* آقای انصاری! امام(ره) دارای یک مکتب سیاسی هستند. در ابتدای شروع نهضت و در جریان سالهای مبارزه برخی مخالفتها با نگاه امام(ره) به مسائل اجتماعی و دین وجود داشت چه در حوزه و چه در دانشگاه. به نظر شما استدلال اصلی مخالفان در برابر امام(ره) چه بود؟
** داوری نسبت به شخصیتها یا حوادث تاریخی مستلزم این است که شرایط آن مقطع تاریخی را بشناسیم. امام(ره) در دورانی از تاریخ معاصر ایران پا به صحنه اصلاحگری سیاسی و اجتماعی گذاشتند که از یک طرف در مسائل دینی یک جمود و تحجر آزاردهنده حاکم بود. و از سوی دیگر ایران به لحاظ نظام سیاسی وابسته به اردوگاه غرب و دارای یک ساختار سیاسی موروثی و استبدادی بود.
امام(ره) در چنین شرایطی پای به میدان گذاشتند و نگاهی واقعی به اسلام را مطرح کردند. ایشان صرفاً یک رهبر سیاسی نبودند بلکه دارای یک نظریه جامع سیاسی و فکری بودند. مخالفان اندیشه امام(ره) دو گروه بودند یکی سنتگرایان که از آنها به عنوان متحجران هم یاد شده است، دوم غربگراها.
در حوزهها یا بین دینداران مخالفتها از چند زاویه بود یکی کسانی که تحرکات اجتماعی- سیاسی و انقلاب را بیهوده میدانستند. یعنی به لحاظ مبنایی با استدلال امام(ره) مخالف نبودند ولی معتقد بودند که امکان سرنگونی رژیم شاه وجود ندارد و بنابراین بیهوده مردم را نباید به کشتن داد. بخصوص اینها بعد از قیام 15 خرداد سال 42 که تعدادی شهید شدند و امام(ره) هم تبعید شد.
دسته دوم کسانی بودند که از اساس با اندیشه امام(ره) مخالف بودند و میگفتند در دوره غیبت امام معصوم نباید قیام کرد. دین را از سیاست جدا میدانستند. اینها حرکت امام(ره) را یک حرکت غیرمشروع و بدعت تلقی میکردند. اینها تصویری از دین ارائه میکردند که خوشایند استعمارگران و منطبق با منافع آنها بود.
غربزدهها هم که از اساس با حرکت امام(ره) مخالف بودند و میگفتند کشورهای جهان سوم بدون وابستگی و اتکا به جهان غرب نمیتوانند امور خود را پیش ببرند. نمونه بارز آن «تقی زاده» بود که میگفت از فرق سر تا ناخن پا باید فرنگی شویم. اینها قدرت ملی و علمی خود را دست کم میگرفتند.
البته در این میان افراد نواندیش هم وجود داشتند که مخالف چنین ایدههایی بودند و میگفتند دین حامل رسالت است برای نجات انسانها.
* آیا از دل آموزههای دینی که پایه اندیشه و مکتب سیاسی امام(ره) بود «دین دولتی» تراوش میکند؟ به نظر شما نگاه امام(ره) به رابطه دین و دولت چگونه بود؟
** بر اساس آیات قرآن انسان مختار آفریده شده بخصوص درباره پذیرش دین که قرآن صراحت دارد «لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.» اساساً دین قابل تحمیل نیست چون به باور درونی انسانها باز میگردد. انبیا آمدهاند که راه درست را به انسانها نشان دهند و خود این انسانها هستند که باید راه درست از نادرست را تشخیص دهند. البته این به معنای آن نیست که کسانی که راه نادرست را انتخاب کردند، مواخذه نخواهند شد.
بحث عقاب و ثواب اخروی یک بحث است و موضوع انتخاب و آزادی در انتخاب موضوع دیگری است. به تعبیر دیگر قرآن عرصه زندگی بشر را عرصه آزمون میداند و آزمون از اساس با اجبار ناسازگار است. در ذات آزمون انتخاب نهفته است. قرآن هم خطاب به پیامبر(ص) میفرماید که ما تو را مسلط بر مردم قرار ندادهایم.
با این نگاه قرآنی نه دولت، نه حکومت، نه پیامبر(ص) و نه هیچ کس نمیتواند به زور دینی را بر مردم تحمیل کند یا به تعبیری که این روزها باب شده، مردم را به بهشت ببرد. بلکه نقش اولیا و حکومت، تسهیل انتخاب راه درست در جامعه است. طبیعی است که در هر جامعهای هنجارهایی تبدیل به قانون و ناهنجاریهایی هم منع میشود. وجود قوانین آمره یا ناهیه به معنای اجباری بودن دین و نافی اختیار انسان نیستند.
* جریانهای تندرو تکفیری که با رنگ و لعاب دین دست به اقدامات خشونتآمیز میزنند، به معضلی برای جهان اسلام تبدیل شده است. آیا صبغه و رگههایی از این جریانات در جامعه ما هم دیده میشود که محل هشدار و احساس خطر باشد؟ آیا اندیشههای امام(ره) میتواند پادزهری در برابر این نگاههای افراطی به دین باشد؟
** جریانهای افراطی ریشهای به درازای تاریخ دارند که در همه ادیان هم وجود داشته و منشأ فجایع بزرگ شده است.
افراطگرایی در ابتدای اسلام در قالب خوارج دیده میشود که انسانهای خشک مغزی بودند. در دوران معاصر هم این جریانها به عنوان تکفیری در قالب طالبان، القاعده، داعش و... بروز کردهاند. برخلاف پیشبینیها و ارزیابیهای دو بلوک شرق و غرب انقلاب اسلامی با محور دین به پیروزی رسید و الگوی جدیدی از حکومت برای مسلمانان به ارمغان آورد.
امامخمینی؛ اسلام رحمانی، استدلال، مشورت و دموکراسی را به جهانیان معرفی کرد. نوعی آشتی میان دین و دنیا و دموکراسی و ولایتفقیه را سببساز شد. ولایتفقیهی که مسئولیتش از سایر مقامها بالاتر است و شرایط این منصب به قدری سخت است که عدالت کامل، علم، مدیریت و توانایی در آن شرط است. هر کدام از این شرایط اگر نباشد یا تضعیف شود، به تعبیر حضرت امام(ره) ولی فقیه خود به خود منعزل است قبل از این که عزل شود.
از نظر امام(ره) حکومت ولایت فقیه یعنی حکومت قانون، یعنی احترام گذاشتن به رأی مردم. این الگو جاذبه داشت لذا امریکاییها و برخی کانونهای تحجر در منطقه به فکر مقابله افتادند و به سراغ افراطگرایی دینی رفتند تا پادزهر انقلاب اسلامی باشد برای حفظ منافع قدرتها در جوامع اسلامی.
غافل از این که این جریان روزی بلای جان خود آنها خواهد شد کما این که امروز چنین شده است. این جریان خود را حق مطلق میداند و بر همین اساس قتل عام مخالفان اعم از زن و کودک را نیز جایز میشمارد. متأسفانه کم کم رسوباتی از این نوع تفکر در کشور ما هم دیده میشود. گر چه در گذشته هم چنین خمیرمایهای در قالب انجمن حجتیه وجود داشت که البته آنها خشونت فیزیکی نداشتند. اما امروزه این اندیشههای تندروانه و خشونتآمیز با منافع اقتصادی و قدرتی برخی از جریانها و گروهها گره میخورد.
در چند سال گذشته چاشنی برخوردهای خشن و طلبکارانه هم به این تفکر اضافه شده که خود را در نوع برخوردهایی که با آقای هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی در حرم مطهر امام(ره) و رئیس مجلس در 22 بهمن در قم صورت گرفت نشان داد. با این حال چون در ذات تفکر شیعی و انقلاب آزاداندیشی وجود دارد و نظام جمهوری اسلامی متکی به قانون اساسی است و رهبری هم مسائل را رصد و کنترل میکنند، این اندیشههای افراطی خشونتطلب خیلی میدانی برای عمل پیدا نمیکنند.
* در طول سالهای بعد از رحلت امام و بخصوص در چند سال گذشته نوعی امامزدایی از جامعه از سوی برخی جریانها و گروههای افراطی از هر سو دیده میشود. آیا شما هم چنین موضوعی را احساس میکنید؟ چه اهدافی در پس پرده این امامزدایی نهفته است؟
** تا زمانی که امام در این جامعه به عنوان یک متفکر سیاسی زنده باشد، جریانهای انحرافی نمیتوانند نفوذی در بین مردم پیدا کنند. امام در حوزه سیاست داخلی و خارجی رهنمودهای روشنی دارند و وصیتنامه ایشان فراروی مردم است. وقتی امام در حوزه سیاست داخلی به مدارا و مهربانی، تکیه به رأی مردم به عنوان اساس قدرت تأکید میکنند، جریانهای انحصارطلب که رأی مردم را زینتی میدانند، نمیتوانند عرض اندام کنند.
برخی از اینها رسماً اعلام کردند که امام در رودربایستی اوایل انقلاب بحث جمهوریت را مطرح کرده و اعتقادی به رأی مردم نداشته است! طبیعی است اینها با زنده بودن مکتب امام نمیتوانند بروز و ظهور داشته باشند لذا جریان امامزدایی را کلید میزنند به دو شیوه؛ یکی این که یاران و نزدیکان امام و بخصوص بیت امام را در جامعه متهم و ملکوک و منزوی کنند و دوم این که در اندیشههای امام تحریف ایجاد کنند.
با وارونه جلوه دادن سخنان امام(ره) سعی میکنند جامعه و بخصوص جوانان را از اندیشههای امام جدا کنند.
گاه اقدامات خشونتبار و انحصارطلبی خود را با استنادهای نادرست به سخنان و اقدامات امام توجیه و این گونه القا میکنند که امام(ره) مثل آنها فکر میکرده است. جریان کجاندیش خشونتطلب و انحصارگرا وقتی امام را همانند خود معرفی کند، ممکن است جوانان و کسانی که امام را ندیدهاند، از اندیشههای امام(ره) فاصله بگیرند.
امامزدایی به عنوان یک خطر بالقوه و بالفعل وجود دارد. ما باید برگردیم به مکتب امام(ره). همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند، این انقلاب در هیچ کجای جهان بدون نام امامخمینی(ره) شناخته شده نیست. صداو سیما و جریانات سیاسی باید به معرفی و حفظ آثار امام(ره) همت کنند.
امام(ره) مسئولان را از مسائلی مثل استراق سمع و دخالت بیجا در زندگی خصوصی مردم منع کردند. انتخابات آزاد را حق مردم دانستند و شورای نگهبان و دولت را موظف به پاسداشت این حق کردند. از طرفی امام با وادادگی، وابستگی سیاسی و خودباختگی فرهنگی و ملی بشدت مخالفت کردند. مکتب سیاسی امام، مکتب خودباوری و ایستادگی در برابر بیگانگان است.
متأسفانه تنگ نظریهای سیاسی باعث شده که خواسته یا ناخواسته به جریان امامزدایی کمک شود. چهرههای سیاسی بسیاری از یاران و حواریون امام(ره) در میان روحانیون و غیر روحانیون که منابع مناسب و مطمئنی برای معرفی اندیشههای امام(ره) هستند؛ هنوز حضور دارند.
ولی میبینیم که حتی در مناسباتی مثل ایام دهه فجر یا خرداد که مبدأ تاریخ انقلاب بوده است، از اطلاعات و دیدگاههای این افراد در تبیین راه و اهداف امام(ره) و خاطرات آنها در صدا و سیما استفاده نمیشود و بعضاً سراغ کسانی رفته میشود و تریبون صدا و سیما در اختیار آنها قرار میگیرد که یا بیگانه با مکتب امام(ره) بودند یا اطلاعات آنها ناقص است و حتی برداشتهای افراطی و نادرستی از اندیشه امام(ره) دارند که خود حضور و دفاع اینها از امام نه تنها جاذبه ندارد بلکه باعث فاصله گرفتن جوانان از امام(ره) میشود.
متأسفانه بعضاً دیده میشود مفسر مکتب و تاریخ سیاسی امام(ره) در صدا و سیما یا جاهای دیگر کسانی شدهاند که کمترین نسبت را با اندیشه درست مکتب سیاسی امام(ره) دارند.
این یکی از آسیبهاست. تنگنظریها باید کنار گذاشته شود. تا زمانی که این حلقههای اولیه و ثانویه یاران امام(ره) در میان جامعه هستند، برای بیان حقایق و اندیشههای امام(ره) باید استفاده شود. این ظلم به تاریخ است که با وجود چنین شخصیتها، سراغ افراد اصطلاحاً دست دهم برویم که نسبت چندانی با اندیشه امام(ره) ندارند.
* نسبت دولت اعتدال و شخص آقای روحانی با اندیشههای امام(ره) را چگونه ارزیابی میکنید؟
** آنچه امروز به عنوان اعتدال از سوی دولت و آقای روحانی مطرح میشود، کاملاً منطبق با آموزههای مکتب امام خمینی(ره) است. میانهروی از آموزههای تأکید شده امام علی(ع)، روایات متعدد و سنت پیامبر و آیههای قرآن است. خوشبختانه امروز آقای روحانی که از شاگردان مکتب امام(ره) هستند با برداشت درست از اندیشههای امام(ره) پا به میدان مدیریت اجرایی کشور گذاشتهاند و آنچه در دولت پیگرفتهاند، تعامل عزتمندانه با دنیا و تلاش برای گشایشهای اقتصادی و رفاهی برای مردم است.
در سالگرد ارتحال امام جا دارد همه گروهها و شخصیتهایی که امام را قبول دارند، حول محور اعتدال جمع شوند و با پرهیز از افراط و تفریط دست به دست هم دهند برای ساخت ایران اسلامی در زیر سایه آموزههای امام(ره) و رهنمودهای رهبری.