تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۶۲۹۹۸
بازخوانی ابعاد و عرصه‌های جنگ نرم در گفت‌وگو با دکتر علی‌محمد نائینی

باید قرارگاه‌های جنگ نرم را برپا کرد

مقدمه: جنگ نرم، جدیدترین شیوه دشمنان برای مقابله با کشورهای مستقل، سالیانی است که وارد حوزه استراتژی‌های بین‌المللی شده است. جنگ نرم بر پایه قدرت نرم و با ابزارهای مختلفی همچون رسانه آنچنان نیازمند تدقیق و تبیین‌های شفاف است که به نظر می‌رسد چندان مجالی برای توضیح آن به دست نیامده است. بی‌گمان آن چیز که امروز بر این اساس بیش از پیش نیاز آن احساس می‌شود معرفی جنگ نرم از سوی نخبگان برای افراد جامعه است تا از این طریق ضمن بالا بردن بصیرت جامعه در راستای مقابله با این حرکت خزنده گام برداریم. روزنامه «جوان» در گفت‌وگویی تفصیلی با علی‌محمد نائینی رئیس دانشکده فرهنگی ـ اجتماعی دانشگاه امام حسین(ع) به بررسی ابعاد مختلف جنگ نرم و راهکارهای مقابله با آن پرداخته است. سردار نائینی در این گفت‌وگو ضمن توضیح و تبیین جنگ نرم راهکار مقابله با آن را به تعبیر رهبر معظم انقلاب این جمله می‌داند: «بشناسیم و بشناسانیم.»

* واژه جنگ نرم و تهدید نرم از چه زمانی وارد ادبیات سیاسی شد و هدف از طرح این موضوع چه بوده است؟

** رویارویی فکری و عقیدتی و هنجاری پیشینه‌ای طولانی دارد و می‌توان گفت از زمانی که زندگی اجتماعی شکل گرفت تمام گروه‌های جوامع بشری، به دنبال تأثیرگذاری روی فکر و اراده دیگران بودند. در گذشته بشر و در بین تمام گروه‌های اجتماعی این رویارویی نرم را می‌بینیم. در جنگ‌های گذشته که در حوزه سیاسی شکل گرفته، این رویارویی کاملاً محسوس است، اما آن چیزی که به عنوان جنگ و تهدید و نگاه نرم‌افزار نه به حوزه امنیت داریم، در دهه‌های اخیر و زمان فروپاشی نظام دوقطبی مطرح شد.

در زمان مطرح شدن موضوع نظم نوین جهانی، عده زیادی معتقد بودند که فروپاشی شوروی به معنای فروپاشی یک ایده و مدل است. ناکارآمدی این ایده بیانگر ناکارآمدی کمونیست در جهان بود و رویکرد جدید،‌ راهبرد جهانی‌سازی فرهنگ لیبرال دموکراسی است. در واقع جهانی‌سازی فرهنگ و اندیشه لیبرال دموکراسی در دستور کار قرار گرفت.

* هدف از این تغییر رویکرد و نگاه چه بود؟

** هدف اصلی در این نگاه، تغییر نظام‌های سیاسی است. بحث جنگ تمدن‌ها و نظریه هانتینگتون این است که دوره جدید، دوره معارضه تمدنی است. این نظریه تمدن‌ها را به هشت گروه تقسیم می‌کند و سپس می‌گوید تنها تمدنی که ظرفیت معارضه و مقابله را دارد، تمدن اسلامی است؛ کانون این تمدن هم محدوده ایران است.

بنابراین هانتینگتون در دوره جنگ سرد، برخورداری از فرهنگ و تمدن را مظهر قدرتمندی عنوان می‌کند. دو فرهنگ تمدن لیبرال دموکراسی و اسلام را به عنوان فرهنگ‌های دارای ظرفیت مقابله و رویارویی معرفی می‌کند. بنابراین ظرفیت‌ها و نقاط ضعف دو فرهنگ را مطرح و هشت راهبرد توصیه می‌کند. تکیه‌گاه اصلی این راهبردها این است که ما باید از انسجام و همگرایی در جهان اسلام جلوگیری کنیم؛ از الهام‌بخشی فرهنگ و تمدن اسلامی جلوگیری کنیم و اتحاد و همگرایی در فرهنگ لیبرال دموکراسی افزایش دهیم. فوکویاما و هابرماس هم نظریه‌هایی را مطرح کردند و در نهایت در این زمینه نظریه‌پردازی شد. بنابراین به صورت جمع‌بندی اگر بگوییم پس از فروپاشی شوروی رویکرد بین‌الملل به سمت رویکرد نرم‌افزارانه رفت، در رویکرد نرم تلاش می‌شود که با استفاده از دیپلماسی بر رفتار نخبگان در دنیا تأثیر گذاشته شود. با استفاده از محصولات فرهنگی و ظرفیت‌های رسانه‌ای بر هنجارها، رفتارها و مدل‌های سیاسی دیگران تأثیر می‌گذارد.

بنابراین در این دوره آمریکایی‌ها به این نتیجه می‌رسند که ترغیب و تهییج لیبرال دموکراسی یا به عبارت دیگر لیبرالیزه کردن جهان غیر لیبرال، یک رسالت جدی است. طرح خاورمیانه بزرگ در همین چارچوب است. این طرح به دنبال لیبرالیزه کردن جهان اسلام است. در اینجا جهان غرب به دنبال مهار فکری است. مهار فکری یعنی جلوگیری از جهانی شدن فکر و مدل اندیشه اسلامی. با توجه به تغییر در کارکرد ناتو که از سال 1947 به عنوان پیمان آتلانتیک شمالی برای مقابله با بلوک شرق به وجود آمد؛ بنابراین برای هویت بخشیدن به این نهاد کارکرد جدیدی برای آن تعریف شد. رسالت ناتو این شد که عملاً در جهان غیر غرب توسعه پیدا کند و کارکرد آن از نظامی به سیاسی ـ فرهنگی تغییر پیدا کرد. رسالت اصلی ناتو مبارزه با جهان غیر لیبرال و لیبرالیزه کردن آن است. ناتو در دوره جدید اندیشه لیبرال دموکراسی را در فرهنگ، سیاست و اقتصاد نهادینه کرد، البته در دوران جنگ سرد جنگ نرم هم از قبیل جنگ رسانه‌ای و روانی داشتیم که بسیار پیچیده بود.

* به نظر می‌رسد بلوک غرب به سردمداری آمریکا جنگ روانی سنگینی علیه بلوک شرق با راه‌اندازی شبکه‌های رادیویی انجام داد. فکر می‌کنید هدف ازاین کار چه بود؟

** هدف آنان این بود که ناکارآمد بودن اندیشه‌های کمونیست را در کشورهای بلوک شرق القا کنند و این کار را کردند و یکی از دلایل فروپاشی شوروی جنگ نرمی بود که غربی‌ها علیه مدل و اندیشه کمونیست انجام دادند. این مدل از درون فرو ریخت. به همین دلیل در ادامه می‌بینیم که در کشورهای تازه استقلال‌یافته به راحتی دولت جابه‌جا می‌شود. دلیل این جابه‌جایی راحت دولت نیز این است که کمونیست عقبه‌ای ندارد و باورهای مردم مخدوش شده است.

* اگر موافق باشید به تفاوت قدرت نرم و جنگ نرم بپردازیم، شما فرق این دو را چه می‌دانید؟

** قدرت یعنی توان اعمال اراده به دیگری. شما زمانی قدرتمند هستی که بتوانی اراده خود را به دیگران تحمیل کنی. اعمال قدرت روش‌های مختلفی دارد. قدرت مؤلفه‌های متفاوتی دارد؛ سیاسی، اجتماعی، امنیتی، دفاعی، اطلاعاتی، علمی و... قدرت نرم یک کشور زمانی است که توان شکل دادن به باورهای دیگران را داشته باشد. یک کشور اگر امکان تحمیل اراده به دیگران را در حوزه باور و اندیشه داشته باشد از قدرت نرم برخوردار است، بتواند روی علایق و ارزش‌های دیگران تأثیر بگذارد، روی انتخاب‌های دیگران تأثیر بگذارد.

* پس می‌توان گفت که دیپلماسی هم بخشی از قدرت نرم است؟

** بله، زمانی می‌توان گفت یک کشور از قدرت نرم برخوردار است که از قدرت دیپلماسی خود و از قدرت فرهنگ خودش برای تأثیرگذاری دیگران استفاده کند. فلسفه هم در این است که کسانی که طرفدار قدرت نرم هستند و بر جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت تأکید می‌کنند، اینها معتقدند که کاربرد زور و قدرت نظامی زمانی میسر است که از قبل سیستم روانی و اجتماعی فروریخته باشد یا آن سیستم روانی و اجتماعی را خودشان ایجاد کرده باشند. تا زمانی که قدرت ایستادگی است و تا زمانی که یک ملت به ایده و الگو و روشی که با آن زندگی می‌کند اعتقاد و باور دارد، ممکن است بخش‌هایی از سرزمین‌ فتح بشود و یگان‌ها شکست بخورد، اما در پرتو این جنگ نظامی یک برانگیختگی، یک انسجام و یک بسیج اجتماعی همانند هشت سال دفاع مقدس شکل می‌گیرد. چون باورها جدی است. بنابراین قدرت و تهدید ارتباط مستقیم دارد یعنی هر چه قدرت نرم بیشتر باشد آسیب‌پذیری و تهدیدات کمتر است.

راه اعمال و منابع قدرت نرم برای یک بازیگر و کشوری که واجد شرایط لازم نیست تهدید به شمار می‌رود. در واقع کشوری که دارای جذابیت‌های لازم در فرهنگ، سیاست خارجی و داخلی باشد و اراده خود را به صورت غیر مستقیم و با روش‌های غیر نظامی بر کشورهای هدف تحمیل کند، این کشور قدرت نرم دارد.

* جنگ نرم چه ویژگی‌هایی دارد، فرق آن با جنگ سخت و نیمه سخت چیست؟

** جنگ نرم یک پدیده پیچیده و خزنده است. به این معنا که افراد به سختی فرآیند تکوین جنگ نرم را درک می‌کنند. در جنگ سخت لبه جلویی جنگ، قرارگاه‌های دشمن، یگان‌های دشمن، ابزار دشمن و... را تشخیص می‌دهید، اما در جنگ نرم اینگونه نیست. در جنگ نرم فضا بسیار پیچیده و فتنه‌وار است و به راحتی نمی‌توان تشخیص داد که ضربه از کجا وارد می‌شود و ممکن است خود طرف ناآگاهانه در جبهه دشمن قرار بگیرد. نکته دوم اینکه جنگ نرم بسیار کند و تدریجی است. دلیل هم این است که جنگ نرم حوزه ادراکات و عواطف را هدف قرار می‌دهد و تغییرات در حوزه باور و ارزش‌ها زمانبر است.

نکته سوم این است که جنگ نرم علاوه بر اینکه نامحسوس است در بسترهای اجتماعی شکل می‌گیرد، بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ما بستر اعمال تهدید نرم دشمن می‌شود. به عبارت دیگر برخلاف جنگ سخت که به راحتی قابل برآورد است، اما جنگ نرم آمیخته به مسائل اجتماعی است و برآورد وضعیت و تهدید در حوزه جنگ نرم بسیار پیچیده و سخت است.

علاوه بر این در جنگ نرم از قدرت نرم که همان ابزارهای سیاسی، فرهنگی و حقوقی است استفاده می‌شود. این ابزارها رسانه، احزاب، سازمان‌های مردم‌نهاد، مراکز علمی، هنری و آموزشی است که از اینها برای اعمال قدرت در جنگ نرم استفاده می‌شود.

جنس جنگ نرم مقابله فکری و علمی است که در آن تلاش می‌شود با تئوری‌پردازی علمی صاحبان فکر و علم در این صحنه به جنگ یک نظام سیاسی می‌روند. بنابراین اینجا جنگ با مبانی، مدل و اندیشه در حوزه‌های مختلف است. به همین جهت اندیشمندان، دانشگاه‌ها و مراکز علمی درگیر جنگ نرم هستند. باید گفت نقش اصلی را در جنگ نرم، این مراکز به عهده دارند. به همین خاطر رهبر معظم انقلاب به حضور نخبگان تأکید دارند. علاوه بر این رکن اساسی جنگ نرم رسانه‌ها هستند و نقششان بسیار جدی و تعیین‌کننده است. رسانه‌ها روی باورها تأثیر می‌گذارند و توسعه شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های فضای سایبر بر همین اساس است. علاوه بر این رهبران و اهداف جنگ نرم نامشخص است.

در حقیقت رهبران پشت صحنه ایستاده‌اند. مراکز مطالعاتی آمریکا، نظریه‌پردازان و نهادهایی که از انقلاب‌های رنگی حمایت می‌کردند تمام پشت صحنه بودند و این موضوع برای مردم محسوس نیست. درک رهبران، اهداف، فرآیند جنگ نرم، سازوکار و مجریان جنگ نرم کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است.

* با توجه به تعاریف شما جنگ نرم در چه عرصه‌هایی ظهور و بروز پیدا می‌کند؟

** جنگ نرم در عرصه‌های مختلف اتفاق می‌افتد و اکنون در دستور کار غربی‌هاست. یکی از عرصه‌ها، عرصه حکومت است و به طور کل در این عرصه تلاش می‌شود که نظام به لحاظ کارآمدی به چالش کشیده شود و مدل و الگوی اداره کشور در حوزه سیاسی ناکارآمد جلوه داده شود و این با برجسته کردن آسیب‌ها، ضعف‌ها، مشغول‌سازی کشور و نخبگان به مسائل حاشیه‌ای کاذب و تضعیف نهادهای تعیین‌کننده در حاکمیت، صورت می‌پذیرد. در واقع اعتبارزدایی، اعتمادزدایی و مشروعیت‌زدایی از نظام سیاسی و حاکمیت بخشی از این عملکرد است.

حوزه دوم نخبگان هستند. در این عرصه دو کار اساسی صورت می‌گیرد. یکی در عرصه ادراک و اندیشه است یعنی تلاش می‌کنند روی اطلاعات و تحلیل‌های نخبگان تأثیر بگذارند. بنابراین در جنگ نرم جسم کشته نمی‌شود بلکه این ذهن است که مورد هدف قرار می‌گیرد، حوزه دوم تأثیرگذاری روی عزم و اراده نخبگان است.

نخبگان زمانی که به صحنه نمی‌آیند یا از بصیرت لازم برخوردار نیستند یا دچار انحراف فکری، سیاسی و اخلاقی شده‌اند در حقیقت تحت تأثیر جریان مخالف قرار گرفته‌اند.

عرصه سوم، حوزه اجتماعی و مردم است. ما به برکت حضور قاطبه مردم در عرصه‌های مختلف اجتماعی و رهبری هوشمندانه مقام معظم رهبری، محبوبیت و عمق راهبردی رهبری در بین ملت، مشکل جدی نداشتیم اما دشمن سرمایه‌گذاری شگفت و بسیار سنگینی در این حوزه کرده، اما نتوانسته بین مردم و حاکمیت شکاف ایجاد کند. نقش مردم مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های نظام است و این نقش بسیار جدی است. در جنگ نرم مردم به سه دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته همراه هستند که جمعیت آنها قابل اعتنا نیست، اما سعی می‌کنند با حمایت مالی و حقوقی از این جمعیت حمایت کنند. جنگ نرم در اینجا تثبیتی است.

گروه دوم جمعیت‌های مخالف و معارض هستند که دل در گرو انقلاب اسلامی دارند و در صحنه‌های انقلاب اسلامی حضور فعال و مؤثری دارند.

در خصوص این جماعت می‌گویند که ما باید روی آنها کار کنیم و آنها را از درون استحاله و باورهایشان را مخدوش کنیم.

گروه سوم جمعیت‌های بی‌تفاوت هستند. جمعیتی که پیش‌فرض‌های ثابتی ندارند. در جنگ نرم تلاش بر این است که این مردم را با خود همراه کنند. در انتخابات اخیر جریان برانداز برآورد غلطی از این دسته داشت و گمان می‌کرد اینها عده زیادی هستند و می‌توانند از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و در حقیقت آنها را یک جمعیت همراه کنند. با ایجاد سؤال در جامعه شبهه ایجاد می‌شود. سؤال و شبهه وقتی تکثیر شد تبدیل به باور می‌شود و جایگزین باورهای قبلی می‌شود و همین باعث می‌شود که ارزش‌ها را به چالش بکشد و تمامی اینها باعث می‌شود در عرصه‌ای که باید حضور داشته باشد، حاضر نشود. عرصه بعدی، عرصه علمی است و عرصه بسیار جدی‌ای است.

مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی ما، مراکز علمی و آموزشی ما، هدف جنگ نرم هستند. آنچه مقام معظم رهبری اخیراً در خصوص ضرورت تحول در حوزه علوم انسانی مطرح کردند، در همین خصوص قابل بررسی است. بسیاری از منابع درسی ما با مبانی فکری و اندیشه‌ای ما تعارض دارد. خوشبینانه اگر بگویم بهترین کتاب‌های در حال تدریس در دانشگاه‌های ما، کتاب‌های ترجمه شده 20 سال قبل و نظریه‌های منسوخ شده علوم انسانی است و در دانشگاه‌های ما با ولع و باور خاصی توسط اساتید تدریس می‌شود.

از طرف دیگر امروز در هر لحظه یک سوژه و شبهه از طریق رسانه‌ها تولید می‌شود و این سوژه تبدیل به متن، کلیپ، عکس و قصه در فضای سایبر می‌شود و حجم جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی به خصوص در این حوادث اخیر از این طریق بسیار چشمگیر بود. متأسفانه ما عرصه رسانه را کم مورد توجه قرار می‌دهیم.

* با توجه به تعریف شما جنگ نرم چه زمانی به نتیجه می‌رسد؟

** هدف از جنگ نرم هم مقابله با قدرت نرم است و در جایی که نظام سیاسی از قدرت نرم لازم برخوردار است، جنگ نرم به نتیجه نمی‌رسد. جنگ نرم زمانی به نتیجه می‌رسد که یک کشور از سرمایه‌های اجتماعی لازم برخوردار نباشد، از فرهنگ غنی و از روحیه ایستادگی و مقاومت برخوردار نباشد، در محیط خارجی عمق راهبردی لازم را نداشته باشد و قدرت هنجارسازی و تأثیر بر رفتار در محیط خارجی را نداشته باشد.

* با توجه به گفته‌های شما اگر بپذیریم که هدف اصلی در جنگ نرم مقابله با قدرت نرم است و قدرت نرم دیگران برای ما تهدیدی نرم، آن وقت در این نبرد شکل نامتقارن بودن این جنگ ممکن است؟

** در جنگ نرم حالت نامتقارن نداریم؛ چرا که ما هم دارای قدرت نرم هستیم و می‌توانیم تهدید نرم داشته باشیم.

جنگ نامتقارن یک جنگ تمام عیار شبکه‌ای و موزائیکی است که سراسر یک سرزمین را دربرمی‌گیرد، کشوری که از ظرفیت‌های مردمی و اجتماعی برخوردار باشد، در جنگ متقارن از ظرفیت‌های متقابلی برخوردار خواهد بود که ما همین ظرفیت‌های مردمی را بخشی از قدرت نرم می‌دانیم. حرف ما این است که در جنگ نامتقارن، قدرت نرم ما ابزار اصلی مقابله است. کشوری که از قدرت نرم بالایی از حیث علمی فرهنگی و ایدئولوژیک برخوردار است، جاذبه خاصی برای مردم خودش ایجاد می‌کند و در واقع تولید قدرت می‌کند. از همین رو در مقابل تهدید آسیب‌پذیر نیست. کشورهایی که از ابزار رسانه‌ای قوی بهره‌ می‌گیرند از قدرت نرم بالایی برخوردار هستند. اینها ابزارهای جنگ نرم است. به خودی خود این ابزارها اطلاعات، باورها، روحیات و تمایلات اینها را دستکاری می‌کند. محیط بین‌المللی، محیط رویارویی بازیگران مختلف است. هر کشوری دارای یک استراتژی و اهداف و منافع ملی است. همه بازیگران تلاش می‌کنند اهداف خود را در محیط خارجی پیگیری کنند.

برای پیگیری منافع ملی خودشان از همه منابع قدرت استفاده می‌کنند. یکی از منابع قدرت هم قدرت نرم است. کشوری از قدرت نرم بیشتری برخوردار است که بتواند میدان بازی بیشتر تعریف کند و این میدان را از دیگران بگیرد و تأثیرگذاری بیشتری روی رفتار دیگران داشته باشد. در این محیط نیز همانند محیط نظامی آفند داریم. آفندکننده است که موفق است؛ یعنی ما باید قدرت نرم داشته باشیم که در محیط‌های مختلف حضوری فعال داشته باشیم و میدان بازی را از دیگران بگیریم.

* تغییر فاز عملیاتی غرب در مقابل ایران را در دهه‌های مختلف چگونه ارزیابی می‌کنید، اصولاً چرا بعد از چندین سال به جنگ نرم رسیدند؟

** دشمنان انقلاب در یک دهه مقابله سخت و نیمه سخت با انقلاب داشتند، امید بستند به دولت موقت و بنی‌صدر برای همراهی با غرب به برخی از جریانات امید بستند و با نفوذ در دستگاه‌های سیاسی امیدوار بودند که بتوانند اهداف و منافع سیاسی خود را پیگیری کنند. وقتی راهکارهای مختلف جواب نداد، جنگ هشت ساله را تحمیل کردند.

بعد از جنگ، تهاجم فرهنگی علیه انقلاب آغاز شد؛ تهاجم برای به چالش کشیدن باورهای انقلابی مردم. این تهاجم به تهاجم سیاسی تبدیل و ساختارها و اسنجام نظام و ارکان به چالش کشیده شد.

غربی‌ها خیلی جالب می‌گویند که انقلاب اسلامی گفتمان نوینی را پدید آورده که بعد نرم و فرهنگی بر سایر ابعاد ترجیح دارد.

این واقعیت به سبب احیای نظام ارزشی مبتنی بر یکسری ویژگی‌های ارزشی و مذهبی ملی است که هویتی به ملت ایران داده است که این هویت، مردم ایران را از سایر مردم متمایز می‌کند. ایشان معتقد است که مقابله سخت جواب نمی‌دهد. برای تغییر این هویت باید کاری کنیم که این باورها از درون به چالش کشیده شود. ایجاد فاصله بین ملت و نظام و ابعاد فرهنگی باید مورد آماج قرار بگیرد؛ این را باید به چالش کشید.

هویت تاریخی و فرهنگی و انسجام ملت ایران باعث ماندگاری و انسجام درونی نظام است. بنابراین باید هویت فرهنگی و احساس فراگیری نظام بین ملت را از بین برد تا کلید اصلی تغییرات را کشف کنیم؛ این با اقدام نظامی به دست نمی‌آید. اعتمادزدایی و اعتبارزدایی یکی از راهبردهای اصلی جنگ نرم است.

شما به راهبردهای آمریکا نگاه کنید. اینها هر سال استراتژی امنیت ملی خود را تدوین می‌کنند. در سندهای رسمی این استراتژی که آمریکایی‌ها منتشر می‌کنند، بخش قابل توجهی مقابله نرم است. استراتژی 2006 بخش عمده مقابله نرم است. کسانی که مقابله نرم را مطرح می‌کنند، معتقدند استفاده از قدرت نظامی علیه ایران باعث می‌شود که نفرت نسبت به آمریکا در بین مردم ایران ریشه‌دارتر شود. استفاده از اقدامات خشونت‌آمیز نیز روی کار آمدن دولت هوادار آمریکا را غیرممکن می‌کند چرا که هشت سال دفاع مقدس نشان داد که قدرت برانگیختگی مردمی توسط رهبری زیاد است.

حمله نظامی انسجام و وحدت ملی را بالا می‌برد و علاوه بر این از قدرت بازدارندگی و مقابله جدی برخوردار است و رفتار متقابل ایرانیان در مقابل جنگ نظامی قابل پیش‌بینی نیست.

بی‌ثباتی و ناامنی در خاورمیانه افزایش می‌یابد. اخیراً در سند شماره 87 قدرت هوشمند که توسط آرمیتاژ منتشر شده است، مطرح می‌شود که نتیجه استفاده از قدرت سخت در عراق و افغانستان و جنگ 33 روزه و 22 روزه این شد که چهره آمریکا خراب‌تر و چهره جمهوری اسلامی و عمق راهبردی این کشور هر روز گسترش پیدا می‌کند. اینها می‌گویند که ما در خاورمیانه هر کجا می رویم ردپای ایرانی‌ها را می‌بینیم و جمهوری اسلامی یک قدرت منطقه‌ای تأثیرگذار جدی غیر قابل حذف است. اینها معتقدند که باید برای تحقق اهداف امنیت ملی، از صداهای مخالف نظام درون نظام حمایت کنیم و چهره جمهوری اسلامی را در منطقه از راه‌های گوناگون تخریب کنیم. مهار جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف و تعمیق و گسترش تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی، اخیراً در سندی که توسط یکی از نهادهای امنیتی آمریکا منتشر شده، 9 گزینه براندازی ایران را مورد بررسی قرار دادند و نهایتاً به گزینه و روش مهار می‌رسند.

هر یک از این گزینه‌ها که دو گزینه آن در حوزه دیپلماسی، سه روش نظامی و سه روش براندازی از درون توصیه می‌شود، مجموعاً هشت روش را مورد بررسی قرار می‌دهند و پیامدهای هر یک از این روش‌ها هم مطرح شده است.

* لطفاً در مورد روش‌های براندازی توضیح بیشتری بدهید؟

** جنگ نرم را می‌شود یک تلاش برنامه‌ریزی شده غیر خشونت‌آمیز برای براندازی تعریف کرد. ما انقلاب رنگی را یکی از شیوه‌های براندازی‌ نرم می‌دانیم که در بستر انتخابات به عنوان یک رویداد سیاسی بزرگ استفاده می‌شود، برای براندازی یک نظام سیاسی و جابه‌جایی یک دولت و روی کار آمدن دولت همسو و دلخواه، جالب اینجاست که از گزینه‌های داخلی نظام استفاده می‌شود که اهداف براندازان را برآورده کند. این روش در چندین کشور تجربه شده است. در 31 کشور کودتای مخملی تجربه شده بود، در هشت کشور موفق و در هفت کشور ناموفق بوده است. جالب اینجاست که در تمامی این کشورها بدون استثنا در بستر انتخابات روی داده است.

* در رابطه با دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم آیا شما تلاش رنگین در راستای کودتای مخملی را می‌بینید؟

** بله، شما دقت کنید جنس کار اینها این بوده که از طریق یارگیری نیروهای درون کشور و نظام و با رهبری و هدایت سفارتخانه‌های خارجی به ویژه انگلیس و آمریکا و پشتیبانی رسانه‌های غربی این حرکت اجتماعی علیه نظام هدایت و سازمان‌دهی می‌شود. کسانی که بازیگر کودتای مخملی بودند متأسفانه بخشی سوابق انقلابی داشتند و این سوابق انقلابی را به رخ کشیدند و از نمادهای اسلامی هم استفاده کردند.

* یعنی شما یک سلسله هماهنگی‌های داخلی و خارجی در این زمینه می‌بینید؟

** متأسفانه بله، ما قبل از انتخابات ریاست جمهوری شاهد همزمانی توصیه‌‌های راهبردی سازمان‌های باتجربه در براندازی نرم هستیم. راهبردهای سازمان سیا، استراتژیست‌های آمریکایی و خانه آزادی پیام‌هایی به داخل کشور می‌فرستند. خانه آزادی، بنیاد آزادی وابسته به سیاست. اولاً با انتشار دستورالعملی توصیه‌های این سازمان را برای صیانت از آرا در انتخابات از چند ماه قبل از انتخابات منتشر می‌کند و توصیه‌های برای عبور از قانون و شورای نگهبان در داخل کشور و همزمان کمیته صیانت از آرا شکل می‌گیرد، یعنی یک برنامه‌ریزی هماهنگ و واحدی در محیط خارجی با همگرایی برخی از جریانات داخلی که از مدت‌ها قبل در محیط داخلی زمینه‌سازی شده است و در محیط خارجی کار شده است.

افرادی با محیط خارجی ارتباط گرفته‌اند، بنابراین ما شاهد یک فتنه پیچیده داخلی و تقابل پیچیده خارجی بودیم. اسناد و مدارکی مسلم و قطعی و بدون خدشه در این زمینه وجود دارد که افرادی با خارج کشور ارتباط دارند، یعنی افرادی به خارج کشور رفتند و تجارب انقلاب رنگی به این افراد منتقل شد و پذیرفتند.

دریافت‌های مالی از خارج از کشور داریم که اسناد و مدارک آن موجود است. مسافرت‌هایی برای آموزش داریم. کسانی در کارگاه‌های براندازی نرم شرکت کردند. تولید محتوا و محصول در این زمینه داریم. تولید دستورالعمل‌های مشخص برای براندازی داریم که این سی‌دی شده و با تیراژ بالا در سطح کشور توزیع شده است.

برگزاری کارگاه‌های آموزشی و برگزاری جلسات آموزشی در سفارتخانه‌ها داریم و در نهایت ظاهر این کارها ظهور حرکت‌هایی است که کاملاً کپی‌برداری شده از انقلاب‌های رنگی در سایر کشورهاست. آن چیزی که در سطح کشور به خصوص در مراکز استان‌ها به نمایش گذاشته شد، روش‌های تجربه شده بود.

* نقش رسانه‌ها را در این زمینه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** شبکه رسانه‌ای این جریان فوق‌العاده با هم هماهنگ بودند. هم در فضای سایبر، هم در شبکه‌های ماهواره‌ای وبلاگ‌نویسان، مطبوعات معارض و مخالف، رفتار ستادهای انتخاباتی، رفتار خود کاندیداها، نوع نمادها و سوژه‌های تولید شده، زمانی که در کنار هم قرار گرفت حجم بالای تخریب و سیاه‌نمایی علیه دولت و نظام را شکل داد. جمع‌بندی من این است که این انتخاباتی که ما از آن عبور کردیم و شکر خدا تجربه ارزشمندی برای نظام جمهوری اسلامی بود، ظرفیت فوق‌العاده و بی‌نظیر مردم را به نمایش گذاشت. این انتخابات ویژگی خاصی داشت و آن ویژگی‌ این بود که تنها یک رقابت ساده بین کاندیداها نبود. در این انتخابات یک پارادایم کلی‌تری شکل گرفت و آن رقابت بین دو جریان فکری بود.

* خطوط اصلی این دو گفتمان را برای ما بیشتر توضیح می‌دهید؟

** در این دور از انتخابات یک اندیشه خط واقعی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بود. گفتمان استکبارستیز و عدالتخواه، گفتمانی که واقعاً به اندیشه و آرمان رهبری التزام داشت و یک خط هم مدعی گفتمان امام(ره) بود و نماد و مظهر این گفتمان هم فردی بود که 20 سال در دوره‌های مختلف که باید فعال بود سکوت کرده بود. به عنوان یک بازیگر اصلی داخلی با حمایت جریانات مخالف خارجی، در حقیقت یک طبقه اشرافی و یک جریان نفاق جدید در درون جامعه انقلابی و آرمانگرا شکل گرفت که خود را مدافع نظام معرفی می‌کرد و با تعریف خاصی از منافع ملی و ارزش‌ها در عمل همه خطوط قرمز را زیر سؤال برد. بنابراین از چندین ماه قبل از انتخابات ما معتقد بودیم که این یک انتخابات دو وجهی است یعنی دو جبهه و جریان فکری در مقابل هم قرار گرفته‌اند که رقابت ساده‌ای نبود؛ اینها یکسری راهبرد داشتند. راهبرد اصلی این بود که تحلیل کرده بودند که تکرار دولت نهم تکرار جریان و گفتمان خاص است و ما باید کاری کنیم که از تکرار دولت نهم جلوگیری شود. هدف مشترکی در محیط داخلی و خارجی شکل گرفت و بر آن یک اتفاق و انسجامی ایجاد شد.

شما خط رسانه‌ای شبکه‌های ماهواره‌ای و سایت‌ها را که نگاه می‌کنید، همه «نه» به احمدی‌نژاد است. این یک راهبرد اصلی است. برای نتیجه دادن این راهبرد ایده بزرگ خود را مطرح کردند و ایده این بود که دستاوردهای دولت نهم را زیر سؤال ببرند و مشروعیت آن را به چالش بکشند. در همین راستا رئیس دولت را به عنوان فردی دروغگو و خرافی و عوام‌فریب معرفی کردند و شروع به سیاه‌نمایی، تخریب و زیر سؤال بردن دستاوردهای دولت کردند. حتی این گروه حمایت‌های رهبری از دولت را هم نادیده گرفتند. طراحی کمیته صیانت از آرا برای به چالش کشیدن سلامت انتخابات. اینها یک بازی بردبرد تعریف کرده بودند و معنای این بازی این است که ما در این انتخابات یک جمعیت خاموش و بی‌تفاوت را پای صندوق‌ها بیاوریم تا یک مشارکت بالا شکل بگیرد و بر نتیجه انتخابات تأثیر می‌گذاریم.

اینها فکر می‌کردند که رأی احمدی‌نژاد 17 یا 18 میلیون بیشتر نیست و اگر مشارکتی بالای 30 میلیون شکل بگیرد ما مشارکتی بالا را شاهد خواهیم بود که ما را پیروز انتخابات می‌کند و در بدبینانه‌ترین حالت انتخابات به مرحله دوم می‌رسد. بنابراین اینجا برد با ماست. سناریوی بعدی این بود که اگر نتیجه انتخابات به نفع ما رقم نخورد، ما سلامت انتخابات را به چالش بکشیم. اینها از قبل نتایج نظرسنجی‌های علمی و معتبر را می‌دیدند. اینها بعد از دیدن نظرسنجی‌ها و مسلم شدن شکست‌شان از هفته‌ها قبل شروع به تشکیک در سلامت انتخابات کردند تا با به چالش کشیدن سلامت انتخابات، توسط یک موج اجتماعی، نظام به ابطال انتخابات تن دهد.

* یعنی انجام کودتای مخملی؟

** بله، دقیقاً همان پروژه کودتای مخملی که در کشورهای دیگر اجرا شد و گمان می‌کردند در ایران هم جواب می‌دهد. برآورد اینها از قدرت نرم و ظرفیت‌های اجتماعی ما برآورد درستی نیست.

در اینجا ظرفیت انقلابی، رهبری بصیر و هوشمند وجود دارد که واقعی را رصد و کشور را در بحران‌های جدی و حساس راهبری و اداره می‌کند. نقش مقام معظم رهبری در شرایطی که بسیاری از نخبگان ما منفعل عمل کردند و در جبهه دشمن فعالیت می‌کردند نقش بی‌نظیر و ممتازی بود. مقام معظم رهبری یکی از جلوه‌های بی‌نظیر رهبریشان را در همین فتنه نشان دادند و انقلاب را از یک کودتای بسیار بزرگ و پیچیده نجات دادند. در جنگ نرم حوزه ادراکی؛ اندیشه‌‌ای، حوزه تحلیل نخبگان هدف قرار می‌گیرد تا از باور، تحلیل و برآورد درست برخوردار نباشند. همچنین در این سیستم تلاش می‌شود روی عزم و اراده نخبگان تأثیر گذاشته شود. بنابراین اینها طراحی یک دروغ بزرگ، طراحی کمیته صیانت از آرا، جلوگیری از فعال بودن نخبگان و طراحی سناریوی بزرگ تقلب را پیش گرفتند برای تأثیر روی یک نظام سیاسی و جابه‌جایی دولت برای تغییر در مدل اداره کشور یعنی تغییر احمدی‌نژاد به معنای تغییر اندیشه حاکم برای اداره کشور است.

* البته مخالفان این تحلیل معتقدند امکان اجرای کودتای مخملی در ایران وجود ندارد، پاسخ شما در این زمینه چیست؟

** ما به طور قطع معتقدیم که کودتای مخملی به عنوان یکی از روش‌های براندازی در دستور کار قرار داشته و انجام گرفته است و با تمام ظرفیت برای اجرای موفق آن به صحنه آمدند. یک حرکت بسیار پیچیده و سازماندهی شده علیه نظام شکل گرفت، اما اینکه در جمهوری اسلامی زمینه کودتای مخملی وجود دارد یا خیر، بحثی جداگانه است. ما معتقدیم با ظرفیت‌هایی که انقلاب اسلامی دارد؛ با هیچ روشی نمی‌توانند با انقلاب برخورد کنند.

در این زمینه دو نگاه وجود دارد. یک نگاه کسانی هستند که می‌گویند در ایران امکان اجرای انقلاب مخملی وجود ندارد. اگر منظور آنها این است که حوادث اخیر از جنس براندازی نبود، حرف غلطی است. اگر منظور آنها این است که براندازی از این روش در ایران ممکن نیست ما نیز با حرف‌های آنها موافقیم. نگاه دوم این است که انقلاب رنگی در ایران اتفاق نیفتاده است. منظورشان این است که این حوادث، وقایع پیچیده‌ای نبوده است.

انقلاب‌های رنگی و مخملی در کشورهایی روی می‌دهد که اصطلاحاً به آنها کشورهای پساکمونیستی گفته می‌شود که خاستگاه این کشورها در اروپای شرقی و کشورهای آسیای مرکزی است که تازه استقلال یافته‌اند و باورهای محکمی نسبت به مدل‌های قبلی خود ندارند. بنابراین زمینه‌های فروپاشی و جابه‌جایی دولت کاملاً فراهم است.

همه انقلاب‌های رنگی بدون ابزارهای خشونت‌آمیز و طی یک راهپیمایی‌ ساده خیابانی به نتیجه می‌رسد. شعارهایی که در این بین شکل می‌گیرد از طریق شبکه‌های اجتماعی است و عمده این شعارها مبتنی بر لیبرال دموکراسی است.

ثقل زمانی همه انقلاب‌های رنگی هم انتخابات است. یعنی به این صورت که با اعلام تقلب از سوی مخالفین دو هدف عمده را دنبال می‌کنند: اول ابطال انتخابات، دوم اجرای مجدد انتخابات. روش‌های این انقلاب هم به طور عمده اعتراضات خیابانی بدون خشونت، اغتشاش هدایت شده و اعتصابات کارگری و دانشجویی و همچنین تحصن‌های مختلف است که تمامی اینها به نافرمانی مدنی مشهور است. در این رابطه در کتاب جین شارپ 198 اقدام عملی برای سرنگونی یک نظام سیاسی پیشنهاد می‌کند. با بررسی این کتاب و اقدامات پس از انتخابات متوجه می‌شویم که بیش از 100 روش در وقایع اخیر اجرا شده است.

این کتاب قبل از انتخابات با تیراژ 5 میلیون جلد منتشر و در سراسر کشور توزیع شده است. در نهایت آن چیزی که در ایران اتفاق افتاد یکی از مدل‌های انقلاب رنگی بود اما به دلایل مختلفی انقلاب رنگی که همان پروژه تغییر ساختار سیاسی نظام از درون است، پروژه ناکامی است. یکی از دلایل ناکامی این پروژه نقص الگو و مدل است. این الگو و مدل انتخاب شده برای انقلاب رنگی برای جوامعی است که یکسری ویژگی‌های خاص فرهنگی دارند و قابل تعمیم به همه جا نیست. بنابراین شرایط و وضعیت جمهوری اسلامی کاملاً با کشورهایی که این مدل در آنها تجربه شده است، تفاوت دارد.

نکته دیگر وجود رهبری آگاه، بصیر و هوشمند است که در بسیج عمومی به ویژه در شرایط بحرانی و جنگ و همچنین پیوند مردم ایران با رهبری، اسلام و انقلاب بسیار مؤثر است. همین موضوع بسیاری از طرح‌ها و توطئه‌های براندازی را از همان ابتدا با شکست روبه‌رو می‌کند. علاوه بر این پشتوانه اجتماعی نظام هم بسیار مؤثر است که نظام یک عمق اجتماعی جدی و راهبردی دارد که این سرمایه اجتماعی نظام و منبع قدرت نرم انقلاب است، بنابراین انقلاب نرم در جوامعی موفق می‌شود که بین مردم و حاکمیت یک شکاف جدی وجود داشته باشد. یکی از علت‌های عدم موفقیت این طرح در ایران این است که مردم عقبه این پروژه را در خارج از کشور همراه با خصومت و دشمنی با انقلاب دیدند. با توجه به ویژگی‌ها و سوابق جریان فکری و سیاسی مخالف و معاند در ایران که خود اینها هم با هم همگرایی و انسجام ندارند باعث ناکامی این طرح شد.

* با توجه به گفته‌های شما اتخاذ رویکرد برای مقابله با جنگ نرم از اهمیت مضاعفی برخوردار می‌شود در این زمینه پیشنهاد شما چیست؟

** مقام معظم رهبری راه مقابله با جنگ نرم را اینگونه معرفی کردند که «بشناسیم و بشناسانیم» بنابر این اولین اقدام این است که ماهیت و ابعاد و حوزه تأثیر جنگ نرم را بشناسیم و باور کنیم که در محیط جنگ نرم هستیم.

امروز بسیاری از دستگاه‌های دولتی و رسانه‌ها که از ردیف‌های بودجه دولت، بودجه دریافت می‌کنند، هنوز به جنگ نرم روی داده اعتقاد ندارند. برای اینکه باور ندارند. ما به تعبیر مقام معظم رهبری باید بپذیریم که چنگ نرم یک واقعیت است. یعنی امروز جنگ است و جنس جنگ، نرم است. مقام معظم رهبری ابتدا تهاجم فرهنگی و پس از آن شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی را مطرح کردند و امروز جنگ نرم را معرفی کرده‌اند.

جنگ مرحله تحقق یافته تهدید است. وقتی ما از جنگ نام می‌بریم به این معنی است که ما باید قرارگاه، یگان، طرح مقابله و برآورد اطلاعاتی داشته باشیم.

دستگاه‌های فرهنگی و علمی ما که مخاطب فرمایش رهبری بودند، هنوز این حس را نگرفته‌اند و هیچ تحرکی بعد از 4 یا 5 صحبت رهبری، ملاحظه نشد.

ما باید اول جنگ نرم را بشناسیم و از دشمن در حوزه جنگ نرم برآورد داشته باشیم. حال ما باید توانمندی‌های خود را بشناسیم و سپس طرح‌ریزی عملیات و مقابله کنیم. ما قرار نیست با ابزارهای سخت در مقابل جنگ نرم بایستیم.

* پس از شناخت باید چه کرد، منظورم روش مقابله است؟

** وقتی از جنگ نرم نام برده می‌شود، عده‌ای فکر می‌کنند باید پاسخ آن را با جنگ سخت داد بلکه اینطور نیست چرا که راه مقابله با جنگ نرم استفاده از قدرت نرم است. در جنگ نرم شما باید کار فرهنگی و سیاسی انجام دهید. در جنگ نرم تمام ظرفیت را باید برای روشنگری، اقناع‌سازی و متقاعدسازی استفاده کنید. علاوه بر این با توجه به ظرفیت‌ها ما باید آفند کنیم و از انفعال خارج شویم. ما در حوزه جنگ نرم آفند ضعیفی داریم. ما در جنگ نرم باید میدان بازی تعریف کنیم و آن را به دست بگیریم، اما هم اکنون ما در فضای سایبر منفعل هستیم. بنابراین نیروهای اصیل انقلاب باید درک درستی از فضاهای جنگ نرم داشته باشند و در این فضاها مثل جنگ دیجیتال، سایبر و جنگ حوزه علمی حضور فعال داشته باشند. یعنی همانطور که ما گردان‌های عاشورا و الزهرا برای براندازی سخت و نیمه سخت داریم باید یگانی نیز در حوزه سایبر و علمی داشته باشیم و در این محیط‌ها فعال باشیم. به طور مثال ما در سازماندهی وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسان بسیجی نتوانستیم منسجم عمل کنیم.

در نهایت اینکه دولت باید در زمینه جنگ نرم سرمایه‌گذاری کند. ما انتظار داشتیم که دولت با سخنان مقام معظم رهبری، تشکیل جلسه دهد و تصمیمات لازم گرفته شود. همچنین زیرساخت‌های لازم برای جنگ نرم توسعه پیدا کند. همچنین باید قرارگاه‌های جنگ نرم در کشور فعال شود و به تعبیر مقام معظم رهبری این جنگ نیاز به آگاهی، مدیریت، هوشیاری، تدبیر و حسابگری دارد.

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات