تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۲ - ۰۳:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۶۱۹۲۶
واکنش‌های آمریکا و غرب در قبال تحولات بعد از مرسی

مصر به کدام سو می‌رود؟


جعفر بلوری

امروز مصر دچار یک دو دستگی تمام عیار شده و هیچ یک از طرفین حاضر به مصالحه یا رسیدن به یک توافق ولو نسبی نیستند. این دودستگی، هم در میان مردم مشهود است و هم رگه هایی از آن در میان ارتش و مسئولان این کشور دیده می شود.

طبق اخبار و گزارش های منتشر شده، میلیون ها مصری عموما سکولار و قبطی که با عضویت در «جنبش تمرد» مقدمات برکناری مرسی را فراهم کردند، طرفدار اقدامات ارتش و دولت موقت این کشور هستند و هر جا که لازم دیده اند با ریختن به خیابان ها علاوه بر حمایت از ارتش، بعضا به طور مستقیم با طرفداران طیف مقابل به جنگ و درگیری پرداخته اند. در مقابل میلیون ها اخوانی پیرو حکومت شریعت را داریم که هفته هاست در شهرهای مختلف این کشور برای بازگشت مرسی به قدرت می جنگند. این یعنی دو دستگی در میان مردم.

استعفای محمد البرادعی، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین رهبران اپوزیسیون از معاونت ریاست جمهوری مصر در کنار استعفا یا خانه نشینی برخی چهره های سیاسی و مذهبی با نفوذ این کشور مثل شیخ الازهر در کنار فرار شمار زیادی از سربازان ارتش نیز به خوبی گویای وجود شکاف و اختلاف بین حاکمان و نخبگان سیاسی، نظامی و مذهبی این کشور است. حال به این اوضاع، این را هم اضافه کنید که الازهر با ارتش و یوسف قرضاوی (رهبر معنوی گروه های افراطی و جهادی مصر) با مرسی است! و هر روز هر یک علیه دیگری فتوای ارتداد، قتل و ... صادر می کند!

اخوانی ها شاید از ادامه اعتراض ها -حتی به قیمت کشته شدن هزاران نفر- به دنبال گرفتن امتیازاتی ولو اندک در دولت آینده هستند. این گروه اسلامگرا تا کنون نشان داده حاضر به کوتاه آمدن از خواسته های خود نیست. کشته شدن دست کم 3000 نفر (غالبا از طرفداران اخوان) در طول ناآرامی های پس از برکناری مرسی(12 تیر 92 به این سو) و تاکید برادامه مبارزه تا سرنگونی «کودتاگران» گویای این حقیقت است. اما ارتش و دولت موقت مصر نیز عملا نشان داده اند، بر خلاف اظهارات خود، حاضر به دادن امتیاز در خور توجهی به اخوانی ها نیستند و در این راه حتی حاضر به دادن هر هزینه ای هستند!طبیعی است که ادامه روند اختلافات و دو دستگی‌ها، خطرات زیادی برای آینده این کشور مهم منطقه و کشورهای شمال آفریقا خواهد داشت.

چرا رویکرد منفعلانه؟

به این اختلافات اضافه کنید نوع رویکردهای داخلی و موضع گیری های قدرت های تاثیر گذار خارجی را که روی هم رفته می تواند «آینده تاریکی» را هم برای مصر و هم برای مناطقی از شمال آفریقا پدید آورد.

واکنش های به ظاهر منفعلانه و متناقض آمریکا به عنوان کشوری که دارای نفوذ و منافع زیادی در مصر است نیز کمک زیادی به نزدیک شدن این کشور مهم آفریقایی به این «آینده تاریک» می کند.

به نظر می رسد کاخ سفید در واکنش به تحولات مصر بر خلاف ظاهر، کاملا طبق برنامه عمل می کند. در اهمیت مصر برای آمریکا همین بس که منافع این کشور به نوعی با منافع رژیم صهیونیستی گره خورده است. موقعیت تاریخی و ژئوپولیتیکی مصر، منطقه مهم سینا، ارتش قدرتمند این کشور، پیمان کمپ دیوید و... قطعا آن قدر اهمیت دارند که آمریکا سالانه یک و نیم میلیارد دلار به این کشور اختصاص دهد. بنابر این پذیرفتن این مسئله که آمریکا در واکنش به تحولات مصر منفعلانه عمل می کند یا برنامه ای برای آن ندارد منطقی به نظر نمی رسد. به خصوص این که بخواهیم برای اثبات این «بی برنامگی و انفعال»، به اظهارات مقامات رسمی این کشور اکتفا کنیم!

ایالات متحده در طول تاریخ همواره نشان داده برای به دست آوردن منافع خود یا رژیم صهیونیستی از هیچ اقدامی دریغ نمی کند و حتی اگر لازم ببیند، به کلیدی‌ترین متحدان خود پشت پا می زند. رسوایی اخیر آژانس امنیت ملی آمریکا و جاسوسی از کلیدی ترین متحدان اروپایی تنها یکی از این موارد است.  این دریغ نکردن ها گاهی می تواند به شکل مداخله و گاهی هم به شکل عدم مداخله نمود پیدا کند.

به عنوان مثال وقتی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال88 در ایران یک نفر به نام ندا آقاسلطان به شکل مرموزی کشته می شود(آن هم با هزاران اما و اگر) آن گونه پر سر و صدا وارد معرکه شده و به قول معروف، زمین و زمان را به هم می ریزد.  اما وقتی صدها نفر روزانه آشکارا در مصر قتل عام می شوند، رئیس جمهور این کشور تنها به ابراز نگرانی اکتفا کرده و می گوید، در اعتراض به این قتل عام، یکی از مانورهای نظامی مشترک خود با مصر را در آینده لغو می کند!

برای یافتن برنامه و نیت واقعی واشنگتن، کافی است به نتیجه ای که مصر با ادامه روند جاری به آن خواهد رسید دقیق شویم. به نظر می رسد، مصر در صورت ادامه وضع موجود دیر یا زود با هرج و مرج گسترده داخلی، انفجارهای تروریستی، جرم و جنایت و در یک کلام با یک جنگ داخلی ویرانگر مواجه خواهد شد که برخی علائم آن مدتی است آشکار شده است.

نگاهی به اخبار منتشر شده از تحولات و ناآرامی های چند ماه اخیر این کشور نشان می دهد، بزهکاری، جرم، سرقت و تجاوز و جنایت در این کشور به شدت افزایش یافته و بسیاری از مردم به سلاح های سبک و حتی سنگین مسلح شده اند. انفجار چندین خودروی بمب‌گذاری شده در میان تحصن کنندگان در میدان رابعه العدویه، حمله مسلحانه و سرنگونی یک بالگرد ارتش در میدان رامسیس، به آتش کشیده شدن صدها خودرو، کلیسا، ساختمان های بزرگ تجاری، و حضور پر رنگ گروه های تروریستی منتصب به القاعده نتایجی است که مصر تا کنون به آنها رسیده و در صورت ادامه-که شواهد و قرائن از ادامه دار بودن آن حکایت دارند- این کشور حتما به سرنوشت سوریه دچار خواهد شد. اینجاست که می توان راز انفعال! آمریکا و غرب در مواجهه با تحولات مصر را یافت.

چندی پیش سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان، یکی از اهداف آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی از دامن زدن به ناآرامی های سوریه را، ارتش قدرتمند و منسجم بشار اسد عنوان کرد. به گفته نصرالله، رژیم صهیونیستی وجود ارتش قدرتمند در منطقه را بر نمی‌تابد لذا با سوء استفاده از تحولات منطقه، به دنبال تضعیف کشورهایی است که دارای ارتش منسجمی هستند. بنابر این یکی از دلایل تمایل غرب نسبت به حل نشدن بحران مصر را می توان در جایگاه ارتش این کشور جست و جو کرد.

جایگاه ارتش در مصر

ارتش مصر (لااقل تا پیش از تحولات جاری در مصر) توانسته از خود سابقه‌ درخشانی در اذهان به جا گذارد. این نهاد با کودتای 1952 افسران آزاد، حکومت سلطنتی مصر را برانداخت. نقطه‌ عطف فعالیت‌های ارتش، شرکت در سه جنگ 1956، 1967 و 1973 علیه رژیم صهیونیستی بود که در تمام جهان عرب، هم برای ارتش و هم برای جمال عبدالناصر (در دو جنگ 1956 و 1967) پرستیژ خاصی کسب کرد طوری که این نهاد نظامی در بین مردم به «نیروی میهن‌پرست» معروف شد. در انقلاب فوریه 2011 علیه حسنی مبارک نیز ارتش اعلام کرد علیه مردم به زور متوسل نخواهد شد و از حقوق مشروع آنها حمایت خواهد کرد.

علاوه بر این، ارتش مصر در فعالیت‌های اقتصادی که با بطن اجتماع در ارتباط است نیز حضور چشمگیری دارد. هتل‌ها، بیمارستان‌ها، نانوایی‌ها، مرغداری‌ها یا خودروسازی‌ها و شبکه‌ توزیع بنزین، از جمله قلمروهای پنهان ارتش مصر هستند. ارتش مصر تقریباً در تولید همه چیز، اعم از اسلحه، قیچی، چرخ خیاطی، لوازم آرایش، لباس زیر تا لوازم باغچه دست دارد.

نشریه‌ آلمانی «هندلز بلات» در این باره می‌نویسد: حتی صندوق‌های رأی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2012 که منجر به پیروزی محمد مرسی شد نیز تولیدات یک کارخانه‌ نظامی بودند. شمار سربازان ارتش مصر بالغ بر 420 هزار نفر است. این ارتش نه تنها یکی از بزرگ‌ترین نیروهای نظامی منطقه به حساب می‌آید، بلکه مجموعه‌ای از شرکت‌های مختلف را زیر پوشش خود دارد. می‌توان این مجموعه را که بین 8 تا 30 درصد قدرت اقتصادی مصر است، یک «امپراتوری اقتصادی در سایه» خواند. سربازان وظیفه‌ در مصر موظف‌اند چند ماه از خدمت اجباری خود را در یکی از مؤسسات خصوصی ارتش بگذرانند.

با این تفاسیر می توان نتیجه گرفت، آمریکای تحت سلطه رژیم صهیونیستی نمی خواهد در کنار سرزمین‌های اشغالی فلسطین، ارتش پرقدرتی باشد، ولو این ارتش به لحاظ مالی و آموزشی وابسته باشد.

پایگاه خبری «الاوسط» چندی پیش از یک پژوهش 1736 صفحه‌ای چهار گروه تحقیقاتی پژوهشی امنیتی نظامی وابسته به پنتاگون پرده برداشت که طی آن آمریکایی‌ها براساس یک طرح امنیتی، فروپاشی 4 نیروی نظامی در منطقه تا پایان سال 2015 را بطور جدی دنبال می کنند. در این پژوهش، نام مصر در کنار سوریه، عربستان و ایران قرار دارد.

بر اساس این تحقیق، برای فروپاشی ارتش مصر فقط به 10 ماه زمان نیاز است چرا که ارتش مصر در ماه‌های اول درگیری دچار شکاف داخلی شده و از صحنه خارج خواهد شد!

راهکار:

بسیج و تلاش نخبگان سیاسی و به طور کلی ظرفیت‌های داخلی می تواند به تنهایی حلال این مشکلات باشد. یکی از مهم ترین دلایل به نتیجه نرسیدن تلاش‌های داخلی برای پایان دادن به ناآرامی های مصر، شاید به عدم درک کافی طرف های درگیر از شرایطی باشد که این کشور وارد آن شده است. شنیده شده نخبگان دانشگاهی و سیاسی مصر بارها با ارائه طرح‌های چند بندی طرفین را به حل مسالمت آمیز و سیاسی اختلافات دعوت کرده اند. اما این طرح ها در عمل در همان حد اطلاع رسانی در رسانه ها کاربرد داشته و هیچ یک از طرفین به آن توجهی نکرده اند.

به نظر می رسد هیچ شخص، سازمان یا گروهی بهتر از نخبگان خود این کشور با آن تمدن چند هزارساله نتوانند بر این مشکلات پیروز شوند. کافی است هر یک از طرف های درگیر اندکی از خواسته های خود به نفع دیگری کوتاه آمده خیلی زود مقدمات برگزاری یک انتخابات عادلانه را فراهم سازند. البته ارتش به عنوان یک نهاد پر قدرت و پرنفوذ باید مقدمات برگزاری یک انتخابات سالم را مهیا کرده و با دقت در انجام این وظیفه، مانع از وقوع مجدد ناآرامی ها شود.

یکی دیگر از مشکلات امروز مصر، حاکم شدن نگاه فرقه ای مذهبی و در نتیجه، شعله ور شدن جنگ های طایفه ای است. در چند روز گذشته بارها شنیده شده بخش تندروی اخوانی ها اقدام به آتش زدن کلیساها کرده اند. یا قبطی ها در اعتراض به خشونت های فرقه‌ای، در خیابان های قاهره تظاهرات کرده و درگیر شده اند.

راه اندازی جنگ های مذهبی و فرقه ای همان پروژه‌ای است که اکنون در سوریه در جریان است و کشورهایی مثل قطر و عربستان نیز با حمایت های مالی و نظامی به آن دامن می زنند. به نظر می رسد، رهبران سیاسی و مذهبی تمام طرف های درگیر در مصر،  باید بخشی از تلاش های خود را صرف ایجاد اتحاد ولو سیاسی کنند و مردم را از نتایج راهی که امروز در پیش گرفته اند آگاه کنند. مردم مصر باید بدانند کسانی که در مصر یا سوریه کشته می شوند مسلمانند و آمریکا و غرب با جانبداری از یک طرف، عملا به آتش جنگ و اختلاف دامن می زنند تا از این طریق هم آتش جنگ و اختلاف در کشورهای اسلامی روشن بماند، هم کشورهای اسلامی تضعیف شوند، هم مسلمانان کشته شوند، هم سلاح های آنها به فروش برود، هم مسلمانان که به نام جهاد از کشورهای غربی عازم منطقه می شوند، از غرب دور شوند و از همه مهم تر، رژیم صهیونیستی در منطقه ای که مملو از دولت های ضعیف، وابسته و بدون قدرت نظامی است، نظاره گر تحقق نقشه موهوم سرزمین موعودش باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات