فرهنگی >>  فرهنگی >> یادداشت فرهنگی
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۹۴۹۳۶

رهرو امام و فرزند ملت

سرکشی به جبهه‌ها و بودن در کنار رزمندگان، ساده زیستی به دور از هر گونه تملق و تبلیغ و بودن در کنار مستضعفین و پابرهنگان از رجایی رئیس جمهوری تمام عیار ساخته بود که آن را میوه و ثمره حقیقی انقلاب اسلامی می‌نامیدند.
پایگاه بصیرت / حسین ایمانی
گروه فرهنگی/ از دیروز و امروز دنیای سیاست‌پیشگان در هر کجای این کره خاکی تنها یاد و نامی به جا می‌ماند. برخی از این سیاستمداران در حالی دوران زمامداری خود را به پایان رساندند که سایه تصمیمات شوم آنان سال‌ها بر سر جهان سنگینی کرد. از نقش‌های بی‌بدیل این سیاستمداران در به خاک و خون کشیدن انسان‌ها و طمع‌ورزی‌های جاه‌طلبانه گرفته تا تلاش برای به یغما بردن شرافت انسانی.

اما در این گوشه دنیا و جایی در این خاک پرگهر، اوضاع به گونه دیگری است و نمی‌توان گفت که قدری متفاوت بلکه باید اذعان کرد که اوضاع به کلی دگرگون است. با وقوع انقلاب اسلامی که می‌رفت تمام هیمنه پوشالی ابرقدرت‌های مادی را به خاک مذلت بکشاند؛ ملتی از دل تاریخ پرفروغ خود سر برآورد که ندای آزادی نوع بشر از چنگال ابرقدرت‌ها را به عنوان اصلی‌ترین هدف خویش دنبال می‌کرد.

در این میان با وجود رهبری آگاه، مقتدر و متکی به ایمان الهی سربازان کوچک و بزرگی در این کارزار لبیک‌ گویان به ندای این پیر فرزانه پا در عرصه خدمت رسانی به اقشار مختلف و ستمدیده از جفای دوران شاهنشاهی گذاشتند.

سربازانی که هر کدام رنج شکنجه‌های بی‌شمار در بازداشت‌گاه‌های کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک را در تن و صورتشان داشتند؛ سربازانی که هر کدام لباس خدمت به اقشار مستضعف مردم را به تن کردند و با ساده‌زیستی و ساده پسندی، انقلاب اسلامی را به معنای واقعی کلمه در خدمت محرومان و پا برهنگان قرار دادند.

سخن از رجایی است. از محمد علی رجایی. کسی که در 25 خرداد 1312 در یکی از محله‌های گمنام شهر قزوین به دنیا آمد و در 4 سالگی طعم جانکاه محرومیت را با از دست دادن پدر چشید. زمانی که 13 سال بیشتر نداشت؛ در بازارهای قزوین دست فروشی می‌کرد تا از مصائب تهیه مایحتاج خانه و خانواده اندکی بکاهد. در سال 1332 دیپلم گرفت و در در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت و همزمان با اوج گیری فعالیت‌های انقلابی در سال 1342 توسط ساواک دستگیر شد و طی 50 روز بازجویی مورد شدیدترین آزارها و اذیت‌ها قرار گرفت.

رجایی در دومین دوره دستگیری اعضای جمعیت‌های مؤتلفه اسلامی در سال 53 مجددا توسط ساواک بازداشت شد و این بار با گذشت 4 سال و عاقبت با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شد و به صفوف استبال کنندگان از امام پیوست. در کابنیه دولت موقت بازرگان به سمت وزارت آموزش و پرورش رسید و در کابینه بنی‌صدر هم نخست ‌وزیر شد. اختلافات بی‌شماری از جریان فکری مسموم بنی‌صدر و تقابل آن با اندیشه‌های اسلامی و ایمانی رجایی نقل شده است.

با عزل بنی‌صدر به دلیل خیانت‌های آشکار او در مقام ریاست جمهوری این بار رجایی توانست با میزان رای بالایی در سال 1360 به عنوان رئیس جمهور قانونی کشور خدمت کند.

در مراسم تحلیف خود این گونه گفت که اینک رئیس جمهوری در برابر شما سوگند یاد می‌کند که حاوی دو ویژگی مهم است: نخست پیرو امام و دیگری فرزند ملت.

به یقین نمی‌توان شخصیتی مانند او را در این کلمات گنجاند و در این نوشتار سعی بر آن نیست تا از دریچه نگاه چند سطر و کلمه، آنچه را که فرهنگ نظام جمهوری اسلامی به عنوان خدمت رسانی به مردم به مثابه یک توفیق الهی می‌داند؛ بررسی شود و یا احیانا با گریز به حافظه تاریخی اجتماع مقایسه‌ای هر چند کوچک میان شخصیت کم‌نظیری مانند شهید رجایی در تاریخ انقلاب اسلامی با مسئولین کنونی کشور از نگاه آمار و ارقام شود.

اما شاید بد نباشد که گاهی با به یاد آوردن نکاتی هر چند خرد و ناچیز در اهمیت خدمت رسانی به مردم به معنای واقعی کلمه و ساده زیستی مسئولین و خدمت‌ گزارانی مانند رجایی به این مهم پرداخته شود.

سرکشی به جبهه‌ها و بودن در کنار رزمندگان، ساده زیستی به دور از هر گونه تملق و تبلیغ و بودن در کنار مستضعفین و پابرهنگان از رجایی رئیس جمهوری تمام عیار ساخته بود که آن را میوه و ثمره حقیقی انقلاب اسلامی می‌نامیدند.

نقل است که روزگاری برخی از مسئولین برای بازدید به منزل وی می‌روند. رئیس جمهوری قانونی و محبوب ملت برای آنکه در زمستان آن سال بازار نفت در کشور در رکود بود و اغلب مردم از این ماده سوختی برای گرم کردن خانه‌هایشان محروم بودند؛ از نفت استفاده نمی‌کرد و به همین خاطر خانه بسیار سرد بود. برخی از مسئولین می‌خواهند تا به فکر چاره باشند و منزل رئیس جمهور را گرم کنند! رجایی ممانعت می‌کند و به شوخی به آنها می‌گوید که صحبت کنیم گرم می‌شویم.

عمر کوتاه دوران ریاست جمهوری شخصیتی مانند رئیس جمهور رجایی هر چند بیش از یک سال نشد اما خاطره‌ای که از ساده زیستی و بودن در کنار محرومان و وارثان حقیقی انقلاب بر جا گذاشت؛ توانست الگویی را در برابر دیدگان مسئولین و متولیان امر در نظام جمهوری اسلامی قرار دهد که آن را به مثابه یک شاخص و یک تراز قرار دهند.

شخصیتی که با بودن در کنار برزگانی مانند نخست وزیر شهید باهنر نه تنها برای خود از سفره انقلاب سهمی طلبکار نبود بلکه خود را به تمام شئونات انقلاب و ایستادگی در راه آرمان‌ها و رهنمودهای امام بدهکار می‌دانست و هیچ بعید و دور از ذهن نیست که چنین مسئولی کم‌مانندی در تاریخ انقلاب عاقبت در 8 شهریور 1360 با دشنه منافقین کج‌فهم به دیدار معبودش بشتابد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

انتهای پیام/

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات