تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۲ - ۰۶:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۶۳۰۰۸

دعوا در حد سران کارها را به پوچی می‌کشاند

محمد اسماعیلی - اشاره: یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سال‌های اخیر، تعامل سازنده و ارتباط گسترده و هدفمند سران سه قوا با یکدیگر بوده که مسئولان دیگر دستگاه‌ها هم به موازات این خواسته باید از ارتباط‌گیری مناسب و مثبت با یکدیگر برخوردار باشند. این مطالبه هم به مانند برخی از درخواست‌های معظم‌له نظیر جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، تولید ملی، طرح خودنظارتی مجلس بر خود، لزوم توجه به بخش فرهنگی همچنان پاسخ مناسبی را دریافت نکرده است. در هفته‌های قبل هم بار دیگر اختلافات قوا در مسائل اقتصادی و معیشتی مردم به سطح رسانه‌ها و جامعه کشیده شد و باعث آلوده‌تر شدن فضای اقتصادی و متشنج‌تر شدن اوضاع اقتصادی شد. به راستی چرا رؤسای سه قوه اختلاف‌نظرها که محل مناقشه و درگیری است را در جلسات خصوصی و از دیگر راه‌ها حل و فصل نمی‌کنند؟ چرا مسئولان و خصوصا سران سه قوه به موضوعی به این درجه از اهمیت و حساسیت توجه لازم را ندارند؟ آسیب‌ها و عوارض ناشی از این رویکرد ناصحیح بر جامعه چقدر بوده و به چه میزان اوضاع نابسامان اقتصادی را تشدید می‌کند؟ این خصیصه‌ای که در حال نهادینه شدن است چقدر مردم را به نظام و مسئولان بدبین کرده و احساس یأس و ناامیدی جامعه را از کارکرد کارگزاران نظام به حداقل می‌رساند؟ اینها بخشی از سؤالاتی است که «جوان» در گفت‌وگو با حسین مظفر، معاونت نظارتی رئیس مجلس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح می‌کند.

* یکی از مطالبات همیشگی رهبر معظم انقلاب در سال‌های اخیر این بوده است که مسئولان نظام و رؤسای سه قوه اختلافات فی‌مابین را در جلسات مشترک و خصوصی حل و فصل نمایند و از ابراز و اظهار آن در جامعه و محافل عمومی خودداری کنند، این درخواست چرا از سوی مسئولان محقق نشده است؟

** اگرچه ما در قانون اساسی با استقلال قوا مواجه هستیم و می‌بینیم که قانونگذار صراحتا این را درخواست نموده و خواستار مستقل عمل کردن سران سه قوه شده است اما باید گفت تعامل سازنده و مفید سران سه قوه و مسئولان کشوری هستند که امور مملکت را پیش می‌برند و کشور را به سمت توسعه و پیشرفت سوق می‌دهند. اگر برخلاف رویه عقلانی سران سه قوه یا مسئولان مهم کشوری به تقابل و مقابله با هم روی بیاورند نه تنها در مسیر پیشرفت کشور مانع ایجاد می‌شود بلکه جامعه هم به سمت خمودگی و دلسردی می‌رود و مردم از برخورد مسئولان با هم احساس خوبی نمی‌کنند.

رهبر معظم انقلاب هم جایگاهش باعث ایجاد توازن و تعادل در سه قوه می‌شود و این به معنای آن است که مسئولان حکومتی در کنار مقام معظم رهبری در یک کشتی نشسته‌اند و برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی ایران و آرمان‌های مردمی تلاش می‌کنند و یک قوه جدا از سایر قوا نمی‌تواند عمل کند و راهش در مسیرش ادامه پیدا کند که خیر و مصلحت نظام در آن نیست. منفرد عمل کردن قوا (به شکلی که متضاد با تعامل و هماهنگی با سایر قوا باشد) باعث ایجاد کشمکش و درگیری می‌شود و این آسیب‌های زیادی را به همراه دارد.

هرگونه منازعه و کشمکش از جیب مردم هزینه کردن است و مشکلات کشور را به صورت ویژه‌ای افزایش می‌دهد، به ویژه در شرایط کنونی که دشمن در بیرون مرزها با استفاده از هر ابزاری و از جمله ابزار تهدید و تحریم فشار را به ملت و نظام افزایش می‌دهد و درصدد است تا به هر نحو ممکن به نظام اسلامی ضربه بزند. در این شرایط عقل سیاسی و منافع ملت اسلامی اقتضا می‌کند که سران سه قوه تعامل مناسب و سازنده‌ای با هم داشته باشند و از بروز اختلاف در سطح عمومی جامعه پرهیز کنند.

* این در شرایطی است که سران سه قوه ناراحتی‌های خود را در نشست‌های خبری و در مصاحبه با رسانه‌ها بیش از گذشته نشان می‌دهند.

** متأسفانه همینطور است و این پیامدهای ناگواری را به همراه دارد. هماهنگی و تعامل بین قوا باید بیش از گذشته باشد تا این مشکلات به وجود نیاید. سران سه قوه و در کنار آن مسئولان دولتی و غیردولتی باید از اظهارنظر تنش‌زا و ابهام‌آلود پرهیز کنند و در اتخاذ مواضع با دقت و مراقبت بیشتری عمل کنند، از فرافکنی و گناه را بر گردن دیگری انداختن به شدت پرهیز کنند.

متأسفانه در برخی اوقات می‌بینیم که با وجود تذکرات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی هنوز هم شاهد طرح برخی مسائل در مطبوعات توسط سران سه قوه هستیم و هم اینکه فرافکنی صورت می‌گیرد و مسئولیت‌هایی که مربوط به هر قوه است و باید توسط اعضای آن دنبال شود (تا مثلا مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم کاهش یابد) اما به گردن دیگر مسئولان می‌اندازند و حتی دشمن‌های فرضی را ترسیم می‌کنند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و ناکارآمدی تیم خود را به گردن دیگران می‌اندازند.

اینها آفت‌های بزرگی است که وجود دارد و باید حتما از آن جلوگیری شود و رؤسای قوای سه‌گانه که نقش الگو و سنبل را بازی می‌کنند اگر نتوانند این منازعات را حل کنند طبعا این رویکرد به بدنه مدیریتی هم کشیده می‌‌شود و سامان نظام اداری جامعه را هم دچار اختلال و پاشیدگی می‌کند که این زیبنده کشور و جامعه ما نیست.

* تاختن رؤسای سه قوه به یکدیگر آن هم در حالی که مردم زیر بار فشار اقتصادی هستند، چه آسیب‌هایی را می‌تواند متوجه نظام و جامعه کند؟

** اولا مسائل مهم و اساسی کشور به فراموشی سپرده می‌شود، برنامه‌های مهم راهبردی مثل سند چشم‌انداز یا برنامه پنجم توسعه اقتصادی که سیاست کلان نظام به حساب می‌آید. جایگزین این مسائل غیرضروری را مسائل غیراصلی و حتی پوچ می‌گیرد. نگاه مسئولان نظام به جای آنکه به موضوعات کلان جامعه و کشور باشد به مسائل بی‌ارزش دوخته می‌شود که حاصلی جز کینه و عداوت و دشمنی ندارد. مسئولیت‌ها در این رویکرد به فراموشی سپرده می‌شود و هر کس کار و وظیفه خود را بر گردن دیگری می‌اندازد و یک عزم جدی برای پیگیری مطالبات مردم به وجود نخواهد آمد.

هزینه‌ای که باید صرف رسیدگی به امور مملکت و مردم شود، صرف درگیری با سایر مسئولان می‌شود و فکر و ذهن تماما درگیر این می‌شود که چطور می‌شود دیگری را به باد تخریب و تخطئه گرفت. خدشه‌دار شدن بهداشت روانی هم از جمله دیگر آسیب‌هاست، جامعه ما در شرایط فعلی نیازمند آرامش و طمأنینه است و فراگیر کردن مشکلات و اختلافات مسئولان با هم می‌تواند ثبات و انسجام جامعه را بگیرد و جامعه را دچار اضطراب و دلهره کند و باعث شود فضای حاکم بر جامعه قلق و اضطراب باشد. کشاندن مشکلات و اختلافات سطحی که با برگزاری جلساتی ساده و چند ساعته حل می‌‌شود، به میان مردم و رسانه‌ها باعث کاهش اقتدار سران سه قوه و حکمرانان کشور خواهد شد.

دلسرد کردن مردم از مسئولان و نظام اسلامی یکی دیگر از آسیب‌های جدی این پدیده است که دشمن در جهت به وقوع پیوستن آن تلاش بسیاری را در سال‌های اخیر انجام داده است. اینکه مردم ببینند هر روز سران سه قوه با یکدیگر درگیر هستند باعث جدایی‌شان از حکومت و آرمان‌های نظام اسلامی می‌شود و این برای جامعه و نظام ما بسیار خطرناک است. طرح مسائل و دغدغه‌ها جایشان در تریبون‌‌های عمومی نیست و جایگاه آن در جلسات خصوصی است و این رویکرد حل مسئله را با مشکل مواجه می‌کند و پیچ و خم موضوع را زیاد می‌کند و راه برون‌رفت از آن را سخت.

* چرا فضای تقابل و تنازع کنونی بین قوا در حال افزایش است و اساسا نقطه شروع این موضوع از کجاست؟

** اول باید گفت ظرفیت انتقادپذیری در مسئولان ما کم است و باید تقویت شود و به نظرم کسی که قبول وظیفه می‌کند و می‌پذیرد که در جایگاه خادم ملت قرار بگیرد باید ظرفیت انتقاد از خود را افزایش دهد و سینه‌ای فراخ و گشاده برای خود دست و پا کند، خصوصا کسانی که در قوه مجریه به عنوان یکی از رکن‌های اساسی نظام قرار می‌گیرند این را باید رعایت کرده و تحقق ببخشند.

دولتی‌ها باید تحمل حرف مخالف و انتقاد از برخی رویکردها را بپذیرند و آگاهی داشته باشند که اساسا کسی که در این جایگاه قرار گرفت خود به خود در بوته نقد و انتقاد قرار خواهد گرفت. طبیعی است که قوه مقننه که شأن قانونگذاری و نظارت دارد نمی‌تواند نسبت به مسائل جامعه و مشکلات مردم بی‌تفاوت باشد و قطعا باید نابسامانی‌ها را پیگیری کند و به عنوان نمایندگان ملت تذکر و پیگیری لازم را انجام دهد و نگذارد که مشکلات صبر و تحمل مردم را از بین ببرد.

همکاران ما در قوه مجریه که بار اجرایی کشور بر دوش آنهاست با اینکه زحمت زیادی می‌کشند و در جهت رفع فقر و تبعیض تلاش می‌کنند اما باید صبر و آستانه تحمل‌شان بیش از این باشد و بردبارتر نسبت به نقادی‌ها برخورد کنند. بهتر است دوستان به فکر چاره‌جویی برای حل مشکلات باشند و قبل از اینکه به فکر مقابله بیفتند با برگزاری جلساتی مستمر و منسجم مشکلات جامعه را به حداقل برسانند. بنده معتقدم سعه‌صدر و تحمل نظر مخالف و انتقاد از دوستان، در قوه مجریه بسیار کم است و در ماه‌های اخیر به حداقل رسیده است. این باعث می‌شود که مسئولان قوه مجریه هرگونه انتقاد را به عنوان تخریب مطرح کنند و به جای چاره‌اندیشی به بی‌اعتنایی رو بیاورند، این بی‌اعتنایی‌ها هم مشکلات کشور را افزون و چند برابر می‌کند.

* تحمل نظر مخالف و شکل‌گیری فضای نقد چطور ممکن است و چرا این روحیه را در تعامل بین قوا نمی‌بینیم؟

**‌ رهبر معظم انقلاب هم بارها تأکید فرموده‌اند که فضای نقد در جامعه خصوصا در بین مسئولان سه قوه باید حاکم باشد و این فضا است که باعث پیشرفت و توسعه کشور در عرصه‌های مختلف می‌شود. بنده جزو کسانی هستم که مخالف تخریب و بدگویی و ایجاد فضای تقابل و تنازع و اهانت هستم و از آن طرف نقد را واجب و ضروری و مسیری برای اصلاح روش‌های مدیریتی و اجرایی می‌دانم که حتما باید صورت بگیرد.

بدون نقد هرگز مشکلات کشور حل نمی‌شود اما نقد هم طبعا شرایط خاص خودش را دارد و باید عالمانه باشد، مشارکت‌جویانه باشد، باید اخلاقی و منصفانه باشد، مشفقانه باشد. اگر در این شرایط و با این رویکرد نقدی صورت بگیرد، حتما باید مرز تخریب جدا شود و اگر نقد منصفانه و مشفقانه صورت می‌گیرد باید با آغوش باز از سوی سیاسیون و گروه‌ها و مسئولان نظام پذیرفته شود. نابردباری و بی‌تحملی در برابر نقد یک آفت بزرگ مدیریتی است که در فضای کنونی نظام مدیریتی کشور را دچار مشکل و آسیب‌ می‌کند. ما باید در جهت رفع این مشکل کوشا باشیم.

* روحیه نقدپذیری مجلس را چطور می‌بینید، با توجه به آنکه برخی اوقات هم شاهد واکنش نامناسب نمایندگان و هیأت رئیسه به انتقادات بوده‌ایم؟

** هر که بامش بیش برفش بیشتر، بالاخره بیشتر بار کشور با دولت است و طبعا دولت باید آمادگی‌ پذیرش نقد را داشته باشد، نباید کم‌حوصلگی داشته باشد. مجلس که کارش قانونگذاری و نظارت است و شأن نظارتی ایجاب می‌کند که تذکر بدهد، هشدار بدهد و پیگیری کند و برخی از موارد را که احساس می‌شود سرعت در تصمیم‌گیری نداریم متذکر شود تا سرعت لازم حاصل شود. دولت اصلا نباید مقابله به مثل کند، نباید فرافکنی کند، دولت به جای اینگونه مسائل باید با سینه باز و آغوش باز این نقدها را بپذیرد و این به نفع قوه مجریه است.

بسیاری از این مسائل اگر نقد نشود، چالش بزرگی برای خود دولت به وجود می‌آورد که در آینده نخواهد توانست از عهده‌اش برآید. لذا باید سعه صدر بیشتری را از خود نشان بدهد خصوصا در شرایطی که دولت روزها و ماه‌های واپسین خود را سپری می‌کند. در این ماه‌ها دولت باید سعی داشته باشد که چهره‌ای ماندگار از خود به جای بگذارد و نقدپذیری را در خودش گسترش بدهد وگرنه وضعیت و چهره خوبی از خودش در اذهان جامعه باقی نمی‌گذارد.

* چه راهکارهایی می‌تواند سطح تنازع کنونی بین قوا را به حداقل برساند؟

** تعامل و همکاری به عنوان اولین و بهترین راهکار ممکن است. به جای اینکه مسئولیت‌ها و مشکلات پیش آمده را به گردن دیگران بیندازیم، مشارکت در عقول را صورت بدهیم و با تعامل و ارتباط مناسب با یکدیگر مشکلات را از پیش‌رو برداریم. یک قوه به تنهایی نمی‌تواند مشکلات را حل کند و در شرایط فعلی نیازمند آن است که قوا همکاری سازنده‌ای با هم داشته باشند. ما در بستر کنونی نیازمند مشورت نخبگان و فرزانگان و دلسوزان انقلاب هستیم و اگر گروه‌های کارشناسی جدی‌تری در حوزه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گرد هم آیند و برای رفع مشکلات تعامل داشته باشند مشکلات بسیار راحت‌تر حل خواهد شد. مشارکت عقول در تصمیم‌گیری باعث تسهیل در کار دولت می‌شود و باعث ارتقا در تصمیم‌گیری می‌شود که در نهایت خروجی آن به نفع نظام و جامعه است.

* برخی‌ها اعتقاد دارند که تعامل خوب و مناسبی هم از طرف مجلس صورت نگرفته است و این ضعف باعث تشدید اوضاع کنونی شده است؟

** دولت باید دست از تکروی بردارد. به نظرم در شرایطی که قرار داریم نیازمند تعامل و مشورت هستیم و این یکی از نیازهای ضروری ماست برای تشخیص اولویت‌ها و تصمیم‌گیری‌های حساسی که باید انجام شود. مجلس آمادگی لازم را برای ایجاد تعامل مناسب با دولت دارد. مجلس هیچگونه مقاومتی برای اظهارنظر خود و مانعی برای همکاری ندارد و کمیسیون‌های تخصصی آمادگی کامل دارند که دولت را در بخش‌های مختلف یاری کنند مشروط بر اینکه کسی باشد که این احساس نیاز به همکاری و مشاورت را بکند.

* شما سابقه همکاری در سطح وزیر با دولت خاتمی را هم داشته‌اید، برخی‌ها معتقدند که سطح تنازع دولت اصلاحات با مجالس آن دوره کمتر از دولت فعلی با مجلس هفتم، هشتم و نهم بوده است، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

** در دوره‌های قبلی بسیاری از موضع‌گیری‌ها جنبه سیاسی داشت به خاطر زاویه‌‌هایی که دوم خردادی‌ها نسبت به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب داشتند اما الان تقابل بیشتر به جنبه‌های کاری و کارشناسی و اقتصادی برمی‌گردد و در مباحث کارشناسی و اجرایی کشور اختلاف‌نظرهایی پیش آمده است و همین ویژگی است که باعث می‌شود ما روی بعد مشورتی و تاملی موضوع تأکید کنیم. به نظرم الان اختلافات، اختلافات مبنایی و ارزشی نیست بلکه بیشتر به عدم تمکین در برابر نظرات کارشناسی و خرد جمعی است.

* شما به سمت معاون نظارتی مجلس نهم منصوب شده‌اید، انتقاداتی از مجلس وجود دارد مبنی بر اینکه مجلس در بعد نظارتی خوب عمل نمی‌کند و وظایف خود را پیگیری نمی‌کند.

** نظارت مجلس به شیوه‌های مختلف صورت می‌گیرد. سوال از وزرا، استیضاح و تذکر نمایندگان ملت بخشی از این نظارت به حساب می‌آید و حتی تحقیق و تفحص هم بعد دیگر قضیه است که متأسفانه همین مسائل هم تحت‌تأثیر برخی از علایق و سلایق به سر منزل مقصود نمی‌رسد.

یعنی سؤالی مطرح می‌شود و وزرای محترم هم می‌آیند و پاسخ‌های لازم را می‌دهند (در حقیقت گزارش عملکرد خودشان را می‌دهند) بعد هم یک سرانجام درستی را طی نمی‌کنند که به نتیجه دلخواه برسد. متأسفانه سؤال و تذکر و استیضاح فرآیند نادرستی را طی می‌کند که باید اصلاح شود تا نتایج دلخواه و درست حاصل شود.

نظارت‌های دیگری هم به وسیله کمیسیون‌ها انجام می‌شود که مسئولان اجرایی و وزرا و معاونان آنها باید در کمیسیون‌ها حضور پیدا کنند و پاسخگوی سؤالات و نظرات نمایندگان باشند. شیوه‌های مختلفی از نظارت در مجلس صورت می‌گیرد اما خود بنده هم از وضعیت و شیوه کنونی نظارت مجلس تا آن حدی که بتواند یک بازخورد مثبتی در اصلاح فرآیند اجرایی داشته باشد نمی‌بینم و نیاز به یک بازبینی دقیق در شرح وظایف نظارتی مجلس احساس می‌شود.

* شما به عنوان معاون نظارتی مجلس در جهت اصلاح فرایند نظارتی مجلس و بازبینی آن چه اقداماتی انجام داده‌‌اید؟

** ما دنبال این هستیم که اولا در آئین‌نامه‌ اجرایی مجلس اصلاحاتی را صورت بدهیم تا بعد نظارتی که مجلس دارد به نمایندگی از نمایندگان ملت بتواند دنبال کند. شما مستحضر هستید که بحث نظارت برعهده خود نمایندگان است و معاون رئیس مجلس خودش مستقلا نمی‌تواند ورود به بحث نظارتی را داشته باشد و به کمک نمایندگان نیازمند است. اما اگر اصلاحاتی صورت بگیرد به این شکل که این رکن نظارتی مجلس تلقی بشود که استقلال کامل را هم برای نظارت داشته قطعا مفید خواهد بود. نمایندگان محترم فرصت کمی برای پیگیری دارند و مسائل حوزه انتخابیه و موضوعات کمیسیون نمی‌گذارد که با فراغ بال عمل کنند و این ضرورت بعد نظارتی را شکل دیگری می‌دهد.

* سهم مجلس از مشکلات اخیر اقتصادی و معیشتی چقدر است با توجه به اینکه برخی‌ها معتقدند این قوه نتوانسته به شکل مثبت و تأثیرگذار در این عرصه ورود پیدا کند و با اهرم‌های نظارتی خود در جهت زدودن معضلات قدم بردارد؟

** مجلس در هر موقعیتی وزرا را خواسته از آنها سؤال کرده و تذکر داده است، آنها هم توضیحات خود را ارائه داده‌اند اما در بسیاری از اوقات نمایندگان قانع نشدند.

* با آنکه حدود هشت ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری زمان مانده اما شاهد هستیم که این موضوع به عنوان یکی از مسائل اصلی کشور آن هم در شرایطی که مشکلات عدیده اقتصادی دامنگیر جامعه است، تبدیل شده. شما آمادگی افکار عمومی و فضای سیاسی کشور برای طرح مباحث انتخاباتی را چگونه می‌بینید؟

** مسائلی مانند انتخابات سرنوشت کشور را رقم می‌زند و این در حالی است که مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با یکدیگر پیوستگی خاصی دارند که ضمن تأثیرگذار بودن می‌توانند از یکدیگر نیز تأثیر بپذیرند اما این به معنی تحت‌الشعاع کامل قرار گرفتن هر یک از این موضوعات توسط دیگری نیست.

مشکلات موجود نمی‌تواند مشارکت مردم را کاهش دهد و بنده معتقدم شرایطی که اکنون در آن قرار گرفته‌ایم، حساسیت بیشتری را ایجاد کرده اما باید امیدوار بود در آینده انتخابی صورت گیرد که بتواند مشکلات و تا حدی وضعیت معیشتی مردم را بهبود بخشد.

کاندیداها باید برنامه‌های خود را ارائه دهند اما وقتی حزبی نداریم که افراد را براساس معیار و شایستگی معرفی کند، باید برنامه‌های آنها تعیین‌کننده بوده و با وضع مردم و واقعیت‌های جامعه منطبق باشد.

طبعا فردی که می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود، باید هم در عرصه داخلی بتواند توانمندی و برنامه‌های خود درباره اقتصاد، تورم، اشتغال و نیز رونق اقتصادی را ابراز کند و هم در عرصه سیاست خارجی، عزت، مصلحت و حکمت را برای کشور به ارمغان آورده و حافظ دستاوردهای اقتدار نظام اسلامی در سطح بین‌المللی باشد.

* ارائه شعارهای با برنامه از سوی احزاب و کاندیداها را تا چه حد ضروری و لازم می‌دانید؟

** شعارهای کاندیداها بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند جهت‌گیری‌های آنها را مشخص کند، اما اگر این شعارها فقط در حد شعار باشد و توأم با برنامه بیان نشود قطعا مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد.

بررسی قانون انتخابات باید به صورت یک سیاست کلی در مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد بحث قرار گیرد، تا از دخل و تصرف دولت‌ها و مجالس قانونگذاری خارج شود.

* چه ضرورت‌هایی باعث شد قانون انتخابات مورد اصلاح و بازبینی قرار بگیرد؟

** انتخابات یک اقدام ملی است و ارتباط مستقیم با منافع و اقتدار ملی دارد، بنابراین نباید قانون انتخابات در فراز و فرودهای سیاسی در هر دوره‌ای از تغییر دولت یا مجلس دچار خدشه یا دخل و تصرف شود یا سلایق دولتمردان و نمایندگان در آن دخالت داشته باشد.

متأسفانه در وضعیت فعلی، این اشکال وجود دارد که براساس منافع افرادی که به قدرت می‌رسند و هر دولت یا نماینده مجلسی که مستقر می‌شود، قانون انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس تغییر می‌کند.

این دغدغه حتی در زمان وزارت حجت‌الاسلام پورمحمدی در وزارت کشور نیز مطرح بود و قرار شد انتخابات و سیاست‌های کلی آن در مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد بحث قرار گیرد تا به عنوان یک سیاست کلی آیینه رفتاری تمام دولتمردان و نمایندگان مجلس در دوران مختلف شود.

باید عرض کنم چندین مسئله در این راستا مورد بحث واقع شده، نخست همزمانی چند انتخابات با یکدیگر بود که خوشبختانه به صورت قانون درآمد و براساس آن انتخابات شوراها با ریاست جمهوری و انتخابات مجلس با خبرگان یکی و همسان شد و اقدام بسیار خوبی انجام گرفت. مسئله استانی شدن انتخابات از دیگر مؤلفه‌ها بود. این موضوع در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد و با توجه به اینکه موافق‌های بسیاری نیز داشت اما هنوز به تصویب نهایی نرسیده و از نظر بعضی سلایق مورد بحث قرار گرفته است. معتقدم انتخابات استانی یکی از راه‌های تحقق شایسته‌سالاری خواهد بود، زیرا از مسائلی که جامعه انتخاباتی مبتلا به آن است جلوگیری کرده و هر فرد ناگزیر است تا در چارچوب محلی به افراد و نامزدهای خود رأی دهد در حالی که کاندیدای واجد صلاحیت در استان خود وجود دارد لذا امیدوارم این موضوع مورد بحث قرار گرفته و به نتیجه مطلوب بینجامد.

مسئله دیگری که هنوز به نتیجه نهایی نرسیده این است که انتخابات به نحوی باشد که دولت مستقر نقشی در اجرای آن نداشته باشد تا شائبه دخل و تصرف‌ها و جهت‌گیری‌ها نیز به وجود نیاید.

بنابراین، این موضوع نیز یکی از معضلاتی است که متأسفانه در کشور وجود دارد، به خصوص در دور دوم ریاست جمهوری، برگزارکنندگان انتخابات از استانداری، فرمانداری، بخشداری و تمام ارکان اجرایی، همه از عناصر منتخبان، برگزیدگان و منتصبان دولت مستقر هستند، لذا این شائبه را به وجود می‌آورد که این افراد ممکن است نقطه‌نظراتی داشته و سلایق خود را اعمال کنند.

در نتیجه، برای پرهیز از این شائبه باید به نحوی عمل شود که دولت مستقر حداقل دخالت را داشته و عناصری که مجری هستند، جهت‌گیری حمایتی نسبت به دولت نداشته باشند.

همچنین در مورد انتخابات مجلس، نمایندگان موجود وضعیت رأی‌دهندگان و شرایط انتخاب‌شدگان و نامزدها را به نحوی رقم می‌زنند که فضا را برای منتخبان جدید تنگ می‌کنند که وضعیت خوبی نیست، در واقع باید در اصلاح قانون انتخابات از فراز و فرودها و دخل و تصرف‌های پی‌درپی و سلیقه‌ای پرهیز شود. 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات