وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرده است دولتش قصد دارد ظرف 10 سال آینده 63 میلیارد دلار تسلیحات در اختیار اسراییل، مصر و عربستان سعودی قرار دهد و هدف از این کار را مقابله با قدرت فزاینده ایران و دولتها و سازمانهای متحد با ایران اعلام کرده است. از این مقدار 30 میلیارد به اسراییل، 20 میلیارد به عربستان سعودی و دیگر اعضای شورای همکاری و 13 میلیارد دلار هم به مصر میرسد. وزیر دفاع آمریکا هم در این سفر به تشریح سیاست جنگی واشنگتن در منطقه و نحوه اجرای قراردادهای تسلیحاتی میپردازد. اسلحهای که آمریکا به اسراییل میدهد «تهاجمی» بوده و هرچه به مصر و سعودی میدهد «تدافعی» است و مشروط به آنکه عربستان سعودی نباید این سلاحها را در غرب کشور و مناطق نزدیک به اسراییل مستقر کند. در مورد مصر هم همین امر صدق میکند؛ کسی با این سلاحها حق جنگ با اسراییل را ندارد و اصلاً کسی هم در پی آن نیست.
دولت آمریکا برای اینکه نگرانی لابی صهیونیستی را در کنگره برطرف کند، میگوید به نحوی سلاح به عربها میفروشد که «برتری استراتژیک» تسلیحاتی اسراییل محفوظ بماند.
از زمان پیدایش رژیم صهیونیستی تاکنون، آمریکا 148 میلیارد دلار به اسراییل «کمک» نموده که 60% آن شامل کمکهای نظامی بوده است.
رایس در سفر خود ابتدا وزیران امور خارجه شش دولت عضو شورای همکاری خلیج فارس و مصر و اردن را به شرمالشیخ فراخواند تا دستورات جدید را به آنها ابلاغ کند و بگوید که همه باید برای نجات اسراییل بسیج شوند. یک روز قبل از اینکه چنین دیداری صورت بگیرد، وزیران امور خارجه همه دولتهای عربی جلسه فوقالعادهای را در قاهره برگزار کردند تا مراتب تشکر عمیق خود را از جرج بوش اعلام کنند که بعد از 7 سال زمامداری در کاخ سفید میخواهد نشستی بینالمللی برای صلح خاورمیانه برگزار نماید.
اگر چنین نشستی برگزار شود برای صدور فرمان «ذبح» جنبش حماس و نیروهای همانند آن در صحنه فلسطین و خاورمیانه است آمریکا نه تنها در پی استقرار صلحی عادلانه و پایدار در خاورمیانه و حل بحران نیست، بلکه هدفش بحرانآفرینی در منطقه است. تأسفبار است که دولتهای عرب در شرایطی مقهور و مفتون آمریکاییها شدهاند که مردم لبنان و منطقه اسلامی، سالگرد پیروزی مقاومت اسلامی را در جنگ 33 روزه جشن میگیرند. دولتهای عرب، به جای آنکه از این پیروزی نهایت استفاده را برای فشار بر اسراییل ببرند، برآنند تا جبهه متحدی را با اسراییل تشکیل دهند و دشمن همیشگی جهان عرب و اسلام را از تنگنای کنونی نجات بخشند. گویا پیروزی سال گذشته یک سازمان در کوچکترین کشور عربی بر اسراییل، «کابوسی» برای بیشتر دولتهای عربی است که میخواهند هرچه زودتر آن را به فراموشی بسپارند!
برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، آمریکا هماینک در دشوارترین موقعیت خود در منطقه خاورمیانه قرار گرفته است؛ در عراق کاری از پیش نبرده و در افغانستان هم مشکلاتش هر روز بیشتر و پیچیدهتر میشود. 60 سال تلاش کردهاند اسراییل را تقویت کنند و اینک اسراییل «توان بازدارندگی» خود را از دست داده است و نیمی از نسل جوان آن اعتقادی به بقای اسراییل ندارند و میخواهند به سرزمینهای مادری خود در اروپا و روسیه بازگردند. همه اعتبار و حیثیت اسراییل به ارتشش بود که مایه بقا و دلگرمی مهاجران وطن گزیده در فلسطین میشد. اکنون این اعتبار و حیثیت به شدت لطمه دیده و به آن خدشه جدی وارد آمده است. در واقع، سفر وزیران خارجه و دفاع آمریکا برای نجات اسراییل از نابودی تدریجی و آماده کردن زمینه برای جنگ بعدی است تا اسراییل بتواند اعتبار از دست رفته را به ارتش خود بازگرداند.
همه تلاش آمریکا این است که به عربها ثابت کند مشکل آنها ایران است نه اسراییل. از نظر آمریکا، باید سمت و سوی بحران در خاورمیانه از حالت «عربی ـ اسراییلی» به وضعیت «عربی ـ ایرانی» تغییر یابد. واشنگتن برای رسیدن به این هدف سعی میکند با دروغ و تزویر ایران را برای دولتهای عرب تهدیدی بزرگ جلوه دهد تا آنها از «پیشرفت هستهای» ایران همیشه در واهمه و ترس باشند و خویش را ناگزیر از پناه بردن به دامن آمریکا ببینند.
در سمت مقابل، ایران میگوید در پی ساختن سلاح هستهای نیست و آن را با اصول اسلامی سازگار نمیبیند. آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز بارها اعتراف نموده تاکنون هیچگونه مدرکی دال بر خواست ایران برای خارج شدن از دایره اقتصادی و علمی دانش هستهای پیدا نکرده و بهتر است همه ایران هستهای را به رسمیت بشناسند تا زمینه حل مشکل فراهم شود.
هدف آمریکا اعمال فشار بر ایران است تا حمایت خود را از مردم و مقاومت لبنان و فلسطین و سوریه قطع کند. برای آمریکا، پرونده هستهای ایران همه مشکل نیست، بلکه آمریکا میخواهد ایران «تغییر رفتار» همهجانبه بدهد و دست از سر اسراییل بردارد. برای اعمال فشار بر ایران هم جبهه «اعتدال» عربی (یعنی 6+2) را اختراع کرده و در کنار اسراییل قرار داده است و زمینه سیاسی این فشارها را با نشست بینالمللی صلح و زمینه نظامی آن را هم با فروش تسلیحات به همین محور اعتدال عربی ـ اسرائیلی، فراهم میکند.
هم آمریکا و هم دولتهای منطقه میدانند که ایران و مردمش 8 سال از حقوق و میهن خود در برابر اشغالگران دفاع کردند. در جریان جنگ تحمیلی نیز همین جبهه امروز در مقابل ایران قرار داشت. دولت ریگان فردی به نام رامسفیلد را به دیدار صدام میفرستاد تا قرارداد تسلیحاتی با بغداد ببندد و فرانسه موشکهای اگزوسه و جنگندههای اجارهای سوپر اتاندار به عراق میداد و آلمان و چند دولت دیگر اروپایی نیز سلاح شیمیایی به صدام میرساندند و مصر کمبود خلبان نیروی هوایی صدام را تأمین میکرد و هزینه همه این شرارتها را هم دولتهای ثروتمند خلیج فارس میپرداختند.
اینک ایران از همیشه قویتر است و دشمنانش نگرانتر. دوباره آمریکا میخواهد همان جبهه را بازآوری کند و اعضا را به شرمالشیخ فراخوانده تا جبهه متحد ضدایران را به نمایش بگذارد. همسایگان منطقهای ایران میدانند که هرگونه حماقت آمریکا منطقه را به آتش خواهد کشاند و هیچکسی نمیتواند خود را به «توهم حاشیه امن» دلخوش کند. امنیت منطقه را تنها خود کشورهای منطقه میتوانند تأمین کنند و نه دولتهای بیگانه.