تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۸۹۹۶۹
گفت‌و‌گو با دكتر حميدرضا دهقاني رئیس اداره اول خاورميانه و شمال آفریقا وزارت خارجه

پيدايش داعش طراحي اطلاعاتي غرب است

مقدمه: رخدادهاي چند سال اخير و گسترش پديده تروريسم در تمامي نقاط جهان بيش از پيش موجب نگراني افكار عمومي شده و به همين دليل مقابله با اين پديده بايد در دستور كار مقامات كشورها و نهاد‌هاي بين‌المللي قرار گيرد. تروريسم، ديگر پديده‌اي منحصر به خاورميانه به خصوص سوريه، عراق، يمن و ليبي نيست. سقوط هواپيماي روسي در سيناي مصر، حادثه تروريستي در لبنان، حادثه تروريستي در پاريس و همچنين حادثه تروريستي در كشور مالي نشان داد كه تروريسم به خطري جهاني تبديل شده است و مرز مشخصي ندارد. حملات پاريس كه به كشته و زخمي شدن 350 تن منجر شد نشان داد كه حاميان اين گروه‌هاي تكفيري نيز از تهديدات اين گروه‌ها در امان نيستند و براي نابودي پديده شوم تروريسم بايد همه دست به كار شوند. دكتر حميدرضا دهقاني، رئیس اداره اول خاورميانه و شمال آفریقا در وزارت خارجه و نماينده سابق ايران در سازمان همكاري اسلامي مي‌گويد براي مبارزه با تروريست‌ها تنها استفاده از ابزار نظامي كافي نيست و بايد همه ابزارهاي نظامي، مالي و فرهنگي را به كار گرفت تا اين پديده را ريشه‌كن كرد. به گفته وي، قبل از حملات پاريس برخي اين مسئله را غلوآميز تلقي مي‌كردند كه تروريسم، جهاني است و بيشتر آن را به خاورميانه محدود مي‌كردند ولي حملات پاريس نشان داد كه اين مسئله جهاني است و همه بايد در اين راه همكاري كنند تا ريشه تروريسم را از بين ببرند. براي بررسي تحولات سوريه و راه‌هاي تقابل با تروريسم با دكتر دهقاني به گفت‌و‌گو نشستيم تا به سؤالاتي در اين زمينه پاسخ دهد.
پایگاه بصیرت / روح‌الله صالحی

(روزنامه جوان - 1394/09/14 - شماره 4692 - صفحه 9)

* همانطور كه مي‌دانيد ارزيابي‌هاي اوليه نشان مي‌داد داعش گروه ضعيفي است ولي بعد از حملات تروريستي پاريس معلوم شد آنگونه كه تصور مي‌شد، اين گروه تروريستي خيلي هم ضعيف عمل نمي‌كند و به عبارتي خود را با محيط وفق داده و قدرت مانور خود را افزايش داده است. ارزيابي‌تان از قابليت‌ها و توانايي‌هاي داعش چيست؟

** اولين فاكتور در ارزيابي قدرت داعش اين است كه اين گروه داراي يك لايه امنيتي، نظامي و تبليغاتي صرف نيست بلكه شامل مجموعه‌اي از لايه‌هاي امنيتي، اقتصادي، اطلاعاتي، فكري و حتي فقهي است. لذا اگر قرار باشد با يكي از اين ابزارها با اين گروه تروريستي مبارزه كنيم نتيجه خاصي در پي نخواهد داشت. همچنانكه حملات 14 ماهه جنگنده‌هاي ائتلاف به رهبري امريكا نشان داد كه تنها با حمله هوايي نمي‌توان اين گروه را نابود كرد.

شايد برخي اين فرض را مطرح كنند كه چون امريكا و متحدانش در مبارزه با داعش جدي نبودند نتوانستند نتيجه مطلوبي كسب كنند. جدي نبودن ائتلاف و برخي كشورها در نبرد با داعش و حتي قطعنامه‌هايي كه شوراي امنيت سازمان ملل صادر كرده است يكي از دلايل است و اين مسئله چند بعدي است و نمي‌توان تنها با يك بعد با آن مقابله كرد. از اين‌رو، با گذشت چند سال از پديد آمدن اين هيولاي وحشي، امكان مبارزه با آن كمتر است.

* اصلا داعش محصول و برآيند چيست؟ چه عواملي در شكل‌گيري اين گروه نقش داشته‌اند؟ در اين مورد فرضيه‌هاي مختلفي مطرح است از جمله اينكه داعش ساخته و پرداخته امريكايي‌ها و غرب است و آنها براي دستيابي به اهدافشان در منطقه اين گروه را ايجاد كرده‌اند. يك فرضيه ديگر اين است كه داعش حاصل سرخوردگي جريان‌هاي تكفيري در جوامع مسلمان ولي سكولار مثل عربستان و مصر است. به نظرتان كداميك از اين فرضيه‌ها درست است؟

** عوامل پيدايش داعش با عوامل گرايش به داعش متفاوت است. پيدايش داعش يك طراحي اطلاعاتي، سياسي و نظامي است. گرايش به داعش توسط جوانان مسلمان در ساير كشورها و حتي در اروپا، امريكا و روسيه انجام مي‌شود. پشت تأسيس داعش كه سازمان‌هاي اطلاعاتي و جاسوسي قرار دارند آنها در مورد پيدايش داعش صحبت مي‌كنند. اما در مورد گرايش داعش، من در يك تقسيم‌بندي‌اي كه داشتم ريشه‌هاي گرايش به اين گروه را بررسي كردم.

اول، در كشورهاي غير اسلامي عامل تبعيض وجود دارد و جوانان مسلمان كه اين سياست‌هاي تبعيضي را مشاهده مي‌كنند چه در داخل نسبت به مسلمانان و چه خارجي‌هاي مقيم كشورهاي اروپايي و چه تبعيضي كه بين مسلمانان و ديگران در سطح قدرت‌هاي بزرگ وجود دارد را مشاهده مي‌نمايند به سمت اين گروه‌ها گرايش پيدا مي‌كنند. دوم، وقتي مسلمانان، اشغال فلسطين، حمله به افغانستان و عراق را مي‌بينند به سمت داعش جذب مي‌شوند.

سوم، در سطح كشورهاي اسلامي نظام‌هاي ديكتاتوري را مي‌بينند، نظام‌هايي كه اجازه اظهار نظر به مردم و امكان حضور مردم در سرنوشت خودش را نمي‌دهد زمينه را براي چنين روندي فراهم مي‌كند. ديكتاتوري‌ها در كنار تبعيض و اشغال دست به دست هم مي‌دهند و زمينه گرايش به اين گروه‌ها را فراهم مي‌كنند. چهارمين دليل، نابساماني اقتصادي و فرهنگي در جوامع اسلامي است، از اين جهت كه بيكاري و فساد در جامعه وجود دارد. ناكارآمدي دولت‌ها در سطح منطقه از جمله عوامل ديگري است كه در اين امر مؤثر است.

كساني كه داعش را يك طراحي غربي از پيش تدوين شده مي‌دانند به پيدايش داعش نگاه مي‌كنند. افرادي كه عوامل اقتصادي و سرخوردگي را مدنظر قرار مي‌دهند به عوامل گرايش به داعش توجه دارند. بخشي از پيدايش داعش طراحي نيست و بلكه ناشي از وضعيت اقتصادي است. مثلاً برخي افراد هستند كه خود را عالم فكري مي‌دانند و انديشه‌هاي تكفيري داشته و نسبت به ديگران نگاه حذفي دارند. معلوم مي‌شود كه در برخورد با فكر مخالفت امكان تعايش (همزيستي متقابل) برايشان فراهم نيست. اگر مصاحبه برخي علما كه طرفدار انديشه‌هاي تكفيري هستند را مطالعه كنيد متوجه مي‌شويد كه ديگران را داراي انديشه انحرافي مي‌دانند و معتقدند كه بايد با آنها مبارزه كرد.

* اخيراً اشتون كارتر، وزير دفاع امريكا گفته است اعراب به جاي حمله هوايي وارد فاز زميني در سوريه شوند تا نتيجه بهتري بگيرند. به نظرتان چرا امريكا در پي ورود مستقيم‌تر اعراب در منطقه است؟

** در اين مورد همه اتفاق نظر دارند كه تنها بمباران هوايي براي نابودي داعش كافي نيست و اين مسئله تنها در ائتلاف ضد داعش كه در جدي بودن آن در مبارزه با داعش ترديد است وجود ندارد بلكه در بين آنهايي كه در مبارزه با تروريست‌ها جدي هستند نيز وجود دارد. مثلاً عربستان در مبارزه با انصارالله و مردم يمن جدي بود ولي حملات هوايي هشت ماهه عربستان و متحدانش در يمن نشان داد كه اين حملات چندان كارايي نداشته است. رژيم صهيونيستي نيز در مبارزه با مردم غزه، لبنان و حزب‌الله جدي بود ولي بمباران هوايي به تنهايي در رسيدن اين رژيم به اهدافش كافي نبود. بمباران هوايي بدون پشتيباني زميني ممكن نيست.

من مي‌خواهم فراتر از اين را بگويم كه اساساً جنگ با داعش و تروريسم به تنهايي به نابودي تروريسم منجر نمي‌شود و بايد ساير عوامل پيدايش و گرايش به آن را پيدا كنيم و به تناسب آن راه‌هاي مبارزه را مورد بررسي قرار دهيم. طرحي كه من قبلاً ارائه دادم اين بود كه در مبارزه با داعش به عنوان يك پديده فرامنطقه‌اي بايد به يك راه‌حل فرازماني هم نگاه كرد. من در مقاله‌اي كه تحت اين عنوان منتشر كردم گفته بودم كه يكي از راه‌هاي مبارزه با داعش الگوگيري از ابتكار امام علي (ع) در مبارزه با خوارج است و آن نقش بيدارگري و روشنگري است. خوارج نزديك به 12 هزار نفر بودند كه مقابل امام علي(ع) ايستادند ولي با روشنگري‌ای كه ايشان انجام دادند 8 هزار نفر از آنان برگشتند و از خوارج جدا شدند.

اگر ما فكر كنيم جواناني كه بر اثر اشتباه به اين گروه گرايش پيدا كرده‌اند را مي‌توانيم با مبارزه نظامي از بين ببريم راه درستي نيست و اين فراتر از اين است كه مبارزه زميني را به مبارزه هوايي ضميمه كنيم. منتها در نيت كساني كه اين موضوعات را مطرح مي‌كنند صرفاً بعد مبارزه با داعش مدنظر قرار گرفته است ولي بايد ابعاد ديگر را نيز در نظر بگيريم. ابعاد ديگر اين است كه از وضعيت پيش آمده براي بهره‌گيري در سوريه استفاده كنيم. تفاوت كاري كه روسيه، ايران و حزب‌الله انجام مي‌دهند با روشي كه ديگران انجام مي‌دهند اين است كه ما با مجوز دولت سوريه وارد اين كشور شديم و حضور مستشاري داريم و روس‌ها مداخله هوايي دارند.

ديگران اگر بخواهند با داعش مبارزه كنند بايد از دولت سوريه اجازه بگيرند در اين صورت امكان پذير است. در غير اين صورت، مي‌توان در نيت آنها در نبرد با تكفيري‌ها ترديد كرد كه اين حضور براي چيست.

* الان بحران سوريه باتوجه به ورود همه‌جانبه روسيه وارد فاز جديدي شده است و حتي برخي رسانه‌هاي عربي ادعا كرده‌اند كه نيروهاي زميني روسيه نيز وارد عمل شده‌اند. بحث‌هايي هم در مورد ورود جدي‌تر اروپا به بحران سوريه به خصوص پس از حملات پاريس مطرح شده است. از آنجا كه امريكا چندان تمايلي به ورود زميني به سوريه ندارد، به نظرتان اروپايي‌ها تا چه حد ظرفيت ورود به سوريه را دارند؟

** درباره مبارزه با داعش در سوريه و عراق دو مطلب وجود دارد. يكي مشروعيت انجام اين كار و ديگري امكان مبارزه است. در مورد مشروعيت، قطعنامه‌هاي بين‌المللي مي‌توانند مجوز مبارزه با تروريسم را صادر كنند ولي اين به معناي نفي حاكميت اين كشورها نيست و اگر اجازه ورود از طرف اين دولت‌ها گرفته شود اين مانع هم برطرف مي‌شود. بحث دوم امكان مبارزه است، به نظر مي‌رسد امريكايي‌ها از ورود به افغانستان و عراق اين درس را گرفته‌اند كه يكجانبه‌گرايي به حل موضوع نمي‌انجامد.

الان وقتي مي‌گوييم يكي از علل گرايش به تروريسم و افراط اشغالگري است پس اين خود يكي از تبعات نادرست گذشته بوده است. اوباما در زمان روي كار آمدن شعار تغيير را داد و بروز و ظهور تغيير در اين بود كه مي‌گفت من به اصطلاح نيروهاي امريكايي را از افغانستان و عراق خارج مي‌كنم. بنابراين تجربه گذشته مانع از اين مي‌شود كه حداقل امريكايي‌ها در اين فرصت كوتاهي كه تا انتخابات دارند وارد سوريه شوند. نمونه ديگر در ليبي بود كه ناتو وارد شد و مرتكب يك خطا شدند و الان وضعيت نابسامان و رشد روز افزون تروريسم دراين كشور ناشي از خطاي استراتژيك آنهاست.

در بحث مبارزه با تروريسم بايد مردم كشورها درباره سرنوشت و آينده كشورشان تصميم بگيرند و نقش ديگران بايد تسهيل‌كننده باشد. به نظر مي‌رسد اگر اروپايي‌ها بدون مجوز دولت و مردم سوريه وارد اين كشور شوند مشروعيت اين كار زير سؤال مي‌رود و اگر بدون هماهنگي با ساير كشورهاي ذي نفوذ در سوريه وارد شوند موفقيت چنداني نخواهند داشت.

* برخي معتقدند كه امريكا مي‌خواهد تعهدات خود در خاورميانه را كاهش دهد و اروپايي‌ها را وارد اين منطقه كند، اين تحليل را چقدر قبول داريد؟ اصولاً استراتژي‌اي كه تحت عنوان چرخش آسيايي امريكا مطرح شده چه نتايجي براي خاورميانه و سطح درگيري‌هاي امريكا در خاورميانه مي‌تواند داشته باشد؟

** اين تصميم در زمان جورج بوش، رئيس‌جمهور سابق امريكا گرفته شد و زماني كه بحث تغيير مطرح شد يكي از جلوه‌هاي تغيير حضور نظامي بود و اصولاً نومحافظه كاران نظرشان اين بود كه بايد در سياست خارجي از ابزار نظامي استفاده كنيم و آن را به عنوان برگ برنده در نظام بين‌الملل مطرح مي‌كردند و از اين‌رو، دو جنگ عليه افغانستان و عراق به راه انداختند. يكي ديگر از ابعاد تغيير در سياست اوباما، تغيير در استفاده از حربه نظامي در سياست خارجي و ديگري كاستن از تمركز بر سياست و افزايش تمركز بر اقتصاد بود. يك بعد ديگر كاهش تمركز بر خاورميانه و توجه به ساير مناطق جغرافيايي به ويژه رشد روز‌افزون چين و بازيابي قدرت روسيه بود.

يك بعد نیز تغيير در يكجانبه‌گرايي بود و در دوره جورج بوش حتي سازمان ملل نيز ناديده گرفته مي‌شد و در دوران اوباما سعي بر اين بود كه اين عوامل تغيير يابند. البته برخي مي‌گويند كه كاهش توجه امريكايي‌ها به خاورميانه ناشي از اين است كه وابستگي غرب به انرژي منطقه كاهش پيدا كرده است. اگرچه اين مسئله هم بي‌تأثير نبوده است ولي امريكايي‌ها نگاهشان به موضوع انرژي فراتر از نگاه يك كشور براي تأمين منابع انرژي خودش است. امريكايي‌ها مي‌خواهند منابع انرژي و بازار انرژي را مديريت كنند و اگر قرار است مصرف‌كنندگان انرژي خاورميانه حتي حضور و نفوذشان در منطقه بتواند موازنه‌اي در روابطشان با اروپا و شرق آسيا باشد نمي‌توانيم بگوييم كه به طور كلي از منطقه چشمپوشي كرده‌اند.

بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه متحد امريكا يعني رژيم صهيونيستي در منطقه حضور دارد و بنابراين نمي‌توانند نسبت به امنيت و ادامه حيات اين رژيم بي‌تفاوت باشند. هرچند اختلافاتي بين اوباما و بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير رژيم صهيونيستي وجود دارد ولي اين به معناي اين نيست كه منطقه را رها كرده‌اند.

* فرضيه‌هايي وجود دارد مبني بر اينكه امريكايي‌ها‌ به خاطر كاهش تعهداتشان در خاورميانه به دنبال ايجاد نوعي موازنه جديد از طريق مشاركت اعراب و اروپايي‌ها هستند؟ اين تا چه حد درست است؟

** در اين چارچوب كه امريكا قصد دارد توجهش را از خاورميانه بردارد و به ساير مناطق توجه كند نمي‌خواهد جاي خالي‌اش را ايران و روسيه پر كنند و از اين زاويه قابل تحليل است.

* در شرايطي كه غرب و متحدان منطقه‌اي آن همچنان بر كناره‌گيري اسد از قدرت اصرار دارند ولي برخلاف گفته‌هاي آنها بشار اسد اخيراً در مصاحبه خود با يك روزنامه چيني گفته است كه نامزدي در انتخابات آتي حق وي است و اگر مردم بخواهند در انتخابات شركت مي‌كند. باتوجه به توافقات صورت گرفته در وين اين امكان براي اسد وجود دارد كه وارد كارزار انتخابات شود؟

** ما در نشست وين 2 و مذاكرات دوجانبه‌اي كه با اروپايي‌ها داشتيم همواره بر اين اصل اساسي تأكيد كرديم كه آينده سوريه توسط مردم اين كشور رقم مي‌خورد و تنها آنها هستند كه درباره سرنوشت خودشان تصميم مي‌گيرند و اگر قرار باشد كه ديگران در امور آنها مداخله كنند سنگ روي سنگ بند نمي‌شود و امكان تداوم جامعه جهاني توأم با امنيت و ثبات ديگر وجود نخواهد داشت. بنابراين در ترسيم آينده سوريه يكي از مباحث اصلي آينده نظام سياسي اين كشور است.

اين مردم هستند كه بايد بگويند چه كسي بايد حكومت كند و چه كسي نبايد كانديداي رياست جمهوري باشد. اعمال فشار خارجي به اينكه چه كسي در قدرت باشد به ادامه ناامني و بي‌ثباتي در سوريه كمك مي‌كند و به ايجاد صلح كمكي نمي‌كند. كساني كه معتقدند مردم سوريه بايد تصميم نهايي را در اين زمينه بگيرند اين گروه از كشورها به روند صلح كمك مي‌كنند و اين ديدگاه جزئي از راه‌حل است.

* همانطور كه مي‌دانيد در نشست وين قرار شده ليستي از مخالفان انتخاب شود تا تروريست‌هاي بد و خوب از هم جدا شوند ولي ليست اوليه مطابق نظر غرب نبود و قرار است ليست جديد ارائه شود اما ممكن است همين گروه‌ها با نام‌هاي جديد و به عنوان معارض در نظر گرفته شوند. در نهايت چه گروه هايي در ليست جديد منتشر خواهند شد؟ آيا اصلاً گروه‌هاي معارض آنگونه كه غربي‌ها مي‌گويند وجود دارند؟

** قطعنامه‌هاي 2170 و 2199 به طور مشخص از سه گروه در سوريه نام برده‌اند. اول، داعش و زير مجموعه‌هاي آن، دوم، جبهه النصره و تمام گروه‌هاي وابسته به آن و سوم تمامي گروه‌هايي كه مرتبط با القاعده هستند جزو گروه‌هاي تروريستي‌اند. وظيفه هر جمع و كنفرانسي اين است كه مرتبطين با القاعده، داعش و النصره را شناسايي كند و هر گروهي كه زير مجموعه اينها قرار مي‌گيرد تروريست است. ضمن اينكه گروه‌هايي كه از اروپا، چچن و امريكا وارد سوريه مي‌شوند تروريست هستند. مگر مي‌شود يك نفر از ساير مناطق به سوريه بيايد و سلاح به دست بگيرد و با دولت و مردم سوريه جنگ كند و اسم آن را معارض گذاشت. اما در مورد تفكيك بين اينها در وين 2 بحثي وجود نداشت و سه كميته تشكيل شده بود تا اين گروه‌ها را شناسايي كند.

يك كميته مسئول شناسايي تروريست‌ها بود، گروهي ديگر مسئول شناسايي گروه‌هاي معارض و گروه سوم مربوط به شناسايي مباحث بشردوستانه بود. اين كميته‌ها به دليل اينكه بدون هماهنگي با كشورهاي حاضر در وين 2 تشكيل شده بود و به خاطر عدم دعوت از همه كشورها و عدم حضور برخي كشورها اگرچه جلساتي تشكيل داد ولي موفق نبود. به دليل اينكه اصل اين كميته‌ها بدون توافق بود، دعوت به اين كميته‌ها بدون توافق بود و اين دعوت‌ها براي همه كشورها نبود و موفقيتي نداشت. لذا در وين 2 قرار شد در مورد گروه‌هاي تروريستي كميته‌اي تشكيل شود و آنها شناسايي شوند.

در مورد داعش، جبهه النصره و القاعده اختلافي نيست و اختلاف تنها در مورد برخي گروه‌هايي است كه ما معتقديم آنها زيرمجموعه‌هاي گروه‌هاي تروريستي و منشعب از آنها هستند ولي برخي معتقد نيستند يا دنبال نام‌هاي ديگري هستند. در مورد گروه‌هاي معارض نيز اين بحث وجود دارد كه آنها چه گروه‌هايي هستند. در مورد معارضان نيز ما معتقديم كه اگر اين افراد سلاح را كنار بگذارند مي‌توانند وارد روند سياسي شوند، چراكه مسلح بودن روند سياسي حساب نمي‌شود. بنابراين تروريست‌ها قابل تمیيز به خوب و بد نيستند و اين گروه‌ها در همه جا محكوم و منفور هستند.

* حضور ولاديمير پوتين، رئيس‌جمهور روسيه در نشست اپك گازي چه پيام‌هايي داشت؟

** نشان داد كه ايران از مرحله تحريم گذشته است. وقتي اين تعداد از سران كشورها كه آينده انرژي جهان را مي‌خواهند تأمين كنند، به ويژه قدرت‌هاي اصلي گاز روسيه، ايران و قطر و سايرين در اين نشست حاضر شدند اهميت و جايگاه ايران را نشان داد. اين اجلاس اولاً نشان از دوران جديدي براي ايران است كه در آن تحريم‌هاي ايران برداشته شده است. ثانياً، نشان داد كه آينده بحث انرژي و آينده اقتصاد جهان بدون حضور ايران امكان‌پذير نيست و هرگونه ترسيم آينده انرژي جهان نمي‌تواند بدون حضور ايران انجام شود.

از سوي ديگر، پيام سياسي اين نشست در ارتباط با سوريه و عراق اين است كه با توجه به اينكه عراق جزو كشورهاي داراي گاز و نفت است اما ما در آينده در سطح منطقه مي‌توانيم چارچوب‌هاي جديدي براي همكاري‌هاي اقتصادي ايجاد كنيم. پيش زمينه‌هاي انجام اين كار اين است كه در سطح منطقه و به ويژه عراق و سوريه آرامش داشته باشيم و اين مستلزم اين است كه مبارزه با تروريسم را ادامه دهيم و اين نشان مي‌دهد بحثي را كه برخي مطرح مي‌كنند در آينده نزديك پيوند روسيه و ايران به جدايي منجر خواهد شد ولي وقتي با بحث اقتصادي پيوند مي‌خورد اين احتمال كمتر مي‌شود و درصد موفقيت اين الگو بالاتر مي‌رود.

* پس از تأييد تروريستي بودن سقوط هواپيماي روسيه در صحراي سينا پوتين دستور داد تا حملات عليه تكفيري‌ها در سوريه تشديد شود و حتي وعده داد كه انتقام سختي از تروريست‌ها خواهد گرفت. با توجه به اين اوصاف، به نظرتان روسيه در نهايت براي نابودي تروريست‌ها نيروهاي زميني خود را وارد عمل خواهد كرد؟

** از ابتدا بحث بر سر اين بود كه ارتش سوريه ستون فقرات هرگونه اقدام زميني را تشكيل دهد و شايد در آينده شاهد اين وضعيت باشيم كه روسيه ناچار شود نيروي زميني را وارد كند ولي فكر مي‌كنم كه هنوز اين اميد است كه بدون حضور نيروي زميني خارجي و با همكاري‌اي كه بين سوريه، ايران و روسيه وجود دارد در سوريه اين مبارزه به نتيجه برسد.

* در پايان ارزيابي‌تان از تحولات آتي سوريه چيست؟

** من معتقدم در سوريه دو مشكل وجود دارد. يكي اختلاف بين دولت و معارضان درباره ساختار آتي سوريه در مورد نحوه و كيفيت اداره كشور است. اگر معارضان از ابتدا دست به سلاح نمي‌بردند و تروريست‌ها وارد سوريه نمي‌شدند اگر كشورهاي خارجي مداخله منفي در اين بحران نمي‌كردند امكان تفاهم بين معارضان و دولت دمشق خيلي زود انجام مي‌شد و خسارت‌هاي جاني و مالي به وجود نمي‌آمد. راه‌حل اين اختلاف اين است كه دو طرف با يكديگر بنشينند و به توافقي سياسي برسند و ديگران نيز بايد در اين مسير تسهيل كننده باشند و به روند سياسي كمك كنند.

مشكل دوم كه به مراتب بزرگ‌تر است و نه تنها منطقه بلكه جهان را تهديد مي‌كند بحث تروريسم است. شايد قبل از حملات پاريس برخي اين مسئله را غلوآميز تلقي مي‌كردند كه تروريسم جهاني نیست و بيشتر آن را به خاورميانه محدود مي‌كردند ولي حملات پاريس نشان داد كه اين مسئله جهاني است و همه بايد در اين راه همكاري كنند تا ريشه تروريسم را بخشكانند.

http://javanonline.ir/fa/news/757255

ش.د9404753

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات