(روزنامه جمهوري اسلامي – 1396/06/15 – شماره 10964 – صفحه 6)
اما چرا جهان و بسیاری از مردم مسلمان دنیا از خانم سوچی انتظار دارند در برابر آزار و اذیت و حتی کشتار سازمان دهی شده اقلیت قومی مسلمان در میانمار بیتفاوت نباشد؟
از خانم سوچی در دو ساحت انتظار واکنش میرود:
1- خانم سوچی به عنوان یک انسان: وظیفه اخلاقی هر انسانی ایجاب میکند که در برابر ظلم بایستد و از مظلوم حمایت کند. این وظیفهای عام است و هر جا ظلمی باشد اخلاق میگوید باید در برابر ظالم و در کنار مظلوم ایستاد.
اساسا در بحثهای مربوط به حقوق بشر مدرن نیز این مساله جاری و ساری است؛ فعالان حقوق بشر میگویند از کسانی که حقوق انسانی آنها نقض شده است در هر کجای جهان که باشند، دفاع میکنند و این را وظیفه ذاتی خود به عنوان یک فعال حقوق بشر میدانند.
بنابراین انتظار واکنش از سوی خانم سوچی در برابر وقایعی که در دو سه سال گذشته علیه مسلمانان اقلیت قومی روهینگیا رقم میخورد، از منظرو ساحت انسانی و حقوق بشری، انتظاری بجاست.
2- سوچی در ساحت یک مظلوم در حصر: خانم سوچی خود ظلم چشیده است و بیش از 15 سال را در زندان خانگی و حصر گذرانده است. او حتی اجازه نیافت با همسر بریتانیاییاش که به دلیل بیماری سرطان درگذشت وداع کند؛ او همچنین در طی مدت حصر خانگی حتی اجازه دیدار با فرزندانش را نیز نداشت.
به دلیل این ظلمی که به خانم سوچی رفته بود، دنیا یک صدا در حمایت از او بود. او در طی دوران حصر برنده جایزه نوبل صلح هم شد.
بنابراین خانم سوچی خود تا دو سه سال پیش نمادی از مظلومیت بود و به همین خاطر یک "سمپاتی" فوقالعاده جهانی علیه ظلمی که در حق او رفته بود، شکل گرفته بود. اما این "سمپاتی" به قدری قوی شد که بر دیگر جنبههای خانم سوچی سایه انداخت و از او چهرهای قدیس گونه ساخت و مشکل اصلی کار نیز دراینجاست.
به گزارش عصر ایران، رسانههای دنیا در تمام سالهایی که سوچی در حصر خانگی بود آن قدر در چهره خود ساخته از این بانوی سیاستمدار 72 ساله غرق شدند؛ که فراموش کردند خانم سوچی اساسا نه یک فعال حقوق بشری و نه حتی ابتدا به ساکن یک مظلوم در حصر، بلکه یکی از رهبران اصلی سیاسی میانمار بوده است و به همین خاطر حصر او هزینه فعالیتهای سیاسی و پیروزی انتخاباتی بوده است، که قبول نتایج آن از سوی حکومت ژنرالها در میانمار (برمه سابق) غیر قابل ممکن بود.
خانم سوچی در انتخابات سال 1990 با کسب یک پیروزی گسترده از سوی حزب متبوعش - اتحادیه ملی دموکراسی - در موضع تشکیل دولت قرار گرفت، اما نظامیان حاکم بر میانمار که نمیخواستند سوچی را در قدرت سهیم کنند، انتخابات را ابطال کرده و سوچی را که از سال 1989 در حصر خانگی قرار گرفته بود، در حصر خانگی نگه داشتند و این حصر با محدودیتهای "کجدار و مریز" تا سال 2010 (89 ش) برقرار بود تا اینکه در نهایت در ادامه اصلاحات سیاسی حکومت ژنرالهای میانمار به این بانوی سیاستمدار اجازه داده شد از حصردرآمده و به فعالیتهای سیاسی سابق خود ادامه دهد.
خانم سوچی پس از حصر بار دیگر به قامت یک رهبر سیاسی بازگشت و فعالیتهای سیاسی "اتحادیه ملی برای دموکراسی" یعنی همان تشکل تحت رهبری خود را سامان داده و در انتخابات سراسری آوریل 2012 (91ش) با کسب پیروزی در انتخابات پارلمانی، حزب متبوع او صاحب بزرگترین فراکسیون پارلمانی شد.
او نخست به دلیل محدودیت قانونی قادر به حضور در پارلمان نبود تا اینکه با رفع محدودیتها توانست خود نیز به پارلمان راه یافته و هم اینک رهبر اکثریت حاکم در میانمار محسوب میشود و دیگر نه یک رهبر اپوزیسیون بلکه در جایگاه تمشیت امور میانمار نشسته و یکی از رهبران اصلی تصمیم گیر در این کشور است.
همزمان با تحولاتی که پس از حصر خانم سوچی روی داده و درهای حکومت نظامی میانمار بیش از پیش به سمت اصلاحات سیاسی و لغو تحریمهای بینالمللی باز میشد، ماجرای تنشهای قومی بین بوداییان و اقلیت مسلمان میانمار نیز بالا گرفت و بر اساس برآوردها دهها هزار نفر از مسلمانان میانماری به دلیل آزارو اذیت و حتی کشتار سازمان داده شده از سوی بوداییان مجبور به فرار از سرزمین مادری خود شدهاند و این فرار هم اینک نیز به کشور هم مرز بنگلادش ادامه دارد.
خانم سوچی در طول تمامی این سالهایی که بحران اقلیت قومی مسلمان میانمار جریان داشته، درباره این مساله سکوت اختیار کرده و نه تنها آن را محکوم نکرده بلکه حتی منکر نسل کشی مسلمانان شده است و این گونه انتظارجهان و مسلمانان از خانم سوچی به یاس بدل شده است، به نحوی که در تظاهرات اخیر در محکومیت وضعیت اسفبار مسلمانان میانماری در جاکارتا، تصاویر خانم سوچی به عنوان یکی از مسببان کشتار مسلمانان میانماری پاره شد، در برخی از تظاهرات نیز عکسهای خانم سوچی به آتش کشیده شده است.
انتظار دنیا از خانم سوچی بسیار زیاد است و این انتظار که ریشه در دوران حصر و زندان خانم سوچی و جایزه نوبل صلح او دارد، به نحوی فزونی گرفته که بر شخصیت اصلی خانم سوچی به عنوان یک "فعال سیاسی" سایه انداخته است.
دنیای امروز و به ویژه مسلمانان جهان در حالی از خانم سوچی انتظار واکنش و محکومیت آزار و اذیت مسلمانان میانماری را دارد، که او هم اینک یکی از رهبران اصلی کشور میانمار است و این بدان معناست که مسایل کشورش و دنیا را نه صرفا با خط کش اخلاق و وجدان انسانی بلکه بر مبنای ملاحظات سیاسی و موازنه بین حزب خود و ژنرالهای متنفذ میانمار میسنجد و متناسب با شرایط سیاسی خود و حزبش اقدام میکند.
امروزه میتوان گفت " تندیس خود ساخته دنیا" از خانم سوچی تَرَکهای عمیقی برداشته و به زعم بسیاری حتی شکسته است؛ دنیا باید به این جمع بندی برسد که برای خانم سوچی هم دیروز و هم امروز " جایگاه سیاسی حزب متبوعش" مهمترین مساله است و او امروز یک رهبر سیاسی ارشد است که زبان ملاحظات سیاسی را بیش و پیش از هر چیز درک میکند.
دنیا از خانم سوچی یک بت بزرگ مطلومیت و یک نماد صلح و حقوق بشر ساخته بود، این البته کار خانم سوچی نبود هر چند که او در دوران حصر و زندان از این مساله نهایت بهره تبلیغاتی را بُرد، اما واقعیت این است که آرمانی که خانم سوچی چه دیروز و چه امروز در جهت آن مبارزه و فعالیت سیاسی میکند، الزاما انسانی نیست بلکه سیاسی است و در بالاترین و والاترین درجه رهنمون کردن کشورش از حکومت نظامی ژنرالها به سمت یک حکومت غیر نظامی دموکراتیک است.
http://jomhourieslami.net/?newsid=147470
ش.د9602386