زهرا بادامچی: "تحولات اوکراین چه تاثیری بر پرونده هستهای ایران خواهد داشت؟" با توجه به اهمیت و حساسیت این موضوع آفتاب یزد در میزگردی غیرحضوری با کارشناسان مسائل سیاست خارجی به بررسی این سؤال و نکات پیرامون آن پرداخته است. شاید برای پاسخ به این سوال ابتدا بایستی شناخت کاملی نسبت به تحولات اوکراین پیدا کرد. حسن هانیزاده کارشناس مسائل بینالملل حوادث اخیر در کشور فوق را اینگونه بررسی و تحلیل میکند: "اوکراین به یک نقطه بحرانی رسیده و ممکن است تقابل روسیه و غرب را به دنبال داشته باشد، با توجه به آماده باش نیروهای مسلح روسیه، به خصوص نیروی دریایی در دریای سیاه و همچنین حضور بخشی از نیروهای روسیه در جزیره کریمه و تهدیدات آمریکا و غرب علیه روسیه به نظر میرسد که چندین گزینه برای آینده اوکراین وجود دارد. یکی جدایی جزیره کریمه از اوکراین و بازگشت آن به روسیه که به نظر میرسد، غرب و آمریکا نسبت به این موضوع حساس باشند. موضوع دیگر تشکیل دولت وابسته به غرب در اوکراین است که روسها تمایلی به این موضوع ندارند، چرا که تشکیل دولت وابسته به غرب که در نهایت ممکن است وارد اتحادیه اروپا شود، برای روسها ناخوشایند است. بنابراین این موضوع به یک چالش جدی میان روسیه و اوکراین تبدیل خواهد شد.
از سوی دیگر ممکن است اتحادیه اروپا و آمریکا در مقابل روسیه صفآرایی کنند و تحریمهای جدیدی علیه روسیه اعمال کنند، یکی از این تحریمها، مسئله اخراج روسیه از کشورهای جی8 و منع دیپلماتهای روسی از ورود به اتحادیه اروپا، جلوگیری از سرمایهگذاری در روسیه و همچنین همکاری نکردن آمریکا و روسیه در حوزههای نظامی و امنیتی است. به نظر میرسد که اوکراین در آینده با بحران مواجه باشد و یک اشتباه از دو طرف (روسیه و غرب) ممکن است به یک جنگ نظامی میان روسیه و غرب منجر شود." صادق زیباکلام استاد دانشگاه و کارشناس بینالملل نیز تحولات اوکراین را اینگونه روایت میکند: "روند تحولات اوکراین را در راستای اعتلای دموکراسی بسیار مثبت میبینم، معتقدم روسیه یک شکاف و ترک بزرگی در اوکراین پیدا کرده و روسها با اشغال کریمه که بخشی از اوکراین است، نشان دادند اصول و ضروابط حقوق بینالمللی را چگونه محترم میشمارند. در حقیقت آنچه که در اوکراین در حال رخ دادن است، به هیچوجه به سود و به نفع روسیه نیست." اما احمد شیرزاد نماینده سابق مجلس و کارشناس سیاسی تحلیل جامعتری نسبت به تحولات اوکراین دارد.
او ابتدا میگوید: "مسائل شرق اروپا از نظر ژئوپلیتیکی، پیچیدگی خاصی دارد، در یک پروسه طولانی رژیم حاکم بر شوروی سابق، تسلط ویژهای بر تمام آن منطقه داشت و به فراخور مسائل خود ممکن بود به تقسیمبندیهای داخلی دست بزند تا مصلحت اتحاد جماهیر شوروی در نظر گرفته میشد و متناسب با آن، تقسیمبندیهای داخلی انجام میگرفت. جمهوری اوکراین که یکی از جمهوریهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق محسوب میشود از نظر ترکیب جمعیتی از مدل دوگانه اوکراینی و روسی برخوردار است. البته گروه دیگری هم، مسلمانان آن منطقه هستند، با توجه به این ترکیب جمعیتی، جمهوری اوکراین تاکنون شرایط بسیار پیچیدهای برای استقرار باثبات را داشته است."
این نماینده سابق مجلس سپس به تحولات اخیر اوکراین میپردازد و تصریح میکند: "متاسفانه رئیسجمهور سابق اوکراین، صرفنظر از مسئله وابستگی به روسیه، سیستم حکومتی خاص را آنجا به راه انداخته بود." وی در ادامه اظهار میکند: "همه چیز را نباید به رقابتهای شرق و غرب در آن منطقه موکول کرد و تصور کنیم که همه اعتراضات مردمی ناشی از تحرکات غربیهاست. نقش سیاسی و رژیمی که در دوران یانوکوویچ حکمفرما بوده را نمیتوان نادیده گرفت. یک بعد مسئله این است که رقابتهای شرق و غرب، رقابتهای اروپا و روسیه در آنجا دخیل است و بعد دیگر این است که به هر حال رئیسجمهوری با شرایط خاص آنجا حکمفرما بوده است. شیرزاد با بیان اینکه اکنون وضعیت اوکراین، وخیم، بحرانی و پرتنش است و آینده آن خیلی مشخص نیست تاکید دارد: "کشور اوکراین بسیار برای روسیه مهم است تا تسلط خود را در این منطقه حفظ کند، از طرفی اروپاییها، آمریکاییها و مردم اوکراین هم نمیتوانند هر نوع رفتار روسیه را برتابند. در فرهنگ سیاسی مسلط بر جهان و روابط بین ابرقدرتها، داشتن منافع توسط یک قدرت بزرگ، حق تلقی میشود. نظام حاکم بر روابط بینالملل، نظام مناسبات قدرت است و نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت.
زمانی که قدرتی در جایی، حساسیت ویژه داشته باشد، به هر حال مسائل سیاسی آنجا تحت تأثیر قرار میگیرد. در حال حاضر بحث اخلاقی شاید خیلی کارساز نباشد، به لحاظ قضاوتهای اخلاقی که ما داریم این دخالتها به همان نسبت تقبیح میشود که دخالت آمریکا تقبیح میشود ولی بهطور معمول آن چیزی که میتواند این دخالتها را مشروع کند، وضعیت خاصی است که بر یک منطقه حکمفرماست، بهطور مثال به دلیل سرکوب مردم لیبی توسط قذافی، فضایی ایجاد شد که دخالت بینالمللی به نوعی مشروعیت پیدا کرد. روسیه در مقابل به دنبال این است که به همان حربه تبلیغاتی اقدام کند و ادعای آن این است که برای دفاع از منافع روستبارها به دنبال دخالت در اوکراین است. لیکن در طی روزهای اخیر، هیچ وضعیت بحرانی و فاجعهآمیزی در مناطق روسنشین اوکراین نداشتیم، به همین دلیل تهدیدهای روسها خیلی وجه تبلیغاتی مثبتی در مقایسه با رقیب اروپایی، پیدا نکرد و چنانچه روسها دست به اقدامی بزنند، در دفاع از آنچه در عرصه تبلیغاتی و چه در عرصه سیاسی، کارشان بسیار دشوار خواهد بود." حشمتالله فلاحتپیشه که خود روزگاری عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس بود به نکات جالبی در خصوص روسیه اشاره میکند.
وی معتقد است: "اتفاقی که اکنون در اوکراین رخ داده، چالش سیاست نرم غرب با الگوی سیاست سخت روسیه است. به طور معمول هم در چنین تحولاتی، کشورهایی که از الگوی سیاست نرم استفاده میکنند، میتوانند نفوذ بیشتری را در کشورهای مختلف داشته باشند. بنابراین سیاست سخت روسیه مبنی بر تهدید اقدام نظامی و غیره در نهایت موقعیت بینالمللی روسها را تضعیف میکند چرا که روسها استراتژی برای اقدام نظامی و یا حتی برگشت به راه جنگ سرد را ندارند و در قرن 21 خودشان هم، رسما به این نتیجه رسیدند که کاربرد توان نظامی و برگشت به فضای جنگ سرد باعث از دست دادن فرصتهای جدید برای روسیه میشود. به همین دلیل روسها هیچ وقت وارد فضایی نمیشوند که تحولاتی شبیه بحران موشکی کوبا در 1961 میلادی تداعی کند."
وی در ادامه به بررسی مهم بودن ابعاد مسئله اوکراین میپردازد و میگوید: "اما تحولات اوکراین از این نظر مهم است که شبهجزیره کریمه، جایی است که روسها یک حساب استراتژیک بر آن باز کردند و احساس میکنند آمریکاییها به تعهدات سال 1994 میلادی که در آن موضوع گسترش ناتو مطرح شده بود، پایبند نخواهند بود." فلاحتپیشه میگوید: "آمریکاییها از نیازهای اقتصادی روسیه، سوءاستفاده زیادی را دارند میبرند. اکنون این موضوع در کریمه به اوج خود رسیده چرا که عملا روسها احساس میکنند که موقعیت پایگاه نظامی آنان، پایگاه نظامی که دیگر وظیفهاش تنها دفاع از قلمرو جنگ سرد گذشته نیست، بلکه وظیفه دفاع از قلمرو خود روسیه هست، در واقع دچار تهدید شده، بهویژه اینکه نگران هستند که قضایای اوکراین، مسائلی را در جاهای دیگر روسیه برانگیزاند."
وی در مورد آینده تحولات تاکید دارد: "اختلافات جدی است اما معتقدم روسها موضوع نظامی را هیچوجه تا انتها با کشورهای غربی پیش نمیبرند، هرچند که تعلل آمریکا در راهاندازی جنگ در سوریه باعث شد که روسها احساس کنند آمریکاییها به کلی راهبرد نظامی را از دستور خارج کردند ولی معتقدم چالشی که اکنون وجود دارد، هرچند که چالش بر سر مزرعه نظامی است ولی این چالش به صورت نیابتی در حوزه اقتصادی و سیاسی شکل خواهد گرفت و فشارهای سیاسی و اقتصادی که غرب به روسیه وارد میکند، این فشارها با هدف تعدیل رفتار روسها در پیش گرفته خواهد شد." از منظر غالب کارشناسان وسعت تحولات اوکراین در حدی است که میتواند حتی بر مسائل هستهای ایران نیز تأثیر بگذارد.
هانیزاده این موضوع را تایید میکند و میگوید: "اگر تقابل میان روسیه و غرب جدی شود، بهطور قطع روسها از ظرفیت ایران استفاده میکنند و به طرف ایران نزدیکتر میشوند. همین موضوع در مورد پرونده هستهای ایران موثر خواهد بود بطوریکه روسیه بهطور جدی وارد عمل خواهد شد و در مقابل آمریکا ایستادگی خواهد کرد. گزینه دیگری که وجود دارد این است که روسها از سلاح انرژی، بهویژه موضوع گاز استفادده خواهند کرد و حتی ممکن است قیمت گاز را افزایش بدهد، حتی ممکن است صدور گاز را متوقف کنند، در هر دو حالت این اتفاقات بر پرونده هستهای ایران تاثیر خواهد گذاشت و شرایطی فراهم خواهد شد که فشارها به جمهوری اسلامی ایران کمتر شود و اتحادیه اروپا و آمریکا به سمت روسیه متوجه شوند. در حقیقت روسیه هم با توجه به ظرفیت بالایی که در زمینه نظامی و تسلیحاتی دارد آمریکاییها را ناچار خواهند کرد از فشار خود به ایران کم کنند." زیباکلام در این خصوص نظر دیگری دارد و تاکید میکند: "تأثیر زیادی روی روند پرونده هستهای کشورمان خواهد داشت و اگر کمی به جزئیات توجه کنیم، این موضوع خیلی به سود و نفع ما نیست، چرا که جایگاه روسیه در حال تضعیف شدن است."
شیرزاد هم در این ارتباط اعتقاد دارد: "بسیار مشکل است که بتوان تأثیر تحولات اوکراین بر مذاکرات هستهای کشورمان را مشاهده کرد، به نظر نمیرسد که برای ما تأثیر چندان منفی داشته باشد. شکاف بین روسیه و دیگر کشورهای 1+5 کمی بیشتر خواهد شد، در چنین شرایطی امکان مانور سیاسی برای ما میتواند بیشتر باشد، البته نباید خیلی به این مسائل بیش از آنکه قابلیتش را دارد بها داد ولی در هر حال آن انسجام آهنینی که تا پیش از این در بحث هستهای و هماهنگی نسبی که بین کشورهای 1+5 وجود داشت تا حدی تحت تأثیر مسائل اوکراین خدشهدار شده و این امکان وجود دارد که روسها آن هماهنگی مورد نیاز آمریکاییها را در پرونده هستهای نداشته باشند. ممکن است برای ضربه زدن به آمریکا، نزدیکی به ما نشان دهند و سربزنگاهی که ما روی کمک آنان حساب باز میکنیم، با طرف مقابل سازش کنند. این اتفاق، اتفاقی رایج است، به همین دلیل باید هوشیار باشیم که وسیله تسویه حساب بین آنها قرار نگیریم. اگر بتوانیم کاملا مراقب باشیم که وسیله تسویه حساب نباشیم میتوانیم با یک برنامهریزی جدی از این شکافی که به وجود آمده تا حدی که امکانش هست، استفاده کنیم، ضمن آنکه نباید بیش از حد به آن بها دهیم."
فلاحتپیشه نیز معتقد است: "معتقدم که روسها بیش از حد درون قلمرو استراتژی غرب بازی کردند، بهطور مشخص روسها تا حالا 6 رأی تأثیرگذار علیه ایران در موضوع هستهای دادند که این آراء متاسفانه بهگونهای غرب را به این نتیجه رسانده که روسها در مواقع لازم نقش کارگزاری غرب را بازی میکنند. روسها در انتقال پرونده ایران از شورای حکام آژانس هستهای به شورای امنیت نقش داشتند و به نظرم این یک خیانت به ایران بود و در شورای امنیت هم در پنج قطعنامه، بهویژه سه قطعنامه دارای ضمانت اجرایی و عملی، نقش داشتند. در واقع به جای اینکه روسها با حسننیت کشورهای آسیبدیده از غرب را حتی در قالب حقوقی مورد حمایت قرار دهند ولی چه در جنبه سیاسی و چه در جنبه حقوقی حمایت نکردند و بلکه در جنبه اقتصادی و سیاسی نیز روسها بهره از این کشورها میگرفتند. مواردی از این نوع باعث میشود که روسها فضای دنیا را کمی واقعگرایانهتر ببینند و این موضوع میتواند به موضوعاتی مانند موضوع ایران کمک کند."
بحث دیگری که این روزها مطرح است نحوه مواجهه رسانههای داخلی با تحولات اوکراین است. این پرسش مطرح است که آیا تاکنون رسانههای وطنی رویکردی عقلانی نسبت به پوشش این اخبار داشتهاند؟ هانیزاده معتقد است: "رسانههای جمهوری اسلامی ایران باید بیطرفانه تمام رخدادها و حوادث اوکراین را رصد کنند و بدون هیچ موضعگیری، له یا علیه اوکراین اخبار را منتشر کنند. مسئله اوکراین یک مسئله پیچیدهای است که بر منطقه و جهان تأثیر مستقیم دارد و حتی ممکن است اگر یکی از طرفین دچار اشتباه شوند یعنی روسیه، غرب و آمریکا جنگ بزرگی رخ دهد که تبعات آن به کل جهان سرایت خواهد کرد. بنابراین از آنجایی که جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای گذشته به لحاظ سیاسی نزدیک به روسیه بوده، بنابراین رسانهها تصور میکنند که باید خبرها را به نفع روسیه علیه آمریکا و غرب جریانسازی کنند و سیاست مشخصی در مورد اوکراین در رسانههای ایران اتخاذ نشده است."
صادق زیباکلام ضمن عذرخواهی از مردم اوکراین در این باره اینگونه میگوید: "رسانههای خاص، چهرهها و شخصیتهایی که در رادیو و تلویزیون به عنوان کارشناس صحبت میکنند به گونهای خاص به تحولات اوکراین نگاه میکنند. از نظر رسانههای خاص، پذیرفته شده نیست که این افراد مردم اوکراین هستند که نمیخواهند با روسیه باشند و به دنبال پیوستن به اروپا هستند. همه جریان حمایت رسانهها از روسیه به دلیل منافع جمهوری اسلامی ایران نیست، بخشی از آن مربوط به آمریکاستیزی و غربستیزی است که به طور کلی در میان بسیاری از صاحبنظران خاص وجود دارد." شیرزاد نیز با ابراز تعجب از موضوع فوق میگوید: "متعجبم افرادی که خود را ارزشی و انقلابی و مدافع انقلاب میدانند تا این حد چرخش پیدا کردند تا در هر مسئلهای طرف روسها را بگیرند و برای آنان یقه پاره کنند، این حرف به معنی یقه پاره کردن برای آمریکاییها نیست اما در مسئلهای که میتوان خیلی بیطرفانه نشست و در مورد وقایع اوکراین قضاوت کرد، این موضوع پسندیده نیست و به نظر میرسد تا این حد نباید جانبدارانه در مورد مسائلی که ربطی به ما ندارد، وارد شود.
حال اگر فرض کنیم که وزیر خارجه ما به دلیل مصالح ملی، موضعی بگیرد که موضع رسمی در جای خود به آن توجه میشود اما چه دلیلی دارد که رسانههای رسمی ما تا این حد خود را وابسته به این موضع بدانند، هر چند که این موضع، موضع رسمی حاکمیت هم نبوده." فلاحتپیشه نیز میگوید: "در قبال موضوع اوکراین نمیتوانیم موضع مطلقی داشته باشیم، در اوکراین تا آن بخش که نظر مردم مطرح است، باید نظر مردم را به رسمیت شناخت ولی تا جایی که بحث مداخله خارجی است باید مخالفت کرد چه مداخله نرمی که غرب انجام میدهد و چه مداخله سردی که روسها صورت میدهند و لذا این باید در دستور کار قرار بگیرد چرا که روسها شریک راهبردی ایران نبودند و دلیلی ندارد که ایران به خاطر کشوری که در مواقع سخت، همکاری راهبردی نداشته، دشمنان این کشور را تحت عنوان دشمن خود تلقی کند."