حجتالله جودکی / پژوهشگر تاریخ و مسائل خاورمیانه
پس از حادثه یازدهم سپتامبر و حملات القاعده در امریکا، اسپانیا، انگلیس، کنیا و ... به اهداف غربی و در پی مطالعات فشرده و دقیق حاصل از بازجویی زندانیان گوانتانامو، استراتژی جدیدی از سوی غرب ترسیم شد تا به هر شکل ممکن، غرب از صحنه درگیری میان اسلامگرایان و غرب خارج شده و این جنگ در داخل جغرافیای دارالاسلام پدیدار شود تا خسارت مالی و جانی طرفین درگیر از میان آنان باشد و غرب شاهد چنین پیامدهایی نباشد. معرفی اسلام به عنوان «دین خشونت که ابتدا با زور شمشیر گسترش یافته و اکنون با تروریسم جهان را به نابودی میکشاند»، یکی از اهداف دیرینه غرب است که مطالعات شرقشناسی و اسلامشناسی مؤید بخش نخست و انعکاس دادن گسترده فعالیت تروریستهای اسلامگرا دلیل بخش دوم است.
سازمانهای امنیتی غرب به کمک سازمان امنیتی عربستان سعودی که ریاست آن را بندر بن سلطان بر عهده داشت و از نیروهای تندروی طرفدار وهابیت در عربستان به شمار میآمد، طرح ایجاد گروه مزدوری را در دستور بررسی قرار دادند که بتواند بر مرده ریگ القاعده، نیروهای سرگردان تندروی طرفدار آن را جذب و ساماندهی کنند.
مطالعات و تجربه غربیها بویژه انگلیسیها این باور را به طراحان القا کرد که در صورت ایجاد جنگ مذهبی و فرقهای در داخل دارالاسلام، غرب از تیررس آنها در امان خواهد بود و عربستان هم میتواند به عنوان پدر معنوی اسلامگرایان شاهد از میان رفتن نیروهای به نظر آنها مزاحمی باشد که همزمان غرب و عربستان و دیکتاتورهای منطقه از آن در هراس هستند، لذا این طرح با خوشحالی از سوی عربستان پذیرفته شد تا جایی که بندر بن سلطان در ملاقات با سر ریچارد دیرلاو، رئیس وقت سرویس اطلاعاتی بریتانیا، ام آی 6، به او گفت: « ریچارد، زمان زیادی طول نخواهد کشید که در خاورمیانه بگویند؛ خدا به شیعیان رحم کند؛ جان بیش از یک میلیارد سنی از دست شیعیان به لب آمده.»(1)
با اجرای این طرح، حزبالله لبنان علاوه بر اسرائیل دشمن جدیدی پیدا کرد، با پول عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و کمکهای مالی ثروتمندان عرب که نگران تغییر اوضاع در منطقه بودند و این تغییر را مخالف منافع خود میدیدند، بهار عربی به محاق رفت و آن بخش از نیروهای سلفی مورد حمایت قرار گرفتند که برای رسیدن به مدینه فاضلهای که برایشان ترسیم شده بود، حاضر شدند وارد این معرکه شوند.
مطالعه جریان داعش نشان میدهد که این مخلوق دستپرورده تاکنون از مسیری که برای آن ترسیم شده، خطا نرفته و اگر بر همین منوال پیش برود، همچنان از حمایتهای لازم برخوردار خواهد بود.
داعش همچون شرکتی چند ملیتی است که نیروهای آن از اقصی نقاط جهان دور هم جمع شده و برای رسیدن به اهداف عالیه خود جهاد میکنند! نیروهای جوانی از ایغورهای چینی تا چچنهای مخالف روسیه، مو بورهای اروپایی و سبزه روهای مراکشی و ... که همگی در دوران التهاب جوانی هستند، ابتدا به سوریه آمدند و در جنگ شرکت جستند و اکنون در عراق مشغول جنگ هستند. پادشاهی اردن اجازه داده نیروهای سیاسی طرفدار داعش در اردن فعالیت علنی کنند، اساساً ایستگاههای مرزی عراق و اردن در اختیار نیروهای داعش است و آنها بهراحتی در داخل شهرهای اردن تردد میکنند.
هیلاری کلینتون: داعش را خودمان ساختیم
وزیرخارجه سابق امریکا در کتاب خود با عنوان «گزینههای دشوار» سخنان غافلگیرکنندهای را مطرح ساخته و اذعان کرده است که داعش در واقع ساخته دست امریکا با هدف تقسیم خاورمیانه است.
به گزارش ایسنا، به نوشته روزنامه الاهرام، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق امریکا در کتاب خاطرات خود که اخیراً در امریکا چاپ شد، نوشته است: ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در 30 ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف 72 ساعت تغییر کرد.
وی در ادامه آورده است: من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز 5 / 7 / 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم.
این مقام سابق امریکا خاطرنشان کرده است: مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت نخستین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مدنظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملاً تقسیم میشد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در میآوردیم. ما منابع نفت و گذرگاههای آبی را تحت تصرف خود درمیآوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آنها وجود داشت اوضاع تغییر میکرد.(2)
داعش برای رسیدن به اهداف خود از تاکتیک(پیروزی بهوسیله ایجاد رعب) در سوریه و عراق استفاده کرده و تا حد زیادی این تاکتیک موفقیتآمیز بوده است. بر اساس این تاکتیک نیروهای داعش با خشونت هر چه تمامتر اقدام به قتل نیروهای مخالف کرده و سپس فیلم آن را جهت ترساندن دیگران روی اینترنت میگذارند تا بقیه از پیش حساب کار خود را کنند. نخستین بار مغولان از این روش استفاده کردند. در دوران معاصر این تاکتیک توسط صهیونیستها به خدمت گرفته شد. قتل عامهایی نظیر دیر یاسین، قانا، صبرا و شتیلا و اکنون غزه مؤید این است که آنان همچنان به این شیوه پایبند هستند.
بریدن سر اسرا و بر سر نیزه زدن آنها، به صلیب کشیدن مخالفان، مثله کردن، اعدام دسته جمعی اسرا و هر کس که به ظن آنها جز مخالفان قلمداد شود، نمونهای از این جنایات سازمان یافته است که فاعلان آن در قانون بینالمللی تحت پیگرد قرار میگیرند. آنان اگر چه برای جنگ مذهبی و فرقهای مهیا شدهاند، اما همه مخالفان را دشمن اصلی قلمداد کرده و از قتل و مثله کردن ایشان ابایی ندارند. به همین دلیل تعدادی از روحانیون اهل سنت شهر موصل که حاضر به همکاری با آنها نشدند به شدیدترین وجه ممکن مجازات شدند.
وقتی غول از چراغ درآمد
با اعلام خلافت از سوی داعش و کشتار وسیع مخالفان، کم کم نیروهای اسلامگرا به ماهیت این گروه پی بردند و دست به انتقاد از اعمال آنان زدند و رسماً موضع مخالف خود را با این جریان اعلام داشتند. شیخ یوسف القرضاوی که طی چند سال اخیر پرچم مبارزه با شیعه را برافراشته بود، از نخستین کسانی به حساب میآید که پس از اعلام خلافت از سوی داعش، عمق فاجعه را دریافت و به مخالفت با داعش پرداخت.
جالب اینکه شیخ قرضاوی بعد از حمله داعش به عراق آنها را انقلابیون سنی مخالف با نوری مالکی دانسته و خواستار کمک به آنها شده بود. حزب التحریر اسلامی که چندین دهه است در کشورهای اسلامی برای ایجاد خلافت اسلامی تلاش میکند، رسماً مخالفت خود را با داعش اعلام کرد. الازهر داعش را جریان خطرناکی دانست که برای تفرقه در جهان اسلام ایجاد شده است. حتی طارق هاشمی که پیشتر از مواضع انقلابی داعش حمایت کرد، آنان را تروریست دانست.
به مرور زمان که ابعاد خطرناک این جریان برای اندیشمندان جهان اسلام آشکارتر میگردد، مرزبندی با آن روشنتر میشود. اکنون مسلمانان اندک اندک درمییابند که این غده سرطانی چگونه و برای چه هدفی در داخل دارالاسلام ایجاد شده است؟
داعش علاوه بر نیروهای جوان چند ملیتی از توان نظامی و امنیتی بعثیهای عراق بهره میبرد. بعثیها که خود را میراث خوار صدام میدانند برای رسیدن به این هدف بهترین چاره را در همکاری با داعش دیدهاند. به همین دلیل داعش در عراق از این امکان به بهترین وجه استفاده میکند.
برخی نیروهای سنی مخالف نوری مالکی در عراق از دیگر همراهان داعش هستند که با ادامه کار و پی بردن به اهداف دراز مدت داعش به آرامی راه خود را از آن جدا میکنند. البته آنها هزینه این کار را خواهند پرداخت، زیرا داعش برای اینکه یارانش جرأت مخالفت به خود ندهند، از شیوههای وحشتناکی استفاده میکند. اساساً داعش بر این باور است که هر کس با ما نیست، بر ماست. درست همانند بوش که برای توجیه حمله به افغانستان و عراق از این منطق استفاده کرد. با این شیوه اکنون داعش مزدوران بعثی را بهراحتی پذیرا شده و از آنها جهت رسیدن به اهداف مشترک بهره میبرد و در مقابل بعد از سیطره بر هر نقطهای بلافاصله اقدام به قتل و غارت وحشیانه میکند تا با ایجاد رعب در دل مردم، آنان را وادار به سکوت و تبعیت از خود نمایند.
تمامی کشورهایی که شهروندان آنان به داعش پیوستهاند، تمایل دارند که جنگ سوریه و عراق ادامه پیدا کند تا یقین کنند که این نیروها در میدان جنگ کشته یا مجروح شده و ضرری از سوی ایشان متوجه کشورهایشان نمیشود. کشورهای غربی کشته شدن شهروندان عاصی خود در عراق و سوریه و هم مخالفان آنان را به فال نیک میگیرند، زیرا در هر صورت آنان از این اوضاع منتفع خواهند شد. بیپردهترین سخن در مورد جریان داعش از آن نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی است که به کشورهای غربی توصیه کرد از هیچ طرفی در عراق به ضرر طرف دیگر حمایت نکنید. اکثر کشورهای غربی اعلام کردهاند که در صورت بازگشت اتباعشان که با داعش همکاری داشتهاند، زندانی خواهند شد. لذا این نیروها چون راه بازگشتی برای خود نمیبینند، برای رسیدن به اهدافشان از حربه خشونت شدیداً استفاده میکنند.
تحجر در پوشش دینداری
پیشتر بیان شد یکی از اهداف غرب همواره این بوده تا چهره بدی از مخالفان خود به جهانیان عرضه کند. معرفی اسلام به عنوان نیرویی که پیشرفت آن در تاریخ متکی به قدرت شمشیر بوده و اکنون نیز در جریانی مانند داعش تجلی پیدا کرده، میتواند موجب نفرت جهانیان از اسلام شود. واقعیت این است که اگر داعش مظهر اسلام باشد، هیچ آدم عاقلی تمایلی به این اسلام نخواهد داشت. داعشیها اکنون زیر پرچم لا اله الا الله، محمداً رسولالله و با فریادالله اکبر، بیگناهان را سر میبرند، حدود اسلامی مانند سنگسار، گرفتن جزیه از اهل کتاب و ... را اجرا میکنند. فعالیت زنان را بشدت محدود کرده و آنها را خانهنشین کرده است. با تمامی مظاهر نوین به غیر از سلاحهای جدید مرگبار مخالفت میکند.
شکی نیست که ادامه اقدامات تروریستی داعش چند ملیتی به مرور زمان چهره آن را بیشتر نمایان میکند و این نکته از هماکنون برخی کشورهای حامی آن را پریشان کرده است. ثروتمندان عربستان سعودی و رئیس سابق سازمان امنیت این کشور که نقش مهمی در شکلگیری و تقویت داعش داشتهاند، اکنون از آن خوف دارند که مبادا داعش در صورت شکست در عراق به عربستان فرار کند و امنیت گلخانهای کشور عربستان به ناگاه از میان برود. تعویض بندر بن سلطان و گسیل نیروهای عربستان به مرزهای این کشور با عراق ناشی از چنین ترسی است. اردن نیز با این خطر دست به گریبان است، بویژه که از دیرباز حکومت اردن برای مبارزه با هلال شیعی که ملک عبدالله پادشاه اردن مبدع آن بود، دست این افراط گرایان را باز گذاشت، حتی بسیاری از بعثیهای فراری از عراق و از جمله خانواده صدام در این کشور مستقر هستند.
شاید بتوان گفت وهابیت خمیر مایه اصلی ایدئولوژی نیروهای داعش است و براساس همین تفکر متصلب آنها اقدام به تخریب قبور، مراقد، اضرحه، کلیساها و حتی میراث فرهنگی تمدن بشری میکنند و در شهرهای تحت تصرف خود به شیوه وهابیون با رفتار خشن و غیر منطقی خود مردم را منزجر کردهاند. آنها اگر چه پرچم محمد رسولالله را به دست دارند، اما رفتارشان کسی را به یاد محمد(ص) نمیاندازد و از رأفت، محبت و مهربانی رسول خدا(ص) در میان ایشان خبری نیست.
آنها امت محمد(ص) را به چند هزار نفر که خودشان باشند، تقلیل دادهاند! این گروه سبک مغز حتی آثار باستانی را هم در زمره مظاهر شرک به حساب آورده و به تخریب آنها میپردازند. قابل توجه اینکه اکثر فرق اسلامی کارهای این گروه را نکوهش میکنند. بیتردید بر اساس سنت قطعی خداوند، این گروه به دلیل دست یازیدن به خون انسانهای بیگناه، صلاحیت ماندگاری در زمین را پیدا نمیکند. در حال حاضر و در سایه تحولات اخیر و هویدا شدن ماهیت بسیاری از جریانهای اسلامگرا، به طور کلی میتوان مسلمانان را این گونه دستهبندی کرد:
الف - اسلامگرایانی که با علم و عقل فاصله دارند و چون از ظن خود پیروی میکنند، به سادگی دچار انحراف میشوند. در حالی که خداوند از همگان خواسته است: از پى آنچه ندانى که چیست مرو، زیرا گوش و چشم و دل، همه را، بدان بازخواست کنند.(3)
ب - اسلامگرایانی که بر این باورند هدف خداوند از اعزام پیامبران و ارسال دین، آموزش انسانها و کمک به ایشان برای رشد عقلانی آنها بوده تا انسانها بتوانند با تغییر اندیشه و انگیزه، جامعه را متحول ساخته در این دنیا مدینه فاضله درست کنند، زیرا اگر آنها در این دنیا شایسته نشوند، آخرت را هم از دست خواهند داد. به همین دلیل این گروه از اسلامگرایان اسلام را به معنای تسلیم در برابر خدا دانسته و پیامبر(ص) را رحمه للعالمین میدانند و معتقدند که خداوند آزادی و حقوق انسانی آن را به همه انسانها عطا کرده است. این دسته از اسلامگرایان نه تنها به مذهبگرایی و درگیری فرقهای اعتقادی ندارند، بلکه بر اساس کتاب خدا اهل کتاب را هم به همکاری دعوت میکنند.
تفاوتی میان انسانها قائل نیستند و مال، جان، آبرو و ناموس همگان را محترم میشمارند و به جای پیروی از میراث پالایش نشده اسلامی، قرآن را به عنوان قانون اساسی پذیرفته و همه دستاوردهای موجود – اعم از احادیث و روایات و نظرات بزرگان- را در پرتو قرآن مورد استفاده قرار میدهند. آنان چون باور دارند محمد(ص) آخرین فرستاده خداوند است و بعد از ایشان پیامبری نخواهد آمد، قرآن را مبنا قرار داده و به توصیه خداوند با تفکر، تعقل، تفقه و تدبر کارهای خود را سامان میدهند.
خیزش مردم در برخی کشورهای عربی علیه استبداد، فساد سیاسی – اجتماعی و نابرابری، در ابتدا موجی از شور و شعف ایجاد کرد و منجر به تغییرات محدودی در برخی نظامهای عربی شد. تحلیلگران عرب آن را بهار عربی نامیدند که سر آغازی برای تغییرات عمیق سیاسی- اجتماعی خواهد شد. ایرانیها آن را بیداری اسلامی و ناشی از رسیدن امواج انقلاب اسلامی ایران به ملتهای عرب قلمداد کردند و منتظر بودند که نظامهای همسو با ایران در این کشورها شکل گیرد.
تحلیلگران بدبین این خیزش را موجی هدایت شده از سوی غرب دانستند که هدفش کنار زدن حاکمانی است که تاریخ مصرف آنها تمام شده و باید حاکمان جدیدی ظهور نمایند که بتوانند منافع غرب را بهتر و بیشتر تأمین کنند. در اینجا بنا نداریم که درستی یا نادرستی این تحلیلها را اثبات کنیم، بلکه میخواهیم نگاهی پسینی به این تحولات داشته باشیم و ببینیم که تحولات یاد شده به کجا منتهی شد؟ آیا مردم منطقه از این تحولات منتفع شدند؟ آیا این تحولات به ضرر غرب بود و منافع غرب را به خطر انداخت؟
غرب و طوفان سیاه داعش
در اینجا چند نکته را نباید فراموش کنیم: اول اینکه غرب دارای نظام اطلاعاتی قدرتمندی است که در چند دهه اخیر امکانات علمی دانشگاهی را هم برای افزایش توان خود به خدمت گرفته است. دوم اینکه توان اطلاعاتی غرب موجب قدرت مدیریتی و در نتیجه امکان مانور سیاست خارجی آنها شده است. سوم اینکه در چند دهه اخیر، بویژه بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای غربی به رهبری امریکا توانستند تمامی مغزهای گریزان از شرق را به خدمت بگیرند. کشورهای جهان سوم به دلیل وجود حاکمان ناکارآمد و اقتدارگرا، استعداد تحمل این مغزها را نداشتند، زیرا ایشان غالباً دگراندیش و شیفته دموکراسی بودند.
اساساً این نکته به اثبات رسیده است که دو نیرو همواره فرّار هستند، یکی سرمایه و دیگری مغزها، آن دو مرتباً به دنبال آزادی و آرامش هستند و فشار و ناآرامی را تحمل نمیکنند. در غرب این دو امکان تا حد زیادی برای این دو نیرو فراهم است، همانگونه که در کشورهای خودشان این دو امکان تا حد قابل توجهی وجود ندارد. در خوشبینانهترین حالت، موارد یاد شده باعث میشوند که غرب بهراحتی جلوی ضرر را بگیرد یا اجازه ندهد منافع دراز مدتش در دیگر کشورها به خطر بیفتد. در کشورهای جهان سوم به دلایلی که در اینجا جای بحث آن نیست، استعدادها رشد نکرده یا بعد از رشد یافتن در جای دیگر میوه دادهاند!
به دلیل پایین بودن سطح دانش اجتماعی و مؤثر بودن عوامل بومی مانند قوم گرایی، نظام قبایلی، باورهای واپسگرایانه و عدم تمرین دموکراسی و وجود حاکمیتهایی که فقط به حفظ و دوام قدرت خود میاندیشند، امکان شعلهور شدن تضادهای بسیاری در کشورهای جهان سوم وجود دارد و اگر روزی این تضادها به درگیری و نزاع تبدیل شوند، غرب با برخورداری از دانش اطلاعاتی میتواند آنها را به نحوی مدیریت کند که کمترین آسیب را از این رهگذر ببیند.(4) لذا حداقل تا چندین دهه و جایگزین شدن نسلی در کشورهای جهان سوم که بتواند معادله یاد شده را دگرگون نماید، وضع بر همین منوال خواهد بود. بویژه که غرب اکنون به یکی از آرزوهای دیرینهاش در داخل دارالاسلام نزدیک میشود.
فردای جوامع عربی
به این مثال توجه کنید. در کشور لیبی نزدیک به چهار دهه نظام اقتدارگرای قذافی حاکم بود، وی منابع انسانی لیبی را نابود کرد. مغزها از این کشور فرار کردند، آنان که چارهای نداشتند و در لیبی ماندند، از تحولات جهانی بشدت عقب ماندند. قذافی با پول باد آورده نفت، لیبی را به انبار اسلحه تبدیل کرد. در پی خیزش مردم، این نظام با کمک غرب سرنگون شد. لیبی بعد از قذافی وارث موارد زیر بود: اول زرادخانه مهم. دوم ثروت نفت.
سوم نیروهای مختلفی که توان اداره این کشور را نداشتند و لذا جنگ سالاران متعددی ظهور کردند تا سلاحهای بر جای مانده از نظام سابق را با کشتن یکدیگر به اتمام برسانند و زخمیهایی بر پیکر یکدیگر وارد کنند که تا چند نسل ترمیم نشود و مردم برای قوت لایموت خود محتاج غربیانی باشند که بر آنها منت نهاده و با استخراج و فروش نفت، آنان را از خطر گرسنگی و مرگ رهایی دهند. اکنون در لیبی بعد از قذافی اسلامگرایان قهرمان این میدان و فعال مایشاء هستند! فاعتبروا یا اولی الالباب.
در کشور مصر اخوان المسلمین با بیش از هشتاد سال سابقه فعالیت تشکیلاتی چنان از صحنه به در شدند که بازگشت آنان به نقطه صفر حداقل به چند دهه فعالیت مستمر و بدون خطا نیاز دارد. در سوریه و عراق اسلامگرایانی در هیبت داعش قد برافراشتهاند. عربستان سعودی که پرچمدار ثروتمندان کشورهای اسلامی است تلاش دارد با شکست اخوان المسلمین در کل جهان عرب و کمک به جان گرفتن سلفیهای مطیع وهابیت در دیگر کشورها، حصاری از آبگینه برای خود تدارک ببیند، مبادا که امنیت گلخانهای این کشور خدشه دار شود.
کشورهای پاکستان و افغانستان آزمایشگاه اسلامگرایی هستند و تخم نامشروع افراطگرایی اسلامی در رحم آنان بارور شده و پرورش یافته است. الجزایر و کشورهای اسلامی صحرای آفریقا با این پدیده در حال دست و پنجه نرم کردن هستند. تروریسم اسلامی در سومالی برای سد جوع راه چاره را در این دیده که به راهزنی دریایی روی آورد. در آفریقای مرکزی، مسیحیان افراطی این کشور برای اینکه در آینده طعم تلخ اسلامگرایان تندرو را نچشند، پیشدستی کرده و به قتل عام مسلمانان برخاستهاند. بوکو حرام نیجریه که در مکتب الشباب سومالی پرورش یافته، معجونی از ترور و نزاع قبایلی به راه انداخته که بوی نامطبوعش مشام همه آفریقاییها و دیگر مردم جهان را آزار میدهد.
اقلیت مسلمان در غرب از جنگ جهانی دوم با رشد چشمگیر کمی و کیفی روبهرو بوده است. اگر چه آمار دقیقی از تعداد مسلمانان غرب - اعم از بومی و مهاجر - در اختیار نداریم، اما گزارشهای غیر رسمی بیانگر این است که اسلام دومین دین به لحاظ تعداد پیروان در غرب به حساب میآید. این نکته باعث نگرانی نیروهایی در غرب شده که همچنان در انتظار غلبه بر شرق هستند و از ادامه رفتار ستمگرانه اسرائیل در منطقه جانبداری کرده و از به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیان خودداری میکنند.
کشورهای غربی با اینکه از وجود اقلیت اسلامی – بویژه مهاجران مسلمانی که با پروژه فرار مغزها از شرق به غرب رفتهاند - بهرههای کلانی بردهاند، اما آنان را همچنان مهمان ناخوانده تلقی کرده و در پی آنند تا در فرصت مناسب از شر این پدیده رهایی یابند. یکی از علل سرمایهگذاری غرب روی اسلامگرایان افراطی خشونتگرایی مانند داعش و کمک به پیوستن جوانان مسلمان غربی به این گروه و ایجاد جبهه تفرقه و جنگ داخلی در درون دارالاسلام، وجود اقلیت مسلمان در کشورهای غربی است. آنان افکار عمومی جهان و بویژه غرب را به گونهای شکل دادهاند که هنگام لزوم بهراحتی بتوانند خطرناک بودن مسلمانان در غرب را اثبات و اخراج آنان را اجرایی کنند.