تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶  ، 
کد خبر : ۲۹۵۷۴۶

ارزيابي انقلاب در امور نظامي

پایگاه بصیرت / كاپيل كاك داي/ مترجم: مهدي كركي
(ماهنامه نگاه ـ 1382/04/15 ـ شماره 36 ـ صفحه 39)

در آخرين دهۀ قرن بيستم، تغييرات بي‌سابقه‌اي را در امنيت بين‌المللي شاهد بوده‌ايم كه از آن جمله مي‌توان به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و گذار غير قابل پيش‌بيني از جهان دوقطبي به جهان تك‌قطبي به رهبري آمريكا اشاره كرد. به نظر مي‌رسد جهت‌گيري به سمت جهاني چندقطبي و دگرگوني اساسي در ماهيت جنگ از عوامل مهم در تحول استراتژي و بي‌ثباتي است. رشد چشم‌گير فناوري اطلاعات و انقلاب در امور نظامي از مهم‌ترين گرايشهاي جهاني‌اي محسوب مي‌شوند كه چهارچوب امنيتي جهان را تغيير داده‌اند.

در قرن بيست و يكم، تغييرات تكنولوژيكي به انقلاب در مسائل مربوط به جنگ انجاميد. بي‌گمان، كشورهايي كه مي‌توانند از فناوري بهره‌برداري و آن را با سياستهاي كاربردي و نوآورانه و نيز تغييرات تشكيلاتي خود همراه كنند، توانايي دست‌يابي به سطوح بالاتري از موفقيت نظامي را دارند. به نظر مي‌رسد كشورهاي پيش رو، مانند آمريكا كه در اين امور سابقه‌اي تاريخي دارند، براي سازگار كردن فناوري نظامي خود كه در هنگام صلح آن را پيش برده‌اند، در هنگام جنگ، زمان كافي را در اختيار داشته باشند. هم‌اكنون، به رغم سرعت شديد در پيشرفتهاي تكنولوژيك و ديگر تغييرات در شيوه‌هاي جنگ، استفاده از چنين فرصتي ناممكن است. در سالهاي آينده، ممكن است استفاده از فناوريها براي رهبران سياسي، تأسيسات نظامي، خدمات شهري و دانشمندان امور نظامي بسيار حياتي باشد؛ چرا كه آنان بايد بتوانند عدم تقارن تكنولوژيكي را عليه رقيبان و دشمنان خود حفظ كنند.

از ديدگاه تاريخي، به نظر مي‌رسد نظريۀ كنوني انقلاب در امور نظامي بدين مقوله به عنوان يك پديدۀ كامل نگاه نمي‌كند، بلكه آن را بخشي از مجموعه‌اي مي‌بيند كه از قرون وسطي آغاز شده و تاكنون ادامه يافته است. چنين سابقۀ تاريخي‌اي بيانگر اين مطلب است كه تغييرات تكنولوژيكي نشان‌دهندۀ بخش نسبتاً كوچكي از توازن مي‌باشد؛ توازني كه از عناصر كليدي در مفهوم انقلاب در امور نظامي محسوب مي‌شود. از طرف ديگر، پيشرفتهاي بنيادين در فناوري اطلاعات ماهيت جنگ و رهبري آن را تغيير داده است. جنگ سال 1991 متحدان عليه عراق، از بسياري از ابعاد، نخستين نمونه از جنگهاي آينده بود. يكي از نتايج انقلاب در امور نظامي عدم تجمع سربازان و تمركزدايي است؛ موضوعي كه با نظريۀ كلاوزويتس مبني بر تمركز و تجمع نيروها مغايرت دارد. در واقع، در فهرست موجود در انقلاب در امور نظامي كه كاملاً تكنولوژيكي است، تنها نمونه سلاحهاي هسته‌اي وجود دارد، ولي حتي در استفاده از اين سلاحها نيز، به دليل آنكه تأثير آنها به جز نخستين بار (در ژاپن) كاملاً سياسي بوده است، ابهاماتي وجود دارد.1

حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه انقلاب در امور نظامي با كشورهاي در حال توسعه مانند هند چه ارتباطي دارد؟ آيا اين كشورها آمادگي چنين انقلابي را دارند؟ چه مسئله‌اي وجود چنين انقلابي را ضروري، دست‌يافتني و كاربردي نشان مي‌دهد؟ آيا اين كشورها براي استفاده و بهره‌برداري هر چه بهتر از فناوري پيشرفته در زمينه جنگ زميني، دريايي و هوايي از مفاهيم مناسب و سيستمهاي تشكيلاتي برخوردارند؟ اين مقاله به دنبال تبيين و توضيح ماهيت انقلاب تكنولوژيكي موجود، ارتباط آن با فناوري اطلاعات و اهميت تسلط اطلاعاتي، شكل آيندۀ جنگها و چالشهاي سياسي ـ نظامي پيش روي جهان در قرن بيست و يكم به عنوان قرن فناوري و اطلاعات، است.

انقلابهاي نظامي و تغييرات تكنولوژيكي

مهم‌ترين پرسشي كه بايد بدان پاسخ داده شود آن است كه تا به حال، چه تعريفهايي از انقلاب در امور نظامي ارائه شده است؟ در پاسخ بدين پرسش مي‌توان چنين عنوان كرد كه پديده‌هاي مشخص تاريخي پيشرفتهاي اساسي و تغييراتي را به دنبال داشته‌اند كه به انقلاب در امور نظامي مشهورند؛ پديده‌اي كه ماهيت جنگ در كشورهاي غربي را به كلي دگرگون كرده است. پيدايش كشورهاي مدرن بر پايۀ قدرت سازمان‌دهي شدۀ نظامي در قرن هفدهم، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتي (1815-1789) و جنگ جهاني اول (1914-1918) از جمله حوادث مهمي هستند كه به تغييراتي در زمينه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي انجاميدند؛ تغييراتي كه در نوع خود، غير قابل كنترل، غير قابل پيش‌بيني و از همه بالاتر نامحسوس بودند.2

در طول تاريخ، ملتها هميشه براي افزايش قدرت نظامي خود به دنبال نوآوري بوده‌اند. همين موضوع به شتاب در تغييرات فناوري تكاملي، كه با تغييرات كاربردي و تشكيلاتي همراه شده، انجاميده و در نتيجه، ماهيت جنگ را در دويست سال اخير تغيير داده است.

تعدادي از اين پيشرفتها كه به طور عمده، دگرگوني نهايي فناوري را رقم زده‌اند عبارت‌اند از:

1) ابداع راه‌آهن، تلگراف، كشتيهاي بخار و تفنگ (طي جنگهاي ناپلئون و جنگ داخلي آمريكا).

2) گذار از كشتيهاي چوبي به كشتيهاي مسلح كه با نيروي بخار حركت مي‌كردند (نيمۀ دوم قرن نوزدهم).

3) ابداع اسلحه‌هاي خودكار، هواپيما، زيردريايي، تانك و خودروهاي نظامي (پيش از جنگ جهاني اول).

4) ساخت موتورهايي با ويژگي احتراق داخلي، هواپيماهاي پيشرفته، راديو و رادار. (پيش از جنگ جهاني دوم).

5) ساخت سلاحهاي اتمي و موشكهاي بالستيك (طي جنگ جهاني دوم و پس از آن).

6) فناوري اطلاعات و پيشرفت در ساخت ريزتراشه‌ها، ليزر و كاربرد ماهواره (در 25 سال آخر قرن بيستم).

اما مجدداً بايد اين نكته را يادآور شد كه هرچند ممكن است پيشرفتهاي تكنولويژيكي لازمۀ انقلاب در امور نظامي باشند، اما فناوري نمي‌تواند به خودي خود، عامل مؤثري در اين زمينه شناخته شود. براي نمونه، در جنگ دوم جهاني، آلمانها با سود بردن از هواپيما، تانك و امواج راديويي، توانستند شكست قاطعي را بر ارتش انگليس كه از همه نظر قوي‌تر و پرتوان‌تر بود، وارد آورند؛ اقدامي كه تمامي قواعد و قوانين جنگ را تا حد زيادي دگرگون كرد. آلمانها با تركيب سرعت، غافل‌گيري، فريبكاري و نمايش رزمي خوب نسبت به ائتلاف مقابل خود، به برتري بالايي دست يافتند.

به عنوان نمونۀ جديد اين امر، مي‌توان از درگيري مرزي ميان هند و پاكستان نام برد كه در آن، نيروي هوايي هند با تغيير استراتژي كاربردي خود عليه ارتش پاكستان در ارتفاعات هيماليا (1500-1800) وارد عمل شد و با موفقيت عمليات خود را به اتمام رساند. استمرار حمله به همراه حملات كوبندۀ اوليه مي‌تواند عليه ارتشي كه قابليت تحرك فراوان و قدرت استتار بالا دارد و تا دندان مسلح است، بسيار سودمند باشد.

تاريخ گواهي مي‌دهد كه تأثير متقابل پيش‌شرطهاي ضروري بر پيشرفتهاي تكنولوژيكي، نوآوريهاي مهم و تغييرات تشكيلاتي، به تنهايي مي‌تواند در فهم كامل انقلاب در امور نظامي مؤثر واقع شود. اين موضوع نشان‌دهندۀ درك رو به گسترش اهميت عناصر تشكيلاتي و نظري است كه به انقلاب در امور نظامي ختم مي‌شوند؛ انقلابي كه بر ديگر دگرگونيها، مانند انقلاب تكنيكي ـ نظامي كه فناوري را به تنهايي، عامل برجسته و مهم مي‌داند، ترجيح داده شده است. همچنين، تنها نوآوري فناوريهاي جديد كافي نيست، بلكه بايد بتوان از آنها در سيستمهاي نظامي واقعي يا به عنوان بخشي از سيستمهاي پيچيده استفاده كرد. هرچند تانك در سال 1917، به جهانيان معرفي شد، ولي سالها طول كشيد تا اين وسيله با اطمينان كامل براي پيشرفتهاي زميني مورد استفاده قرار گيرد. در اينجا، بايد نياز به خلاقيت و مهارتهاي بديع نيز براي استفاده از فناوري نظامي مد نظر قرار گيرد؛ بنابراين، مي‌بينيم كه هرچند تانك و هواپيما از نوآوري ديگر كشورها بودند، ولي اين بار نيز گودنز(1) ژنرال آلماني بود كه با تلفيق اين دو وسيله به منزلۀ بخشي از تسليحات نظامي، از جنگ برق‌آسا استفاده كرد. موفقيت وي تنها به دليل فناوري تانك و سياست منسجم نظامي نبود، بلكه مي‌توان اين موفقيت را در سازمان‌دهي منسجم و حتي دگرگونيهاي فرهنگي كه خود را در عملياتهاي نظامي مشترك در لشكر آلمانها نشان داد، ريشه‌يابي كرد.3

پيروزي خيره‌كنندۀ نيروهاي نظامي غربي و متحدانشان در جنگ سال 1991 را بي‌گمان مي‌توان به قدرت و استحكام نيروي هوايي اين كشورها، كه با استفاده از سيستم نوين آواكس پيشرفت درخور توجهي كرده بودند، نسبت داد. در اين پيروزي، فناوريهاي ديگري مانند سيستم راداري، سيستم اطلاعاتي، سيستم هدايت ماهواره‌اي و غيره نيز نقش داشتند. پيشرفتهاي چشم‌گيري در ساخت حسگرها و فناوري افزايش بُرد موشك مي‌تواند استفاده از نيروي هوايي را در حمله به نقاط دوردست و در نتيجه، نقش اين نيروها را به منزلۀ شمشير اصلي نيروهاي نظامي ـ دفاعي افزايش دهد. در ايالات متحده، نيروي هوايي با استفاده از سيستم JTIDS، نقشي كليدي را براي ايجاد شبكۀ اطلاعاتي و مبادلۀ اطلاعات ميان نيروهاي مختلف ايفا مي‌كند.

تكنيكهاي جمع‌آوري اطلاعات تغييرات عمده‌اي را پشت سر مي‌گذارند؛ تغييراتي كه با ساخت چشمهاي الكترونيكي، ارسال تشعشعات از سكوهاي زميني به ايستگاههاي فضايي و همچنين، ديگر اكتشافهاي فضايي، از عوامل كليدي شكست يا موفقيت محسوب مي‌شوند. برخي از رادارها و دوربينها، نه تنها مشاهدۀ هم‌زمان چند هدف را امكان‌پذير مي‌كنند، بلكه تصويرهاي كاملاً واضحي از اهداف را در اختيار ما قرار مي‌دهند. ظهور انقلاب نوين نظامي، كه به تغييرات عمده در ماهيت جنگهاي قديمي انجاميد، پيدايش استراتژيهاي بسيار متنوعي را در ادبيات جنگ موجب شده است. اين امكان وجود دارد كه چنين انقلابي از پيشرفت سريع فناوري پردازش اطلاعات و حملات دقيق و مخفيانه به نقاط دوردست سرچشمه گرفته باشد.4 در واقع، مي‌توان گفت كه تأثير فناوري اطلاعات بر انقلاب در امور نظامي پتانسيل لازم را براي تغيير ماهيت جنگهاي سنتي داراست؛ تغييراتي كه بايد با آزمايش كامل و جامعي انجام شوند.

فناوري اطلاعات و انقلاب در امور نظامي

در طول تاريخ، نيروهاي نظامي و طراحان عمليات جنگي هميشه به دنبال اطلاعات صحيح و موثق بوده‌اند. دو هزار سال پيش، كاتيليا(2)5، يكي از فاتحان مغول، اهميت مديريت اطلاعات را عنوان كرد. چنگيزخان، فاتح مغول، نخستين كسي بود كه از نيروي سواره نظام براي جمع‌آوري اطلاعات حياتي، استفاده نمود. امروزه، با پيشرفتهاي گستردۀ فناوري، مي‌توان اطلاعات بسيار زيادي را با فشار يك دكمه به دست آورد.

تئوري آلوين تافلر دربارۀ سه موج جنگ، جوامع صنعتي و جوامعي را كه در عصر اطلاعات به سر مي‌برند، از يكديگر متمايز مي‌كند.6 در اين تئوري، چنين فرض مي‌شود كه در گذشته، جوامع درگير در جنگ به سختي، امرار معاش مي‌كردند، حيوانات و انسانهاي سخت‌كوش منابع مهم اين كشورها در عصر كشاورزي و ماشين بودند، اما هم‌اكنون، كه در عصر صنعت و صنعتي شدن به سر مي‌بريم، سوختهاي فسيلي جاي حيوانات و انسانها را گرفته‌اند. با وجود اين، در موج سوم كنوني، اطلاعات مهم‌ترين منبع‌اند. در واقع، نوع جديد جنگها به دنبال تحقيق بر سر پيشرفتهاي جاري در عصر اطلاعات نظامي است تا توانايي دست‌يابي به اهداف سياسي ـ نظامي قواي جنگي كشورها را به آنها بدهد. در حال حاضر، چنين گرايشهايي پيش روي ما هستند و به زودي، شاهد اين گونه جنگها خواهيم بود.

ماهيت جنگ در دوره‌هاي تكاملي مانند ديگر رفتارهاي پيچيدۀ انسان، به آرامي تغيير مي‌كند. تبديل كشورها به كشورهايي صنعتي در عصر صنعت طي چند روز صورت نگرفته، بلكه قرنها به طول انجاميده است. براي شناخت اين تغييرات روشهايي وجود دارد كه مانند بازارهايي براي آينده عمل مي‌كنند. البته، بايد يادآور شد كه حركت مستقيم در جهش فناوري اطلاعات، دايرۀ تغييرات را تا حد زيادي محدود و فشرده كرده است. همچنين، هرچند از ديدگاه سياسي، انگيزه براي گسترش فناوري نظامي كمتر شده، ولي از آنجا كه فناوري اطلاعات اثر مستقيمي بر جنگها دارد، پيشرفت آن با شتاب فراوان انجام مي‌شود. همچنين، از جنبه‌هايي كه به توضيح و تفصيل بيشتر نياز ندارد، زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم را دگرگون كرده است. تنوع و توانايي رو به گسترش لوازم جمع‌آوري اطلاعات و توانايي رايانه‌ها كه مي‌توانند حجم زياد اطلاعات را در اختيار كاربران قرار دهند، از انقلاب اطلاعات سرچشمه گرفته‌اند. گروهي از مقامات ارشد نظامي آمريكا عمليات خريد و فروش بازار بورس نيويورك را مطالعه كرده‌اند تا متوجه شوند كه چگونه دلالان سهام، اطلاعات بسيار زيادي را كه از آن به منزلۀ نبض بازار سهام ياد مي‌شود، دريافت،‌ پردازش و منتقل مي‌كنند.7

پيدايش فناوريهاي شناسايي كامل، نظارت و يافتن اهداف، ماهواره‌هاي هدايت‌كننده، ارتباط و نظارت از طريق چشمهاي الكترونيكي، رادارهايي با لنز مصنوعي ـ كه مي‌توانند در لابه‌لاي ابرها نيز اجسام را شناسايي كنند ـ و دستگاههاي تشخيص و تفكيك جزء به جزء ـ كه ممكن است آزادانه در دسترس باشند ـ با تواناييهاي شگفت‌انگيز خود به رهبران نظامي كمك مي‌كنند تا اطلاعات كاملاً صحيح و موثقي را به دست آورند. گفته مي‌شود كه نيروي هوايي هند پيش از آغاز حملات اصلي خود عليه پاكستان در تابستان سال 1999 عمليات شناسايي دوازده روزه‌اي را براي شناسايي مواضع نيروهاي پاكستان آغاز كرد و در اين راه، فناوريهاي جمع‌آوري اطلاعات را به كار گرفت كه 90 درصد از آنها از راه تجارت خريداري شده بودند و در فهرست تحريمهاي صادراتي ديده نمي‌شدند؛ بنابراين، خريد هيچ يك از آنها مانعي نداشت. به جرئت مي‌توان گفت يك مثقال سيليسم به همراه اطلاعات موثق از يك تن اورانيوم ارزشمندتر است.

الگوي جنگي و سناريوي جنگ

اغراق نيست اگر بگوييم انقلاب در امور نظامي رابطۀ ميان حمله و دفاع؛ مكان و زمان؛ و جنگ واقعي و مانور را تا حد زيادي دگرگون كرده است. قابليتهاي سيستم كه جزء فناوريهاي نوين محسوب مي‌شوند، به دليل بالا بردن تشخيص اهميت اهداف،‌ آگاهي نسبت به موقعيتها را افزايش داده‌اند. گفته مي‌شود، انقلاب صنعتي ـ كه پيشرفت صد چندان فناوري ميكروالكترونيك را نسبت به گذشته موجب شده ـ گردآوري اطلاعات را تا حد چشم‌گيري افزايش داده است. حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه پيشرفت به دست آمده چه تأثيري بر طرحهاي نظامي قديمي خواهد داشت؟ در پاسخ بايد گفت در جنگهاي واقعي، مي‌توان با رايانه‌هاي كنترل‌كنندۀ اطلاعات، اطلاعات موثق و طيف كاربردي، كه وظيفۀ آن محدود كردن زمان تا حد ممكن است، به تصوير شفاف و واضحي از آن جنگ دست يافت. زمان نيز به منزلۀ يك منبع تغيير مي‌كند و ممكن است در جنگ، فشردگي زمان و افزايش مكان ديده شود. همچنين، اين امكان وجود دارد كه جنگيدن در بعد پنجم زمان، فرماندۀ نيروهاي نظامي را مجبور كند تا براي افزايش سرعت پيروزي و غلبۀ كامل بر دشمن از چرخۀ اطلاعات، تصميم‌گيري و عمليات استفاده نمايد. سيستم ديجيتال تشخيص هدف، كمتر شدن زمان‌بندي جنگ را موجب مي‌شود و فرصتي را فراهم مي‌آورد تا نيروهاي زميني، دريايي و هوايي به طور مشترك به مراكز مهم و كليدي دشمن حمله كنند.

تكنيكهاي پردازش اطلاعات و تشخيص شيوه، ممكن است به زودي سيستمهاي تصميم‌گيري خودكار را پديد آورند. اين تكنيكها به همراه فناوريهاي مدرن و دانش پيشرفته در زمينۀ جنگ، به فرماندۀ نظامي اين امكان را مي‌دهند كه بداند به دنبال چيست. دست‌يابي به سلاحهاي دقيق هدايت از راه دور كه با هواپيما يا موشك حمل مي‌شوند، به همراه كاربرد مينهاي هوشمند كه مي‌توان آنها را از فاصلۀ دور فعال كرد، بدين معناست كه سربازان با تجربه در اين زمينه مي‌توانند خسارتهاي فراواني را بر هر لشكر بزرگي وارد آورند.

هنگامي كه كشورها به سيستم شناسايي ماهواره‌اي، ماشينهاي نظامي بدون آنتن و هواپيماي جنگي با دقت بسيار بالا دست مي‌يابند، براي دشمنانشان استتار نيروهاي نظامي و ايجاد مناطق امن براي زاغه‌هاي مهمات و كاروان كاميونهاي نظامي بسيار مشكل مي‌شود. چنين تغييرات تكنولوژيكي و نظامي است كه جانشين قوانين سنتي جنگ شده و مفهوم جنگهاي محدود مرزي را پيشرفته‌تر كرده است. دست‌يابي دشمنان به سلاحهايي هسته‌اي و ترس از تشديد جنگهاي متعارف، توجيه مناسبي براي حل و فصل درگيريهاي مرزي از راه سياسي است.8

از جنبۀ نظري نيز، انقلاب در امور نظامي تأثير فراواني بر اين مسئله داشته است. در غرب، فناوري همواره در پي ساختن نظريه بوده است، اما در كشورهاي پيشرفته، نظريات تا زماني با فناوريهاي موجود هماهنگي دارند كه بتوان از آنها در راستاي كاربردهاي نظامي استفاده كرد. نمونۀ ديگر اينكه تجهيزاتي مانند هواپيما، كشتي، تانك، سلاح و غيره... خود، نشان‌دهندۀ قدرت نظامي يك كشورند، حال آنكه سيستمهاي نصب شده روي اين ادوات، مانند حسگرها، مهمات الكترونيكي و سيستمهاي ارتباطات و غيره... اين گونه نيستند. طي جنگ متحدان عليه عراق، همان طور كه دربارۀ سيستم دفاع هوايي عراق ديده شد، اصابت نخستين موشك دوربرد در خاك عراق، اعلان جنگ به اين كشور بود. با افزايش وقوع جنگهاي پيش‌گيرانه، عناصر و عوامل نوين جنگي در آينده را مي‌توان اطلاعات، حمله‌هاي رايانه‌اي و جنگهاي بي‌سابقه و مرگبار دانست.

انقلاب در امور نظامي و برتري اطلاعاتي

جنگ اطلاعاتي مبحث بسيار گسترده‌اي است كه تاكنون، تنها مطالب ناچيزي در مورد آن گفته شده است. جنگ اطلاعاتي به منزلۀ نوعي جنگ نوين، جزء مهمي از انقلاب در امور نظامي مي‌باشد و به هر اقدامي براي به تأخير انداختن، بهره بردن، تحريف كردن يا از بين بردن اطلاعات دشمن گفته مي‌شود كه به ما كمك مي‌كند تا در برابر اقدامات مشابه دشمن، از خود دفاع كنيم. در جنگ، هر طرفي مي‌كوشد تا با كنترل جريان اطلاعات، اقدامات بعدي دشمن را پيش‌بيني كند. همچنين، مي‌توان با دادن اطلاعات غلط به دشمن، بر او غلبه كرد. در واقع،‌ موفقيت بزرگ در جنگ اطلاعاتي نصيب طرفي مي‌شود كه نسبت به دشمن خود برتري اطلاعاتي داشته باشد. ايجاد برتري نسبي اطلاعاتي پيش از اينكه طرف مقابل عليه دشمن خود دست به خطر بزند يا حتي شواهدي در مورد افزايش اطلاعات دشمن در دست باشد، ضروري به نظر مي‌رسد. دانستن، كه نتيجۀ آرزوي بشر براي فهم همه چيز است، مي‌تواند تأثير زيانباري بر تصميم‌گيري افراد داشته باشد. همچنين، اطلاعاتي را كه به دقت انتخاب شده‌اند، ‌مي‌توان به گروههاي مسئولي مانند سياست‌‌گذاران، مشاوران و فرماندهان نظامي انتقال داد. دستور عقب‌نشيني صدام حسين به سربازانش در سال 1991 و فرستادن 118 فروند هواپيماي جنگي به ايران نمونۀ خوبي است براي آنكه بدانيم چگونه در آينده با استفاده از جنگ اطلاعاتي و حتي بدون شليك يك گلوله مي‌توان جنگ را به سود خود به پايان برد.

جاي تعجب نيست كه يك تحليلگر چيني9 جنگ ملتها را در زمينۀ جنگ اطلاعات جنگي تلقي مي‌كند كه سربازان آنها صدها ميليون انساني هستند كه از سيستمهاي مدرن اطلاعاتي استفاده جنگي مي‌كنند. وي معتقد است براي آنكه انسجام سياسي در جنگ مؤثرتر باشد، بايد بر پايۀ فناوري اطلاعاتي بنا شود. براي دست‌يابي به چنين انسجامي مي‌توان از نرم‌افزارهاي اينترنتي، فرستادن پيامهاي الكترونيكي وطن‌پرستانه و ايجاد مراكز اطلاعاتي براي آموزش مسائل سنتي استفاده كرد. آزادي و انتشار ديدگاهها در اينترنت مي‌تواند به بسيج سياسي‌اي منجر شود كه در نهايت، اين انسجام تأثير زيركانۀ خود را خواهد گذاشت.

جنگ متحدان عليه عراق همچنين نشان داد كه چگونه اطلاعات مي‌تواند هم سلاح باشد هم هدف. درست هنگام آغاز جنگ، قرار بر اين شد كه 78 هدف از پيش تعيين‌شده با موشكها و بمبها منهدم شوند. كاملاً واضح بود كه سي دقيقه پس از اين حملات،‌ ارتباط واحدهاي عراقي با فرماندهانشان قطع خواهد شد. در نتيجه، نخواهند توانست هيچ گونه اطلاعات و دستوري را از آنها دريافت كنند. به احتمال زياد، در جنگهاي آينده، به جاي استفاده از سلاح، از اطلاعات استفاده و حملات با ويروسهاي رايانه‌اي، بمبهاي هوشمند و عوامل نفوذي طرح‌ريزي خواهند شد. تمامي مسائل مزبور تحقيق در مورد آسيب‌پذيريهاي اطلاعات را در پي خواهند داشت.

به همان اندازه كه اتكاي كشورهاي پيشرفته به اطلاعات بيشتر مي‌شود، آسيب‌پذيري اطلاعاتي‌شان نيز افزايش مي‌يابد. امروزه، كشورها به جاي استفاده از شيوه‌هاي سنتي خرابكاري، ترجيح مي‌دهند به طور مستقيم، به سيستم ارتباطات و شبكه‌هاي رايانه‌اي يكديگر حمله كنند؛ نبردي كه ممكن است براي تمام كشورها اتفاق بيفتد. براي نمونه، طراحي و ساخت يك هواپيماي پيشرفته به پول هنگفتي نياز دارد، حال آنكه توليد يك ويروس مخرب رايانه‌اي حتي از سوي كشورهاي فقير نيز امكان‌پذير است؛ بنابراين، بايد از طريق تدوين قوانين مانع از فريب و نيرنگ فروشندگان سخت‌افزار و استفاده از توافق‌نامه‌هاي غيراستاندارد شود. تمامي اين مسائل براي اطمينان هر چه بيشتر و به حداقل رساندن آسيب‌پذيري است.

در تابستان سال 1999، طي جنگي كه در يوگسلاوي روي داد، پنتاگون تصميم گرفت كه با اخلال در شبكه‌هاي رايانه‌اي صربها، از عمليات نظامي و ارائۀ خدمات شهري در اين كشور جلوگيري كند، اما به دليل ترديدها و محدوديتهاي موجود، از اين كار خودداري كرد. تفكر مزبور نشان‌دهندۀ اين موضوع بود كه با نفوذ به سيستم رايانه‌اي، ‌كه وظيفۀ آن كنترل ارتباطات، حمل و نقل، بنادر، فرودگاهها، انرژي و ديگر خدمات در يك كشور خارجي است، سلاحهاي رايانه‌اي، نه تنها بر عمليات نظامي تأثير مي‌گذارند، بلكه در زندگي شهروندان نيز اختلال ايجاد مي‌كنند و به تبع آن، مشكلات ديگري براي ايشان پديد مي‌آورند.

در بهار سال 1991 در جنگ با صربستان، پنتاگون طرح حمله به شبكه رايانه‌اي صربستان را به منظور اختلال در كاركرد نظامي صربها مورد بررسي قرار داد. اما به دليل ابهامات و محدوديتهاي موجود از اين امر منصرف شد،10 زيرا، ايجاد اختلال در شبكه‌هاي ارتباطات بر زندگي مردم غير نظامي نيز تأثير سوئي بر جاي مي‌گذاشت و در نتيجه، محدوديتهاي اخلاقي و قانوني را به وجود مي‌‌آورد. در جنگ يوگسلاوي، به وزارت دفاع آمريكا گفته شد كه براي اجراي حملات رايانه‌اي قانوني را شبيه قانون استفاده از بمب و موشك عليه كشورها، اعمال كند. جنگ رايانه‌اي، حتي در آمريكا، نيز هنوز در مراحل ابتدايي است؛ هرچند مركز جنگ اطلاعاتي، آزمايشگاه جنگي و گردان جمع‌آوري اطلاعات كه در نيروي هوايي آمريكا تأسيس شده‌اند، به همراه تأسيس ديگر مراكز در حال گسترش مي‌باشند.

تلاش چين براي دست‌يابي به فناوري موفق همه‌جانبه در برابر حملات اينترنتي به شبكه‌هاي مالي، تجاري، ارتباطي و نظامي اين كشور و تهيۀ نرم‌افزار ضد عمليات اطلاعاتي كه در مقاله‌اي در روزنامۀ ليبراسيون عنوان شده است، پاسخي قابل پيش‌بيني را در ذهن تداعي مي‌‌كند. ريچارد آلن، مشاور سابق امنيت ملي آمريكا، در اين مورد چنين اظهار مي‌كند: «چينيها پيام روشني را فرستادند... و احتمالاً مي‌خواهند در مورد تواناييهاي خود اغراق كنند، اما اين پيام بيانگر نيت دشمن است».11 ژنرال وانگ پوفنگ ديدگاه چين را در مورد جنگهاي آينده چنين بيان مي‌كند: «در عصر اطلاعات، نه تنها نابودي پايگاههاي جنگي دشمن ضروري است، بلكه سيستمهاي اطلاعاتي او كه جزء اهداف حملات اوليه هستند نيز، بايد شناسايي و نابود شوند».

محدوديتهاي جنگي حتي به فضا هم رخنه خواهند كرد؛ زيرا، سيستمهاي كليدي جنگ اطلاعات، مانند سيستمهاي ماهواره‌‌هاي جاسوسي، هدايت موشك و ارتباطات همه در فضا قرار دارند... جنگ اطلاعاتي با استفاده از حملات سريع و مخفيكاري فراوان، زمان جنگ را كاهش مي‌دهد، جنگ را منسجم‌تر و مسئلۀ مركزيت نيروها را دگرگون مي‌كند. در تعادل ميان نيروهاي زميني، دريايي و هوايي ميزان اهميت نيروهاي زميني كاهش مي‌يابد، حال آنكه اهميت نيروهاي دريايي و هوايي بسيار بيشتر مي‌شود.12 ديدگاه چين در مورد انقلاب در امور نظامي، كه از ديدگاه غربيها متأثر است، به ضرورتي ملي در ساخت موشكهاي دوربرد، هواپيماهاي نظامي پيشرفته و افزايش توانايي نيروي دريايي اين كشور تبديل شده است.

چالشهاي پيش روي فناوري پيشرفته و دولت ـ ملتها

به نظر مي‌رسد انقلاب در امور نظامي و جنگ اطلاعاتي در زمينه‌هاي فرهنگي، نظامي ـ سياسي و اقتصادي ـ اجتماعي الزامات حيرت‌آوري براي كشورهاي مستقل، به ويژه كشورهاي پيشرفته به دنبال داشته باشد. هرگاه ساختارهاي سياسي در جوامع تحت تأثير پيشرفتهاي علمي و فناوري قرار بگيرند، پديده‌هاي فراواني در اوضاع بين‌الملل روي مي‌دهند.13 انقلاب در امور اطلاعات، افزايش سرعت اطلاعات و پيشرفتهايي كه در فناوري ماهواره‌اي و ليزري پديد آمده است، با تمام الزاماتي كه با خود به همراه مي‌آورند، تداوم و استقلال كشورهاي مستقل را با شك و ترديد روبه‌رو كرده‌اند. نتيجۀ اين پيشرفتها، سناريوي جنگ ميان كشورهايي است كه با حفظ تماميت ارضي خود، مي‌كوشند روابط با ديگر كشورها را ادامه و گسترش دهند. از طرف ديگر، فناوريهاي نوظهور قصد درهم ريختن مرزها و كم‌رنگ كردن آنها را دارند؛ موضوعي كه مهم‌ترين چالش كشورهايي است كه به مفهوم حفظ تماميت ارضي خود حساسيت دارند.

انقلاب در امور نظامي و رسانه‌هاي گروهي

در جنگ اطلاعاتي كه از طريق ايجاد رسانه‌هاي گروهي قوي و فراگير تحقق مي‌يابد، مزيتهاي فراواني ديده مي‌شود. موردي كه در اينجا مي‌توان يادآور شد، استفادۀ آمريكا از شبكۀ سي.ان.ان در جنگ سال 1991 است؛ چرا كه آمريكا با اين اقدام توانست ديگر كشورها را براي حمله به عراق با خود همراه كند. در واقع، دنيا، تنها به آن چيزي كه از اين شبكۀ تلويزيوني پخش مي‌شد، اعتقاد داشت و هيچ منبع اطلاعات ديگري در دست نبود.

مهم‌ترين ويژگي اين جنگ آن بود كه هيچ ارتباطي با سلاحها، استراتژيها و مهارتهاي جنگي نداشت، بلكه در ارتباط مستقيم با سانسورهاي خبري، تبليغاتي و جعل اطلاعات بود.14 به نظر مي‌رسد كه رهبران سياسي و نظامي بايد براي ايجاد محيطي نظامي، منطقه‌اي و جهاني، كه به نفع خودشان است، تلاش كنند. در عين حال، سياستمداران برجسته و كساني كه افكار عمومي را در جامعه جهت‌دهي مي‌كنند، بايد بتوانند در برابر آژانسهاي خبري قدرتهاي بزرگ جهان از خود دفاع كنند.

چالش تشكيلاتي

رويارويي با چالش انقلاب در امور نظامي به تغييرات اساسي در سياست، نظريات تشكيلاتي و بيش از همه، افكار عمومي نيازمند است. براي استفاده از انقلاب در امور نظامي نمي‌توان تنها مفاهيم و ساختارهاي تشكيلاتي را از ديگر كشورها وارد كرد؛ موضوعي كه شايد از يك تقليد ساده، آغاز و به سمت استفاده از فناوريهاي برتر كشيده شود. بلكه بايد تفكر مستقل، خلاقيت و نوآوري با قدرت هر چه بيشتر آموزش داده شده و تشويق شود. براساس برخي از گزارشها، چين بسياري از نيروهاي نظامي و صدها كارشناس و مسائل نظامي خود را براي دست‌يابي به اين هدف سازمان‌دهي كرده است.

چالش رهبري

فناوريهاي جديد معضلات فراواني را پديد آورده‌اند. براي نمونه، اتصالات شبكه‌اي (عمودي ـ افقي) وسوسه‌هايي را براي ايجاد مركزيت رهبري به وجود مي‌آورند، در حالي كه شبكه‌هاي اطلاعاتي به دنبال ساختارهاي هموارتري‌اند؛ بنابراين، ترتيب و تقدم در امور نظامي به اصلاح و جايگزيني فرهنگ جديدي نيازمند است. در اين راستا، لايه‌هاي مديريت ميانه در نيروهاي مسلح بايد حذف شوند. جاي تعجب نيست كه حرفهايي مبني بر پايان دادن به مفاهيم قديمي لشكرهاي نظامي در برخي از كشورها به گوش مي‌رسد. اينكه انقلاب در امور نظامي نياز به كارشناسان جنگ موشكي و الكترونيكي و جنگجويان را افزايش داده است ـ البته، در نظريه سنتي، هيچ يك از آنها به عنوان كارشناسان جنگي شناخته نمي‌شدند ـ موجب شده است تا به ماهيت نيروي نظامي از زاويۀ جديدي نگريسته شود. در نظريۀ جديد، درصدي از نيروهاي نظامي را زنان تشكيل خواهند داد. اين موضوع ممكن است به پديد آمدن نگاه جديدي در استفادۀ عملياتي از موقعيتهاي شغلي جديد منجر شود.

نتيجه‌گيري

مائو، رهبر چين، به دنبال جنگ كلاسيك و بدون خونريزي بود، اما انقلاب در امور نظامي بسيار سخت و دشوار است. براي نمونه، به كارگيري تغييرات كلي جاري در فناوري اطلاعات براي جنگيدن روي زمين، در دريا و هوا از مهم‌ترين چالشها محسوب مي‌شود. فناوريهاي موجود با از بين بردن اين نظريه كه جنگ بايد جبهه‌هاي مشخصي داشته باشد، براي ايجاد صحنۀ نبرد، ارتباط محكمي بين نيروهاي زميني، دريايي و هوايي را برقرار كرده‌اند؛ نيروهايي كه از قابليت پيشروي و عقب‌نشيني لازم در زمان و مكان مناسب برخوردارند. نكتۀ درخور توجه آنكه مي‌توان با استفاده از اطلاعات موثق، ارتباطات فوري، صدور دستورات بي‌وقفه، حملات دوربرد سريع و مرگبار و تغيير سريع مواضع، جنگ را به نفع خود پايان داد. در چرخۀ فشردۀ تصميمها، مي‌توان گفت به همان اندازه كه برتري هوايي، چندين دهه اهميت خود را حفظ كرده است، برتري اطلاعاتي نيز مهم است.

ش.د820645ف

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات