اقتصادی >>  اقتصاد بین الملل >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۸۶۶۱۷

هژمونی به سبک چینی

در سال 2014 رئیس‌جمهور چین اعلام کرد که کشورش قصد راه‌اندازی هژمونی منطقه‌ای را ندارد تا این سخنان آرامش‌بخش فضای سیاسی بین چین و همسایگانش باشد. اما به واقع چه کسی می‌تواند انکار کند که چین نه در منطقه، بلکه در دنیا هژمونی یافته است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بصیرت به نقل از ایران اکونومیست؛ در روزهای ابتدایی سال 2016 میلادی، بازار سهام چین سقوط کرد و به دنبال آن بازارهای سهام در اروپا و آمریکا سقوط کردند. در پی نگرانی از رشد اقتصادی چین، به‌رغم تنش بین ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر مهم بازار نفت در خاورمیانه، قیمت نفت به شدت افت کرده است. این روند نشان می‌دهد در حال حاضر، اثر وضعیت اقتصادی چین بر بازار نفت، مهم‌تر از درگیری‌های سیاسی و رو به رشد بین ایران و عربستان است. اما این تمام داستان نقش مهم چین در اقتصاد دنیا نیست. چین تقریبا به کارخانه تولید دنیا تبدیل شده است و در این تولید بی امان، حتی بازارهای اروپا و آمریکا را نیز ازآن خود کرده است. فقط کافی است چینی‌ها بازاری را هدف قرار دهند تا در مدت کوتاهی به بزرگ‌ترین تولیدکننده آن در دنیا تبدیل شوند. در این کار اتفاقا از سرمایه و تکنولوژی خود اقتصادهای پیشرفته و توسعه‌یافته غربی استفاده می‌کنند. نقش مهم چینی‌ها در تولید فولاد، مواد معدنی، مواد پتروشیمی و کالاهای دیجیتال در کنار طیف وسیعی از کالاهای دیگر میسر نشده است مگر با ورود سرمایه و تکنولوژی‌های جدید خارجی که هدایت آن به دست سیستم مدیریت لایقی در داخل چین بوده است. آنقدر این مساله جدی شده است که به طعنه این واقعیت تکرار می‌شود که حتی پرچم‌های آمریکا را نیز کارخانه‌های چینی تولید می‌کنند.

بخش دیگر هژمونی اقتصادی چین، سرمایه‌گذاری این کشور در قاره‌های مختلف است. به هر جای دنیا که پا بگذارید، در پروژه‌های زیرساختی و مهم، همیشه پای چین در میان است. تولید و صادرات چین برای این کشور ثروتی به ارمغان آورده است که با آن بتواند هژمونی اقتصادی خود را بیش از پیش در دنیا بگستراند. حتی آن کشورهایی که خود را داعیه‌دار حقوق بشر و دموکراسی در دنیا می‌دانند و معمولا ایران بیشترین فشارها را از جانب آنها تحمل می‌کند، در برابر چین کاملا این مساله را به فراموشی سپرده و مشتاقانه به دنبال سرمایه‌گذاری در چین و سرمایه پذیری از چین حتی در تکنولوژی‌ها و تاسیسات حساس هسته‌ای هستند.

علاوه‌بر این، چین بزرگ‌ترین مالک اوراق خزانه داری آمریکاست که در حقیقت چین را به بزرگ‌ترین طلبکار آمریکا تبدیل کرده است. مسلما در دنیا هر کشوری به راحتی اجازه نمی‌دهد که اوراق بدهی آن کشور به دست کشوری دیگر به‌خصوص کشورهای متخاصم و دشمن بیفتد. بنابراین تملک این میزان اوراق بدهی دولت آمریکا توسط چین، بدون تمایل و چراغ سبز خود دولت آمریکا ممکن نبوده است و این نشان از توان سیاسی و اقتصادی چین دارد. اگرچه چین سعی دارد در کلام تلاش برای کسب هژمونی را انکار کند، اما تمام موارد فوق نشان می‌دهد هژمونی چین تا چه اندازه در دنیا گسترده شده است. اما آیا وجود چنین جایگاه اقتصادی برای چین، حاکی از آن است که دیگر بین چین و شرکای بزرگش از جمله آمریکا تنشی وجود ندارد؟

در حقیقت این‌طور نیست. چین مشکلات ارضی عمیق آمیخته با احساسات ملی و تاریخی با همسایگان خود به‌خصوص ژاپن دارد که مورد حمایت نظامی آمریکا هستند و هرچند وقت یکبار نیز این تنش‌ها بالا می‌گیرد. در گذشته نیز درگیری‌های چین و آمریکا فراتر از این موضوع بوده است. حمله موشکی به سفارت چین در بلگراد در سال 1999 و نیز ورود هواپیماهای جاسوسی آمریکا به خاک چین در سال 2001 و بحران پس از آن، تنها بخش کوچکی از موانعی هستند که می‌توانستند سد راه بهبود روابط چین و آمریکا باشند. چین می‌توانست بر تضادهای ایدئولوژیک و درگیری‌های خود با آمریکا پافشاری کند و خاطرات بد گذشته را ملاک تصمیمات آینده قرار دهد. اما این کشور پس از حملات یازدهم سپتامبر مسیر دیگری را در پیش گرفت و سعی کرد به جای کوبیدن بر طبل تضادها، از «تعامل» به جای «تقابل» برای قدرت گرفتن اقتصادی استفاده کند. این سیاست، قدرت اقتصادی در نهایت قدرت سیاسی و نظامی و در یک کلام، هژمونی را برای این کشور در دنیا به ارمغان آورده است. کشوری که اگر با سیاست‌های کمونیستی و بسته اقتصادی قبلی اداره شده بود، چه بسا تاکنون همچون شوروی سابق از هم پاشیده بود.

مسلما ایران و چین تفاوت‌های زیادی با هم دارند و نمی‌توان مدل رشد اقتصادی چین و تعامل سیاسی این کشور برای ورود سرمایه و تکنولوژی و فتح بازارهای دنیا را به ایران تسری داد. اما آنچه مهم است این است که ایران همچون چین، بیش از هر چیزی در زمان فعلی نیاز به قدرت گیری اقتصادی دارد تا بتواند از این طریق مانع از حذف ساده خود از معاملات سیاسی و اقتصادی شود. یکی از مهم‌ترین نعمت‌های تحریم‌ها برای ایران این بود که به ما نشان داد از نظر اقتصادی چه اشتباهاتی داریم. تحریم بانکی و در ادامه تحریم نفت ایران نشان داد که تا چه اندازه پیش‌فرض‌های ما در مورد جایگاه اقتصادیمان و همراهی کشورهای به اصطلاح دوست اشتباه بوده است. نحوه تعامل اقتصادی کشورهایی از جمله خود چین در دوران تشدید تحریم‌ها، هنوز در خاطره ملت ماست. این نوع تعاملات نه فقط به‌دلیل قدرت آنها که به‌دلیل ضعف ما نیز بوده است. ایران اگر بازیگر مهمی در تامین کالا و خدمات ضروری کشورهای مختلف حتی کشورهای همسایه باشد، دشمنی بدخواهان و تحریم قدرت‌های جهانی نتیجه‌ای نخواهد داشت.

ضمن اشاره دوباره به این حقیقت که چین و ایران قابل مقایسه نیستند، اما سیاست پرهیز از تنش خارجی چین برای قدرت گیری اقتصادی، می‌تواند چراغ راه آینده ما باشد. ایران برای قدرت گرفتن اقتصادی، بیش از هر زمانی به این نوع سیاست نیاز دارد تا از این طریق بتواند عقب ماندگی اقتصادی خود را جبران کند و مسیر ورود سرمایه و تکنولوژی به ایران از یکسو و بازاریابی ایران برای ارائه خدمات و کالاهایش از سوی دیگر باز شود. بدترین خسارت تحریم‌ها برای ایران، جا ماندن ایران از قافله بازارهایی بود که حق ایران هم به حساب می‌آمدند. اما آن بازارها با بدخواهی همسایگان و قدرت‌های خارجی و ضعف مدیریت داخلی به کشورهای غیردوست همسایه ایران رسیدند که حالا با درآمد بادآورده آن، در جبهه‌های مقابل ما هستند؛ درحالی‌که در مقایسه با ایران هیچ منبع قدرتی جز ثروت نفت و گاز ندارند. «برجام» می‌تواند راهی برای کاهش این تنش‌ها بین ایران و قدرت‌های بزرگ باشد؛ اگرچه به نظر می‌رسد که بدخواهان ایران، به‌خصوص کشورهای غیردوست و متخاصم منطقه‌ای تلاش دارند از طریق درگیر کردن ایران با تنش‌های منطقه‌ای، دامی دوباره برای ایران پهن کنند تا مانع از قدرت‌گیری اقتصادی ایران شوند و طعم شیرین برداشته شدن تحریم‌ها تلخ شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات