تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۲ - ۰۳:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۶۱۳۲۸

طنین رسوایی

بهروز اثباتی - مقدمه: بسیاری از عوامل و شرایط جهانی دست به دست هم داد تا قرن بیست و یکم با لشرکشی‌های منظم و برنامه‌ریزی شده ارتش آمریکا به دو کشور (بهتر است بگوییم دو ملت مظلوم) افغانستان و عراق و دیگر تحرک‌های نظامی حکومت "بوش پسر" آغاز شود. آن چه که اتفاق افتاد، خط بطلانی بود بر تمامی نظریه‌های "لیبرالی"، "دمکراتیک" و "کراواتی" غرب و نظام آمریکایی حاکم بر جهان، چنان کارنامه ننگینی از خود بر جای گذاشته است که کمتر انسان عاقل و صاحب فهمی حاضر است از آن دفاع کند. البته نتایج عملی اندیشه‌های اسلام‌ستیز "صهیونیست‌های – مسیحی" حاکم بر آمریکا بسیار دردناکتر از گذشته در عراق تجلی یافته است. این جنگ یا بهتر است بگوییم "رویارویی عجیب"، تاکنون از زوایای گوناگونی بررسی شده است و بالغ بر ده‌ها هزار صفحه مطلب، عکس و صدها ساعت فیلم، تفسیر و... درباره آن منتشر شده است. اما باید اذعان داشته باشیم که هنوز بخش عمده‌ای از آن بیان نشده و بعید است که به این زودی‌ها هم به انجام رسد. سیر تحولات، نوع مدیریت دولت و چگونگی رزم ارتش آمریکا از یک سوی و شکل فروپاشی دولت و ارتش رژیم منحوس صدامی از سوی دیگر، میزان شک و شبه را بسیار بیشتر کرده است و بر این مجموعه، چگونگی سقوط بغداد را باید اضافه کرد که بیشتر به یک نمایشنامه شبیه بود تا یک فعل و انفعال سیاسی و نظامی. حقیقت آن است که آن روزها، ایرانیان بیش از دیگر ملت‌ها در بهت فرو رفته بودند. این نیز دلایل خاص خود را دارد. البته ما بر آن نیستیم تا این مبحث را باز کنیم، اما شاید تجارب هشت سال جنگ تحمیلی و برآوردی که ما از قدرت ارتش صدامی و انسجام حکومتی و حزبی او داشتیم، به ویژه شناختی که از یگان‌های ویژه بعثی‌ها مانند لشکرهای گارد جمهوری داشتیم، سطج توقع عمومی ایرانیان را بالا برده بود. اما خلاف تصور ما شد آن چه شد. این نتیجه بسیاری را بر آن داشت که از وقوع یک تبانی و توافق پشت پرده سخن به میان آورند و... از نکات جالب «جنگ سوم خلیج‌فارس» آن است که مباحث "تبلیغی" و "عملیات روانی" بسیار مورد توجه قرار گرفت و از همان آغاز و پیش از جنگ رزمی، میدان این جنگ، به میدان عظیم عملیات‌های روانی تبدیل شد و بسیاری از اندیشمندان، محققان و پژوهندگان ارتباطاتی – تبلیغی را جذب خود ساخت. این آزمایشگاه فراخ، میدان مطالعه و استنتاج بسیاری از دانشمندان شد که ماحصل آن، کتب و مقالاتی است که در این زمان کوتاه منتشر شده است. اما جالبتر آن که عمده این تحقیقات و مقالات به بررسی عملکرد نیروهای متجاوز و اشغالگر آمریکا و انگلیس توجه نشان داده و کمتر باور کرده‌اند که رژیم بعثی نیز به عنوان "یک نظام"، که طرف دیگر درگیری‌ها بود، سعی بر آن داشت که "نظام عملیات روانی" و "قوای تبلیغی – فرهنگی" خود را سامان داده، در این جنگ "طرف از پیش بازنده" نباشد. این مقاله درصدد است که نگاهی هر چند مجمل و کوتاه به تدابیر و برنامه‌های عراقیان در زمینه جنگ روانی علیه آمریکا در جنگ سوم خلیج‌فارس و مشکلات و نتایج فعالیت آن‌ها داشته باشد.

حزب بعث در عراق:

حزب "بعث" ریشه در اندیشه‌های ناسیونالیستی، ضددینی، پان عربیسم «میشل افلق» مسیحی دارد که در زادگاه سیاسی خود یعنی "سوریه" جوانه زد و با زد و بندهای سیاسی و ترکیب چنددستی کوچک حزبی سوسیالیستی – ناسیونالیستی، در جهان عرب رشد نمود. این حزب به مرور شاخه‌های خود را در چند کشور عربی چون "مصر" و "عراق" گسترش داد و توانست با به کارگیری روش‌های گوناگونی چون میتینگ، سخنرانی و نشر روزنامه، پخش اطلاعیه و... و روش‌های غیرحزبی چون ترور، خشونت و نهایتاً کودتا (بشکل جریاناتی چون حزب نازی) حکومت عراق را در دست گیرد. حزب بعث در دوران حکومت خود در عراق به ویژه پس از جدا شدن از شاخه "سوری" حزب، آن چنان تصویر ننگینی از خود به جای گذاشت که بشریت به یاد ندارد.

صدام که به علل گوناگون اجتماعی – فردی، از اوان نوجوانی با عقده‌های بسیاری رشد کرده بود، حضور در این جریان و فعالیت در آن را مقصود خود تشخیص داد و در روزگاری که اعضای حزب به صد تن نیز نمی‌رسید وارد حزب بعث گشته، با رفتار حزبی خاص خود مراحل مختلف رشد را طی کرد تا آن جا که نهایتاً با کودتا "حسن البکر" را کنار زده و خود تمامی قدرت را در عراق قبضه می‌کند. این موجود شرور در تاریخ عراق و منطقه آن چنان کارنامه ننگینی از خود به جای گذاشته است که تا تاریخ باقی است از یاد انسان‌ها نخواهد رفت. از آن جا که ما موظف به ادامه بحث در چارچوب عنوان مقاله هستیم، این سطور را به عنوان تذکر و یادآوری نگاشتیم، گرچه خود بهتر می‌دانیم که شما خواننده محترم بیش از بنده به این مباحث واقف می‌باشید.

تجارب عملیات روانی در نظام بعثی:

در آغاز بحث باید اعلام کنم که رژیم بعثی عراق دارای یکی از قویترین نظام‌های تبلیغی و ساختارهای عملیات روانی در منطقه بوده است. این رژیم در برهه‌های مختلف زمانی ثابت کرده بود که از قدرت بسیاری در برنامه‌ریزی‌های تبلیغی و توانمندی‌های اجرایی و عملیاتی بسیاری در سطح ملی منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار می‌باشد. دلایل بسیاری برای رسیدن به این سطح از توانایی را می‌توان برشمرد. دلایلی چون سطح فرهنگی مردم، تاریخ تمدن عراق، شرایط ژئوپلوتیکی و... اما نکته مهم این است که بعثی‌ها توانستند این شرایط را به روز و عملیاتی کنند.

یکی از مهمترین عوامل این رشد را بر تجارب تبلیغی این حزب باید جستجو کرد که با قدرت سازماندهی حزبی و حکومتی خاص خود، آن‌ها را نهادینه کرده بودند. با نگاهی به تاریخ پنجاه سال گذشته عراق و چالش‌هایی که آنان در فراز و نشیبهای بسیاری که پیش‌روی داشته‌اند و به واسطه ماهیت چالش‌خیز آرمان‌های حزبی و شخصیت شخص صدام که عملاً بعثی‌ها را در کوران حوادث قرار می‌داد می‌توان کسب تجربه آنان را به هشت مقطع تقسیم کرد.

1- دوران مبارزه حزبی قبل از حکومت:

حزب بعث در این مقطع با تمام قوا و به منظور کسب قدرت با رقبای خود به مبارزه تبلیغی پرداخت. در این برهه، دشمنان عمده آنان را مشخصاً:

الف) جریان‌های مذهبی منطقه.

ب) جریان‌های ملی (در مصر، سوریه، عراق...).

ج) احزاب کمونیسم تندرو.

د) جریان‌های منطقه‌ای خاص چون کردها در شمال عراق تشکیل می‌دادند.

این چالش‌ها باعث شد که نهادهای تبلیغی حزب و رهبران آن در کوران حوادث آبدیده شده، به تجارب با ارزشی در زمینه طراحی و اجرای فعالیت‌های فرهنگی – تبلیغی دست یابند. گرچه این روند نتوانست آنان را به حکومت برساند و نهایتاً این عامل کودتا بود که حزب را در مصدر قدرت قرار داد. اما قدرت تبلیغی آنان زمینه‌های لازم برای توجیه کودتا و حفظ آن مهیا کرد.

2- دوران کودتاها و کسب قدرت:

حزب بعث وارث فرهنگ کودتاهایی بود که پس از خروج انگلیسی‌ها در عراق شکل می‌گرفت. این حزب هم پس از چند کودتای ناموفق، نهایتاً توانست با کودتایی خونین، حکومت ملی عراق را سرنگون کرده و خود قدرت را قبضه کند.

جالب این است که فرهنگ کودتا در درون حزب باقی ماند تا صدام نهایتاً به آن چه از پیش می‌خواست رسید.

اما نکته مهم این است که این حزب، چه در دوران کودتای برون حزبی و چه درون حزبی آن چنان ابتکار جریان‌های تبلیغی عراق و منطقه را دست گرفت که توانست افکار عمومی را کنترل کند و نهایتاً آنان را به تمکین از خواسته‌های خود وادارد. این امر نشان از مدیریت تبلیغی توانمند حزبی دارد. یادمان باشد که کودتای صدام علیه "حسن البکر" براساس یک عملیات روانی و به وسیله یک نطق رادیویی انجام شد. به تعبیر امروزی‌ها "سفید – سفید".

3- جنگ سرد با همسایگان و کشورهای منطقه:

این رژیم منحوس پس از شکل‌گیری و علی‌رغم این که شعار مبارزه با اسرائیلش گوش همه را کرد کرده بود. اما عملاً به شکل موجی‌وار همیشه درگیر جنگ رسانه‌ای و تبلیغی با همسایه‌ها و دیگر کشورهای منطقه بود. این درگیری‌های تبلیغی بیشتر با کویت، ایران و ترکیه نمود داشت. اما کشورهای دیگر عربی چون سوریه، عربستان، امارات و حتی مصر هم از این تهاجمات رسانه‌ایی بی‌بهره نبودند و به نوبت مورد آماج عملیات روانی صدامی بودند.

این مقطع در رشد سازمان‌ها و نوآوری تکنیکی و بسیج تکنولوژیکی نظام عملیات روانی عراق، سهم به سزایی داشته و به مرور مدیران و مجریان بسیاری را در اختیار صدام گذاشت.

4- تجاوز هشت ساله به ایران اسلامی:

اوج سازماندهی و توانمندی رژیم بعثی در عملیاتهای روانی، صد البته با کمک نظام‌های تبلیغاتی خارجی اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی و با مشارکت جدی نظام استکباری تبلیغات غرب و شرق فعالیت‌های تبلیغی علیه جمهوری اسلامی و جنگ روانی علیه انقلاب ما می‌باشد.

آن چه که صدام با کمک متحدان خود، که دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی بودند، انجام داد. نمونه قابل بررسی برای نظام‌های آموزشی – تبلیغاتی است.

گرچه عنایات الهی و قدرت انقلابی که در رهبری حضرت امام(ره) و عملکرد مسؤولان و رزمندگان ما تجلی یافت توانست بسیاری از این اعمال را به محاق نیستی بکشاند و خورشید رخشان ایران اسلامی نور سازماندهی آنان را بی‌نور کند. اما آن چه که آنان براساس علم و منطق مادی انجام دادند در جهان امروز قابل اعتنا می‌باشد.

5- تجاوز به کویت:

این حرکت عراق نیز با تمهیدات تبلیغی خاص خود انجام شد. که حکایت از تجارب بالای مدیران و نظام تبلیغی بعثی داشت. گرچه شرایط جهانی و معادلات تغییر یافته، صدام را در شرایط خاص قرار داد که نه تنها به آن چه می‌خواست یا به او قول داده بودند، نرسید بلکه عراق مجبور به ترک مفتضحانه کویت شد. اما میدان این تجربه برای مدیران تبلیغی آنان بسیار پربار بود و البته بسیار گران هم تمام شد.

اما بعداً می‌بینیم که این مقطع چه اثراتی در سازماندهی‌های تبلیغاتی و جنگ روانی عراقیان بر جای گذاشت.

6- جنگ دوم خلیج‌فارس یا حمله متحدان به عراق:

شرایط معکوسی بود که عراقیان کمتر به آن عادت داشتند. ماشین تبلیغی آنان در مقابل قدرت برتری قرار گرفت که تا دیروز، مددکار آنان در حمله تبلیغی به انقلاب اسلامی بود. در این شرایط بسیاری از نقاط ضعف نظام تبلیغات صدامی روشن شد و در حقیقت این میدان مشحون از تجارب تلخ و شکست‌هایی بود که بعدها صدامیان سعی کردند با جمع‌بندی این شکست‌ها در "جنگ سلطه" از آن بهره گیرند. (بعداً توضیح داده خواهد شد)

7- جنگ سرد با آمریکا و متحدانش:

مطالعه برنامه‌های تبلیغی عراق پس از شکست مقابل آمریکا و متحدانش در سال 1991 م. تا آغاز جنگ سلطه، نشان می‌دهد که صدامیان به مرور شرایط تبلیغاتی را تغییر داد.

هر چه از سال 91 دورتر می‌شویم نوع خاصی از سازماندهی و برنامه‌ریزی تبلیغاتی را می‌بینیم، که از استقلال، جسارت و هدفمندی بیشتری برخوردار می‌باشد. گرچه به همان سرعت به مشکلات درونی آنان و میزان تهاجم آمریکایی‌ها نیز افزوده می‌شد. اما اتکای رژیم در هم شکسته بعثی در آن زمان به جریان تبلیغی خود روز به روز بیشتر می‌شد.

8- جنگ سلطه:

می‌توان آن را به دو بخش کلی تقسیم کرد.

الف) قبل از حمله آمریکاییان به عراق

ب) بیست روز عملیات رزمی در عراق که موضوع بحث ما نیز این مقطع بیشتر خواهد بود.

در پایان این بخش مجدداً اعلام می‌دارم که این پنجاه سال، شرایطی را ایجاد کرد که بعث از یک حزب کوچک، کم‌ تجربه و محدود به یک جریان تبلیغی مقتدر در منطقه تبدیل شود.

این رشد به علت نداشتن زمینه‌های لازم و هماهنگی و همگونی با عوامل زیربنایی نهایتاً منجر به امضحلال رژیم بعثی عراق گردید.

سازمان و سازماندهی تبلیغات در نظام بعثی:

1- ملت عراق و حزب بعث:

حکومت عراق نشان حقیقی یک نظام حزبی و اقتدارگرای "سانترالیزم" می‌باشد. در این نوع سیستم‌ها که معمولاً با نظامی پلیسی اداره می‌شوند مردم هیچ جایگاهی نداشته و ندارند.

بعثی‌ها خود اذعان می‌داشتند که هنگام کودتا و خلع حکومت ملی، از هیچ محبوبیت مردمی و ملی برخوردار نبوده‌اند. پس از همان آغاز به همین دلیل و ماهیت حزبشان سخت‌ترین نوع ارتباط را با مردم عراق برقرار کردند. این سیستم ارتباطی روز به روز فاصله حقیقی و عاطفی بین دولت، حزب و مردم را بیشتر می‌کرد. نتیجه این نگاه کشتار اقوام، زندانی‌ کردن جوانان و قتل، ترور، وحشت و گسستن تمامی پل‌های ارتباطی بین مردم و صدام می‌باشد.

باید بدانیم این حقیقت حکومتی است که آنان در عراق بنیاد نهادند. اما در بسیاری از مواقع قدرت تبلیغی حزب از یک سو و شرایط سیاسی یا فرهنگی جهان و منطقه از سوی دیگر آن‌چنان به کمک این رژیم می‌آمد که انعکاس ارتباطات مردمی آن در نظام رسانه‌ای، در حد یک حکومت منطقی با شرایط عالی و یا عادی می‌بود که نمونه آن را در سالهای تجاوز به ایران می‌توان بررسی کرد. گرچه این امور فقط یک انعکاس رسانه‌ای بودند نه حقیقت اجتماعی.

2- مدیریت و سازماندهی تبلیغی در عراق صدامی:

هر چه به پایان حکومت صدام نزدیک می‌شوم، روحیه انحصارطلبی و دیکتاتوری او بیشتر بروز پیدا می‌کرد از جمله مهم‌ترین مسایلی که او شخصاً به آن اهتمام می‌ورزید مباحث تبلیغی و جنگ روانی عراق بود. او در این زمینه آن‌چنان پیش می‌رفت که در حالی که بالاترین مرجع و شخصیت فرهنگی – تبلیغی عراق بود و تمامی سیاست‌ها و برنامه‌های کلان را ارایه می‌کرد، در عین حال تا پایین‌ترین سطح، یعنی یک "مجری" و حتی یک "سوژه"، تنزل می‌یافت.

صدام برای آن که بتواند به اهداف تبلیغی خود برسد، سیستم مدیریت خود را بر اعمال قدرت و تسلط بر چهار حوزه مستقل تبلیغی قرار داد. یعنی جریانهای فرهنگی حکومت خود را به چهار بخش تقسیم کرده و شخصاً با تکیه بر نظام حکومتی خاص، آن‌ها را اداره می‌کرد.

این چهار حوزه عبارت بودند از:

الف) حوزه حزبی

ب) حوزه دولتی

ج) حوزه امنیتی

د) حوزه نظامی

این حوزه‌ها به شکلی بختک‌وار، بر تمامی اجزای عراق سلطه پیدا کرده بود، باید تأکید کنم که همه عناصر و مسؤولان موظف بوده از صدام دستور بگیرند و به او گزارش بدهند. و البته دستورات هماهنگی بین حوزه‌ها نیز توسط صدام صادر می‌شود و فقط براساس تدابیر او و استراتژی‌هایی که تعیین می‌کند می‌توانند با دیگر حوزه‌ها به همکاری و همیاری دست بزنند.

صدام برای این که بتواند به اهدافش برسد، در هر یک از این حوزه‌ها ساختارهای ویژه‌ای را سازماندهی کرده که مسؤولان آن مستقیماً توسط او منسوب و معزول می‌شدند. برای شناخت هر چه بیشتر نسبت به این سازماندهی مدل ارائه شده را می‌توانیم ترسیم کنیم.

با کمک این مدل می‌توان به گستره نظام تبلیغات صدامی پی برد. البته اگر زیر شاخه‌های این نظام را نیز به آن اضافه کنیم و سطح جهانی – ملی، منطقه‌ای تا روستایی را برای آن متصور شویم آن‌گاه به میزان هزینه‌ای که بعثی‌ها برای نظام عملیاتی روانی خود انجام می‌دادند بیشتر پی می‌بریم و بختکی که از آن نام بردیم بیشتر هویدا می‌شود.

(توضیح این چارت خود فصل مفصلی است که به آن نمی‌پردازیم و بر عهده پژوهندگان محترم می‌باشد که خود بحث را پی گیرند.)

این سازماندهی به صدام این اختیار را می‌داد که نسبت به موضوع و دخیل کردن حوزه‌های خاص یکی از مدل‌های مدیریتی "خطی"، "مثلثی" و "مربعی" را برگزیده و برنامه خود را اعمال نماید.

حال با آن پیشینه و تجربه و با این سازمان، رژیم بعثی روز به روز به تهاجمی همه جانبه از سوی آمریکا و هم‌پیمانانش تهدید می‌شود. لذا باید خود را با تمام قوا آماده سازد. محورهای بعدی این مقاله به این موضوع خواهد پرداخت.

مشکلات نظام عملیات روانی عراق:

1- چند پاره بودن عراق از بعد سیاسی – فرهنگی:

وجود سه بخش سیاسی – فرهنگی بزرگ و چند لایه کوچک، همیشه در کشور عراق مسبب مشکلات بسیاری بوده است.

عراق را کاملاً می‌توان به سه بخش کردنشین شمال، سنی‌نشین مرکز و شیعه‌نشین جنوب و شرق تقسیم کرد. البته اگر لایه‌های ترکمن‌نشین یا مسیحیان و... همه اضافه شود این مشکل بیشتر عیان می‌گردد زیرا هر کدام از این بخش‌ها با آرمان‌ها و ارزش‌های خاص خود شکل گرفته‌اند. فاصله ده ساله بین دو جنگ و فعالیت‌های متجاوزین مانند تقسیم کردن عراق به سه بخش یا خودمختاری اکراد و... نیز مزید بر علت می‌شود.

معادلات اقتصادی و نفت عراق نیز اثرات دیگری بر این مطلب داشت. به هر حال این شرایط محیط عملیات فرهنگی رژیم بعث را در آغاز درگیری‌ها آن‌چنان مخدوش کرده بود که از آن نظام مرکزگرا هم کار چندانی برنمی‌آمد.

2- حزب بعث:

حزب بعث و عملکرد وحشتناکش، بخصوص در سی و پنج سال اخیر، ان چنان محیط ارتباطاتی را آلوده کرده بود که حزب در ساده‌ترین ارتباط‌های تبلیغی نیز با مشکل مواجه بود و بدنامی حزب فراتر از آن بود که بسیاری از تدابیر، محورهای محتوایی و فعالیت‌های عراق حتی امکان شکل‌گیری داشته باشند.

3- صدام و خانواده او:

سومین مشکل اصلی رژیم، شخصیت حقیقی صدام، فرزندان و نزدیکانش و شهرت بسیار بد و مخدوش آنان بود. به گونه‌ای که عامه مردم عراق نه تنها دلیلی برای حمایت از او نداشتند، بلکه آمادگی کاملی برای همکاری با هر جریان مخالف صدامی نیز نشان می‌دادند. این حقیقت جاری آن چنان ضربه‌ای به رژیم بعث زد که هیچ‌گاه نتوانست آن را تحمل نماید. بی‌شک این مشکل، از عوامل اساسی بی‌رنگ کردن عملیات روانی (و البته نظامی) عراقیان بود.

4- تعارض شدید سیاست‌ها و نظام‌های امنیتی با سیاست‌های فرهنگی، تبلیغی:

اگر عراق آن روزگار را تجلی حکومت "چماق و هویج" بدانیم، بی‌راهه نرفته‌ایم. اصولاً دو نگاه اساسی در این رژیم حاکم بود.

الف) حکومت براساس رعب و وحشت که نگاه حاکم بود.

ب) حکومت براساس فعالیت‌های مردمی – تبلیغی که نگاه ثانوی بود.

صدام که باید این دو را هماهنگ می‌کرد خود شخصاً به نگاه اول متمایل بود. لذا جریان‌های تبلیغی عراق همیشه زیر سایه نگاه امنیتی شکل می‌گرفت و طراوت و حلاوت فعالیت‌های فرهنگی از آن سلب شده، به رفتارهای بی‌روح بدل می‌شد. اثرات این حقیقت نیز در عمل، عامل دوری افکار عمومی از رژیم حاکم شد و نیروهای فرهنگی نیز با خوفی پنهانی دنباله‌روی رهبران امنیتی می‌شدند.

5- سانسور شدید و سنتی حاکم بر اندیشه مدیران و دست‌اندرکاران عملیات روانی عراق:

در چند سال پایانی که درگیری با آمریکا مشخص‌تر شده بود، رژیم بعثی کوشش بسیاری برای تغییر شرایط حاکم بر نظام تبلیغی صورت داد. اما به دلایل بسیاری مانند محور فوق که بحث شد، عملاً یک نوع "خودسانسوری شدید" و باور نظام تهدید و تمدید شرایط امنیتی بر مدیران فرهنگی حاکم بود و آنان و جرأت و استقلال فرهنگی را کاملاً از دست رفته می‌دیدند و هیچ‌گاه از آزادی مدیریتی خود بهره نبردند و هیچ‌گاه نتوانستند شرایط را تغییر دهند و همیشه در یک سیستم ممیزی ذهنی دست و پا می‌زدند.

6- دوری از تکنولوژی و دستاوردهای نوین علم تبلیغ:

رژیم عراق که تا چند دهه قبل یکی از پیشرفته‌ترین نظام‌های ارتباطاتی اعراب را داشت و به خصوص در جنگ علیه ایران مدرن‌ترین ابزارهای تبلیغی و به‌روزترین دستورالعمل‌ها و دستاوردهای علمی و مدیریتی را در اختیار داشت، به علت ماهیت رژیم از یک سو و نتایج تحریم‌ها و برنامه‌های هدفمند آمریکا روز به روز به قهقراء رفت.

البته شرایط اقتصادی و عقب‌افتادگی اجتماعی نیز مزید بر علت شد و نهایتاً هنگام ورود به جنگ چند روزه، به هیچ عنوان تکنولوژی رسانه‌ای که یارای برابری با آمریکایی‌ها را داشته باشد در عراق نمی‌بینیم. در این زمینه (جز ابتکاراتی که به خرج دادند)، کاملاً تسلیم بودند.

7- آسیب‌ دیدن و از دو خارج شدن امکانات قبلی:

عراقی‌ها نه تنها نمی‌توانستند امکانات روز را تهیه کنند بلکه بر اثر بمباران‌های روزانه جنگ دوم خلیج‌فارس، محاصره اقتصادی، نبود قطعات یدکی و... آن چه را که داشتند هم طی چند سال یا از دست دادند (مانند بسیاری از ایستگاه‌های رادیو تلویزیونی که در اثر بمب‌باران‌ها از بین رفت) یا نمی‌توانستند آن‌ها را عملیاتی نگاه دارند. این پدیده روز به روز ضعف و فتور بیشتری در ارکان عملیات روانی عراقی‌ها عارض کرد. شاید تناسب ابزار نظامی دو طرف درگیری، بیشتر بود تا تناسب ابزارهای ارتباطاتی.

8- از دست دادن هم‌پیمانان و همراهان قدیمی:

عراقی‌ها که در تهاجم به ایران، بخش عمده‌ای از عملیات‌های روانی خود را از طریق هم‌پیمانان سنتی و متحدان آرمانی، سیاسی و نظامی چون کویت، اردن، عربستان و... تأمین می‌کرد و با کمک نظامی – تبلیغی مستقیم و غیرمستقیم آنها خود را سرپا نگاه می‌داشتند. در این جنگ هم‌پیمانان سنتی را از دست داده و در نتیجه توان بسیاری را از چرخه عملیات روانی خارج کرده بودند. امری که به آن عادت نداشتند.

9- تضعیف کادر مدیریتی:

نظام با تجربه حزبی باید مدیران توانمند بسیاری را هم پرورش داده باشد که در سال‌های میانی عمر حکومت صدامی نیز چنین بود. بخصوص در دوران جنگ تحمیلی، ما با یک سازمان حساب شده از مدیران و مجریان عملیات روانی در یک نظام منسجم حکومتی روبرو بودیم. اما این جمع به مرور به دلایلی چون گذشت ایام، برخوردهای حزبی، برخوردهای امنیتی، تطمیع دشمنان و بی‌انگیزگی و خستگی و... کمتر و کمتر شد. به گونه‌ای که در روزهای جدی درگیری تبلیغی دو طرف، بعثی‌ها کادر لازم مدیریتی را در اختیار نداشته و مجبور بودند "عناصر جایگزین" بخصوص از "نظامی‌‌ها" بکار گیرند یا از "رفتار جایگزین" بهره بگیرند که البته تا حدودی و در مقاطعی چون مُسکن عمل می‌کرد. اما درد اصلی را از بین نمی‌برد.

10- نوع سازمان و ساختار:

گفتیم که سازماندهی منوط به شخص صدام بود و به هیچ‌ عنوان انعطاف و کارایی لازم را نداشت و این نقطه که برای صدامیان قرار بود نقطه اطمینان باشد. در مقابل عملیات روانی – نظامی دشمن و بخصوص بلافاصله پس از حذف عملی صدام، عامل از هم‌پاشیدگی صدامیان شد.

11- عدم همراهی مردم:

عدم همراهی توده‌های مردمی با سازمان‌ها و برنامه‌های تبلیغی که در سال‌های آخر حکومت صدامی به عیان دیده می‌شد. به ویژه جریان‌های مذهبی و شیعیان جنوب که عملاً به آلترناتیو حزب بعث تبدیل شده بودند.

12- قدرت تبلیغی و عملیاتی دشمن:

گفتیم مشکلات درونی صدام بود. اما مهمترین مشکلات بیرونی صدام، تقابل با دشمنی بود که بخش عمده توانمندهایش در نظام عملیات روانی اوست و اساساً آمریکا و نظام سلطه استکبار، که به راه انداخته‌اند، مبتنی بر "ماشین جهنمی تبلیغی" است. امری که حکومتی چون صدام نمی‌توانست با آن درافتد. البته عملیات روانی آمریکا در عراق خود موضوع پژوهش‌های بی‌شماری است.

محورهای محتوایی جنگ روانی رژیم بعثی:

تا حدود کمی با مشکلات و محدودیت‌های عراقی‌ها در جنگ روانی مقابل آمریکا آشنا شدیم. بد نیست مروری بر محورهای محتوایی که آنان برای مقابله با آمریکا طراحی کرده بودند، داشته باشیم. این محورها تا زمانی که سازمان‌های بعثی منسجم کار می‌کردند، کارکردهای خاص خود را داشت. بگونه‌ای که در بخش‌هایی، جنگ پایاپای با آمریکا را به رخ می‌کشید.

1- صدام، نماد و تجلی حکومت:

بی‌شک مهمترین محور تبلیغی و اُس و اساس عملیات روانی عراقیان بر شخصیت و چهره صدام بنا شده بود و بیشترین انرژی که از آنان صرف می‌گشت، در تجلی قدرت و اقتدار شخص صدام بود.

تسری هویت صدام به تمامی ارزش‌های حاکم بر عراق، تدبیر عمومی حکومت بود و این تسری تا آن‌جا پیش می‌رفت که او باید به یک "توتم" و "شخصی مقدس" تبدیل شود. با نگاهی به شعارهای آن روزها مانند «الهم احفظ صدام و العراق» که از در و دیوار می‌ریخت یا «بالروح، بالدم، تفتیک یا صدام» و... بسیاری از نظام‌های تزیینی و آرایشی و... همگی این امر را یادآوری می‌کرد که اگر صدام نباشد، نه عراق خواهد بود نه هیچ امر مقدسی. سایه شوم "صدام‌پنداری" و "صدام‌بینی" بر تبلیغات عراق آن‌چنان سایه افکنده بود که بسیاری از توانایی‌های حقیقی حکومت را زدود و مردمی که از او متنفر بودند هیچ‌گاه این امر را نپذیرفتند.

2- پان عربیسم صدامی:

گرچه این حزب از آغاز شعار اصلی خود را دفاع از عربیت قرار داده بود. اما در برنامه‌های تبلیغی خود در جنگ سلطه خلیج‌فارس بعنوان یک محور مؤثر به دنبال حساس کردن دولت‌ها و ملت‌های عربی علیه جنگی بود که ادعا می‌کرد "این تهاجم به تمامی اعراب است نه عراق". این محور در بسیاری از نوشته و سخنرانی‌های بعثیان تکرار و تکرار می‌شد و البته در حین جنگ می‌بینیم که پاسخ‌های نسبی از مخاطبان خود نیز دریافت کردند. گرچه عملکرد قبلی صدام بویژه حمله به کویت، بخشی از اثرات این محور را خنثی می‌کرد.

3- حمله به اسرائیل و دفاع از فلسطینیان ملی‌گرا:

عراق صدامی با پوشش قرار دادن اخبار وحشی‌گری‌های اسرائیلیان و تبلیغ حمایت از فلسطینیان که درگیر انتفاضه بودند، سعی داشت که به جنگ خود با آمریکا "عمق استراتژیک" دهد و علت اصلی حمله آمریکا به عراق را "حمایت صدام از حق‌طلبی فلسطینیان عرب" نشان دهد.

امری که ما بخوبی می‌دانیم در عمل این گونه نبود و ماهیتاً بین صدام و اسرائیل هیچ دوگانگی وجود نداشت. به هر شکل یکی از محورهای عمده عملیات روانی عراقیان را شکل می‌داد. گرچه در این محور هم تبلیغات صدامی به دنبال زدودن دین‌مداری و اسلام‌خواهی مبارزان فلسطین بود و به آن جنبه قومی و عربی می‌داد.

4- اسلام‌خواهی:

صدام ضد خدا و حکومت لائیک او، از اواخر جنگ تحمیلی "اسلام‌خواهی" را به عنوان یک شعار و محور تبلیغی به برنامه‌های خود اضافه کرده و در طول جنگ سرد با آمریکا این محور را همچنان عملیاتی نگاه داشت. درج "الله‌اکبر" در پرچم، عکس صدامیان در هنگام نماز و آداب زیارت، بازسازی اماکن متبرکه، بازگشایی راه کربلا و... همگی در جهت هماهنگ کردن افکار عمومی مسلمانان جهان با برنامه‌های تبلیغی صدامی می‌باشد.

5- "سلاح‌های کشتار جمعی" یکی از مهمترین محورهای تبلیغی:

صدام در چند سال اخیر حکومتش، با توجه به بازی که آمریکا و سازمان ملل حول محور سلاح‌های کشتار جمعی به راه انداخته بود، به نوعی "بازی متقابل خاکستری" روی آورد و چند سال بخش عمده‌ای از فعالیت‌های اطلاع‌رسانی جهانی را حول این محور کنترل می‌کرد. بود و نبود سلاح کشتار جمعی، حفظ یا انهدام آن، قبول و یا رد کارشناسان تسلیحاتی سازمان ملل و ده‌ها محور تبلیغی که حول این موضوع مطرح کرد، آن‌چنان بازی پیچیده‌ای را به جهانیان عرضه کرد که هم‌اکنون نیز آمریکا و انگلیس درگیر این بازی می‌باشند و تبعات آن به جهانیان عرضه می‌شود.

با تحلیل شرایط و محتوای فعالیت حقیقی و امکانات بازی آنان باید به یک نمونه خوب رفتار تبلیغی رسیده باشیم.

6- گسترش مفهوم «تهاجم فرهنگی آمریکا»:

زیرکی صدام باعث شد که خط تبلیغی که ایران از چندی پیش و براساس حقایق بی‌چون و چرا دنبال می‌کرد و می‌شود یعنی مفهوم "تهاجم فرهنگی آمریکا به جهان به خصوص مسلمانان" خوب تجزیه و تحلیل کند و به عنوان یک محور تبلیغی در عراق نیز آن را فعال سازد. سهم بیشتر این تبلیغات در دو سال آخر حکومت عراق بود که به انحاء مختلف علت تهاجم آمریکا به عراق را به یک تهاجم فرهنگی منصوب می‌کرد که خصلتاً در آمریکاییان است و امری هرگاه حکومتی از آن تمکین نکند، لاجرم باید مورد تجاوز نظامی قرار گیرد. در این مورد سخنرانی‌های بسیاری از بعثیون باقی ماند بی‌آن که به این سؤال پاسخ دهند که آیا آرمان‌های حزب بعث و شعارهای آنها ماهیتاً با تهاجم فرهنگی آمریکا به جهان تفاوتی هم دارد؟

7- مظلوم‌نمایی:

در دو سال آخر، دستگاه‌های تبلیغی عراق محور مظلوم‌نمایی را به خوبی در دستور کار قرار داد و به جهانیان اعلام می‌کردند، که این جنگ ظالم و مظلوم است. البته سوژه‌هایی که آمریکاییان به وجود آوردند. بخصوص در بمباران‌های هوایی و کشتار مردم مظلوم عراق، بحث کودکان بی‌تغذیه و کشتار آنان به علت تحریم‌ها و... همگی در پروسه این محور معنی می‌شوند. کاری که عراقی‌ها به خوبی از عهده آن خارج شدند.

8- قدرت‌نمایی:

نقطه مقابل مظلوم‌نمایی است و برنامه‌ریزان عراقی این دقت و هوشیاری را داشتند که به موقع خودشان را به عنوان یک قدرت و نیروی سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی هم به رخ بکشند. به عنوان مثال، تبلیغ لغو قرارداد کلان با روسیه در ماه‌های آخر حکومت یا حمله تبلیغی صدام به ایران به عنوان آغازگر جنگ یا تهدید آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و حتی برخورد با شورای امنیت و سازمان ملل و تهدید امارات عربی و سربازگیری برای حمله به اسرائیل و... این عملکرد دو چهره‌ای که عراق بین قدرت‌مداری و مظلومیت به انجام می‌رساند، ضمن آن که افکار عمومی و درونی خودشان را کنترل می‌کرد، عامل مهمی در بر هم زدن معادلات سیاسی تبلیغ جهانی و منطقه داشت.

9- پیروز حتمی:

نهمین محور تبلیغی صدامیان، تبلیغ رسیدن به پیروزی حتمی بود. تمامی رسانه‌ها و عناصر عراقی در تمامی فعل و انفعالات حتی ملاقات‌های خصوصی و سیاسی پیروزی بر تهاجم نظامی و سیاسی آمریکا را یک باور غیرقابل انکار مطرح می‌کردند و آن قدر بر این محور پافشاری کردند که یک انتظار عمومی در مقاومت ملی و شکست نهایی متجاوزان به وجود آورند. امری که هیچ‌گاه صورت حقیقت به خود نگرفت، زیرا اساساً عوامل لازم آن در عراق وجود نداشت.

10- قدرت نیروهای مسلح:

در سال‌های آخر حکومت، ارتش به عنوان سمبل قدرت و جسارت ملی تبلیغ می‌شد و بیش از همه واحدهای این ارتش "لشکرهای گارد" بعنوان سوژه منتخب، ارایه می‌شدند و در ماه‌های آخر قائله، سخن از سازماندهی و تشکیل واحدهای "فدائیان صدام" آن چنان در رسانه‌های عراق و جهان جاری شد، که جهان در انتظار دفاعی‌جانانه (حداقل مانند ویتنامی‌ها) در مقابل آمریکا بودند. اما ارتش در عمل کوچکترین مقاومت حقیقی از خود نشان نداد و چه بسا یاور متجاوزان در سلطه بر کشورشان نیز شد. حتی لشکرهای نورچشمی صدامی.

11- محاصره اقتصادی:

محاصره اقتصادی بیش از آن که در روند اقتصادی عراق از هم پاشیده، اثر بگذارد، سوژه مهمی برای فعالیت‌های تبلیغی بود و یکی از مؤثرترین محورهای تبلیغی عراق برای توجیه بسیاری از رفتارهای عمومی و حتی خلاف آن رژیم شد. پرداختن به بحث محاصره اقتصادی و «برنامه جهانی نفت در برابر غذا» و ابعاد گوناگون آن به ویژه زندگی در سخت‌ترین شکل مردم بخصوص در تبلیغات برون‌مرزی سهم عمده‌ای در تبلیغات عراق داشت. و البته "اثرات این تحریم‌ها بر کودکان عراقی"، شاه‌بیت این تبلیغات بود.

12- تکیه بر نقش‌های جهانی و زیر سؤال بردن آن:

صدام به سازمان‌های تبلیغی خود آموخته بود که ماهیت و رفتار و نمادهای بین‌المللی را تحلیل کنند و ضمن روشن کردن انتظارات به حقی که قانوناً از این سازمان‌ها می‌رفت، عملکرد آنان را زیر سؤال برده و به دنبال کسب حقانیت موهوم صدامی باشند. البته این‌گونه نهادهای بین‌المللی به خصوص سازمان ملل، شورای امنیت و کشورهای متعهد به عراق، همگی به واسطه ماهیتی که دارند، آن‌چنان ضعیف عمل می‌کردند که صدام نیز از آن بهره وافر برده و چرخه عملیات روانی خود را فعال می‌ساخت. او می‌توانست بخش عمده‌ایی از فشارهای روانی را به سمت آنها منتقل سازد.

13- مردمی بودن حکومت:

رسانه‌های عراقی نقش بسزایی در مردمی نشان دادن حکومت یعنی رژیم در عراق ایفا می‌کردند. این پروژه به دنبال تعیین این محور برای فعالیت‌های بود. نشان دادن تظاهرات، به رخ کشیدن نظرسنجی‌ها و حتی انتخابات فرمایشی صدامی، جشن‌ها، دوره‌های آمادگی رزم، اهداء هدایا به صدام و... همگی سلسله فعالیت‌هایی در جهت این محور بود. به گونه‌ای که عامه جهانیان باور کنند که حکومتی مردمی در عراق مورد تهاجم واقع شده است. امری که جهانیان هیچ‌گاه باور نکردند.

14- چهره‌سازی عناصر جایگزین صدام:

علاوه بر چهره‌سازی که از خود صدام به عمل می‌آمد، در سال آخر حکومت ننگین بعثی، صدام دستور داد که تبلیغات عراقی، "قصی" و "عدی" را به عنوان ستون‌های محکم آینده عراق بعثی و جایگزین مطمئن پدر مطرح سازند و بدین منظور، پروژه بسیار پرهزینه و مهمی طراحی و اجرا شد که به نقش‌های مختلفی که این دو عنصر فاسد بر عهده می‌گرفتند، پوشش می‌داد.

15- تکیه بر قدرت‌های عشیره‌ای و سنتی:

روزهای آخر رژیم با توجه به روابط سنتی حاکم بر عشایر و فعال کردن نقش هر چه مؤثرتر سران، ریش‌سفیدان و جوانان عراقی در مقابله با تجاوز، این محور تبلیغی نیز به سرعت در سازمان عملیات روانی عراق به ویژه رسانه‌ها تکثیر شد و صحنه‌های بی‌شماری از جلسات عشایر، تسلیح عشایر، خون‌نامه‌نویسی و... در رسانه‌های عراق منتشر شد. در حالی که تا چندی پیش به عشایر کلی نفی می‌شد و به عنوان یک سوژه سرکوب تلقی می‌شدند، در آن روزها به یک سوژه مهم تبلیغات بعثی تبدیل شد.

16- بی‌خبری و طبقه‌بندی اطلاعات:

عراقیان، سازمان خود را براساس مخاطب‌شناسی خاص حزبی، آموزش داده بودند که با چه منطقی با اقشار و توده‌های مردم ارتباط برقرار کنند و چه سطحی از اخبار و اطلاعات را به آنان منتقل کنند. لذا نوعی اطلاع‌رسانی محدود، حتی در منطقه‌ای که با محورهای گزینشی اعمال می‌شد، رفتار تبلیغی عراقیان را سازمان می‌داد. در این حالت مخاطبان در چنگال این تدابیر اسیر بودند. مثلاً تا روزهای آخر، بخش عمده‌ای از مردم عراق تحت تأثیر مسابقات ورزشی و فیلم‌های سینمایی و مناسبات قومی بودند، کمتر امکان حضور در فرایندهای تبلیغی کلان دولت خود را داشتند. آنان فقط هم برنامه‌هایی را درک می‌کردند که برای آنان تعیین و تجویز شده بود.

روش‌ها و تکنیک‌های عملیات روانی رژیم بعثی:

شاید توانسته باشیم تا حدودی به شرایط عملیات روانی عراقیان در سالهای آخر حکومتشان نزدیک شده باشیم. آن چه اکنون مطرح می‌باشد این است که آنان از چه برنامه‌ها و تاکتیک‌های تخصصی و روش‌های تبلیغاتی برای رسیدن به اهداف خود بهره می‌بردند. باید اعلام کنم که یکی از نقاط قوت رژیم بعث به نسبت امکاناتی که داشت را طراحی و بهره‌گیری از روش‌ها و تکنیک‌های گوناگون برای به بار نشاندن اهداف و محورهای تبلیغی مطرح شده باید به حساب آوریم. که در این مختصر به چند نمونه آن اشاره می‌کنیم:

1- فضاسازی:

باید از جمله قدرت‌های بی‌مثال صدامی، فضاسازی و تزیینات حساب شده و منطبق با شرایط مخاطب در القای محورهای تبلیغی حکومتش بدانیم، گرچه از بعد علمی و تخصصی می‌توان اشکال زیادی به محورهای این فضاسازی بگیریم. زیرا به یک تبلیغات یک‌سویه و شاید برای ما خسته‌کننده منجر شده بود. این فضاسازی فقط حول وجود صدام بود، اما تولیدات حجیم، متنوع و البته تکراری از صدام در عراق به شکل نقاشی، کاشی‌کاری، پوستر، عکس، مجسمه‌سازی و... آن‌چنان فراگیر بود که آگاهانه، القای حضور صدام و سلطه او بر تمامی ارکان حکومتش بود. گرچه اثرات این آثار با میزان تخلیه روانی بعضی مردم مظلوم عراق پس از سقوط تناسب داشته. هیچ‌کس لحظه تاریخی پایین کشیدن مجسمه‌های صدامی توسط مردم را فراموش نمی‌کند و یا چه طعم شیرینی داشت لحظه‌ای که جوانان عراقی عکس‌های او را زیر پا له می‌کردند.

به هر شکل تکنیک القای مفهوم براساس فضاسازی و تزئینات جهت‌دار، از جمله برنامه‌های حساب شده صدامی بود.

2- شعارسازی:

در دنیا کسی در مورد قدرت ادبی و بدیه‌سازی اعراب شک ندارد. صدام نیز از این حساسیت و قدرت به خوبی بهره می‌گرفت و با تاکتیک‌های شعارسازی و نشر آن در جامعه بخصوص انطباق این شعارها با فرهنگ عمومی و حساسیت‌های فرهنگی عراقی‌ها جالب توجه است.

در ماه‌های آخر عراق بعثی، شعارهایی چون "نعم، نعم، یا صدام" یا "الرئیس القائد صدام الحسین" "الهم احفظ صدام و العراق" و... در سراسر عراق منتشر شده بود.

3- روش نام‌گذاری:

این تکنیک که از دیرباز در جوامع بشری به عنوان یک روش جا افتاده، مدنظر جریان‌سازان فرهنگی بوده است. در این مقطع بسیار موردنظر و دقت سازمان تبلیغی صدام بود. آنان سعی داشتند که هر یک از سوژه‌هایی را که قابل گسترش تشخیص می‌دهند، انتخاب کرده و براساس آن فرایند تبلیغی خود را فعال کنند. مثلاً نامگذاری راه‌ها و میدان‌ها چون نام "فلسطین" برای میدان مرکزی (و تبلیغی) بغداد. "مسجد ام المعارک" که به یاد جنگ قبلی با آمریکا ساخته شد، نام‌گذاری یگان‌های عمل‌کننده به نام شهدا و نامگذاری انتخابات فرمایشی به نام "بیعت عظیم با پیشوا" و عجیبتر برگزیدن نام "عقد ازدواج مردم با صدام" و... که این نام‌ها در یک نظامندی مشخص هر روز سلسله‌وار افکار عمومی را آماج عملیات روانی قرار می‌دادند.

4- راهپیمایی و تجمع:

از جمله تکنیک‌هایی که صدام به آن دست می‌زد برگزاری تجمعات و راهپیمایی‌های چند هزار نفره بود که به مناسبت‌های گوناگون در کشور عراق انجام می‌شد. این امر آن زمان بیشتر جلب توجه می‌کند که بدانیم از کشوری حرف می‌زنیم که تجمع چند جوان به دور هم می‌توانست جرم نابخشودنی باشد و سرنوشت آنان را درهم نوردد. اما صدام بخصوص با کمک سازماندهی حزبی و شاخه‌هایی چون جوانان، زنان، دانش‌آموزان و... مجموعه‌ای از تجمع‌هایی هدف‌مند را سازماندهی می‌کرد و سعی در انعکاس آن در رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بخصوص از طریق شبکه‌هایی چون "العربیه" و "الجزیره"، داشت. به عنوان مثال در دفاع از انتفاضه فلسطین چند تجمع چند صد هزار نفره را سازمان داد که در حقیقت حامل "پیامی دوگانه" بود.

او علاوه بر راهپیمایی‌های داخل عراق، سعی در انعکاس راهپیمایی برون مرزی هم داشت. تبلیغ راهپیمایی‌هایی که مردم جهان علیه آمریکا (و نه دفاع از او) داشتند. آوردن یک یا دو نماد عراقی در آنها از جمله اهداف تاکتیکی صدام بود.

5- نمادسازی:

صدام از تکنیک نمادسازی نیز بهره‌های بسیاری داشت. او سعی می‌کرد که نمادهای موردنظر را در سطوح مختلف از هم تفکیک کند  و در تبلیغات بهره گیرد. مهمترین نمادی که تالی شخص خودش بود را "پرچم عراق" انتخاب کرده زیرا علاوه بر این که عرف پذیرفته بین‌المللی می‌باشد، نمادهای حزبی مورد قبول تبلیغات صدامی را هم در خود داشت، مانند رنگ سه‌گانه سیاه، سفید، قرمز که مشخصه کشورهای عربی است یا "الله‌اکبر" که نماد دینی است یا "سه ستاره" که مفهوم اتحاد عربی را دارد و...

در عراق هر جا که صدام بود پرچم هم بود و این نماد آن چنان ریشه پیدا کرد که هنوز هم مصدر فعل و انفعالات عراق می‌باشد. (چون پوشاندن پیکر پسران صدام در هنگام دفن) او علاوه بر این نماد، به نسبت شرایط فرهنگی منطقه‌های مختلف از نمادهای بومی و منطقه‌ای بهره می‌گرفت به عنوان مثال "لباس" که نماد قومی است مستمسکی بود که صدام به آن توجه کرده بود، و برای هر منطقه‌ای مجموعه عکس‌هایی با لباس آن منطقه تهیه کرد. (لباس کردی، کروات، عربی و...) و در مراکز گوناگون به نمایش گذاشت.

بهره‌گیری از شمشیر عربی یا سلاح شکاری و... همگی نظام نمادسازی صدامی را تشکیل می‌داد.

6- حضور مردمی:

از جمله شیوه‌های صدام برای مجاب کردن جامعه جهانی به حقانیت خود، مردمی تصویر کردن و توصیف کردنش می‌باشد. لذا از دیرباز مجموعه‌ای از راهکارهای تبلیغی طراحی می‌شد که صدام را چون یک رهبر مردمی و دلسوز در بین مردم نشان دهد. ده‌ها دوربین عکاسی و فیلمبرداری در یک طرح از پیش تعیین شده به همراه او حرکت کرده و از زوایایی محدود، حضورش را در جمعی گزینشی ثبت کرده، تصویری از حضور مردمی او خلق می‌کردند. این حرکت حتی در روزهای بمباران بغداد نیز ادامه داشت و انعکاس بسیاری در دنیا پیدا کرد.

این حرکت منحصر به او نبود و بسیاری از سران حزب بعث و دست‌اندرکاران حکومتی چنین روالی را طی می‌کردند.

7- تکنیک آرام‌سازی و همگام‌سازی:

رژیم سرد و گرم چشیده صدامی، که لحظات پر پیچ و خمی را از دوران کودتا تا آستانه سقوط گذرانده بود، به نیکی این توانایی را داشت که با انجام پاره‌ای از برنامه‌های پیچشی فرهنگی، التهاب و نگرانی اجتماعی را هدایت کند و تشویش و اضطراب جمعی را به نوع "آرامش" و یا "انتظار" تبدیل نماید. به عنوان مثال در جریان قبول قطعنامه 1441 "شورای امنیت" که با پرستیژ صدامی، هیچ هماهنگی نداشت و انتشار خبر آن می‌توانست نگرانی‌های فزاینده‌ای در مردم عراق به وجود آورد. رژیم بعثی در یک پروژه چند ماهه از مخالفت تا مخالفت نسبی، قبول مشروط و تسلیم محض این راه را طی کرد. او به گونه‌ای جامعه را هدایت کرد که کمتر نگرانی اجتماعی به وجود آورد، قدرت عملیاتی روانی عراقی‌ها در اجرای این روش‌هاست که نمود عینی پیدا می‌کند.

8 و 9 – سوژه‌یابی و سوژه‌سازی:

دو تکنیک مهم صدامی، بهره‌گیری از عنصر "سوژه" و تنظیم آنها در جهت نظام‌مندی تبلیغاتی بود.

دوران مورد بحث ما که از عجیب‌ترین و در عین حال پر مسأله‌ترین مقاطع تاریخ عراق است، میدان نبوغ رهبران تبلیغی صدامی نیز می‌باشد که با انتخاب و گزینش سوژه‌های خاص و بسیاری از مواقع "سوژه‌های مجازی و اعتباری"، چنان جهت جریان تبلیغی حاکم را عوض می‌کردند که اساس مسأله و موضوعی که بحث به واسطه آن به وجود می‌آمد، فراموش می‌شد.

مثلاً در تهاجم تبلیغی غرب به عراق در مورد موشک‌های دور برد، صدام توانست با مطرح کردن موشک‌های ثمود «2» و پروسه‌های تبلیغی آن، نقش بازدارنده در حرکت تبلیغی غرب ایجاد کند. همین‌طور است طرح سوژه‌های مثل کاخهای صدام، قطعنامه‌های سازمان ملل و بازرسان، قراردادهای نفتی و...

10- ارتباطات دیپلماتیک:

از جمله شریان‌های تبلیغی عراق، وزارت امور خارجه و سفیران و سفارتخانه‌های عراق بوده است.

آنان به گونه‌ای انتخاب می‌شدند و عمل می‌کردند که گویا سال‌ها در کلاس‌های تخصصی تبلیغی، آموزش دیده‌اند. وجود یک دیپلماسی فعال و پویا در چند سال آخر، حتی پس از سقوط بغداد، آن‌چنان اثرات تبلیغی در جهان می‌گذارد که مثال‌زدنی است. بسیاری از موضعگیری‌ها، بیانیه‌ها، نشست‌ها و... که در ماه‌های آخر مخالفت با جنگ در جهان برگزار شد. در نهایت به کوشش و مساعی کارگزاران دیپلماسی صدامی باز می‌گشت.

وجود هماهنگی و همکاری میان دیگر بخش‌های تبلیغی دولت صدام نیز بسیار قابل تأمل می‌باشد.

رژیم بعثی به نیکی از ارتباطات بین‌الملل بهره گرفته و الگوهای تبلیغات سیاسی زیادی را پیاده کرد. چند ماه آخر حکومت او یکی از پرتلاش‌ترین مقاطع دیپلماسی خارجی صدام بود.

11- تکنیک‌های عاطفی و هیجانی:

طولانی شدن تقابل‌های صدام و آمریکا، نوع حضور متجاوزان و عملکرد وحشیانه آن‌ها، تجاوزهای برنامه‌ریزی شده آمریکا، ضربه‌پذیری فردی و اجتماعی در عراق و... عواملی بود که جامعه را برای پذیرش تحرکات تبلیغی "عاطفی" از یک سو و "هیجانی" از سوی دیگر مهیا می‌کرد. بیمارستان، کودک، زخم و خون و کمبود دارو عناصر بسیار مهمی در ایجاد نوعی حس و عاطفه انسانی و همزادپنداری بود.

جمعیت عزادار، رنگ سیاه، تابوت و پرچم عراق که در آن اندامی ضعیف پیچیده شده باشد، تصویر دیگری است. به تصویر در آوردن دو برادر که در موشک‌باران خانه‌هایشان خراب شده و عزیزانشان را از دست داده‌اند و در یک لحظه یکدیگر را پیدا می‌کنند و... ده‌ها سناریو دیگر که در این راستا اجرا می‌شد.

12- افسون ورزش و عملیات روانی:

عجیب این است، در کشوری که بازیکنان جوان فوتبالش به خاطر باخت به وسیله "عدی" شلاق می‌خورند، فوتبال می‌تواند اهرم بسیار توانمندی برای فرایند تبلیغی باشد. زمانی که دو تیم مطرح عراق در هنگام موشکباران و با حضور جمع کثیری از جوانان بغداد، به مقابله با هم می‌روند و تا چند ساعتی خاطرات تجاوز و تهاجم اجنبی از ذهن‌ها پاک شود و بازیکنان فوتبال چون فرمانده‌هان یک لشکر رجز می‌خوانند و سرنوشت محتوم اجنبی را به او یادآوری می‌کنند، چیزی جز اجرای یک سناریوی جنگ روانی و بهره‌گیری صدام از افسون ورزش در جهت اهداف خود نیست. امری که در شکل کلانتر آن در دنیای غرب نیز انجام می‌شود.

13- ارتباطات رسانه‌ای:

گرچه در عراق نشان از قدرت رسانه‌ای زیادی باقی نمانده بود و اساساً در ضعف به سر می‌بردند اما این دلیلی نبود که آن‌ها این عرصه را خالی کنند. لذا در برنامه‌ای از پیش تعیین شده سردمداران رژیم بعثی در زنجیره‌ای مشخص، با ایجاد ارتباط با رسانه‌ها به ویژه شبکه‌های ماهواره‌ای و تلویزیونی و مصاحبه‌های مکرر مطبوعاتی، این عرصه را فعال نگاه داشته و توانستند در نظام منجسم رسانه‌ای غرب نیز گسست پیش آورند. عراقی‌ها سعی بسیار کردند که این تکنیک را به درون آمریکا نیز بکشانند و از شرایط خاص ژورنالیسم غرب به گونه‌ای بهره گیرند که به مطلوب خود برسند. ولی به واسطه سانسور بسیار شدید در آمریکا، زیاد موفق نبودند.

14- ادبیات شفاهی و تکنیک‌های القایی:

گفتیم که زبان عربی از قدرت زیادی برخوردار است. با توجه به پیشینه و قدرت آن وجود قالب‌های مهم ترغیب شفاهی چون "رجز‌خوانی"، "دکلمه"، "هروله" و مراسم خاص اعراب که در آن عده‌ای به این روش‌ها هیجان و جوش و شور ایجاد می‌کنند، عراقی‌ها هم از آن بهره‌برداری می‌کردند و می‌توانستند با تهیج احساسات عامه مردم بخصوص جوانان رفتار هیجانی لازم را به دست آورند.

15- بزرگنمایی:

صدامیان یاد گرفته بودند که با شیوه "بزرگنمایی" نقاط ضعف متجاوزین، جریان‌های ضد خود را سازمان دهند و بی‌تفاوت‌ها را نیز همراه سازند. به عنوان مثال بزرگنمایی چند کشته آمریکایی یا سقوط یک هلکوپتر توسط یک کشاورز، شهدای خودشان، تخریب منازل مسکونی به وسیله موشک‌های آمریکایی و... این تکنیک باعث می‌شود که توجه مخاطب به سویی جلب شود که مورد نیاز عملیات روانی است و فرصت پیگیری و دقت در دیگر مسائل را نخواهد داشت.

16- هنر و جنگ روانی:

همیشه سازمان‌های مجری عملیات روانی از برنامه‌های هنری در جهت دستیابی به اهداف خود بهره می‌گیرند و پرواضح است که بعثی‌ها نیز از این امر بهره‌ برده‌اند. بهره‌گیری از سرود، موسیقی، رقص، آواز، تئاتر و... همگی در دستور کار صدامیان بود. که به فراخور شرایط و با در نظر گرفتن فرهنگ منطقه و سیاست‌های فرهنگی از هنرها بهره می‌جستند.

تاکتیک‌های بی‌شمار دیگری نیز در دستور عمل عراقیان بعثی بوده است که در این مختصر به آن نمی‌توان پرداخت و در دیگر نوشته‌ها حتماً بحث خواهد شد.

عملیات روانی عراقیان و ابتکارات:

در این بازی پیچیده تبلیغی، با مشکلات، روش‌ها و محورهای تبلیغاتی حزب بعث آشنا شدیم اما بهتر است که نگاهی هم به نوآوری‌ها و یا ابتکارات آنان داشته باشیم.

1- سعید الصحاف، غولی بسیار کوچک:

شاید حافظه جامعه جهانی تا مدت‌ها هرگاه یاد جنگ سوم خلیج‌فارس بیافتد بی‌گذشت لحظاتی نام وزیر اطلاع‌رسانی بعثی‌ها، یعنی "محمد سعید الصحاف" بیافتد. مردی با هیکل نه چندان متناسب، صورتی مضحک، کلماتی مهجور و بی‌ادبانه و رفتاری خنده‌دار. که همیشه در حلقه‌ای از میکروفن و خبرنگاران مشغول سخن‌پراکنی و دروغ‌گویی است. گرچه او سال‌ها بود که این مسؤولیت را داشت و از آغاز بحران به عنوان یکی از امن‌ترین آدم‌های صدام در یکی از حساسترین وزارتخانه‌ها مشغول شده بود. اما همیشه در سایه حضور پررنگ صدام، آن‌قدر کوچک بود که در حد یک وزیر معمولی چهره می‌نمود. اما شرایط بحرانی و آغاز درگیری‌ها و نوع مدیریت خاص تبلیغاتی که او ارائه کرد آن‌چنان دنیا را بهت‌ زده کرده بود که به عنوان یک "ابتکار عراقی‌ها" باقی خواهد ماند. همان‌گونه که "عروسک‌ها" و "سایت‌هایش" باقی می‌ماند.

نکته مهم این است که سعید الصحاف به واقع مدل بومی‌سازی شده دکتر "ژوزف گوبلز" وزیر تبلیغات آلمان نازی می‌باشد. او توانست دستورات تبلیغی سلف خود را در شرایطی خاص بازسازی و اجرا کند. آن چه او انجام داد برنامه‌هایی چون "آسمان ریسمان‌بافی"، "پرخاشگری"، "دروغ‌گویی" و "انحراف اذهان" می‌باشد. کاری که با توجه به شرایط خاص زمانی و تبلیغات جهانی گره خورد و باعث بهت جهانی شد و البته تا مدتی کاربرد بسیاری هم داشت. حداقل ده روز آخر عراق حکومتی بود که فقط با یک وزارت زندگی می‌کرد. آن هم "وزارت تبلیغات سعید الصحاف" بود.

2- بهره‌گیری از حس آمریکا‌ستیزی جامعه جهانی:

بهترین موقعیتی که صدامیان از آن خوب بهره گرفتند "انزجار جامعه جهانی" و "بی‌تدبیری آمریکا"، و هم‌پیمانانش بود. شرایط جهانی و تصویری که از بوش در ذهن انسان‌های آگاه نقش بسته بود و عملکرد قدرت‌مدارانه و مستبدانه حاکمان آمریکا، چنان انعکاسی در افکار عمومی جهانیان داشت که جامعه جهانی در یک امر با یکدیگر متحد شدند و آن هم محکوم کردن آمریکا و رفتار پلید او بود. به گونه‌ای که هیچ‌گاه میزان انزجار و نفرت جهانی از آمریکا به این سطح نرسیده بود و شاید نرسد.

مدیران عملیات روانی عراق از این وضعیت بسیار خوب استفاده کردند. یعنی با تاکتیک‌هایی که بخشی از آن گفته شد به تشدید احساسات و هیجانات جهانی پرداخته و به اهدافی که داشتند، رسیدند.

برپایی راهپیمایی‌های میلیونی در جهان و حتی آمریکا، تحصن‌ها، حمله‌های مختلف به نمادها و سمبل‌های فرهنگی آمریکا چون "فروشگاه‌های زنجیره‌ای مک دونالد" و امواج پیام‌های اینترنتی و... همگی با همراهی و سودجویی تبلیغات عراقیان همراه بود.

گرچه آن چه جهانیان به آن به خوبی توجه داشتند، روسیاهی و پلیدی رژیم صدامی بود و این حقیقت در روند برنامه‌های صدام و همراهانش بسیار اثر می‌گذاشت و کاربرد این محور تبلیغی را محدود و ضعیف می‌کرد.

3- انتقال ضعف ارتباطاتی و تبلیغی و بهره‌گیری از دیگر جریان‌های تبلیغی:

توضیح دادیم که توان تبلیغی عراق بسیار ضعیف شده و از سوی دیگر از جریان تکامل ابزاری و تکنیکی رسانه‌ای جهان به دور افتاده بود. یکی از ابتکارات آنان ایجاد روش مدیریتی خاصی است که بسیاری از "رسانه‌های ناهمگون با ائتلاف متجاوز" را با خود همراه می‌کرد.

بسیاری از شبکه‌های خبری تا آن حد تحت فشار افکار عمومی بودند که علی‌رغم تدابیر آمریکا، باید به نوعی دیگر اخبار را منتقل کنند. علاوه بر این دسته اگر رسانه‌های مستقل و ضد آمریکایی را اضافه کنیم به طیف وسیعی از شبکه‌هایی می‌رسیم که آمادگی همکاری و همراهی با صدام، حداقل در پاره‌ای از محورهای تبلیغی را داشتند. این پدیده مشکلات زیادی را برای نظام اطلاع‌رسانی تک‌‌محوری غرب به ارمغان آورد. به ویژه ضرباتی که آمریکاییان از شبکه‌های "العربیه"، "العالم"، "الجزیره" و "المنار" خورده است، هنوز هم التیام نیافته و خودشان اذعان دارند که شبکه اول عراق "العالم" و چند شبکه دیگری می‌باشند که در آن ایام اخبار را درست منتقل می‌کردند و توانستند مخاطبان دائمی در عراق بیابند. باز هم تأکید می‌کنم توانایی عملیاتی عراقیان و مدیریت نهادهای مربوطه را باید بیش از این مورد توجه قرار داد.

4- سترون‌سازی اطلاعاتی:

این رژیم توانست تا آخرین ثانیه‌های حیات منحوسش، تناسب نشر خبر در درون و بیرون جامعه مخاطب را در دست داشته باشد و با تکیه بر جریان خبرسازی و سانسور حساب شده خبری و هدفمند، سطح آمادگی جمعی و حساسیت‌های اطلاعاتی جامعه را در کنترل خود داشته باشد.

این حالت حتی در روزهای پس از سقوط صدام نیز ادامه داشت. به این دلیل بود که حکومت از هم پاشیده و کاملاً فشل و ناتوان صدام، علی‌رغم تبلیغ وسیع آمریکائی‌ها در مورد کودتا و شورش، هیچ‌گاه از درون خطری علنی احساس نکرد و همیشه با یک جامعه یک دست مخاطبین مواجه بود.

5- هم‌سان‌سازی نیازهای تبلیغی مردم با سطح توانمندی تکنولوژیکی ارتباطاتی:

مدیران تبلیغی بعثی، به خوبی از سطح توانایی تکنولوژیکی خود آگاه بودند و از سوی دیگر از قدرت آمریکا نیز اطلاع کافی داشتند. لذا سعی می‌کردند با محدود کردن قدرت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری رسانه‌ای جامعه، مردم را به سوی رسانه‌های خودی سوق دهند. لذا با جمع‌آوری دیش‌های ماهواره‌ای، تک باند کردن رادیوهای عراقی، جلوگیری از انتشار رایانه و ارتباطات اینترنتی و... آن سطح از توان گیرندگی را در جامعه سازمان دهند، تا جایی که با قدرت اطلاع‌رسانی خودشان هم‌گونی داشته باشد و در این امر نیز موفق بودند و مشکلات بسیاری برای آمریکائیان از این حیث به وجود آوردند. گرچه آن چه را که باقی گذاشتند بر ایشان دردسرآفرین شد. چون کامپیوتر در اختیار "فرماندهان ارشد ارتش" که آمریکا از آن در جهت تطمیع و تهدید فرماندهان بسیار استفاده کرد.

6- راه‌اندازی تلویزیون‌ ماهواره‌ای و حفاظت از آن:

یکی از جلوه‌های بقای رژیم بعثی، فعال بودن تلویزیون‌ ماهواره‌ای بغداد بود. اهرمی که بارها مورد هجوم آمریکاییان، از نخستین حمله تا سقوط بغداد، واقع شد. اما تیم اداری و فنی عراق به شکل معجزه‌آسایی آن را حفظ و بازسازی می‌کرد.

وجود چنین سیستمی در حقیقت توانست عراق را از محاصره اطلاعاتی خارج کند و جریان‌های آزاد و مستقل خبری با کمک وزارت تبلیغات بعثی، اخباری را به جهان مخابره کند که متجاوزین نمی‌خواستند منتشر شود، تا جایی که آنان به برخورد فیزیکی و حمله به مقرهای این شبکه‌های ماهواره‌ای مانند "الجزیره" مبادرت ورزیدند و سند دیگری بر اسناد جعلی بودن ادعای روشنفکرانه و آزادیخواهانه توخالی خود ارایه کردند.

7- فرستنده‌های سیار رادیویی:

در نخستین شب حمله به بغداد و دیگر نقاط عراق، رادیو و تلویزیون عراق هدف ثابتی بود، اما صدامیان توانسته بودند با ساختن (تهیه کردن) "فرستنده‌های سیار" و شبکه‌ای کردم "سیستم رله" مورد نیاز و ترکیب آن با ایستگاه‌های باقی مانده بر زمین در تمامی مدت عملیات آمریکایی‌ها، رادیو بغداد را نگاه دارند.

8- پوشاندن ضعفهای تبلیغی با قدرت تبلیغات بومی و سنتی:

از ابتکارات آنان، بهره گرفتن از "فرهنگ سنتی"، "تبلیغات مردمی" نه تنها در عراق که در جهان عرب و آراستن آن در مقابل روش‌های علمی و مدرن متجاوزان بود. این ابتکار به نوعی اذهان مخاطبان عراقی را نسبت به برنامه‌های القایی آمریکایی "بی‌تفاوت" و حتی "جری" می‌کرد که ما مواجه با رفتارهای هیجانی جوانان عرب در مقابل آمریکا بودیم. کارهایی چون بوجود آمدن گروه‌های مهاجر (و شاید مجاهد) جوانان عرب که با شعارهای عربی خاص و رفتارهای سنتی برای مقابله با آمریکا و دفاع از صدامیان به سمت عراق روانه شدند.

آنان توانستند در حساس‌ترین مقاطع جنگ تبلیغی، از قدرت فرهنگ عامه و فولکلور عربی به خوبی بهره ببرند و به اهدافی نیز دست یابند.

پاسخ به یک سؤال:

آیا نظام عملیات روانی صدامی، یک نظام حقیقی بود که با هدف مقابله با آمریکاییان سازماندهی شده بود یا جریانی غیرواقعی، ظاهری و وابسته به خود آمریکاییان بود؟

باید اذعان داشت که به دلایل بسیاری پاسخگویی به این سؤال بسیار مشکل می‌باشد از جمله این دلایل، نوع تداوم و اتمام جنگ و سقوط بغداد، از هم پاشیدن نظام عراق و مدفون شدن حقایق در این انهدام، سیاست مخفی‌کاری آمریکا و انگلیس، نوع مسائل و اتفاقات پس از فرو پاشیدن رژیم بعث در عراق و... می‌باشند.

اما به نظر بنده و با توجه به آن چه نوشته‌ام و اطلاعاتی که تاکنون به دست آمده است، رژیم بعثی و شخص صدام از آغاز، حریف کاملاً تسلیم و شکست‌خورده‌ای خود را تصور نمی‌کرد و با قدرتی خاص درصدد صف‌آرایی تبلیغی و سازماندهی عملیاتی روانی خود در مقابل گروه ائتلاف بود. اما نظام تبلیغی (که قبلا گفتیم) و شکست و از هم پاشیدگی نظام صدامی در بعد حکومتی و نظامی، به ویژه "خیانت‌های" بسیاری که "مقامات ارشد لشکری و کشوری" کردند برای صدام و معدود نوکران باقی‌مانده‌اش روشن کرد که قافیه را باخته‌اند و برای ادامه این بازی خطرناک، هیچ فاکتوری جز نظام تبلیغی ندارند. لذا نقشهای دیگری به این نظام دادند. این پروسه را می‌توان به سه بخش جدا از هم تقسیم کرد.

الف) جنگ تبلیغی پیش از درگیری نظامی و آغاز تهاجم:

این مقطع یک روند چند ساله دارد. و پر از جنگ حقیقی تبلیغی ببین دو طرف می‌باشد و نظام عملیات روانی عراقی‌ها با در نظر گرفتن شرایط، امکانات و مشکلات با قدرت ممکن، در میدان حاضر است و به انجام وظایف خود می‌پردازد با لنسبه موفق هم عمل می‌کند.

ب) جنگ روانی پس از تهاجم:

این مقطع که نزدیک به بیست روز طول کشید، خود دارای سه مرحله مجزا می‌باشد.

1- آغاز تهاجم نظامی تا روز هشتم جنگ:

در این مرحله جریان تبلیغاتی عراق بسیار محکم و با قدرت در کنار دیگر ارکان حکومت عراق به مقابله با آمریکاییان مشغول است و برنامه‌ها و مناسبات براساس اصول از پیش تعیین‌شده‌ایی اجرا می‌شود.

2- روز هشتم تا شانزدهم:

در این مقطع، خیانت‌ها کاملاً عیان می‌شود و عملکرد عجیب و ضعیف بخشهای نظامی و مقاومت به ظاهر مردمی که قرار بود به وجود آید و به علل بسیاری، اساساً شکل نگرفته است. لذا در یک فرض کلی این مرحله را مرحله چانه‌زنی و توافقات طرفین در سطوح مختلف حکومتی و نظامی می‌دانند اما در جریان تبلیغی، با توجه به شرایط پیش آمده، وظیفه تداوم ظاهری و شرایط قبلی و اقدامات لازم تبلیغی برای حل کردن این مقطع می‌باشد. لذا می‌بینیم که گرچه حجم تبلیغات بعثیون همچنان بالاست. اما هم از لحاظ کیفیت، نوع و هم از بعد محتوا تغییر کرده، شرایط نوینی را می‌جوید.

3- از روز شانزدهم تا سقوط بغداد:

در این ایام کمتر از یک هفته دیگر نه دولتی در عراق باقی خواهد ماند و نه ارتشی وجود دارد و نه مقاومت حقیقی. آمریکاییان باید در یک راهپیمایی تاکتیکی یگانهای خود را بگونه‌ای در عراق به پراکنند و بغداد را به تصرف درآورند که بیانگر یک "پیروزی ابرقدرت‌مندانه" باشد. لذا باقیمانده حکومت عراق نه تنها جریان تبلیغی در وجود "سعید الصحاف" متجلی می‌شود و مصاحبه‌های روزانه او، که در حقیقت بخشی از یک نمایشنامه تلقی می‌شود که بر آن توافق شده و آن چه که از سازمان تبلیغات بعثی باقیمانده است مجری آن می‌باشد.

ج) تبلیغات بعثی‌ها پس از اشغال عراق:

آن چه که مسلم است شرایط سیاسی، نظامی، امنیتی منطقه و عراق در عمل کاملاً عوض شده است از سوی دیگر نظامات خاص خشک بعثی‌ها در عراق و از جمله نظام تبلیغاتی آن کاملاً برهم خورده و دیگر نه از آن سازمان خبری است و نه از آن سازماندهی و اصولاً منطق بازی تبلیغی نیز بر هم خورده است. اما با توجه به شرایط و قراین این‌گونه تصور می‌شود که قالب جدیدی از شبکه تبلیغاتی بعثی در عراق به عنوان یک شبکه نیمه مخفی و حتی مخفی شکل می‌گیرد که در محیط فرهنگی پس از فروپاشی نظامیان به نوعی در معادلات و رفتارهای تبلیغی عراق نقش ایفا می‌کنند. البته رفتار آنها نیز وابسته به شرایط آینده و دیگر جلوه‌های وجودی حزب بعث از بین رفته دارد. بنده بعید می‌دانم که ریشه‌های این اندیشه غلط و این جرثومه فساد از بین رفته باشد و هرازگاهی ممکن است در جای دیگر سرباز نهد. که نمودهای آن کاملاً در عراق کنونی نمایان است.

والسلام 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات