نویسنده: کامل جمشیدزاده / استاد دانشگاه و کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی
خلیجفارس مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپلیتیک را ارائه میدهد و همچون موجود زندهای است که فعالانه با محیط بیرون خود ارتباط وسیع دارد. خلیجفارس به سبب برخورداری از موقعیت مناسب ژئوپلیتیکی و با برخورداری از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز به عنوان کلید خلیجفارس و تئوری ریملند (اسپایکمن ) از منظر کلان، یک منطقه راهبردی جهانی و از نظر کشورهای ساحلی و منطقهای، منطقهای با اولویت راهبردی به حساب میآید. پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحادجماهیر شوروی در سال 1991 نه تنها از اهمیت این منطقه نکاست بلکه آن را بیشتر از گذشته در مرکز توجّه استراتژیهای جهانی قرار داد. توزیع جغرافیایی پدیدههای کره زمین از جمله آبها وخشکیها بیانگر این واقعیت است که تا امروز قدرتهایی در جهان توانسته اند در رأس هرم قرار گیرند که از موقعیت بحری در اشکال مختلفهای برخوردار بودهاند.
در نظریه جدید ژئوپلیتیکی این دریا به سرزمین «هارتلند» یا محور یا به گفته لوهازن به مرکز مرکزها تبدیل شده است. ازآنجایی که منطقه خلیجفارس بخش مرکزی و قلب جهان اسلام را شامل میشود و عناصر ژئوپلیتیکی وجغرافیایی پایهای برای شکلگیری وحدت و اتحاد منطقهای دارد، میتوان با تحریک و طرح این عناصر و قائل شدن نقش تعیین کننده برای آنها، زمینه وحدت و اتحاد منطقهای را به عنوان یکی از واحدهای ژئوپلیتیکی عمده در جهان فراهم آورد. شکلگیری اتحاد منطقهای خلیجفارس با فلسفههای درون منطقهای و با عضویت کامل واحدهای سیاسی آن میتواند به ترکیب قدرتهای ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی، ژئوکالچر و نظامیمنطقه و ظهور قدرتی بزرگ در صحنه بینالمللی منجر گردد که نه تنها منطقه را از نفوذ قدرتهای جهانی حفظ خواهد کرد بلکه با در اختیار داشتنهارتلند جهان قادر به تاثیرگذاری تعیینکنندهای در نظام بینالمللی و سیاستهای جهانی بوده، خواهد توانست به همگرایی جهان اسلام و تبدیل آن به قدرت تاثیر گذار در جهان امروز کمک کند.
خلیجفارس به عنوان دریای تمدن ساز و شکل دهنده به تاریخ بشری همیشه مطرح بوده و مدل منحصر به فرد از یک منطقه ژئوپلیتیک را ارائه میدهد. این منطقه به سبب برخورداری از موقعیت مناسب ژئوپلیتیکی و با برخورداری از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز به عنوان کلید خلیجفارس و مرکز ریملند، از منظر کلان، یک منطقه راهبردی و از نظرکشورهای ساحلی و منطقهای، منطقهای با اولویت راهبردی به حساب آمده است. منطقه ژئوپلیتیکی خلیجفارس، کانون ظهور و صدور دین مبین اسلام بوده ودر قلب جهان اسلام قرار دارد و از این منطقه اندیشه اسلامیبه شرق و غرب و حتی آمریکا منتشر شده است. ساخت سیاسی منطقه خلیجفارس تحت تأثیر اوضاع محلی و سیاستهای جهانی شکل گرفته است.
پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درسال1991 نه تنها از اهمیت این منطقه نکاست بلکه آن را بیشتر از گذشته در مرکز توجه جهانی قرار داد. سیمای ژئوپلیتیکی منطقه خلیجفارس متأثر از اوضاع منطقهای و سیاستهای جهانی، از منطقهای نامتجانس و برخوردار از گوناگونیهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی حکایت دارد. وجود ذخایر عظیم انرژی در منطقه، موقعیت حساس آن در تقابل منافع استراتژیک قدرتهایی همچون آمریکا، اروپا،چین، روسیه، هند، ایران و اسرائیل، نقش کشورهای منطقه در جنگ علیه تروریسم، و قرار گرفتن آن در قلب دنیای قدیم، همگی از جمله مواردی است که بیانکننده نقش و اهمیت عامل ژئوپولیتیک در منطقه است.
وضعیت ژئوپلیتیکی خلیجفارس در جهان اسلام
خلیجفارس از جمله مناطقی است که از دیرباز عرصه رقابت ژئوپلیتیکی گستردهای میان کشورهای ساحلی و نیز قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. دریای خلیجفارس در نظریههای ژئوپلیتیکی گذشته، جزو سرزمینهای حاشیهای به شمار میرفت. اما در نظریههای جدید ژئوپلیتیکی به سرزمینهارتلند یا محور یا به گفته لوهازن مرکز مرکزها تبدیل شده است. از سوی دیگر، با اهمیت یافتن اقتصاد، در نظام جدید جهانی مناطقی در جهان اهمیت دارند که از نظر انرژی غنی باشند. از این رو، خلیجفارس در نظریههای ژئواکونومیکی نیز، موقعیت بی نظیری بدست آورده است. به طوری که اکنون هیچ منطقهای در جهان نمیتواند از این نظر با آن رقابت کند. منطقه خلیجفارس در واقع به عنوان یک واحد ژئوپلیتیکی، همچون موجود زندهای است که فعالانه با محیط بیرون از خود ارتباط وسیع دارد و صادرات آن را نفت وگاز و وارداتش را سرمایه، کالاهای صنعتی، مواد غذایی و سایر مایحتاج ساکنانش تشکیل میدهد. در سطح کره زمین فقط دریای سیاه و بالتیک دارای شرایط مشابه خلیجفارس هستند با این تفاوت که هردوی آنها از طریق کانالهای آبی با محیط بیرون ارتباط دارند.
الف:مشخصات طبیعی و محدوده خلیجفارس: خلیجفارس به صورت دریای نیمه بستهای در جنوب غرب آسیا در محدوده 23 تا 30 درجه عرض شمالی و 48 تا 56 درجه طول شرقی قرار دارد. طول آن از دهانه فاو تا بندرعباس 1375 کیلومتر و عرض آن بین 185 تا 333 کیلومتر میباشد. عمق آن به ندرت از 2/73 تا 5/91 متر تجاوز میکند و عمق متوسط آن بین 25 تا 35 متر است که در دهانه تنگه هرمز به بیشاز100 متر میرسد. خلیجفارس 850/232 کیلومتر مربع وسعت دارد و 62% از مجموع آبهای سطح زمین را شامل میشود. از نظر جغرافیایی منطقه خلیجفارس بین دریاچه کاسپین، دریای عمان، دریای عرب و دریای سرخ قرار دارد و با کشورهای ترکیه، سوریه، اردن، یمن، پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان محصور است.
ب: اهمیت خلیجفارس: خلیجفارس را به عنوان بزرگترین مخزن نفتی جهان، نقش تعیین کننده در سرنوشت اقتصادی جهان دارد. در بررسی و تحلیل اهمیت خلیجفارس مؤلفههایی چند وجود دارد که عبارتنداز:
موقعیت جغرافیایی: خلیجفارس، پیشرفتگی آب در سرزمینی است که تا حدود 1000کیلومتر (از شط العرب تا تنگه هرمز) ادامه دارد. مدخل آن در تنگه هرمز، با حدود 85کیلومتر و بخش پایانی آن در رأس خلیجفارس، با حدود 320 کیلومتر بوده و بیشترین عرض آن شامل 325 کیلومتر است. خلیجفارس این محدوده دویست و چهل هزار کیلومتر مربعی آبهای نیلگون جنوب ایران به سبب برخورداری از موقعیت مناسب ژئوپلیتیکی در هر عصری نظر کشور گشایان و ابر قدرتهای وقت جهان را به خود معطوف داشته است. سیمای ژئوپلیتیکی منطقه خلیجفارس متأثر از اوضاع منطقهای و سیاستهای جهانی، از منطقه نامتجانس و برخوردار از گوناگونیهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی حکایت دارد.
ذخایر عظیم نفت و گاز: منابع عظیم نفت خلیجفارس و نیازهای فزاینده کشورهای توسعه یافته به نفت باعث شد تا در نیمه دوم سده بیستم، قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای به خلیج فارس، توجه ویژهای داشته باشند. بررسیهای آژانس بینالمللی انرژی در خصوص ماندگاری منابع نفت و گاز حوزه خلیجفارس به صورت منابع انحصاری صادراتی درسالهای پساز 2030 میلادی، نشان از حفظ اهمیت این منطقه در طول قرن بیستویکم دارد. با ظهور عصر ژئواکونومی در دهه پایانی قرن بیستم، کانونهای انرژی، بیشاز گذشته مورد توجه کشورهای مصرفکننده انرژی و قدرتهای فرا منطقهای و جهانی قرار گرفت که از این منظر، منطقه خلیجفارس در مقام بزرگترین انبار انرژی جهان، مرکز ثقل این توجهات بوده است. تقریبا دو سوم ذخایر اثبات شده نفت و یک سوم ذخایر گاز طبیعی جهان در اختیار کشورهای خلیجفارس قرار دارد. افزایش تقاضای آسیا به نفت خاورمیانه احتمالا تنها و مهمترین تحولی است که آثار ژئوپلیتیکی و اقتصادی عمدهای نیز خواهد داشت.
جفری کمپ و رابرتهارکاوی معتقدند: «خلیجفارس به تنهایی قادر به تأمین بسیاری از تقاضاهای روبه رشد انرژی مورد نیاز جهان صنعتی است مشروط بر اینکه کشمکشهای داخلی خلیج فارس باعث جنگ و تخریب میادین نفتی نشود. آنچنان که در سال 1991 در کویت چنین اتفاق افتاد». کشف میادین گازی خلیج فارس، افزایش جهانی قیمت نفت، کاهش ذخایر نفت، الزام پیمان کیوتو (سوخت پاک) و سازگاری بیشتر گاز طبیعی با محیط زیست باعث شده است تا در دهه آغازین قرن بیستویکم، خلیجفارس بیشاز پیش در کانون توجه مناسبات ژئواکونومی جهانی قرار گیرد. از آنجا که در قلمرو جغرافیایی جهان اسلام، بخش مرکزی آن از ویژگیهای خاصی برخوردار است، از اینرو، محور استراتژی نفت جهان در این منطقه قرار گرفته است. این اهمیت ناشی از دلایل فراوانی است که منشأ آن تفکرات ژئواستراتژیک است و به همین علت حوزه خلیجفارس مانند شاهین ترازوی منطقهای عمل میکند. پیشبینی میشود سهم منطقه خلیج فارس در تولید جهانی نفت، از 7/25 درصد در سال 1996، به 9/40 درصد تا سال 2020 افزایش یابد. بر این اساس، احتمالا در آغاز هزاره جدید، وابستگی اقتصادی آسیا، اروپا و آمریکا به تولیدات نفتی خلیجفارس، البته در سطوح مختلف افزایش خواهد یافت.
بازار مصرف: به طور کلی میتوان گفت، مصرف حدود یک صد میلیون نفری حوزه خلیجفارس که مشمول درآمدهای نفتی میشوند، بازار مصرف خوبی برای کشورهای صنعتی غرب است، به همین دلیل بین قدرتهای اقتصادی غرب چون آمریکا، ژاپن، بریتانیا، فرانسه و آلمان و اخیراً روسها بر سر تصرف این بازار و جذب دلارهای نفتی رقابت وجود دارد. همچنین مشاهده میشود که مجموع تجارت (صادرات و واردات)صورت گرفته توسط تنها کشور آمریکا با کشورهای حاشیه خلیجفارس در طی سه سال [88-1986]، برابر با 2632/42 میلیارد دلار بوده است این در حالی است که ایران در این مدت، تجارت خاص و عادی با آمریکا نداشته است. میانگین سالانه این تجارت، حدود 067/6 میلیارد دلار صادرات و0207/8 میلیارد دلار واردات این کشورها بوده است. لذا میانگین کل این تجارت، رقمیدر حدود 1401میلیارد دلار در هر سال است.
نقش فرهنگی و ایدئولوژی: منطقه خلیجفارس، کانون ظهور و صدور دین اسلام بوده و از این منطقه اندیشه اسلامیبه شرق و غرب و حتی آمریکا منتشر شده است. خلیجفارس در قلب جهان اسلام قرار دارد و فاصلههای آن با کرانههای شرقی و غربی دنیای اسلام، تقریباً برابر است. به تحقیق، با همه دگرگونیهای فرهنگی مردم منطقه که تحت تأثیر تمدن غربی حاصل شده است، تودههای مردم مسلمان در خلیجفارس، همچنان به اسلام سنتی پایبند هستند. فرهنگهای نا متجانس با فرهنگهای سنتی خلیجفارس و در کنار فقدان دید اخلاقی یا اجتماعی سازگار یا احساسات عمومیمردم، مسأله چالشهای فرهنگی را در این منطقه پدید آورده است. کشورهای حوزه خلیجفارس به دلیل مهاجرت غربیان. آسیاییان با مسائل معضلات فرهنگی و اجتماعی مهمیدر سالهای اخیر مواجه شدهاند. همچنین در بسیاری از کشورهای این منطقه نقش زن در جامعه را محدود میکنند. این منطقه همچنین از تضادهای داخلی رنج میبرد.
پ:وضعیت اقتصادی: اقتصاد کشورهای منطقه خلیجفارس عموماً به در آمدهای حاصل از صادرات و فروش نفت و گاز وابسته است.
عراق و امارات با تأمین 97% صادرات و 47% تولید ناخالص ملی (GNP) خود از نفت، بالاترین وابستگی و بحرین با تأمین 81% صادرات کمترین وابستگی به نفت را در منطقه دارند، ایران با تأمین 4/95درصد صادرات خود از نفت فقط در 7/16درصد از تولید ناخالص ملی (GNP) به نفت وابسته است. خلیجفارس علاوه بر نفت وگاز دارای ذخایر عظیم معدنی از قبیل خاک سرخ، گوگرد، مروارید، زرنیخ، آهن، منگنز، کلر، سرب، زاج، قلع و منبع غذایی ماهی و میگو است که در اقتصاد منطقه- به ویژه از حیث تأمین مواد غذایی ( مشروط به کنترل آلودگی نفتی خلیجفارس)- اهمیت خاصی دارند. خلیجفارس به عنوان یکی از مراکز ثروتمند جهان سوم، نقش قابل توجهی در بازرگانی خارجی جهان دارد. پدیده بنادر آزاد در منطقه خلیجفارس جلوهای از این واقعیت است.
ت: وضعیت اجتماعی: جمعیت خلیجفارس در سال 1988 به تعداد 91 میلیون و 743 هزار و900 نفر یعنی برابر 8 درصد جمعیت کل جهان بوده است توزیع جمعیت در منطقه متعادل نیست ایران با داشتن 4/59% جمعیت، پرجمعیتترین کشور منطقه است. به طور کلی کشورهای شمال خلیجفارس پرجمعیتتر از کشورهای جنوب آن میباشد. تراکم نسبی جمعیت نیز نامتعادل است و بحرین با تراکم 663 نفردرکیلومتر مربع متراکمترین و عمان با 2 نفر در کیلومتر مربع کم تراکم ترین کشورها در منطقه میباشد.گسستهترین ترکیب قومیجمعیت را در منطقه خلیجفارس کشورهای امارات متحده عربی و قطر دارند. ترکیب مذهبی جمعیت نشان میدهد که اکثریت جمعیت منطقه مسلمان و شیعه مذهبند. بالاترین رقم نسبی غیرمسلمانان در کشور کویت و بحرین مشاهده میشود. تجانس مذهبی همراه با کثرت جمعیت، تنها در کشور ایران دیده میشود و همین امر یکی از عوامل بزرگ قدرت ایران در منطقه خلیجفارس است.
ث: وضعیت سیاسی و امنیتی: ساخت سیاسی منطقه خلیجفارس تحت تأثیر اوضاع محلی و سیاستهای جهانی شکل گرفته است. خلیجفارس از محدود مناطقی است که بیشاز آنکه نیروهای داخلی در سیاست و امنیت آن شرکت داشته باشند، قدرتهای خارجی به ویژه آمریکا در آن نقش دارند. در منطقه خلیجفارس هیچ عاملی به اندازه اختلافات ارضی و مرزی مخل ثبات و امنیت نمیباشد و شاید هیچ منطقهای از جهان به اندازه خلیجفارس شاهد اختلافات ارضی و مرزی نبوده است. بیشاز 50 مورد اختلافات ارضی و مرزی بین کشورهای منطقه وجود دارد. خانم لنور مارتین در کتاب «خلیجفارس بیثبات» تعداد منازعات دریایی را در حوزه خلیجفارس 23 مورد ذکر میکند.
خلیجفارس و حیات نوین اسلامی
الف: اسلام وتطورات حکومتی: منطقه [خلیجفارس] مهد بسیاری از اقوام و تمدنهای بزرگی مانند آکدیها، ایلامیها، سومریها، کلدانیها، آشوریها، بابلیها، مصریها، آریاییها و نیز مهد فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است. همزمان با طلوع خورشید تابناک اسلام، مردم خلیجفارس مانند دیگر ساکنان ایران زمین در اختلاف و چندگانگی و آشفتگی حکومت و عقیدتی قرار داشتند دیانت زردشت در منطقه پذیرفته شده بود با فروپاشی نظام ساسانیان (سقوط مداین 637م.)
و پذیرش اسلام توسط ایرانیان (تصرف خوزستان640م.) در خلیجفارس نیز ناگزیر دیانت جدید پذیرفته شد مرزبانان ایرانی در منطقه، اعم از نژاد ایرانی یا عربی اندک اندک به اسلام گرویدند و با وجود زد و خوردهای میان شیوخ و رؤسای قبایل، و حتی روی برتافتن بحرین از اسلام این مسائل جنبه عقیدتی به معنایی که امروز از آن اراده میشود نیافت، بلکه قویترین انگیزه مخالفتها ریشه اقتصادی داشت از آن زمان اعراب مسلمانان بیشاز گذشته با خلیجفارس آشنا شدند و همواره به تبلیغ و نشر دیانت اسلام پرداختند. البته این امر نیز هماهنگ با جامعه بود، چنان که اسلامیشدن ایران دو سه قرن به درازا کشید. در خلیجفارس نیز مردم یکباره مسلمان نشدند و جنگ وگریزها بیش از یک قرن ادامه داشت. مردم خلیجفارس اکثراً طی دو سه قرن مسلمان شدند، البته به طور قاطع درباره همه قبیلهها هم نمیتوان اظهار نظر کرد، اما در حقیقت، دیانت جدید با آنکه رنگ عربی داشت، پساز گسترش و عبور از بین النهرین و ایران، و در سدههای بعدی با گذر از هندوستان، و بیش از دوره فاتحان اولیه در خلیجفارس، تأثیر معنوی بر جای گذاشت.
ب: شرایط مدنی و اقتصادی: تاریخ نشان داده است که اعراب نسبت به دریا علاقه زیادی نداشتهاند و با زندگی در بادیه و غارتگری بیابانی آشنا بودهاند. در دوران فتوحات نیز تا آنجا که زمین و صحرا بود، پیش میرفتند اما با رسیدن به دریا توقف میکردند. به همین دلیل اسلام در زمینهای حاصلخیز و آباد که سکونت گاههای بزرگ و شهرهای ریشهداری بودند، رشد بیشتری یافت. مسجد در بطن تمدن شهری بنا میشد یا آتشکدهها و معبدهای ادیان قدیمی به مساجد و مدارس اسلامی تغییر شکل مییافتند. از آنجا که ایرانیان با دریا آشنایی بیشتری داشتند، وقتی زمام امور کشور با سقوط یزدگرد سوم از هم پاشید، در خلیجفارس، بازرگانی ایران تا چین و خاور دور ادامه پیدا کرد و فقط در دوره متوکل خلیفه عباسی، دچار اغتشاش شد. در این منطقه بی هیچ تردید، ایرانیان بودند که دریانوردی را به اعراب آموختند و آنان را با تجارت و داد و ستد با مردم خاور دور و چین آشنا کردند.
در پی مسلمانان شدن ایرانیان و هماهنگیهای یگانه و بیتشویش، دریاهای شرق جهان اسلام را زیر سیطره خود گرفتند. این روند تجاری، چه بسا اعراب بر ایرانیان پیشی گرفتند به طوری که دریانوردی اعراب شهرت بیشتری یافت.
پ: اسلام و اسلامگرایی: اسلام در لغت به معنای اطاعت، تسلیم و ترجمان حالت و رفتار مسلمانان واقعی نسبت به درک دستورها و احکام قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، است. در منطقه [خلیجفارس]، مانند بسیاری از منطقههای عربنشین قبیلهای، عرب و اسلامیت با یکدیگر، به شدت، ادغام شده است و در ذهن آنان این دو از هم تفکیکپذیر نیست. این که اسلام هویت فردی و قبیلهای و عربی آنان را ساخته است، ریشه در گذشتهها دارد. گذشتهای که، قبیله و عشیره تنها جامعه نظم یافته موجود بود. شیخ در رأس هرم ارزشی و سیاسی چنان که اشاره شد، حافظ همه منافع و حیثیت دینی بود. اگر برخی اندیشههای کلامیشیعی در نظر گرفته نشود، میتوان گفت که عرصه فرهنگی منطقه از لحاظ اسلامی، به کلی تهی و بیحاصل بوده است. اما در سال 1977 م.، در حدود 450 مسجد جدید بنا شد و این رقم در سال 1981 م. به 1000 رسید که میتواند 300 هزار نماز گزار را در خود جای دهد.
زمینههای واگرایی و بسترهای همگرایی کشورهای حوزه خلیجفارس در محدوده جهان اسلام تاریخ همبستگی و همگرایی در خلیجفارس و در ابعادی بزرگتر در خاورمیانه قرین به موفقیت نبوده است و متأسفانه گامهایی که در این جهت برداشته شده است با ناکامیمواجه بوده است. به طور کلی چهار دسته موانع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سازمانی، موانع همگرایی و همبستگی در منطقه خلیجفارس میباشند، که عبارتنداز:
1- موانع سیاسی
2- موانع اقتصادی
3- موانع اجتماعی – فرهنگی
4- موانع ساختاری.
علیرغم کلیه موانعی که سد راه همبستگی و همگرایی در منطقه خلیجفارس شده است و موجب واگرایی در منطقه میشدند، عوامل دیگری نیز وجود دارد که کشورهای منطقه را به سوی یکدیگر متمایل نموده و به تقویت روند همگرایی میپردازد. خلیجفارس صحنه رقابت و ستیز این عوامل همگرا با عوامل واگرایی میباشد. عوامل همگرایی کشورهای خلیجفارس عبارتنداز:
1 - عامل جغرافیا و موقعیت ژئو استراتژیک منطقه
2- عوامل اجتماعی- فرهنگی و دینی
3 - عامل اقتصادی.
با توجه به مطالب فوق نتیجه میگیریم منطقه خلیج همواره به عنوان یکی از مناطق مهم امنیتی، راهبردی و اقتصادی در نظام بینالملل از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد، به گونهای که در طول قرنهای اخیر، پیوسته مورد توجه قدرتهای بزرگ جهانی بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است. همچنین این حوزه از مشکلات جغرافیایی سیاسی از قبیل عدم یکپارچگی، ضعف وابستگی متقابل، واگرایی کشورهای منطقه، تقسیمات نادرست ارضی و مرزی، وجود کشورهای کوچک و ضعیف، تنوع مذهبی و پیچیدگی ترکیب اجتماعی، اختلافات فرهنگی و... برخوردار میباشد.
با توجه به مطالب فوق، آنچه که باید بر آن تأکید شود این مسأله است که جغرافیا و تاریخ و همبستگیهای فرهنگی و مذهبی دیرینه و ریشه دار، کشور ایران و همسایههای جنوبی خلیجفارس را به گونهای ناگسستنی به هم پیوند داده است و این علقههای مشترک به ما دیکته میکند و ما محکومیم که با همدیگر در محیطی آکنده از صلح و صفا و همکاری زندگی کنیم و ما چارهای جز مذاکره کردن برای رفع سوءتفاهمات نداریم.