در ماههای گذشته، یکی از انتقادات به حق ایران نسبت به کشورهای اروپایی و آمریکا، تلاش آنها برای برهم زدن روند مذاکرات هستهای و سوق دادن موضوع به طرف برخوردهای تند و افراطی بوده است.
البته همانطور که دکتر لاریجانی در بازگشت از آخرین سفر اروپایی خود اعلام کرد هماکنون نوعی عقلگرایی بر روند پیگیری پرونده هستهای حاکم شده و افراطیترین مخالفان ایران نیز با کنار گذاردن بهانههای سابق، حداقل در ظاهر بر مذاکرات تاکید میکنند.
در این شرایط، ایران نیز بر حجم پیگیریهای دیپلماتیک خود افزوده است. بخصوص در ماههای اخیر تیم هستهای و سرپرست آن تلاش میکنند هر نوع تبلیغات ضد ایرانی را با پاسخهای منطقی خنثی کنند. یکی از این تبلیغات که در یک سال گذشته از دیپلماتهای ایرانی وقت و انرژی زیادی گرفته است تلاش مخالفان ایران برای ایجاد پیوند میان برنامه هستهای و اظهارنظر منتسب به رئیسجمهور یعنی «پاک شدن اسرائیل از نقشه زمین» بود. البته در همین ماهها، بسیاری از سیاستمداران ایرانی با تاکید بر استراتژی مشخص ایران در خصوص بحران فلسطین، اعلام کردند: «آنچه ایران آن را پیگیری میکند، برگزاری یک رفراندوم سراسری در میان شهروندان فلسطینی و تعیین نوع حکومت بر اساس نتایج همین رفراندوم است.» اما به هر حال کشورهایی در دنیا وجود دارند که اگرچه به خوبی میدانند ایران نه بمب هستهای دارد و نه نقشهای برای پاک کردن اسرائیل از نقشه زمین، در عین حال با بهانهجوییهای مستمر مدعی میشود که هدف ایران از فعالیت هستهای تولید بمب اتم برای اجرای ایده «پاک کردن اسرائیل از نقشه زمین» است. همین بهانهجویی باعث میشود که در هر نشست و کنفرانس که با حضور مقامات ایران برگزار میشود، موضوع «ترمیم نقشه زمین» در کانون توجه رسانههای خبری و حتی سیاستمداران کشورهای مختلف قرار گیرد. از جمله روز چهارم اسفند ماه 85 علی لاریجانی که در کنفرانس امنیتی مونیج شرکت کرده بود، هنگامی که میخواست به پرسشهای حاضران پاسخ دهد، ضمن اعلام آمادگی برای پاسخگویی در همه زمینهها، از آنها خواست در مورد «هولوکاست، اسرائیل و غنیسازی» از او سوال نکنند. البته حضار هم به این درخواست توجه نکردند و بخش قابل توجهی از سوالات، معطوف به همین موضوعات بود! شکی نیست که اگر برخی موضعگیریها در داخل کشور نسبت به موضوع هولوکاست و اسرائیل، از ویژگی «راهگشایی برخوردار بود، مطلعترین مقام ایران نسبت به امور امنیتی- داخلی و خارجی- بایستی از کشیده شدن این دو بحث به عرصه پرسش و پاسخ استقبال میکرد. البته لاریجانی در همان جلسه و قبل و بعد از آن، با ظرافت و هوشمندی به سوالات مطروحه پاسخ داد. از جمله در خصوص فلسطین و اسرائیل، پاسخ شفاف لاریجانی تاکید بر استراتژی تبیین شده توسط عالیترین مقام نظام، یعنی موکول کردن موضوع به رفراندوم بود. به هر حال به نظر میرسید که با توضیحات مکرر برخی دیپلماتهای ایرانی، بهانهجویی مخالفان ایران و بزرگنماییها پیرامون یک سخنرانی رئیسجمهور در مورد اسرائیل، کم کم خاصیت خود را از دست میداد که بار دیگر از دو روز قبل، تبلیغات وسیع ضدایرانی به راه افتاده و میتوان پیشبینی نمود که کار را بر مذاکرهکنندگان هستهای ایران سخت خواهد کرد. بهانه جدید نیز اظهارات سه روز قبل رئیسجمهور ایران میباشد که گفته است: «ما انشاءالله در آینده نزدیک شاهد نابودی این رژیم- اسرائیل- خواهیم بود.» البته رئیسجمهور چندی قبل در توضیح و توجیه اظهارات سابق خود به این نکته اشاره کرد که در صورت همهپرسی از ساکنان فلسطین، موجودیت دولت صهیونیستی خودبخود منتفی خواهد شد. اکنون میتوان این سوال را مطرح کرد: «در موضوعی که براساس تحلیل رئیسجمهور، به طور طبیعی محقق خواهد شد و تحقق آن نیز، نیازمند نقشآفرینی هیچ کسی جز فلسطینیها نیست، ضرورت اظهارنظرهای مکرر و بهانهساز چیست؟» آیا فراموش کردهایم که موضعگیری یکسال و نیم قبل رئیسجمهور در مورد رژیم صهیونیستی، آنقدر فشار بر دیپلماتهای ایران را افزایش داد که نهایتاً علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در مصاحبه با مجله تایم اعلام کرد: «نمیدانم چرا بر روی این حرف احمدینژاد- لزوم محو اسرائیل از نقشه زمین- متمرکز شدهاید. ... او این حرف را در یک سخنرانی گفت، آن را تعدیل کرد و توضیح داد که ما حل دموکراتیک این مشکل را خواستاریم.*»
حتی اگر فرض کنیم که کسانی در ایران خود را دارای مسئولیتی در این زمینه میدانند، در کدام شرایط قادر خواهند بود رسالت و مسئولیت خود را به نحو احسن انجام دهند. «شرایطی که مانعتراشیهای فراوان توسط برخی قدرتهای جهانی و همکاریهای صمیمانه دوستان شفیق ایران همچون روسیه و چین با آنان، ذهن بسیاری از سیاستمداران و مسئولان ایرانی را بیش از هر چیز به پرونده هستهای مشغول کرده و بخشی از انرژی آنها را صرف خنثیسازی سنگاندازیهای آنان در برابر فعالیتهای اقتصادی کشورمان میکند» یا «شرایطی که ایران، بحران هستهای را پشت سر گذارده و با قدرت و قوت در عرصه جهانی نقشآفرینی خواهد کرد؟»
آیا در شرایط فعلی، گشودن جبهههای جدید و یا ایجاد بهانه برای دشمنان جهت جبههگشاییهای ضدایرانی، با تدبیر و سیاستمداری، تطابق دارد؟
دولتمردان ایرانی به خوبی میدانند که همه قدرتهای موثر در شورای امنیت، روابط بسیار نزدیک با اسرائیل دارند. ضمن آن که موجودیت اسرائیل به عنوان خط قرمز آمریکا، توسط همه اعضای شورای امنیت پذیرفته شده است. سخن سال قبل لاوروف وزیر خارجه روسیه که برخی اظهارات رئیسجمهور ایران را مانند ریختن نفت بر روی آتش دانست باید به ما ثابت کرده باشد که در موضوع اسرائیل، تفاوتی میان آمریکا و روسیه و سایر طرفهای مذاکره ایران نیست. البته برخی سخنان باعث خواهد شد که کشورهای غربی، فشارهای علنی را بر ایران زیاد کنند، روسیه و چین نیز با تصور یکهتاز بودن در برخی عرصهها اقتصادی و سیاسی، فشار برای امتیازگیریهای غیرمنطقی از ایران را اضافه خواهند کرد!
شاید لازم به یادآوری نباشد که مردان هستهای ایران برای خروج پرونده هستهای از حالت بحرانی و رساندن آن به وضعیت فعلی تلاش زیادی کردهاند. پس مراقب باشیم که با برخی اظهارنظرهای نه چندان ضروری، زحمات را بر باد ندهیم.