محمد اسماعیلی
یکی از مهمترین وقایع تأثیرگذار بر تحولات جاری منطقه خاورمیانه و حتی جهان غرب تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران به دست دانشجویان بود که دیباچه چالشی بزرگ در روابط دو کشور شد.
یکی از مهمترین وقایع تأثیرگذار بر تحولات جاری منطقه خاورمیانه و حتی جهان غرب تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران به دست دانشجویان بود که دیباچه چالشی بزرگ در روابط دو کشور شد.
از همان روز - 13 آبان سال 1358- تا خرداد سال 92 روابط بینالمللی ایران وامریکا هیچ گاه به حالت عادی و ماسبق برنگشت بلکه قوام و گستره دشمنیهای امریکاییها و متحدانش نسبت به کشورمان هم بیشتر شد تا آنکه تابوی روابط مستقیم دولتمردان ایران و ایالات متحده با گفتوگوی تلفنی روحانی – اوباما و همچنین دیدار صمیمانه ظریف- کری (در جریان سفر رئیسجمهور دولت یازدهم به نیویورک و شرکت در کنفرانس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل ) شکست و وارد فاز جدیدی شد.
با تغییر نگاه برخی از دولتمردان نسبت به مذاکره با امریکاییها طی هشت ماه اخیر به وضوح میبینیم که جریانی خاص که یک سر آن را میتوان در دولت پیدا کرد و سر دیگر هم در جریان هواخواه لیبرالسیم، با طرحی مدون «تطهیر چهره دولتمردان امریکایی ها» را در پیش گرفته و روند «قبح زدایی» از سیاستهای غربیها را به جلو میبرد.
البته همین جریان از ماهها قبل ازانتخابات سال92 با عملیات روانی گستردهای که به کمک رسانههای پر تعدادشان خط دهی شد تا حدودی توانست بخشی از افکار عمومی را قانع کند که مشکلات معیشتی واقتصادی موجود کشور ناشی از عدم اتخاذ سیاستهای درست در مواجهه با کشورهای غربی و به خصوص امریکایی هاست و با موفقیت روحانی این مطالبه جمعی «تصنعی» را بهوجود آورند که مردم خواهان پایان دهی به خصومتها میان دو کشور ایران و امریکا هستند.
مهمترین مصداق دگردیسی را باید در نوع مواجهه تیم هستهای کشورمان در رویارویی با غرب و تهدیدات مکرر توأم با مداخله جویی در امور داخلی کشورمان توسط مقامات سیاسی آنها – که بخشی از آن را میتوان در قطعنامه اخیر اتحادیه اروپا جستوجو کرد- یافت.
دوم خرداد
«تابوشکنی» روابط میان ایران وامریکا در شرایط کنونی را میشود با سال 76 و روی کار آمدن جریان دوم خرداد در کشور شبیه دانست، آنجایی که ریچارد کلمن دیپلمات برجسته امریکایی پس از موفقیت اصلاحطلبان درسال 76 و همچنین انتخابات مجلس ششم میگوید: «ظاهراً روزهای تلخ و سردرگمی ما با روی کارآمدن اصلاحطلبان سپری میشود. اصلاحطلبانی که حتی توانستهاند کرسیهای مجلس را که دژ تسخیرناپذیری بود، فتح کنند. ما از این پس باید شاهد فرو ریختن ستونهای این نظام سرکش و مهار نشدنی باشیم؛ نظامی که در یک قلم امریکا را با این همه قدرت هستهای و تکنولوژی به پشت دیواری از تحقیر رانده است. من به همه مردم دنیا میگویم: ما به ایران باز خواهیم گشت.»
کلینتون رئیسجمهور وقت امریکا هم در اظهاراتی وسوسهانگیز میگوید: برای آغاز گفتوگو با ایران لازم است واقعیتهای گذشته را انکار کنیم. . . ما اگر بخواهیم در روابط با ایران به نتیجه برسیم چارهای جز به رسمیت شناختن ناراحتی ایرانیها نداریم.»
جریان دوم خرداد به شدت از سخنان مقامات امریکا حمایت کرده و آن را سرآغازی برای بهبود روابط دو کشور و پایانی بر یک داستان غمانگیز قطع روابط میدانند؛ عباس عبدی یکی از فعالان روزنامههای زنجیرهای پس از اظهارات کلینتون در روزنامه سلام مینویسد: «اظهارات کلینتون باید به عنوان موضع نفر اول دولت امریکا قلمداد شود و طبیعی است که متقابلاً رفتار ما نیز بر اساس همین واقعیت باید شکل بگیرد.»
سناتور تامس داشل، رهبر فراکسیون اکثریت کنگره هم در سال 81 چگونگی مذاکره با مقامات کشورمان را اینگونه اظهار میکند: «امریکا باید فشارهایش را زیاد کند تا اصلاحطلبان در ایران بتوانند مردم را بترسانند و خواستههای ما را تبلیغ کنند. . . امریکا باید در این راستا تهدید کند و راه را برای مذاکره باز کند و البته انجام مذاکره را برای مذاکرهکنندگان اعلام برائت آنها از حکومت دینی ولایت فقیه بدانند.»
شخصیتهای مختلف دوم خرداد همراه با ارگانهای مطبوعاتی خود در کنار بحرانآفرینی در داخل کشور بشدت بر تجدید روابط میان ایران و امریکا تأکید کرده و به صورت پرحجم و متراکم این را در تریبونهای مختلف عنوان میکردند به گونهای که کمتر روزی را میشود در آن مقطع زمانی پیدا کرد که روزنامههای زنجیرهای از دستاوردهای تغییر سیاستهای ایران در قبال امریکا مطالب یا مصاحبههای را به تیتر یک خود تبدیل نکرده باشند. از جمله این افراد جلاییپور از اعضای حزب مشارکت است که در روزنامه حیات نو ضرورتهای مذاکره با امریکا را اینگونه بیان میکند: «مسئولان ایران باید بدون کمترین خجالت و بیپرده با امریکا وارد مذاکره شوند. . .»
زیر سؤال بردن انقلاب دوم
همانطور که اشاره شد با روی کار آمدن دولت یازدهم جریانی نشانهدار تلاش داشته با تبدیل کردن تجدید روابط بینالمللی با امریکا به یک نیاز عمومی، ضمن «تطهیر» چهره امریکاییها، از روابط قطع شده میان دو کشور را در داخل «قبح»زدایی کرده و به صورت تدریجی و گام به گام خواستههای کلان و مشترک جریان متبوع خود و طرف غربی را مورد توجه قرار دهد.
راهبرد کنونی جریان تعریف شده را میتوان در گامهای هدفمندی با عنوان «تطهیر چهره مقامات امریکایی»، «قبحزدایی از سیاستهای خصمانه طرف غربی»، «مذاکره مستقیم و رو در رو میان دولتمردان دو کشور»، «امیتازدهی فراوان برای ایجاد رضایت در طرف مقابل»، «تحمیل خواستههای متوسع غربی به مراجع بالادستی نظام» دانست که به «عادیسازی روابط بین دو دولت و توسعه آمد و شدهای دیپلماتیک میان دوکشور»، «برگزاری جلسات مشترک دانشگاهی با حضور نظریهپردازان غرب- شبیه همان کاری که در دانشگاههای زمان اصلاحات اتفاق افتاد- در داخل کشور» کشیده خواهد شد و نهایتا به «عدول از بسیاری از اصول و مبانی گفتمان انقلاب اسلامی» خواهد کشید.
مصاحبه اصغرزاده فاز جدید برای عدول رسمی از مبانی انقلاب
اما گفتوگوی دیروز ابراهیم اصغرزاده یکی از دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی امریکا نقش داشته است با یکی از روزنامههای زنجیرهای را میتوان فاز جدیدی از «تخریب دستاوردهای انقلاب در مقابله با نظام سلطه» و همچنین «عدول از مبانی و اصول جمهوری اسلامی ایران» توسط جریان تجدیدنظرطلب دانست.
وی در گفتوگویی که بارها در آن تأکید میکند تسخیر لانه جاسوسی کار اشتباهی بوده وباید بابت آن از غرب عذرخواهی کرد، ضمن پیشنهاد عذرخواهی از خانوادههای گروگانهای امریکایی اظهار میکند: به هر حال روابط ایران و امریکا نمیتواند تا ابد گروگان گذشته باشد. . . تأکید میکنم که روابط ایران و امریکا نمیتواند تا ابد در بنبست باقی بماند و باید گرهگشایی شود. مسائلی در روابط دو کشور وجود دارد که اگر گرهگشایی نشود به صورت مزمن سایه بر حوادث بعدی خواهد انداخت. اصغرزاده با رویکردی انفعالی در قبال مانعتراشی امریکا در قبال نماینده پیشنهادی ایران در سازمان ملل تأکید میکند: «ابوطالبی استعفا دهد تا این غائله خاتمه یابد.»
اما نکته مهمی که باید در گفتههای اصغرزاده به آن اشاره کرد این است که وی به عنوان پیشقراول جریانی است که تصمیم دارد از خطوط قرمز نظام پا را فراتر نهاده و هنجارشکنی و روگردانی از سیاستهای اصولی و نهادینه شده را به شکلی فزاینده در پیش گرفته است؛ آن هم در شرایطی که هجمه به اعتقادات دینی، فرهنگی و مذهبی مردم به مانند دولت دوم خرداد در دستور کار قرار گرفته است.
جابهجایی خطوط قرمز نظام
هم مورد توجه است
دراین باره باید یادآور شد؛
1- اصغرزاده دراین مصاحبه سعی داشته سطح اختلافات ایران و امریکا را تا حد موضوعات دسته چندمی پایین آورده، بدون آنکه توجه کند که استکبارستیزی و مخالفت در مقابل سیاستهای قدرتطلبانه و انحصارطلبانه غربیها جزء لاینفک اصول و مبانی انقلاب اسلامی بوده و به عنوان یک خواسته عمومی نمیتوان به راحتی آن را از ردیف مطالبات اصلی مردمی جدا ساخت.
به عبارت دیگر، اظهار ندامت از تسخیر لانه جاسوسی امریکا را که با هدف راهبردی «تخطئه روحیه استکبارستیزی ملت و عدول از اصول و مبانی انقلاب و نظام» طراحی شده باید قطعهای از پازل تغییر در سیاستهای کلان نظام دانست که در آینده – به دست همین طیف- شکل واضح تری هم به خود میگیرد تا بلکه طی یک مدت زمانی مشخص به «جابهجایی خطوط قرمز نظام » بینجامد. این در حالی است که روحیه استکبارستیزی و مقابله با سیاستهای انحصارطلبانه و خصمانه امریکاییها جزء لاینفک گفتمان انقلاب و همچنین مطالبه جدی مردم بوده و به هیچ عنوان قابل تغییر و دگردیسی نیست.
2- وی نه تنها از حرکت انقلابی شاخه دانشجویی انقلاب اسلامی در تسخیر سفارت امریکا دفاع نمیکند بلکه آن را سرآغاز مشکلات فراوان میداند و سعی میکند با نادیده گرفتن دستاوردهای مهم انقلاب دوم مردم ایران – که از سوی حضرت امام مورد خطاب قرار گرفت- آن را ا��تباهی قابل جبران بداند.
3- گمشده اصغرزاده و دوستان همفکر وی که امروز به عنوان «تجدیدنظرطلبان» در فضای سیاسی نامگذاری شدهاند، این است که آنها حتی حاضر نیستند گذشته خود و آرمانهای دیروزشان را به رسمیت شناخته و بپذیرند که چه در آن مقطع زمانی و چه امروز بدون تفکر و آیندهنگری در مورد موضوعات مختلف تصمیمگیری کرده و هر روز از دیروز خود اظهار ندامت و پشمیانی میکنند که این مذبذب احوالی برای سیاستمدارانی که داعیه خدمت به ملت را دارند دلیل موجهی برای لزوم بیاعتمادی مستمر به آنها محسوب شود.