
پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / اينجا پيکر شهيدي به خاک افتاده است اما همه براي قاتل دل ميسوزانند! در آستانه 22 بهمن، پيکر مجروح جانباز 70 درصدی که در ايام فتنه 88 اجر مجاهدتش را از خداوند گرفته بود بر دستان هم محلهايها و دوستان و يادگارانش تشييع شد. اگر چه دردهاي جسمي شهيد سيد عليرضا ستاري ناشي از کينه ورزي فتنهگران و مزدوران آمريکايي است اما سوال اين است که آيا مسئولان توانسته اند دغدغه هاي اين شهيد که تا روزهاي آخر عمرش پيگير او بود را به عنوان يک اولويت در سرلوحه کارهاي خودشان قرار دهند؟
شهيد ستاري پيش از شهادتش گفته بود که : «بنده مدتها پيگير محاکمه آنها بودم، اما نزديک به ۸ ـ ۹ ماه بعد از انتخابات، مملکت تعطيل بود؛ بايد سران فتنه به ميز محاکمه کشيده شوند، اما متاسفانه سيستم قضايي بهشدت ضعيف عمل ميکند؛ البته در اين قضيه اگر جلوي حضرت آقا حرکت کنيم، جاعل ميشويم و اگر پشت سر ايشان هم حرکت کنيم، کاهل هستيم؛ پس چشم به دست ايشان داريم تا ببينيم ايشان چه زماني دستور ميدهند و ما هم بنا به دستور ايشان حرکت ميکنيم.»
مهمترين درد شهيد ستاري اين است که بچه هاي انقلاب که مجاهدانه در دفاع از انقلاب ايستادند ، اکنون بايد در مظلوميت و در گمنامي به شهادت برسند اما از سوي ديگر مسئولين در امر محاکمه و مجازات سران فتنه اهمال نمايند و دولتمردان جدید هم تحت تاثير رسانه هاي بيگانه و وزارت خارجه آمريکا و احزاب و گروهها و اصحاب فتنه، درخواست رفع حصر از آنها را بنمايند.
درد او اين نبود که " حتي هزينههاي درمان را از جيب خودمان داديم." اما اين نکته را هيچگاه ناگفته نميگذاشت که " اگر رهبرم فرمان دهد چيزي نميتواند مانع آن شود که فرمان رهبرم را اجرا نکنم." او الان پاداش مجاهدتش در راه خدا و تبعيت از ولايت را گرفته است و به تعبير شعري که در وبلاگش گذاشته است پايدار ماند:
چشم بد دور، عمرتان بسيار / کس نبيند ملالتان آقا
من نمردم تو خون دل بخوري / تخت باشد خيالتان آقا
حاج حسين و آقا عزيز و حاج اصغر / مردهاي زمانهاند آقا
ديگران هم يزيديان هستند / فکر عذر و بهانهاند آقا
قلب من از وجودشان خون است / خون به قلب تو ميکنند هنوز
من کوچک، بسيجيات هستم / گرچه دور از تو بودهام هر روز
از همين راه دور مشتاقم / از همين راه دور دلتنگم.
چنين نيروهايي سرمايه هاي گرانقدر انقلاب هستند اما همواره نبايد در زمان عروجشان قاب تصويرشان را بر در ديوار کشورمان نصب کنيم، نام آنها را در ميدان و خياباني خلاصه نماييم، بايد دغدغه هايشان را در امور سياسي و فرهنگي پيگيري به مرحله عمل و تحقق برسانيم.

روحت شاد دلاور خوشا زندگیت خوشا به دلتنگیت خوشا به رفتنت خوشا به وصالت خوشا به ارام گرفتند حال ما ماندیم دلتنگیت ما ماندیمو دغدغه هایت ولی بگوییم تا اخرین نفس تا اخرین قطره خون هستیم حتی گفشهایمان را محکم بسته ایم اماده رها شدن 