمن بازگوئی اهمیت جهانی‌سازی، از آنان می‌خواهد که نسبت به این پدیده بیتفاوت نبوده و از فرصتها و امکاناتی که جهانی‌سازی برای آنها بوجود آورده، بهره‌برداری کنند.49

نتیجه‌‌گیری

جرج آیتی در کتاب خود بنام آفریقا در اغتشاش (1998) به همین مسائل اشاره کرده و نشان میدهد که چگونه عدم آمادگی آفریقائیها برای تطبیق با شرایط زمانه موجب پدید آمدن مشکلات عدیده برای آنان شده است. به عقیده وی اگرچه چهره‌ای که رسانه‌‌های گروهی از آفریقا تصویر می‌کشند چندان مناسب نیست، اما آفریقائیهائی که در خارج از قاره بسر می‌برند باید برای ارائه تصویر مناسبتری از آن خطه فعالیت بیشتری نمایند. آنها خوشبختانه از امکانات مناسبی برخوردار بوده و این کمترین کمک آنها به مردم محروم قاره آفریقا محسوب می‌شود.

سازمان ملل متحد و دیگر سازمانهای بین‌المللی نیز اکنون نقش فعال‌تری در امور آفریقا داشته و تا حدودی سعی میکنند که از حقوق شهروندان آفریقائی دفاع کنند. نتایج اقدامات سازمان ملل و دیگر سازمانهای غیر دولتی را در تصمیمات اتحادیه آفریقا و دولتمردان، از جمله اقدامات اخیر هفده رئیس‌جمهور آفریقائی برای پذیرش مسئولیت و حسابرسی در امور را میتوان مشاهده کرد.

دبیرکل سازمان ملل گفته است که در بیست سال گذشته ما به تجربه آموخته‌ایم که هر وقت حکومتها به حقوق اساسی شهروندان و نظم بین‌المللی تجاوز میکنند نیاز به مداخله نظامی ضروری میباشد. از اینرو در بیست سال آینده ما باید یاد بگیریم که چگونه از منازعات و اختلافها جلوگیری کرده و در مواقع لزوم مداخله نمائیم. سازمان ملل متحد به دلیل شرایط نامساعد آفریقا، بخش اعظمی از بودجه خود را در آن قاره هزینه می‌کند. بدون شک این امر یعنی تلاش برای افزایش رفاه و آموزش عمومی در راستای جهانی‌سازی و تطبیق شرایط آن قاره با دیگر قاره‌ها موثر خواهد بود.

اتحادیه آفریقا نیز با تلاشهای نوین خود سعی دارد که ضمن تاکید بر مردم‌سالاری و درخواست از دولتمردان مبنی بر پذیرش مسئولیت بیشتر در زمینه بهبود شرایط شهروندان، بدینوسیله مشارکت مردم و بخش خصوصی را در امور کشورها و قاره افزایش دهد. تاکید سران کشورهای آفریقای در کنفرانس اتحادیه آفریقا، در خصوص تاسیس مجلس، بانک و نیروهای حافظ صلح واحد منطقه‌ای، گامی مثبت در جهت جهانی‌سازی و افزایش مشارکت مردم در امور می‌باشد. اتحادیه آفریقا در نظر دارد که ارتباط منطقی و مناسبی نخست بین دولتهای آفریقائی با شهروندان و سپس بین کشورهای آفریقائی و نهایتاً آفریقا با دیگر قاره‌ها پدید آورد. این امر اگرچه وظیفه‌ای دشوار ولی پربار میباشد.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات