تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۶۷۷۸۹

عقلانیت سیاسی یا سیاست عقلانی


امیرحسین معزالدینی

هیچ کس را بر سر داشتنش شکی نیست. همه آنچنان در خود می‌نگرند گویی اکمل آن را جز او بر کسی نایل نشده است. ارزشش بر همگان واضح است و او را اولین مخلوق خداوند تبارک می‌نامند و هم او در ملاک برگزیدن پیامبرانش شیوه گزینش است. آنجا که می‌فرماید: "خدا هیچ پیامبری را به رسالت انتخاب نمی‌کند مگر آنکه عقلش را کامل کند و عقلش برتر از عقول تمام امتش باشد."(1)

آری بحث از عقل است که همان حجت باطنی است، همان سرمایه عظیم انسانی و وسیله‌ای برای رسیدن به کمال. بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که تعالی بشر در گرو تعقل است. امام کاظم(ع) در روایت هشام از قول امیرمومنان(ع) می‌فرماید: خدا با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود...!(2)

این کلام امام خود گویای جایگاه عظیم عقل است. آنچه خدا با آن مورد ستایش قرار می‌گیرد، عقل انسانی است. در بیان مقام عقل سخن‌ها بسیار گفته شده است تا جایی ‌که حتی برای عقل جنود و سپاهی عظیم تعریف شده که حضرت صادق(ع) نیز در روایتی در اصول کافی اول سرباز عقل را ایمان برمی‌شمارد. (3) اما در کنار ایمان، اخلاق و علم نیز از سربازان سپاه عقل بوده و هر کدام به گونه‌ای عقل را یاری می‌کنند.

اشارات بی‌شمار در روایات و قرآن کریم به مسئله عقل نشان از اهمیت موضوع دارد. عده‌ای حتی اولوالالباب را عقلا تعریف نموده‌اند که خود بحثی مجزا می‌طلبد.

شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام داستانی را نقل می‌کند که بسیار شنیدنی است. ایشان بیان می‌کند: انسانی فرنگی وارد یکی از دهات‌ ایران شده بود. آن شخص با مردی روستایی روبه‌رو شد. روستانشین در پاسخ به سئوالات مرد فرنگی جواب‌های بسیار نافذی می‌داد. از او سئوال کرد این توانایی را از کجا داری؟ آن شخص دهاتی گفت: ما چون سواد نداریم، فکر می‌کنیم.

این حرف معنای بسیار عجیبی دارد. هر کسی که سواد دارد، معلوماتش را نشان می‌د‌هد ولی فکر کردن خیلی از سواد بهتر است. مگر امیرمومنان نفرموده است یک ساعت تفکر از 70سال عبادت برتر است. مگر تفکر جز از راه عقل حادث می‌شود؟ آنچه در این مجال قصد بیان داریم، نوعی از عقل است که در جامعه سیاسی مورد انتقاد قرار می‌گیرد و آن، عقل سیاسی است. عقل سیاسی، آن عقلی است که در موضع سیاسی، در یک جامعه سیاسی، شرایط را می‌شناسد، خطرها را درک می‌کند و می‌داند که خوب یا بد عمل کردن  او چه تاثیری خواهد داشت.

امام خمینی(ره) در یکی از بیانات خود به عقل سیاسی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: عقل سیاسی داشته باشید. روی این سخن با چه کسی بوده است موضوع بحث ما نیست لکن ماهیت عقل سیاسی مسئله‌ای است مهم و قابل تامل.

عقل سیاسی در پی فرصت نیست که از آن سوءاستفاده کند بلکه مبتنی بر اصول و محکمات است که در کنار علم جلو‌گر می‌شود. در جوامع سیاسی ممکن است کسی باشد که عقل سیاسی قوی داشته باشد اما عالم به سیاست نظری نباشد یعنی عقل سیاسی را بداند اما اساسا سیاست را نتواند تعریف کند یا مورد بررسی قرار دهد. افلاطون می‌گوید: سیاستمداران باید فیلسوف باشند و تدبیر امر به حکما واگذار شود یعنی امور حکومت باید در دست کسانی باشد که حکیم و اندیشمند باشند.

در کنار عقل سیاسی می‌توان از عقل عملی و عقل نظری نیز نام برد. ممکن  است کسانی باشند که عقل عملی قوی داشته باشند اما عقل نظری آنها ضعیف باشد یعنی صاحب نظر در مسائل نباشند و یا برعکس اگر عقل نظری قوی باشد اما عقل عملی ضعیف باشد که آن هم به علت اشتباهات فکری بسیار است. فرد نمی‌تواند عمل را درست انجام دهد.

اگر در مشکلات از کسی که عقل نظری قوی دارد بخواهیم برای مشکلات راه‌حل برگزیند قطعا نمی‌تواند چون اساسا او در این عالم نیست و فکر او معطوف عوالم دیگری است. راه‌حل اساسی را باید از کسی خواست که عقل عملی دارد.

در عالم سیاست برخی کسانی که به اریکه قدرت تکیه زده‌اند نوعی از عقل را دارند که به آن عقل شیطانی می‌گویند که البته ما آن را از سنخ عقل نمی‌دانیم زیرا این نگاه ماکیاولی به عقل است که سیاست را فاسد می‌داند. در هرحال شیطان در انسان نفوذ می‌کند و او را با توهمات و خیالات و سودای قدرت فریب می‌دهد.

عقل سیاسی سلیم که ما بر آن هستیم تعریفی از آن بیان کنیم باید عقلی باشد که هم چارچوب‌های نظری را بداند و هم در قواعد عملی بتواند مشکلات را حل‌وفصل کند یعنی بداند در چه موضعی هست، چه خطرهایی او را تهدید می‌کند، او چه توانی دارد، چه می‌تواند بکند و چه باید بکند؟

عقل انسانی برای تفکرو تعقل آمده است و باید گفت عقل سیاسی ریشه در ایمان و اعتقاد و تفکر دارد و در کنار آموزه‌های دینی و بهره‌گیری از پرتو وحی می‌تواند عقل سلیم به معنای حقیقی باشد.

آنان که عقل سیاسی ندارند در طول تاریخ بی‌شمار بوده و هستند. شاید بهترین نوع آنها خوارج باشند که امروز نیز در جامعه سیاسی ما حضور دارند. کسانی که عقل سیاسی دارند، افق نگاه‌شان آینده است و خود و کشور را در آن افق می‌بینند و نگاه امروزی ندارند. آنچه مسلم است، سیاست عقلانی برآمده از عقل و تعهد و تایید و تصدیق عقل است یعنی همان عقل سیاسی اما عقلانیت سیاسی معنایی خاص دارد که مورد پذیرش نیست. یعنی  گاهی تفکر می‌کنیم برای حل مشکلی مثلا در امور فرهنگی ناگاه دستوری سیاسی تمام نقشه‌ها را نقش برآب می‌کند و موضوعی فرهنگی تبدیل به موضوعی سیاسی می‌شود که نتیجه آن، همان بی‌بندوباری می‌شود. باید گفت نقشه سیاسی کشور باید در چارچوب عقل استوار باشد نه اینکه تفکر و تعقل را با چاشنی سیاست درآمیزیم که ثمره آن پوچی و سیاسی‌بازی گردد.

کاش مسئولین نیز به جای فرار از حل مشکلات و پاک کردن صورت مسئله، به فکر راه‌حل برای آن باشند. از فلان وزیر یا مسئول می‌پرسی چرا این‌گونه رفتار می‌کنی؟ پاسخ می‌دهد چون قبلی‌ها هم این‌گونه بودند. آیا این پاسخ با عقل مطابقت دارد؟ تمام مسائل را با تعقل می‌توان حل کرد به شرط اینکه چاشنی سیاست را با آن مخلوط نکنیم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات